اخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنی

حقیقت اطاعت، مخالفت با هواهای نفسانی

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید شما این جمله را بارها شنیده باشد: «دلم می خواهد یا دلم می خواست.» این دل بخواهی ها هماره در برابر چیزی قرار می گیرد که حکم الهی یا قانونی یا ولایی باشد. وقتی به کسی اعتراض می شود: چرا این کار را می کنی یا می خواهی انجام دهی؟ عقلت کجاست؟ می گوید: دلم می خواهد. وقتی به باطن این دلبخواهی ها توجه می شود، بیش تر آنها در برابر عقل و قانون قرار دارد، نه دلبخواهی که مطابق عقل فطری و شرع و قانون الهی باشد؛ زیرا اگر این دلبخواهی مطابق عقل فطری و نقل شرعی باشد، هیچ مشکلی پدید نمی آید، بلکه عین اطاعت از خدا خواهد بود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مهم ترین و اصلی ترین جلوه عبودیت و حرکت در صراط مستقیم الهی، اطاعت است تا جایی که اگر اطاعت را بردارید هیچ معنا و مفهومی برای ایمان و اسلام شخص باقی نمی ماند. از همین روست که در آموزه های وحیانی قرآن، ایمان مطابق با اطاعت از خدا و رسول الله دانسته شده است. بنابراین، مخالفت با هواهای نفسانی و به اصطلاح مخالفت با «دلبخواهی ها» عین ایمان و اطاعت است.

ایمان در اطاعت از خدا و رسول الله(ص)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مومن کسی است که به خدا و آخرت و حسابرسی آن ایمان دارد و به عنوان عبدالله تلاش می کند تا با کارهای صالح که خدا در قالب هدایت فطری و شرعی بیان کرده ، خود را مطیع خدا نشان دهد. از نظر قرآن چنین کسی به نجات دست می یابد و از دوزخ و عذاب الهی رها می شود.

از نظر قرآن، هدایت فطری همان هدایت و حجت باطنی خدا است که به شکل نرم افزار در نفس انسانی قرارداده شده(طه، آیه 50) و هدایت شرعی همان هدایت ظاهری وحیانی خدا است که در نقل وحیانی از سوی پیامبران به شکل تفصیل بیان شده و مطابق با همان هدایت فطری است.(روم، آیه 30)

از نظر آموزه های قرآنی، تنها کسانی به نجات دست می یابند که این گونه مطابق عقل فطری و نقل شرعی وحیانی عمل کنند؛ زیرا آنان به جای آن که مطیع هواهای نفسانی باشند، تابع ومطیع خدا هستند. البته از آن جایی نقل شرعی از طریق پیامبران بیان می شود و این هدایت و حجت ظاهری به عنوان مکمل و فضل الهی عمل می کند تا مردم را در شرایط سخت زیست مهبط دنیا یاری رساند(بقره، آیه 38) لازم است تا انسان پیامبران را بشناسد و به آموزه های وحیانی آنان به عنوان حکم الله اطاعت کرده و از فرمان های ایشان و حرکت و سکنات آنان متابعت نماید. از همین روست که خدا در قرآن، به صراحت اطاعت پیامبر(ص) را عین اطاعت خویش می داند(آل عمران، آیات 31 و 32)؛ زیرا قول و فعل پیامبر(ص) همان قول و فعل خدا است(انفال، آیه 17؛ نجم، آیات 3 و 4) و هر مومنی می بایست به امر و نهی آن حضرت(ص) به عنوان امر و نهی الهی بنگرد و اطاعت و اتباع نماید.(حشر، آیه 7)

به هر حال، از نظر آموزه های قرآنی ، ایمان به خدا جز در اطاعت از خدا و رسول الله(ص) و اوامر و نواهی آن بروز و ظهور نمی کند؛ و از آن جایی که امر و نهی پیامبر(ص) حکم الله که عقل فطری نیز آن را تصدیق می کند، می توان گفت که عقل فطری و نقل فطری ایمان را جز در اطاعت نمی داند. امام کاظم (ع) بر اساس همین آموزه های وحیانی قرآن می فرماید: لا نجاه الا بالطاعه و الطاعه بالعلم و العلم بالتعلم و لا علم الا من عالم ربانی؛ نجات جز به طاعت نیست و طاعت نیز جز به علم نیست و علم نیز جز به تعلم به دست نمی آید و علمی نیست مگر از عالم ربانی.(کافی، ج 1، ص 17)

تاکید بر تعلم و آموزش برای اطاعت از آن روست که انسان نمی تواند بدون دانش اطاعت داشته باشد؛ زیرا دانش نسبت به احکام الهی است که انسان مطیع قرار می دهد و اگر کسی بخواهد اطاعت داشته باشد می بایست با عقل فطری و نقل وحیانی احکام الهی را بشناسد و مطابق آن عمل کند. به عنوان نمونه اگر کسی بخواهد رانندگی کند می بایست مطابق قوانین و احکام و مقررات راهنمایی و رانندگی عمل کند و این نیاز دارد که احکام و قوانین و مقررات آن را بیاموزد و مطابق آن عمل کند؛ و گرنه کسی که احکام را نشناسند  ونداند نمی تواند مطابق قوانین عمل کند.

البته در نزد هر کسی نمی توان علم حقیقی را یافت که موجب اطاعت خدا و رسول الله(ص) و معصومان(ع) شود؛ از این روست که خدا به صراحت فرمان می دهد برای پرسش به نزد کسانی بروید که اهل الذکر هستند.(نحل، آیه 43؛ انبیاء، آیه 7) از آن جایی که پیامبر(ص) خود ذکر است(طلاق، آیات 10 و 11)، اهل البیت (ع) ایشان همان «اهل الذکر» هستند که امر دین و دنیا به عنوان اولوا الامر از سوی خدا به آنان سپرده شده و دارای ولایت الهی هستند.(نساء، آیه 59)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا معلم است(بقره، آیات 31 و 282)، چنان که پیامبر(ص) و معصومان معلم هستند.(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164) پیامبر (ص) خود به صراحت می فرماید: انما بعثت معلما، جز معلم برانگیخته نشده ام.(سنن الدارمی، ج 1، ص 381) بنابراین اگر کسی بخواهد علم حق را بیاموزد می بایست از خدا علیم و مظاهرش بیاموزد و به هر جایی مراجعه نکند که اهل ذکر و قرآن و علم الهی نیستند.

پس از نظر قرآن، برای کسب علم الهی برای اطاعت خدا می بایست به عالم ربانی رجوع کرد که همان اهل ذکر از اهل بیت عصمت و طهارت هستند که خدا ایشان را تطهیر و تزکیه کرده  ودر مقام اولیای الهی قرار داده و اطاعت ایشان را واجب دانسته است.(همان؛ احزاب، آیه 33؛ مائده، آیات 3 و 55)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسی که بر اساس قوانین عقل فطری و نقل شرعی و با علم و دانش و کسب آن از عالم ربانی و اهل الذکرعمل می کند، به عنوان مطیع نه تنها محبوب خدا می شود، بلکه به همه مراتب و مقامات بلند الهی – انسانی می رسد و نجات و سعادت ابدی را برای خویش می سازد.(آل عمران، آیات 31 و 32؛ نساء، آیات 69 و 70)

مخالفت با هواهای نفس مصداق اطاعت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اکثریت مردم دنبال هواهای نفسانی از غضب و شهوت می روند و به فجور و بی تقوایی می پردازند  واین گونه نفس الهی و معتدل و مستوی خویش را دفن و دسیسه می کنند تا جایی که دیگر قدرت تفقه و تعقل را از دست می دهند و نمی توانند حق و باطل را بشناسند و گرایش ها و گریزش هایش را ساماندهی کند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ اعراف، آیه 179)

از نظر قرآن، کسی که تابع هواهای نفسانی است و می گوید دلم می خواهد، در حقیقت به عقل فطری و نقل شرعی پشت کرده است و این گونه نشان می دهد تابع قوانین  واحکام عقل و نقل نیست، بلکه تابع هواهای نفسانی است. چنین شخصی هرگز مطیع خدا و رسول الله(ص) نیست.

پس از نظر قرآن کسی که در دیدن  وشنیدن و گفتن به جای آن که ببیند خدا و رسول الله(ص) چه می گویند و فرمان می دهند، دنبال آن است تا بر اساس دلخواه خویش عمل کند، مطیع نیست و ایمان ندارد. او در ایمان تنها به اسلام ظاهری بسنده کرده و نتوانسته در عمل و امتحان و فتنه الهی موفق باشد؛ زیرا راه رشد زمانی تحقق می یابد که انسان هواهای نفسانی و دلخواه خویش را کنار بگذارد و به اطاعت از خدا و رسول الله(ص) بپردازد و محبت ایمان و نورش را در دلش ببیند و از کفر و فسوق و عصیان کراهت داشته باشد تا به عنوان مطیع خدا و پیامبر(ص) پس از آزمون ها به حقیقت ایمان برسند.(حجرات، آیات 7 و 14)

از آن جایی که بسیاری از مردم دلبخواه ها و هواهای نفسانی خویش را از دل بر زبان جاری می کنند و بسیاری از گناهان کبیره چون غیبت و تهمت و دشنام و فحش و دروغ از گناهان زبان است، هر کسی زبانش را نگه دارد و هر چیزی را نگوید، قلبش را سالم نگه می دارد؛ از همین رو پیامبر(ص) می فرماید: لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه؛ ایمان بنده ای مستقیم نمی شود جز زمانی قلبش مستقیم شود و قلبش مستقیم نمی شود تا زبانش مستقیم نشود.(نهج البلاغه، خطبه 176)

پس سلامت ایمان به سلامت قلب و سلامت قلب به سلامت زبان است؛ از این روست که آن حضرت(ص) در جایی دیگر می فرماید: لولا تکثیر فی کلامکم و تمریج فی قلوبکم لرایتم ما اری و لسمعتم ما اسمع؛ اگر شما زیاد سخن نمی گفتید و هرج و مرج در قلب شما نبود، آن چه من می بینم شما می دید و آن چه می شنوم، شما می شنوید.(میزان، ج 1، ص 471)

امیرمومنان امام علی(ع) نیز می فرماید: ان الصمت باب من ابواب الحکمه؛ سکوت و خاموشی بابی از ابواب حکمت است.(بحارالانوار، ج 2، ص 48، حدیث 6)

اصولا کسی که با هواهای نفسانی خویش مخالفت می کند، اولین گام حفظ زبان از انواع گناه است و از آن جایی که پرگویی به پرخطایی ختم می شود، لازم است انسان کم گو و گزیده گو چون دُرّ باشد. پیامبر(ص) در جایی دیگر هشدار می دهد و می فرماید: من کثر کلامه کثر خطائه؛ هر که پرگو باشد پر خطا می شود.(همان)

انسان می بایست به هر چیزی که می داند عمل کند، به تقوای الهی می رسد؛ زیرا علم حقیقی جز حقیقت نیست که انسان را به تقوای الهی می رساند؛ انسان عاقل کسی است که تنها به علم عمل می کند و بر اساس ظنون و گمان نمی رود(اسراء، آیه 36)؛ زیرا ظنون و گمانه ها بیشتر از هواهای نفسانی نشات می گیرد و هواهای نفسانی این گونه خود را به جای خدا معبود و مالوه قرار می دهد.(جاثیه، آیه 23)

البته از نظر قرآن، هر علمی که بدان عمل شود، خود عامل تولید علمی دیگر است؛ زیرا علم حقیقی که به اطاعت ختم می شود، موجب تقوای الهی می شود و تقوای الهی نیز موجب تعلیم الهی می شود.(بقره، آیه 282)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان می بایست هماره مراقب شیطنت شیاطین جنی و انسی باشد. خطر شیطان این است که راست را با دروغ و محکم را با متشابه و حق را با باطل می آمیزد تا جایی که شناخت و تشخیص بر توده مردم سخت شود. ابلیس شیطانی آدم(ع) را با همین شیوه فریفت و با سوگند دروغ از راه حق خارج ساخت و از طاعت به عصیان کشاند.(اعراف، آیات 20 تا 27)

ابلیس شیطانی اصل را با آمیختگی قرار داده است؛ چنان که امام صادق(ع) می فرماید: انه یفتح لک تسعه و تسعین بابا من الخیر لیظفر بک عند تمام المائه فقابله بالخلاف و الصدّ عن سبیله و المضادّه باستهزائه؛ شیطان نود و نه راه خیر به تو نشان می دهد تا در صدمین راه غلبه کند و جلویت را بگیرد.(بحارالانوار، ج 69، ص 125، حدیث 2)

رسانه های شیطانی نیز از همین شیوه استفاده می کند؛ زیرا گزارش های راست و دروغ را به هم می آمیزند تا دروغ خویش را که هدف اصلی است به گوش مومنان رسانیده و بذر شک علمی و تردید عملی را در دلشان بپاشند.

امروز در شبکه های اجتماعی رسانه ای همین شیوه به عنوان شیوه اصلی شیطانی به کار می رود، و بسیاری از توده مردم را به سوی ظنون و سخنانی باطل و یاوه می کشاند. این گونه است که جای عقل و هواهای نفسانی جا به جا می شود.

اگر انسان هواهای نفسانی را مطیع شود و او را معبود خویش قرار دهد(جاثیه، آیه 23) دنبال وسوسه های شیطانی می رود و از اطاعت خدا به اطاعت شیطان و ولایت او در می آید. بنابراین، می بایست انسان نسبت به شیطان این گونه باشد: فکن معه کالغریب مع کلب الراعی یفزع الی صاحبه فی صرفه عنه و کذلک اذا اتاک الشیطان موسوسا لیصدک عن سبیل الحق و ینسیک ذکر الله فاستعذ بربک و ربه؛ در برابر شیطان مثل غریبه ای باش که سگ چوپان به سراغش آمده است؛ پس باید از سگ چوپان به صاحب سگ پناه برد تا سگ را از او دور کند. در برابر شیان وسوسه گر تو نیز این گونه باشد. پس هر گاه به سراغت آمده تا راه حق را بر تو ببندد و تو را از ذکر الله بازدارد و به نسیان کشاند، به پروردگار شیطان و پروردگار خود پناه بر!(بحارالانوار، ج 69، ص 124، حدیث 2)

خدا در قرآن می فرماید گروهی از شیطان در طواف دور شما می گردند تا فرصتی پیدا کرده و شما را مس کنند؛ پس اگر مناسب یافتند به قلب شما در می آیند؛ اما وقتی ببیند شما به عنوان متقی هماره متذکر به خدا هستید، با تذکری که دارید، به بصیرت می رسید و این گونه دیگر شیطان کاری نمی تواند کند.(اعراف، آیه 201)

انسانی که اهل ذکر الله و توکل است، شیطان هرگز نمی تواند بر او سلطه یابد و وسوسه هایش تاثیری بگذارد.(نحل، آیه 99) پس این گونه می توان به طاعت خدا رفت و از طاعت نفس و شیطان رست. در حقیقت اهل ذکر و توکل همان اهل مراقبت هستند که این گونه دشمن را از خویش دور نگه می دارند؛ زیرا : لم تقدر الا بدوام المراقبه؛ جز با دوام مراقبت نمی توان بر دشمن غلبه کرد.

بنابراین انسان می بایست به اطاعت خدا بر اساس علم الهی بپردازد و خود را از شرور هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی برهاند و به عنوان مطیع لله شناخته شود: ان یتجنب المتعلم عن اتباع الشهوات و الهوی و الاختلاط ابناء الدنیا؛ بر متعلم است تا پیروی شهوات و هواهای نفسانی و اختلاط با دنیا پرستان اجتناب کند تا به اطاعت حقیقی برسد.(جامع السعادات، ج 1، ص 141)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسی که علم حقیقی را به دست آورد و فقیه در دین شود و فقیهانه عبادت و اطاعت کند، چنین شخصی از هزار عابد بدون علم و معرفت برتر است و در برابر شیطان قوی تر؛ زیرا عابد همتش آن است خویش را نجات دهد، در حالی که همت فقیه آن است که دیگران را نجات دهد؛ بر این اساس مقام فقیه نزد خدا میلیون برابر عابد است.(بحارالانوار، ج 2، ص 5، حدیث 9)

پس کسی که هماره دلم می خواهد می گوید از خدا و اطاعت او دور است، زیرا این دلخواه چیزی جز هواهای نفسانی نیست؛ اما کسی که به علم و عقل مراجعه می کند و اطاعت خویش را بر اساس عقل فطری و نقل شرعی دارد، چنین کسی مطیع خدا بوده و خدا به او مقام و منزلتی می بخشد که همگان غبطه آن را می خورد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا