اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

دسترسی به گناه، ابتلائی الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

بر اساس روایات، مسیر بهشت، دشوار و پر از سنگلاخ است؛ اما مسیر دوزخ، آسان و پر ز شهوات. نویسنده در این مطلب بر اساس آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا به تبیین چرایی این تفاوت در مسیر بهشت و دوزخ بپردازد و یکی از مهم ترین فلسفه های ابتلائات الهی در دنیا را بر اساس آن تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

تفاوت عمل دنیوی انسان در لقاء‌ الهی

از نظر قرآن، همه انسان ها به لقاء‌ الله می رسند. مراد از الله همان نور السموات و الارض یعنی نوری است که آسمان و زمین را روشن کرده و صفات اظهاری در آن آشکار و تجلی یافته است(نور، آیه ۳۵)، زیرا از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نور همان چیزی است که از ماه بازتاب داده می شود. منبع و خاستگاه اصلی این نور ماه، همان خورشید حقیقت است از آن به «هو» تعبیر شده است. خدا در سوره توحید می فرماید: قل هو الله؛ بگو هو همان الله است.(توحید، آیه ۱) به این معنا که هویت ذات الهی در قالب الله قابل شناخت است، اما خود آن ذات بیرون از دسترس شناختی انسان در قالب رویت و شهود است، هر چند که به برهان عقلی قابل شناخت باشد.

از نظر قرآن، شناخت و رویت برای مرتبه نور است که همان مرتبه الله است، اما مرتبه ضوء که منبع نور است، قابل رویت و شهود نیست تا این گونه شناخته شود. پس هیچ عارفی هر چند در عالی ترین مرتبه شناخت شهودی قرار گیرد، نمی تواند ذات را شهود کند که مرتبه «هو» است، بلکه شهود او در نهایت به «الله» ختم می شود نه برتر از آن؛ هر چند که عاقل به تعقل به مرتبه شناخت عقلی و برهانی ذات می رسد، ولی این شناخت همان شناخت اجمالی است، زیرا آن مرتبه بی صفت و بی ظهور است که انسان بدون صفت و ظهور نمی تواند چیزی را بشناسد و ببیند و شهود کند.

تفسیری که خدا از مراتب ذات هو و صفات الله می دهد، تمثیل به خورشید و ماه و هم چنین ضوء‌ خورشید و نور ماه است. شکی نیست که از خورشید «ضوء» خارج می شود که قابل رویت و شهود برای احدی نیست، چنان که ذات خدا و صفات عین ذات این گونه است.

اما وقتی این ضوء خورشید به ماه می رسد، به شکل نور قابل رویت است. از نظر قرآن، هر چیزی در ساختار نور است که قابل رویت و شهود است. پس ما چیزی را که می بینیم همان نور است، نه ضوء. این نور هم چنین خود ظاهر و نیز مُظهر است. پس از نظر قرآن، نور را می توان دید، چنان که صفات فعلی خدا این گونه است که قابل رویت و شهود است؛ زیرا آن نیز نوری است که به عنوان صفات فعلی هستی را روشن کرده و در قالب آیات الهی تحقق خارجی یافته است.(نور، آیه ۳۵)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در دایره دوری «انا لله و انا الیه راجعون» هر چیزی از همان جایی که آغاز کرده به همان جا باز می گردد و نهایت سیر خویش را تمام می کند. بر این اساس، از آن جایی که از الله که نور است شروع کرده ایم به همان ختم می شویم. این گونه است که در آیات قرآنی از لقاء‌ الله سخن به میان آمده است.(انعام، آیه ۳۱)

البته برای هر موجودی از جمله انسان، بازگشت به «هو» نیز در قالب همان لقاء‌ الله رخ خواهد داد؛ زیرا هر چند که الله تمام حقیقت ذات نیست، زیرا ذات دارای صفات و اسماء دیگری است که ظهور نیافته و نور آن تجلی ننموده است، اما الله خود مرتبه ای اصلی از حقیقت هویت ذات است که هو در آن به شکل صفات فعلی و نور تجلی کرده است. پس با بازگشت و رجعت به الله همگی از این لحاظ با هویت ذات نیز نوعی ارتباط و پیوند خواهیم داشت.

ملاقات هر انسانی با پروردگار خویش

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر انسان هنگامی که از خدا در قالب نور جدا شده و ظهوری یافته، در تلاش است تا به سوی آن بازگردد و رجعت کند؛ زیرا «هر کسی چون دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش.» از همین روست که خدا از سعی شدید و تلاش پر کوشش انسان برای بازگشت و رجعت به اصل خویش سخن به میان آورده و گفته است: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ ای انسان همانا تو در تلاش شدید هستی تا به سوی پروردگارت بازگردی، پس او را ملاقات کنی.(انشقاق، آیه ۶)

از این آیه به دست می آید که هر انسانی به سوی پروردگار خودش در حرکت است و برای رسیدن و ملاقات او تلاش و سعی می کند. این بدان معناست که پروردگار هر کسی غیر از پروردگار دیگری است، زیرا آن که وظیفه دارد روان آدمی را پرورش دهد، همان رب العالمین است که خدا می فرماید: الحمد لله رب العالمین، سپاس خدایی که رب العالمین و پروردگار جهانیان و هستی است.(فاتحه، ۲)

پروردگاری هر کسی همان جلوه الله است که در مقام پروردگاری، صفاتی را در انسان پرورش داده است. اگر انسان بتواند همه صفات الله را در خود پرورش و ظهور دهد، با الله که رب العالمین است، ملاقات خواهد کرد. این همان لقاء‌ الله است، زیرا شخص با پروردگاری بوده است که رب العالمین است و این رب العالمین همان الله است. پس ملاقات با الله به سبب آن است که با رب العالمین ملاقات دارد که رب و پروردگارش بوده است.

به سخن دیگر، آیات سوره انعام و انشقاق  و فاتحه این معنا به دست می آید که هر کسی به ملاقات رب خویش می رود که او را پرورانده است. کسی که پروردگارش رب العالمین باشد، به لقاء‌الله می رسد، اما کسی که پروردگارش رب العالمین نیست، بلکه برخی از صفات الله در مقام ربوبیت او ظهور کرده، با همان برخی از صفات الله ملاقات می کند که پروردگارش است.

با بررسی و تدبر در آیات قرآنی معلوم می شود مقربان الهی به لقاء‌ الله می رسند که پروردگاری جهانیان است؛ زیرا آنان در مقام وجه ذوالجلال و الاکرام، در آمده اند(الرحمن، آیه ۲۷)، یعنی توانسته اند صفات جلالی و جمالی الله را به نمایش گذارند و وجه الله شوند. پس پروردگار آنان یعنی معصومان(ع) همان رب العالمین است و آنان به لقا‌ء الله می رسند.

اما اصحاب یمین از ابرار به سبب آن که برخی از صفات الهی یا همه آنها را در مرتبه نقص دارا شدند و آنها را در این مرتبه ظهور داده اند، با ملاقات پروردگاری می رسند که ذوالاکرام است؛ زیرا آنان وجه الله نیستند، بلکه فقط وجه ذوالاکرام هستند. از این روست که با خدای بهشت ساز مواجه می شوند و به ملاقات پروردگاری می رسند که بهشت ساز است؛ زیرا بهشت برای آنان نهایت اکرام الهی است که در مقام کرامت ظهور داده اند.

اما اصحاب یمین از دوزخیان به سبب آن که صفات الهی را قالب سبوح و قدوس تجلی نداده اند و ذات آنان دارای عیب از صفات و نقص از آن است، با خدای ذوالجلال مواجه می شوند که دوزخ ساز است و این گونه به عنوان وجه ذوالجلال داخل دوزخ می شوند.

این که گفته شده «من عرف نفسه فقد عرف ربه» به این معناست که شناخت هر انسانی نسبت به نفس خویش نشان می دهد که او با کدام پروردگار ارتباط دارد و آن پروردگار را در خود تجلی و ظهور داده است.

بیان چرایی فرق ظهورات در انسان ها

پرسش این است که چرا و چگونه انسان نمی تواند یا نتوانسته است با پروردگار رب العالمین که همان الله است ملاقات کند و ملاقات او با پروردگارش به معنا و مفهوم لقاء‌الله باشد؟

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ریشه این امر را می بایست در نوع رفتار سه گانه این سه گروه در دنیا جست و جو کرد؛ زیرا دنیا هر چند که پایین ترین و پست ترین مرتبه ظهور صفات الهی از نظر درجه ظهور است، اما به سبب انفعال شدید، هم چون موم در دست انسان، قابلیت بسیاری دارد که به شکلی در آید. پس انسان در عالم دنیا به سادگی می توان همه صفات الهی را اظهار کند که در او به ودیعت گذاشته شده است؛ در حالی که این امر در عوالم دیگر چون برزخ و قیامت سخت تر و دشوارتر خواهد بود و هر تغییری در آن عوالم هم چون جان کندنی تحقق می یابد،‌ در حالی که در دنیا به سادگی و آسانی انجام می شود. از همین روست که خدا بر انسان رحم آورده و او را برای همین رحم کردن آفریده است. پس بر همین مبنا او را در دنیا قرار داده تا به سادگی و آسانی بتواند صفات الهی را در خود ظهور دهد.

پس هر کسی خود را تحت الله قرار دهد که رب العالمین است، می تواند به ملاقات چنین پروردگاری برود و بگوید که به لقاء‌الله پیوسته است، اما اگر این گونه عمل نکند، به ملاقات همان پروردگاری می رود که تحت ربوبیت آن قرار گرفته است.

البته خدا در قرآن راه قرار گیری در ربوبیت و پروردگاری الله را همان صراط مستقیم عبودیتی می داند که در قالب هدایت تکوینی فطری و هدایت تشریعی اسلام بیان کرده است.(بقره، آیات ۳۰ و ۳۱ و ۳۸ و ۱۳۸؛ آل عمران، آیات ۱۹ و ۸۵)

در حقیقت عبودیت انسان در صراط مستقیم الهی او را تحت ربوبیت پروردگاری می برد که رب العالمین است و این گونه به لقاء‌الله می رسد، اما بسیاری از انسان ها در این سطح خدا را بندگی و عبودیت نمی کنند، زیرا برخی در سطوحی بندگی می کنند که سرشار از خطا و گناه است، هر چند که توبه و استغفار می کنند و خود را بازسازی می کنند، ولی به صد در صد اسلام پای بند نیستند.

از آن جایی که پای بندی به صد در صد اسلام است که انسان را تحت ربوبیت الله می برد و هر درجه ای از عبودیت و ایمان و تقوا، صفتی از صفات الله ظهور داده و در مسیر رشدی به تمامیت کمالی آن می رساند، پس لازم است تا این گونه همانند سابقون مقربون عمل کرد تا به عنوان وجه الله به ملاقات پروردگار رب العالمین و لقاء‌الله برسیم.

بدترین مردمان کسانی هستند که حتی مانند اصحاب یمین نیستند، بلکه با عصیان نسبت به بندگی و عمل بر خلاف صراط مستقیم اسلام و ایمان و تقوا، به ملاقات پروردگاری می روند که ذوالجلال است و تجلی آن دوزخ فراق الهی است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن و روایات تفسیری معتبر و متواتر، هر کسی بر اساس میزان درجه ایمان و تقوا یا کفر و بی تقوایی با پروردگارش ملاقات می کند. این بدان معناست که درجات لقاء‌الله هر چند که در کلیت سه گانه است، اما در تفصیل تفاوت های چندی دارد؛ زیرا بر اساس آموزه های اسلامی، این درجات در جنبه سقوط و فراق،‌ هفت درجه دوزخ است که پست ترین آن درک الاسفل من النار است، چنان که در درجات صعود و رفعت،‌ هشت درجه بهشت است که درجه هشتم آن مخصوص بهشت سازان از مقربان سابقون است که خود آنان روح و ریحان و جنت نعیم هستند.(واقعه، آیه ۹۵)

دسترسی آسان به گناه از ابتلائات الهی

از نظر قرآن، انسان برای ظهور اسماء‌ و صفات الهی در دنیا قرار گرفته تا از این جا ضمن بروز و ظهور صفات الهی در خود با عبودیت و کسب ایمان و تقوای الهی با عمل صالح بتواند مقام خلافت الهی را نیز داشته باشد و مظهر ربوبیت الهی شود و در ما سوی الله تصرفاتی به این عنوان داشته باشد.(بقره، آیات ۳۰ و ۳۱ و ۱۳۸؛ آل عمران، آیه ۷۹؛ هود، آیه ۶۱)

خدا در قرآن بیان می کند که انسان دارای کرامت ذاتی است که او را بر همه ما سوی الله شرافت بخشیده است(اسراء، آیه ۷۰)، اما کرامت ذاتی به تنهایی دردی را درمان نمی کند، زیرا انسان می بایست این کرامت را با ایمان و عمل صالح خویش بروز دهد که در قالب تکالیف پنج گانه بیان شده است. این گونه است که کرامت اکتسابی به دست می آورد و در عندالله به جایگاه بلند و رفیع می رسد.(حجرات، آیه ۱۳)

از نظر قرآن،‌ انسان برای اظهار اسماء‌ و صفات الهی می بایست آن چه را برای او به عنوان هدایت تکوینی و تشریعی مطرح شده به کار بگیرد و این گونه عبودیت خود را نشان دهد تا به تقوایی برسد که به معنا و مفهوم ظهور صفات الهی در اوست.

البته همان طوری که از تکلیف و حتی عبودیت فهمیده می شود،‌ رنج و کلفت در انجام این امر وجود دارد تا روان آدمی و نفوس او چنان صاف و رام شود که چون جاده ای در بیان تعبید شده باشد. این رام کردن و صاف کردن بسیار سخت و دشوار است، زیرا نفس به طوری ساخته شده که هواهای نفسانی او را به سرکشی و عصیان و افراط  و تفریط می خواند و از سوی دیگر دشمنی جنی به نام ابلیس دارد که استاد شیطنت و وسوسه گری است تا او را به عصیان و سرکشی نسبت به خدای معبود بکشاند.

این جاست که کار ظهور رسانی صفات در نفس با کلفت و سختی مواجه می شود؛ زیرا هواهای نفسانی از شهوت و غضب به آسانی حاضر به تسلیم نیستند. این درگیری میان قلب فطری و شهوت و غضب نفسانی به عنوان کشمکش تا زمان مرگ ادامه دارد.

البته بسیاری از مردم مدعی اسلام و ایمان هستند و می گویند که بنده و عبد بوده و تابع فطرت و عقل و نقل هستند. این ادعا نیز می بایست با ابتلائات و آزمونها معلوم و دانسته شود.(حجرات، آیه ۱۴)

به هر حال، انسان ها در مسیر ساخته شدن در دنیا در شرایطی قرار دارند که با مشکلات و فتنه ها مواجه هستند که هم چون کوره ذوب فلزات آنان را می سوزاند تا سره از ناسره و طیب از خبیث جدا شود. این همان چیزی است که در اصطلاح قرآنی از آن به ابتلاء‌ یاد می شود.

خدا در بیان فلسفه ابتلاء می فرماید که هدف از ابتلاء به خیر و شر آن است که اهدافی تحقق یابد که شامل جداسازی طیب از خبیث، تثبیت ایمان، رشد و تزکیه نفس ، ظهور صفات الهی و مانند آنها است.

در آیات قرآنی بیان می شود که روش هایی چندی برای ابتلاء‌ به کار می رود که در کلیت شامل امور خیر و شر است. یکی از مهم ترین آزمایش ها و ابتلائات الهی که بسیار سخت و دشوار است، ابتلاء‌ به خیر و نعمت است، زیرا استفاده درست از مال و ثروت در قالب شکرگزاری و کاربرد درست از نعمت بسیار سخت  و دشوار است، چرا که هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی اجازه نمی دهد تا انسان شاکر واقعی نعمت باشد و آن را به درستی به کار گیرد.

از نظر قرآن، خدا برای آن که مومنان را از کافر و منافق و نیز مدعی را از مومن جدا کند، ابتلائی را به نام دسترسی آسان به به گناه قرار داده است. خدا پس از بیان این که ایمان و تقوای الهی دارای درجات سه گانه ای است (مائده، آیه ۹۳) در آیه دیگر می فرماید: یا ایها الذین آمنوا لیبلونکم الله بشیء من الصید تناله ایدیکم و رماحکم لیعلم الله من یخافه بالغیب؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، هر آینه به تحقیق خدا شما را به چیزی از صید ابتلاء می کند که در دسترسی شما و تیرهای شما است تا این گونه خدا به علم فعلی بداند چه کسی از او در غیب می ترسد.(مائده، آیه ۹۴)

در حقیقت دسترسی آسان به امری به معنای آن نیست که آن کار را می بایست انجام داد،‌ بلکه می بایست دانست که آزمونی سخت برای اوست. انسان می بایست خیلی مواظب خودش و اعمال خویش باشد: یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید بر شما است که مواطب خودتان و نفس خویش باشید.(مائده، آیه ۱۰۵) زیرا خدا انواع ابتلائات و فتنه دارد و هیچ کسی را همین طور رها نمی کند.(عنکبوت، آیات ۲ و ۳)

یکی از مهم ترین ابتلائات آن است که ابزارهای شهوانی را فراهم می آورد تا شخص نشان دهد که واقعا خدا ترس است،‌ یا این که ترسی از خدا ندارد. این حالات بیش تر در خلوات رخ می دهد به طوری که مرد و زنی را تنها می آزماید یا شراب و قمار و دیگر ابزارهای شیطانی و گناه را به شکل گسترده و دسترسی آسان فراهم می سازد؛ زیرا کسی که اهل ایمان باشد، می داند که خدا در هر حال ناظر اوست و او را می بیند و او در محضر خدا است. پس از گناه اجتناب می کند، اما سست ایمان و کافر و منافق در خلوت خویش به آسانی در دام گناه می افتد.

در برابر انجام یک تکلیف الهی هماره با فشارهای درونی هواهای نفسانی و فشارهای بیرونی وسوسه های شیطانی از جن و انس همراه است. تمسخر کردن و استهزاء‌ برای حفظ حجاب و نماز و مانند آنها بخشی از فشارهایی است که صورت می گیرد. برای انجام یک کار خیر و نیک می بایست انسان سختی های بسیاری را تحمل کند، اما وقتی بخواهد کار بدی را انجام دهد همه شرایط برای انجام آسان آن فراهم است. این همه آسانی در گناه و سختی در بندگی و اطاعت خدا نشان می دهد که خدا با این آزمون بر آن است تا دانسته شود که تحت ربوبیت کدام خدا قرار دارد و دنبال ظهور کدام صفت یا اسم از اسماء‌الله  و صفات الهی است.

به هر حال، از آموزه های وحیانی قرآن به دست می آید که از مهم ترین ابتلائاتی که انسان به ویژه مومنان با آن مواجه هستند، ابتلاء‌ به دسترسی آسان به گناه و ارتکاب آن است؛ زیرا خدا در قرآن بیان می کند اهل بهشت در دنیا برای رسیدن به بهشت اخروی و لقاء‌ الله در وجه اکرامی اش می بایست پس از اسلام خویش در مسیر کسب ایمان و تقوا و مراتب آنها تا رسیدن به مقام راشدان و رستگاران از انواع ابتلائات و فتنه ها سر بلند بیرون آیند و تکالیف خویش را به درستی انجام دهند، این در حالی است که اهل دوزخ در دنیا در شرایطی قرار می گیرند که دسترسی آسان به گناه دارند و این گونه به لقاء‌ الله در وجه جلالی اش می رسند. البته از نظر قرآن سابقان از مقربان الهی نسبت به ابتلائات الهی در وضعیت بدتری قرار دارند؛ زیرا به حکم «البلاء للولاء» هر که مقرب تر است، جام بلا بیش ترش می دهند، ولی نتیجه ای که آنان از آن برخوردار می شوند، رسیدن به لقاء‌الله در صورت ذوالجلال و الاکرام است که خود بهشت ساز برای اهل ولایت و دوزخ ساز برای اهل دوزخ خواهند بود که از آن به قسیم النار و الجنه تعبیر می شود که نفس پیامبر(ص) امیرمومنان امام علی(ع) و سایر امامان معصوم(ع) از مصادیق برتر آن هستند؛ زیرا پیامبر ابوالقاسم و خاستگاه آنان است و اگر قاسم امام علی (ع) و دیگر معصومان هستند، پیامبر(ص) اب و ریشه آن است.

بنابراین، با توجه به این سنت الهی در ابتلاء‌ یعنی قرار گیری در شرایط آسان گناه کردن، انسان می بایست بتواند خود را با پناه جویی و استعاذه به خدا از آن دور نگه دارد یا به توفیق الهی سربلند از این آزمون بیرون آید. پس مومنان نمی بایست به سبب شرایط ویژه گناه برای همگان به ویژه مومنان در دام هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی بیافتند و خود را گرفتار عصیان و در نهایت کفر نمایند  و سقوط کنند.

اگر به پیرامون خود بنگریم می بینیم که ابزارها گناه و شرایط گناه کردن به گونه ای فراوان و آسان در دسترس است که گویی اصل با همین اعمال زشت است، در حالی که همه این ها از مصادیق سنت ابتلاء و دسترسی آسان به گناه است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا