آخر الزمان در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
اصطلاح آخر الزمان، واپسین دوران از دنیا است که به قیامت مىپیوندد. از نظر قرآن، در آخر الزمان دو دسته تغییرات تکوینی و اجتماعی رخ می دهد. تغییرات و دگرگونىهاى اجتماعى و فرهنگى مربوط و تکوینی که در روایات از آن به « اشراط السّاعة» یاد شده است.البته بخشی از این تغییرات مربوط به آغاز قیامت و «طیّ» و «تبدیل» دنیا به نظام آخرت است که در این مقاله مد نظر نیست.
در این مقاله نسبت به آخرین تحولات و دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی سخن به میان می آید تا دانسته شود که بر اساس فلسفه تاریخ قرآنی، «پایان تاریخ» بر اساس کدام نظام اجتماعی- سیاسی و فرهنگی رقم می خورد و در نهایت کدام یک از دو جریان حق و باطل غلبه می کند و حاکمیت گفتمانی را به دست می گیرد؟ بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، حاکمیت حق با صالحان در چارچوب شرایع اسلامی است که حاکمیت گفتمانی یافته و پایان تاریخ بدان رقم می خورد. نویسنده در این مطلب با مراجعه به قرآن، به این حقیقت در خصوص «پایان تاریخ» بر اساس فلسفه تاریخ قرآنی توجه داده است. این مطلب را از نظر می گذرانیم.
رخدادهای آخر زمانی از نظر قرآن
از نظر قرآن، دو دسته رخدادها در پایان تاریخ قبل از قیامت رخ می دهد که شامل رخدادهای تکوینی در دنیا و رخدادهای فرهنگی- اجتماعی و سیاسی در زندگی بشر است. از مهم ترین رخدادهای اجتماعی به معنای عام کلمه می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- خروج سفیانی: از نظر آموزه های وحیانی قرآن و روایات معتبر تبیینی – تفسیری یکی از رخدادهای آخر الزمانی، خروج سفیانى از جریان باطل است که در نهایت این جریان خطرناک باطل به سبب گرفتارى سفیانی و لشکریانش به عذاب الهى در آخرالزّمان به مشیت الهی حذف می شود و جریان اصلی باطل از میان می رود. بر اساس روایات تفسیری که در ذیل آیه 51 سوره سباء آمده این یکی از رخدادهای مهم و اساسی در آخر الزمان است. البته احتمالات گوناگونى در آيه داده شده است: يكى از این احتمالات این است که این رخداد مربوط به قيامت باشد. احتمال ديگر آن است که این رخداد درباره دنيا و هنگام قبض نفوس از بدن يا عذاب الهى باشد؛ ولى مىتوان گفت: به قرينه «وحيل بينهم و بين ما يشتهون كما فعل باشياعهم»، آيه فوق بيانگر حالت دنياى آنان است؛ زيرا در قيامت همه يكجا براى حسابرسى جمع مىشوند؛ چنانكه آيه 102 هود و 50 واقعه روشنگر آن است. هم چنین در روايات بسيارى از شيعه و اهل سنّت اين افراد با عنوان سفيانى و پيروان او معرفی شده اند. بنابراین، بر اساس روایات تفسیری – تبیینی می توان احتمال داد که این آیه ناظر به خروج سفیانی باشد. هم چنین باید دانست که آیات قرآنی دارای بطون چندی است؛ چنان که دارای مصادیق چندی نیز است. بنابراین، خروج سفیانی نیز می تواند یکی از مصادیق آن از باب «جری و تطبیق» باشد. پس هیچ تضاد و تناقضی در این امر نیست که آیه مورد نظر به رخدادهای چندی از جمله خروج سفیانی اشاره داشته باشد.
- اجتماع شیعیان: از رخدادهای آخر الزمانی می توان به گردهم آوری اصحاب مهدى موعود(علیه السلام) و شیعیان ایشان از سوى خداوند به هنگام ظهور او در آخرالزّمان اشاره کرد (بقره، آیه 148)؛ زیرا در اخبار اهلبيت(عليهم السلام) روايت شده كه مقصود از «يأت بكم الله…» اصحاب مهدى(عليه السلام) در آخرالزّمان است؛ هم چنین در روايتى ديگر آمده كه آنان همه شيعيان ما هستند كه خداوند آنان را از تمام شهرها به سوى امام مهدى(عليه السلام) گسيل مىدارد.(مجمعالبيان، ذيل آيه) در برخی از روایات نیز آمده است که اصحاب امام الزمان(ع) در «قم» با هم اجتماع می کنند و از همین روست که قم را قم نامیده اند. عفّان بصرى مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: أَتَدْرى لِمَ سُمِّىَ قُم؟ قُلْتُ: أَللّه ُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ. قالَ: اِنَّما سُمِىَّ قُم لاِنَّ أَهْلَهُ يَجْتَمِعُونَ مَعَ قائِمِ آلِ مُحمَّدٍ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ وَ يَقُومُونَ مَعَهُ وَ يَسْتَقيمُونَ عَلَيْهِ وَيَنْصُرُونَهُ؛ مى دانى چرا قم ناميده شد؟ گفتم: خدا و پيامبرش و شما آگاه تريد. فرمود: قم ناميده شد چون اهل آن با قائم آل محمد عليه السلام همراه مى شوند و با او قيام مى كنند و او را يارى مى كنند و استوار خواهند بود. (بحارالانوار، ج60، ص 216) براساس روایات طینت مردم قم با طینت اهل بیت(ع) آمیخته است.(همان) و همین مردم پناه اهل بیت(ع) هستند و در خدمت آنان علیه دشمنان می جنگند و آنان را نابود می سازند.(همان)
- جنگ جهانی: پیش از ظهور انواع ظلم ها و جورها در میان بشر رواج می یابد. از همین رو، به سبب بی عدالتی و ظلم جنگ های بسیاری در قالب جهانی و فراگیر پیش می آید تا این که ظهور برسد و مردم فریادرسی را بخواهند تا ایشان را نجات دهد و آنان را به امنیت بر اساس شرایع اسلامی برساند و حق را بر باطل غلبه دهد و عدالت جهانی را برقرار کند. پس جنگ جهانی در آخرالزمان از جمله رخدادهای مهم آن دوره زمانی است(کهف، آیات 98 و 99)؛ زیرا جمله «تركنا» عطف بر «جعله دكّاء» است؛ بنابراين، مضمون «و تركنا» نيز به حوادث پيش از قيامت مربوط مىشود و «يومئذ» نيز بر اين مبنا، روزهاى نزديك به قيامت خواهد بود. ضمير «بعضهم» به مرجعى معنوى، مانند «النّاس» باز مىگردد و مقصود از «يموج فى بعض»، داخل شدن برخى بر برخى ديگر است كه شايد به هجوم و تجاوزگرى گروهى از انسانها به گروهى ديگر اشاره باشد.(مجمعالبيان، ذيل آيه)
- هجوم یاجوج و ماجوج: این ها اقوامی هستند که در آخر زمان بر جهان پیش از ظهور مهدی(عج) مسلط می شوند و جنگ های ویرانگری را موجب می شوند و ظلم و ستم بسیار می کنند. قرآن به هجوم سریع و فتوحات فراگیر یأجوج و مأجوج در سراسر زمین در آخرالزّمان پیش از ظهور اشاره دارد(انبیاء، آیه 96)؛ زیرا اضافه شدن لفظ عموم «كل» بر اسم نكره «حدب» نشانمىدهد كه ماجراى يأجوج و مأجوج به سرزمين خاصّى مربوط نيست؛ بلكه شامل تمام سرزمينها و جهان خواهد بود. این درگیرى یأجوج و مأجوج پس از ویرانى سد ذوالقرنین در آخرالزّمان خواهد بود(کهف، آیات 94 تا 97)؛ زیرا مرجع ضمير «بعضهم» در آیه به يأجوج و مأجوج بر می گردد. پس باید گفت که در آخر الزمان پیش از ظهور جنگ های ویرانگر جهانی رخ می دهد که بسیار آسیب زا است و ظلم و جور را جهانی می کند.
- خروج دابه الارض سخنگو: واژه دابه الارض به معنای جنبده ای در زمین است. بر اساس آیه و روایات تفسیری یکی از رخدادهای آخر الزمان خروج دابه الارض سخنگو است.(نمل، آیه 82) بر اساس آیات و روایات خداوند، خارج کننده جنبندهاى سخنگو از زمین در آخرالزّمان است تا مردم را به حقایقی آگاه سازد و این گونه اتمام حجت نماید؛ یعنی همان گونه که ناقه صالح از درون کوه بر آمد تا حجت بر آن قوم باشد، در آخر زمان نیز دابه الارض سخنگو برای اتمام حجت بیرون می آید.(نمل، آیه 82) بر اساس برخی از باورها این شخص کسی جز امیرمومنان امام علی(ع) نیست که از زمین بر می خیزد و به عنوان سخنگو اتمام حجت می کند.( بحار الأنوار، ج۳۹، ص۲۴۴؛ بحار الأنوار، ج۵۳، ص۱۱۲؛ المناقب، ج۳، ص۱۰۲) دابة الأرض به معنای جنبنده زمینی از نشانههای آخرالزمان یا قیامت است.( شیخ صدوق، کمالالدین و تمامالنعمة، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۵۲۷) قرآن در آیه ۸۲ سوره نمل به ماجرای دابة الارض اشاره کرده است. بنابر این آیه، دابة الارض هنگام قیامت از زمین خارج میشود و با مردم سخن میگوید. مفسران شیعه و سنی در ذیل آیه، دابة الارض را توضیح دادهاند.( طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۵، ص۳۹۶؛ ثعلبی، الکشف والبیان، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۲۲۴؛ طبری، تفسیرطبری، ۱۴۱۲ق، ج۲۰، ص۱۰) بنابر گزارش برخی مفسران و روایات، دابة الارض انگشتر سلیمان و عصای حضرت موسی(ع) را به همراه خود دارد.( بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۴۵؛ لکافی؛ ج۱، ص۱۹۸) وی کافر و مؤمن را از هم جدا میکند و بر آنها علامت میگذارد.( بحارالانوار، ۱۴۱۶ق، ج۶، ص۳۰۰) دابة الارض به رجعت (زنده شدن دوباره امامان شیعه) نیز تفسیر شده است.( تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۵، ص۵۵۴) به عقیده برخی از علمای شیعه، طبق روایات، دابة الارض همان امام علی(ع) یا امام مهدی(ع) است(احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۶۵۹؛ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۲۴؛ ر. ک. حر عاملی، وسائل الشیعه، مقدمه، ص۲۷)، ولی علمایی مانند شیخ طوسی، شیخ طبرسی و علامه طباطبایی، سکوت کرده و به این روایات اعتماد نکردهاند. به عقیده علامه طباطبایی دابة الارض ممکن است انسان یا غیر انسان باشد و در صورت حیوان بودن صحبت کردن او با مردم غیرعادی است. وی همچنین معتقد است دابة الارض از اسرار قرآن است و خداوند قصدش مبهمگویی بوده است.( المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۵، ص390 تا ۳۹۶) به باور عدهای از اهل سنت دابة الارض یک موجود غیرعادی، بسیار بزرگ، دارای دُم، پَر، و چهار پا است.( سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۱۱۶) آلوسی و سید قطب(از علمای اهل سنت)، موجود غیرعادی بودنِ دابة الارض را مردود دانستهاند و بهشدت با تطبیق آن بر امام علی(ع) مخالفت کردهاند.( آلوسی، روح البیان، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۱؛ سید قطب، فی ضلال القرآن، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۲۶۶۷) شگفت این که از امیرمومنان امام علی(ع) نقل شده که این جنبده ریش دارد که بیانگر انسان بودن اوست. امام علی (علیه السلام) به محمّدبنکعب قرطی گوید: «از امام علی (علیه السلام) دربارهی دابة الارض پرسیدند، فرمود: «به خدا سوگند دُم ندارد، بلکه ریش دارد».(تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۱۱، ص۱۰۰) او همان کسی است که در دنیا حق و باطل را از هم جدا می کند؛ چنان که در آخرت «قسیم النار و الجنه» و فصل الخطاب است.( بحار الأنوار، ج۶۵، ص۵۸؛ و روایات دیگر) آن حضرت (ع) همان گونه که در بار نخست از کعبه بر آمد و متولد شد، هم چنین دوباره در آخر الزمان از کعبه بیرون آید و اتمام حجت کند و مومن و کافر را از هم جدا سازد.(همان؛ بحار الأنوار، ج۵۳، ص۱۰۸) بر اساس آموزه های قرآنی، دابه الارض سخنگو که موجودی عظیم و شگفت انگیز است، پیامی الهی دارد که در خصوص استمرار تردید و ناباورى بشر به آیات الهى است.(نمل، آیه 82؛ الميزان، ج 15، ص 434) این پیام آور الهی به کافران اتمام حجت می کند؛ زیرا پس از آن هر کسی کفر ورزد به عذاب الهی مبتلا شود و کفر از زمین رخت بربندد و جامعه توحیدی در سرتاسر جهان برقرار گردد.(همان) این جنبنده الهی به عنوان پیام آور و حجت الهی، علامت و نشانه گذاری می کند تا حق و باطل و مومن و کافر شناخته و دانسته شود و نفاقی دیگر باقی نماند. پس او به یک معنا قسیم حق و باطل و مومن و کافر است. علامت گذارى افراد به نشانه هاى مخصوص به امر الهی انجام می شود و دیگر اما و اگری باقی نمی ماند(همان)؛ زیرا در روايتى از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) در معناى «تكلّمهم» آمده است: تكلّم آن به صورت حديث و گفتار نيست، بلكه علامتى است كه هر كه را خداوند امر فرموده به آن علامت گذارى مى كند. پس بر پیشانی مومن می نویسد: مومن، و بر پیشانی کافر می نویسد: کافر و این گونه به نشانه ها کافران از مومنان باز شناخته می شوند.(الدرالمنثور، ج 6 ، ص 378؛ بحار الأنوار، ج۶، ص۳۰۰) بعضی مردم با آمدن او پراکنده میشوند و گروهی که میدانند توان عاجز کردن خدای متعال را ندارند، فرار نمیکنند. آن جنبنده به سمت آنان میآید، سر خود را از گرد و خاک میتکاند، از کنار آنان عبور میکند و چهرههایشان را جلا میدهد، حتّی آنان را مانند ستارهی درخشان میگرداند. سپس به سمت زمین بر میگردد، به طوری که طالب آن به آن نمیرسد و گریزنده از آن خلاص نمیشود. حتی مردی برمیخیزد و برای رهایی از آن به نماز خواندن پناه میبرد، ولی دابة الارض از پشت سر او میآید و میگوید: «ای فلانی! آیا الآن نماز میگزاری»؟ پس به سمت صورت او میآید و بر صورتش داغ مینهد. خلایق آنگاه در شهرها با هم، همسایه و در مسافرتها با هم، همراه و در اموال با هم شریک هستند، و کافر از مؤمن باز شناخته میشود، پس به مؤمن با خطاب «یا مؤمن»! و با کافر با خطاب «یا کافر»! مورد تخاطب قرار میگیرند».(تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۱۱، ص۱۰۰) پیامبر (صلی الله علیه و آله)- دابّة الأرض به همراه عصای موسی (علیه السلام) و خاتم سلیمانبنداوود (علیه السلام) ظهور میکند و با عصای موسی (علیه السلام) سیمای مؤمن را نورانی و با خاتم سلیمان (علیه السلام) سیمای کافر را داغ مینهد».(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۰۲ ؛ بحار الأنوار، ج۵۳، ص۱۱۱) امام علی (علیه السلام)- ابوطفیل گوید: به امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آیه: و إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ، منظور از جنبنده چیست»؟ فرمود: «ای اباطفیل! از این سؤال بگذر»! عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! فدایت شوم مرا مطّلع ساز»! فرمود: «این جنبندهای است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود و با زنان ازدواج میکند»! عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! او کیست»؟ فرمود: «او قوام دین است که زمین به سبب او آرام میگیرد». عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! او کیست»؟ فرمود: «او راستگوی این امّت و جداکنندهی آن و عالم متّقی آن و ذوالقرنین این امّت است»! عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! او کیست»؟ فرمود: «کسی است که خداوند متعال دربارهی او فرمود: و بهدنبال آن، شاهدی از سوی او میباشد. (هود، آیه ۱۷) و و کسی که علم کتاب [و آگاهی بر قرآن] نزد اوست. (رعد، آیه ۴۳) و امّا کسی که سخن راست بیاورد و کسی که آن را تصدیق کند. (زمر، آیه ۳۳) و تمام مردم به جز او کافرند». عرض کردم: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! او را برایم نام ببر»! فرمود: «او را برایت نام بردم ای اباطفیل! به خدا قسم! اگر بر عموم شیعیانم که به کمک آنان با دشمنانم میجنگم داخل شوم، همان شیعیانی که به اطاعت من مؤمن هستند و مرا امیرالمؤمنین میخوانند و جهاد با دشمن مرا حلال میدانند، و با آنان بخشی از حقایقی را که در کتابی است که جبرئیل (علیه السلام) بر محمد (صلی الله علیه و آله) نازل نموده بگویم، از گرد من پراکنده میشوند و من در جماعتی اندک از اهل حقیقت میمانم که تو و امثال تو از شیعیان من هستید»؛ پس ترسیدم و پرسیدم: «من و امثال من از تو جدا میشویم یا با شما ثابت قدم میمانیم»؟ فرمود: «شما ثابت قدم میمانید»! سپس حضرت رو به من کرد و فرمود: «حقیقت امر ما بسیار مشکل است و جز سه دسته آن را نمیشناسند و به آن اقرار نمیکنند: فرشته مقرب، یا نبیّ مرسل، یا بنده مؤمن نجیبی که خدا قلب او را برای ایمان امتحان نموده است! ای ابا الطفیل! رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قبض روح شد، پس مردم به صورت گمراهان و نادانان مرتد شدند، مگر کسانی که خدا به سبب ما اهل بیت، آنان را مصون داشت».(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۰۲ ؛ بحار الأنوار، ج۵۳، ص؛ کتاب سلیم بن قیس، ص۵۶۱) مام صادق (علیه السلام)- مردی به عمّاریاسر گفت: «ای ابویقظان! آیهای در کتاب خدا هست که قلب مرا آزرده و گرفتار شکّ و تردید کرده است». عمّار گفت: «کدام آیه»؟ گفت: «وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ، این جنبنده چه جنبندهای است»؟ عمّار گفت: «به خدا سوگند! نه مینشینم و نه غذایی میخورم و نه آبی مینوشم تا اینکه این جنبنده را به تو نشان دهم». سپس عمّار با آن مرد نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد درحالیکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشغول خوردن خرما و کره بود. امام (علیه السلام) فرمود: «ای ابویقظان! زود باش»! عمّار نشست و مشغول خوردن با امیرالمؤمنین (علیه السلام) شد. آن مرد از رفتار عمّار شگفتزده شده بود، لذا چون عمّار برخاست، به وی گفت: «سبحان الله! ای ابویقظان سوگند یاد کردی که چیزی نخوری و نیاشامی و ننشینی، مگر دَابَّة الْأَرْضِ را به من نشاندهی»؟! عمّار گفت: «اگر عاقل باشی، نشانت دادم»!(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۰۴ ؛ بحار الأنوار، ج۳۹، ص۲۴۲؛ القمی، ج۲، ص۱۳)
- رجعت کافران و مومنان: اراده الهى بر بازگرداندن دستهاى از مومنان و کافران هر امّت به دنیا، در آخرالزّمان تعلّق گرفته است.(نمل، آیه 83) این رجعت هیچ ارتباطی با قیامت ندارد، بلکه رجعت به دنیا همانند رجعت اصحاب کهف و عزیر از بنی اسرائیل است؛ زیرا دلالت آيه ياد شده بر رجعت از آن جهت است كه مسأله نفخ صور در آيات بعدى مطرح شده و اين قرينهاى است بر اينكه مقصود از اين حشر، حشر روز قيامت نيست؛ بلكه حشرى است كه در دنيا صورت مىگيرد و با خروج «دابّة الارض» ارتباط دارد. افزون بر اين، در قيامت همه كافران بدون استثنا محشور مىشوند؛ ولى حشر در اين آيه به دستهاى از كافران هر امّت مربوط مىشود. اين نيز قرينه ديگرى است بر اين كه مقصود از حشر در اين آیه حشر در آخر الزمان است. پس همان گونه که امام علی(ع) از زمین بر می آید و با مردم سخن می گوید و رجعت او بر اساس روایات متواتر قطعی است، رجعت برخی از کافران از همین امت و امت های دیگر مطرح است. انکار رجعت در آخر الزمان به معنای انکار مذهب و شریعت است.( بحارالأنوار، ج۵۳، ص61 و ۱۱۸؛ القمی، ج۱، ص۲۵)
- حاکمیت جهانی گفتمان توحید: از نظر فرهنگی شاید برترین و مهم ترین رخداد این باشد که گفتمان توحیدی بر افکار و اندیشه ها حاکمیت می یابد و کفر از جهان رخت بر می بندد و مردم به گفتمان توحیدی می گرایند. بنابراین، حاکمیّت یکتاپرستى در جامعه آخرالزّمان تحقق می یابد.(نور، آیه 55)
- حکومت جهانی: در طول تاریخ حکومت ها در قالب دولت شهرها، دولت های قبیله ای یا دولت های نژادی و برخی از مناطق دولت های فرهنگی شکل گرفته است، اما کم دولتی جهانی بوده است، اما در آخر الزمان جهان هم چون دهکده ای از نظر فکری فرهنگی و سیاسی و اجتماعی به هم متصل شده و حکومت واحد جهانى به دست بندگان صالح خدا شکل می گیرد. دولت جهانی از نظر قرآن، فلسفه تاریخ و فرجام نهایى زندگى بشر در زمین است.(انبیاء، آیه 105)
- حکومت جهانی صالحان مصلح: از نظر قرآن، فلسفه وجودی ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی، ایجاد حکومت جهانی است که صالحان مصلح به اصلاح امر می پردازند. این وعده ای الهی است که خدا در کتب دیگر آسمانی از جمله تورات و زبور داود (ع) به آن بشارت داده است(انبیاء، آیه 105)؛ زیرا منظور از ذكر، به قرينه آيه 48 مى تواند تورات باشد. از تعبير «انّ الارض يرثها» كه افاده وراثت در گستره زمين مىكند و احاديث متواتر از طريق سنّى و شيعه درباره امام مهدى(عليه السلام)، استفاده مىشود كه منظور، حكومت صالحان در آخرالزّمان است. هم چنین از آیات دیگر قرآنی این حقیقت دانسته می شود که حکومت جهانی آخرالزمانی بر اساس شرایع اسلامی است و صالحان مصلح قدرت و حاکمیت گفتمانی دارند(نور، آیه 55)؛ زیرا وعده الهى به پیدایش حکومت صالحان در آخرالزّمان امری قطعی است؛ زیرا حقيقت صفات ذكر شده براى جامعه آينده و تأمّل در آن افاده مىكند كه اين گونه جامعه تا حال محقّق نشده است؛ جامعهاى كه هيچ گونه آثار كفر و فسق در آن نبوده و فقط دين بر عقايد افراد و اعمال آنان حاكم، و از هرگونه تهديد داخلى و خارجى به دور باشد؛ در نتيجه مىتوان گفت كه اين جامعه فقط در حكومت مهدى(عليه السلام) وجود خواهد داشت كه اخبار متواتر از شيعه و سنّى به برپايى آن خبر داده است. از امام سجاد(ع) روایت شده که ایشان این آیه را خواند و فرمود: «به خدا سوگند که آنان شیعیان ما اهل بیت (هستند و خداوند [مؤمنان و صالحان را از زمین] به دست مردی از خانوادهی ما که او مهدی (ع) است به حکومت میرساند و او همان است که پیامبر دربارهی او فرمود: «اگر از دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن را آنقدر طولانی می کند تا مردی از اهل بیت (من که همنام من است) بیاید و زمین را همان طور که پر از ظلم و ستم شده است، پر از عدل و داد کند».(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۳۱۸ ؛ تأویل الآیات الظاهرهْ، ص۳۶۵)
- خلافت و حکومت شیعیان: از رخدادهای آخر الزمانی خلافت و حکومت شیعیان است. این مهم ترین رخداد سیاسی – اجتماعی در آخر زمان و به عنوان فلسفه تاریخ است. خدا در قرآن وعده به جانشینى شیعیان در آخرالزّمان داده است(نور، آیه 55)؛ زیرا از امام سجاد(عليه السلام) روايت شده كه ایشان در پى تلاوت آيه «وعدالله الّذين آمنوا…» فرمود: سوگند به خدا! آنان شيعيان ما اهل بيت هستند كه خداوند به سبب مردى از خاندان ما ـ كه مهدى(عج) اين امّت باشد – آنان را خليفه روى زمين قرار خواهد داد…». (نورالثقلين، ذيل آيه)
- نزول حضرت عیسی(ع): از دیگر رخدادهای آخر الزمانی نزول عیسى(علیه السلام) به زمین و بازگشت او به میان مردمان و ایمان آوری اهل کتاب به او پیش از وفاتش است.(نساء، آیه 159؛ زخرف، آیات 57 تا 61) البته برداشت فوق بر اين اساس است كه مرجع ضمير «به»، در آیه 159 سوره نساء عيسى(عليه السلام) باشد؛ چنانكه آيات سابق نيز درباره عيسى(عليه السلام)است. (مجمعالبيان، ذيل آيه) هم چنین نكته فوق بر اين اساس است كه مرجع ضمير «انّه» در آیه 61 سوره زخرف نیز نزول عيسى(عليه السلام) در آخرالزّمان باشد. (الميزان، ذيل آيه)
- عدالت قسطی جهانی: فلسفه شرایع اسلامی فراهم آوری شرایط مناسب برای حاکمیت توحید و اقامه نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر و عدالت قسطی است.(حج، آیات 40 و 41؛ حدید، آیه 25) این حکومت جهانی در آخر الزمان شکل می گیرد.(نور، آیه 55؛ انبیاء، آیه 105)
- امنیت و آرامش و آسایش: از مهم ترین جلوه های دولت آخرالزمانی دست یابی به امنیت و آرامش و آسایش فراگیر و جهانی تحت حاکمیت و حکومت توحید و شرایع اسلامی و اقامه عدالت قسطی از سوی صالحان مصلح به عنوان وارثان زمین است.(نور، آیه 55؛ انبیاء، آیه 105)