اخلاقی - تربیتیمعارف قرآنی

موانع عبرت آموزي از رخدادها

انسان موجودي مختار و مسئول است. او فرصتي براي انتخاب دارد تا به اختيار و آزادي، مسير بازگشت خويش به سوي خداوند را برگزيند.

از آن جايي كه موانع جدي در برابر انتخاب راه درست وجود دارد، در هر مرحله انتخاب آدمي، نشانه هايي از سوي خداوند به عنوان نشانه هاي هدايتي و علايم راهنمايي قرار داده شده است.

 

انسان با استفاده از اين نشانه ها مي تواند راه درست را برگزيند و به كمال رسيدن را تجربه كند. با اين همه گاه در انتخاب راه درست به هر دليلي اشتباه مي كند و به خطا مي رود. در اين جاست كه برخي از رخدادها به شكل رخدادهاي هشداري ظاهر مي شود تا آدمي را به گونه اي متنبه ساخته و در مسير درست قرار دهد. اين ها رخدادهاي عبرت آموزي است كه در سراسر زندگي هر شخص و جامعه وجود دارد.

نويسنده با مراجعه به آموزه هاي قرآني پاسخ اين پرسش را مي دهد كه چرا انسان ها از اين رخدادهاي عبرت آموز براي تصحيح و اصلاح راه خود استفاده نمي كند؟ با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

فرصتي براي عبرت

دنيا براي انسان، فرصتي براي شدن هاي كمالي است. از اين رو خداوند در هنگام آفرينش آدم(ع) از آفريدن جانشيني در زمين سخن مي گويد؛ زيرا خلافت انساني تنها در ظرف زماني و مكاني دنيا شدني است و انسان در اين فرصت كوتاهي كه از آن به عمر ياد مي شود، از قرارگاه زمين مي تواند به چنان شدن كمالي دست يابد كه خلافت الهي را عهده دار شود و در مقام مظهريت تمام و كمال الهي بنشيند.

با اين همه دو مانع بزرگ: خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني، سد راه شدن هاي كمالي انسان است و زندگي در دنيا همان گونه كه بزرگ ترين و تنها فرصت انسان است، بدترين بخش زندگي بشر را نيز شكل مي بخشد؛ زيرا در اين فرصت زيستن در دنياست كه بايد يكي از دو راه بازگشت به سوي خداي جمال يا خداي جلال را برگزيند و به بهشت جمال يا دوزخ جلال درآيد و خود را به يكي از دو شكل اصلي براي ابديت چنان بسازد كه تكراري در آن نيست.

پس دنيا براي آدمي همه چيز است؛ و اگر انتخاب درستي انجام ندهد، ابديتي شوم و شقاوتي جاودانه را براي خود رقم زده است. دو مانع بازدارنده از رشد كمالي و شدن خدايي، امتحان بزرگ بشر است. با اين همه خداوند به اشكال مختلف مي كوشد تا دم آخر، آدمي را به راه آورد. اين جاست كه نقش رخدادهاي عبرت آموز خود را در زندگي بشر به روشني نشان مي دهد و آدمي را به سوي حقيقت رهنمون مي سازد كه كمال شدن و خدايي گشتن در آن است.

عبرت كه در اصل به معناي گذشتن از حالي به حالي ديگر است، به حالتي گفته مي شود كه با آن از شناخت محسوس به شناخت غيرمحسوس مي توان دست يافت (مفردات الفاظ القرآن الكريم، راغب اصفهاني، ص 543)

هرگاه انسان با دقت و توجه در رخدادها و رويدادهاي جزيي، به يك سلسله تعاليم و آموزه هاي كلي رهنمون شود و از امري به امري ديگر برسد، از آن به اعتبار و عبرت ياد مي شود؛ زيرا به شخص كمك مي كند تا حقايقي را درك كند كه در پي رخدادهاي جزيي قرار دارد و به سادگي به چشم نمي آيد. اين گونه است كه از زلزله اي كه به ظاهر پديده اي طبيعي است، به عنوان نشانه اي از آفريدگار و پروردگاري وي توجه مي يابد و نسبت به هدف و فلسفه آفرينش دركي ديگر پيدا مي كند؛ زيرا اين زلزله طبيعي همانند هشدار و تلنگري است كه وي را بيدار مي كند و از غفلت بيرون مي آورد و به او مي فهماند كه مرگ و زندگي چنان به مويي بند است كه هر آن چه ساخته شده در يك آن فرو مي پاشد و از ميان مي رود لذا نمي توان به ساخته ها و سازه هاي دنيايي دل بست و به آن چنگ انداخت؛ زيرا به كوچك ترين حركتي از ميان مي رود.

همين نقش را مرگ دوستان و آشنايان بازي مي كند. به اين معني كه هر مرگي به انسان هشدار مي دهد كه اين شتري است كه در هر خانه اي از جمله خانه شمامي خوابد. بنابراين نبايد چنان به دنيا آويخت كه گويي هرگز آن را ترك نمي كند و زندگي جاودانه دارد؛ بلكه همواره بايد آگاه و هوشيار باشد كه دنيا جاي ماندن نيست بلكه جايي براي رفتن است و گذرگاهي است كه هيچ كس در آن منزل نمي كند و خانه اي بر روي پل زندگي دنيا نمي سازد.

با اين همه انسان ها، هرگز به درستي از اين هشدارها استفاده نمي كنند و واكنش درستي به آن ها نشان نمي دهند. پرسش اين نوشتار آن است كه چرا آدمي از رخدادها براي شدن كمالي و خدايي گشتن بهره نمي گيرد و از خواب غفلت بيدار نمي شود؟ چرا ما از رخدادهايي كه به شكل نشانه هاي راهنماي زندگي، هر دم در برابر ما ظهور مي كنند، بهره نمي گيريم و عبرت نمي آموزيم؟

به سخن ديگر، چرا آدمي از رخدادها و حوادثي كه هر روزه با آن روبه رو مي شود، درس و عبرت نمي گيرد و پندي نمي آموزد و هم چنان در خواب غفلت مي ماند و بيدار نمي شود؟ چه علل و عواملي موجب مي شود كه آدمي اين گونه با نشانه ها و هشدارهاي پياپي خداوندي برخوردي نادرست داشته باشد؟

موانع عبرت آموزي

هر انساني بر پايه فطرت سالم و عقل سليم خويش، مسير كمالي را طي مي كند و از نقص گريزان است، لذا نسبت به امور باطل ضدكمالي بيزاري مي جويد و واكنش سرد و منفي نسبت به آن بروز مي دهد. اما به عللي چند اين حالت طبيعي در آدمي از ميان مي رود و آدمي به جاي آن كه به سوي كمال و كماليات گرايش يابد به نواقص و امور ضدكمالي گرايش يافته و به آن عادت مي كند و تلاشي براي شدن كمالي از خود بروز نمي دهد.

از جمله اين علل مي توان به تغيير و تبديل در فطرت آدمي اشاره كرد كه خداوند در آياتي چند به آن پرداخته و علل و عوامل آن را معرفي نموده است. از جمله اين كه پيروي از هواهاي نفساني و خواسته هاي بي حد و اندازه نفس اماره به سوء، موجب مي شود تا آدمي راه اعتدال و تعادل را كنار گذارد و به سوي افراط كشيده شود و تنها به خواسته هاي نفساني پاسخ مثبت داده و آن را ارضا نمايد. اين گونه است كه ساير قواي بشري از جمله عقل از عنايت خاص انسان محروم مي شود و در يك فرآيند، ابزارهاي شناختي و منابع آن، تحليل مي رود و از حالت طبيعي خارج مي شود. در اين حالت بر گوش و چشم پرده افكنده مي شود و قلب از ادراك درست حقايق هستي باز مي ماند و قدرت تشخيص حق از باطل را از دست مي دهد.

در آموزه هاي قرآني به مسئله تقوا به عنوان محوري ترين صفت انساني، بسيار تاكيد شده است؛ زيرا تقوا به عنوان پرهيز و اجتناب طبيعي انسان از پليدي ها، زشتي ها و بدي هاست؛ زيرا فطرت سالم وعقل سليم، به آدمي اجازه نمي دهد به اموري از اين دست كشيده شود كه مانع جدي در برابر كمال خواهي اوبه شمار مي آيد. اما كساني كه به هر علتي، به فطرت سالم و عقل سليم خويش آسيب رسانيده اند، گرايشي به تقوا ندارند از پليدي و زشتي هاي عقلاني و عقلايي پرهيز نمي كنند، از اين رو نسبت به زشتي هاي شرعي نيز واكنش درست بروز نمي دهند؛ زيرا فطرت مخدوش و عقل بيمارشان، ناتوان از تشخيص حق از باطل و درست از نادرست مي شود. بنابراين نسبت به رخدادهاي هشدار دهنده نيز واكنش هاي درست و مناسبي بروز نمي دهند.

اما اگر انسان فطرت سالم وعقل سليم خويش را هم بواسطه مبارزه با خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني همچنان حفظ كند، مي تواند درمسيركمالي عقل گام بردارد. از اين رو خداوند يكي از شروط اصلي ايمان را داشتن تقواي عقلاني و فطري دانسته است. (بقره آيه 2) به اين معنا كه انساني كه داراي تقواي عقلاني و فطري است، مي تواند در مسير تقواي شرعي گام بردارد و از رهنمودهاي شرعي و الهي بهره مندگردد. اما اگر از چنين تقواي ابتدايي و طبيعي برخوردار نباشد، نمي تواند اين گونه واكنش هاي مثبت و سالم و مناسبي از خود نشان دهد.

بنابراين مي توان گفت كه يكي از موانع جدي براي عبرت آموزي بشر از رخدادها و آيات الهي، فقدان تقواي طبيعي و فطري است. اين معنا را مي توان از آيات 43 و 48 سوره حاقه و نيز 48 و 49 سوره انبياء به دست آورد؛ زيرا در اين آيات شرط بهره مندي از آيات عبرت آموز الهي را داشتن تقواي فطري و عقلاني دانسته است. پس كساني كه از آيات و آموزه هاي و حياني بهره اي نمي گيرند و عبرتي نمي آموزند كساني هستند كه تقواي فطري و عقلاني خود را از دست داده اند.

خداوند در معرفي كساني كه توانايي عبرت پذيري از رخدادهاي جهان را دارند، به حق شنوايان اشاره مي كند؛ زيرا آنان به سبب محافظت از فطرت و عقل سالم خويش، اين امكان را يافته اند كه از حوادث ورخدادها براي دست يابي به مسير كمالي و اصلاح خطاها و اشتباهات بهره گيرند. (ق آيات 36 و 37 و نيز حاقه آيات 4 تا 12) اين درحالي است كه برخي با مخالفت با فطرت سالم و عقل سليم، به هواهاي نفساني و خواسته هاي افراطي و بي پايان آن پاسخ مثبت داده و راه شناخت و منابع شناختي و معرفي خود را بسته اند. بنابر اين نمي توانند از رخدادهاي جهان درس و عبرت بگيرند و با اموري چون زلزله و توفان و مانند آن به عنوان رخدادهاي و پديده هاي جهان مادي برخورد مي كنند و از آن هيچ عبرتي نمي آموزند.

خداوند در آيه 128 سوره طه و نيز 31 و 35 سوره عنكبوت و 36 و 37 سوره ق، شرط خردمندي را براي عبرت آموزي مطرح مي كند؛ زيرا كسي كه عقل و خرد داشته باشد ولي از آن براي تحليل رخدادها و انتخاب راه حق از باطل استفاده نكند، نمي تواند انساني متعادل باشد، بنابر اين كساني كه از عقل خويش به درستي استفاده مي كنند، كساني هستند كه در انتخاب راه درست و نيز اصلاح خطا و اشتباه با بهره گيري از رخدادها و حوادث در طول زندگي، گام هاي درستي برمي دارند. در مقابل كساني كه از عقل خويش استفاده نمي كنند، ناتوان از عبرت آموزي از حوادث پياپي هستند كه همواره در زندگي ايشان به عنوان هشدار عمل مي كند.

جهل، مانع اساسي

از ديگر موانع اساسي در عبرت آموزي، مي توان به جهل آدمي اشاره كرد؛ زيرا جهل، آدمي را وادي گمراهي قرار مي دهد و اجازه يادگيري و پندگيري را از وي سلب مي كند. از اين رو خداوند در بيان امت هايي كه از رخدادهاي تاريخي پند مي گيرند و آن را درسي براي تصحيح رفتار و اصلاح كارهاي خويش قرار مي دهند، به عالمان اشاره مي كند، زيرا اين عالمان هستند كه از فرجام امت هاي گذشته و رخدادهايي از اين دست پند و عبرت مي گيرند و به اصلاح كارهاي خويش و جامعه اقدام مي كنند. (نمل آيات 50 تا 52)

خداوند نشانه شناسي را از عوامل مهم عبرت آموزي بشر مي شمارد و از كساني كه از چنين توانايي برخوردار نمي باشند، به عنوان افرادي ياد مي كند كه از رخدادهاي تاريخي و غيرتاريخي پند نمي گيرند و آنها را درس زندگي و اصلاح و تصحيح خطاها و اشتباهات خويش قرار نمي دهند.

خداوند در آيات 74 و 75 سوره حجر به هوشمنداني اشاره مي كند كه با نشانه شناسي، راه خويش را مي يابند و به درستي از رخدادها براي حركت درست در مسير كمالي شدن سود مي برند. خداوند از اين دسته انسان ها به عنوان متوسمين ياد مي كند كه به معناي كساني است كه در علامت ها و نشانه ها به دقت مي نگرند و هوشمندانه در رخدادهاي پيراموني خويش توجه و دقت مي كنند تا با تحليل درست، تبيين واقع بينانه اي نيز ارايه داده و توصيه هاي حكيمانه براي زندگي خود و ديگران بيان كنند. (مجمع البيان، شيخ طبرسي، ج5 و 6، ص 527)

بنابراين كساني كه از هوشمندي برخوردار نيستند و يا به نشانه هاي گوناگوني كه خداوند در زندگي ايشان نشان مي دهد توجه و دقتي ندارند، كساني هستند كه از رخدادها عبرت نمي آموزند و درس نمي گيرند.

درحقيقت كساني كه از فقدان بصيرت رنج مي برند، كساني هستند كه همواره از كنار هشدارهاي الهي بي توجه مي گذرند و از آن ها درس زندگي نمي آموزند. خداوند در آيه 2 سوره حشر به اهل بصيرتي اشاره مي كند كه از تخريب خانه هاي كافران اهل كتاب مدينه، عبرت مي گيرند. (مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 386)

درحقيقت اهل بصيرت با انوار الهي و چشم خدايي از فرجام زندگي ديگران عبرت مي آموزند و مي كوشند تا راه نادرست خويش را اصلاح كرده و در مسير باطل گام برندارند و اشتباهات خويش را جبران كنند. اهل بصيرت از همه رخدادهاي بزرگ و كوچك و حتي مسايل به ظاهر طبيعي مانند گردش شب و روز، به عنوان يك آيه روشن و نشانه اي آشكار بهره مي گيرند و رفتار و كردار خويش را براساس حكمت و هدفمندي آفرينش تنظيم كرده و سامان مي دهند. (نور آيه 44)

آنان همان گونه كه به رخدادهاي غيرطبيعي همانند پيروزي اندك سپاهيان بر لشكر بزرگ و تا بن دندان مسلح (آل عمران آيه 13) توجه مي يابند و از آن عبرت مي گيرند، به رخدادهاي طبيعي كوچك و بزرگ چون گردش شب و روز و زلزله و توفان و مانند آن نيز به عنوان آموزه هاي عبرت آموز توجه مي يابند و سعي مي كنند از هر نشانه اي براي اصلاح و تصحيح كارها و رفتار خويش استفاده نمايند.

از نظر قرآن، كساني كه شناخت درستي از حقيقت هستي، خدا و خود يافته اند، انسان هاي داراي خشيت و خوف (ق آيه 45 و عبس آيات 4 و 9 و آيات ديگر) مومن (اعراف آيه 2) و عابد (انبيا آيات 83 و 84) و انابه كننده اي (غافر آيه 13) هستند كه از هر چيزي پند مي گيرند و بي توجه و دقت از كنار مسايل كوچك و بزرگ نمي گذرند و مي كوشند تا تحليل معناداري از آن ها و تبيين درستي را ارايه داده و در اصلاح زندگي و راه خويش از آن كمك گيرند؛ زيرا آنان جايگاه خداوند را به درستي مي شناسند و به ربوبيت و پروردگاري خداوند ايمان داشته و به اين باور رسيده اند كه هيچ پر كاهي بي دليل در چاهي حركت نمي كند و برگي بي اذن او بر زمين نمي افتد؛ چنان كه هيچ حركتي در جهان بي هدف و مقصد و مقصود نمي باشد. بنابراين مي دانند كه هر چيزي در جهان معنا و مفهومي دارد كه بايد آن را شناخت و از آن عبرت گرفت. پس در برابر سختي ها صبر پيشه مي كنند و از هر چيزي پندي و درسي مي آموزند. (ابراهيم آيه 5 و لقمان آيه 31 و سبا آيه 19 و شوري آيه 33)

در مقابل، هر كسي كه اهل شناخت، خشيت در برابر خداوند نيست، بي توجه از كنار رخدادها مي گذرد و هيچ گونه تأثيري از آن ها نمي پذيرد.

كفرورزي

از ديگر موانع عبرت آموزي مي توان به كفرورزي بشر اشاره كرد كه در آياتي چون 101 و 102 سوره يونس و 33 و 41 سوره حاقه به آن پرداخته شده است؛ زيرا كفر به انسان اجازه نمي دهد تا نسبت منطقي ميان حوادث و رخدادها برقرار كند و امور جهان را يا پديده هاي محض طبيعي برمي شمارد و يا آن كه براساس تصادف هيچ گونه ارتباطي علي و معلولي ميان آن ها نمي بيند كه در اين صورت عبرت و پندآموزي را امري لغو مي شمارد.

كساني كه نسبت به آفرينش اين گونه ديدگاهي دارند يا آن كه براي جهان هدف و غايتي نمي بينند، نسبت به رخدادها اين گونه واكنش نشان مي دهند. از اين رو خداوند يكي ديگر از موانع عبرت آموزي را عدم باور به آخرت و رستاخيز برمي شمارد، زيرا اميدي به زندگي اخروي ندارند تا نسبت به رخدادهاي آن به عنوان رخدادهاي هدفمند توجه كرده و دقت نمايند و از آن براي زندگي برتر و بهتر سود برند. در اين راستا خداوند در آيه 40 سوره فرقان عدم باور به آخرت و نوميدي از حيات اخروي را مانع جدي در سر راه پندگيري بشر از رخدادها و سرنوشت اقوام پيشيني مي داند كه به غضب و خشم الهي گرفتار آمده اند. (مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 267)به هر حال اين امور و امور ديگر، از موانع جدي عبرت آموزي بشر از رخدادها و نشانه هاي الهي است كه در زندگي بشر به وفور يافت مي شود. اگر كسي اين موانع جدي را از سر راه خويش بردارد، به هر چيزي به عنوان نشانه اي براي عبرت مي نگرد و از آن براي تصحيح كار و اصلاح امور خويش سود مي برد.

در پايان و براي حسن ختام جا دارد به جمله اي نوراني از امام علي(ع) اشاره كنيم كه درباره فراواني عبرت ها و كمي عبرت گيرندگان فرمود: «ما اكثرالعبر و اقل الاعتبار عبرت ها چقدر فراوانند و عبرت گيرندگان چه اندك!» (نهج البلاغه دشتي/ حكمت 297)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا