اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

عقل و عاقلان از نظر امام موسی کاظم(ع)

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

شاید در اسلام از قوه نفسانی چون عقل تعریف نشده باشد؛ زیرا عقل بزرگ ترین سرمایه بشر است که با آن خدا شناخته و عبادت و بندگی می شود و انسان خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت خویش را تضمین می کند. البته برخی از مردم فقط دارای عقل هستند واز این نعمت بهره مند نمی شوند؛ از همین روست که در آیات و روایات به نشانه های خردمندی توجه ویژه می شود تا به آن خردمند از غیر خردمند بازشناخته شود. از جمله کسانی که به مساله عقل بسیار توجه و اهمیت داده، حضرت موسی بن جعفر الکاظم(ع) است. نویسنده در این مطلب برخی از آموزه ها و تعلمیات آن حضرت(ع) را تبیین کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

عقل نعمت الهی

عقل در لغت به معناى حبس و امساك آمده است. عاقل را از آن رو عاقل گفته اند كه خود نگهدار بوده، خويشتن را از رفتن به دنبال هواهاى نفسانى باز مى دارد. عقل مايه امتياز انسان از حيوان و به معناى فهم و ضدّ حماقت نيز آمده است.(ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 326، «عقل»)

علامه طباطبایی درباره اصطلاح قرآنی و فلسفی عقل نوشته است: با توجّه به معناى اصلى عقل كه بستن و امساك است، بر ادراك با اين خصوصيّت نيز عقل اطلاق مى شود و همچنين مدركات انسان و قوّه اى كه به وسيله آن انسان بين خير و شرّ و حق و باطل تميز مى دهد، عقل ناميده مى شود و مقابل آن جنون، سفاهت، حماقت و جهل است كه هر كدام به اعتبارى است.(الميزان، ج 2، ص 247)

البته واژه عقل به شکل مصدری در قرآن كريم به كار نرفته، ولى برخى از مشتقّات آن مانند «يعقل»، «عقلوا»، «يعقلون» و «تعقلون» آمده است؛ زیرا داشتن عقل مهم و ارزشی اگر باشد زمانی اهمیت واقعی خود را می یابد که مورد کاربرد باشد و صاحب خرد و عقل آن را در زندگی خویش به کار گیرد. از این روست که الفاظ ديگرى كه به نوعى بيانگر کاربردهای عقل در زندگی است با توجه به مرتبه یا مراتب و سطح کاربرد آن است در قرآن آمده است. به عنوان نمونه در قرآن عقلی که مورد استفاده قرار گرفته با توجه به نوع کاربرد و سطح آن با الفاظ و واژگانی مانند: «قلب»، «فؤاد»، «افئده»، «الالباب»، «النّهى» و «حجر» نام گذاری می شود. در حقیقت اطلاق هر يك از این الفاط به سطح و یا مرتبه و نوع کاربرد عقل به جهت خاصّى است كه در آن لحاظ شده است.

«لُبّ» به معنای مغز خالص هر چیز به شکل «اولوا الالباب»(بقره، آیات 179 و 197 و 269؛ آل عمران، آیات 7 و 190) در شانزده مرتبه در آیات قرآنی، «نُهی» به معنای بازداشتن از زشتی و بدی به شکل «أُولِی النُّهی»(طه، آیات 54 و 128)، «حجر» به معنای حفظ، منع و محدود سازی و مرزبندی، به شکل «ذِی حِجْرٍ»(فجر، آیه 5)، «قلب» به معنای خالص و شریف هر چیز(حج، آیه 46؛ 32 و 33)، «حلم» به معنای ضبط و مهار هیجانات و غضب به شکل « أَحْلامُهُمْ »( طور، ایه 32)، «حجی» به معنای پوشش و ستر از بدی و زشتی به شکل «ذی حجی» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 168 / مسند الامام الکاظم علیه السلام ، ج 1، ص 248)، «فهم» به معنای ادراک و در بند کردن(مانند فقره 1، روایت هشام از امام موسی کاظم: یا هشام، إِن اللّهَ تَبارَکَ و تعالی بَشَّرَ اهلَ العقل و الفَهْم فِی کِتابِهِ) ، «مُسکَه» به معنای امساک و خودداری(طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 2، ص 314، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، 1403)، «کیاست» به معنای ظرف و کیسه تجربیات و زیرکی(فقره 12 روایت امام موسی کاظم: یا هشام، ان لقمان قال لابنه: تواضع للحق تکن اعقل الناس و ان الکیس لَدَی الحق یسیرٌ.)، و مانند آن ها الفاظی است که به مراتب تعقل دلالت می کند.

در برابر تعقل در سطوح مختلف مراتبی از بی خردی است که الفاظی خاص چون جهالت (البته نه به معنای نادانی در برابر دانایی و علم)، در آیاتی مانند آیه 67 سوره بقره و 35 سوره انعام و 199 سوره اعراف و 46 سوره هود، سفاهت(بقره، آیه 130)، حماقت (فقره 31 روایت موسی کاظم: یا هشام، ان امیرالمؤمنین علیه السلام کان یقول، ان من علامة العاقل ان یکون فیه ثلاث خصال: یجیب اذا سئل، و ینطق اذا عجز القوم عن الکلام و یشیر بالرأی الذی یکون فیه صلاح اهله فمن لم یکن فیه من هذه الخصال الثلاث شی ء فهو احمق) و جنون(ذاریات ، آیه 22؛ سباء، آیه 46) قرار می گیرد.

در قرآن، تدبر،(محمد، آیه 24) تفکر،(انعام، آیه 51) تفقه،(توبه، آیه 87) تذکر،(ص ، آیه 29) نظر،(یوسف، ایه 109) عبرت آموزی،(یوسف، ایه 111) به عنوان کارهای عقل، قلب و لبّ ذکر شده اند. این بدان معناست که عقل می بایست در این امور و مانند آن ها به کار گرفته و آثار و ثمراتی داشته باشد و گرنه صرف داشتن عقل و عدم استفاده از آن ها هیچ سودی برای بشر نخواهد داشت.

بنابراین، با آن که از نظر قرآن عقل خود دارای ارزش ذاتی است، ولی آن چه عقل را با اهمیت و ارزشمند می کند نوع کاربرد و سطح و مرتبه آن است. از همین روست که به نقش عقل در زندگی توجه خاص و ویژه ای مبذول شده تا این گونه اهمیت عقل و ارزش آن به عنوان یک نعمت عظیم الهی به بشر درک شود.

از نظر قرآن تا زمانی که از عقل به عنوان یک ابزار و وسیله اصلی در شناخت حقایق استفاده نشود، این عقل ارزشی نخواهد داشت. پس زمانی که عقل برای این منظور به کار گرفته می شود، ارزشمند می شود.(یونس، ایه 16؛ روم، آیات 24 و 30؛ لقمان، ایه 20)

از دیگر کاربردهای مهم عقل که بدان ارزش و اهمیت می بخشد می توان به نيروى ادراكى و تعقّل انسان(مومنون، آیه 78)، ابزارى براى شناخت ربوبيّت خدا(رعد، آیات 3 و 4؛ حج، آیه 8)، وسيله تشخيص ارزشها و پيدا كردن زندگى بهتر و برتر(قصص، آیه 60)، ابزار و وسیله پيشگيرى از نابكاريها(طه، آیه 128)، ابزار تشخيص حسن و قبح افعالى(بقره، آیه 44؛ انعام، آیه 151)، ابزار تشخيص قبح و زشتى اعمال بسيار زشت و فواحش(انعام، آیه 151)، ابزار تشخيص خوبيها از بديها(بلد، آیه 4 و 10) و مانند آن اشاره کرد.

در آیات و روایات از جایگاه عقل بسیار سخن به میان آمده است. امام موسی کاظم(ع) آن را حجت باطنی خدا در کنار حجت ظاهری خدا یعنی پیامبران قرار داده و فرموده است: إِنَّ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَینِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاَنْبِیاءُ وَ الاَئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ؛ همانا برای خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشكار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشكار عبارت است از: رسولان و پیامبران و امامان؛ و حجّت پنهانی عبارت است از عقول مردمان.( کلینی ، کافی ، ج 1 ، ص 16)

البته همان طوری که روشن است و از آیات و روایات نیز بر می آید، به کارگیری خرد و عقل است که آدمی را با حقانیت سخنان پیامبران و وحی و نیز پذیرش آن آشنا و آماده می سازد. از همین روست که نوعی تقدم برای خردورزی مطرح است؛ زیرا تا خردورزی و تعقل نباشد نمی تواند به این حقانیت دست یافت و از وحی و پیامبران پیروی کرد. از همین روست که امام موسی کاظم (ع) می فرماید: ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِیاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلی عِبادِهِ إِلاّ لِیعْقِلُوا عَنِ اللّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلّهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ؛ خداوند پیامبران و فرستادگانش را به سوی بندگانش بر نیانگیخته، مگر آن كه از طرف خدا تعقّل كنند. پس نیكوترینشان از نظر پذیرش، بهترینشان از نظر معرفت به خداست، و داناترینشان به كار خدا، بهترینشان از نظر عقل است، و عاقلترین آنها، بلند پایه ترینشان در دنیا و آخرت است.( کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 20)

پس حجت ظاهری برای اثاره العقول و برانگیختن آن است و اگر عقل به کار گرفته نشود اصولا نمی توان حقیقت را شناخت و به معرفت و ادراکی دست یافت؛ زیرا این عقل است که تنها قوه ادراکی و فهم بشر را تشکیل می دهد.

از نظر امام موسی کاظم(ع) عقل و تعقل آن چنان اهمیت دارد که نمی توان چیزی را در کنار و هم سنگ عقل قرار داد. ایشان در سخنان بسیار از جمله همین حدیث طولانی که خطاب به هشام دارد، ابعاد گوناگون عقل و تعقل و کاربردهای آن را بیان می کند.

نشانه ها و آثار تعقل و خردورزی

در آیات و روایات چنان که گفته شد آثار و نشانه هایی برای تعقل و خردورزی بیان شده است. امام موسی کاظم(ع) نیز برخی از آن ها را بیان کرده است. مهم ترین روایتی که به نشانه های خردورزان و خردمندان اشاره دارد، روایت طولانی هشام است که در آن نشانه های بسیاری برای خردمند بیان شده است. هر کس خواهد به این حدیث مراجعه کند. در این حدیث و احادیث دیگر نشانه هایی مطرح شده که از جمله این نشانه ها و آثار می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. تواضع و فروتنی در برابر حق: خردورز و خردمند در برابر حق تواضع و فروتنی دارد و اهل استکبار و تکبر نیست.(انبیاء، آیه 10؛ مومنون، آیه 68؛ یونس، آیه 16 ، فرقان، آیات 41 و 44) امام موسی کاظم (ع) در فقره 12 روایت به هشام می فرماید: یا هشام، ان لقمان قال لابنه: تواضع للحق تکن اعقل الناس و ان الکیس لَدَی الحق یسیرٌ؛ ای هشام لقمان به پسرش سفارش کرد و گفت: در برابر حق تواضع کن تا خردمندترین مردمان باشی؛ زیرا تعقل و خردورزی برای حق آسان است.
  2. نشانه های سه گانه: حضرت امام موسی کاظم(ع) در فقره 31 روایت هشام خطاب به او می فرماید: یا هشام، ان امیرالمؤمنین علیه السلام کان یقول: ان من علامة العاقل ان یکون فیه ثلاث خصال: یجیب اذا سئل، و ینطق اذا عجز القوم عن الکلام و یشیر بالرأی الذی یکون فیه صلاح اهله فمن لم یکن فیه من هذه الخصال الثلاث شی ء فهو احمق؛ ای هشام! به راستی که امیرمومنان امام علی(ع) هماره می گفت: از نشانه های خردمند آن است که در وی سه خصلت باشد: وقتی پرسیده شود پاسخ گوید؛ در زمانی که دیگران از سخن باز ماندند سخن گوید؛ به رایی اشاره می کند که صلاح اهلش در آن باشد. پس اگر در کسی این سه خصلت نباشد پس او احمق و بی خرد است.
  3. صبر و گوشه گیری از اهل دنیا: از دیگر نشانه هایی که آن حضرت(ع) برای خردمند می گوید، صبر بر تنهایی و گوشه گیری از اهل دنیا است که از آخرت غافل هستند. ایشان می فرماید: أَلصَّبْرُ عَلَی الْوَحْدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ، فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالی إِعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیا وَ الرّاغِبینَ فیها وَ رَغِبَ فیما عِنْدَ رَبِّهِ وَ كانَ اللّهُ آنِسَهُ فِی الْوَحْشَةِ وَ صاحِبَهُ فِی الْوَحْدَةِ، وَ غِناهُ فِی الْعَیلَةِ وَ مُعِزَّهُ فی غَیرِ عَشیرَة؛ صبر بر تنهایی، نشانه قوّت عقل است، هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالی تعقّل كند از اهل دنیا و راغبین در آن كناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انیس اوست و در تنهایی یار او، و توانگری اوست در نداری و عزّت اوست در بی تیره و تباری.(كافی، ج 1، ص 17)
  4. عاقلان آینده نگر: خردمند به آخرت خویش توجه دارد(انعام، آیه 32) ؛ زیرا آخرت را قرارگاه ابدی خود می داند و دنیا را مرتبه مقدماتی و کشتزار آن دانسته و آن را اصیل نمی داند و بدان نمی آویزد. امام موسی کاظم(ع) در این باره می فرماید: إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِی الدُّنْیا وَ رَغِبُوا فِیالاْخِرَةِ لاِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْیا طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیا حَتّی یسْتَوْفی مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَیأْتیهِ الْمَوْتُ فَیفْسِدُ عَلَیهِ دُنْیاهُ وَ آخِرَتَهُ؛ به راستی كه عاقلان، به دنیا بی رغبتند و به آخرت مشتاق؛ زیرا می دانند كه دنیا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر كه آخرت خواهد دنیا او را بخواهد تا روزی خود را از آن دریافت كند، و هر كه دنیا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنیا و آخرتش را بر او تباه كند.( کافی، ج 1، ص 18)
  5. قناعت: عاقل و خردمند در مسایل دنیا قناعت می ورزد و طمع اش نسبت به آخرت و کسب آن است. از آن جایی که عقل را مهم ترین ابزار برای رسیدن به مقامات اخروی و سعادت ابدی می داند حتی نسبت به کسب عقل تضرّع و انابه به پیشگاه خدا دارد. امام موسی کاظم (ع) می فرماید: مَنْ أَرادَ الْغِنی بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِی الدّینِ فَلْیتَضَّرَعْ إِلَی اللّهِ فی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یكْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما یكْفیهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما یكْفیهِ اسْتَغْنی وَ مَنْ لَمْ یقْنَعْ بِما یكْفیهِ لَمْ یدْرِكِ الْغِنی أَبَدًا؛ هر كس بی نیازی خواهد بدون دارایی، و آسایش دل خواهد بدون حسد، و سلامتی دین طلبد، باید به درگاه خدا زاری كند و بخواهد كه عقلش را كامل كند، هر كه خرد ورزد، بدانچه كفایتش كند قانع باشد. و هر كه بدانچه او را بس باشد قانع شود، بینیاز گردد. و هر كه بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بی نیازی نرسد.(همان)
  6. مروّت، عقل و بهای آدمی: آن حضرت(ع) جوانمردی و مروت را نشانه و علامت عقل می داند و عاقل و خردورز را کسی می داند که اهل مروت و جوانمردی است. آن حضرت(ع) می فرماید: لا دینَ لِمَنْ لا مُرُوَّةَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ إِنَّ أَعْظَمَ النّاسِ قَدْرًا الَّذی لایرَی الدُّنْیا لِنَفْسِهِ خَطَرًا، أَما إِنَّ أَبْدانَكُمْ لَیسَ لَها ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلا تَبیعوها بِغَیرِها؛ كسی كه جوانمردی ندارد، دین ندارد؛ و هر كه عقل ندارد، جوانمردی ندارد. به راستی كه با ارزشترین مردم كسی است كه دنیا را بری خود مقامی نداند، بدانید كه بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.
  7. شکرگزاری: از نشانه های خردمند شکر و سپاس نسبت به نعمت است. امام موسی کاظم(ع) می فرماید: یَا هِشَامُ إِنّ الْعَاقِلَ الّذِی لَا یَشْغَلُ الْحَلَالُ شُکْرَهُ؛ ای هشام عاقل کسی است که حلال او را از شکر باز نمی دارد و مشغول نمی سازد.(اصول کافی، ج 1 ، ص 14 ، روایت 11)
  8. صبر و شکیبایی: خردمند اهل صبر است و هیچ چیز او را وادار به خشم و غضب نمی کند. امام موسی(ع) در ادامه فقره پیشین خطاب به هشام می فرماید: وَ لَا یَغْلِبُ الْحَرَامُ صَبْرَهُ؛ عاقل و خردمند کسی است که حرام صبرش را نمی گیرد.(همان)
  9. همراهی عقل و علم: عاقل در اندیشه دانش است و می کوشد تا علم بیاموزد و از دانش و دانایی برخوردار باشد. امام موسی کاظم(ع) در باره این نشانه عاقل می فرماید: یَا هِشَامُ إِنّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ فَقَالَ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلّا الْعالِمُونَ؛ ای هشام عقل همراه علم است و خدا فرموده است: این مثلها را برای مردم می زنیم و جز دانشمندان تعقل نمی‏کنند.
  10. پرهیز از دروغ: عاقل راستگو است و هرگز دروغ نمی گوید. امام موسی کاظم (ع) این را نشانه ای از خردمند دانسته می فرماید: یَا هِشَامُ إِنّ الْعَاقِلَ لَا یَکْذِبُ وَ إِنْ کَانَ فِیهِ هَوَاهُ؛ ای هشام عاقل دروغ نگوید اگر چه دلخواه او باشد.
  11. تفکر و اندیشه ورزی: از دیگر نشانه های خردورزی تفکر است ؛ چنان که می فرماید: یَا هِشَامُ إِنّ لِکُلّ شَیْ‏ءٍ دَلِیلًا وَ دَلِیلُ الْعَقْلِ التّفَکّرُ وَ دَلِیلُ التّفَکّرِ الصّمْتُ وَ لِکُلّ شَیْ‏ءٍ مَطِیّهً وَ مَطِیّهُ الْعَقْلِ التّوَاضُعُ وَ کَفَی بِکَ جَهْلًا أَنْ تَرْکَبَ مَا نُهِیْتَ عَنْهُ؛ ای هشام
  12. كم گویی و سكوت: عاقل اهل صمت و سکوت است و بیش تر از آن که سخن گوید به تفکر و اندیشه می پردازد و از خرد خویش بهره می گیرد. این گونه است که درهای حکمت به سوی او باز و گشوده می شود. امام موسی کاظم (ع) می فرماید: قِلَّةُ الْمَنْطِقِ حُكْمٌ عَظیمٌ، فَعَلَیكُمْ بِالصَّمْتِ، فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ وَ قِلَّةُ وِزْر، وَ خِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوبِ؛ كم گویی ، حكمت بزرگی است، بر شما باد به خموشی كه شیوه ی نیكو و سبك بار و سبب تخفیف گناه است.
  13. همنشینی با دیندار و عاقل خیرخواه: خردمند با هر کسی نشست و برخاست ندارد، بلکه با خردمندان مجالست می کند تا از مشاوره وعقول ایشان بهره برد. ایشان می فرماید: مُجالَسَةُ أَهْلِ الدّینِ شَرَفُ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ، وَ مُشاوَرَةُ الْعاقِلِ النّاصِحِ یمْنٌ وَ بَرَكَةٌ وَ رُشْدٌ وَ تَوْفیقٌ مِنَ اللّهِ، فَإِذا أَشارَ عَلَیكَ الْعاقِلُ النّاصِحُ فَإِیاكَ وَ الْخِلافَ فَإِنَّ فی ذلِكَ الْعَطَبَ؛ همنشینی اهل دین، شرف دنیا و آخرت است، و مشورت با خردمندِ خیرخواه، یمن و بركت و رشد و توفیق از جانب خداست، چون خردمند خیرخواه به تو نظری داد، مبادا مخالفت كنی كه مخالفتش هلاكت بار است. ایشان در جایی دیگر در این باره هشدار می دهد و بر پرهیز از اُنس زیاد با مردم تاکید می کند و می فرماید: إِیاكَ وَ مُخالَطَةَ النّاسِ وَ الاُْنْسَ بِهِمْ إِلاّ أَنْ تَجِدَ مِنْهُمْ عاقِلاً وَ مَأْمُونًا فَآنِسْ بِهِ وَ اهْرُبْ مِنْ سایرِهِمْ كَهَرْبِكَ مِنَ السِّباعِ الضّارِیةِ؛ بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این كه خردمند و امانتداری در میان آنها بیابی كه در این صورت با او انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درنده های شكاری.
  14. پرهیز از طمع و تكیه بر توكّل: خردمند اهل طمع و حرص نیست؛ زیرا عقل را زایل می کند. پس باید گفت از نشانه های عاقل پرهیز از حرص و طمع است. امام موسی کاظم(ع) می فرماید: إِیاكَ وَ الطَّمَعَ، وَ عَلَیكَ بِالْیأْسِ مِمّا فی أَیدِی النّاسِ، وَ أَمِتِ الطَّمَعَ مِنَ الَمخْلُوقینَ، فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفْتاحٌ لِلذُّلِّ، وَ اخْتِلاسُ الْعَقْلِ وَاخْتِلاقُ الْمُرُوّاتِ، وَ تَدْنیسُ الْعِرْضِ وَ الذَّهابُ بِالْعِلْمِ. وَ عَلَیكَ بِالاِعْتِصامِ بِرَبِّكَ وَ التَّوَكُّلِ عَلَیهِ؛ از طمع بپرهیز، و بر تو باد به ناامیدی از آنچه در دست مردم است، طمع را از مخلوقین ببُر كه طمع، كلیدِ خواری است، طمع، عقل را می رباید و مردانگی را نابود می كند و آبرو را می آلاید و دانش را از بین می برد. بر تو باد كه به پروردگارت پناه بری و بر او توكّل كنی.
  15. مِهرورزی با مردم: از دیگر نشانه های عقل و خردورزی دوستی و مهرورزی با مردمان است. آن حضرت(ع) می فرماید: أَلتَّوَدُّدُ إِلَی النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ؛ مِهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است.( اصول كافی، ج 2، ص 643)
  16. پرهیز از اذیت و آزار: از دیگر نشانه های خردمند است که امام موسی کاظم(ع) به هشام می گوید: وَ کَفّ الْأَذَی مِنْ کَمَالِ الْعَقْلِ وَ فِیهِ رَاحَهُ الْبَدَنِ عَاجِلًا وَ آجِلًا ؛ و خودداری از آزار نشانه کمال عقل است و آسایش تن در دنیا و آخرت.
  17. خبردهی و وعده دهی و امیدواری عاقل : عاقل در همه امورش به گونه ای عمل می کند که خیر دنیا و آخرت نصیب او شود. بنابراین در اموری چون خبر و وعده و امیدواری نیز به گونه خاص عمل می کند؛ چنان که امام می فرماید: یَا هِشَامُ إِنّ الْعَاقِلَ لَا یُحَدّثُ مَنْ یَخَافُ تَکْذِیبَهُ وَ لَا یَسْأَلُ مَنْ یَخَافُ مَنْعَهُ وَ لَا یَعِدُ مَا لَا یَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ لَا یَرْجُو مَا یُعَنّفُ بِرَجَائِهِ وَ لَا یُقْدِمُ عَلَی مَا یَخَافُ فَوْتَهُ بِالْعَجْزِ عَنْهُ؛ ای هشام عاقل به کسی که بترسد تکذیبش کند خبر ندهد و از آنکه نگرانی مضایقه دارد چیزی نخواهد و به آنچه توانإ؛ نیست وعده ندهد و به آنچه در امیدواریش سرزنش شود امید نبندد و به کاری که بترسد در آن درماند اقدام نکند.
  18. خصلت های دیگر عاقل: نشانه ها و خصلت های دیگر عاقل بسیار است. از جمله آن هایی است که امام موسی کاظم(ع) از جدش نقل می کند و می فرماید: یَا هِشَامُ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ مَا عُبِدَ اللّهُ بِشَیْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ مَا تَمّ عَقْلُ امْرِئٍ حَتّی یَکُونَ فِیهِ خِصَالٌ شَتّی الْکُفْرُ وَ الشّرّ مِنْهُ مَأْمُونَانِ وَ الرّشْدُ وَ الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولَانِ وَ فَضْلُ مَالِهِ مَبْذُولٌ وَ فَضْلُ قَوْلِهِ مَکْفُوفٌ وَ نَصِیبُهُ مِنَ الدّنْیَا الْقُوتُ لَا یَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ دَهْرَهُ الذّلّ أَحَبّ إِلَیْهِ مَعَ اللّهِ مِنَ الْعِزّ مَعَ غَیْرِهِ وَ التّوَاضُعُ أَحَبّ إِلَیْهِ مِنَ الشّرَفِ یَسْتَکْثِرُ قَلِیلَ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَیْرِهِ وَ یَسْتَقِلّ کَثِیرَ الْمَعْرُوفِ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَرَی النّاسَ کُلّهُمْ خَیْراً مِنْهُ وَ أَنّهُ شَرّهُمْ فِی نَفْسِهِ وَ هُوَ تَمَامُ الْأَمْرِ؛ ای هشام امیر المؤمنین علیه السلام می‏فرمود: خدا با چیزی بهتر از عقل پرستش نشود و تا چند صفت در انسان نباشد عقلش کامل نشده است مردم از کفر و شرارتش در امان و به نیکی و هدایتش امیدوار باشند. زیادی مالش بخشیده زیادی گفتارش بازداشت شده باشد. بهره او از دنیا مقدار قوتش باشد. تا زنده است از دانش سیر نشود. ذلت با خدا را از عزت با غیر خدا دوست‏تر دارد. تواضع را از شرافت دوست‏تر دارد. نیکی اندک دیگران را زیاد و نیکی بسیار خود را اندک شمارد همه مردم را از خود بهتر داند و خود را از همه بدتر و این تمام مطلب است.

در روایت هشام از امام موسی کاظم(ع) نشانه های بسیاری برای خردمند بیان شده است. با مراجعه به این حدیث و نشانه های آن می توان به ارزیابی خود و دیگران در بهره مندی از عقل و خرد پرداخت و حماقت و سفاهت و جهالت خود و دیگران را به دست آورد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا