اجتماعیسیاسیمعارف قرآنی

سلطه پذيرى از ديدگاه قرآن

درمقاله حاضر نویسنده بااشاره به عوامل سلطه پذیری یک شخص یا یک ملت، ضمن بررسی انواع آن، دیدگاه قرآن را دراین باره بیان می کند و راههای مبارزه با سلطه گران ستمگر و جبار را تشریح می نماید که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

عوامل سلطه پذیری
آیات قرآنی خاستگاه سلطه پذیری را در بینش و نگرش شخص و یا جامعه می داند و براین تحلیل تاکید می کند که نوع نگاه آدمی به موقعیت خود و خدا و شیوه برآورد خواسته ها و نیازهای طبیعی و یا فزون خواهی موجب می شود که اسیر سلطه شود، زیرا سلطه به معنای رابطه نابرابر دو شخص یا گروه یا دولت است که سلطه گر با اعمال قدرت می کوشد تا اعمال اراده دیگری را محدود سازد و او را درمحدوده مرزهای مشخصی قرار دهد.

شخص و یا جامعه ای که گرفتار هرنوع سلطه قانونی و یا غیرقانونی می شود بخاطر هدف و انگیزه مشخصی این اقدام سلطه گر را می پذیرد.
قرآن برای سلطه پذیری دو علت را معرفی می کند؛ عامل نخست به وضعیت و موقعیت سلطه گر بازمی گردد، زیرا سلطه گر به عللی چون تکبر و غرور و یا زیاده خواهی و یا برتری طبیعی و یا اکتسابی از نظر بینشی و یا نگرشی در مقامی قرارمی گیرد که سلطه خویش را حق و یا درست می یابد و می کوشد تا با اعمال قدرت و محدودسازی سلطه شونده، به منافع شخصی و یا جمعی دست یابد.
عامل دوم مرتبط با سلطه پذیر است. در سلطه پذیر زاویه دید و بینش و نگرش خاص او موجب می شود تا خود را یا کمتر ازسلطه گر بداند و یا این که برای دستیابی به منافع برتر و فزون خواهی به سلطه تن دهد.
به طور طبیعی مردان از زنان برتری دارند همین برتری موجب می شود تا زنان سلطه مردان را قانونی دانسته و به آن تن دهند.
البته قرآن بیان می کند که سلطه طبیعی مردان بر زنان هرچند که اعمال قدرت وسلطه را قانونی می کند ولی این سلطه نمی بایست درمسیر باطل قرارگیرد و زنان باید سود و بهره ای از این سلطه داشته باشند. زنان برای تامین امنیت و آرامش و آسایش خویش، سلطه مردان را می پذیرند. از این رو خداوند در آیه 34 سوره نساء دستیابی زنان به آسایش را یکی از علل و عوامل سلطه پذیری آنان برمی شمارد و می فرماید که زنان با توجه به تامین آسایش و آرامش و تغذیه و دیگر لوازم ضروری زندگی باید سلطه مردان را بپذیرد. البته این امری طبیعی است که خداوند تنها آن را به امضای شریعت رسانیده است؛ زیرا فطرت آدمی حکم می کند که دربرابر دستیابی به نیازهایی، سلطه دیگری را بپذیرد.
برهمین اساس انسان تن به سلطه دولت و قدرت مشروع می دهد؛ زیرا می داند که اطاعت و پذیرش سلطه قانونی دولت که از آن به اقتدار یاد می کنند، موجب می شود تا جامعه از فواید مهمتر و منافع بزرگتر و پرسودتری چون امنیت و آرامش و آسایش ملی بهره مند شود.
چنانکه گفته شد سلطه پذیری می تواند مثبت و سازنده و یا منفی و زیانبار باشد، زیرا آدمی برای دستیابی به منافع برتر و یا تامین بخشی از ضروریات زندگی چون امنیت و آرامش و آسایش تن به سلطه قانون و یا دیگری می دهد که پاسخ گوی بخشی از نیازهای اوست.
اما گاه سلطه پذیری همانند سلطه گری، غیرقانونی و باطل می شود. در این صورت سلطه گری و یا سلطه پذیری که از حد و اندازه خود تجاوزکرده و به شکل جباریت و عصیان و تمرد ظهور و بروز کند. دراین حالت هم سلطه گری و هم سلطه پذیری امری مردود و گناهی نابخشودنی است و شخص می بایست در دنیا و آخرت پاسخ گوی این گونه رفتار و اعمال و اندیشه هایش باشد.
ریشه سلطه پذیری
چنان که گفته شد سلطه پذیری ریشه در نوع نگاه آدمی به هستی و موقعیت خود و خدا و دیگری دارد؛ به این معنا که شخص گاهی خود را کمتر از آن چه هست می یابد و یا بیش از اندازه برای خود نیازهای غیرضروری تعریف می کند و فزون خواه است و یا این که نقش خداوند را درهستی و برآورد نیازهای خویش نادیده می گیرد و یا این که به دیگری بیش از اندازه بها می دهد و برتری او را فوق هرگونه برتری و قدرتی بشمار می آورد. این گونه است که هریک از این مسائل و تحلیل های شخص و رفتار و نگرش وی موجب می شود تا نه تنها تن به سلطه مشروع دهد بلکه به سلطه جباران و ستمگران نیز پاسخ مثبت دهد.
در جهان امروز بسیاری از رفتارها و نگرش های مردم موجب شده تا سلطه گران بر جوامع چیره شوند. خداوند، فساد و تباهی درونی جوامع را عامل مهمی برای تسلط دشمنان و جباران و ستمگران برمی شمارد و بیان می کند که این گونه رفتار موجب می شود تا به حکم سنت و قانون الهی، دشمنان بر جان و مال و مردم و جامعه حاکم شوند.
دوری از خداوند و قوانین و آموزه های وحیانی عاملی مهم در سطه پذیری انسانهایی است که این را آیات چندی بیان کرده اند.
برخی از مردم و یا جوامع در راستای دستیابی به اموری غیرمشروع گرفتار سلطه گران می شوند. سلطه گران برای به بندکشیدن جوامع، گروهی را اغفال می کنند و به آنان منافعی بیش از اندازه می رسانند و این گونه می شود که آنان به عنوان ابزارهای سلطه گران در جوامع نقش بازی می کنند.
منافقان در هر جامعه کسانی هستند که به حد و حدود خویش راضی نیستند و در اندیشه فزون خواهی و ثروت نامشروع تن به هر کاری می دهند. آنان به عنوان دوستان دشمنان و سلطه گران وارد میدان می شوند و با رشوه و پول های غارت شده از ملت خویش با همکاری دشمنان دولت و ملت خود، سلطه جباران را بر جامعه هموار می سازند.
راه های مبارزه با سلطه گران
قرآن برای رهایی از سلطه گری سلطه جویان جبار و ستمگر به سه اصل اساسی اشاره می کند که در این جا بدان ها پرداخته می شود.
از آن جایی که عامل مهم سلطه پذیری انسان ها نوع بینش و نگرش آنان به خود و هستی و خدا و موقعیت دگری است، خداوند از مردم می خواهد که به سوی خدا بازگردند و با شناخت درست حقایق به گونه ای دیگر به زندگی بنگرند.
از حقوق خویش دست بر نداشته و یا زیاده روی نکنند و در پی فزون خواهی نروند. با بازگشت به خدا و آموزه ها و قوانین الهی می توانند بینش و نگرش خویش را بازسازی کنند. اگر بینش و نگرش مردم به درستی بازسازی شود خروج از دایره قانون و سلطه مشروع معنا و مفهومی نمی یابد و این گونه است که شخص و جامعه می تواند امید به رهایی از سلطه دشمنان داشته باشد.
اصل دوم برای رهایی از سلطه، جهاد و مبارزه با سلطه گران است. مردم اگر به سلطه دشمنان تن دهند، جباران و ستمگران هر روز بر خواسته ها و فشارهای خود می افزایند و برنامه ای برای حضور سلطه گرانه بلندمدت خویش می نویسند و به اجرا می گذارند.
جهاد به معنای مبارزه قانونی با هرگونه سلطه نفس و یا شیطانی و انسانی است که اگر در آن باره کوتاهی شود جامعه محکوم به شکست و نابودی و تباهی و خواری و ذلت خواهد شد. خداوند مبارزه با عوامل سلطه و سلطه گری و سلطه گران را در آیات بسیار مورد تأکید قرار داده و از مردم می خواهد که به مبارزه با آن بپردازند و تن به ذلت و خواری سلطه مستکبران و ظالمان ندهند که خود گناهی نابخشودنی است.
اگر شخص و یا جامعه نتواند با سلطه گران ستمگر، مبارزه و جهاد کند می بایست اقدام به هجرت و دوری از وطن کند تا هرگز تحت سلطه ستمگران نماند.
اکنون بر ملت عراق و افغانستان و فلسطین است که با بازگشت به خدا و جهاد با سلطه گران به حق بازگردند و راه سعادت و خوشبختی را بر خود هموار سازند.
هرگونه سلطه پذیری تحت عنوان پیمان امنیتی و یا حمایتی، افزون بر این که در حکم یک گناه نابخشودنی است که در نفی سبیل بدان اشاره شده، به معنای پذیرش دایمی سلطه و باور به این اندیشه نیز می باشد که فراتر از خداوند کسانی دیگر جهان را مدیریت می کنند.
پذیرش سلطه دشمنان و ستمگران به هر شکلی جایز نیست، زیرا در حکم ولایت آنان می باشد. از نظر قرآن هرگونه پذیرش کافران و سلطه گران متجاوز جایز نیست و بلکه گناه و حتی از نظر قانونی جرم است.
اکنون تنها راه برای مسلمانان چیزی جز جهاد و مبارزه با آنان نیست. از این رو هر ملت و قومی که در جست وجوی عزت و کرامت و شرافت و استقلال است می بایست دست به سلاح برد و بر ضد دشمنان جهاد کند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا