اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

راهکارهای قرآنی رهایی از شرور درونی و بیرونی

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان در دنیا هماره در معرض خطر عظیم ضلالت و گمراهی و سقوط پس از هبوط در شقاوت ابدی است. از سوی خدا دم به دم انسان را در معرض انواع و اقسام ابتلائات قرار می دهد؛ زیرا که فتنه های مالی و غیر مالی هم چون کوره ذوب برای جداسازی سره از ناسره، خاک از زرناب از سوی خدا برای انسان قرار داده شده است تا انسانی خالص و مخلص را به سرای باقی برد؛ خواه خالص در شکر و ایمان و خواه خالص در کفر و کفران.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان هماره در زندگی دنیوی میان دو راهی حق و باطل، خیر و شر، شکر و کفر، ایمان و کفران، عدل و ظلم و مانند آنها قرار می گیرد که انتخاب را به دو دلیل هواهای نفسانی برخاسته از شهوت و غضب، و وسوسه های شیطانی برخاسته از دشمنی ابلیس لعین، بسیار سخت و دشوار می سازد؛ زیرا حتی اگر شبهه و تشابه موجب اشتباه در انتخاب نباشد، هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی کار دست آدمی می دهد و در زمانی که حقیقت روشن است، به هواهای نفسانی یا وسوسه های شیاطنی دنبال باطل می رود و این گونه خواسته و ناخواسته شقاوت دنیوی و اخروی ابدی را برای خویش رقم می زند.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، با آن که انسان در دنیا در چنین شرایطی سخت قرار دارد، اما هدایت فطری تکوینی از یک سو و هدایت تشریعی الهامی و وحیانی از سوی دیگر، به انسان  کمک می کند تا بتواند برهواهای نفسانی خویش غلبه کند و از اسارت وسوسه های شیطانی رهایی یابد.

راه رهایی از جنبه سلبی نفس انسانی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی در حالت اعتدال و استوای کامل آفریده شده است.(شمس، آیه 7؛ سجده، آیه 9؛ انفطار، آیه 7) این بدان معناست که نفس انسانی به طور فطری از نرم افزاری بهره مند است که حق و باطل و خیر و شر را می شناسد و گرایش به خیر و گریزش از شر دارد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 و 8)

از آن جایی که نفس انسانی دارای همه صفات و اسمای الهی است(بقره، آیه 31)، نور صفات الهی در او تجلی و ظهور دارد(نور، آیه 35) و  به سادگی می تواند حقیقت را بشناسد و بدان گرایش یابد. البته از نظر قرآن، وجود همه صفات الهی انسان در تمامیت نورانیت آن نیست؛ بلکه لازم است تا انسان با عبودیت آن را تشدید کند و به تمامیت کمالی برساند.(ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیه 21) بر این اساس اگر هدایت فطری تکوینی(طه، آیه 50) در انسان است، لازم است تا انسان پس از بهره مندی از الهامات فطری و عمل مطابق آن، خود را برای بهره مندی از هدایت تشریعی آماده سازد؛ زیرا شرایط انسان پس از هبوط با شقاوت و رنج بیشتری هماره است و هدایت فطری تکوینی به تنهایی موجب نمی شود تا انسان از دام وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی رهایی یابد. از همین روست که خدا در قرآن از تفضل خویش نسبت به انسان هابط سخن گفته است؛ زیرا هدایت های تشریعی را برای او جهت رهایی و راهنمایی فرستاده است.(بقره، آیات 37 و 38)

به هر حال، نفس انسانی به سبب همان ویژگی عدم تمامیت در بهره مندی از صفات الهی و انوارش، دارای نقص است؛ به این معنا که انسان نسبت به آفریده های دیگر فاقد عیب است؛ زیرا همه صفات کمالی الهی را داراست و از نور آن بهره مند می شود؛ از همین روست که می توان گفت که انسان نسبت به دیگر آفریده ها در مقام سبوح قرار دارد که رهایی از عیب است؛ زیرا هرکمالی که لازم است انسان به سبب بهره مندی از روح الله(ص، آیه 72) آن را دارا است؛ اما با این همه در مقام «قدوس من النقص» نیست؛ زیرا همه صفات الهی را در تمامیت آن ندارد، و از جهاتی نورانیتی ناقصی دارد. از همین روست که انسان موجودی فاقد عیب، ولی ناقص است؛ این نقص را می توان در ضعف(نساء، آیه 28)، فقر(فاطر، آیه 15)، هلوع(معارج، آیه 19) و مانند آنها مشاهده کرد.

از همین روست که نفس انسان با آن که همان روح الله دمیده شده در کالبد انسانی است(ص، آیه 72)، ولی به سبب آن که انوار صفات الهی در تمامیت در او ظهور نیافته، از نقص رنج می برد. از نظر قرآن، برای رهایی از این نقص لازم است تا انسان با عبودیت در چارچوب هدایت فطری و تشریعی اسلام خود را به تمامیت کمال برساند و متاله و خدایی شده (بقره، آیات 21 و138) و در مقام تمامیت به عنوان مظهر صفات الله به ربوبیت بپردازد و خلافت نماید.(بقره، آیه 30؛ آل عمران، آیه 79)

از نظر قرآن، نفس انسانی به سبب همان نقص در کمالات و عدم بهره گیری تمام از انوار صفات الهی، دارای شرور است؛ زیرا شر به معنای فقدان خیر یا فقدان هستی است؛ پس اگر صفتی کمالی  در تمامیت خودش نباشد، نور آن صفت نیز تمام نیست و به همان میزان شخص در ظلمت شرور گرفتار است. اینجاست که نفس انسانی در ساحت شهوت و غضب فراتر از حالت اعتدال و استواء عمل می کند و به انسان را وادار می سازد تا کاری را انجام دهد که بر خلاف هدایت های تکوینی و تشریعی است. از این حالت نفس به عنوان نفس اماره به بدی و زشتی یاد می شود؛ چنان که خدا به صراحت در این باره می فرماید: وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ ؛ و من نفس خود را تبرئه نمى ‏كنم؛ چرا كه نفس قطعا به بدى و زشتی امر مى ‏كند؛ مگر كسى را كه خدا رحم كند؛ زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.(یوسف، آیه ۵۳)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن از جمله همین آیه، راه رهایی از شرور نفس انسانی و از جمله نفس اماره به بدی، قرار گیری در رحمت پروردگار و بهره مندی از آن است. خدا درجایی دیگر نیز می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد پاى از پى گامهاى شيطان منهيد! و هر كس پاى بر جاى گامهاى شيطان نهد بداند كه او به زشتكارى و ناپسند وامى دارد؛ و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما تزکیه و پاك نمى ‏شد؛ ولى اين خداست كه هر كس را بخواهد تزکیه و پاك مى‏ گرداند و رشد و نمو می دهد؛ و خداست كه شنواى داناست.(نور، آیه ۲۱)

پس از نظر قرآن، بهره مندی از هدایت های تکوینی و تشریعی و قرار گیری در شرایط عبودیت و بندگی و تزکیه شدن نفس و رشد و نمو آن نیازمند تصرفات خاص الهی است که در قالب رحمت و تفضل الهی به انسان می رسد. پس انسان به تنهایی نمی تواند مدعی این معنا شود که می تواند با دانایی و دارایی های خویش از شرور نفس خویش در امان بماند؛ زیرا شرور نفس انسانی اجازه نمی دهد تا انسان به سادگی در مسیر رشد و نمو و کمال قرار گیرد و به اتمام انوار صفات الهی و کمالی بپردازد. پس این تفضل و رحمت و منت الهی است که انسان را در شرایط مناسب و مساعد قرار می دهد؛ همان طوری که بهره مندی از هدایت تشریعی به تفضل و منت الهی است.(آل عمران، آیه 164)

انسان برای رهایی از شرور نفس خویش می بایست خداشناس باشد و این خداشناسی جز از راه معرفی و تعریف خدا از خود نمی تواند برای انسان تحقق یابد. در حقیقت این خداست که خودش را برای انسان معرفی می کند و اگر فضل و رحمت الهی نباشد، هیچ انسانی خدا شناس نخواهد بود؛ چنان که در مقام عبودیت نیزهیچ انسانی نمی تواند بدون عنایت و تفضل الهی در مسیر عبودیت عملی گام بردارد و در مقام حمد و مدح و شکر در آید.

در حقیقت این که انسانی بندگی خدا می کند خود به عنایت و فضل و رحمت الهی است؛ زیرا خدا یا مستقیم شخص را به هدایت وارد کرده یا آن که از طریق اولیای خویش آنان را به این راه در آورده و دستگیر آنان شده است. از نظر قرآن، اگر توصیف اولیای خالص شده الهی از خدا نبود، بسیاری از مردم خداشناس نبودند؛ هر چند  که خدا در همه انسان ها به صفات و انوارش تجلی کرده است؛ ولی انسان از خویشتن خویش غافل است و همین امر موجب می شود تا از خدای خویش نیز غافل باشد.

خدا درباره معرفت انسان ها نسبت به خدا از طریق بندگان خاص خویش می فرماید: سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ ؛ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ؛ خدا سبحان و منزه است از آنچه در وصف مى ‏آورند ، مگر آن چه را بندگان خالص شده توصیف می کنند.(صافات، آیات ۱۵۹ و ۱۶۰)

امیرمومنان امام علی(ع) نیز می فرماید: فأسئلک باسمک الّذی ظهرت به لخاصّة أولیائک، فوحّدوک و عرفوک فعبدوک بحقیقتک أن تعرّفنی نفسک لأقرّ لک بربوبیّتک علی حقیقة الإیمان بک؛ پس از تو می‌خواهم به نامت که با آن بر خاص دوستانت ظاهر شدی، پس تو را به وحدانیت ستودند ؛ و شناختند پس عبادت کردند. به حقیقت خودت نفس خویش را به من معرفی کن تا ربوبیتت را بر حقیقت ایمان به تو اعتراف و اقرار کنم. ( بحارالانوار، ج 94، ص 96)

پس انسان اگر خود خداشناس نیست، دست کم از طریق بندگان خاص الهی خداشناس باشد و خدا را چنان که آنان معرفی و توصیف کرده اند، بشناسند و در مقام ستایش از چنین خدایی برآمده و از او برای رهایی از شرور نفسانی خویش بهره گیرد.

دشمنان بیرونی از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دشمنان بیرونی انسان شامل ابلیس است که دشمن سوگند خورده جنی است؛ زیرا او توقع و انتظار داشت تا در مقام خلافت الهی قرار گیرد، ولی وقتی انسان با همه صفات و اسماء الهی آفریده شد، او دیگر در سطح چنین انسانی نبود، بنابراین از خلافت محروم شد و برای این محرومیت به دشمنی با انسان پرداخت.(بقره، آیات 30 تا 34؛ اعراف، آیه 27)

البته از نظر قرآن، ابلیس تنها دشمن انسان نیست، بلکه مجموعه ای از شیاطین جنی و انسی دشمن انسان هستند که از بیرون به انسان هجوم می آورند تا او را از مسیر هدایت الهی دور سازند و از سعادت محروم نمایند.(انعام، آیه 112)

اصولا هر کسی که در صراط مستقیم عبودیت و اسلام نیست، به طوری طبیعی دشمن انسان مومن و مسلمان خواهد بود؛ یعنی شخصی که از حالت استواء و اعتدال فطری خارج شده، تغییراتی در نفس او ایجاد شده که نور فطرت را دسیسه (شمس، آیات 7 تا 10) یا طبیعی کرده که به معنای خروج از حالت فطرت است. از این رو، تغییر یافته نادرست را طبیعت می گویند.(نحل، آیه 108؛ توبه، آیه 93) چنین شخصی دشمن کسانی است که در چارچوب فطرت زندگی می کنند و گرفتار طبیعت نشده اند. این دشمنان بیرونی شامل ظالمان، مجرمان، مستکبران، فاجران، فاسقان، مسرفان ، طاغیان و مانند آنها است که دشمن پیامبران بودند.(شعراء، آیه 151 و 152؛ زخرف، آیه 54؛ ذاریات، آیات 31 تا 53)

از نظر قرآن، رهایی از شرور دشمنان بیرونی تنها با تفضل و عنایت خاص الهی شدنی است؛ زیرا بسیاری از دشمنان غیر قابل دیدنی هستند؛ چنان که شیاطین جنی این گونه اند(اعراف، آیه 27) و اگر هم قابل دیدن باشند، شرور آنان غیر قابل فهم برای انسان عادی است و حتی اگر بفهمد نمی داند از سوی چه کسی و از کجا به او شری می رساند. از همین روست که در آموزه های وحیانی به ما آموخته اند که از شرور خلق و مخلوقات الهی می بایست به خود خدا پناه برد و در استعاذه به سوی او پناه جویی کرد.(فلق، آیات 1 تا 5؛ ناس، آیات 1 تا 6)

شگفت این که انسان از کسی ضربه می خورد که به او اعتماد دارد؛ چنان که یوسف (ع) از برادران خویش ضربه خورد؛ درحالی که آنان را گروهی قوی می دانست که او را از شرور گوناگون خلق حفظ می کنند، این در حالی بود که حسادت آنان نسبت به او به فعلیت درآمده و نزدیک بود که او را بکشند که البته در نهایت او را در چاه انداختند.(یوسف، آیات 10 تا 15)

دعا و نیایش برای رهایی شرور نفس و خلق

از نظر آموزه های وحیانی راه هایی چندی برای رهایی از شرور نفس و خلق بیان شده است که یکی از مهم ترین آنها دعا و نیایش به درگاه خداست؛ زیرا این گونه است که انسان می تواند به دور از هر گونه شقاوت (مریم، آیه 48) و استکبار(غافر، آیه 60) در مقام تذلل به درگاه خدا انابه و تضرع کند تا خدا او را از شرور خلق در پناه گیرد. در حقیقت دعا و نیایش یکی از راه هایی است که انسان خود را در پناهگاه خدا می برد و از شرور خلق و نفس حفظ می کند.

با مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام می توان ادعیه ماثور بسیاری را یافت که به این مهم توجه داده اند؛ یکی از آنها دعای روز سه شنبه است که در مفاتیح الجنان بیان شده است.

در ساختار دعا و نیایش این شیوه مرسوم است که نخست صفات الهی بیان می شود تا این گونه با شناخت از خدا و صفاتش به شخصی پناه برد که می توان او را تنها ملجا و مأمن خود دانست و به او پناه جست. این دعا آمده است: الْحَمْدُ للهِ وَ الْحَمْدُ حَقُّهُ کَمَا یَسْتَحِقُّهُ حَمْدا کَثِیرا وَ أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلّا مَا رَحِمَ رَبِّی وَ أَعُوذُ بِهِ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ الَّذِی یَزِیدُنِی ذَنْبا إِلَى ذَنْبِی وَ أَحْتَرِزُ بِهِ مِنْ کُلِّ جَبَّارٍ فَاجِرٍ وَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ عَدُوٍّ قَاهِرٍ اللهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ جُنْدِکَ فَإِنَّ جُنْدَکَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ حِزْبِکَ فَإِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ فَإِنَّ أَوْلِیَاءَکَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ اللهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی فَإِنَّهُ عِصْمَةُ أَمْرِی وَ أَصْلِحْ لِی آخِرَتِی فَإِنَّهَا دَارُ مَقَرِّی وَ إِلَیْهَا مِنْ مُجَاوَرَةِ اللِّئَامِ مَفَرِّی وَ اجْعَلِ الْحَیَاةَ زِیَادَةً لِی فِی کُلِّ خَیْرٍ وَ الْوَفَاةَ رَاحَةً لِی مِنْ کُلِّ شَرٍ اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ تَمَامِ عِدَّةِ الْمُرْسَلِینَ وَ عَلَى آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ أَصْحَابِهِ الْمُنْتَجَبِینَ وَ ؛ ستایش خداراست و سپاس برازنده او آنچنان‏که شایسته حضرت اوست، ستایشى بسیار و به او پناه می‌برم از شر نفسم چه نفس همانا به زشتى بسیار فرمان مى دهد جز آنکه پروردگارم رحم کند، و به خدا پناه می‌برم از گزند شیطانى که گناه بر گناهم‏ می‌افزاید، و به قدرت او از هر گردنکش نابکار و پادشاه ستمکار و دشمن قهّار، دورى می‌جویم، خدایا مرا از سپاهیانت قرار ده، چرا که همانا تنها سپاه تو پیروز است، و مرا از حزب خود قرار ده که تنها حزب تو رستگار است؛ و هم از دوستانت قرارم ده که بر دوستانت ترسى نیست و اندوهگین نمی‌شوند، خدایا دینم را برایم سامان ده که آن وسیله در امان بودن و دورى من از گناه است و آخرتم را آباد ساز که آنجا خانه پایدار من و گریزگاهم‏ از همسایگى دون‏صفتان است و زندگى را برایم زمینه افزونى در هر خیر و مرگم را برایم آرامش از هر گزندى قرار ده، بار خدایا بر محمّد خاتم پیامبران و کامل‏ کننده شمار رسولان و بر خاندان‏ پاک و پاکیزه او و بر یاران برگزیده‏اش درود فرست. مفاتیح الجنان، دعای روز سه شنبه)

از نظر این نیایش، انسان در هر روزی مشکلاتی دارد که مخصوص آن روز است؛ رهایی از این مشکلات روزانه تنها در گرو و رهن پناهجویی به خدا است؛ از همین روست که می فرماید: هَبْ لِی فِی الثُّلَثَاءِ ثَلاثا لا تَدَعْ لِی ذَنْبا اِلّا غَفَرْتَهُ وَ لا غَمّا اِلّا أَذْهَبْتَهُ وَ لا عَدُوّا اِلّا دَفَعْتَهُ بِبِسْمِ اللهِ خَیْرِ الْأَسْمَاءِ بِسْمِ اللهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ أَسْتَدْفِعُ کُلَّ مَکْرُوهٍ أَوَّلُهُ سَخَطُهُ وَ أَسْتَجْلِبُ کُلَّ مَحْبُوبٍ أَوَّلُهُ رِضَاهُ فَاخْتِمْ لِی مِنْکَ بِالْغُفْرَانِ یَا وَلِیَّ الْإِحْسَانِ؛ و در روز سه ‏شنبه سه حاجتم را روا کن: گناهى برایم مگذار جز آنکه بیامرزى و نه اندوهى جز آنکه را برطرف سازى و نه دشمنى جز آنکه دور گردانى، به نام خدا که بهترین‏ نامهاست، به نام خدا پروردگار زمین و آسمان، دورى هر ناخوشایندى را که ابتدایش خشم خداست، و نیل به هر محبوبى را که آغازش رضاى اوست خواستارم، پس از سوى خود سرانجام را به آمرزش پایان ده اى سرچشمه نیکى.(مفاتیح الجنان، دعای روز سه شنبه)

از این نیایش نیز دانسته می شود که انسان همان طوری که می بایست از شرور نفس و خلق به خدا پناه جست، بلکه می بایست از اسما و صفات جلالی خدا به صفات جمالی و اکرامی او پناه جست و بارها در این باره سخن گفته شده است؛ زیرا انسان گناهکار و خطاکار همانند کودک می بایست از خشم مادر به دامن او بیاویزد و از او رحمت و تفضل خواهد و اسمای جمالی و اکرامی را شفیع خود برای نجات از اسمای جلالی خدا قرار دهد و در حقیقت بگوید: اعوذ بک منک؛ از خودت به خودت پناه می برم.

اصولا از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چه انسان دارد از خداست: وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ؛ و هر چه برای شما از نعمت است پس از خداست.(نحل، آیه 53) پس اگر انسان حمد و ستایشی می کند به موهبت الهی است؛ و اگر شکوهی است به اراده الهی و اگر تقدیسی است به قوت الهی، و اگر تهلیلی است پس به قدرت الهی است و اگر نظری است تنها نظر به رحمت است؛ و مانند آنها. امیرمومنان امام علی(ع) به نوف می گوید: این دعا را بخوان: إلهی إن حمدتک فبمواهبک، و إن مجّدتک فبمرادک، و إن قدّستک فبقوّتک و إن هلّلتک فبقدرتک، و إن نظرت فالی رحمتک، و إن عضضت فعلیّ نعمتک، الهی انّه من لم یشغله الولوع بذکرک، و لم یزوه الّسفر بقربک، کانت حیاته علیه میتة و میتته علیه حسرة، الهی تناهت أبصار الناظرین إلیک بسرائر القلوب، و طالعت أصغی السامعین لک نجیّات الصدور، فلم یلق أبصارهم ردّ دون ما یریدون، هتکت بینک و بینهم حجب الغفلة، فسکنوا فی نورک، و تنفّسوا بروحک، فصارت قلوبهم مغارسا لهیبتک و أبصارهم معاکفا لقدرتک و قرّبت أرواحهم من قدسک، فجالسوا اسمک بوقار المجالسة، و خضوع المخاطبة، فأقبلت إلیهم إقبال الشّفیق، و أنصتّ لهم إنصات الرّفیق، و أجبتهم إجابات الأحبّاء و ناجیتهم مناجاة الأخلّاء، فبلّغ بی المحلّ الّذی إلیه و صلوا، و انقلنی من ذکری إلی ذکرک، و لا تترک بینی و بین ملکوت عزّک بابا إلّا فتحته، و لا حجابا من حجب الغفلة إلّا هتکته، حتّی تقیم روحی بین ضیاء عرشک، و تجعل لها مقاما نصب نورک إنّک علی کل شی‌ء قدیر…( بحارالانوار، ج 94 ص 94)

خدایا اگر تو را ستایش کردم با استعداد توست؛ و اگر تو را تسبیح گویم به اراده توست؛ و اگر تو را تقدیس کردم به قدرتت؛ و اگر به تو شادی کردم با توست. قدرت توست؛ و اگر به رحمتت بنگرى؛ و اگر گزیده شدم، از فضل توست و مرگ او مايه دلخراش است.

خدای من، چشم دیدگان تو بر اسرار دلشان آشکار می شود و بخشنده ترین آنان که به تو گوش می دهند بیرون آمده است، اما چشمانشان بدون آنچه می خواهند پاسخی دریافت نمی کند.

پرده‌های غفلت میان تو و آنان پاره شده است، پس در نور تو ساکن می‌شوند و در روح تو دمیده می‌شوند و دل‌هایشان برای حرمت تو نقش بسته است و چشمانشان به قدرت تو احاطه شده است و جان‌هایشان را می‌آورند. ارواح نزدیک به حرمت شما پس جایگاهی را که او در آن است به من برسان و دعا کن و مرا از یادت به یاد خودت منتقل کن و میان من و ملکوت جلال دری را بدون گشودن آن رها مکن و از حجاب ها حجابی نیست. از غفلت بدون پاره پاره کردنش، تا اینکه جانم را در میان روشنایی نورت که تخت تو را تخت تو می سازد، مستقر کنی.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا