اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیحقوقیمعارف قرآنی

بهترین فرآیند در مجازات بدکاران

بسم الله الرحمن الرحیم

هدف اصلی قرآن از اقامه احکام و قوانین شریعت، دست یابی به انسان متخلق به اخلاق الهی است؛ زیرا متخلق به اخلاق نیک الهی کسی جز متاله و خدایی شده نیست که در مقام خلافت الهی قرار می گیرد و اشرف آفریده و کریم ترین آنان می شود. بنابراین، اگر قوانین سخت گیرانه چون عقوبت و مجازات در قالب حدود و تعزیرات و مانند آنها بیان می شود، همگی در ساختار رحمت سامان دهی می شود و هدف حتی در انتقام در تقابل مثلی، چیزی جز تحقق اخلاق الهی در افراد انسان نیست.

نویسنده بر اساس این رویکرد قرآنی بر آن است تا شیوه های قرآنی را در تعامل با بدی دیگران تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

عفو و اصلاح بدی دیگران

شاید شما هم جزو کسانی باشید که عفو و گذشت کارهای بد دیگران و حتی اصلاح و اکرام در حق ایشان، طاقتان طاق شده باشد و در پاسخ درخواست عفو و بخشش بگویید: دیگر بس است، باید مجازات شود تا بداند کار بد خودش را دیگر تکرار نکند.

به سخن دیگر، گاه افراد در برابر کنش بد دیگران به سرعت واکنش تقابلی نشان می دهند و شخص را مجازات می کنند که عین عدالت  و اقامه آن است؛ هر چند که برخی از افراد پا را فراتر می گذارند و بر اساس ساختار باطلی می گویند: جواب کلوخ انداز سنگ است؛ زیرا این خود نوعی ظلم و تجاوز از حدود تقاص و عدالت مثلی و تقابلی است؛ اما در برابر این دو گروه، گاه می شود که شخص واکنش سریع نشان نمی دهد، بلکه یک و دوبار می گذرد و حتی بدی را با نیکی پاسخ می دهد، و به شوخی یا جدی می گوید:« تا سه نشه، بازی نشه»، اما در بار سوم اگر بدی تکرار شود، عکس العمل و واکنش نشان می دهد و بر اساس همان عدالت مثلی و تقابلی می گوید: «جزاء سیئه سیئه مثلها؛ پاداش بدی و زشتی، مثل همان بدی است»؛ زیرا اگر پس از فرآیند عفو و گذشت و حتی اصلاح و اکرام، اگر کسی بدی خویش را تکرار کند در حقیقت نمی خواهد در مسیر عدالت قرار گیرد و دست از ظلم و ستم بردارد؛ در این موارد هر گونه گذشت و عفو و بخشش نه تنها محبت به بدکار نیست، بلکه نوعی ظلم به اوست؛ زیرا تکرار بدی او را به جرگه ظالمین وارد می سازد؛ و از سوی دیگر، نوعی انظلام و پذیرش ظلم است که خود گناهی بزرگ حساب می شود؛ زیرا ممکن است شخصی مظلوم شود، ولی نمی بایست منظلم باشد.

بی گمان در امور اجتماعی، هماره توجه به اصل اقامه عدالت لازم و ضروری است؛ هر چند که برای جلب قلوب مردمان و ایجاد انسجام اجتماعی در مواردی بر اساس شفقت عمل می شود تا فراتر از اقامه عدالت، با احسان خواه در جامه عفو یا برتر از آن در جامه اکرام عمل می شود؛ زیرا شکی نیست که احسان عفوی یا اکرامی تجلیات رحمت عام و خاص الهی در میان مومنان است که خدا از عبادالرحمن می خواهد تا این گونه رفتار و عمل کنند، اما شکی نیست که این گونه رفتار شفقت آمیز نیز حد و حدودی دارد که نمی توان آن در حق کسی که شیوه ظالمانه در پیش گرفته اجرایی و اقامه کرد؛ زیرا ادامه روند عفو و احسان و اکرام و اصلاح و ایثار می تواند شرایط زیست مسالمت آمیز و امنیت آفرین را برای اکثریت مردم به مخاطره اندازد و زمینه را برای ظالم پروری فراهم آورد. در این موارد است که مجازات و عقوبت بدکاران بر اساس عدالت مثلی و تقابلی و تقاص می تواند راهی برای صیانت از امنیت عمومی و جلوگیری از ظلم و ظالم پروری باشد.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، بهترین راه و شیوه در عمل اجتماعی نسبت به بدی دیگران در پیش گرفتن فرآیندی است که می توان گفت فرآیند پرورشی و تزکیه اجتماعی است.

خدا در قرآن در بیان صفات مومن به مواردی چون ایمان و توکل بر خدا، اجتناب از گناهان بزرگ و فاحشه ها، مغفرت هنگامه غضب، اقامه نماز، مشاوره با دیگران، انفاقات مالی، یاری جمعی و انتقام گیری نسبت به اهل بغی اجتماعی(شوری، آیات 36 تا 39)، به این نکته توجه می دهد که اهل ایمان هر چند که می توانند بدی را با بدی بر اساس عدالت مثلی و تقابلی پاسخ دهند، اما عفو می کنند و به اصلاح رفتار بد دیگران اقدام می کنند تا پاداش خاصی را از خود خدا در یافت دارند با آن که خدا ظالم را دوست نمی دارد و این افراد بد کار به یک معنا ظالم هستند، ولی شیوه برتر و بهتر آن است تا به آنان فرصتی داده شود تا طعم عدالت و احسان و اکرام را بچشند شاید به مسیر حق در آیند؛ البته اگر این افراد مظلوم بخواهند ظالم را مجازات کنند و تقابل مثلی داشته باشند، هیچ مشکلی ندارد؛ زیرا بدی که آنان در حق بدکار در قالب تقابل مثلی انجام می دهند، هر چند که به ظاهر بدی است، اما چیزی جز اقامه عدل نیست؛ بلکه می بایست گفت که اگر بدی با بدی پاسخ داده می شود، این بدی دوم که پاسخ به بدی نخست در چارچوب تقاص و عدالت مثلی و تقابلی است، عین خوبی به آن شخص و دیگران است تا حساب کار دستشان آید.

البته از نظر قرآن، در مقام تقابل مثلی نمی بایست پا را از مثل فراتر گذاشت؛ زیرا اگر چنین شود، این خودش ظلم دیگری است که مجاز و روا نیست؛ پس افرادی که مجازات می شوند، نمی بایست ظلم روا شود؛ اما اگر در چارچوب عدالت مثلی تقابل شود، عین هیچ مشکلی ندارد و کسی که زیادروی کند می بایست خود پاسخگو باشد.

از نظر قرآن، در ابعاد اجتماعی کسانی که در قالب بغی و تجاوزگری بدون هیچ حقی رفتاری ظالمانه در پیش می گیرند، می توان آنان را مجازات و عقوبت کرد، اما در همین امر نیز می بایست بر اساس اصل «صبر و مغفرت» عمل کرد؛ زیرا در مسائل و امور اجتماعی می بایست «عزم» و استواری در میان رهبران تا جایی باشد که به سرعت واکنش نشان ندهند بلکه بر اساس شفقت پیش بروند و صبر و مغفرت پیشه گیرند(شوری، آیات 40 تا 43)؛ چنان که در دعای امام زمان (عج) آمده است: و علی الامراء بالعدل و الشفقه؛ بر امیران است تا با عدالت و شفقت با مردمان تعامل داشته باشند.(مفاتیح الجنان، دعای توفیق الطاعه)

در حقیقت از نظر قرآن، امت مومن به ویژه رهبران امت که «اولوا الامر» هستند، می بایست پیامبران اولو العزم یعنی نوح، ابراهیم، عیسی، موسی و پیامبر اکرم صلوات الله و سلامه اجمعین را معیار و اسوه و سرمشق عملی قرار دهند و همانند آنان اصل را بر «صبر و غفر» بگذارند؛ زیرا شکی نیست که در میان سه گانه صبر بر طاعت، صبر با مصیبت، و صبر از معصیت، سومی آنان سخت تر و تلخ تر است؛ زیرا معصیت خواه نسبت به رسول الله(ص) باشد، عین معصیت نسبت به خدا است؛ و انسان نمی تواند نسبت به عصیان علیه خدا صبر پیشه گیرد؛ با این همه پیامبران اولو العزم به ویژه رسول الله(ص) به سرعت نسبت به معصیت ها واکنش نشان نمی داد، بلکه سعی می کرد تا نخست با روشنگری و تبیین علمی و عملی آثار و تبعات زشت معصیت، به گونه ای عمل کند تا با اصلاح گری خویش دیگران به اصلاح عمل بد و زشت و معصیت تشویق و ترغیب کند. این رفتار پیامبر(ص) تا جایی بود که برخی از منافقان سوء استفاده می کردند و پیامبر(ص) را «اذن» می دانستند؛ در حالی که آن حضرت(ص) در مقام خیرخواهی این گونه عمل می کرد و در حقیقت «اذن خیر» برای آنان بود.(توبه، آیه 61)

اصولا از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عفو نسبت به دیگران نوعی نادیده گرفتن چیزی است که به شخص یا جامعه ضرر اصلی وارد نمی سازد؛ زیرا «عفو» به زیادت هر چیزی گفته می شود که نیازی ضروری به آن نیست؛ به عنوان نمونه شما نانی را خورده اید و زیادتی بر جا مانده و کسی به اذن و اجازه شما آن را می گیرد و می خورد؛ با این که این شخص به شما ظلم کرده و بدی نموده، ولی چون زیادتی بود که نیازی به آن نداشتید و اگر درخواست می کرد و اذن می جست یا بعد از خوردن اجازه می گرفت، شما غضبناک و خشمگین نمی شدید، ولی چون چنین نکرد، شما غضبناک شده اید، با این حال پس از غضب که امری فطری و واکنشی فرطی نسبت به رفتار و کنش بد و زشت دیگران است، شما «عفو» می کنید و از آن حق خویش می گذرید. از نظر قرآن چنین رفتاری از شما موجب می شود تا به نوعی «تقوای الهی» دست یابید؛ زیرا تقوا چیزی جز صیانت و مدیریت و مهار نفس نیست تا هر گونه عمل و واکنش و کنش نداشته باشد؛ بلکه کنش ها و واکنش های شما به اراده شما خواهد بود که مبتنی بر دستورهای فطری عقلی و نقلی وحیانی و برای رضایت خدا است. از همین روست که از نظر قرآن، «عفو» یکی از نزدیک ترین راه ها برای کسب تقوای الهی است.(بقره، آیه 237)

به هر حال، انسان در مقام عفو، چیزی را که نیاز ضروری فردی و شخصی یا اجتماعی نیست و ضرر و زیانی به شخص یا اجتماع وارد نمی کند، می گذرد و آن را نادیده می گیرد و با نادیده گرفتن خطا و بدی تلاش می کند تا نوعی ارتباط سازنده با خطاکار و بدکار برقرار کند.

البته از نظر قرآن، گام برتر آن است که افزون بر احسان در جامه عفو، گام دیگری را بردارد که مصلحانه و اصلاح گرانه است؛ به این معنا بخواهد تا مشکل دیگری را در قالب اکرام و ایثار حل کند و گشایشی برای شخصی باشد که خطا و بدی را انجام داده است؛ زیرا ریشه خطا و گناه و بدی شخص ممکن است، امری باشد که قابل اصلاح باشد. به عنوان نمونه شخصی تحت تاثیر تبلیغات مسموم امویان و معاویه در شام، نسبت به خاندان علوی(ع) کینه به دل گرفت و آنان را دشمن خود قرار داد. بنابراین، وقتی وارد مدینه می شود دشمن ترین مردمان نزدش همین خاندان بودند، اما امام حسن مجتبی(ع) به عنوان کریم اهل بیت(ع) در برابر دشنام شامی، به اکرام کرد و برای غربت او و استضعاف فکری و فرهنگی ایشان دلسوزی کرد و به جا و مکان و غذا و توشه داد تا جایی که دشمن ترین مردمان در نزدش به محبوب ترین مردمان تبدیل شد. از همین روست که خدا در ساختار راهبردی اصلاح جامعه فرمان می دهد که اگر عفو و اصلاح نسبت به بدی دیگران در پیش گرفته شود، خدا خود پاداش عمل چنین شخصی خواهد بود.(شوری، آیه 40)

از نظر قرآن، هدف از «عفو و اصلاح» دست یابی به اصلاح فردی و اجتماعی است؛ بنابراین اگر شخص بدکار دوباره و سه باره اقدامات مشابه نادرست داشته باشد، لازم است تا تنبیه و مجازات و عقوبت شود و امت و مردم نیز به پشتیبانی از مظلوم در آیند و در انتقام گیری او را یاری رسانند؛ نه آن که سکوت کنند که نوعی حمایت عملی از ظالم خواهد بود یا حتی بدتر از انتقام جلوگیری کرده و به سرزنش منتقم بپردازند؛ چرا که مظلوم با عقوبت بدکار در چارچوب عدالت مثلی، ظلمی روا نداشته بلکه حق خویش را اعمال یا احقاق حق نموده است.(شوری، آیه 41)

بر اساس آموزه های قرآنی، اعمال عفو و اصلاح از سوی مظلوم، برای اصلاح ظالمی است که یک یا دوبار ظلمی و بدی کرده است و ظلم و بدی کردن صفت و اسم او نشده تا او را ظالم بدانیم. چنین شخصی تحت تاثیر عفو و اصلاح مظلوم می بایست از کرده خویش توبه کرده و حتی به اصلاح امر فاسد خویش نیز بپردازد تا خدای غفور و رحیم از او بگذرد و توبه اش را بپذیرد(مائده، آیه 39؛ انعام، آیه 54) و او را به امنیت واقعی و حقیقی برساند که هیچ خوف و حزنی در آن نیست(انعام، آیه 48) ؛ زیرا چنین شخصی به عنوان مومن و متقی دیگر ترس و اندوهی برایش نیست.(اعراف، آیه 35)

پس هدف از بیان شیوه فرآیند برخورد با بدکار در قالب عفو و اصلاح است، دست یابی به اصلاح فرد و اصلاح گری در میان امت است؛ بنابراین اگر عفو و اصلاح گری مظلوم نسبت به ظالم، موجب اصلاح شخص بدکار و ظالم نشود،  بلکه او را گستاخ تر سازد، لازم است برای اصلاح شخص و عبرت دیگران، عقوبت مثلی تحقق یابد؛ زیرا انتقام پس از ظلم همان عدالت مثلی است که عقل فطری آن را بیان و نقل وحیانی امضاء کرده است.(همان؛ شعراء، آیه 227)

اصولا خدا کسی که مغلوب و مظلوم باشد، در انتقام گیری او را یاری می کند؛ چنان که نوح(ع) را به سیل بنیان کن یاری رساند.(قرم، آیات 10 تا 12)

صبر و غفر راهبرد اجتماعی

چنان که گفته شد آموزه های وحیانی قرآن، به هدف تخلق انسان به اخلاق الهی و ایجاد انسان کریم و متقی است که در جایگاه خلافت الهی قرار گیرد؛ بنابراین، حتی در مسائل اجتماعی در گام نخست بر اساس عدالت مثلی و تقابلی با اهل بغی برخورد نمی شود، بلکه سعی و تلاش آن است تا با بهره گیری از بهترین شیوه، به اصلاح بدی و زشتی پرداخته شود و بدکاری و زشتکاری به نیکوکاری تبدیل گردد. بنابراین در گام اول هرگز به حذف بدکاران یا عقوبت آنان پرداخته نمی شود بلکه امت به ویژه رهبران آن در مقام «اولوا العزم» از دو شیوه اخلاقی «صبر و غفر» بهره می گیرند تا به اصلاح اجتماع پرداخته و اهل بغی را به اهل هدایت و تقوا تبدیل سازند.

از نظر قرآن، «صبر و غفر» از مصادیق «عزم الامور» است که افراد صاحب صبر و غفر را تبدیل به اولی العزم می کند که جایگاه پیامبران بزرگ الهی به ویژه رسول الله (ص) است.

خدا در قرآن به پیامبر اکرم(ص) سفارش می کند تا با پیشه گرفتن «صبر» به ویژه نسبت به کافران و عدم عجله نسبت به عقوبت و مجازات ایشان خواه مستقیم یا با دعا به پیشگاه خدا، نشان دهد که جزو پیامبران اولوا العزم است که استوار در صراط مستقیم هدایت تلاش می کنند تا حق احقاق شود و باطل از میان برود بی آن که کم ترین حذف فیزیکی نسبت به دشمنان انجام شود؛ زیرا هدف گذاری در بعثت پیامبران انسان سازی در چارچوب اقامه عدالت قسطی است. پس اگر هلاکت و قتلی برای کافران است زمانی است که دیگر هیچ امیدی برای بازسازی اخلاقی آنان و اصلاح امر ایشان وجود نداشته باشد.(احقاف، آیه 35؛ حدید، آیه 25؛ آل عمران، آیه 164)

چنان که گفته شد صبر از معصیت سخت تر و  دشوارتر از دیگر سه گانه های صبر است؛ اما لازم است تا مومنان به عنوان پیروان پیامبر اکرم(ص) کرامت خویش را در این ساحت به خوبی نشان دهند.(شوری، آیه 43)

اما غفر یا همان غفران و مغفرت به این معنا است که نوعی پوشش کامل فراهم آید که موجبات دفع بلا و رفع بلا و جلب رحمت الهی باشد؛ زیرا حقیقت مغفرت در همین آثار خودش را نشان می دهد. از همین روست که استغفار و مغفرت خواهی از خدا به عنوان یکی از اسرار الهی دانسته شده که حضرت نوح(ع) آن را آشکار کرده است تا این گونه مردم نه تنها از بلای الهی در امان بمانند، بلکه اگر بلایی آمده آن را رفع کرده و بردارند و بلکه حتی بتوانند رحمت الهی را به طور کامل به سوی خویش جلب و جذب کنند.(نوح، آیات 10 تا 12)

از نظر قرآن، کسی که در مقام غفران و مغفرت می نشیند این گونه با دیگران تعامل خواهد داشت و نه تنها بلایی را بر دیگران نمی آورد، بلکه اگر گرفتار بلایی باشند آن را بر می دارد و حتی به اکرام خویش آنان را تحت رحمت می برد و مشکلات و مصیبت هایی آنان را بر می دارد و به آنان امکانات رفاهی زندگی مناسب می دهد.(همان)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، امت مسلمان در برابر اهل بغی که مخالفان داخلی هستند که به عللی طغیان و معصیت کرده اند، می بایست در گام اول با صبر نسبت به ایشان معصیت آنان را نادیده گیرند و با بهره گیری از عنصر مغفرت ایشان را به سوی خویش بکشانند تا تحت شفقت به اصلاح امر خویش پردازند. اما اگر با این همه ، هم چنان راه خلاف و معصیت را در پیش گرفتند آنگاه است که می توان بر اساس عدالت مثلی تقابلی آنان را مجازات کرد بی آن که در این مجازات راه زیاده روی در پیش گرفته شود که خود نوعی ظلم در حق ظالم است. در حقیقت مجازات و عقوبت ظالم اگر بیش از اندازه ظلم او باشد و تناسبی میان ظلم و جزاء و کیفر و عقوبت نباشد، این خود نوعی ظلم به ظالم است که اسلام آن را مشروع نمی داند و عقل فطری آن را نمی پذیرد.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی حتی در حق دشمنان نیز می بایست عدالت قسطی اقامه شود و هیچ ظلم و ستمی نسبت به ظالم روا نشود که خود ظلمی است که قابل توجیه نقلی و عقلی نیست؛ زیرا آموزه های وحیانی قرآن بر «قوامین بالقسط» به عنوان شاهدان الهی تاکید دارد.(نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا