اعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

ترس دایمی مومنان از بد عاقبتی

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی می گفت: مرد خوب، مرد خوب مرده است، زن خوب، زن خوب مرده  است. او بر این باور بود گرچه خوب زیستن یا شهید زیستن در نهایت خوب مردن و شهید شدن را به دنبال دارد، ولی ابتلائات الهی با شرور و خیرات تا دم مرگ ادامه می یابد و شیطان تا آن دم آخر نسبت به گمراهی کسی نومید نیست و هر لحظه احتمال می دهد حتی شخص مومنی که تمام عمرش را خوب یا شهید زیسته را به گمراهی بکشاند و به جای «خوش عاقبتی» نه تنها عاقبت به خیر نشود، بلکه گرفتار بد عاقبتی و عاقبت به شر شود.

بنابراین، یکی از ترس های به جا برای هر مومنی بد عاقبتی است. از همین روست خود و دیگران را به عاقبت به خیر دعا می کنیم و از خدا می خواهیم: ان شاء الله عاقبت به خیر شویم و شوید؛ زیرا دیدم کسانی که در دم آخر کاملا صد و هشتاد درجه گردش و چرخش داشتند و حتی از اصول انسانیت فطری و اخلاق الهی ساقط شده و ضد دین و احکام آن شده و مواضع دشمن شاد کن گرفتند و به امام حسن مجبتی(ع) خطاب «یا ایها المضلین» گفتند و از جبهه حق علوی به جبهه باطل اموی پیوستند و سر در آخور معاویه فرو بردند و به همه افتخارات ولایی و الهی خویش پشت کردند.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا این خطر عظیم و بزرگ را گوشزد کند و به این حقیقت توجه دهد که هماره دعای عاقبت به خیری را از خدا بخواهیم؛ زیرا انسان از جایی گرفتار ابتلاء الهی می شود که نسبت به آن جا احساس امنیت می کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

ابتلائات دایمی خدا و فشار آن بر مقربان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان تا زمانی که در دنیا زیست می کند، گرفتار انواع گوناگون ابتلائات و مصیبت هایی است که شرور آن بیش تر از خیرات آن است(انبیاء، آیه 35)؛ یعنی خدا به جای آن که بیش تر با مال و ثروت و قدرت شخص را بیازماید و گرفتار ابتلاء کند، او را به مصیبت از دست دادن ها گرفتار می کند و نقصی در مال و جان خودش و بستگان و خویشان می افکند تا واکنش او را ببیند. پس اگر بر مصیبت و شرور صبر کرد(بقره، آیات 155 و 156)، نشان می دهد خداشناس و سنت شناس است و می داند که خدا پیش از آن که شخصی را بیافریند برایش مقدراتی تعیین کرده که می بایست آن را به عنوان سرنوشت تقدیری خویش از سر بگذراند و هیچ گریزی از آن نیست(حدید، آیات 22 و 23)؛ زیرا مقدرات الهی همه بر اساس مشیت حکیمانه ای است که اهداف و فلسفه های خاص خود را دارد و حتی اگر انسان آنها را نشناسد یا نداند، نمی بایست نسبت به آن مقاومت و مخالفت ورزد و تن به پذیرش دهد و روان خویش را صبر جمیل آرام کند، چنان که اولیای الهی و پیامبران چنین کردند.(یوسف، آیات 18 و 83)

البته از نظر آموزه های قرآنی، هر کسی مدعی چیزی شد ابتلای او بیش تر خواهد شد تا مدعی حق از ناحق یا مدعی اسلام و ایمان از هم بازشناخته شود.(عنکبوت، آیات 2 و 3؛ حجرات، آیه 14) از همین روست که گفته اند: هر که مقرب تر است، جام بلا بیش تر می دهند؛ یعنی البلاء للولاء، بلا برای اهل ولایت است.

پس از نظر قرآن، انسان هماره در تمام طول زندگی و عمر کوتاه مدت خویش در دنیا، گرفتار انواع گوناگون ابتلائات به ویژه شرور و بدآوری ها و از دست دادن ها است تا جایی که بسیاری از مردم از این شکست ها به جای صبر به جزع و فزع می افتند و کفر می گویند و به کفر می گرایند؛ زیرا نشان می دهند اعتقاد راستین و صادقی نیست به خدای علیم حکیم ندارند و تنها عده ای معدود هستند که از ابتلائات الهی به توفیق الهی و توکل بر او سر بلند بیرون می آیند.

از نظر قرآن، هم چنین یکی از خطرآفرین ابتلائات الهی خطری است که از مکر و کید الهی بیرون می آید؛ زیرا مومن و کافر می بایست هماره در هراس و ترس از مکر و کید الهی باشند؛ زیرا همگان از جایی ضربه می خورند یا حمایت می شوند که اصلا گمان نمی کنند و در محاسبات و معادلات علمی خویش به شمار نمی آورند و آن را حساب نمی کنند؛ زیرا همان طوری که خدا از جایی که شخص گمان نمی کند به او چیزی می بخشد و عطا می کند(طلاق، آیات 2 و 3) هم چنین از جایی ضربه می خورد که اصلا به حساب نمی آورد و خود را در امنیت از آن ناحیه و جهت می داند.

خدا در قرآن بیان می کند که بر اساس سنت مکر و کید الهی، کافران پس از ابتلائات رها می شوند و خدا دیگر کاری به ایشان ندارد؛ از همین روست که بر اساس سنت استدراج و امهال، همه چیز برای کافران فراهم می آید. کافران چنان خود را غرق در نعمت می یابند که گمان نمی کند مرگی در راه است؛ اما همان زمان که احساس امنیت کردند ناگهان خدا جانشان را می گیرد.(اعراف، آیات 182 و 183؛ قلم، آیات 44 و 45؛ طارق، آیات 15 تا 17؛ انعام، آیه 44)

هم چنین خدا به مومنان هشدار می دهد تا هرگز تا زمانی که در دنیا هستند از ابتلائات الهی خود را در امنیت نیابند؛ زیرا وسوسه های ابلیسی و هواهای نفسانی زنده است؛ یعنی همان طوری که کافران فطرت خویش را دفن و دسیسه می کنند، مومن هواهای نفسانی خویش را به یک معنا دفن و دسیسه کرده و آن را مهار کرده است؛ اما هر لحظه ممکن است که خاکستر کنار برود و دوباره هواهای نفسانی به وسوسه ای بیرونی شعله ور شود.

یکی از ترس هایی که اولیای الهی هماره داشتند، ترس از ابتلائاتی است که خطر سقوط داشته و دوباره هواهای نفسانی را شعله ور کند و آنان را به جای بهشت به سوی دوزخ سوق دهد. بنابراین، آنان هرگز خود را از مکر و کید الهی در امنیت نمی دیدند؛ زیرا هر کسی احساس امنیت کند، از همان جا مورد ابتلاء قرار می گیرد. پس مومن هماره هم چون مجاهدی در سنگر بیدار و هوشیار است و هیچ احساس امنیتی نمی کند و می داند که خطر ابتلاء تا دم مرگ وجود دارد و حتی شیطانی است که می خواهد بدون گفتن لا اله الا الله او از دنیا برود و کافر بمیرد.

از نظر قرآن مومنان با آن که نسبت به دارایی هایی خویش آگاهی داشته و آن را نعمت الهی می دانند که خدا برای ابتلاء و فتنه داده است، با این حال، آنان به حکم الهی و قرآنی، مال و فرزند را فتنه(تغابن، آیه 15) و حتی در برخی از شرایط همسر و فرزند را دشمن خویش می دانند(تغابن، آیه 14) و بر همین اساس با عنوان دشمن به آنها می نگرند و احساس امنیت نسبت به آنها ندارند؛ زیرا ممکن است همین همسر و فرزند او را به گمراهی بکشاند و به جای بقا در ایمان به کفر گرویده شوند.

به سخن دیگر، مومنان هرگز تا زمانی که در دنیا هستند نسبت به هیچ چیز احساس امنیت نمی کنند، و نوعی خوف و ترس دارند که نکند گرفتار ابتلایی شوند که موجب سقوط آنان شده و از قرب الهی دور گردند. از همین روست که خدا در توصیف آنان می فرماید: والذین یوتون ما آتوا و قلوبهم وجله انهم الی ربهم راجعون. اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون؛ و آنان آن چه از مال را در راه خدا می  پردازند و در همان حال دلهایشان از هراسان و ترسان است که می بایست به سوی پروردگارشان بروند و محاسبه شوند. آنان در کارهای خیر سرعت می شتابند و در انجام آن از یک دیگر پیشی می گیرند.(مومنون، آیات 60 و 61)

در این آیه به صراحت از خوف مومنان نسبت به آینده و محاسبه سخن به میان آمده است؛ زیرا می دانند که اگر در کارهای خیر به ویژه کارهای خیر مالی شتاب نورزند و از دیگر پیشی نگیرند، روزی می رسد که می بایست پاسخ گوی خدا باشند؛ زیرا می دانند که مال و ثروت از چیزهایی است که خدا انسان را بدان ابتلاء کرده و به فتنه می اندازد، پس اگر آن را در راه خدا ندهند و سرعت و سبقت نگیرند ممکن است در دام شیطان گرفتار شوند و آن را انفاق نکنند تا جایی که وقتی پرده ها کنار می رود بگویند خدایا تاخیری ده تا همه را در راه تو انفاق و صدقه دهیم؛ زیرا آن زمان حقیقت انفاق و صدقه آشکار می شود ولی دیگر دیر هنگام است و راهی برای بازگشت و صدقه نیست.(منافقون، آیات 8 تا 10)

به سخن دیگر، این افراد که خدا از آن به عنوان مسارعون سابقون یاد می کند، همان مقربان الهی هستند که از اولیای مقرب خدا شمرده می شوند، با این حال آنان هم خوف و وجله دارند که گرفتار محاسبه ای نشوند که نتوانند پاسخگوی خدا باشند.

شگفت این که مصداق اتم و اکمل این مقربان که اهل بیت عصمت و طهارت هستند و خدا آنان را به عبادالله خاص معرف می کند، با ایثارگری از خویش بر آن هستند تا خود را به امنیتی برساند که دیگر خوف ابتلاء در آن نباشد؛ زیرا آنان می دانند که هر لحظه ممکن است از جایی گرفتار ابتلاء شوند، پس خود را با ایثارگری به سوی خدا می کشانند در دامن امن الهی قرار می گیرند. آنان هنگام ایثارگری می گویند که ما این کار را لوجه الله انجام می دهیم و از روزی سخت هراسان هستیم. این ترس و خوف را با واژه «نخاف» بیان می کنند.(انسان، آیات 7 تا 12)

ترس مومن از بد عاقبتی

شکی نیست که خوش عاقبتی و عاقبت به خیر شدن حقیقی این است که انسان به بهشت برین الهی در آید که نشانه تقرب به خدا است. از همین روست که همه مومنان از پیامبران و اولیای الهی عاقبت به خیری به این معنا را از خدا می خواستند و طلب می کردند و سلامت و امنیت را در رهایی از دوزخ و عذاب های ابدی آن می دانستند که به سبب دوری از خدا پدید می آید.

مومنان هماره از خدا عاقبت به خیری را می خواهند و برای یک دیگر دعا می کنند که عاقبت به خیر شده و با ایمان از دنیا بروند و بهشت الهی در آیند.

از نظر قرآن، مومنان حزن و اندوهی نسبت به گذشته و خوف و ترسی از آینده ندارند؛ زیرا می دانند هر چه بر سر آنان می آید بر اساس مشیت حکیمانه الهی است. از این روست که خیال باف و فخرفروش نیستند و به دارایی دنیا گرفتار عجب نمی شوند و دنیا آنان را نمی فریبد و هماره هوشیار و بیدار هستند. اما یک خوف و ترسی در آنان است که برخاسته از علم است. این همان خشیت یعنی ترس عالمانه مومنان است؛ زیرا می دانند که خدای حکیم هماره انسان را می آزماید و گرفتار ابتلاء می کند. پس تا زمانی که در دنیا است از عاقبت به شر شدن خویش هراسان و ترسان است؛ زیرا دیده و شنیده است که امثال بعلم باعورا و سامری چگونه در ابتلای الهی شکست خورده اند؛ یعنی آنانی که اهل بصیرت بوده و حتی قدرت های خاص داشته و به فضل الهی تصرفات در تکوین می کردند، چگونه به وسوسه شیطان و تسویل گری او یا هواهای نفسانی سقوط کرده و عاقبت به شر شده اند.(اعراف، آیات 175 و 176؛ طه، آیه 96)

در روایت نیز آمده است: لاتزال المومن خائفا من سوء العاقبه؛ مومن هماره ترسان از بدعاقبتی است(بحارالانوار، ج 6، ص 176) ؛ زیرا مومن دیده و شنیده است چه کسانی با سابقه های افتخار آمیز به سبب «علو و ظلم» و هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی سقوط کرده و بد عاقبت شده اند. از جمله آنها کسانی بودند که به عنوان سیف الاسلام ملقب بودند اما در ابتلایی سیف الشیطان شدند و در جنگ جمل در مقابله امیرمومنان امام علی(ع) ایستادند و کشته شدند. مومنان  بارها دیده اند که انقلابی ها چگونه به ضد انقلاب تبدیل شده اند و کسانی که دیروز در کنار امیرمومنان امام علی(ع) علیه تاویل باطل اموی شمشیر می زدند، در نهروان علیه او شمشیر زدند و حتی فرماندهانی که در جبهه یزید فاجعه آمیزترین جنایت علیه بشریت را مرتکب شدند و بر پیکر «سیدشباب اهل الجنه» برای تقرب به یزید اسب تاختند و این گونه قرب الهی را از دست دادند و به دوزخ در آمدند.

مومنان هماره احساس خطر دارند و هر چیزی از خیر و شر را ابزار فتنه و ابتلای الهی می دانند و نرد عاشقی در جام بلا می بازند و از نازپروده تنعم می گریزند. از این روست که هر چه به دست می آورند نمی اندوزند و انبار نمی کنند بلکه به سرعت می بخشند و در سرعت بر یک دیگر سبقت می جویند تا پیشگام در کارهای خیر و جزو «الاولون السابقون» و مقربان باشند.

از نظر مومنان هر زمانی و هر جایی محل آزمون و ابتلاء الهی است و در هر کاری که وارد شوند اگر توفیق الهی به توکل حاصل نشود، خطر بد عاقبتی و عاقبت به شر بودن هست. از این روست که هماره از خدا می خواهند: اللهم اجعلنا عواقب امورنا خیرا؛ خدا عاقبت همه کارهای ما را خیر قرار ده! زیرا در هر کاری ممکن است عاقبت بدی باشد اگر عنایت الهی نباشد؛ زیرا ممکن است مشیت الهی به گونه ای رقم خورده باشد که انسان در کاری گرفتار عاقبت به شر شود. پس مومن هرگز نباید احساس امنیت کند به ویژه آن که کید و مکر و فتنه و ابتلای الهی تا دم مرگ انسان را احاطه کرده است.

البته خدا به انسان آموخته که راهی برای رهایی از عاقبت به شری وجود دارد؛ زیرا اگر مشیت حکیمانه الهی در کاری بر آن قرار گرفته که شری به شخص برسد، انسان می تواند آن را با دعا و نیایش تغییر دهد و حتی تبدیل کند؛ زیرا دعا و نیایش که از مومن بر می خیزد در فراتر از زمان و مکان وارد می شود که از آن به ساحت «امرالهی» یاد می شود. این گونه است که انسان با دعای خویش عنایت الهی را به سوی خویش جلب می کند و مورد عنایت الهی قرار می گیرد(فرقان، آیه 77) و وقتی شخص مورد عنایت الهی قرار گرفت، خدا در «ام الکتاب»  تصرف می کند و مشیت و تقدیر شخص را تغییر و تبدیل می دهد؛ زیرا خدا می فرماید: یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب؛ خدا است که هر چه را بخواهد محو یا اثبات می کند و در نزدش ام الکتاب است.(رعد، آیه 39)

پس مومنان می توانند با دعا و نیایش مقدرات از پیش نوشته را به عنایت الهی تبدیل کنند و بدعاقبتی خویش را به خوش عاقبتی تبدیل نمایند. پس هر چند که مومنان از عاقبت به شر شدن خویش هراسان و ترسان هستند، ولی هماره به خدا امید دارند و با دعا و نیایش نسبت به خویش و دیگران عاقبت به خیری را می خواهند.

به هر حال، مومنان میان خوف و رجا زندگی می کنند و این گونه نیست که وقتی حتی به مقامات عالی رسیده باشند، ترس و خوفی ندارند، بلکه خوف آنان از عاقبت به شری چنان زیاد است که اعمالی چون خیرات و صدقات و ایثارگری داشته و با دعا و توکل به خدا توفیق عاقبت به خیری را از خدا می خواهند؛ زیرا آنان دیده و شنیده اند که حتی مقربان درگاه الهی از اهل عصمت و طهارت(ع) نیز از چنین خوفی سخن می گویند و «انا نخاف» می گفتند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا