اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیحقوقیمعارف قرآنیمقالات

قواعد و شروط حضانت و کفالت

بسم الله الرحمن الرحیم

مسایل اجتماعی نیازمند تعاون و همکاری ها در چارچوب تقوای و نیکوکاری فراگیر بی منت و ریا و اذیت و آزار است. این گونه است که جامعه سالم شکل می گیرد و افراد اجتماع در قبال مسئولیت ها و نقش هایی که به عهده می گیرند از آثار و برکات مفید و سازنده این تعاون بهره مند می شوند و سعادت در زندگی دنیوی و اخروی را برای خود رقم می زنند. یکی از مهم ترین مسایل اجتماعی، مساله حضانت و کفالت کودکان یتیم و بی سرپرست و مانند آن ها است. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا قواعد و شروط آن را تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

احکام و شرایط حضانت کودک

در زبان عربی به محدوده زير بغل تا پهلو «حِضْن» می گويند. «احتضان» به معنای كسى را در بغل گرفتن است. چنانكه وقتی مادر فرزندش را بغل كرده و در يكى از طرفين خود قرار مى‌دهد، احتضان می گویند.( لسان‌العرب، ج‌3، ص‌220، «حضن».)

در اصطلاح فقه و حقوق اسلامی، حق نگهدارى و تربيت طفل را حق حضانت گويند. این حق به پدر يا مادر يا خویشان نزدیک کودک مطابق مقرّرات، داده شده‌است.( ترمينولوژى حقوق، ص‌221، «حق حضانت»‌؛ نيز ر.ك: كشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج‌1، ص681‌، «الحضانة»‌؛ جواهرالكلام، ج‌31، ص‌283‌-‌284.)

البته در قرآن واژه حضانت نیامده و به کار نرفته است؛ اما واژگان و جملاتی دیگر برای بیان معنای اصطلاحی آن در قرآن به کار رفته است که از جمله آن ها می توان به «كفل» و «رضع» مشتقّات آنها اشاره کرد.

از نظر اسلام حق نگه داری کودک به والدین داده شده است؛ اما حق ولایت به پدر و پدر بزرگ و در شرایطی به دیگرانی از خویشان پدری داده شده است. ولایت به معنای عهده دار شدن همه مسئولیت های کودک است.

اهتمام اسلام به این است که مسئولیت های فرزند در اصل بر عهده پدر باشد و مادر اگر نقشی را به عنوان مادر ایفا می کند، مسئولیتی مستقیم بر عهده او نباشد. البته در اسلام هماره دایره حقوق در چارچوب عدالت و عدالت قسطی تعریف شده است و مباحث عاطفی در چارچوب احسان و اکرام سامان می یابد. بنابراین در شرایطی که مسایلی عاطفی در میان والدین از میان رفته و امور به حوزه عدالت و حقوق محدود شده، بی توجه به مباحث عاطفی محض و تنها در چارچوب عقلانیت و عدالت ، داوری انجام می شود؛ زیرا مسایل عاطفی و احسانی و اکرامی، کیفیت هایی است که کمیت بردار نیست و نمی توان آن را به اعداد و ارقام در آورد و بر اساس عدالت قسطی توزین کرد و حق و حقوق کسی را تادیه نمود. از این روست که در این زمان های بحران عاطفی و فقدان آن، بر اساس عقلانیت و عدالت قسطی، احکامی صادر می شود.

به عنوان نمونه اگر رابطه میان زن و شوهر بر اساس مودت و رحمت باشد و اصول و قواعد عاطفی در چارچوب احسان و اکرام بر گفتمان خانواده حاکم باشد، دیگر سخنی از این موضوع به میان نمی آید که حق شیردهی مادر چه میزان است؟ یا حق پخت و پز یا نظافت خانه و پوشاک همسر چه مقدار است؟ زیرا در این حالت، همسران فراتر از دایره عدالت و قوانین خشک حقوقی به مساله خانه و خانواده می نگرند و از راه نه تنها عفو و گذشت بلکه حتی ایثارگری و تقدیم دیگری بر خود، عمل و رفتار می کنند و در بسیاری از موارد از حق طبیعی و قانونی خود برای رسیدن به رحمت و مودت و سکونت و آرامش می گذرند.

اما هر گاه تنش و بحرانی در روابط خانوادگی و میان همسران ایجاد شود، در آن هنگام آن که می تواند امور و مسایل را مدیریت و مهار کند و حق و حقوق را در قالب کمیت تادیه کند، همان عدالت قسطی است. این جا است که دیگر سخن از عواطف و احساسات کردن بی معنا خواهد بود؛ زیرا نمی توان با اصول اخلاقی و احسان و ایثار مساله را حل و فصل کرد و بحران را مهار یا آتش اختلافات را خاموش کرد. در این جا باید تلخی قانون و عدالت را پذیرفت و بدان تن داد هر چند که کام مادری و فرزندی تلخ خواهد شد و آسیبی جدی و روحی به طرفین وارد می شود.

به عنون نمونه اصل اولی در شیردهی کودک آن است که مادر می تواند از شیردادن کودک مگر در قبال مزد و اجرت خودداری کند؛ زیرا شیر ملک مادر است و اگر بخواهد آن را به کودک ندهد، این اختیار را دارد و مجاز است(بقره، آیه 233)؛ اما عواطف مادرانه او را وا می دارد که از این حق و حقوق خویش بگذرد و بی منت و مزد و آزاری کودک خویش را شیر دهد.

بنابراین، اگر اختلافی میان والدین پیش آمد، زن می تواند مطالبه حق خویش کند و از پدر بخواهد اجر و مزد شیردهی را به او بدهد؛ زیرا بر اساس احتمالی جمله «إذا سلّمتم…» به معنای آن است که وقتى شما اجرة‌المثل شیردهی را به مادر كودك پرداخت كرده ايد. (مجمع‌البيان، ج‌1‌-‌2، ص‌588)

از این آیه می توان این برداشت را داشت که حق حضانت براى مادر كودك در دوران شیردهی ثابت است. (مجمع‌البيان، ج‌1‌-‌2، ص‌587) پس پدر نمی تواند در این دوره فرزند را از مادرش جدا کند.

خداوند در آیه 6 سوره طلاق مجاز دانسته تا غیر از مادر کسی دیگر شیردهی و حضانت فرزند را به عهده گرفته و به عنوان دایه وی را شیر دهد. البته این جواز زمانی است که مادر ناتوان از شیردهی باشد، یا به سبب طلاق یا هر علتی دیگر نخواهد شیر دهد.

هم چنین باید توجه داشت که مشورت و تفاهم مرد با زن مطلّقه، در مورد حضانت فرزند خود، امری لازم و واجب است و باید مشورتی انجام گیرد، هر چند که در نهایت تصمیم گیرنده اصلی ولیّ کودک یعنی همان پدر است.(بقره، آیه 233)

به هر حال، از نظر قرآن، اولویت حضانت فرزند در دوران شیرخوارگی با مادر است(همان) ؛ چرا که این حضانت نقش اساسی و سازنده ای در پرورش و تربیت کودک دارد.(همان؛ لقمان، آیه 14) پس مادر اگر بخواهد حضانت را به عهده گیرد می تواند و اگر نخواهد کسی او را نمی تواند مجبور به پذیرش این حضانت کند؛ زیرا اگر شیردهی برای او مجاز است، پس حضانت نیز برای او واجب و لازم شرعی نیست، بلکه امری مجاز است. از همین روست که می تواند در قبال شیردهی و حضانت، اجرت مثلی را در یافت کند و حتی در صورت مرگ شوهر برای حضانت و شیردهی می تواند از وارثان درخواست اجرت مثل کند و از وظایف آنان نیز تامین چنین اجرتی است.(بقره، آیه 233)

پس حق حضانت کودک با اولویت در زمان شیرخوارگی برای مادر ثابت است و حتی پس از طلاق و نیز مرگ شوهر این حق برای او ثابت است و می تواند از حق خویش حتی با درخواست اجرت مثل بهره گیرد و کسی نمی تواند او را از این حق محروم سازد؛ زیرا جمله «لاتضارّ والدة بولدها…» مى‌فهماند حقّ حضانت و نگهدارى كودكان براى مادران حتّى در صورت بروز اختلاف و جدايى محفوظ است. ( بقره، آیات 232 و 233؛ و نیز التّفسيرالمنير، ج‌2، ص‌365)

چرایی آزادی مادر از حضانت اجباری

ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا مادر مجاز به گرفتن حضانت است و حضانت به عنوان یک واجب شرعی و حقوقی بر او تحمیل نشده است؟ چرا مادر آزاد است که حضانت فرزند را بپذیرد و حتی اگر پذیرای این حضانت باشد، می تواند درخواست اجرت برای حضانت و به ویژه شیردهی بکند؟

از نظر اسلام، مسئولیت اصلی خانواده بر دوش مرد است و مردان در قبال خانواده خویش مسئول هستند تا همه ابزارهای آرامشی و آسایشی را فراهم آورند. از نظر قرآن، اگر ولایتی برای مردان ثابت است به دلیل تامین معاش آن است. مردان باید نفقه خانوار را تامین کنند و به عنوان ستون خانوار عمل نمایند.

خانواده درباره علل و چرایی ولایت مردان بر خانواده می گوید: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ؛ مردان ستون های استوار و سرپرست زنان هستند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى كنند.(نساء، آیه 34)

پس اگر شرایط خانوار به گونه ای باشد که بر اساس اصول احسانی و اکرامی سامان یافته است، دیگر موضوعی به عنوان این که چه کسی چه کند مطرح نمی شود؛ زیرا هر کسی تلاش می کند تا بر اساس احسان و اکرام فراتر از حقوق و وظیفه و مسئولیت خویش عمل کند و با ایثارگری از حق و حقوق خود زندگی را بر اساس مودت و رحمت سامان دهد.(روم، آیه 21)

اما وقتی شرایط در خانواده بحرانی شد و اختلافاتی پیش آمد در آن زمان شمشیر تیز و تلخ عدالت وارد میدان می شود و بر آن است تا حق و حقوق را به گونه ای سامان دهد که کم ترین آسیب را به همگان وارد شود؛ زیرا نمی توان در این شرایط از آسیب سخنی نگفت؛ زیرا آسیبی با اختلاف و طلاق و یا مرگ ایجاد شده است و باید به گونه ای آن را سامان داد و مدیریت کرد که با هر کسی به هر میزانی بهره ای از آسیب وارده ببرد و با توزیع آن کم ترین آسیب به همگان وارد شود؛ نه آن که همه آسیب ها به سمت و سوی یک نفر سوق داده شود؛ در حقیقت عدالت قسطی اقتضا می کند تا هر کسی به میزان سودی که برده از ضرر و زیان نیز بهره ای برد: من له الغنم فعلیه الغرم؛ پس اگر سودی بوده به همان میزان ضرر نیز متوجه او باشد.

از آن جایی که زن مطلقه یا بیوه برای ازدواج مجدد بتواند آزاد باشد، حق حضانت را به مادر می دهند به شرط آن که مختار و آزاد باشد که آن را بی اجرت یا با اجرت بپذیرد یا کلا رد کند و این حق را نپذیرد و برای ازدواج مجدد بتواند آزادانه عمل کند.

بنابراین، اگر همان طوری که بر مرد و والدین و خویشان مرد است تا حضانت کودک را بی اما و اگر به عهده گیرند، چنین شرایطی برای زن نیز بود، زن نمی توانست ازدواج مجددی داشته باشد؛ زیرا بسیاری از مردان حاضر به پذیرش فرزند مرد دیگری نیستند. این گونه شرایط برای ازدواج مجدد زن فراهم نمی شد و هماره باری بر دوش او سنگینی می کرد؛ اما با آزادسازی زن و جواز اختیار و انتخاب حضانت اختیاری و آزادانه این امر برای زن فراهم آمده تا به بهترین شکل بتواند خود را از بار مسئولیت برهاند. پس از نظر شرعی و حقوقی و احکام عدالت هیچ مسئولیت و تعهد الزام آوری برای زن نیست تا حضانت کودک را به عهده گیرد. البته ممکن است از نظر عاطفی ضربه و آسیبی برخورد ولی اگر کمی دقت شود ایجاد شرایطی که ناتوان از ازدواج مجدد باشد شاید برای او سخت تر و دشوار تر باشد و به عللی شرایط برای فسق و فحشا نیز فراهم آید و نتواند در آینده شریکی برای زندگی و پر کردن خلای عاطفی خود بیابد.

البته اسلام نمی خواهد همه مشکلات عاطفی را از طریق قانون تلخ عدالت تامین کند؛ زیرا چنین چیزی ممکن نیست، بلکه می خواهد تنها بخشی از فشار و آسیب را بکاهد.

کفالت، تعهدات نظام سیاسی در حوزه حضانت

در حوزه عمل اجتماعی، گاه لازم است تا انسان تعهداتی را نسبت به دیگران به عهده گیرد و به شکلی خود را در قبال شخصی متعهد کند تا سرپرستی اعمالش را به عهده گرفته و آن را تامین کند.

هم چنین در چارچوب همین عمل اجتماعی، مسئولیت هایی برای جامعه و نظام سیاسی ولایی تعریف می شود که مربوط به حوزه حضانت از کودکان است. تعاون بر کارهای تقوای الهی و نیکوکاری خاص افراد جامعه نیست، بلکه بر نظام سیاسی است تا در این حوزه نیز دخالت کرده و مسئولیت های اجتماعی خویش را انجام دهد. هر چند واژه کفالت در ساختار فقه اسلامی به حوزه خاصی تعلق گرفته است؛ ولی با نگاهی به آموزه های قرآنی می توان دریافت که کفالت به شکل سرپرستی و حضانت از واجبات نظام سیاسی و جامعه قرآنی ولایی است.

به سخن دیگر، در فرهنگ قرآنی، کفیل و کفالت در عمل اجتماعی در قالب تعاون بر تقوا و کارهای نیک(مائده، آیه 2) به عنوان یک وظیفه الاهی انسانی تعریف شده است.

البته باید توجه داشت واژه عربی كفالت برگرفته از «كَفَل» در اصل به معناى متعهّد شدن براى تأمين امور اشخاص و نيازهاى اقتصادى آنان است(التحقيق، ج 10، ص 88 ، «كفل».)

فرق میان تکفل و «ضمان» را در این دانسته اند که ضمان فقط به معناى تعهّد قلبى است؛ در حالی که کفالت فراتر از تعهد قلبی به تعهد عملی نیز کشیده می شود.

البته در اصطلاح فقه اسلامی، کفالت، عهد و تعهّدى است براى احضار فرد مورد نظر در نزد صاحب حق و حاكم شرع.(جواهرالكلام، ج 26، ص 185.)

این تعریف فقهی به نوعی محدود به حوزه عمل قضایی است؛ هر چند که برخى فقيهان گفته اند: كفالت، تعهّد به احضار نفس است غالباً و اين قيد بدين جهت است كه كفالت را نسبت به اموال و اعيان تعميم داده اند.( همان، به نقل از علامه در قواعدالاحكام.)

مقصود از كفالت در اين مقال، اعم از اصطلاح فقهى آن بر اساس هر دو نظريّه است. بنابراین، هر گونه تعهد و التزامی که انسان نسبت به دیگری به عهده می گیرد به عنوان کفالت مطرح است.

براساس اصطلاح فقهی، کفیل متعهد می شود تا مثلا شخصی را برای حضور در دادگاه و محکمه در موعد مقرر بیاورد. در شرایع پیشین عمل به كفالت تا آخرين حدّ ممكن، به عنوان یک امر واجب و لازم مطرح بوده است و شخص باید تمام تلاش ممکن خود را برای انجام تعهدات به کار گیرد، مگر آن که شرایط به گونه ای باشد که او نتواند به تعهدات خویش به هیچ وجه من الوجوه عمل کند.(یوسف، آیه 66)

کفالت به عنوان یک عقد و قرارداد در شریعت موسوی(ع) مطرح بوده و حضرت یوسف(ع) بر اساس آن عمل می کرده است. (یوسف، آیه 72) هم چنین قرآن از كفالت و متعهّد شدن فرزندان يعقوب براى باز گرداندن بنيامين به پدر سخن به میان آورده که دلالت بر مشروعیت و مرسومیت آن در این دوران دارد.(یوسف، آیات 63 تا 66)

در آیات قرآنی از کفالت برای سرپرستی کودکان نیز سخن به میان آمده است. این کفالت غیر از مصطلح فقهی آن است؛ زیرا مراد از این واژه در این آیات همان حضانت است. بنابراین، وقتی از کفالت در آیات قرآنی سخن به میان می آید، در بیش تر موارد منظور و مراد کفالت فقهی نیست؛ بلکه مراد کفالت به معنای سرپرستی و حضانت است و در آیات قرآنی برای بیان معنای اصطلاحی کفالت بیش از واژگانی هم چون «ائتونى»، «لتأتُنّنى»، «زعيم» و «موثقاً» استفاده شده است.

با نگاهی به کاربردهای واژه کفالت در قرآن می توان گفت، این واژه درپرکاربردترین آن در راستای تبیین احکام حضانت مورد استفاده قرار گرفته است. در گزارش قرآن از قصه موسی(ع) ، بیان شده دربار فرعون، به دنبال فردى جهت کفالت به معنی حضانت و نگهدارى از موسى(عليه السلام)، پس از گرفتن وى از دريا بودند(طه، آیات 39 و 40؛ قصص، آیات 11 و 12) هم چنین اعلام آمادگى خواهر موسى، جهت معرّفى دايه براى حضانت از موسى(عليه السلام) به فرعونيان در همین آیات مطرح است و این که در نهایت مادر موسی(ع) از سوی دربار فرعون برای حضانت و کفالت مسئولیت می یابد و سرپرستی کودکی خویش را از سوی آنان به عهده می گیرد.(همان)

در گزارشی دیگر در قرآن، اختلاف يهود و سران كنيسه درباره كفالت و حضانت از مريم(عليها السلام) و نیز اجراى قرعه‌كشى، براى تعيين سرپرست، جهت حضانت آن حضرت و این که در نهایت حضرت زکریا(ع) کفالت آن حضرت مریم(ص) را در چارچوب قرعه کشی به عهده گرفته، بیان شده است.(آل عمران، آیات 36 و 37 و 44)

از این آیات به دست می آید که حضانت به شکل کفالت نیز می تواند تحقق یابد که خارج از فرآیند عادی و طبیعی سرپرستی کودکان است. این بدان معنا خواهد بود که دولت اسلامی در قالب کفالت می تواند حضانت کودکانی را به عهده گیرد که به هر دلیلی خارج از خانواده باید پرورش یابند.

به سخن دیگر، حضانت محدود به والدین و خانواده نیست، بلکه می توان در مدیریت کلان و در چارچوب مسئولیت های دولت اسلامی تعریف و تبیین شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا