زبان؛ کلید زشت و زیبا
زبان به عنوان یک عضو انسانی در دهان، در مقام ابزار بیان باطن، نقش کلیدی در زندگی بشر دارد و بسیاری از خوبیها و بدیها به آن نسبت داده میشود. از زبان هر چه بگوییم کم گفتهایم؛ زیرا خداوند چنان برای این عضو و ابزار بیانی اهمیت قائل است که کردار آدمی را به طور مطلق به آن نسبت میدهد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا اهمیت و راه بهرهمندی درست از این ابزار را بر اساس آموزههای وحیانی اسلام تبیین کند.
زبان، ابزار بیانی انسان
خداوند در آیه 3 و 4 سوره رحمن میفرماید: خلق الانسان علمه البیان؛ خدای رحمان، انسان را آفرید و بیان را به او آموخت. این بدان معناست که یکی از نعمتهای بزرگ خداوند رحمان تعلیم و آموزش بیان به انسان است تا بتواند آنچه در دل و باطن دارد آشکار کند. این یکی از تواناییهای انسان است که او را از دیگر آفریدههای الهی متمایز میکند؛ زیرا میتواند به صورت آشکار نه گنگ و مبهم هر چیزی را بیان کند و مطالب و خواستههای خویش را هویدا نماید. البته این توانایی نیازمند ابزاری است تا بتواند با استفاده از آن، بیانی داشته باشد، زیرا انسان دارای روان و نفسی است که برای انجام کارهایش نیازمند اسباب و ابزار است و همانند روح و جان مجرد محض نیست تا نیاز به ابزارهای مادی نداشته باشد. پس همان طوری که برای دیدن به چشم و برای شنیدن به گوش نیاز دارد، برای بیان، نیازمند زبان است. از همین رو خداوند در آیات 8 و 9 سوره بلد میفرماید: الم نجعل له عینین و لسانا و شفتین؛ آیا به انسان دو چشم و زبان و دو لب ندادیم؟
این ابزار گوشتی در دهان آدمی به نام زبان که در عربی لسان گفته میشود، کارکردهای چندگانهای چون چشیدن، بلعیدن و گفتار دارد. ولی آنچه مقصود و منظور ما از زبان در اینجاست همان کارکرد گفتاری آن است که انسان را قادر میسازد تا بیانی داشته و ما فیالضمیر و منویات خویش را آشکار کرده و خواستهها، نیازها، مطالب و مقاصد خود را بدان بازگو کند و اسرار باطنی را بدان هویدا نماید.
براساس آیات قرآنی، سلامت و نقص این عضو گوشتی به نام زبان، در رسایی و شیوایی بیان و ابراز کلمات نقش دارد و به طور طبیعی فصاحت سخن و بیان به آن نیز بستگی پیدا میکند. (طه، آیه 27؛ قصص، آیه 34؛ شعراء، آیه 13؛ روایات تفسیری)
البته نقش اصلی در فصاحت زبانی و بیانی از آن قلب است و قلب مدیریت تفهیم و تفهم را برعهده دارد. هر چند که سلامت عضو گوشتی در حقیقت، گویای، رسایی و روانی بیان واژگان نقش دارد؛ ولی این قلب است که فصاحت و بلاغت را تحقق میبخشد.
به نظر میرسد که فصاحت به حوزه انتخاب واژگانی و رسایی آن در هنگام ادا و بلاغت به ترکیب جملات و شیرینی، شیوایی و رسایی معانی جمله ناظر است. لذا میتوان گفت که رسایی و شیوایی و روانی از یک سو در کنار شیرینی و زیبایی، بیان مبین خواهد بود. پس میتوان گفت سلامت زبان ابزاری در کنار قلب سالم و توانا از درک و فهم فقیهانه است که میتواند «بیان مبین» را بیافریند.
پیامبر(ص) در تعریف بهترین نوع سخن گفتن میفرماید: خیر الکلام ما دل و جل و قل و لم یمل؛ بهترین سخن، آن است که قابل فهم و روشن و کوتاه باشد و خستگی نیاورد. (انوار العلویه، ص 489).
اهمیت و ارزش زبان و بیان
خداوند در آیات قرآنی از جمله آیه 18 سوره ق میفرماید: ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید؛ آدمی هیچ سخنی را به لفظ درنمیآورد مگر اینکه مراقبی آماده نزد او، آن را ضبط میکند. در اینجا مطلق کردار و اعمال به لفظ و سخن نسبت داده شده در حالی که فرشتگان همه کردارها و اعمال انسانی را که از او خارج میشود و به لفظ عمل در میآید مینگارند. پس انسان هیچ کردار و گفتاری ندارد مگر آنکه فرشتگان آماده و مراقب، آن را میبینند و مینگارند.
مفسران تفسیر نمونه مینویسند: در آیه گذشته سخن از ثبت تمامی اعمال آدمی بود و در این آیه روی خصوص الفاظ و سخنان او تکیه میکند، و این به خاطر اهمیت فوقالعاده و نقش موثری است که گفتار در زندگی انسانها دارد، تا آنجا که گاهی یک جمله مسیر اجتماعی را به سوی خیر یا شر تغییر میدهد؛ و هم به خاطر اینکه بسیاری از مردم سخنان خود را جزو اعمال خویش نمیدانند، و خود را در سخن گفتن آزاد میبینند، در حالی که موثرترین و خطرناکترین اعمال آدمی همان سخنان او است.
خداوند در میان اعمال آدمی، به عمل قولی و زبانی توجه ویژه مبذول داشته به طوری که آن را جداگانه پس از عام ذکر میکند و یا آنکه دیگر اعمال را حتی به زبان و سخن نسبت میدهد تا چیرگی و غلبه زبان از نظر کثرت در میان اعمال بشری مورد تاکید قرار گیرد؛ زیرا سخن گفتن، آسانترین و راحتترین کار در کارها و اعمال انسانی است و بیشترین تاثیر مثبت و منفی را به جا میگذارد. از این رو امام سجاد(ع) میفرماید: زبان آدمیزاد، هر روز به اعضای او نزدیک میشود و میگوید: چگونهاید؟ آنها میگویند: اگر تو ما را به خودمان واگذاری، خوب هستیم! و میگویند: از خدا بترس و کاری به ما نداشته باش و او را سوگند میدهند و میگویند: ما فقط به واسطه تو پاداش مییابیم و به واسطه تو، مجازات میشویم. (خصال، شیخ صدوق، ص6، ح 15).
پیامبر(ص) نیز درباره جایگاه خطیر زبان میفرماید:خداوند! زبان را عذابی دهد که هیچ یک از اعضای دیگر را چنان عذابی ندهد. زبان گوید: ای پروردگار! مرا عذابی دادی که هیچچیز را چنان عذاب ندادی! در پاسخش گفته شود: سخنی از تو بیرون آمد و به شرق و غرب زمین رسید و به واسطه آن خونی بناحق ریخته شد و مالی به غارت رفت و ناموسی هتک شد. (کافی، ج 2 ص 115، ح 16)
زشت و زیبای سخن
در قرآن برای زبان و بیان آدمی ویژگیهای بسیاری بیان شده است. خداوند در قرآن بسیاری از گناهان را به زبان نسبت میدهد. از جمله این گناهان میتوان اذیت و توهین (ممتحنه، آیه 2)، افتراء و تهمت (نور، آیات 15 و 16)، گناه بدعت و تغییر حلال و حرام خداوندی (آل عمران، آیه 78؛ نحل، آیه 116)، تحریف حقایق از طریق تحریف لفظی و معنوی (نساء، آیه 46)، دروغ (نحل، آیه 62؛ فتح، آیه 11)، دشنام و ناسزا (نساء، آیه 46)، قذف و اتهام ناروای زنا و روابط نامشروع (نور، آیات 11 و 15 و 16 و 23)، غیبت (حجرات، آیه 12) و مانند آنها اشاره کرد.
اهمیت نیک گفتاری
در حالی که انسان میتواند زبان را به عنوان بهترین ابزار بیان مقاصد و منویات نیک و خوب و زیبا به کار گیرد هر بار آن ذکر بگوید و قرآن بخواند و کارهای مثبت فراوان دیگر انجام دهد. از این رو خداوند به انسانها درس میدهد و میفرماید: قولوا للناس حسنا؛ با مردم به زبان خوش و نیکو سخن بگویید. (بقره، آیه 83)
امام باقر (ع) در تفسیر معنای قول نیک که خداوند در آیه سفارش کرده میفرماید: بهترین سخنی که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگويید، چرا که خداوند، لعنتکننده، دشنامدهنده، زخم زبان زن بر مومنان، زشت گفتار، بدزبان و گدای سمج را دشمن میدارد و شخص با حیا و بردبار و عفیف پارسا را دوست دارد. (امالی صدوق، ص 326)
امام حسن عسکری(ع) نیز در تفسیر آیه فوق میفرماید: یعنی با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگویید. مؤمن، به هم مذهبان، روی خوش نشان میدهد و با مخالفان، بامدارا سخن میگوید تا به ایمان، جذب شوند و حتی اگر نشدند، با این رفتار، از بدیهای آنان در حق خود و برادران مؤمنش، پیشگیری کرده است (مستدرک الوسائل، ج 12، ص 261).
امام سجاد(ع) نیک گفتاری را از حقوق زبان دانسته و میفرماید: حق اللسان اکرامه عن الخنی و تعویده الخیر و ترک الفضول التی لافائدهًْ لها و البر بالناس و حسن القول فیهم؛ حق زبان، احترام گذاشتن به آن با ترک زشت گویی، عادت دادنش به خوبی، ترک گفتار بیفایده و نیکی به مردم و خوشگویی درباره آنان است (بحارالانوار، ج 71، ص 286، ح 41)
امام علی(ع) در بیان خصلتهایی که از راه زبان و گفتار آشکار میشود میفرماید: ای مردم! انسان ده خصلت دارد که زبانش آنها را آشکار میسازد: 1. زبان، شاهدی است که از درون خبر میدهد؛ 2. داوری است که به دعواها خاتمه میدهد؛ 3. ناطقی است که به وسیله آن به پرسشها پاسخ داده میشود؛ 4. واسطهای است که با آن حاجت برآورده میشود؛ 5. وصف کنندهای است که با آن اشیاء شناخته میشود؛ 6. فرماندهی است که به نیکی فرمان میدهد؛ 7. پند دهندهای است که از زشتی باز میدارد؛ 8. تسلیت دهندهای است که غمها با آن آرامش مییابد؛ 9. حاضری است که با آن کینهها برطرف میشود؛ 10. و دلربایی است که گوشها با آن از لذت برخوردار میشوند (کافی، کلینی، ج 8، ص 20، ح 4).
یکی از کارکردهای مهم زبان و گفتار، ایجاد ارتباط با دیگران و بهرهمندی از محبت و عواطف یکدیگر است. البته مردان به دیدن زیبایی و زنان به شنیدن کلمات زیبا و نیک، بیشتر گرایش دارند؛ با این همه باید آدمی بیاموزد که بهترین راه ارتباطی با دیگران سخن نیک است؛ از این رو خداوند حتی به مؤمنان فرمان میدهد که در برابر جاهلان و بدکرداران، با کرامت برخورد کرده و با آنانی که ناسزا و دشنام میگویند، روی خوش نشان دهید و بزرگوارانه از کنار آنان عبور کنند (فرقان، آیه 72؛ فرقان، آیه 63).
براساس آموزههای قرآنی انسان پیش از گفتن هر سخنی، باید سلام کند و با تحیت و سلام با دیگران دیدار نماید. چنانکه فرشتگان در هنگام ورود اهل بهشت با تحیت و سلام به استقبال میآیند، مؤمن نیز این گونه باید به استقبال دیگری برود (نساء، آیه 86؛ فرقان، آیه 75؛ مریم، آیه 62؛ واقعه، آیه 26).
از کارکردهای نیک زبان، نصیحت دیگران است. این عمل بسیار پسندیده و نیک است. از این رو امام علی(ع) میفرماید: ای مردم! بیاید یکدیگر را بر اطاعت خدا یاری کنید و عدالتش را بپادارید و به عهدش (در عبودیت او و ترک طاعت شیطان) وفا کنید و در تمامی حقوق الهی منصفانه رفتار کنید، زیرا که بندگان خدا به چیزی نیازمندتر از این نیستند که در این امور یکدیگر را نصیحت و خوب یاری کنند (کافی، ج 8، ص 354، ح 550)
البته چنانکه در جای خود آمده، نصیحت در مسایل جزئی و شخصی و نسبت به اشخاص در موارد خاص و نسبت به مسأله و واقعهای انجام میگیرد؛ از این رو، امری شخصی است و نمیبایست در جمع گفته شود و گفتن آن در جمع در حقیقت ضایع کردن شخص و تباه کردن شخصیت اوست؛ اما موعظه که یکی دیگر از نیک گفتاریهای بشر است، میتواند عام و عمومی گفته شود؛ زیرا موعظه، پندهای عام در مسائل کلی است و ناظر به رفتار خاص و شخصی و واقعهای نیست؛ از این رو موعظه در جمع و به صورت کلان گفته میشود و فایده آن عامتر و گستردهتر است. البته گاه موعظه به همان معنای نصیحت نیز به کار رفته است که در این صورت میبایست اصول و آداب نصیحت مراعات شود. از جمله جاهایی که موعظه به معنای نصیحت به کار رفته این سخن امام حسن عسکری(ع) است که در آن به آداب نصیحت توجه میدهد تا کلام به شکل نیکو و تأثیرگذار باشد و به زشت گفتاری نینجامد. آن حضرت(ع) میفرماید: من وعظ اخاه سرا فقد زانه و من وعظه علانیه فقد شانه؛ هر کس برادر (دینیاش) را پنهانی نصیحت کند، او را آراسته و اگر آشکارا نصیحتش نماید، ارزش او را کاسته و به او عیب زده است (تحف العقول، ص 489).
اصلاح میان کسانی که اختلاف و درگیری دارند، بهرهگیری از نیک گفتاری است. این شیوه موجب میشود تا بسیاری از مشکلات جامعه حل و فصل شود و به دادگاه و محاکم رسمی کشیده نشود. پیامبر(ص) نقش اصلاحگری با گفتار را از روزه و صدقه و نماز نیز بالاتر دانسته و میفرماید: الا اخبرکم بافضل من درجهً الصیام و الصلاهْ و الصدقهً؟ صلاح ذات البین، فان فساد ذات البین هی الحالقه؛ آیا به چیزی با فضیلتتر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاهتان نکنم؟ و آن اصلاح میان مردم است، زیرا تیره شدن رابطه بین مردم ریشه کن کننده دین است (نهجالفصاحه، ح 458).
برای اصلاح میان افراد گاه لازم است که نجوا انجام گیرد و این همان نجوای درست و مثبت است که مورد تأیید خداوند در قرآن است. خداوند میفرماید: لا خیر فی کثیر من نجواهم الا من امر بصدقهًْ او معروف او اصلاح بینالناس و من یفعل ذلک ابتغاء مرضات الله فسوف نؤتیه اجرا عظیما؛ در بسیاری از رازگوئیهای ایشان خیری نیست، مگر کسی که بدین وسیله به صدقه یا کار پسندیده یا سازشی میان مردم، فرمان دهد. و هر کس برای طلب خشنودی خداچنین کند، به زودی او را پاداش بزرگی خواهیم داد (نساء، آیه 114).
مؤمن به کار خیر سبقت و سرعت میجوید (آل عمران، آیه 133؛ حدید، آیه 21؛ بقره، آیه 148) پس یکی از کارهایی که باید انجام دهد، سبقت در کار خیری به نام اصلاح ذات البین است. پیامبر(ص) در این باره میفرماید: ایما مسلمین تهاجرا فمکثا ثلاثا لایصطلحان الا کانا خارجین من الاسلام، و لم یکن بینهما ولایهًْ فایهما سبق الی کلام اخیه کان السابق الی الجنهًْ یوم الحساب؛ دو مسلمانی که سه روز با هم قهر کنند و آشتی ننمایند، هر دو از اسلام بیرون میروند و میان آنان هیچ پیوند دینی نیست و هر کدام از آنها پیش از دیگری با برادرش حرف بزند، در روز قیامت زودتر به بهشت میرود (کافی، ج 2، ص 345، ح 5)
شکر زبانی
شکر دارای اقسامی است که از جمله آنها شکر قلبی و فعلی و زبانی است. انسان اگر نتوانست پاسخ خوبی دیگران را در عمل دهد دست کم به زبان، شکرگزار باشد. امام سجاد(ع) درباره این نیک گفتاری میفرماید: حق کسی که به تو نیکی کرده، این است که از او تشکر کنی و نیکیاش را به زبان آوری و از او به خوبی یاد کنی و میان خود و خدای عزوجل برایش خالصانه دعا کنی، هر گاه چنینی کردی بیگمان در پنهان و آشکار از او تشکر کردهای. سپس اگر روزی توانستی نیکی او را جبران کنی، جبران کن. (خصال، ص 568).
امر به معروف دارای مراتبی است که زبانی آن یکی از اقسام و مراتبی است که هر کسی میتواند انجام دهد تا این گونه جامعه به سمت هنجارها رود و از نابهنجاریها دور شود. پیامبر (ص) درباره این عمل گفتاری نیک میفرماید: تا زمانی که مردم، امر به معروف و نهی از منکر کنند و در کارهای نیک و تقوا به یاری یکدیگر بشتابند، در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکتها از آنان گرفته شود و گروهی بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند. نه در زمین یاوری دارند و نه در آسمان. (تهذیب الاحکام، ج 6، ص 181، ح 22)
در آیات قرآن برای کلام نیک ویژگیهایی چون استواری در منطق و برهان (نساء، آیه 9؛ احزاب، آیه 70)، آسان گویی و به دور از تعقید و پیچیدگی (اسراء، آیه 28)، نرمی و پرهیز از غلظت و خشونت کلامی (آل عمران، آیه 159) آرامی و آهستگی به جای فریاد و پرخاش (لقمان، آیه 19؛ حجرات، آیه 14)، بلیغ و رسا (نساء، آیه 63)، پاک و پاکیزه (حج، آیه 24) و مانند آنها بیان شده است.
کلام اگر از حد و اندازه در مدح و ثنا بگذرد به تملق و چاپلوسی کشیده میشود که هم ارزش آن کاهش مییابد و هم انسان به گناه میافتد؛ از همین رو از چنین گفتاری پرهیز داده شده و به عنوان بدگفتاری باید از آن اجتناب کرد. امام علی(ع) میفرماید: الثناء باکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عی اوحسد؛ تعریف بیش از استحقاق، چاپلوسی و کمتر از استحقاق، ناتوانی در سخن و یا حسد است (نهجالبلاغه، حکمت 347).
برخی زشتیهای زبانی
یکی از زشتیهای زبانی و گفتاری عیب زدن و خردهگیری نسبت به دیگران است. حضرت رسول(ص) دراینباره هشدار میدهد و میفرماید: الذنب شوم علی غیر فاعله ان غیره ابئلی به و ان اغتابه أثم و ان رضی به شارکه؛ گناه برای غیر گناهکار نیز شوم است، اگر گنهکار را سرزنش کند به آن مبتلا میشود، اگر از او غیبت کند گنهکار شود و اگر به گناه او راضی باشد، شریک وی است. (نهجالفصاحه، ح 1623)
از گناه گفتاری، جدال و مجادله (بگو مگوهای) باطل است و خداوند در آیاتی از چنین گفتاری بر حذر میدارد. (بقره، آیه 197؛ هود، آیه 32) البته جدال احسن که براساس امور معقول و مقبول باشد درست است و پیامبر (ص) به انجام آن مامور بوده است. (نحل، آیه 125) پیامبر(ص) درباره ترک گناه گفتاری جدال و جدل میفرماید: من برای کسی که بگومگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و برای کسی که دروغ گفتن را اگر چه به شوخی باشد، ترک گوید و برای کسی که اخلاقش را نیکو گرداند، خانهای در حومه بهشت و خانهای در مرکز بهشت و خانهای در بالای بهشت ضمانت میکنم. (خصال، ص 144، ح170)
استهزاء غیبت، بیماری زبانی
از مهمترین بیماریهای زبانی، غیبت است که حرام دانسته شده است. (حجرات، آیه 12) پیامبر(ص) درباره آثار بد غیب در آخرت میفرماید: روز قیامت فردی را میآورند و او را در پیشگاه خداوند نگه میدارند و کارنامهاش را به او میدهند، اما حسنات خود را در آن نمیبیند. عرض میکند: الهی! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمیبینم! به او گفته میشود: پروردگار تو نه خطا میکند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد دیگری را میآورند و کارنامهاش را به او میدهند. در آن طاعت بسیاری را مشاهده میکند. عرض میکند: الهی! این کارنامه من نیست! زیرامن این طاعات را بجا نیاوردهام! گفته میشود: فلانی از تو غیبت کرد، حسنات او به تو داده شد. (جامعالاخبار، ص 412) از نظر آموزههای قرآنی استهزاء و تمسخر به هر شکلی از جمله زبانی، زشت و گناه است. امام سجاد(ع) درباره گناه زبانی استهزاء و تمسخر مردم میفرماید: گناهانی که باعث نزول عذاب میشوند، عبارتند از: ستم کردن شخص از روی آگاهی، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان. (معانی الاخبار، ص 270).
همچنین شوخیای که به تمسخر و اهانت و غیبت کشیده شود نیز همین حکم را دارد که در آیات قرآنی بیان شده است. از همین رو از شوخی که با دروغ آمیخته باشد نیز پرهیز میدهند تا شخص به این امور عادت نکند. امام باقر(ع) میفرماید: ان الله عزوجل یحب المداعب فیالجماعه بلا رفث؛ خداوند عزوجل، کسی را که در میان جمع شوخی کند، دوست دارد به شرط آنکه ناسزا نگوید. (کافی، ج 2، ص 663، ح4)
امام علی(ع) نیز هشدار میدهد و میفرماید: کثره المزاح تذهب البهاء و توجب الشحناء؛ شوخی زیاد، ارج و احترام را میبرد و موجب دشمنی میشود. (غرر الحکم، ح 7126).
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین روشهای هتک حرمت و آبروبری، سخنان زشت و یاوه و لغوی است که انسان بر زبان میراند. ترک این امور موجب آرامش در جامعه و آسایش مردم میشود.
امام صادق(ع) میفرماید: اذا انهم المومن اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فی الماء؛ هرگاه مومن به برادر دینی خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان میرود، همچنانکه نمک در آب، ذوب میشود.(کافی، ج 2، ص 361، ح1)
نمامی و سخنچینی از دیگر گناهان زبانی است که باید از آن اجتناب کرد. (همزه، آیه1) امام صادق(ع) دراینباره میفرماید: از بزرگترین جادوها، سخنچینی است؛ زیرا با سخنچینی، میان دوستان جدایی میافتد، دوستان یکدل با هم دشمن میشوند، به واسطه آن، خونها ریخته میشود، خانهها ویران میگردد و پردهها دریده میشود. سخنچین، بدترین کسی است که روی زمین راه میرود. (بحارالانوار، ج63، ص 21، ح14)
تهمت و افترا نیز از گناهان زبانی است که پیش از این گفته شد. همچنین افشای راز دیگران بهویژه در حوزه عرض و آبرو بسیار خطرناک و از گناهان بد زبانی است. پیامبر(ص) به افراد هشدار میدهد که رازهای دیگران را افشا نکنید: من کشف عوره اخیه المسلم کشف الله عورته حتی یفضحه بهافی بیته؛ هر کس عیب و زشتی برادر مسلمان خود را فاش کند، خداوند زشتی او را آشکار سازد، تا جایی که او را در درون خانهاش رسوا سازد. (الترغیب و الترهیب، ج2، ص 239، ح9)
سخن راست گفتن از نیک گفتاری است که شکی در آن نیست. پیامبر(ص) میفرماید: علیکم بالصدق فانه مع البر و هما فی الحسنه و ایاکم و الکذب فانه مع الفجور و هما فی النار؛ شما را سفارش میکنم به راستگویی، که راستگویی با نیکوکاری همراه است و هر دو در بهشتند و از دروغگویی بپرهیزید که دروغگویی همراه با بدکاری است و هر دو در جهنماند. (کافی، ج 2، ص 360ح3)
البته خوب و بد زبانی بسیار است و آثار مثبت و منفی زیادی برای آنها در دنیا و آخرت بیان شده که نمیتوان به همه آنها پرداخت. آنچه بیان شد تنها اشارهای به برخی موارد مهم و اساسی بود.