اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

چشم دریچه قلب انسان از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

چشم سر همان روزنه ای است که نفس و قلب انسانی بدان جهان را می بیند. در حقیقت، چشم ابزار دیدن بیرون از ذات است، نه خود دیدن؛ زیرا از نظر آموزه های وحیانی قرآن دیدن و رویت از شئونات نفس است در مرتبه قلب یا فؤاد است. البته نفس برای دیدن و رویت امور دنیوی و خارجی نیازمند چشم است؛ زیرا نفس انسانی بدون ابزار بدن نمی تواند رویت و دیدنی داشته باشد؛ از همین روست که در عالم برزخ و عالم آخرت نیز نیازمند بدن های مثالی یا اخروی برای دیدن است.

در اصطلاحات  قرآنی، از چشم سر به عنوان «عین» یاد شده است؛ که به عنوان ابزاری برای «رویت» و «بصر» یعنی دیدن و بینایی به کار می رود. از نظر قرآن، حقیقت بینایی و رویت و بصر متعلق به نفس در مرتبه قلب و فؤاد است. از همین روست که بینایی و بصیرت را به قلب نسبت می دهد. با این همه نمی توان از ارزش چشم سر و عین در بدن در امر دیدن و رویت کاست؛ چرا که خدا دو چشم برای انسان قرار داده تا بتواند آفاق را ببیند و بشناسد(بلد، آیه 8)؛ زیرا بینایی و بصیرت برای قلب در عالم دنیا از طریق چشم سر و عیون تحقق می یابد؛ و اگر این ابزار بینایی نباشد، انسان به همان میزان نسبت به آفاق و خارج از نفس خویش، جهل خواهد داشت و معلومات او محدود می شود.

چشم، دریچه شناخت نفس و احساسات انسانی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همان طوری که نفس انسانی از دریچه چشم عالم و آفاق خارجی را می بیند و می شناسد، هم چنین چشم سر دریچه و روزنه ای است که می توان نفس هرانسانی را شناخت؛ زیرا جوارح و اعضای انسانی تحت تاثیر فعالیت های نفس قرار دارند تا جایی که اگر قلب از سلامت برخوردار نباشد و مریض باشد، می توان از نوع نگاه چشم آن بیماری روانی نفس را در یافت؛ چنان که می توان از تاثر قلب و نفس نسبت به حقایق از طریق آثار چشم آگاه شد؛ زیرا وقتی قلب متأثر از امری باشد، چشم آن را نشان می دهد.

به عنوان نمونه هنگام تاثر نفس و قلب از شنیدن حقایق، اشک از چشمان جاری می شود؛ خدا در این باره می فرماید: وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ؛ و هر گاه از آن چه به رسول نازل شده می شنوند، می بینی که اشک از چشمان ایشان به سبب شناختی که نسبت به حق یافته اند، روان و جاری می شود و می گویند: پروردگار ما! ما ایمان آورده ایم. پس ما را جزو شاهدین بنویس! (مائده ، آیه 83) یا در جایی دیگر می فرماید: وَلاَ عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلاَّ يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ؛ و نیز گناهى نيست بر كسانى كه چون پيش تو آمدند تا سوارشان كنى و گفتى: چيزى پيدا نمى ‏كنم تا بر آن سوارتان كنم. آنان برگشتند و در اثر اندوه از چشمانشان اشك فرو مى ‏ريخت كه چرا چيزى نمى‏ يابند تا در راه جهاد خرج كنند.(توبه، آیه 92)

از نظر قرآن، از نگاه چشم می توان دریافت که شخص نسبت به دیگری چه احساس و کنش یا واکنشی دارد؛ زیرا چشم باطن نفس انسانی را آشکار می کند و رسوا می سازد؛ به عنوان نمونه از طریق نگاه چشم می توان دریافت که شخص دیگری را تحقیرمی کند و برایش ارزشی قایل نیست. خدا از این حقیقت به عنوان «تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ» یاد کرده است(هود، آیه 31)؛ واژه «تزدرى» از «زرى» از باب افتعال است. وقتى گفته شود: «زريتُ عليه» يعنى فلانى را به خاطر فلان عملى كه كرد تنقيص و تحقير كردم؛ و تقدير جمله «تزدرى أعينكم»، «تزدريهم أعينكم» است؛ يعنى چشمان شما حقيرشان مى‌بيند و خوارشان مى‌سازد. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 380، «زرى») اين قسمت از پاسخ نوح (علیه السلام)، اشاره به عقيده اشراف قومش است كه معتقد بودند ضعيفان بايد در خدمت اقويا و ثروتمندان باشند و نبايد با آنان در يك مرتبه قرارگیرند.

هم چنین از نظر قرآن، وقتی انسانی بترسد، از گردش و چرخش شدید چشمان و حالات نامتعادل آن می توان دریافت که شخص به شدت ترسیده است و آن چه در قلب و نفس او می گذرد این گونه آشکار می شود و شخص رسوا می گردد. خدا می فرماید: فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ ؛ هر گاه ترس به آنان رو آورد، می بینی آنان را که به سوی تو می نگرند و نگاه می کنند در حالی که چشمانشان دور می زند و می گردد.(احزاب، آیه 19)

زیر چشمی یا از گوشه چشم نگاه کردن و به تعبیر قرآن« يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ»، بیانگر شدت ترسی است که در قلب و نفس افراد پدید آمده است.(شوری، آیه 45) این نگاه خود رسواگر نهان های افراد است که می بایست از آن برای شناخت حقیقت افراد و کنش ها و واکنش ها و احساسات ایشان بهره برد.

هم چنین خیره شدن و از دست دادن قدرت تحرکت حتی حرکت دادن چشم بیانگر ترس شدتی است که بر شخص عارض شده است. در این حالت حتی شخص «مژه» به هم نمی زند: لاَ يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ.(ابراهيم ، آیه 43)

چشم خائنان یا همان «خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ»(غافر، آیه 19) نیز مشخص است؛ یعنی نوع نگاه خیانت آمیز را می توان از دریچه چشم و نگاه فرد به دست آورد. مرد و زنی که دنبال خیانت هستند و نگاه خیانت آمیز دارند، نشان می دهد که در نفس و باطن این افراد چه انگیزه های خیانت آمیزی وجود دارد. باید یادآور شد که برخى مفسّران «خائنة الأعين» در آيه ياد شده را به چشم‌چرانى و نگاه دزدانه به نامحرم تفسير كرده‌اند. (التفسير المنير، ج 24، ص 99)

از نظر قرآن، هر چند که برخی از چشمان از نظر ظاهری سالم هستند، ولی اگر دقت نظر شود، معلوم می شود که گرفتار مشکلاتی از جمله پرده ای است که بر روی آن قرار گرفته و چشم توانایی دیدن درست را از دست داده است؛ چنان که بر روی چشمان کافران چنین پرده ای قرار می گیرد که آنان را ناتوان از دیدن حقیقت می کند: الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَنْ ذِكْرِي؛ کسانی که چشمان ایشان در پرده ای ذکر و یادم هستند.(کهف، آیه 101)

قلبی که تحت تصرف نفس قوی باشد، می تواند کارهایی شگفت انجام دهد که شامل سحر و چشم زخم است.(قلم، آیه 51؛ یوسف، آیه 67) برخى مفسّران گفته‌اند: علّت دستور يعقوب (علیه السلام) به فرزندانش براى ورود به مصر از درهاى متعدّد، اين بود كه او مى‌ترسيد مردم آنها را ببينند و با چشمشان به آنها آسيبى برسانند.(الميزان، ج 11، ص 218) بنابراين چشم زخم مى‌تواند واقعيّت داشته باشد.

کسانی که نیروی غریب سحر را دارند و جزو ساحران قرار می گیرند، از طریق تصرفات نفس خویش می توانند در چشمان دیگران سحر کنند؛ در حقیقت از تصرفاتی که آنان از در چشم دیگران می کنند، می توان دریافت که اینان از قوت سحر برخوردار هستند: قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ ؛ گفت:‏ شما بيفكنيد و چون افكندند ديدگان مردم را سحر و افسون كردند و آنان را به ترس انداختند و سحرى بزرگ در ميان آوردند.(اعراف، آیه ۱۱۶)

البته شاید این نسبت از باب مجاز باشد نه حقیقت؛ زیرا آن که می بیند و به یاد می آورد، قلب و نفس است؛ و از آن جایی که چشم دریچه ای برای دیدن حقایق آفاقی و توجه به ملک و سپس ملکوت است، از باب مجاز پرده را به چشم نسبت داده است؛ در حالی این پرده بر روی قلب ایشان است؛ یعنی همان طوری که از باب حقیقت می گویند: جری الماء؛ آب جاری شد، از باب مجاز می گویند: جری المیزاب؛ ناودان جاری  شد؛ زیرا ناودان و رودخانه به عنوان محل عبور آب است و می توان از باب مجاز، جریان را به ناودان و رودخانه نسبت داد. در این جا نیز «غطاء» که برای قلب است، از باب مجاز به چشم نسبت داده شده است. البته خدا در جایی دیگر غطاء را به نفس انسانی نسبت می دهد که وقتی برداشته می شود، نفس می تواند از بینایی کامل و تیزی برخوردار شود: فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ؛ پس وقتی از تو «نفس تو» پرده برداشته شود، بینایی تو امروز تند و تیز است و دیده تیزبین می یابی.(ق، آیه 22)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هنگامی که دل مسرور باشد و از امری خوشحال و شادان گردد، آثار آن در چشم به شکل اشک شادی نمایان می شود که موجب چشم روشنی می شود؛ زیرا اشک شادی، گرم، شور و تلخ نیست، بلکه خنک و شیرین است. از همین روست اشک غم و اندوه موجب سپیدی چشم و در نتیجه کور چشمی می شود: وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ(یوسف، آیه 84)، در حالی اشک شادی موجب روشنی چشم و تقویت آن می شود. از همین روست که از آن به «قره عین» تعبیر می شود.(فرقان، آیه 74؛ مریم، آیه 26؛ طه، آیه 40)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حزن شدید(یوسف، آیه 84) و نیز نور شدید(بقره، آیات 19 و20؛ نور، آیه 43) موجب کورچشمی می شود؛ چنان که چشم گناهکاران در فرآیندی گرفتار «طمس» شده و فروغ خود را از دست می دهد.(یس، آیه 66)

بینایی و کوری قلب انسان از نظر قرآن

باید توجه داشت که از نظر قرآن، شنوایی، بینایی و ادراک از شئون قلب و نفس انسانی است؛ بنابراین نسبت دادن آنها به ابزارهایی چون اذن و عین یعنی گوش و چشم از باب مجاز همانند اسناد جریان به رودخانه و میزاب است؛ زیرا جریان برای آب است نه رودخانه.

از نظر قرآن، اگر نفس و قلب انسان سالم باشد، توانایی بینایی خود را حفظ خواهد کرد. البته برای دیدن و رویت، دنیا نیازمند ابزار چشم است؛ اما این بدان معنا نیست که داشتن چشم سالم به معنای داشتن قلب سالم باشد؛ زیرا بسیاری از مردم دارای چشم سالم هستند، ولی از آن جایی که قلب سالم ندارند، بصیرت و بینایی در آنان یا نیست یا اندک است؛ حتی برخی نیز دچار وارونگی در دیدن و رویت حقیقت هستند؛ زیرا قلب گرفتار «غطاء» و «غشاوه» نمی تواند از بصیرت و بینایی برخوردار باشد.(بقره، آیه 7)

تصرفات الهی در بصر و بصیرت انسانی

از آموزه های وحیانی قرآن به دست می آید که همه حقیقت انسان تحت ربوبیت الهی قرار داشته و از ملکیت خدا خارج نمی شود.(یونس، آیه 31) بنابراین، تصرفات الهی در چشم و بینایی انسان امری مبتنی بر مالکیت الهی و مقام ربوبیت و پروردگاری است. پس اگر خدا به کسی بصیرت و بینایی بدهد، کسی نمی تواند آن را از وی سلب کند، چنان که اگر بردارد، کسی نمی دهد بصیرت و بینایی او را بازگرداند.(انعام، آیه 46)

خدا بر اساس همین مالکیت خویش می تواند در چشم افراد ، گروهی را تقلیل دهد یا افزایش؛ چنان که تصرّف خداوند در چشمان کافران در جنگ بدر، باعث دو برابر دیدن تعداد مسلمانان، از سوى آنان (هنگام جنگ) شد(آل عمران، آیه 13)؛ چنان که تصرّف خدا در چشم مجاهدان بدر، سبب کم دیدن تعداد دشمن از سوی آنان شد.(انفال، آیه 44) این تصرفات موجب شد تا دشمن هراسان و مجاهدان شجاع شوند و پیروزی برای مسلمانان رقم بخورد.(همان)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، «ضیاء» نظر الهی است که «نور» را در دلهای انسان قرار می دهد و این نور موجب دیدن و بصیرت انسان می شود. در حقیقت این نور الهی است که موجب دیدن و بینایی انسان است. اگر انسان دارای قلب سلیم باشد، این نور الهی در او تقویت شده به طوری که ملکوت دنیا بلکه ملکوت هستی از جمله آخرت را می بیند و فراتر از آن حتی حجاب های نور صفات الهی گذشته و به «هو» می رسد؛ زیرا مقام احدیت ذات هویت، همان شمس هستی است که «ضیاء» از آن صادر می شود، و در مقام واحدیت صفات الله، به عنوان قمر هستی عمل می کند و نور را بر آن می تاباند تا هستی از آسمان و زمین نمودار شده و ظهور یابد.(نور، آیه 35)

توضیح این که از نظر قرآن، آن چه از شمس و خورشید است، «ضوء و ضیاء» است و آن چه از قمر و ماه می تابد، «نور» است: هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا.(یونس، آیه 5) بر این اساس، وقتی خدا می گوید: قل هو الله احد(توحید، آیه 1) به این معنا است که «هو» همان شمسی است که ضیاء از آن بر صادر می شود، و «الله» همان قمری است که نور از آن ساطع می شود. در حقیقت صفات الله است که به عنوان نور بر هستی می تابد و آن را ظاهر می کند.(نور، آیه 35)

پس اگر قلب انسان تحت تاثیر «هو» قرار گیرد که «ضیاء» از آن صادر می شود، این نفس بهره مند از «ضوء» فراتر از «الله» در مقامی قرار می گیرد که تحت تاثیر حجاب های نوری صفات الله قرار ندارد، بلکه در مقام «قدس» که به معنای تمامیت از هر نقصی است، انسان با خدای عزیزی که غیر قابل نفوذ یا سلطه است، دیگر می کند و از عزت به طور مستقیم بهره مند می شود.

به سخن دیگر، وقتی قلب انسانی از چنین بصیرتی از ضوء هویت برخوردار شود، هستی که مظاهر انوار صفات الهی هستند، او را از «هویت» باز نمی دارد و حجاب رویت حقیقت «هویت ذات» نمی شود. این همان مقامی است که در قرآن از آن به «قاب قوسین او ادنی» در هنگام تدلی رسول الله(ص) تعبیر شده است.(نجم، آیات 8 و9)

امیرمومنان امام علی(ع) در مناجات شعبانیه خویش خواهان دست یابی به این مرتبت از رویت بصرت قلب است که با کمال انقطاع به دست می آید. ایشان می فرماید: إِلٰهِى هَبْ لى كَمالَ الانْقِطاعِ إِلَيْكَ، وَأَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ، حَتَّىٰ تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلىٰ مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَتَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ؛ الهی کمال انقطاع و جدایی از مخلوقات را، برای رسیدن کامل به خودت به من ارزانی کن و دیدگان دل‌هایمان را به پرتو نگاه به‌سوی خویش روشن کن تا دیدگان دل، پرده‌های نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد و جان‌هایمان آویخته به شکوه قدست گردد.(مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا