اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

راه های فرقان و جداسازی حق از باطل

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مشکلات انسان در زندگی، شناخت حق و باطل است؛ زیرا بسیاری از مردم ناتوان از شناخت درست از نادرست، راست از دروغ و حق از باطل هستند؛ هر چند بیش تر کسانی که حق را شناخته و بدان یقین یافته اند، در مقام عمل، جحد می ورزند و به انکار یقین خود پرداخته و ایمان قلبی و عزم ارادی بدان ندارند. این گونه است که کفر و فسق می ورزند و در مسیر باطل گام بر می دارند.

با این همه شناخت حق و باطل و مصادیق آن نخستین گام در زندگی سالم و سعادتمند است. از این روست که خداوند در آیات قرآنی بر راه های شناخت آن تاکید داشته و بسیاری از آموزه های قرآنی برای تبیین آن و ایجاد بسترهای لازم برای توانمندی و ظرفیت سازی بشر است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا این راه ها را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

شناخت حق، گام نخست رسیدن به سعادت

سعادت در دنیا و آخرت فلسفه هر بشری است، هر چند که برخی این سعادت را تنها در دایره محدود دنیا معنا می کنند، با این همه شناخت مصادیق سعادت آفرین و سپس حرکت و سعی در رسیدن و نیل به آن، از نخستین گام هاست. از این روست که هر انسانی به طور طبیعی ، تلاش می کند تا خود و هستی را بشناسند. شناخت کامل و بهتر به معنا و مفهوم قدرت و توانایی بیش تر است؛‌ زیرا اگر شناختی نباشد، ارزش یک چیز یا امری دانسته نمی شود و هم چنین انگیزه ای برای حرکت به سمت آن چیز یا امر نخواهد بود. این شناخت است که ارزش یا بی ارزشی یا کم ارزشی آن را در مقایسه با چیزهای دیگر مشخص می کند و انگیزه حرکت برای به دست آوردن امور با ارزش می شود.

البته باید به این نکته توجه داد که شناخت یکی از مهم ترین عوامل در تعیین ارزش و ضد ارزش است، همان طوری که عامل تعیین وجود یا عدم وجود چیزی است. به این معنا که انسان با شناخت همان طوری که از وجود یا عدم وجود چیزی آگاه می شود، توانایی ارزش گذاری را نیز می یابد. هر چه این شناخت و دانش شخص بر چیزی کامل تر باشد، صحت ارزش گذاری به واقع و نفس الامر نیز راست تر و به حقیقت نزدیک تر خواهد بود.

دانش محدود به معنای تشکیک در صحت ارزش گذاری خواهد بود. از این روست که انسان ها همواره بر آن هستند تا از ابزارهای شناختی استفاده کنند که دانش آنان به حقیقت نزدیک تر و ارزش گذاری مبتنی بر حقایق بوده و از هر گونه شک مبرا و منزه باشد. دانش منطق به انسان کمک می کند تا در حوزه شناختی به یقین و جزم نزدیک تر شود؛ هر چند که محدودیت های انسانی به دلایل گوناگون اجازه نمی دهد که این جزم به شکل عین الیقین یا حق الیقین درآید، اما تلاش برای رسیدن به علم الیقین، به نظر می رسد در شرایط وجودی انسان در دنیا و محدودیت های آن امری مقبول و تنها راه رسیدن و وصول به حق و حقیقت باشد.

راه های شناخت تجربی و تجریدی از مهم ترین راه های کسب دانش برای بشر است. البته دانش تجریدی در اشکالی چون نیمه تجربی، تجرید محض و عقلانی و نیز تجرید شهودی بروز می کند. نخستین مرحله و مرتبه دانش همان دانش حسی و تجربی است که از طریق حواس آدمی به دست آمده و عقل و قلب آن را تحلیل و تبیین کرده و کلیاتی از آن استخراج می کنند که همان دانش تجربی نامیده می شود. دانش تجربی در شکل استقصای تام است که می تواند یقین را موجب شود و از آن جایی که استقصای تام برای بشر شدنی نیست؛ زیرا نمی تواند همه امور شناسایی کند و احاطه تمام برهستی داشته باشد، در نهایت یک استقصای ناقص انجام می گیرد که نتیجه آن قابل تشکیک خواهد بود. پس رویکرد اثبات پذیری شاید ناتوان از آن باشد که بتواند یک استقصای تام و یقین قطعی را برای آدمی به ارمغان آورد. از همین روست که برخی پیشنهاد داده اند که به رویکرد اثبات پذیری از رویکرد ابطال پذیری استفاده شود. پس تا زمانی که نقض و یا خلافی برای قطع استقصای ما از طریق تجربه شناسایی نشده است حکم به قطع می کنیم و بر اساس آن عمل و رفتار می کنیم.

اما در هر تقدیری، هیچ یک از دو رویکرد اثباتی و ابطالی نمی تواند قطع صد در صد را به ارمغان آورد، بلکه نهایت چیزی که برای انسان از این راه ها حاصل می شود همان اطمینان یا علم عرفی است که از آن با تسامح به عنوان علم یاد می شود. از همین روست که اندیشمندان گفته اند روش تجربی به هیچ وجه، به معنای کشف حقیقت نیست، بلکه به معنای علم عرفی و اطمینانی است که برای انجام کارهای معمولی و زندگی دنیوی می تواند مفید و مناسب باشد.

این که هر زمانی نظریه های علمی چون نظریه های فیزیک نیوتنی و مانند آن نقض می شود، ریشه در همین شناخت ناقص و علم عرفی دارد.

اما اگر راه تجربی برای شناخت حق نمی توان راه مناسب و کاملی باشد، پس چگونه می توان به حقایق هستی دست یافت و زندگی را بر اساس آن سامان داد؟

در پاسخ به این پرسش، دانشمندان راه غیر تجربی چون راه عقلانی و فلسفی تجریدی، و عارفان راه شهودی و قلبی را پیشنهاد داده اند.

اسلام افزون بر این راه های پیشنهادی، راه وحی را نیز معرفی می کند. راه وحی، نوعی راه عرفانی و شهودی است با این تفاوت که انسان در راه شهودی عرفانی تلاش می کند تا حقیقتی را کسب کند و بشناسد. از این رو، راه شهودی عرفانی همانند راه تجربی و فلسفی از علوم اکتسابی است ؛ اما راه شهودی وحیانی، بیرون از این دایره هاست؛ زیرا این خداوند است که کسی را برای انتقال علوم و دانش های وحیانی انتخاب می کند و این گونه نیست که کسی با تلاش و کوشش خود بتواند وحی را کسب کند.(بقره، آیه 269؛ آل عمران، آیه 179؛ انعام، 124)

از آن جایی که وحی دانش خداوندی است که در اختیار بشر قرار گرفته است، هر گزاره وحیانی حد وسط قیاس برهانی قرار می گیرد و می توان از آن حکم قطعی بر چیزی یا امری داد. بنابراین، راه شناخت وحیانی بهترین و کامل ترین دانشی است که در اختیار بشر است و در آن هیچ ریب و شکی نیست.(بقره، آیه 2)

ریب و شک چنان که گذشت در مرتبه علم و دانش است، و تردید در مرتبه عمل تحقق می یابد. پس در مقام شناخت هیچ شک و ریبی نمی توان در گزاره های علمی و قطعی و یقینی قرآن یافت. از همین رو بهترین راه شناخت حق و باطل همان راه وحیانی و قرآن است؛ زیرا این گزاره های علمی را خداوندی بیان کرده که احاطه علمی به همه هستی دارد. پس همان گونه که حق را از باطل جدا می کند راه سعادت و خوشبختی را از بدبختی و شقاوت جدا می کند.

قرآن، آیات فرقان و جداساز

واژه فرقان از فرق گرفته شده است. از آن جایی که «زیادة المبانی تدل علی زیادة‌المعانی؛ زیادی حروف نشانه ای بر زیادی مفهوم و معناست»، واژه فرقان از واژه فرق در بیان مطلب رساتر و گویاتر است. پس فرقان به معنای جدایی است که کاملا روشن و شفاف است بی آن که ریب و شکی در آن راه یابد و قطع و یقین را از میان ببرد. در آیات قرآنی، فرقان بیش تر در معنای جداسازی حق از باطل به کار رفته است. البته گاه نیز بر هر ابزاری که حقی را از باطی جدا می کند و حقیقت امری را آشکار می کند به کار رفته است. از همین روست که خداوند افزون بر انجیل و تورات و دیگر کتب آسمانی (بقره، آیه 53؛ آل عمران، آیات 3 و 4) که همانند قرآن جدا کننده حق از باطل بوده است، بر جنگ بدر نیز عنوان یوم الفرقان اطلاق می کند(انفال، آیه 41 ؛ و نیز جامع البيان، ج 6 ، جزء 10، ص 12 – 13؛ الميزان، ج 9، ص 90)؛ زیرا در این روز با جنگ دو گروه حق و باطل از هم بازشناخته شدند.( نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 633 ؛ 634 ، «فرق»؛ لسان العرب، ابن منظور، ج 10، ص 245، «فرق»)

از نظر آموزه های قرآنی بهترین و قطعی ترین راه شناخت یقینی نسبت به حقایق و جداسازی آن از باطل همان کتب آسمانی به ویژه قرآن است که بدون تحریف در اختیار بشر قرار گرفته است.(فرقان، آیه 1 و آیات دیگر)

آموزه های قرآنی چنان که گفته شد به دلیل آن که از خداوند حکیم و علیم مطلق نازل شده است هیچ ریب و شکی در آن نیست و حجت تمام بر حق و حقانیت است و اگر کسی بخواهد بر حقی حجتی بیاورد می تواند به آیات قرآنی به عنوان حجت مطلق و برهان قاطع استدلال نماید.(تفسير التحريروالتنوير، ج 1، جزء 1، ص 502) از این روست که خداوند قرآن را به فرقان ستوده است؛ زیرا یکی از معانی و دست کم کاربردها و استعمال های فرقان همان حجت و دلیل است. (لسان العرب، ج 10، ص 245، «فرق») پس این که قرآن را حجت و دلیل بدانیم سخنی به گزاف نیست؛ زیرا هم خداوند آن را به فرقان یعنی حجت و دلیل ستوده و توصیف کرده است و هم آن که عقل تجریدی به اندک نظری در می یابد که وحی به سبب اتصال به خداوند علیم و حکیم نمی تواند جز حجت و دلیل قاطع چیزی باشد.

شریعت اسلامی، راه فرقان وحیانی

شرایع اسلامی در حقیقت همان راه جداسازی حق از باطل است تا روش رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی را برای بشر نشان دهد. از این روست که در آیات قرآنی از خود شرایع اسلامی به عنوان فرقان یاد شده است. خداوند از شریعت موسوی(ع) و عیسوی(ع) به عنوان فرقان یاد می کند؛ زیرا به مومنان عصر نزولشان حق را از باطل جدا کرده و به آنان نشان می دهد. (بقره،‌آیه 53؛ انبیاء، آیه 48 و نیز الكشاف، زمخشری، ج 1، ص 140؛ تفسير التحريروالتنوير، ج 1، جزء 1، ص 502 و ج 8 ، جزء 17، ص 89)

قرآن و شریعت آخرین پیامبر(ص) نیز به عنوان فرقان معرفی می شود؛ زیرا خداوند در شرایع بر آن است تا شیوه و سبک زندگی بشر را نشان دهد و به او راه رسیدن و وصول به سعادت را بنمایاند. در هر زمانی با توجه به شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی و مسایل دیگر لازم است تا حق و باطل با طور کامل و شفاف نمایانده شود و هیچ شک و ریبی در امور نباشد تا موجبات گمراهی و ضلالت فراهم آید. هدایتگری خداوند و کتب آسمانی به این معناست که همه اموری که انسان را به حق برساند مشخص و معین شود و شکی در مقام شناخت و اندیشه باقی نماند.

افزون بر این باید به گونه ای فرقان صورت گیرد که مردم به جزئیات در شرایط قابل آموزش و تعلیم آگاه شوند. از این روست که تفصیلی بودن و تدریجی و فرآیندی بودن در فرقان مطرح می شود تا چنین امکان شناختی برای همگان فراهم آید و امری به ابهام و اجمال گذرانده نشود یا مشکلی برای کسانی که استعداد دریافت و فهم کم تری دارند پدید نیاید.(فرقان، آیه 1)

دانشمندان اسلامی و مفسران قرآنی بر این نکته بارها تاکید کرده و گفته اند قرآن چون به تدريج و جدا جدا نازل شده، فرقان ناميده شده است و روايتى از پيامبراكرم(ص)بيان كننده همين معنا است که تفصیل و تدریج در تحقق معنای فرقان و جداسازی حق و باطل نقش اساسی و کلیدی دارد. (الكشاف، ج 3، ص 262؛ اختصاص، شيخ مفيد، ص 44)

پس باید گفت که در تحقق معنایی و مفهومی فرقان ، توجه به شرایط و مقتضیات ضروری است؛ زیرا زمانی فرقان و جداسازی معنا می یابد که همه مخاطبان آن بتواند در شرایط متفاوت قدرت جداسازی را پیدا کنند. پس اگر لازم است تا تفصیلی انجام گیرد یا به تدریج کاری تبیین و تعلیم داده شود تا فرقان تحقق یابد. البته تنها این دو شرط لازم نیست بلکه هر چیزی که موجب می شود تا این فرقان سازی نسبت به مخاطب انجام گیرد باید صورت گیرد. از این روست که جنگ بدر به عنوان فرقان عینی و عملی دو جبهه حق و باطل معرفی می شود؛ زیرا در میدان جنگ است که دو جبهه حق و باطل خود را چنان که هست به نمایش می گذارند و برخی از مردم تنها در چنین شرایطی می توانند حق و باطل را بشناسند و نسبت به آن شناخت پیدا کرده و احیانا پاسخ مثبت دهند.

به سخن دیگر، اگر بخواهیم در نقش فرقان ساز وارد میدانی شویم می بایست با توجه به مخاطب و شرایط و مقتضیات عمل کنیم تا فرقان یعنی جداسازی به معنای واقعی صورت گیرد. گاه این جداسازی به شکل ساده ای تحقق می یابد ولی گاه لازم است تا از ابزارهای دیگر نیز استفاده شود. هر چه حق و باطل آمیخته تر باشد لازم است تا دقت و نیز ابزارهای بیش تر به کار رود تا این جداسازی به شکل فرقانی صورت گیرد و شک و ریبی باقی نماند.

پیامبران برای جدا سازی حق از باطل مانند معجزه از سحر که شرایط سخت و فتنه انگیزی را برای توده های ساده مردم پدید می آورد، تلاش زیادی کردند. اگر معجزه از سحر باز شناخته نشود ممکن است موجب گمراهی و گرایش انسان به باطل شود که خلافت حکمت و هدایت است. از این روست که تلاش پیامبران برای جداسازی و فرقان تلاشی دایمی و سخت بود؛ چرا که برخی ناتوان از درک تفاوت ها و فرق میان سحر و معجزه بودند.(تفسير التحرير والتنوير، ج 8 ، جزء 17، ص 89)

همین مساله در مورد حلال و حرام نیز صدق می کند؛ زیرا این که مثلا دو عمل مشابه ای چون زنا و زناشویی یکی حلال و دیگری حرام است برای بسیار سخت و دشوار است. از این رو،‌جداسازی و فرقان میان این موارد مشابه کاری سخت و دشوار است که پیامبران می بایست با توجه به درک و فهم مخاطبان آن را تبیین می کردند. یکی از مهم ترین کارهای شرایع به ویژه شریعت پیامبر(ص) آن بوده که این جداسازی معقول و منطقی و قابل فهم و درک برای توده های مردم باشد. از این رو یکی از مصادیق فرقان بودن قرآن و دیگر کتب آسمانی را در همین مساله فرقان حق و باطل دانسته اند.(مجمع البيان، ج 7 ؛ 8 ، ص 81 )

تقوا راهی برای رسیدن به مقام فرقان

انسان ها خود می توانند به مقامی برسند که توانایی فرقان را داشته بلکه خود فرقان بین حق و باطل شوند. از روایات معتبر نبوی به دست می آید که امیرمومنان علی(ع) به مقام فرقان رسیده بود. به این معنا که خود ایشان معیاری برای جدای حق از باطل شده است. از همین روست که از ایشان به قاسم یعنی جداکننده حق از باطل و بهشتی از دوزخی یاد می شود.

پیامبر گرامی(ص) می فرماید: علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار؛ علی با حق و حق با علی دور می زند. (فرائد حموینی باب 37؛ مناقب خوارزمی؛ اوسط طبرانی؛ کفایت الطالب گنجی؛ امامه وسیاست ابن قتیبه ، ج1، ص 68 ؛ مسند احمد؛ کنزالعمال متقی هندی، ج6، ص157؛ تاریخ خطیب بغدادی، ج14، ص321 ؛ تفسیر فخر رازی، ج1، ص111)

هم چنین نقل شده که فرمود: لقد کان علی علی الحق فی جمیع احواله یدور الحق معه حیث دار؛ علی در جمیع احوال برحق است وحق با علی دور می زند.(نگاه کنید: ملل و نحل شهرستانی)

یا می فرماید: علی مع الحق و الحق مع علی حیث دار(مطالب السئول محمد بن طلحه شافعی ؛ مناقب خطیب خوارزمی؛ فصول المهمه ابن صباغ مالکی، تاریخ خطیب بغدادی ج14 ؛ مناقب ابن مردویه ؛ فضایل الصحابه سمعانی؛ فردوس دیلمی؛ امامه وسیاسه ابن قتیبه، ج1 ؛ ربیع الابرار زمخشری ؛فرائد حموینی باب 37 ؛ اوسط طبرانی ؛ تفسیر کبیر فخر رازی، ج1 ، ص111 ؛کفایت الطالب گنجی شافعی ؛مسند احمد)

کسانی می خواهند به بصیرتی دست یابند که حق و باطل برای آنان مشهود باشد و اهل کشف و شهود نسبت به حق و باطل شوند به طوری که حق و باطل در فتنه برای آنان جدا شود و متشابهات جای محکمات را نگیرد و راه خروجی در میادین حق و باطل برای خود بیابند و با تشخیص حق به آن سمت بروند، می بایست تقوا پیش گیرند. این راهی است که خداوند در آیات قرآنی از جمله آیه 282 سوره بقره و آیه 29 سوره انفال و مانند آن بیان کرده است.

پس می توان از طریق تقوا به جایگاهی رسید که خود شخص بتواند از درون کشف و شهود کند و حق و باطل را بشناسد و به سمت حق گرایش یابد.

آن چه گذشت تنها گوشه ای از مساله فرقان و تاثیر آن در زندگی بشر است. بیان همه مطالب فرصت و مجالی دیگر می طلبد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا