اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

اهل التقوی و اهل المغفره از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر فرهنگ اسلامی،‌ روزه داران به عنوان یکی از مصادیق اتم و اکمل اهل التقوی و اهل المغفره مطرح شده است، چنان که در دعای قنوت نماز عید فطر روزه داران به این عناوین خوانده شده اند. این اصطلاح اهل التقوی و اهل المغفره اصطلاحی قرآنی است که مراجعه به تفسیر قرآنی از آن می تواند به فهم جایگاه روزه داران در فرهنگ اسلامی و ارزش و اهمیت تقوای الهی و مغفرت و آمرزش کمک کند. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا این اصطلاح قرآنی را تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نشانه های اهل التقوی و المغفرت

اهل هر کسی وابستگان نزدیک سببی و نسبی انسان است که از آن به اهل البیت نیز تعبیر می شود. در اصطلاح به هر پیوندی بسیار نزدیک و محکمی نیز اطلاق اهل می شود که میان دو یا چند چیز برقرار باشد که از جمله آنها اصطلاح اهل الکتاب، اهل التقوی یا اهل المغفره است.

به نظر می رسد که در این موارد پیوند میان آنها امور چنان قوی و مستحکم است که چیزی مقوم ذات یا هویتی چیزی دیگر قرار گرفته باشد، چنان که اهل الکتاب کسانی هستند که حقیقت هویتی آنان کتب آسمانی است، یعنی این کتب آسمانی است که آنان را به عنوان یک امت و هویت مستقل از دیگران قرار می دهد که اهل کتاب آسمانی نیستند. هم چنین اهل التقوی یا اهل المغفره کسانی هستند که قوام وجودی و هویتی آنان را تقوا و مغفرت تشکیل می دهد و آنان را از دیگرانی جدا می سازد که از چنین خصوصیات و صفاتی برخوردار نیستند.

از نظر قرآن کسانی سزاوار اطلاق عناوینی خاص چون اهل التقوی و اهل المغفره هستند که تقوا و مغفرت در آنان به درجه ای رسیده باشد که مقوم هویتی و شاکله وجودی آنان و مقوم ذاتی آنان شده باشد، به طوری که با نگاهی به این افراد می توان ایشان را مجسمه و ظهور تقوای الهی و مغفرت خدایی دانست.

از نظر قرآن، اهل التقوی و اهل المغفره دارای نشانه هایی هستند که مهم ترین آنها بهره گیری آنان از قرآن به عنوان تذکره و ذکر الهی در چارچوب بهره مندی از مشیت الهی است که به آنان کمک می کند تا اهل تذکر باشند و از ذکر الهی بهره مند شوند، زیرا خدا در قرآن می فرماید: هر کسی در رهن و گرو اعمال خویش است، مگر اصحاب یمین که اهل بهشت ها هستند. آنان پیش از ورود به بهشت های خویش با دیگرانی که اهل دوزخ هستند پرسش و پاسخ هایی دارند که از جمله آن پرسشها، این پرسش از مجرمین است: که چه سلوک و رفتاری شما را به دوزخ کشانده است؟ مجرمین دوزخی می گویند: ما جزو نمازگزاران نبودیم، و به مسکین و ناتوان اقتصادی طعام و خوراک نمی دادیم، و با فرورفتگان در گفتار و کردار باطل فرو می رفتیم، و هماره روز جزا را تکذیب می کردیم و آن را دروغ می دانستیم تا این که یقین با مرگش آمد و پرده ها کنار رفت.(مدثر، آیات ۳۸ تا ۴۷)

 خدا در ادامه درباره ایشان می فرماید: پس شفاعت شفاعت کنندگان برای آنان سودی نمی دهد. پس چه شده که آنان از تذکره روی گردان هستند؟ گویی آنان گورخرانی وحشی و رمیده هستند که از چنگال شیری گریخته اند، بلکه هر کدام از آنان توقع دارن نامه های سرگشاده از سوی خدا دریافت کنند. هرگز چنین نخواهد بود، بلکه آنان از آخرت نمی ترسیدند.(همان، آیات ۴۸ تا ۵۳)

سپس خدا در پایان می فرماید: کلا انه تذکره فمن شاء‌ ذکره و ما یذکرون الا ان یشاء الله، هو التقوی و المغفره، هرگز! به راستی که آن تذکره است. پس هر که مشیت کند و بخواهد از آن یاد می کند، و از آن یاد نمی کنند مگر آن که را خدا مشیت می کند. او همان اهل تقوا و اهل مغفرت است.(همان، آیات ۵۴ تا ۵۶)

بر اساس این آیات قرآنی می توان اهل تقوا و اهل مغفرت را کسانی دانست که از نظر اعتقادی و رفتاری در تضاد و تقابل با مجرمین هستند. بنابراین می توان در بیان صفات اهل تقوا و اهل مغفرت و نشانه های آن، موارد زیر را مطرح کرد:

1.   اصحاب یمین: از آن جایی که اصحاب یمین به عنوان اهل بهشت از مجرمان پرسش می کنند تا علت دوزخی بودن آنان را جویا شوند، می توان گفت که اهل التقوی و اهل المغفره از اصحاب یمین هستند. این بدان معناست که مجرمین از اصحاب شمال و اصحاب مشئمه هستند، زیرا در سوره واقعه انسان ها به سه گروه اصلی تقسیم می شوند که شامل اصحاب یمین یا میمنه، اصحاب شمال یا اصحاب مشئمه و سابقون مقربون هستند.(واقعه، آیات ۷ تا ۱۱) این بدان معنا خواهد بود که سابقون مقربون از مصادیق اهل التقوی و اهل المغفره نیستند، زیرا آنان در مرتبه برتر از اصحاب یمین و میمنه قرار می گیرند، چرا که آنان نه تنها اهل تقوی هستند، بلکه در مرتبه برتر یعنی در مقام متقین بلکه امام المتقین هستند. هم چنین آنان نیازی به مغفرت ندارند، زیرا اهل عصمت هستند و گناهی نمی کنند تا مورد آمرزش و مغفرت باشند، و اگر مغفرتی برای آنان مطرح است در دنیا برای رهایی از پیامدهای عمل و دنباله های آن است که بر اساس سوء‌ برداشت از سوی دیگران ایجاد می شود.(فتح،‌ آیات ۱ و ۲) بنابراین، در قیامت نیازی به مغفرت و آمرزش الهی ندارند. آنان هم چنین چیزی به نام کتاب اعمال ندارند، زیرا در مقام «علیین» خود شاهدان اعمال اصحاب یمین هستند که از اصحاب یمین به عنوان ابرار نیز یاد می شود. سابقون مقربون خود بهشت ساز هستند. از این روست که چشمه هایی که ایشان دارند به شکل بسته بندی برای ابرار فرستاده می شود، چرا که آنان عبادالله خاص هستند که به تفجیر چشمه می پردازند.(مطففین، آیات ۱۸ تا ۲۸، انسان، آیات ۵ تا ۱۰) پس اگر ابرار و اصحاب یمین در بهشت هستند(انفطار، آیه ۱۳) سابقون مقربون هم خودشان در بهشت نعیمی هستند(واقعه، آیات ۱۱ و ۱۲) که خودشان آن را خلق کرده اند، زیرا خود آنان روح و ریحان و جنت نعیم هستند.(واقعه، آیات ۸۸ و ۸۹)

2.   بهره مند از قرآن: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اهل التقوی و اهل المغفره از قرآن به عنوان تذکره و ذکر الهی بهره مند شده و زندگی خویش را در ساختار آن ساماندهی کرده و فلسفه و سبک زندگی خویش را قرآنی قرار داده اند.(مدثر، آیات ۵۴ تا ۵۶) این بهره مندی هر چند به شکل مشیت برای ایشان بیان شده، ولی باید توجه داشت که مشیت الهی قبل از اراده الهی ناظر به خواسته های الهی عام و کلی است که بر اساس حکمت الهی سامان یافته است. به این معنا که خدا در هستی اهداف و فلسفه ای را تعریف کرده است که خلق و ربوبیت الهی نیز در همان چارچوب تعریف می شود. پس خدا هم در خلق در مقام الوهیت که ظهور نوری اشیاء‌ به الوهیت اوست(نور، آیه ۳۵) و هم چنین در مقام ربوبیت و پروردگاری پس از خلقت، اهدافی را برای مخلوق و مربوب در نظر گرفته است که به آن سمت و سو حرکت می دهد.(ذاریات، آیه ۵۶، انشقاق، آیه ۶) مشیت الهی درباره انسان بر این است که تحت هدایت تکوینی فطری(طه، آیه ۵۰) و هدایت تشریعی وحیانی به مقام عبودیتی برسد که او را برای خلافت الهی آماده می سازد.(ذاریات، آیه ۵۶، بقره، آیات ۳۰ و ۳۱) پس در هر انسانی معرفت و عزم باطنی به سوی عبودیت و خلافت وجود دارد و از نظر شناختی و گرایشی چنین تمایلاتی وجود دارد، زیرا این مقتضای مشیت الهی است. از همین روست که وحی به عنوان تذکره و ذکر مطرح می شود، زیرا اسلام و شرایع و کتب آسمانی آن هماره در طول تاریخ برای تذکر و یادآوری همان چیزی است که در باطن و فطرت انسان وجود دارد. علت این که خدا در قالب مشیت الهی خویش تذکر وحیانی و هدایت تشریعی را قرار داده و جعل کرده آن است که انسان در اسفل السافلین (تین، آیه ۵) ممکن است که به سبب شرایط و مقتضیات دنیا به فجور بپردازد و قوای نفسانی به ویژه دافعه غضب و جاذبه شهوت طغیان کند و فطرت را سرکوب نماید و این گونه فطرت دفن و دسیسه و زنده به گور شود.(شمس، آیات ۷ تا ۱۰) اینجاست که کتب آسمانی و هدایت های پیامبران در قالب اسلام و شرایع آن، به عنوان تذکر و ذکر وارد عمل می شود تا دلها را زنده کند و از گور هواهای نفسانی بیرون آورد. از نظر قرآن اهل تقوی و اهل مغفرت کسانی هستند که به این تذکر توجه و اهتمام یافته و بر اساس مشیت الهی از آن بهره مند شده اند ، در حالی که دیگران چنین نکردند و به عنوان مجرم بر خلاف هدایت تکوینی و تشریعی رفتار کردند. پس مشیت کلی  و عمومی الهی  برای هدایت های تکوینی و تشریعی برای بشریت مطرح است، ولی تنها برخی در راستای این مشیت الهی، قرار می گیرند و آن را مشیت خویش قرار می دهند و برخی دیگر بر خلاف این مشیت، قرار می گیرند.(مدثر، آیات ۵۴ تا ۵۶) از نظر قرآن مجرمان در حالی در قیامت خواهان نامه های وحیانی خاص برای خویش هستند که در دنیا به آن نامه های الهی که در قالب کتب آسمانی از جمله قرآن به عنوان ذکر و تذکره آمده بود،‌ پشت کرده و آن را تکذیب کرده بودند.(مدثر، آیات ۵۲ تا ۵۶) پس می توان گفت که اهل تقوی و مغفرت اهل بهره مندی از قرآن به عنوان تذکره هستند و آن را به کار می گیرند و حقیقت را به یاد آورده و بر اساس آن عمل می کنند که همان طریق هدایت تکوینی و تشریعی است که موجب قرار گیری در مقام عبودیت و در نتیجه خلافت الهی می شود. در یک کلمه آنان همه فلسفه و سبک زندگی خویش را بر اساس هدایت های الهی قرار می دهند و این گونه تقوای الهی را به نمایش گذاشته و از مغفرت و آمرزش خدا بهره مند می شوند.

3.   نمازگزاری: از نشانه های اهل تقوی و اهل مغفرت که بسیار اهمیت دارد، نمازگزاری است، زیرا مجرمان نخستین عاملی که سلوک آنان ایشان را به دوزخ کشانده،‌ عدم همراهی با نمازگزاران و قرار گرفتن در جرگه مصلین و نمازگزاران است. در آیات قرآنی بیان شده که تجلی اسلام و عمود و ستون دین را می بایست در نماز و زکات جست، زیرا کسی که به خدا و قیامت باور دارد، به این دو وسیله برای تقرب الهی توسل می جوید.(بقره، آیات ۲ تا ۵) از نظر قرآن مصلین دارای ویژگی های در اخلاق و عقاید و رفتار خویش هستند که آنان را از دیگران متمایز می کند، از جمله آن که آنان به جای هلوع بودن که موجب جزع در هنگام آزمون به شر و مانع خیر به دیگران در هنگام بهره مندی از آن می شود، به سبب دایم در نماز بودن این گونه نیستند، بلکه در رفتارهای خویش حقی مشخص از مال را برای سائلان و محروم در نظر می گیرند و صدقه می دهند تا ذخیره آخرت آنان باشد و ترسان از عذاب آخرت هستند و در مسائل جنسی در چارچوب عقل و نقل عمل می کنند و امانات و عهد خودشان را مراعات کرده و اوقات نماز را محافظت می کنند و در اموری که نیاز به شهادت و گواهی است،‌ قیام می کنند.(معارج، آیات ۱۹ تا ۳۴) به هر حال،‌ از نظر قرآن اهل تقوی و مغفرت، مصلین و نمازگزارنی هستند که به نماز اهمیت می دهند و این گونه این نماز در بسیاری از رفتارها و سلوک آنان اثر مثبت می گذارد و اخلاق و رفتار ایشان را به شکل بایسته و شایسته ای بهبود می بخشد.

4.   اطعام مسکین: از نظر آموزه های قرآنی، اقتصاد مایه قوام اجتماع و ستون اصلی آن است به طوری که اگر اقتصاد نباشد، خیمه اجتماع و امت سرپا نمی شود و دچار فروپاشی و گسست می شود و مردم نمی توانند از اجتماع به شکل مناسب برای سعادت و آسایش و آرامش خویش بهره مند شوند.(نساء، آیه ۵) بر این اساس است که خدا خواهان آن است که هر کسی به وظیفه و تکلیف انسانی الهی اسلامی خویش عمل کند و در قالب عدالت قسطی سهم هر کسی را بدهد، زیرا خدا در مال هر کسی حقی را برای گروه های فقیر اجتماعی بلکه حتی سائلان قرار داده که ممکن است نیازی واقعی نداشته باشند، ولی به دلایلی چون ابن سبیل یا مشکلات روحی و روانی یا مانند آن درخواست های مالی دارند.(معارج، آیات ۲۴ و ۲۵، ذاریات، آیه ۱۹) از نظر قرآن، وقتی هر کسی وظیفه خویش را در قبال گروه های فقیر انجام دهد مشکلات آرامشی و آسایشی مردم برطرف می شود. این گونه است که شرایط برای رشد اجتماع و پیشرفت همه جانبه فراهم می آید و انسان به بلوغ کامل خویش می رسد. البته از نظر قرآن، گروه های نیازمند اقتصادی به چند دسته تقسیم می شوند که فقیر و مسکین بدتر از دیگران هستند، زیرا فقیر آن است که ستون فقرات زندگی اش از دست رفته و مالی مناسب ندارد که بتواند به آن تکیه کند. پس نیازمند کمک های مالی دیگران است تا سرپا بیایستد، اما مسکین وضعیتی بدتر دارد به طوری که نمی تواند خود را اصلا سرپا نگه دارد، او در ابتدایی ترین نیازهای خویش مانده و نمی تواند خوراک و طعام برای خویش فراهم آورد. بنابراین اگر فقر بد است، مسکین در وضعیتی بحرانی تر قرار دارد و نشسته تا کسی خوراکی به او بدهد، چون توان حرکتی اقتصادی ندارد تا خود را از آن برهاند، در حالی که فقیر با کمکی می تواند خود را سرپا نگه دارد و حرکتی اقتصادی را رقم بزند. از نظر قرآن، عقبه بزرگی که انسان ها در دنیا با آن مواجه هستند همین عقبه کمک به مسکین است،‌ زیرا اگر به این دسته افراد واقعا ناتوان از نظر اقتصادی پرداخته نشود آنان به هلاکت می افتند. از نظر قرآن رهایی از هلاکت انسان در قیامت به این است که به این دسته کمک غذایی شود. خدا در قرآن بیان می کند یکی از مهم ترین عقبات روز قیامت آن است که انسان با دیگران چگونه کمک می کند،‌ مخصوصا رهایی برده ای بردگی  و خوراک دهی در روزهای سخت قحطی و گرسنگی نسبت به یتیم از خویشان و مسکین خاک نشین.(بلد،‌ آیات ۱۱ تا ۱۶) خدا به دارندگان مال و ثروت هشدار می دهد که نسبت به یتیمان کرامت ورزند و پیش از درخواست آنان به آنان کمک کنند و مسکین را بر سفره طعام خویش به میل و رغبت بنشانند نه این که او را رها کنند، و دنبال جمع مال به هر شکلی نباشند و به ناحق مال مردم را نخورند، و گرنه در قیامت گرفتار اهانت واقعی الهی شده و در دوزخ گرفتار شوند.(فجر، آیات ۱۷ تا ۲۶) به هر حال، از آیات سوره مدثر این معنا به دست می آید که اهل تقوی و اهل مغفرت کسانی هستند که نسبت به اطعام مسکین اقدام می کنند و برخلاف مجرمانی هستند که از اطعام مسکین خودداری می کنند.

5.   پیروی از پیامبران: از نظر آیات سوره مدثر علت دوزخی شدن مجرمان ، جرم ایشان است که به سبب ترک آموزه های وحیانی اسلام تحقق می یابد، زیرا جرم به معنای عمل بر خلاف قوانین است. پس دوزخیان مجرمانی هستند که بر خلاف قوانین الهی که عقل و نقل کاشف آن است، زندگی کرده و خودشان را گرفتار مجازات الهی کرده اند. در برابر اصحاب یمین به سبب آن که بر اساس آموزه ها و قوانین الهی عمل می کنند، نه تنها مجازاتی در قالب کیفر برای آنان نیست، بلکه پاداش هایی را نیز دریافت می کنند. در حقیقت خدا همان طوری که برای مجرمان مجازات کیفری و عقوبت تعیین کرده ، پاداش های تشویقی را برای کسانی که قوانین را مراعات می کنند قرار می دهد. این در حالی است که اصولا عمل به قوانین خود موجب بهره مندی از فواید و مصالح موجود در عمل به قوانین است، یعنی پاداش های الهی نسبت به اصحاب یمین به دو شکل بهره مندی تکوینی از مصالح و عمل به قوانین و هم چنین پاداش های مضاعف خواهد بود. این عمل اصحاب یمین موجب می شود تا آنان به عنوان اهل تقوی و اهل مغفرت مطرح شوند، زیرا عمل به آموزه های وحیانی و پیروی از پیامبران و اولیاء‌ معصوم الهی موجب می شود که ایشان به جای آن که در هر کاری بدون قانون و مراعات اصول وارد شوند، مبتنی بر قوانین عمل کنند و در هر کاری بدون حکمت و بی هدف وارد نشوند، در حالی که مجرمان در کاری وارد می شوند، توجهی به قوانین و خطوط قرمز ندارند. این گونه است که مجرمان بر اساس هواهای نفسانی عمل می کنند و خطوط قرمز را نادیده می گیرند و فجور کرده و با دریدگی خطوط قرمز و قوانین، زندگی را بر خود ودیگران سخت می کنند.(شمس، آیات ۷ تا ۱۰، قیامت، آیات ۱ تا ۵)

6.   ایمان به قیامت و پاداش اخروی: مجرمان ایمانی به قیامت ندارند و به تکذیب قیامت و نیز مجازات و حسابرسی اخروی می پردازند. در حالی اهل تقوی و اهل مغفرت اهل ایمان به خدا و قیامت هستند بر اساس زندگی خویش را ساماندهی می کنند. اهل تقوا و اهل مغفرت بر آن هستند تا قوانین الهی را عمل کنند و در راستای وظیفه و تکلیف خویش از هر گونه عصیان و قانون شکنی و قانون گریزی پرهیز کنند و پاداش های اخروی را طلب نمایند.

7.   بهره مندی از شفاعت شافعین: از نظر قرآن، شفاعت برای هر کسی نیست، بلکه کسانی از شفاعت شفاعت کنندگان از پیامبران  و فرشتگان و مانند آنها بهره مند می شوند که خود را به شفیعان نزدیک کرده باشند. از آن جایی که نزدیکی و قرب به شفاعت کنند در پیشگاه خدا تنها با رفتاری مناسب و مقبول شفیعان شدنی است. پس اگر کسی بخواهد از شفاعت ایشان بهره مند شود، می بایست رفتاری را داشته باشد که مقبول شفاعت کنندگان باشد. بر اساس آیات قرآنی، بهره مندی از شفاعت پیامبر اکرم(ص) و نفوس آنان، یعنی معصومان(ع) زمانی شدنی است که شخص محبت و مودت ایشان را در قالب پیروی کامل از ایشان به دست آورد.(آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲، احزاب، آیه ۲۱) از مساله شفاعت دانسته می شود که اصحاب یمین و اهل تقوی و اهل مغفرت غیر از سابقون مقربون هستند، زیرا سابقون مقربون خود همان شفاعت کنندگان هستند. پس نیازی به مغفرت الهی به معنای خاص آن ندارند که به دنبال خطا و گناه انجام می شود، زیرا عصمت آنان اجازه نمی دهد تا خطا  و گناه و اشتباه و سهو و نیسان و غفلتی داشته باشند.

8.   خوف از عذاب اخروی الهی: مجرمان خوف و ترسی از عظمت و جلال الهی ندارند و از دوزخ و عذاب آن نمی هراسند، زیر اعتقادی به خدا  یا به قیامت یا به دوزخ ندارند. در حالی که اصحاب یمین اهل خوف از غضب الهی و جلال او هستند. باید توجه داشت که خوف به معنای ترس می تواند ریشه در امر حقیقی یا موهوم داشته باشد. خوفی که مومنان دارند نیز می تواند این گونه باشد و این گونه است که اهل تقوی و مغفرت ممکن است که بر اساس ترس حقیقی یا موهوم از دوزخ بترسند و اعمال خویش را چنان به جا آورند که خدا می خواهد. از نظر قرآن، احتمال ظنی نزدیک به قطع و یقین می تواند خود عامل بازدارنده باشد.(بقره، آیات ۴۵ و ۴۶) بنابراین اهل تقوی و مغفرت نیازی نیست که خوف ریشه دار قطع و یقینی داشته باشند، بلکه همان خوف ظنی موجب می شود تا شخص اهل تقوی شود. البته اگر به چنین درجه ای برسد که در اصطلاح خاص قرآنی از این خوف یقینی و قطعی به نام خشیت یاد می شود، شخص در مقام عالی تری از نظر تقوای الهی قرار می گیرد که همان درجه اخص تقوا است. باید توجه داشت که پیامبران به عنوان عالمان به علم الهی و علم لدنی از مقام حق الیقین برخوردار هستند و خشیت آنان مبتنی بر یقین و علم قطعی است.

از مجموعه این بخش از آیات سوره مدثر که درباره اهل تقوا و اهل مغفرت آمده می توان گفت که اصحاب یمین و ابرار از مصادیق اتم و اکمل این عنوان هستند، زیرا آنان با پیروی و اتباع و اطاعت از سابقون مقربون ، در فلسفه و سبک زندگی خویش سعی می کنند تا در مسیر هدایت الهی قرار گیرند و از آن جایی که از عصمت برخوردار نیستند، در هنگام اشتباه و خطا و گناه و مانند آنها با مغفرت خواهی از خدا به اصلاح امر خویش می پردازند، زیرا حقیقت مغفرت جویی با اصلاح امر فاسد به دست می آید.

ناگفته نماند که تقوا در اصل به معنای تهیه ابزار صیانتی از آسیب و تقویت عوامل مثبت است. کسی که تقوای الهی پیشه می گیرد بر آن است تا خود را چنان بسازد که از جلال الهی دور بماند و از جمال و کرم الهی برخوردار شود. از این روست که در گام نخست تقوای الهی به واجبات عمل و از محرمات اجتناب کرده و در گام دوم افزون بر آنها به مستحبات عمل و از مکروهات اجتناب می کند و در گام سوم نیز افزون بر آنها از برخی از مباحات نیز اجتناب می کند. بر این اساس می توان گفت که واژه پرهیز و پرهیزگاری به یک معنا می تواند بار مفهوم تقوای الهی را به دوش بکشد، زیرا وقتی از پرهیز غذایی سخن به میان می آید به معنای خوردن برخی و ترک برخی از مواد غذایی است. جالب این که در شرق گیلان از ابزار صافی به نام «پرهیزان» یاد می شود که ابزار جداسازی خوب از بد و سره از ناسره است. شخص با ابزار «پرهیزان» آن چه نیاز دارد را از آن چه نیاز ندارد، جدا می کند. پس پرهیز در اصل کلمه به معنای اجتناب و ترک نیست،‌ بلکه به معنای جداسازی خوب و بد است که متقی نیز چنین می کند،‌ زیرا از کارهای بد اجتناب و به کارهای نیک می  پردازد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا