اجتماعیاخلاقی - تربیتیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

امام رضا(ع) و اخلاق انساني

samamosانسانيت انسان در انديشه و عمل وي نمود مي يابد؛ زيرا چنان كه ابليس گفته و خداوند انكار نورزيده، ظاهر انسان جز گلي بد بو نيست كه به خشت عنايت خلقي الهي اين گونه كالبدي زيبا يافته است. پس تمامي زيبايي انسان را مي بايست در باطن او جست كه در قيامت به اراده الهي ظهور مي يابد و كالبد او را نيز براساس ظاهر ساخته انسان نمودار مي كند.

خداوند پيامبران و از جمله پيامبر گرامي اسلام را فرستاده است تا به اين جنبه انسان توجه شود و برخلاف تصور توده هاي مردم كه دنيا را در همه مظاهر مادي اش مي جويند و به كالبد و تن مي پردازند، به جان و روان يعني روح و نفس خويش توجه يابند. پيامبر(ص) ماموريت خويش را اتمام مكارم و محاسن اخلاقي برمي شمارد و اوصياء و اولياي ايشان از معصومان (ع) به حكم اسوه و سرمشق بودن، در سنت و سيره همين ماموريت را انجام مي دهند.

نويسنده دراين مطلب بر آن است تا با نگاه به سنت و سيره امام علي بن موسي الرضا (ع) ارزش اين بعد را واكاوي كرده و ديدگاه آن حضرت (ص) را در برخي از موضوعات اخلاقي بيان كند.

اي برادر! تو همه انديشه اي

وقتي در مقام داوري ميان خود و ديگران مي نشينيم و يا مي خواهيم فرزندان خويش را پند و اندرز دهيم، نخستين چيزي كه ملاك ارزيابي و داوري ما قرار مي گيرد، تغييرات مادي در ديگران است. اينكه داراي خانه و ماشين و ملك و اموال شده و در عرض يك دهه چنان متحول شده كه زندگي اش از اين رو به آن رو شده است.

حتي در زماني كه مي خواهيم به جنبه هاي معنوي و غير مادي از شخص اشاره كنيم، به اين اشاره مي كنيم كه مدرك تحصيلي فلان آموزشگاه يا بهمان دانشگاه را كسب كرده و درچند رشته تخصص يافته و اكنون با اين مدارك هرجا مي خواهد كار پيدا مي كند و هرچه مي خواهد پول و درآمد بدست مي آورد.

اما كمتر مي شود در ارزيابي و سنجش از ديگران به نكات اخلاقي و بينشي و نگرشي او اشاره كنيم مگر آنكه آن نكات تاثير مادي در زندگي داشته باشد و موجب كسب درآمد شخص شده باشد؛ مثلا مي گوييم كه عجب خوش اخلاق شده و توانسته در اداره يا بازار كار، مسئولان را به خود جلب و مردم را به مغازه و دكانش جذب نمايد.

البته شايد همه اين مشكل ما، در زاويه ديد ما نهفته نباشد؛ چرا كه حتي اگر چترها را بسته باشيم و درزيرباران رفته و چشمان خويش را از آلودگي هاي مادي شسته و از زوايه جديدي به مساله اي چون باران نگريسته باشيم، باز هم موقعيت ما در دنيا و احاطه مادي اجازه نمي دهد تا از پوسته و پوستين ظاهري بگذريم و به باطن امور توجه كنيم.

درحقيقت، موقعيت انسان در دنيا و احاطه امور مادي مي طلبد با چنين نگاه در آغاز هر امري درجست وجوي معياريابي باشيم؛ زيرا دنيا با مظاهر فريبنده و غرور آفرين خود نمي گذارد تا در وهله نخست، معيارهاي ارزشي ديگري را بيابيم و براساس آن قضاوت و داوري كنيم.

اما هر چه عقل ما رشد بيشتري مي يابد و بيش از پيش تعقل گرا مي شويم، از پوست و پوسته عبور كرده و در باطن اين ظواهر، حقايقي را مي يابيم. در آن هنگام است كه معيارهاي سنجش، عقلايي و سپس عقلاني مي شود و در داوري، معيارهاي ديگري را به كار مي گيريم. اين گونه است كه اموري معنوي چون پندار نيك گفتار نيك كردار نيك به عنوان سه معيار عقلاني مورد توجه داوران خردورز قرار گرفته و در سنجش و ارزيابي خود و ديگران از آن بهره مي گيرند.با همه تلاشي كه خرد و خردورزان انجام مي دهند، شايد در كليات به موفقيت هايي دست يابند، ولي بلنداي خردورزي و فرازي كه در آن قرار مي گيرند با همه كمال، از تماميت برخوردار نيست.

دراينجاست كه وحي به عنوان اكمال و اتمام به كمك عقل مي آيد تا ضمن بيان جزئياتي كه عقل از ورود در آن ناتوان است، كلياتي را فراتر از خردورزي بيان كند كه تنها مختص عقل فعال به وحي و الهامات الهي است. از اين رو عنايت و فضل و رحمت الهي نصيب خردمندان بشر شده تا به عنوان متقين و هنجارگرايان و نابهنجار گريزان، از آموزه هاي وحياني بهره مند شوند. پس تنها خردورزان متقي هستند كه يك گام فراتر رفته افزون بر احكام عقلاني و عقلايي، از احكام وحياني و آموزه هاي هدايتي آن بهره مند مي شوند. (بقره، آيات 2 تا 5 و آيات ديگر)

پيامبران الهي درحقيقت به اين ماموريت فرستاده شدند كه احكام عقلاني خاصي را امضا و تاييد كنند و احكام ديگري را كه بيرون از دايره عقل غير كمالي است بيان نمايند.

دريك فراز بالاتر، پيامبر گرامي (ص) ماموريت مي يابد كه افزون بر اكمال، به اتمام كمالات توجه دهد تا انسان ها برترين برترها و نيكوترين نيكي ها را بشناسند و بدان گرايش يابند.

لذا مي فرمايد: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق و محاسنها؛ من برانگيخته شدم تا بزرگواري هاي اخلاقي و نيكوترين هاي آن را به تماميت برسانم. اين گونه است كه تماميت هر كمالي را مي توان در قرآن و سنت و سيره آن حضرت (ص) يافت كه نمي توان برتر از آن تصور، تخيل و تو هم كرد و اوهام بشر در هر مرتبه اي باشد بدان نخواهد رسيد، مگر آنكه بر سيره محمدي(ص) قرارگيرد و به تماميت كمالي برسد. (احزاب، آيه 21؛ آل عمران، آيه 31 و آيات ديگر).

پس آنچه پيامبران و پيامبر گرامي (ص) بيان كرده، توجه دادن انسان به حقيقت انسانيت است كه همان باطن غير مادي اوست كه در دو شكل روح و نفس يعني جان و روان معرفي مي شود. انسان موظف است تا بيش از آنكه به جنبه هاي جسداني و جسماني خويش توجه كند به جنبه هاي روحاني و نفساني خويش توجه نمايد؛ زيرا جنبه هاي جسماني بشر نيز مي بايست در راستاي تكميل و رشد جنبه هاي روحاني و نفساني به كار گرفته شود.

مولوي بلخي رومي به بخشي از اين حقيقت اشاره كرده و مي فرمايد:

اي برادر تو همان انديشه اي

مابقي تو استخوان و ريشه اي

زيرا اين انديشه انسان است كه شخص را متوجه حقيقت خود مي كند و بينش و نگرشي را به او مي بخشد كه مي تواند با پيروي از عقل و وحي يعني درچارچوب اصول ارزشي عقل و شريعت به آن حقيقت كمالي برسد و خود را از نقص رهايي بخشد.

امام رضا (ع) اسوه حسنه انسانيت

جنبه مادي انسان را بشره مي گويند؛ زيرا بشر اشاره به پوست و ظاهر دارد (بشره در لغت به معني پوست است) واژه انسان نيز ناظر به جنبه غير مادي انسان است كه به معناي انس و الفت گرفتن است. انسان اگر بخواهد از جنبه مادي و بشري خود عبور كند و به جنبه معنوي و انسانيت خويش برسد مي بايد مسير فطرت و عقل را بپيمايد. فطرت و عقل به انسان كمك مي كند تا جنبه هاي متعالي وجود خويش را بيابد و با بهره گيري از امور، راه رشد خود را پيدا كند.

عقل به سبب نقش تنزيه و تسبيح گرايانه خود، بيش از آنكه دستور به انجام عملي بدهد، از انجام اعمالي برحذر مي دارد. از اين رو عقل حكم مي كند كه ظلم زشت و بد است و مي بايد به عنوان قبيح ترك گردد؛ البته عقل انساني به سبب حضور درجسم اين امكان را مي يابد.

كه نگاه تشبيهي به مسايل تنزيهي و تسبيحي داشته باشد. اين گونه است كه به حسن و نيكويي عدل نيز مي رسد و به آن فتوا و حكم مي دهد.

عقل بر اساس نقش تنزيهي و تسبيحي خود به انسان حكم مي كند كه اگر بخواهد با حقيقت كمالي خود انس يابد و بدان برسد، مي بايست از اموري پرهيز كند.

از اينرو مساله تقواي عقلاني و عقلايي ظهور مي يابد و نبايدها درحوزه اخلاق شكل مي گيرد. بنابر اين عقل حكم مي كند كه نبايد پيمان شكني كرد يا ظلم روا داشت و در يك تصوير تشبيهي با عنايت به ضد اين امور نيز حكم مي كند كه وفا به پيمان و عقد و عهد لازم و امري بايسته است.

امام رضا (ع) درهمين باره و در بيان جايگاه بسيار مهم و بالاي عقل عملي در زندگي بشر مي فرمايد:صديق كل امرء عقله و عدوه جهله؛ دوست هر كس عقل اوست و دشمن او جهل و ناداني اوست.

ايشان همچنين درباره عبادت تفكري و بهره مندي از عقل درزندگي مي فرمايد:«ليست، العباده كثره الصيام و الصلاه و انما العباده كثره التفكر في امر الله؛» عبادت، بسياري روزه و نماز نيست بلكه عبادت، انديشه زياد نمودن درامر خداست. (تحف العقول،ص 244)

كسي كه خردورزي كند وبه احكام خرد خويش ايمان و باور داشته باشد؛ از اين پيش زمينه برخوردار است كه از احكام وحياني بهره مند شود و بدان ايمان آورده و درآن مسير گام بردارد.

لذا خداوند در آياتي چند از جمله آيات 1 تا 5 سوره بقره،بهره مندي از هدايت وحياني و كتاب الهي را ويژه متقين و پرهيزگاراني مي داند كه به حكم عقل تمكين كرده و پرهيزگار شده اند. اينان مي توانند به عالم غيب و فرشتگان و آخرت و مانند آن ايمان آورند و به هدفمندي جهان برسند و خود را تحت احكام وحياني افزون براحكام عقلاني در آورند و نماز بگذارند و زكات بدهند؛ زيرا هر چند كه عقل نمي تواند به طور مستقيم به اين احكام وحياني برسد ولي بستر پذيرش آن را فراهم مي آورد. و بدين ترتيب انسان، با عقل و ايمان رستگار مي شود.

عقل و فطرت، بسترساز پذيرش بينش و نگرشي است كه وحي ارايه مي دهد. از آن جايي كه بينش و نگرش عقلاني و وحياني نوعي جنبه هاي انتزاعي دارد، لازم است تا الگوها و سرمشق هايي را داشته باشيم كه ما را به حقيقت نزديك سازد. همان گونه كه درعلوم عقلاني چون منطق و فلسفه و رياضيات از مثال بهره گرفته مي شود، در اين جنبه نيز از مثال هايي انساني بهره گرفته مي شود تا هم مفاهيم پيچيده ساده سازي شود و قابل درك و فهم شود و هم انسان بتواند الگوهاي عيني را دراختيار داشته باشد.

خداوند بسياري از مفاهيم محض عقلاني و ماوراي مادي را در شكل مثال و امثال بيان كرده است خداوند دراين باره به روشني مي فرمايد: و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العاقلون؛ اين مثال ها را براي مردم مي زنيم و جز خردورزان آن را درك و فهم نمي كنند. (عنكبوت، آيه 34) پس آنچه دربسياري از آيات بيان مي شود مفاهيم و امور غير مادي است كه درشكل مثال بيان مي شود تا خردورزان از آن بهره گيرند ودرك و فهم كرده و بر اساس آن بينش و نگرش هاي خود را سامان دهند.

مثال هاي انساني براي مفاهيمي چون رباني شدن انسان، پيامبران الهي هستند. دراين ميان پيامبر گرامي (ص) و نفس ايشان يعني امامان معصوم (آل عمران، آيه 61) اسوه هاي حسنه و نيكويي هستند كه خداوند دراختيار خردورزان متقي و با ايمان گذاشته است. (احزاب، آيه 21)

پيروي از ايشان يك تقليد خردمندانه است؛ زيرا برخلاف تقليد از نياكان كه كوركورانه و طبق عادت است؛ اين تقليد از پيامبر(ص) و امامان(ع) تقليد مبتني بر خردورزي و اثبات اصول دين براساس خردورزي و تعقل است.

امام رضا(ع) يكي از كساني است كه پيامبر(ص) به حكم الهي، آنان را با عنوان اهل عصمت به انسان ها معرفي كرده است تا انسان ها براساس مثال عيني و خارجي، از ايشان پيروي كرده و به حقايق باطني دست يابند و خدايي شوند.

اخلاق اتمامي رضوي(ع)

اخلاق امام رضا(ع) همانند اخلاق ديگر اسوه هاي كامل و تمام الهي، اخلاق تماميت در مكارم و محاسن اخلاق است؛ زيرا ايشان به عنوان يكي از چهارده معصوم(ع) در چنان جايگاهي نشسته كه بهترين بهترين ها را مي شناسند و مي داند و عامل بدان است. بنابراين نيكوترين نيكوها را در تماميت آن مي گويد و انجام مي دهد. پس سيره ايشان همانند سنت ايشان در اوج تماميت است، به گونه اي كه نمي توان كمالي را يافت كه ايشان در تماميت اين سخن نگفته يا انجام نداده باشد.

از آنجايي كه شرايط براي فهم همه مكارم و محاسن اخلاقي در شكل جزيي و عملي آن براي مردم زمان پيامبر(ص) فراهم نبود؛ زيرا درك و فهم بشر به آن حد نرسيده بود كه واقعا همه علوم و معارف آن حضرت(ص) را درك و عمل كنند؛ اين معارف و علوم در شكل جوامع الكلم به اميرمؤمنان(ع) به عنوان باب مدينه العلم منتقل مي شود و آن حضرت(ع) بخشي را در زمان خويش بيان و درسيره خود عمل مي كند، اما بسياري از اين علوم و ابواب هزارگانه كه هريك هزار باب علم بود، باقي مي ماند تا ديگر امامان(ع) آن را در سنت و سيره خويش به نمايش بگذارند. بخش اعظم اين جوامع الكلم در هنگام ظهور حضرت بقيه الله اعظم خودنمايي مي كند و مردم در سنت و سيره آن حضرت(عج) با جزئيات آن آشنا مي شوند.

امام رضا(ع) با توجه به شرايط و مقتضيات زمان خود بخشي از اين معارف الهي را در سنت و سيره خود به نمايش گذاشت و بيان كرد آنچه در مقاله حاضر بيان مي شود تنها گوشه اي از آن معارف است كه آن حضرت(ع) بيان كرده و يا انجام داده است.

اهل بيت(ع) كشتي نجات

امام (ع) همانند قرآن و ديگر معصومان(ع) به انسانها هشدار مي دهد كه همواره بايد مواظب و مراقب دشمن سوگندخورده خود يعني ابليس باشند؛ زيرا ابليس اجازه نمي دهد تا انسان تقواي عقلاني و وحياني را پيشه كند و سازه الهي خود را تكميل كرده و به اتمام برساند.

ابليس اگر در كمين همگان است تا از عقل خود بهره نبرند و در سايه عقل، دينداري و حيا نورزند، بيش از پيش مترصد انسان مؤمن است تا او را به غفلتي گرفتاركرده و تحت ولايت خويش ببرد و از عبادت خدا به عبادت خود بكشاند. بنابراين، مؤمنان مي بايست هوشيار و بيدار باشند تا گرفتار غفلتي نشوند تا فرصتي به ابليس براي هجوم و پيروزي فراهم شود.

امام رضا(ع) از پيامبر(ص) نقل مي كند كه آن حضرت(ص) فرمود: لايزال الشيطان ذعرا من المومن ما حافظ علي الصلوات الخمس؛ فاذا ضيعهن تجرا عليه و اوقعه في العظائم؛ شيطان پيوسته از شخص با ايمان كه مواظب انجام نمازهاي خويش است بيم دارد، تا آن زماني كه آن را ضايع كند و اهميت به اوقات آن ندهد، در چنين وقت است كه بر وي دست يافته و اورا در گناهان مي افكند.

بنابراين، همگان جز عبادالله و اولياي خاص الهي (ص، آيات 82 و 83) بايد خود را در كمينگاه دشمني بيابند كه او مي بيند ولي ديده نمي شود. (اعراف، آيه 27)

هرگونه غفلت حتي از جانب افرادي كه به مقامات بلندي در انسانيت رسيده اند مي تواند ابليس را بر آنان مسلط سازد و گرفتار خسران و زيان ابدي گرداند (سوره عصر) چنان كه سامري (طه، آيه 69) و بلعم باعورا (اعراف، آيات 175 و 176) را از اوج به حضيض كشاند و به دوزخ افكند.

تنها راه نجات، تمسك و توسل به اسباب الهي (مائده، آيه 35)، ريسمان خداوند (آل عمران، آيه 130) و دستگيره محكم و استوار عروه الوثقي (بقره، آيه 256) است. از اين رو امام رضا(ع) از پيامبر (ص) نقل مي فرمايد: مثل اهل بيتي فيكم كمثل سفينه نوح من ركبها نجا و من تخلف عنها زخ في النار؛ مثل اهل بيت من در بين شما مثل كشتي نوح است كه هر كس در آن درآمد نجات يافت و هركس تخلف نمود، در آب غرق و در آتش پرت شد.

بنابراين، اگر كسي بخواهد از دام ابليس و خسران ابدي رهايي يابد مي بايست به حكم عقل از اهل بيت(ع) پيروي و اطاعت كند و تقليد از ايشان را عين خردورزي بداند؛ زيرا تعبدي كه ريشه در تعقل داشته باشد عين تعقل است و در حقيقت اين عقل است كه به تقليد از امام معصوم(ع) فرمان مي دهد.

برخي ها مدعي شيعه گري و پيروي از اهل بيت(ع) هستند در حالي كه اين گونه نيست و تشيع تنها لقلقه زبان ايشان است؛ زيرا كسي كه شيعه است گام به گام از ايشان اطاعت و پيروي مي كند. مي گويند كه حضرت سلمان محمدي در پس اميرمومنان(ع) حركت مي كرد. وقتي به جايي رسيدند، شخصي كه به ملاقات آنان رفته بود، نگاهي به ردپاهاي آنان افكند و ديد يك جاي پا بيشتر نيست. به سلمان عرضه داشت: جا پاهاي تو كدام است؟ آن بزرگوار فرمود: من سعي كردم چنان گام بردارم كه گام من دقيقاً بر جاي پاي آن حضرت(ع) قرار گيرد.

امام رضا(ع) در اين باره مي فرمايد كسي كه مدعي تشيع و پيروي از اهل بيت(ع) است و مانند ما اطاعت خداوند نكند، نمي تواند مدعي تشيع باشد. امام مي فرمايد: «من كان منا و لم يطع الله فليس منا؛ هر كس خودش را با ما بداند و خدا را اطاعت نكند از ما نيست. (سفينه البحار ج 2، ص 98)

اخلاق انساني در خوش خلقي

اخلاق الهي انساني در سايه خوش خلقي پديد مي آيد. براي هرچيزي نشانه اي است، نشانه بينش و نگرش سالم و فطرت و عقل و قلب سليم را مي بايست در كنش و واكنش و منش شخص جست. اينكه مي گويند انساني داراي پندار نيك است بايد آن را در گفتار نيك و كردار نيك خويش به نمايش بگذارد؛ زيرا از كوزه همان برون تراود كه در اوست.

انساني كه خدايي شده و متخلق به اخلاق است، نمي تواند بهشت نما باشد در حالي كه اخلاق دوزخي دارد و كلام و سخن و كردارش آتشين و جانسوز و زبانش تلخ و گزنده است. در اين باره امام رضا(ع) مي فرمايد: «اياكم و سوءالخلق فان سيئ الخلق في النار لامحاله ؛ از بداخلاقي بپرهيزيد، زيرا بداخلاق بدون ترديد در آتش است. (عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 34) به اين معنا كه كسي كه بدخوست درحقيقت سازه وجودي اش، دوزخي است و آن باطن اين گونه خودنمايي مي كند. در مقابل، خوشخويي به معناي سازه بهشتي شخص، نشان از بهشت و خرمي و خوشي و آرامش بهشتي مي دهد.

مؤمن با اخلاق خود است كه خدايي بودن خود را نشان مي دهد و اعتراض فرشتگان و مدعاي ابليس را باطل مي سازد و جايگاه ارزشي انسان براي خلافت الهي را اثبات مي كند. كردار و اخلاق مؤمن مي بايست بندگي خداوند باشد كه در اشكال گوناگوني به ويژه كمك به هم نوعان خودنمايي مي كند. در آيات نخست سوره بقره كه به مسئله اصلي ايمان اشاره دارد، حقيقت ايمان را در دو شكل نماز براي خدا و زكات به مردم نشان مي دهد. به اين معنا كه جلوه ايمان را مي بايست در زندگي به شكل اعمال عبادي محض و كمك به هم نوعان و احسان به آنان جست وجو كرد. امام رضا(ع) نيز در اين باره مي فرمايد كه مؤمنان بايد به گونه اي عمل كنند كه خداوند بر آنان افتخار و مباهات كند و به فرشتگان نشان دهد كه خلقت انسان ارزش آن را داشته است كه از برخي نقاط ضعف انساني چون خونريزي و كشتار چشم پوشيد.

امام مي فرمايد با كارهاي خوب و نيك در خدمت مردم باشيد تا خداوند به اين رفتار اخلاقي شما بر فرشتگان مباهات ورزد: «من فعل ما لزمه من امر المؤمنين باهي الله تعالي به و ملائكته؛ هر كس وظايف خود را نسبت به مؤمنان انجام دهد خداوند و فرشتگان به او مباهات مي كنند. (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 413)

بي گمان پرداختن به همه حوزه هايي كه در سنت و سيره آن حضرت(ع) آمده در يك مقال كوتاه ناشدني است. از اين رو به همين مقدار بسنده مي شود. با نگاهي به آنچه بيان شد مي توان دريافت كه انسان مؤمن، انساني اخلاقي است و اخلاق در تاروپود وجود او ريشه دوانده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا