روش امام هادي(ع) در تزکيه مردم
به مناسبت 15 ذي الحجه سالروز ولادت دهمين چراغ هدايت
يکي از مسئوليتهاي پيامبران و امامان(ع) هدايت است که به دو شکل ارايه طريق و ايصال الي المطلوب انجام ميگيرد. آنان براي انجام اين مسئوليت گاه تعليم ميدهند و گاه تزکيه ميکنند. روش تعليم وتزکيه آنان نيز به دو شکل است که بيانگر شيوه تکويني و تشريعي است؛ يعني گاه تنها ارائه راه و آموزش وتربيت از طريق علم حصولي در قالب تشريعي و گاه ديگر از طريق تصرفات و شيوه تکويني انجام ميگيرد.
امام هادي(ع) از دو شيوه هدايتي در قالب تشريعي و تکويني بهره برده است؛ ولي آنچه قابل بيان در تبيين شخصيت ايشان است، تنها اشاره به همين شيوه تشريعي است؛ زيرا بسياري از تصرفات آنان در مقام تعليم يا تزکيه به گونهاي بوده که تاريخ نتوانسته و يا نميتواند آن را گزارش کند. از اين رو، نويسنده با اشاره به سخنان آن حضرت(ع) بر آن است تا روش تزکيه اخلاقي ايشان را تبيين کند.
روشهاي تزکيه
تزکيه به معناي پاک کردن، رشد و نمو، اصلاح، ايجاد شايستگي و تحقق موجبات مدح (لسان العرب، ابنمنظور، ج6، ص 64-65، «زکا») وقتي درباره نفس به کار ميرود به معناي تلاش براي دستيابي به سببهايي است که به پاکي نفس ميانجامد. از نظر آموزههاي قرآني و اخلاقي تزکيه داراي دو قسم است: 1.با عمل شايسته که اين طريقه پسنديده است؛ 2-با گفتار و ستايش که اگر نسبت به خويشتن باشد، مذموم است. (مفردات الفاظ قرآن کريم، راغب اصفهاني، ص 380، «زکا»)
البته هر انساني وظيفه دارد که به تعليم و پرورش خود بپردازد، ولي حقيقت آن است که براساس توحيد افعالي، علم و زکات (پاکي) را خداوند در هر موجودي از جمله انسان ايجاد ميکند و انسانها تنها بستر دانش و تزکيه نفس را فراهم ميآورند. از اين رو خداوند ميفرمايد هيچ کسي به پاکي نميرسد، مگر آنکه خداوند او را تزکيه کند. (نساء، آيه 49)
اين تزکيهاي که خداوند انجام ميدهد همان تصرفاتي است که موجب ميشود تا انسان پاک شود و داراي نفس سليم بدون هيچگونه غل و غش و بيماري گردد. هر چند که انسانها به اراده و اختيار خود بستر بهرهمندي از تزکيه الهي را فراهم ميآورند ولي اين تصرفات الهي است که به اين امر واقعيت ميبخشد.
از آموزههاي قرآني به دست ميآيد که پيامبران و اولياي الهي به عنوان مظاهر الهي به اين امر اقدام ميکنند؛ يعني آنان نيز به عنوان مظاهر الهي و خليفه خداوند از تصرفاتي برخوردارند که ديگران را تزکيه ميکنند.اين که خداوند در آيات قرآني از جمله آيات 129 و 151 و 174 سوره بقره و 77 سوره آلعمران و آيه 2 سوره جمعه از مسئوليت و وظيفه تعليم و تزکيه پيامبران(ع) خبر ميدهد، به دو معناي تعليم و تزکيه تشريعي و تکويني است.
به اين معنا که گاه در مقام بيان قرار ميگيرند و اموري را که بايد انسانها به عنوان دانش و ارزش بدانند به آنان ميگويند تا با استفاده از آن دانش و ارزش، به خودسازي و تکامل خود بپردازند؛ و گاه ديگر در مقام تصرف برميآيند و در کون و کائنات تصرف کرده و به يک معنا علم و پاکي را در جان ايشان ميافکنند.
روش تزکيه تشريعي امام دهم
امام هادي(ع) در طول زندگي خود بر آن بوده تا به اشکال گوناگون و در قالبهاي مختلف به تعليم و تزکيه مردم بپردازند. از آنجايي که حوزه اخلاقي بيشترين مسئله را براي مردم و جامعه ايجاد ميکند و نقص در اين حوزه به ديگر حوزهها از جمله حوزههاي اجتماعي و اقتصادي و حقوقي و سياسي و نظامي و مانند آن سرايت ميکند، تزکيه نفس و ارتقاي اخلاق از اصليترين و مهمترين برنامههاي اسلام و رهبران آن قرار گرفته است.
البته بسياري از مردم به تزکيه نفس خود به معناي ناپسند ميپردازند. به اين معنا که خود را به اخلاق پسنديده مدح و ستايش کرده و هرگونه عيب و نقص اخلاقي را از خود دور ميدانند. چنين نگرشي نسبت به خود، مهمترين عامل در ترک پرورش وتزکيه نفس واقعي است؛ زيرا کسي که خود را جامع اخلاق و محاسن و مکارم ميداند و نقص و عيبي را در خود نميبيند به بازسازي اخلاقي و تربيت خود نميپردازد و همين عجب و خودپسندي مانع جدي در سر راه تزکيه واقعي نفس خواهد بود. از اين رو امام هادي(عليهالسلام) فرمودند: العجب صارف عن طلب العلم، داع الي الغمط و الجهل؛ خودپسندي، آدمي را از طلب دانش باز ميدارد و به ناسپاسي و انکار حق ميخواند (بحارالانوار، ج72، ص199)
کسي که سير است و يا خود را عالم کامل ميداند، در پي غذا و علم نميرود. اما اگر کسي گرسنه بود و اين احساس گرسنگي را داشته باشد و يا از جهل خود آگاه باشد و بخواهد اين نقص را به کمال تبديل کند، آنگاه اقدام اساسي براي تأمين تغذيه مناسب جسم و روح انجام ميدهد. لذا آن امام همام(ع) فرمودند: السهر الذللمنام و الجوع يزيد فيطيب الطعام؛ بيخوابي، خواب را لذيذتر ميکند و گرسنگي، خوراک را گواراتر ميسازد. (بحارالانوار، ج78 ص 369)
امام(ع) ميفرمايد: الجهل و البخل أذم الاخلاق؛ جهل و بخل بدترين صفات اخلاقي است. (مآثر الکبراء، ج3 ص222) ولي مصيبت اين است که بسياري از مردم از اين حقيقت گريزان هستند و رفتار مناسبي در برابر جهل و نقص خود پيش نميگيرند. از همينرو وقتي در مشکلات و مصيبتي قرار ميگيرند براساس نقص و جهل خود عمل ميکنند و در ايشان از حلم و صبر خبري نيست. اگر بخواهيم حقيقت و نيز اخلاق و منش خودمان را دريابيم ميبايست به حالات خود در بحرانها و مصيبتها توجه کنيم؛ زيرا در اين حالت است که خود واقعي خودمان را بروز ميدهيم. کسي که نفسش را تزکيه نکرده، در برابر بحرانها نه تنها واکنش مثبتي ندارد، بلکه مصيبت خود را مضاعف ميکند؛ زيرا يکي اصل مصيبت است و ديگري بيتابي و ناله بر مصيبت. امام(ع) در اينباره فرمودند: المصيبه للصابر واحده و للجازع اثنتان؛ مصيبت براي کسي که صبر ميکند، يک مشکل بيش نيست، ولي براي کسي که بيتابي ميکند، دو تاست. (بحارالانوار، ج78 ص369)
پس انسان بايد از خودش شروع کند تا بتواند در جامعه در بحرانها و مشکلات کم نياورد. برخي به جاي اينکه خودشان را اصلاح کنند همواره به نقد رفتار ديگران ميپردازند و همان خودپسندي آنها مانع از آن مي شود که عيب خود را ببينند انسان ميبايست در جامعه بگونهاي باشد که نخست عيب خود را ببيند تا ديگر سرگرم عيب ديگران نشود. کسي که اينگونه شد ديگر به سرزنش ديگران نميپردازد که چرا چنين و چنان گرديد؟ او با سرگرم شدن به عيب خود از عيب ديگران باز ميماند و ديگر عتاب و سرزنش نيز از او رخت برميبندد و در نهايت ديگران هم به او کينه نخواهند داشت؛ اما خودپسندي و عيبجويي به عتاب ميانجامد و همين موجبات آزار ديگران را فراهم آورده و در نتيجه به دشمني ديگران نسبت به او منجر خواهد شد.از طرف ديگر اگر گاهي مورد اعتراض ديگران قرار ميگيريم و يا عتاب و سرزنشي در حق ما روا ميشود، به اعمال ما باز ميگردد. پس بايد همواره مراقبت کنيم و نشانهها را ردگيري نماييم و بدانيم که ريشه اين کنش ديگران چيست؟ زيرا ممکن است که خودمان زمينه و بستر اين رفتار را فراهم آورده باشيم.
انسان عاقل همانطور که خود و رفتارش را در نظر دارد، به رفتارها و افکار ديگران توجه دارد و به محاسبه و تحليل آن ميپردازد تا بهترين کنش و واکنش را نسبت به ديگران داشته باشد. وقتي کسي به خودش احترام نميگذارد به طريق اولي احترامي براي ديگران قايل نيست. پس نميبايست به چنين افرادي نزديک شد و يا به گونهاي رفتار کرد که دهانش باز شود. از همينرو خداوند در قرآن ميفرمايد که از کنار جاهل به کرامت عبور کنيد و اجازه ندهيد که او با سفاهت و بيعقلي اش موجب مزاحمت و اهانت و آزار شما شود. (فرقان، آيه72) امام(ع) نيز در سخني به اين نکته اشاره ميکند و ميفرمايد: من هانت عليه نفسه فلا تأمل شره؛ هرکس قدر خودش را نداند و در نظر خودش بي مقدار باشد، از شرش ايمن مباش. (تحفالعقول، ص774)
پس اگر بخواهيم از شر ديگران در امان باشيم بايد موقعيتسنج و مردمشناس باشيم و با هر کسي که ميزان درک و فهم و عقل و ايمان و خلق و خوياش ارتباط و تعامل داشته باشيم و گاهي بايد اصولا به آنها نزديک نشد تا از شر آنان در امان ماند. پس هميشه اجتماع و مردمداري خوب نيست؛ چرا که ارتباط ميبايست سنجيده و معقول و مطلوب باشد.
ضرورت محاسبه و مراقبه
امام هادي (ع)ميفرمايند که ما بايد از هر موقعيتي در زندگي براي خودسازي و تزکيه نفس بهره گيريم و اگر بخواهيم در هر کاري از جمله تزکيه نفس موفق باشيم و اندکاندک خود را پاکسازي کنيم، بايد به مراقبه و محاسبه بپردازيم؛ زيرا اين کار موجب مي شود تا نقاطقوت و ضعف خود را بشناسيم و به شکلي در انديشه درمان و چارهجويي آن باشيم. امام هادي(ع) درباره نقش محاسبه در بهبود وضعيت شخص فرمودهاند: المقادير تريک ما لم يخطر ببالک؛ حسابرسيها، آنچه را که به ذهنت خطور نميکند به تو نشان خواهد داد. (همان، ص368)
آدم بايد حساب آخر کار و آخرت کارش را داشته باشد. اگر ترس از قيامت و معاد و بازخواست در فکر و انديشه و جان آدمي رسوخ کند بسياري از کارها را انجام نميدهد و به تزکيه نفس ميپردازد. امام(ع) براي اينکه رويه حسابرسي و حساب آخر کار را داشتن در جان آدمي رسوخ کند ميفرمايد: اذکر مصرعک بين يدي اهلک و لاطبيب يمنعک و لاحبيب ينفعک؛ به يادآور لحظهاي را که در مقابل بستگانت جان ميدهي، که نه طبيب، کاري ميتواند بکند و نه از دوست کاري ساخته است. (بحارالانوار،ج78 ص370)