اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیفرهنگیمعارف قرآنی

روابط دختر و پسر در عصر رسالت

روابط دختر و پسر در عصر رسالت برخلاف امروز نه تنها معضل نبوده بلکه حتی مساله ای برای طرح نبوده است تا آموزه های وحیانی بدان بپردازد و فصلی بزرگ و یا کوچکی از آموزه های آن را به خود اختصاص دهد.

شاید به نظر می رسد که معضل و یا مشکل و یا حتی مساله روابط دختر و پسر امری زایده خیال و یا توهم و حتی تغییرات بنیادین در بینش و نگرش متشرعان و اهالی اسلام باشد که بیرون از چارچوب های قانونی و هنجاری اسلام و بینش و نگرش آن شکل گرفته و قوام یافته و به عنوان حدود و رسوم و قوانین شفاهی و سپس با کمی اغماض از سوی فقیهان به عنوان مساله و در نهایت به علل مختلف به شکل مشکل و معضل خود نمایی کرده است.

 

این در حالی است که اگر مساله روابط دختر و پسر به عنوان مساله در جامعه عصر رسالت مطرح بوده به شکل قوانین و آداب در آیات و آموزه های قرآنی و یا آموزه های نبوی و داستان هایی از مساله و یا مشکل خودنمایی می کرد؛ مگر آن که بر این باور باشیم که همه مردمان عصر رسالت بر خلاف طبیعت گرایش جنسی به ویژه در میان دختران و پسران، مردمانی از آن نوع دیگر و از ما بهتران بوده اند و دختران و پسران عصر رسالت همگی بالجمله و بی استثنایی بچه مثبت بوده و هیچ گونه رفتارهای خلاف اخلاق انجام نمی داده اند و یا این که بپذیریم که آن چه امروزه به عنوان خلاف اخلاق و اصول و آداب و رسوم هنجاری مطرح است در حقیقت رفتارهای هنجاری و آدابی سالم و فطری و هنجاری است که به سبب تغییر نگرش و بینش تحمیلی در میان متشرعه خشک و متحجر این گونه تغییر ماهیت داده است.

به سخنی دیگر یا باید بپذیریم همه بی استثنایی در عصر رسالت بچه مثبت بوده اند و یا این نابهنجاری امروزی در میان متشرعه امری هنجاری و یا دست کم طبیعی و فطری است. از این رو واکنش های عصر رسالت این گونه که در عصر ما تند و زننده شده است نمی بوده است.

البته باور ما بر این است که مسایل اجتماعی در میان عصرها تغییرات متفاوتی دارند و امری که در زمانی پدیده اجتماعی نبوده است، به شکل پدیده ای اجتماعی بروز می کند و یا حتی گاه از مساله بودن به مشکل و معضل تغییر ماهیت و شکل می دهد؛ ولی مساله این است که امور و مسایلی چون مساله روابط زن و مرد و یا دختر وپسر مساله امروز نیست و همواره از زمان خلقت و آفرینش وجود داشته است و انسان به طور طبیعی میل و گرایش به جنس مخالف دارد و تنها موردی که قرآن خلاف این را حکایت می کند وآن را به عنوان امری بیرون از طبیعت آدمی بر می شمارد، مساله هم جنس گرایی میان زنان و مردان قوم لوط بوده است که در آن جا نیز تاکید می شود که چرا از راه و روش طبیعی و فطری به دور شده اید و مردان به جای استفاده از زنان یا زنان از مردان به هم جنس گرایش یافته اند که همین مساله خود موجب عذاب و عقاب دردناک ایشان شده است.

بنابراین مساله روابط دختر و پسر مساله همشیگی بوده است ولی با این همه هرگز به عنوان مساله مطرح نبوده است ؛ به این معنا که موجب نشده است تا گروهی عظیم از منابع انسانی و یا مالی صرف و هزینه فهم و کنترل و مهار و مدیریت آن شود و دستگاه اجرایی بسیاری وقت و فرصت و هزینه مالی بسیار هنگفتی را برای آن می شود و قضات و دادگاه و زندان ها هزینه های بسیاری را صرف می کنند تا این مساله و به قول خود معضل را درمان و کنترل و مدیریت کنند.

روابط دختر و پسر، مساله يا معضل؟

پرسش این است که آیا روابط دختر و پسر، اصلا مساله یا مشکل و یا حتي معضل و بحران است يا تنها توهم معضل و بحران است؟ آيا روابط دختر و پسر به معنای اختلاط آنان امری بیرون از چارچوب های اسلامی و قرآنی و آموزه های وحیانی و یا نبوی است ؟ یا این که اصولا این گونه امور نه تنها معضل ، مشکل و بحران نیستند بلکه حتی مساله نیز به شمار نمی آیند؟

پاسخ اين پرسش را مي بايست در روابط عصر رسالت جست؛ زيرا عصري است كه دين اسلام و آموزه هاي وحياني آن به صورت عملي به اجرا در آمد و حضرت پيامبر(ص) صاحب رسالت و شريعت خود عهده دار اجراي و نظارت بر آن بوده است.

برای شناخت مسايل و چگونگي روابط و عمل به آموزه هاي وحياني و نبوي عصر رسالت می توان از دو روش و شیوه خوانش تاریخ و تحلیل آن بهره مند شد؛ نخستین و کامل ترین آن آیات وحیانی است که مساله را نه تنها برای عصر رسالت بلکه برای همه عصور تا قیامت تبیین می کند. شگفت این که قرآن مسائلی را طرح می کند که برای همه انسان ها و یا بیش تری ایشان مساله است و می بایست حل شود و یا نیازی انسانی است که زمان مدار و زمان محور نیست و گرفتار لحظه و تاریخ نمی باشد. مساله روابط دختر و پسر از دست مسایلی نیست که می بایست این گونه که ما بدان به عنوان مساله و بلکه حتی معضل می نگریم نگریسته شود. به این معنا که قرآن و وحی با آن که مساله را فطری و غریزی و گرایش شدید میان این دو جنس را می داند و به خوبی می شناسد و آگاه است بدان به عنوان مساله نمی نگرد و به طرح مسایل و مباحث آن اقدام نمی کند. بنابراین با نگاهی به آموزه های وحیانی که ناظر به عصر رسالت و همه عصور پس از آن است مساله ای به نام مساله روابط دختر و پسر مطرح نمی باشد.

روش و شیوه دوم شناسایی و ردگیری امور عصر رسالت، تاریخ نقلی است که از به دو شکل روایت حدیثی که برای فقیهان به عنوان منبع احکام مطرح می باشد و نیز روایت تاریخی که از این اعتبار و حجیت برخوردار نمی باشد به دست ما رسیده است. مشکل اساسی در این بخش آن است که روایات حدیثی کم است و کم تر به این مساله پرداخته اند واز این کم تر روایت تاریخی می باشد که به سختی می توان روایت گزارش گر از عصر رسالت را یافت. در این میان تنها پاره ای از روایت های تاریخی به جهت زیبایی و حرکت های شگفت انگیز نقل و به ما رسیده است که می توان از آن ها بهره برد با آن که شمار آن بسیار کم است که از آن جمله می توان به اذیت کردن دختر انصاری از سوی یهودیان و یا بوسیدن دختری در کوچه های مدینه اشاره کرد.

بازخواني روابط دختر و پسر در عصر رسالت

در این نوشتار تلاش می شود تا روابط دختر و پسر در عصر رسالت با استفاده از دو منبع اساسی قرآن و تاریخ نقلی و حدیثی بازخوانی شود تا دانسته شود که آیا روابط دختر پسر اصولا می تواند مساله باشد چه رسد که به عنوان یک معضل و یا مشکل اجتماعی خود را بر جامعه تحمیل کند و تبعات و آثار و هزینه های بسیار هنگفتی را نیز بر جامعه تحمیل کند.

نگاه قرآن به مساله

پیش از ورود به تبیین و تحلیل از مساله روابط دختر و پسر از منظر قرآن لازم است که مفهوم واژه روابط فهمیده و توضیح داده شود. روابط به معنای ارتباط مستمر کلامی و رفت و آمد دایمی است. در حقیقت روابط به معنای کنش های ارتباطی کلامی میان دو شخص از یک جنس و یا دو جنس می باشد که در میان دوستان به شکل صحیح و درست آن اتفاق می افتد. دوست و دوستان شخص و یا اشخاصی هستند که با هم ارتباط و کنش های کلامی و رفت و آمد دارند. با دوستی و ابزار محبت است که می کوشند تا خواسته های عاطفی و نیازهای روحی خویش را برآورده سازند. دوستی در بسیار از موارد در میان هم جنسان اتفاق می افتد و اشخاص با این شیوه می کوشند تا نیازهای عاطفی و روحی خویش را برآورده سازند. گاه دیگر این دوستی میان دو جنس مخالف ایجاد می شود. دوستی میان دو جنس می تواند برای دست یابی به شناخت برای ازدواج و گزینش همسر باشد. این روابط در میان دختر و پسر همان چیزی است که در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.

در قرآن از مساله روابطی از این دست که میان دو جنس مخالف با کنش های ارتباطی کلامی و رفت و آمدهای مکرر اتفاق می افتد با واژه مراوده تعبیر می شود. در آیه 23 سوره یوسف به مساله کنش های ارتباطی میان یوسف که پسر جوان و تازه به رشد و بلوغ رسیده بود با همسر عزیز مصر اشاره شده است. البته قرآن بیان می کند که یوسف (ع) به عنوان برده و فرزند خوانده وارد خانه عزیز مصر می شود. ( یوسف آیه 21) و چون به توانایی ها و رشد خویش دست یافت زنی که یوسف در خانه او بود از یوسف خواست که خود را در اختیار او نهد و از وی کام گیرد.( یوسف آیه 23) در این آیه واژه " راودته التی هو فی بیتها عن نفسه " سخن به میان می آید ؛ به این معنا که آن زن هر روزه به دیدار یوسف جوان می شتافت و می کوشید به عناوینی به وی نزدیک شود تا این که برای دست یابی به کام یابی درها را بر یوسف جوان می بندد.

مراوده در زبان عربی به معنا و مفهوم این است که شخص رفت و آمدهای پیاپی داشته باشد. این همان چیزی است که ما از آن به روابط از آن سخن می گوییم.

البته گاهی مراد از روابط اجتماعی کنش های ارتباطی سالم کلامی و هنجاری با دیگری است که زمینه های حضور اجتماعی برای اشخاص را فراهم می آورد. از این روست که گفته می شود که فلانی دارای روابط اجتماعی خوبی است و به سادگی با دیگران گرم می گیرد و از فواید این ارتباط بهره می گیرد بی آن که میان آن دو دوستی و یا مراوده و تکرر رفت و آمدی باشد. این گونه روابط اجتماعی در آیات قرانی نمونه های تاریخی نیز دارد. از جمله می توان به روابط دختر شعیب و با پسر جوان و بیگانه ای به نام حضرت موسی (ع) در سر چاه مدین اشاره کرد که هنگام آب دهی گوسفندان اتفاق افتاد. در آن جا سخن از این نیست که این ارتباط و روابط به شکل مراوده بوده است بلکه امری غیر مکرر بوده است و تنها یک بار اتفاق می افتد و هم حضرت موسی (ع) از این روابط اجتماعی خود سود می برد و هم دختران به مقصود خویش از آب دهی گوسفند توسط جوان قوی و امین دست می یابند.

بنابراین دو نمونه تاریخی و قرآنی می توان برای دو شکل از روابط میان دختر و پسر و یا جنس های مخالف نشان داد. موردی که به شکل مراوده بوده است وموردی که از آن به شکل روابط اجتماعی می توان تعبیر کرد.

در داستان مراوده معلوم می شود که این مراوده یک سویه بوده است و آن کس که رفت و آمد داشت و با کنش های ارتباطی کلامی و حضوری خویش می کوشید تا بر پسری تاثیر بگذارد زن و همسر عزیز مصر بوده است. از این روست که خداوند فعل و کنش را به زن نسبت می دهد و می فرماید که همسر عزیز با یوسف مراوده داشته است؛ ولی این بدان معنا نیست که حضرت یوسف (ع) بارها این دیدارها را ندیده گرفته است. وقتی زنی همواره برای دیدار وی می شتابد انگیزه ها و خواسته های دارد که در حقیقت بیان گر انگیزه های ایجادی روابط است.

آن حضرت (ع) از مقصود و مقصد این روابط آگاه نبوده است و یا به عنوان فرزند خوانده و یا غلام و برده ناچار بوده است که ارتباط خویش را حفظ کند. مساله ای که در این جا مطرح است این که نفس مراوده و روابط میان زنی و پسری امری مذموم نبوده است بلکه آن چه این امر را مذموم داشته مساله خواسته های نفسانی است که از سوی زنی شوهر دار مطرح می شود.( یوسف آیه 23)

قرآن توضیح می دهد که این مراودات آثاری داشته است که اگر خداوند حضرت یوسف (ع) را حفظ و پاس نمی داشت گرفتار دام و مکر زنانه همسر عزیز می افتاد که خواهان فحشا و رفتاری سوء و زشت و نابهنجار بوده است.( یوسف آیه 24)

در ادامه نیز مساله زنان اشراف مطرح می شود که آنان نیز خواهان مراوده و ادامه رفت وآمد و روابط و یا به سخنی درست رابطه با یوسف (ع) بوده اند. ( یوسف آیه 33) هر چند که خود در آغاز از عشق و شیفتگی شدید همسر عزیز به یوسف (ع) به شکل تمسخر آمیزی سخن می گویند.(یوسف آیه 30)

همسر عزیز از عنصری به نام عصمت در حضرت یوسف (ع) سخن می گوید و این نشان می دهد که عصمت در پسران به همان معنای عفت در دختران است. کسی که خود را از مراودات و رابطه های عاشقانه حفظ می کند و اجازه سوء استفاده را به دیگری نمی دهد.( یوسف آیه 32)

در داستان دختران شعیب و حضرت موسی (ع) مساله ارتباط اجتماعی مطرح می شود. به این معنا که دختر و پسر در جامعه می توانند کنش های ارتباطی اجتماعی داشته باشند و همان گونه که کار برای دختران در جامعه مجاز است چنان که دختران شعیب این کار را می کردند همان گونه اختلاط در سطحی مجاز شمرده شده است. به سخن دیگر اختلاط کلامی و ارتباطی از این دست جایز می باشد. اما عدم حضور آنان در سر چاه در هنگام برداشت آب از سوی جوانان مدین به این معناست که آنان حاضر نبوده اند که خود را به شکلی که اختلاط بدنی ایجاد شود به میان مردان و پسران قرار دهند. این دور ماندن از چاه و ازدحام آن جا بیانگر آن است که اختلاط بی مورد امری ناپسند و نابهنجار است و بهتر است که ترک شود.( قصص آیه 23)

به هر حال روابط میان دختر و پسر به معنای مراوده جایز نیست زیرا تبعات و اثاری دارد که از آن میان می توان به سوء و فحشا اشاره کرد. اما کنش های ارتباطی اجتماعی و اختلاط در حد ضرورت جایز می باشد البته بهتر است که در همان حال دختر حیا ورزد و رفتارهای جلف و زننده از خود بروز ندهد. نوع بیان کلمات و یا گام برداشتن می بایست به گونه ای باشد که شخصیت و اعتبار آنان در معرض خطر قرار نگیرد.

کانون های نیاززدایی

در زمان های گذشته جامعه آن روز با جامعه امروز تفاوت های داشته است.از جمله آن که زنان و دخترانی به عنوان کنیز و برده وجود داشته اند و زنان اهل کتاب و یا کنیز لازم نبوده است که حجاب را مراعات کنند و حکم حجاب تنها برای زنان آزاد و مومن بوده است که شامل دختران نیز می شده است.

در دوره پیامبر زنان کنیز می توانستند خود را به اشکال مختلف از بردگی برهانند. از جمله این شیوه ها بهره گیری از قراردادی به نام مکاتبه بوده است. زن کنیز و یا دختر کنیز می توانست مانند دیگر بردگان خود را بخرد و آزاد کند. در این جاست که پس از آزادی می توانست شوهر کند و یا آزاد بی شوهر زندگی کند. برخی از ایشان به خودفروشی می پرداختند. اینان علم و پرچم هایی بر روی خانه های خویش می آویختند که بیانگر خود فروشی بوده است. در همین دوره برخی از تجار برده و یا سرمایه داران کنیزکانی را می خریدند و آنان را به خود فروشی برای کسب در آمد وا می داشتند. قرآن به گروهی از این زنان و دختران کنیز اشاره می کند که نمی خواستند خودفروشی کنند ولی اربابان آنان را به این کار وادار می ساختند. در این جاست که خداوند از آنان می خواهد که این دسته از کنیزکان را به خودفروشی وادار نسازند. خداوند می فرماید : و اگر کنیزتان خواهان عفت هستند برای دست یابی به متاع ناپایدار دنیا آنان را به خودفروشی وادار نسازید و هر کس این دختران را به این کار وادار سازد کیفر خواهد دید. البته خداوند گناه کنیزان را پس از این که به این کار زشت وادار شدند می آمرزد و رحمت خویش را از آنان دریغ نمی ورزند. ( سوره نور آیه 33)

این بدان معنا بوده است که در جامعه عصر پیامبر (ص) کانون هایی برای برآورد نیازهای جنسی وجود داشته است. این افزون بر خرید بردگان و یا صیغه و عقد موقت بوده است. البته از آن جایی که برخی دختران ( نه زنان ) را می خریدند و آنان را وادار به خودفروشی می کردند، خداوند از این عمل زشت ایشان را باز داشت.

این مساله نشان می دهد که جامعه آن روز نسبت به روابط جنسی در یک نوع ازادی عمل بیش تر برخودار بوده است. از آن رو، مردانی که در مسائل جنسی مشکل داشته اند می توانستند از راه های قانونی و شرعی خود را ارضا کنند. این شامل پسران نیز می شده است. از این رو کم تر اتفاق می افتاد که روابط دختر و پسر به شکل امروز به رابطه و مراوده تبدیل شود. در حقیقت معضل و مشکل امروز ما از نادیده گرفتن احکام اسلام پیش آمده است. دختران چنان که تحقیقات نشان می دهد برای ازدواج و تشکیل خانواده به مراوده با پسران علاقه مند هستند ولی پسران برای ارضای جسنی به مراوده و رابطه تمایل نشان می دهند. بنابراین اگر مساله پسرانی که تنها با نیاز جنسی می اندیشند به راه های قانونی دیگر حل شود این مشکل و مساله پیش نمی آمد که ما در این جا سخن از رابطه و مراوده و یا روابط دختر و پسر سخن بگوییم.

دختران می خواهند ازدواج کنند و تمایل به ازدواج در ایشان شدید است از این رو در روایات بسیار دستور و سفارش شده است که دختران را زود به شوهر دهید و نگذارید که تمایلات جنسی خویش را آشکار کنند و زمینه از میان رفتن عفت و حیا در آنان پدید آید.

نکته جالبی که در این پایان این بخش از مقاله قابل اشاره است که آن که در دوره پیامبر گاه اتفاقات جالبی نیز می افتاد. یکی از آن ها این گونه بوده است که پسری در کوچه دختری را می بوسد. وقتی آنان را به نزد پیامبر می برند آن حضرت (ص) از علت کار می پرسد و جوان می گوید که اگر برای همه چیز قصاص است برای بوسه من هم قصاص است و بگوید که دختر بیاید و قصاص کند. پیامبر اکرم (ص) از این قیاس به خنده می افتد : از قیاسش خنده آمد خلق را .

صائب تبریزی همین مساله و داستان را انگیزه شعر خویش قرار می دهد و می سراید:

دزدی بوسه عجب دزدی پر منفعتی است

که اگر باز ستانند دو چندان گردد.

باری ، این داستان نشان می دهد که دختران چهره های خویش را نمی پوشاندند و دیگر آن که آن چنان سخت گیری که اکنون می شود نبوده است و سوم آن که مشکل جامعه امروز عدم همه جانبه گرایی است و این که تنها بخشی از دین را عمل و به بخش دیگر کافرند و بدان عمل نمی کنند و نتایج از این دست به عنوان معضل مطرح می شود.

این آغاز سخن ماست و این مثنوی هفتاد من کاغذ شود که تا فصلی دیگر و وقت دیگر

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا