اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

جدال باطل : حق ستیزی و جهل گرایی

samamosبارها در زندگی با کسانی رو به رو شده اید که بر باطلی روشن از نظر شما اصرار و پافشاری دارند و مطلب حقی را نمی پذیرند. گاه آنان را به جهل از نوع ساده و مرکبش نسبت داده اید و یا آنان را متهم به حق ستیزی می کنید. در برابر شخص نیز نه تنها از سخن و رای خویش کوتاه نمی آید بلکه وی نیز شما را به همین دو امر متصف می کند. بی گمان داوری در این جا بسیار سخت است ؛ چه احتمال داشته باشد که شما در جهل مرکب گرفتار باشید هر چند که حق ستیز نبوده و با حق و حقیقت عناد نداشته باشید. اینجاست که جست و جوی معیاری برای شناخت حق و حق گویان خود را تحمیل می کند و انسان نیازمند ترازوی سنجش است که از آن به منطق تعبیر می شود.

با این همه آن چه در این مطلب کوتاه مورد نظر و توجه است بررسی نسبت جدل گرایی به جهل گرایی می باشد و بیش تر از آن نگاه نویسنده به مساله زمینه های جدل در گفتمان های اجتماعی و زندگی مردمان است که گاه به خشنونت و تهمت و غیبت و ده ها نابه هنجاری دیگر می انجامد. نویسنده با بهره گیری از آیات قرآنی می کوشد تا تحلیل قرآن را درباره زمینه های جدل گرایی به دست دهد و اقسام و انواع خوب و بد جدل را شناسایی و معرفی نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

جدل خوب و بد

برخی از انسان ها با آن که منطقی و عقلانی هستند گرفتار جدل می شوند و بارها دیده شده که افرادی دانشمند و اندیشمند به سادگی را روش جدلی استفاده کرده اند. این در حالی است که تنها شماری از خردمندان و اهل دانش و فن می توانند درک کنند که شخص از روش جدلی برای تبیین و یا اقناع دیگری بهره برده است.

از آن جایی که جدل گفت و گویی همراه با نزاع و به نیت و قصد غلبه و چیرگی بر دیگری است (مفردات راغب اصفهانی ، ص 189 ذیل واژه جدل ) نمی تواند بیرون از دایره جنگ نرم تعریف شود. به این معنا که جدل بر خلاف گفت وگوهایی دیگر که برای تفهیم و تفهم و اطلاع رسانی و خبرگیری انجام می شود جدل به قصد و نیت غلبه و چیرگی بر طرف مقابل انجام می شود و شخص می کوشد تا به هر شکلی شده سخن و رای خویش را به کرسی بنشاند و طرف دیگر را مغلوب ساخته و از میدان بیرون راند. دو طرف به جای آن که از شمشیر و دیگر ابزارهای جنگ فیزیکی استفاده کنند از ابزارهای کلامی و جنگ نرم بهره می برند و می کوشند تا حریف را مغلوب سازند. این گونه است که نمی توان جدل را در دایره گفت و گوهای عادی و معمولی دسته بندی کرد و همان معیارهای کلام و سخن گفتن معمولی را بر آن بار کرد.

البته مفسر بزرگ و اندیشمند شیعی شیخ طبرسی جدل را به قصد منصرف کردن شخص مقابل از رای و نظرش تعریف کرده است( مجمع البیان، ج 5 و 6 ، ص 237) تا این گونه کمی از شدت و حدت جنگی بودن بیرون آورد و به آن لطافت و نرمی بخشد. با این همه تغییر در بینش و نگرش شخص از راه جدل به عنوان بنیاد و مولفه اصلی جدل نمی تواند نادیده گرفته شود. بنابراین همواره شخص مقابل در گفت و گوهای جدلی می بایست به شکلی مغلوب شده و تغییر بینش و نگرش داده و رفتار خویش را بازسازی کند. از این رو همان گونه که در جنگ های دیگر قصد تصاحب شخص و یا سرزمین است در این جنگ های جدلی نیز تصاحب اندیشه ها و بینش و نگرش شخص مورد نظر می باشد.

ولی می توان از گفتار شیخ طبرسی این معنا را به دست آورد که این نوع جدل به سبب آن که متوجه تغییر بینش و نگرش اشخاص است می تواند به شکلی جدل محبوب و معروفی در اید و به آن جدل نیک و پسندیده گفته شود. از این روست که با دو نوع از جدل به عنوان جدل احسن و جدل غیر احسن مواجه می شویم.

این جاست که در آیات قرانی با حفظ و پذیرش دسته بندی جدل خوب و بد ، از مومنان خواسته شده تا از جدل خوب و احسن برای دست یابی به مقاصدی چون تغییر بینش و نگرش بهره گیرند. خداوند در آیه 125 سوره نحل سفارش می کند تا از جدال احسن برای تبلیغ دین و تغییر بینش و نگرش مردمان در این حوزه بهره گرفته شود. به نظر می رسد که خداوند خود نیز این شیوه را مورد توجه واستفاده قرارداده و از جدل به عنوان یک قدرت نرم سود جسته است. از این روست که به پیامبرش سفارش و دستور می دهد تا با مشرکان و کافران با بهترین روش جدل و مجادله کند.

دراین روش شخص با تکیه بر اصول و اعتقادات مشترک به گفت و گو می نشیند تا بر اساس همان اصول و اعتقادات مشترک حقانیت سخنان خود را تبیین و تحلیل نماید. از این روست که خداوند در 46 سوره عنکبوت در ادامه سفارش خویش نشان می دهد که چگونه می بایست مجادله احسن را انجام داد. دراین ایه به پیامبر(ص) سفارش می شود که به اهل کتاب بگو که ما مشترکاتی چون کتاب وحیانی و خدای یکتا و یگانه داریم .

البته از آن جایی که جدال احسن تنها زمانی ممکن و شدنی است که اصول و مبانی مشترکی وجود داشته باشد که تفهیم و تفهم بر محور و مدار آن صورت گیرد ، نمی توان با کسانی که هیچ گونه اصول و مبانی مشترکی با آنان وجود ندارد گفت و گو و جدل احسن راانجام داد. چنان که امکان ندارد با کسانی که ستمگر و لجوج و حق ستیز هستند و از همان آغاز در اندیشه درک و فهم نیستند به جدل احسن پرداخت.

به این معنا که جدل احسن و نیکو زمانی شدنی است که شخص مقابل در مقام این نباشد که بر باطل خود اصرار کند و حق ستیز باشد؛ زیرا کسانی که از همان آغاز حق ستیز هستند هرگز نمی توان مبانی و اصول مشترکی را با آنان پیدا کرد؛ زیرا حق ستیزان برای فرار از پذیرش حق هر دم مبانی و اصول خویش را تغییر می دهند و حتی به سخن پیشین خود نیز پشت پا می زنند. بنابراین نمی توان امید رسیدن به نقطه مشترکی برای پایه گذاری گفت و گو رسید. این گونه است که خداوند اجازه نمی دهد که به کسانی که حق ستیز و ستمگر هستند به گفت و گوهای حتی جدالی پرداخت.(همان پیشین)

خداوند در آیاتی چند این شیوه و روش جدل را به عنوان جدل باطل شناسایی و از آن پرهیز می دهد. جدل باطل جدالی است که حق ستیزان و ستمگران از آن بهره می برند. به این معنا که مخالفان حتی کافران و مشرکان بر دو دسته هستند : آنانی که نسبت به حق ستیز نداشته و به عللی درونی و بیرونی به کفر گراییده اند و دوم کسانی که آگاهانه و عالمانه به سوی کفر و شرک رفته اند و باطل را به عنوان مطلوب و محبوب دنبال می کنند. جدل نیک و خوب تنها با گروه نخست شدنی است ولی با گروه دوم نمی توان از راه جدل نیکو وارد شد.

خداوند در آیه 56 سوره کهف تبیین می کند که جدال با روش های باطل از شیوه های مبارزه کافران با حق و حقیقت است و آنان با بهره گیری از شیوه تمسخر و استهزا می کوشند تا رقیب و مخالف را ا زمیدان به در کنند. به این معنا که اگر در شیوه جدل احسن گفت و گوها بر پایه مبانی و اصول مشترک انجام می گیرد، در گفت و گوی جدلی باطل ، تمسخر و استهزای شخص و شخصیت و مطالب و محتوای طرف مقابل ، به عنوان اصل قرار می گیرد. این گونه است که امکان گفت و گوی حتی منطق جدلی از میان می رود و تمسخر واستهزا و خورد کردن شخصیت طرف مقابل اصل قرار می گیرد.

در جدل باطل تنها هدف و مقصود نابودی هر آن چه به نام حق و حقیقت است مورد توجه قرار می گیرد و شخص می کوشد تا باطل را بر حق چیره کند و این کار را آگاهانه و عالمانه انجام می دهد. ا زاین روست که خداوند در همین آیه و نیز آیه 5 سوره غافر جدال در برابر حق را زمینه عقوبت های الهی در دنیا و کیفر در آخرت می داند و از هلاکت و نابودی حق ستیزان با روش جدل باطل را نوید می دهد.

آداب جدل نیکو

از آن جایی که ذات و مولفه جدل ، نوعی نزاع به قصد غلبه و چیرگی و به نیت منصرف کردن شخص ا ز رای و نظرش می باشد نمی تواند در دایره گفت و گوهای معمولی و عادی باشد. از این روست که امکان خروج از مبادی آداب و رفتارها و گفتارهای پسندیده و نیک د رآن بسیار وجود دارد.

خداوند برای این که شخص در هنگام جدل نیکو گرفتار نابه هنجاری ها نشود و از دایره اخلاق خارج نشود مجموعه ای از مسایل را به عنوان آداب جدال نیک بیان می کند که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود.

برخورد منطقی : یکی از مهم ترین مبانی و آداب گفت و گوهای جدلی بهره گیری از علم و منطق است. به این معنا که شخصی که در مقام اثبات حق و حقانیت چیزی است نمی بایست برای رسیدن به نتیجه و مطلوب خود از ابزارهای نادرست و غلط استفاده کند. به این معنا که هرگز هدف وسیله و ابزار را توجیه نمی کند. بنابراین نمی توان برای اثبات مطلب حقی از روش باطلی سود جست. از این روست که خداوند در آیه 71 سوره اعراف و نیز 3 و 8 سوره حج و 20 سوره لقمان و 35 و 56 سوره غافر جدال استوار بر علم و منطق را دارای ارزشی ستودنی معرفی می کند و خواهان بهره مندی از این روش در گفت و گوهای جدلی می شود.

حسن معاشرت: از آن جایی که جدل به هر حال گفت و گویی با قصد چیرگی و علبه و منصرف کردن شخص از نظر و رای خودش می باشد می توان آن را یک جنگ دانست. بنابراین لازم است که شخص جدل کننده در هنگام جدل هماره بهترین برخورد و نیکو ترین سخن را به زبان آورد و از استهزا و تمسخر کلامی و شکلی و اشاری به دور باشد.

بسیار دیده شده است که در همگام مناظره ها و جدل ها افراد از کوره در رفته و سخنان رکیک و نادرست و حتی باطلی را بر زبان می رانند و ادا و اطوارهایی را انجام می دهد که نمایش آن برای خود افراد شرم آور می باشد و شخص از خجالت و حیا گویا آب می شود. خروج از دایره آداب سخن گفتن زمانی تشدید می شود که شخص از سوی طرف مقابل و مخالف مورد استهزا قرار گیرد. بنابراین اگر شخص خود را حق می شمارد می بایست به گونه رقیب و مخالف و شیوه او عمل نکند و کوتاه اید. اگر در خود این توان را نمی یابد که با مخالف به شیوه نیکو سخن گوید از همان آغاز وارد این میدان نشود و به کناری رود و اجازه دهد تا دیگران به مناظره پردازند.

به هر حال خداوند در آیه 125 سوره نحل و نیز 46 سوره عنکبوت بهترین برخوردو نیکوترین سخن را از جمله آداب جدال نیکو با د یگران بر می شمارد و بدان سفارش و دستور می دهد.

رفق و مدار: از دیگر آداب اسلامی جدل نیکو آن است که رفق و مدارا را در عمل نشان داده و اظهار نماید. شیخ طبرسی اصولا در تفسیر جدل احسن آن را به جدل همراه با رفق و مدارا تفسیر می کند( مجمع البیان ، ج 5 و 6 ، ص 605 و نیز ج 7 و 8 ، ص 449) بنابراین جدل کننده می بایست هماره به گونه ای رفتار کند که به دور از خشونت کلامی و رفتاری باشد و نرمی و مدارا با مخاطب را در طول جدل مراعات نماید.

از آن جایی که قرآن حاوی بیش ترین و بهترین مطالب حق و استدلال های منطقی و قوی و هم چنین آداب درست سخن گفتن است بهتر آن است که شخص از قرآن برای جدال بهره گیرد و حتی خود قران را یکی از ابزارها و وسایل جدلی قرار دهد. از امام صادق(ع) در تفسیر جدال احسن آمده است که مراد از آن جدال با کتاب الله و قرآن می باشد.(نور الثقلین ، ج 3 ، ص 95)

زمینه های جدل

جدل برای اهداف و با زمینه های گوناگون صورت می گیرد. خداوند در آیاتی از قرآن به شماری از این اهداف و بسترهایی ایجادی جدل اشاره می کند که در این جا به آنان به شکل گذرا اشاره می شود.

یکی از مهم ترین علت و زمینه های گرایش شخص به جدل را می بایست در اسیتفا و احقاق حق جست؛ زیرا گاه شخص در شرایطی به سر می برد که نمی تواند حق را ابراز کرده و یا آن را به دست آورد. دراین صورت می تواند از روش جدلی برای دست یابی به حق بهره گیرد. در آیات 1 و 2 سوره مجادله به مجادله خوله با پیامبر(ص) اشاره شده است که در آن جا خوله به هدف دست یابی به حق زوجیت خویش به مجادله با پیامبر به شکل حسن و نیک می پردازد که خداوند این جدال احسن را گزارش می کند.

از دیگر کاربردهای جدل نیک می توان به کاربردهای تبلیغی آن اشاره کرد. بارها اشخاص و گروه های اجتماعی و سیاسی و عقیدتی برای تبلیغات امری به شیوه جدال و مجادله رو می اورند. این کار نه تنها درست و سودمند است بلکه یکی از روش های مفید و تاثیرگذار می باشد که حتی پیامبران از آن سود برده اند و جدل احسن یکی از پایه های اصلی در روش تبلیغی ایشان بوده است. خداوند به صراحت در 125 سوره نحل از پیامبرش می خواهد که این شیوه و روش را در تبلیغات دینی خویش به کار گیرد.

گاه زمینه جدال و مجادله نیکو را می بایست در دلسوزی شخص نسبت به طرف مقابل یا دیگرانی جست که مربوط و یا مرتبط به موضوع جدل می باشند. از این نمونه ها می توان به دلسوزی ابراهیم (ع) برای قوم لوط اشاره کرد که موجب شد تا آن حضرت به جدال با فرشتگان مامور عذاب بپردازد.(هود ایه 74)

اگر از این مسائل و اهداف بگذریم بسیاری دیگر از علل و زمینه های جدال را می بایست در جدال باطل و زمینه های آن دانست. خداوند در آیاتی زمینه های جدال باطل را در اموری چون جهل و نادانی (حج آیات 3 و 8 ) تعصبات قومی و قبیله ای و عقیدتی (لقمان آیات 20 و 21) حق ستیزی (کهف آیه 56) کفر و شرک (انعام آیه 25 و غافر ایه 4 و5) و گمراهی و گمراه کردن دیگران (حج آیات 8 و 9 و غافر ایات 34 و 35) و جهادگریزی مومنان (انفال آیات 5 و 6 ) و دیگر امور و تکالیف سخت و دشوار جست.

بی گمان مهم ترین علت و زمینه جدال های باطل را می بایست در همان جهل مرکب و یا حق ستیزی و عناد جست که با ریشه های چون تعصب و تقلید و و خاستگاه هایی چون تکبر و وسوسه های شیطان (حج آیه 3 و انعام آیه 121) جست و جو کرد. ازاین روست که می توان گفت که رابطه و نسبت تنگاتنگی میان جدال باطل و جهل و حق ستیزی وجود دارد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا