اجتماعیاخلاقی - تربیتیاقتصادیروان شناسیمعارف قرآنیمقالات

آز و طمع خوارکننده عقل و انسان

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

اخلاق فردی ناظر به فضایل و صفاتی است که منش و شخصیت فرد را شکل می دهد. البته انسان بر اساس شاکله و شخصیت خود عمل و رفتار می کند؛ از این رو، برخی از رذایل و صفات پست در کلیت زندگی انسان تاثیر سوء به جا می گذارد. از جمله آن ها، صفت پست آز و طمع است که نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام بر آن است تا آثار آن را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

آزمندی و طمع منفی، از مصادیق هواهای نفسانی

نفس انسانی حقیقت او را تشکیل می دهد. نفس انسانی بسیار شگفت انگیز است؛ زیرا در عین بساطت مجمع اضداد است؛ از این روست که نیازمند شاخصی از درون و برون است تا بتواند اعتدال و تسویه الهی خود را هم چنان حفظ کند.(شمس، آیه 7) در غیر این صورت هر قوه از قوای نفس بر آن است تا بیش ترین بهره را برگیرد و سرزمین نفس را به اشغال کامل و مطلق خود در آورد.

از آن جایی که نفس انسانی از مسیر تکامل از نطفه می گذرد، به طور طبیعی نخستین قوه ای که در انسان رشد می کند، همان قوه جاذبه است که در اصطلاح قوه شهوانی نیز گفته می شود. اگر قوه جاذبه نباشد هیچ موجود مادی نمی تواند رشد و نمو کند؛ قدرت جذبی که قوه جاذبه و شهوانی ایجاد می کند موجب می شود تا شرایط نمو و رشد برای موجود فراهم آید. البته از آن جایی که بر سر راه رشد هر موجودی موانعی قرار دارد که باید آن را دفع یا رفع کند، قوه دافعه که از آن به قوه غضبانی یاد می شود لازم و ضروری است. این گونه است که از همان آغاز قوه جاذبه و دافعه در کنار هم به فعالیت می پردازند تا موجود در مسیر رشد و تکامل قرار گیرد.

مشکل زمانی رخ می دهد که این دو قوه وقتی به کمال خویش می رسند، هنوز قوای دیگر به ویژه قوه عقل در مراتب آغازین رشد و تکامل خود قرار دارد؛ زیرا عقل مسیر کمالی خود را از خیال و وهم می پیماید و تا به رشد کامل برسد، قوای شهوانی و غضبانی بر کلیت نفس مسلط شده اند. البته خداوند با بهره گیری از راه هایی دیگر چون الهامات فطری(شمس، آیات 7 تا 10) و سپس وحیانی بر آن است تا عقل را کامل کند و او را از سلطه بی چون و چرا قوای شهوانی و غضبانی رها سازد. چنان که امیرمومنان امام علی(ع) درباره وحی، بعثت و فوائد آن می فرماید:«يثيروا لهم دفائن العقول؛ برای آنان دفینه های عقول را بر انگیزاند.»( نهج البلاغه، خطبه 1)

نفس انسانی در مرتبه ای از مراتب خودش، خواسته ها و هواهایی دارد که باید مدیریت و مهار شود. این خواسته ها که به شکل افراطی بروز و ظهور می کند هواهای نفسانی می گویند. در شرایطی هواهای نفسانی چنان قوی می شود که دیگر به قوای دیگر اجازه بروز و ظهور یا اصلا نمی دهد یا بسیار کم اجازه ظهور می دهد. در این صورت است که نفس از حالت استوا و تسویه و اعتدال طبیعی خارج می شود و به شکل «نفس اماره بالسوء» و نفس بدفرمان در می آید.(یوسف، آیه 53)

از خصوصیات نفسی که تحت سلطه نفس اماره بالسوء در آمده، زیادی خواهی و افراط گری است. این گونه است که انسان به کارهایی چون اسراف، تبذیر، طمع و مانند آن رو می آورد. اگر این امور در ذات شخص لانه کند و به شکل حالت، ملکه و در نهایت مقام شود، به عنوان صفات پست و رذایل اخلاقی شناخته می شود.

به سخن دیگر، در یک فرآیندی شخص نخست تنها هر از گاهی اسراف و تبذیر دارد که از آن به حال و حالت یاد می شود، سپس تقویت شده و به شکل ملکه در روانش می نشیند که تغییر آن بسیار سخت و دشوار خواهد بود، آن گاه تبدیل به مقام می شود و دیگر جا خوش می کند و به هیچ وجه قابل تغییر و دگرگونی نیست؛ زیرا قوام و اساس شخصیت فرد می شود.

طمع هر چند که در آغاز به عنوان یک حالت نفسانی معرفی می شود، ولی در نهایت پس از عبور از ملکه شدن تبدیل به مقام و قوام شخصیتی فرد خواهد شد. از این روست که باید از این صفت بسیار بد دوری و اجتناب کرد و آلوده به چنین صفتی نشد.

طمع، به معناى تمايل نفس به چيزى است كه خارج از دست او است. این واژه در مقابل استغناى نفس به کار می رود. استغنای نفس به معنا و مفهوم قناعت به داشته ها است، نه به معنای منفی آن که نوعی خودبرتربینی در برابر خداوند غنی حمید است (عبس، آیه 5؛ لیل، آیه 8)؛ زیرا از نظر قرآن انسان باید هماره به فقر وجودی در برابر خداوند غنی حمید خود توجه داشته باشد.(فاطر، آیه 15)

به هر حال، صفت طمع که در فارسی آز و آزمندی گفته می شود، صفتی از صفات مهلكه انسانی و از رذایل اخلاقی به شمار می رود؛ زیرا این صفت برخاسته از گرایش افراطی نفس در طلب خواسته های دنیوی و شهوانی و غضبانی است. از این روست که آن را از آثار دنيادوستى دانسته اند.

البته گاهى طمع به چیزی، پسندیده و مستحسن است اگرچه طمع ورزنده مستحقّ آن نيست(اعراف، آیه 46؛ بقره، آیه 75 و آیات دیگر)، و گاهى دیگر نيز طمع، مذموم و قبيح است مانند تمايل رسيدن به چيزى كه حقّ آن نيست مثل آرزو و تمايل به چيزى كه در دست غير او است و او هيچ استحقاقى ندارد.(مصطفوی، التحقيق، ج 7، ص 119، «طمع»)

به سخن دیگر، طمع آن چیزی است که انسان به چیزی که بیرون از دسترس اوست گرایش و تمایل دارد و علاقه دارد تا بدان برسد و برای آن نیز کوشش و تلاش می کند. اگر متعلق و مورد طمع، امری پسندیده باشد می توان از آن به طمع مثبت و ارزشی یاد کرد، ولی اگر متعلق طمع امری ضد ارزشی همانند دنیاپرستی، پاسخ گویی افراطی به هواها و خواسته های غضبانی و شهوانی نفس باشد، به عنوان طمع منفی و مذموم از آن یاد می شود.

پس ارزشی و ضد ارزشی بودن طمع به متعلق و مورد طمع بستگی دارد. البته باید توجه داشت که در طمع عنصر و مولفه ای به نام عدم استحقاق وجود دارد؛ یعنی چه در طمع ارزشی و چه ضد ارزشی شخص نسبت به چیزی طمع دارد که مستحق آن نیست و استحقاق داشتن متعلق طمع را ندارد؛ مثلا کافران طمع دارند که به بهشت بروند در حالی که استحقاق آن را ندارند(معارج، آیات 36 و 38)، یا مومنان طمع دارند که خداوند پاسخ مثبت به دعاها و نیایش هایشان بدهد.(اعراف، آیه 56؛ سجده ، آیه 16)

البته آن چه در این جا از مفهوم طمع مراد است همان آزمندی در برابر قناعت ورزی است که از صفات پست و رذایل اخلاقی شمرده می شود. در روایات وقتی از طمع نکوهش می شود مراد همین قسم اخیر است.

سرزنش و نکوهش آز و طمع منفی در قرآن

خداوند در آیاتی از قرآن طمع و آزمندی در امور دنیوی و دنیاپرستی و تن دادن به خواسته ها و هواهای نفسانی را مذموم دانسته و آزمندی را سرزنش و نکوهش کرده است. به عنوان نمونه خداوند در آیات 11 تا 15 سوره مدثر طمع ورزى در به چنگ آوردن ثروت و قدرت بيشتر را خصلتى ناپسند و مورد سرزنش دانسته است. امام هادى عليه السلام نیز درباره این صفت زشت و خصلت ناپسند می فرماید: الطَّمَعُ سَجِيَّةٌ سَيِّئَةٌ ؛ طمع ، خصلت بدى است .( فهرست میزان الحکمه، ج6، باب نكوهش طمع)

آثار زیانبار طمع منفی

در آیات و روایات آثار زیانباری برای طمع منفی و گرایش افراطی به امور دنیوی که استحقاق آن را ندارند، ولی ظلم و تعدی بر آن است تا به دست آورند، بیان شده است. در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود.

  1. خواری و پستی: طمع منفی و گرایش و علاقه افراطی به دنیا و مادیات به جای قناعت ورزی موجب می شود که انسان خوار و ذلیل شود. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: أَعْظَمُ النَّاسِ ذُلًّا الطَّامِعُ الْحَرِيصُ الْمُرِيب؛ ذليل ترين مردم، كسى است كه طمعكار، حريص و وسوسه گر باشد.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 295 ، ح 6618) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نیز می فرماید: بِئسَ العَبدُ عَبدٌ لَهُ طَمَعٌ يَقُودُهُ إلى طَبَعٍ ؛ چه بد بنده اى است آن بنده اى كه طمعش او را به ننگ و پستى كشانَد.( فهرست میزان الحکمه، ج6، باب نكوهش طمع)امام علی(ع) نیز می فرماید: أزرى بِنَفسِهِ مَنِ استَشعَرَ الطَّمعَ ؛ هركس جامه طمع به تن كند ، خود را خوار گرداند .(نهج البلاغة : الحكمة 2 ؛ منتخب ميزان الحكمة : ص 344) امام عسكرى عليه‏السلام نیز می فرماید: ما أقبَحَ بالمُؤمِنِ أن تكونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ ؛ چه زشت است در مؤمن خواهشى باشد كه او را به خوارى كشاند .(بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 374 ، حدیث 35 ؛ منتخب ميزان الحكمة : ص 344)
  2. ریشه زشتی ها: امام موسی کاظم – در اندرز به هشام- : می فرماید: لهشامٍ وهُو يَعِظُهُ: إيّاكَ والطَّمَعَ ، وعلَيكَ باليَأسِ مِمّا في أيدِي الناسِ ، وأمِتِ الطَّمَعَ مِن الَمخلوقِينَ ؛ فإنَّ الطَّمَعَ مِفتاحٌ لِلذُّلِّ ، واختِلاسُ العَقلِ ، واختِلاقُ المُرُوّاتِ ، وتَدنِيسُ العِرضِ ، والذَّهابُ بِالعِلم؛ از طمع بپرهيز و به آنچه مردم دارند ، چشمداشتى نداشته باش ، چشمداشت به مخلوق را در خود بميران ؛ زيرا طمع كليد هر خوارى است و عقل را مى‏دزدد و انسانيّتها را مى‏دَرَد و آبرو را مى‏آلايد و دانش را از بين مى‏برد .( بحار الأنوار ،ج 78 ، ص 315 ، حدیث 1؛ منتخب ميزان الحكمة ، ص 344)
  3. قربانگاه عقل: عقل آدمی از قوای نفس است که می بایست در شرایط اعتدال و استوا رشد یافته و بلوغ برسد. اما اگر انسان طمع کار باشد و به خواسته ها و هواهای نفسانی نفس پاسخ دهد و به سخن نفس اماره بالسوء و نفس بدفرمان گوش فرا دهد، عقل را به قربانگاه برده است. از همین روست که امیرمومنان علی(ع) درباره مبارزه تن به تن و کشتی گرفتن طمع و عقل می فرماید: أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِع‏؛ قربانگاه عقلها غالبا در پرتو طمعها است.(نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 507 ، ح 219؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 298 ، ح 6750) حضرت امام علی(ع) با اشاره به برق زدن طمع بر این نکته تاکید دارد که عقل چون به عدالت و اعتدال فرمان می دهد، هیچ برق تجملی در آن نیست؛ زیرا عمل به فرمان عقل در بسیاری از موارد به معنای چشم پوشی از لذت ها و پا گذاشتن به خواسته های نفسانی است؛ در حالی که طمع گرایش افراطی نفس به خواسته ها و هواهای نفسانی است که به طور طبیعی براق و چشم خیرکن است. این گونه است که در مبارزه تجملات و لذت طلبی ها عقول به سادگی شکست خورده از میدان بیرون می رود. پس عاقل کسی است که بتواند برق طمع را بگیرد و اجازه ندهد تا با پرتوهای خیره کننده و فریبنده خود قلوب و نفوس را رام خود کند و عقل از میدان بیرون راند.
  4. زوال ایمان: امام صادق(ع) سوال شد: الذی یثبت الایمان فی العبد: قال: الورع. و الذی یخرجه منه ، قال: الطمع؛ چه چیزی ایمان در بنده را تثبیت و پابرجا می کند؟ حضرت فرمود: ورع و دوری از گناه؛ از آن حضرت سوال شد: و چه چیزی ایمان را از دل بنده بیرون می برد؟ فرمود: طمع.(اصول، ص 259) پس زوال ایمان به طمع است و کسی که طمع می ورزد باید آماده باشد که ایمانش را از دست خواهد داد.(نگاه کنید: مجالس، ص 174)
  5. فقر حاضر: طمع فقر حاضر است که انسان می بایست از آن رها شود؛ یعنی همان طوری که قناعت غنای حاضر است چنان که پیامبر (ص) می فرماید طمع فقر حاضر است. آن حضرت(ص) فرموده است: ایاک و الطمع فانه الفقر الحاضر؛ از طمع دوری کن؛ زیرا فقر حاضر و آماده است. (من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 348)
  6. بردگی دایمی: انسانی که گرفتار طمع می شود، دیگر نمی تواند خود را از بند بردگی آن رها سازد. امام علی(ع) در این باره می فرماید: الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ؛ طمع ورزى ، بردگيِ هميشگى است.(نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 501 ، ح 180)
  7. زوال حکمت: حکمت در قرآن به عنون خیر کثیر معرفی شده است()؛ زیرا کسی که حکمت دارد، فلسفه زندگی و سبک آن را می داند و بر اساس آن عمل می کند. خداوند خود حکیم است و پیامبران خویش را به این صفت نیک آذین بسته و بدان آراسته است. کسی که گرفتار طمع شود، این نعمت را از دست می دهد. چنان که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرماید: الطَّمَعُ يُذهِبُ الحِكمَةَ مِن قُلوبِ العُلَماءِ ؛ طمع ، حكمت را از دلهاى دانشمندان مى برد.( فهرست میزان الحکمه، ج6، باب نكوهش طمع)
  8. محل هلاکت: امام على عليه السلام می فرماید: إنّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غيرُ مُصدِرٍ، و ضامِنٌ غيرُ وَفِيٍّ، و ربّما شَرِقَ شارِبُ الماءِ قبلَ رَيِّهِ، فكُلَّما عَظُمَ قَدرُ الشيءِ المُتَنافَسِ فيهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقدِهِ، و الأمانِيُّ تُعمِي أعيُنَ البَصائرِ، و الحَظُّ يَأتِي مَن لا يَأتِيهِ ؛ طمع آبشخور است وارد شونده اش، بيرون نمى آيد و ضامنى است كه به ضمانت خود وفا نمى كند ، چه بسا كه آشامنده آب، پيش از سيراب شدن، آب گلو گيرش شود . هر چه مطلوب ارزشمندتر باشد، مصيبت از دست دادن آن بزرگتر است ، آرزوها، چشمهاى بصيرت را كور مى كند و نصيب هر كس، گر چه در پى آن نرود، به او مى رسد .(همان) امام على عليه السلام هم چنین می فرماید : ما هَدَمَ الدِّينَ مِثلُ البِدَعِ، و لا أفسَدَ الرَّجُلَ مِثلُ الطَّمَعِ ؛ هيچ چيز مانند بدعت دين را ويران نكرد و هيچ چيز مثل طمع آدمى را تباه نساخت .(همان)
  9. خیانت به نفس: پاسخ گویی مثبت به طمع به معنای خیانت به نفس خویشتن است. امام على عليه السلام می فرماید: غَشَّ نفسَهُ مَن شَرَّبَها الطَّمَعَ ؛ هر كه نفْس خود را شربتى از طمع نوشانَد در حق آن خيانت كرده است .
  10. خاستگاه شر و بدی: امام علی(ع) می فرماید: أصلُ الشَّرَهِ الطَّمَعُ ؛ ريشه سيرى ناپذيرى ، طمع است .(همان)
  11. زیبایی شرارت: چنان که گفته شد، طمع پاسخ مثبت دادن به خواهش های نفسانی است. این پاسخ گویی مثبت چیزی جز شر و شرارت نیست. ظاهر فریبا و گول زننده آن موجب می شود که انسان بی هیچ استحقاقی کاری یا چیزی را بخواهد که شایسته آن نیست. امیرمومنان امام علی(ع) درباره این جلوه زشت طمع می فرماید: جَمالُ الشَّرِّ الطَّمَعُ ؛ امام على عليه السلام : زيبايى شرّ ، طمع است.(همان)
  12. بدبختی : امام على عليه السلام در این باره فرموده است : ثَمرَةُ الطَّمَعِ الشَّقاءُ ؛ ميوه طمع ، بدبختى و درد و رنج است.(همان)
  13. بدترین بندگان: از بدترین بندگان خداوند کسی است که گرفتار طمع است. امام باقر(ع) می فرماید: بِئسَ العَبدُ عَبدٌ لَهُ طَمَعٌ يَقودُهُ ؛ چه بد بنده‏اى است آن بنده كه طمع زمامدار او باشد .(الكافي : ج 2 ، ص 320 ، حدیث 2 ؛ منتخب ميزان الحكمة :ص 344)
  14. بی تقوایی: طمع موجب می شود که انسان از تقوا خارج شود؛ زیرا ورع و تقوا با طمع جمع نمی شود و هر جا که طمع آمد تقوا می رود. امام على عليه‏السلام می فرماید :لا يَجتَمِعُ الوَرَعُ و الطَّمَعُ ؛ پارسايى و آزمندى ، با هم جمع نمى‏شوند .( غرر الحكم : 10578 ؛ منتخب ميزان الحكمة : ص 344)

درمان طمع و آزمندی ضد ارزشی

از آن جایی که خاستگاه صفت و خصلت پست طمع منفی و ضد ارزشی ، پاسخ گویی افراطی به هواهای نفسانی و لذت جویی نفس بدفرمان است، باید کاری کرد تا با مخالفت با لذت جویی و لذت خواهی نفس اجازه بروز و ظهور به طمع و آزمندی داده نشود.

بهترین راه هایی که می توان به درمان طمع و آزمندی پرداخت عبارتند از:

  1. قناعت: انسان اگر قناعت را شیوه و رویه خود در زندگی کند، می تواند بر صفت زشت طمع و آزمندی منفی غلبه کند. امام سجاد(ع) می فرماید: الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاس‏؛ تمامیِ خیر و خوبی در بریدن طمع و چشم نداشتن به آنچه که در دستان مردم جمع شده، است.(کافی، الاسلامیه، ج 2 ، ص 148 ، ح 3) از این حدیث پیامبر(ص) که خطاب به انصار فرموده اند نیز می توان دریافت که قناعت ضد طمع است. پس اگر کسی قناعت ورزد، می تواند طمع را از جا برکند؛ هر چند که انصار چنین نبودند؛ چون که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله   ـ به انصار ـ فرموده است: إنّكُم لَتُكثِرُونَ عندَ القُنُوعِ و تُقِلُّونَ عندَ الطَّمَعِ ؛ شما به گاه قناعت بسياريد و هنگام طمع، اندك .( فهرست میزان الحکمه، ج6، باب نكوهش طمع) امام صادق عليه السلام می فرماید : إن أرَدتَ أن تَقَرَّ عَينُكَ و تَنالَ خيرَ الدنيا و الآخِرَةِ، فَاقطَعِ الطَّمَعَ عَمّا في أيدِي الناسِ ؛ اگر مى خواهى كه چشمت روشن شود و به خير دنيا و آخرت دست يابى ، چشم طمع از آنچه ديگران دارند بركَن .(همان)
  2. عفت: عفیف بودن یک حالت نفسانی است که انسان را نگه می دارد و اجازه نمی دهد تا هر گونه رفتار و کرداری داشته باشد. عفت خاستگاه حیا و شرم است. هم چنین کسی که عفت می ورزد، هرگز دست طمع و چشم طمع به سوی دیگری و دستان مردمان ندارد. این گونه است که می تواند خود را از آزمندی رها سازد. پس تقویت عفت به معنای رهایی از طمع خواهد بود. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: الْكَفُّ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ عِفَّةٌ وَ كِبَرُ هِمَّة؛ طمع نداشتن به آنچه در نزد مردم است، نشان عفت، عزت نفس و بلند همتى است.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 398 ، ح 9245)
  3. مهار آرزو: طمع آدمی نسبت به چیزی است که استحقاق آن را ندارد. آرزوهای بلند و طولانی و آمال دست نیافتنی را باید کنار گذاشت تا گرفتار طمع نشد. امام علی(ع) می فرماید: أَعْجَبُ مَا فِي الْإِنْسَانِ قَلْبُهُ وَ لَهُ مَوَارِدُ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَادٌ مِنْ خِلَافِهَا فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ … فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ بِهِ مُفْسِد؛ شگفت‏ترين عضو انسان قلب اوست و قلب مايه هايى از حكمت و ضد حكمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش مى گرداند و اگر طمع در آن سر بركشد، حرص نابودش مى ‏كند و اگر نااميدى بر آن مسلّط شود، اندوه، او را مى ‏كُشد… هر كوتاهى برايش زيانبار است و هر زياده‏ روى برايش تباهى آفرين.(علل الشرايع ج 1 ، ص 109، ح 7)
  4. استعاذه: از دیگر روش هایی درمان بیماری طمع و ازمندی منفی، پناه بردن به خداوند است. انسان همان طوری که باید از حسادت و دیگر صفات پست به خدا پناه برد؛ زیرا خود انسان نمی تواند به تزکیه نفس بی امداد و یاری خداوند بپردازد و هماره در خطر است، بهترین پناهگاه برای انسان خداوند سبحان است. از این روست که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرماید: اِستَعِيذُوا بِاللّهِ مِن طَمَعٍ يَهدِي إلى طَبَعٍ، و مِن طَمَعٍ يَهدِي إلى غيرِ مَطمَعٍ، و مِن طَمَعٍ حيثُ لا مَطمَعَ ؛ به خدا پناه بريد از طمعى كه به ننگ و پستى كشانَد و از طمعى كه به نتيجه نرسد و از طمعى كه بى جاست.(فهرست میزان الحکمه، ج6، باب نكوهش طمع). در جایی دیگر نیز می فرماید: تَعَوَّذُوا بِاللّهِ مِن ثلاثٍ : مِن طَمَعٍ حيثُ لا مَطمَعَ، و مِن طَمَعٍ يَرُدُّ إلى طَبَعٍ، و مِن طَمَعٍ يَرُدُّ إلى مَطمَعٍ؛ از سه چيز به خدا پناه بريد : از طمع بيجا و طمعى كه به ننگ و پستى كشانَد و طمعى كه به طمع ديگرى انجامد.(همان)
  5. علم و علما: علم بهترین مانعی است که می تواند به درمان این بیماری کمک کند؛ زیرا انسان وقتی نسبت به امور علم داشته و حقیقت توانایی و استحقاق خود را بداند طمع نمی ورزد. طمع سنگ صاف لغزنده ای است که هر کسی روی آن رود سقوط می کند، مگر عالم، چنان که پیامبر(ص) می فرماید: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرماید: إنّ الصَّفاةَ الزُّلالَ الذي لا تَثبُتُ علَيهِ أقدامُ العُلَماءِ الطَّمَعُ ؛ آن تخته سنگ لغزنده اى كه پاى علما روى آن قرار نمى گيرد ، طمع است .(همان؛ تنبيه الخواطر، ج 1 ، ص 49 ؛ منتخب ميزان الحكمة : ص 344)
  6. تقوا: با تقوای الهی می توان به جنگ و مبارزه با صفت زشت طمع رفت. امام على عليه السلام   ـ در توصيف پرهيزگاران ـ فرمود : فَمِن عَلامَةِ أحَدِهم أنَّكَ تَرى لَهُ قُوَّةً في دِينٍ ··· و صَبرا في شِدَّةٍ، و طَلَبا في حَلالٍ، و نَشاطا في هُدًى، و تَحَرُّجا عن طَمَعٍ؛ از نشانه هاى هر پرهيزگار اين است كه او را در دين نيرومند مى بينى ··· و در سختيها صبور ، و طالب روزىِ حلال ، و در پيمودن راه هدايت، چالاك و پر نشاط ، و از طمع به دور .(همان)
  7. آزادگی: از دیگر راه های رهایی از طمع حریت و آزادگی واقعی است که در بندگی خداوند تجلی می یابد نه بردگی و بندگی نفس و هواهای آن.(آل عمران، آیه 35) امام على عليه‏السلام می فرماید: مَن أرادَ أن يَعِيشَ حُرّا أيّامَ حياتِهِ فلا يُسكِنِ الطَّمَعَ قَلبَهُ ؛ هر كه مى‏خواهد ايام عمر خود را آزاده زندگى كند ، طمع را در دل خويش جاى ندهد .(تنبيه الخواطر : ج 1 ، ص 49؛ منتخب ميزان الحكمة : ص 344)

 

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا