اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

راه رسيدن به مقامات معنوي

oroojديشب كه شب بيست و سوم ماه رمضان و يكي از شب هاي قدر بود، از شاهدي پرسيدند: راه رسيدن به مقامات معنوي چيست؟ گفت: چشم بر خود و دنيا بستن ؛ چه اگر خود و يا دنيا را ببيني، سقوط كني.

بي گمان آن چه سد راه آدمي در رسيدن به همه كمالات انساني است، خود بيني و دنيا خواهي است. كسي كه خود را چنان كه هست نشناسد و تنها به ظرفيت ها و توانمندي هاي خويش به عنوان اشرف آفريده ها بنگرد ، در دام خودبيني و يا خود برتر بيني مي افتد و نمي تواند فقر ذاتي خويش را ببيند. قرآن هنگامي كه از اهل سقوط و هبوط سخن به ميان مي آورد به كساني اشاره مي كند كه خود را چنان كه هست نديدند و تنها توانمندي ها و ظرفيت هاي فوق العاده خويش را ديدند. از اين روست كه حتي مخلصان و اهل بصيرت را در معرض خطر عظيم دانسته اند؛ يعني كساني كه توانستند با تلاش خويش بسياري از توانمندي هاي سرشته شده در نهاد آدمي را به فعليت برساند و اهل بصيرت گردند و ملكوت چيزها و دنيا را ببينند و در آن تصرف كنند، چون چنان كه هست خود را و نقش فريبنده دنيا را نديدند سقوط كرده و در دام وسوسه هاي شيطاني و الهامات دروغين افتادند.

سقوط از اوج

خداوند در داستان سامري و حكايت بلعم باعورا مي كوشد تا دو نمونه كساني را بيان و معرفي كند كه توانستند گام هاي بلندي بردارند ولي در نهايت به سبب خود بيني و فراموشي و غفلت از فقر ذاتي خود و نقش فريبنده دنيا و الهامات و وسوسه هاي شيطاني سقوط كرده اند.

البته اين اختصاص به بشر ندارد و ديگر موجودات و آفريده هاي مختار چون جنيان نيز با چنين آزمون هاي سخت و دشواري مواجه و رو به رو هستند.

خداوند در آيات چندي گزارشي كامل از هبوط آدم(ع) و ابليس و سپس سقوط ابليس به دست مي دهد. حضرت آدم (ع) با عنايت خاص خداوندي در مقام تجلي خلافت اسمايي الهي پس از تعليم و جعل آن از سوي خداوند نشست و همه آفريده هاي الهي بر او سجده بندگي و اطاعت بردند. اين دست يابي به مقام براي حضرت آدم (ع) به سبب اين كه به عوامل فريبنده توجه نكرد و غفلت نمود موجب شد تا در دام وسوسه هاي ابليسي گرفتار آيد و از مقام بهشتي خويش هبوط كند. هر چند كه وي با توبه و انابه و بازگشت به سوي خداوند به شتاب راه را بر ابليس و سقوط بست و در مقام زميني از همان مقام خلافت الهي خويش بهره مند شد ولي چشم بر وسوسه هاي فريبنده دنيا نبستن و خوردن از درخت ممنوع موجب شد كه اين گونه هبوط كند و از مقامي فرو افتد كه در آن مقام در آسايش و آرامش نسبي مطلق گونه اي بود كه گرسنگي و تشنگي و آفتاب سوزان و سرماي سخت در آن را نداشت.

ابليس نيز كه با عبادت هاي و تلاش هاي پيشين خويش به مقامات عالي رسيده بود و خود را به ميان ملاء اعلي رسانده و با فرشتگان اين مقام به عبادت مي پرداخت به سبب اين كه خود را برتر از آن چه بود ، ديد به فرمان الهي نافرماني كرد و هبوط خويش را از مقامات معنوي رقم زد و از ميان فرشتگان رانده و مرجوم گشت. اين گونه است كه ابليس به خود بيني خويش رجيم الهي و مقامات معنوي و ملاي اعلي شد. ابليس خود را در مقامات ديد و توانايي ها و ظرفيت هاي خويش را شناخت ولي فقر ذاتي خويش را نديد كه " انتم الفقراء الي الله و هو الغني الحميد".

خودبزرگ بینی

وقتي شخص خود را ببيند و اين خودبيني بر اساس معرفت كامل و تمام نباشد و تنها مثبت ها و توانمندي هاي خويش را ببيند در آن هنگام است كه سقوط و هبوط وي امري طبيعي و برآيندي عادي است. ابليس در اين خودبيني بلكه خود برتر بيني خويش مي گويد: انا خير منه؛ من از آدم بهترم. بنابراين من نمي بايست از آدم به عنوان خلافت اللهي اطاعت و تبعيت نمايم بلكه اوست كه مي بايست مرا به سبب اين توانمندي هاي فعليت يافته و ظرفيت هاي وجودي تبعيت كند و به جاي آن كه من بر او سجده برده و تسخير تكويني و تشريعي وي را بپذيريم او مي بايست اين گونه عمل كند و خلافت الهي را به من واگذار كند.

وي رسيدن به مقامات تلاش هاي جانكاهي و زحمت هاي بسياري كشيد؛ زيرا جنيان در مقام مثال و قوه متخيله و خيال هستند و از عقل بهره اي در اندازه اين مقام برده اند. اين گونه است كه با همه تلاش هاي خويش نتوانسته بود به مقام عقل محض و نور بحت برسد و چنان كه قرآن بيان مي كند وي با همه تلاش خويش و رسيدن به عالم قدس نتوانسته بود مراتب عالي عالم قدس را درك كند و با فرشتگان آن عالم هم نشين و هم جليس شود. از اين روست كه وقتي خود برتربيني خويش را در قالب كلمات و عبارات بيان مي دارد و در عمل از سجده و پذيرش تسخير تشريعي سر باز مي زند( زيرا چه بخواهد و چه نخواهد مسخر تكويني آدم است) خداوند به وي مي فرمايد : آيا تو از فرشتگان عالين شده اي و در آن مقام نشسته اي؟ مقام فرشتگان عالين و كروبين مقام فرشتگاني چون روح اعظم، جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل است.

علت عدم حضور وي در اين مقام ظرفيت هاي طبيعي وي است كه از عنصر آتش ساخته شده است و موجودي با توانايي هاي ناري و آتشي است هر چند كه از مارج آن ساخته شده است ولي اين مارج من النار نيز خود ظرفيت ها و توانمندي هاي محدودي دارد. بر اين اساس از عنصر خاك موجودي آفريده شده است كه از ظرفيت ها و توانمندي هاي بيش تري براي فعليت يابي همه اسماي الهي حتي اسمايي كه خاص فرشتگان مقرب وعالين و كروبين است برخوردار مي باشد. اين گونه است كه انسان مي توانست چون حضرت محمدي(ص) و ولي اللهي چون امير مومناني (ع) به حكم جان و نفس پيامبربودن ( انفسناي سوره مباهله) به قاب قوسين او ادني (نجم) برسد و از فرشتگان كروبي و عالين چون جبرئيل كه به نظر همان روح اعظم است فراتر رود. به اين معنا كه موجودي از عنصر خاك با تمام انفعال صرف و محض خويش از چنان فعليت و فعال بودني برخوردار است كه مي توان از همه موجودات برتر رود و در مقام اشرفيت آفريده ها قرار گيرد.

اما ابليس اين ناتواني و فقر خويش را نديد و تنها خود بيني و بلكه خودبرتر بيني او موجب شد تا اين گونه پر پرواز خويش را قطع كرده و سقوط نمايد و حتي به خود فرصت اين را نبخشيد تا ديگر مقامات و ظرفيت هاي ناري خويش را فعليت بخشد و از همه ابعاد وجودي خويش از نقص و كمال عرضي و ذاتي خويش آگاه شود.

دیدن فقر ذاتی ، گام نخست

اگر ابليس و دوستان وي چون سامري و بلعم باعوراها به خود اجازه مي دادند كه در كنار توانمندي ها و ظرفيت هاي فعليت يافته و تحقق بخشيده خويش به نواقص عرضي و يا ذاتي خويش توجه كنند در مي يافتند كه در برابر خداوند هيچ هستند و آن چه به آن معنا و مفهوم وجودي مي بخشد، ذات هستي بخش خداوندي است.

پس ابليس و ياران وي نقص عرضي خويش را نديدند؛ يعني نتوانستند و يا نخواستند كه به خود مراجعه كنند و معرفت تام و تمامي از خود به دست آورند كه هنوز تا رسيدن به چكاد مقامات ظرفيتي خويش راه بسيار است و هنوز بسياري از اسماي وديعت نهاده را فعليت نبخشيده و يا فعليت تام وكمالي نداده اند و همانند خرده علم و خرده پول داراي سر و صداي بسياري هستند ؛ چون اگر كوزه نيمه پر باشد با هر حركتي صدا مي كند و اگر پر و پر باشد و ديگر فضاي نماند آب در كوزه با همه حركت هاي شديد اصلا صداي از آن بيرون نمي آيد؛ از اين روست كه هر كه بيش تر داشت و پر بود يا به نيمه پر نزديك بود يا كم صداست و يا اصلا صدايي از وي در نمي آيد و در مقام خاموشي نشسته است. اين گونه است كه عارفان واصل بر خلاف دانشجويان راه كمال بي سر و صدا هستند و چنان كه در برخي از روايت است ياران و دوستان خدا در ميان مردمان گم و ناشناخته اند؛ زيرا هيچ گونه سر و صدايي از ايشان شنيده نمي شود و در مقام سكوت و خاموشي هستند و هر چه تكانشان بدهي از ايشان صدايي در نمي آيد و سخني به زبان و عملي از قبيل تصرفات از آنان صادر نمي شود.

ابليس اگر به خود مي نگريست در مي يافت كه هنوز براي فعليت بخشي همه اسماي وديعت نهاده شده و يا فعليت بخشي كمال و تمام آن راهي بسي دور و دراز در پيش دارد كه تا بي نهايت بسي فاصله و اين دنيايي كه او در آن زيست مي كرد چنين ظرفيتي براي او فراهم نمي آورد و يا اگر بياورد با محدوديت هاي خاص خودش است.

بلكه اگر ابليس به نقص ذاتي خويش توجه مي كرد در مي يافت كه وي نتوانسته است تا مقام عالين بالا رود؛ زيرا اصولا از چنين ظرفيت و توانمندي ذاتي برخوردار نبوده است؛ پس نمي توانست تا خلافت خداوندي را نسبت به آنان به عهده گيرد ؛ در حالي كه آدم (ع) از چنين ظرفيت ذاتي و فعليت يابي آن به عنايت خداوندي برخوردار بوده است و مي توانست مديريت و ربوبيت طولي خداوندي را حتي نسبت به فرشتگان عالين و كروبي داشته باشد؛ از اين روست كه به حكم و فرمان الهي همه فرشتگان در همه مقامات از عالي و غير عالي بر او به اطاعت سجده بردند و پذيرفتند تا تحت تسخير وي خود را به كمالاتي فزون تر برساند و يا فيض را به واسطه آدمي دريافت دارند.

پس هر كسي كه بخواهد پر پرواز داشته باشد و در مسير تعالي و كمالي هم چنان پرواز كند مي بايست چشم بر خود ببندد و خود را نبيند و تنها خدا را به عنوان كمال مطلق در نظر آورد. از اين رو گفته اند كه معرفت نفس يعني شناخت ظرفيت ها و توانمندي هاي بشري در كنار نقص عرضي و ذاتي خويش مي تواند موجب شود تا آدمي در مسير معرفت الهي گام هاي بلندي بردارد. اين بدان معنا است كه آدمي وقتي خود را شناخت چنان كه بايسته و شايسته است ، از خود بيني رهايي مي يابد چه برسد اين كه گرفتار خودبرتربيني بشود.

اصالت بخشی به دنیا، عامل سقوط

مشكل دوم در راه پرواز و رسيدن به مقامات دنيا بيني است و اين كه شخص يا تنها دنيا را ببيند و اصولا آخرت را نبييند و يا اين كه در دام وسوسه هاي دنيا قرار گيرد و به آن بچسبد. اين همان كاري است كه بلعم باعورا با خود كرد و اخلد الي الارض شد چنان كه خداوند از علل سقوط و نتايج آن در قرآن گزارش مي كند.

آيات بسياري از قرآن به نقش دنيا طلبي و دنيا خواهي بشر به عنوان علل و عوامل سقوط و هبوط توجه مي دهد. از اين روست كه هر كسي كه بخواهد در مسير كمالي قرار گيرد مي بايست از دنيا برهد و دنيا وي را به خود مشغول نسازد. چشم دوختن به دنيا و منافع زود گذر آن موجب مي شود تا انسان وسوسه آن شود و نتواند از خاك جان بكند و به افلاك پرواز كند. راه رهايي از خاك آن است كه از خاك و ظواهر رنگارنگ و فريبنده آن چشم بدوزد و به آسمان حق و حقيقت چشم باز كند. چشم فرو بستن بر خاك به معناي رهايي از دام آن است.

اين مطلب در آيات قرآني چنان بدان پرداخته شده است كه برخي را اين توهم پيش آمده است كه اصولا دنيا به معناي دام است. البته ناگفته نماند كه اين دنيا محل و مكان دست يابي به پرواز آدمي است و آدمي جز در دنيا نمي تواند اسماي الهي را به فعليت رساند. از اين روست كه درباره دنيا آن چه مهم است تغيير در برداشت ها و زاويه ديد است نه اين كه آدمي دنيا را امري باطل بشمارد؛ زيرا خداوند دنيا را نيز داراي حيات بر مي شمارد هر چند كه نسبت به آخرت كه حيات مطلق است دنيا حياتي همراه با نيستي و بطلان دارد. آن چه انسان لازم است از دنيا بر گيرد همان بخش حياتي آن است كه آدمي را در مسير كمالي قرار مي دهد. اين بخش حياتي را شريعت اسلام به شكل حلال بيان داشته تا از بخش غير حياتي و زيانبار آن كه حرام است جدا شود.

اين مطلبي است كه شاهدي در شب قدري ارايه به شهود و مكاشفه داد و عرض خود را عرضه داشت تا هر كه چون مني خواه پند گيرد يا ملال.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا