اصولی فقهیاعتقادی - کلامیسیاسیعرفانمعارف قرآنی

اطاعت خدا در اطاعت مظاهر الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

برخی از مسلمانان همانند ابلیس فکر و عمل می کنند و به یک معنای مکتب و سبک زندگی آنان ابلیسی و شیطانی است هر چند که مدعی اسلام و حتی ایمان هستند.

خدا در قرآن به این نکته توجه می دهد که ابلیس یک عمر به اطاعت از خدا پرداخت و این اطاعت را در سجده ها و عبادت های خویش به نمایش گذاشت، اما وقتی خدا به فرمان می دهد تا به اطاعت از آدم(ع) بپردازد و به حکم الهی بر آدم سجده برد، ابا و خودداری کرد و این گونه استکبار و کفر خویش را آشکار ساخت.

برخی از مسلمانان نیز این گونه هستند که بر خلاف فرمان الهی که می بایست از پیامبر(ص) وامامان معصوم(ع) به عنوان اولوا الامر و اولیای خاص الهی اطاعت کنند، حاضر نیستند به این فرمان عمل کنند و از اطاعت امر الهی که در اطاعت از مظاهرش نمود می یابد، سرباز می زنند و از ولایت الهی خارج می شوند.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، اطاعت از خدا در اطاعت از دیگرانی ظهور می کند که آنان بر اساس اموری مظاهر الهی هستند. جالب این است که اطاعت از والدین و اطاعت از شوهر نیز بخشی از این فرمان الهی است که مسلمانان مدعی اسلام و ایمان گاه از آن سرباز می زنند و این گونه است که شخص حتی مطیع خدا و رسول الله(ص) و اولوا الامر از معصومان(ع) با طغیان از شوهر یا والدین، استکبار و کفر خویش را نسبت به خدا به نمایش می گذارد و این گونه نشان می دهد که بر اساس آیه 150 سوره نساء از مصادیق افرادی هستند که می گویند:«نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ؛ به بعضی ایمان داریم و به بعضی کافر هستیم.»

اطاعت تکوینی و اطاعت تشریعی

واژه اطاعت از مادّه طوع – در مقابل کَرَه – به معناى انقیاد است؛ و غالباً این واژه در پذیرش فرمان به کار مى‌رود.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه طوع) البته در تحقق حقیقت اطاعت،  اجراى ‌فرمان همراه با رغبت و خضوع شرط است؛ زیرا این رغبت و خضوع در تحقق اطاعت به معنای مقوّمات آن مطرح است؛ به‌گونه‌اى که در صورت فقدان هر یک از این سه، نقیض آن ـ که کراهت و ناخوشایندى است‌ـ صدق خواهد کرد.( التّحقیق فى کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ذیل واژه طوع)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، اطاعت حقیقی که با خضوع و رغبت انجام می شود، به دو بخش تکوینى و تشریعى تقسیم مى‌شود؛ یعنی همه مخلوقات الهی به شکل تکوینی و در نرم افزار وجودی آنان اطاعت از خدا قرار داده شده که به یک معنا جبری است و نمی توانند از اطاعت خدا به هیچ وجه سرباز زنند. فرشتگان نیز به سبب فقدان اراده اختیاری و حق انتخاب این گونه هستند و هماره در حال اطاعت خدا هستند: لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ؛ آنان از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمى كنند و آنچه را كه مامورند انجام مى‏ دهند(تحریم، آیه 6)؛ چنان که زمین و آسمان نیز این گونه تسلیم خدا هستند: وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا؛ هر كه در آسمانها و زمين است‏ خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است.(آل عمران، آیه 83)

از نظرآموزه های وحیانی قرآن، انسان و جن دارای اراده و حق انتخاب میان کفر و ایمان و شکر و کفران هستند.(انسان، آیه 3) بنابراین، می توانند عصیان و طغیان کنند و نسبت به فرمان کراهت ورزند و آن را انجام ندهند و برخلاف آن عمل و رفتار کنند. از همین روست که قسمی دیگر در ساحت اطاعت ایجاد می شود که غیر از اطاعت تکوینی است و از آن به اطاعت تشریعی یاد می شود؛ یعنی اطاعتی که صاحبان اراده به اختیار خویش آن را بروز و ظهور می دهند و با رغبت و خضوع به اجرای فرمان الهی می پردازند وعصیان نمی ورزند.

اطاعت از مظاهر الهی حقیقت اطاعت از خدا

از نظر آموزه های قرآنی، اطاعت از خدا در اطاعت از مظاهرش ظهور و بروز می کند؛ به این معنا که وقتی گفته می شود از خدا اطاعت کنید، به این معنا است که از مظاهر خلقی اطاعت کنید که خدا آنان را به عنوان مظهر خویش انتخاب و معرفی کرده است.

با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن می توان در یافت چرا خدا اطاعت برخی از برخی دیگر را از مصادیق اطاعت از خود دانسته است. در این جا به برخی از آنها اشاره می شود:

  1. اطاعت از پیامبر(ص): از آنجایی که بر اساس آیات قرآنی، پیامبر(ص) مظهر اتم و اکمل الهی است و قول و فعل او همان قول و فعل الهی است(نجم، آیات 3 و 4؛ انفال، آیه 17)، خدا او را اسوه حسنه مومنان معرفی کرده (احزاب، آیه 21) که اطاعت او عین اطاعت خدا است: وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ(انفال، آیه 46)؛ زیرا خدا در این آیه فعل «أَطِيعُوا» را تکرار نکرده تا بیان کند اطاعت پیامبر(ص) عین اطاعت خدا است.
  2. اطاعت از امامان معصوم(ع): البته از نظر قرآن، امامان معصوم(ع) به عنوان اولیای الهی از چنین درجه ای برخوردار هستند و اطاعت آنان به عنوان اطاعت خدا مطرح است؛ هر چند که نوعی واسطه در این موارد وجود دارد، ولی کسی که از اطاعت اولیای الهی و معصومان(ع) سرباز زند در حقیقت از ولایت الهی خارج شده و داخل در ولایت طاغوت و کفر می شود که ضد ولایت الهی است.(نساء، آیات 59 و 60؛ توبه، آیه 119)
  3. اطاعت از والدین: باید به این نکته توجه کرد که مظهریت مظاهر الهی در یک سطح و درجه نیست، بلکه دارای درجات است. هم چنین می بایست به این نکته نیز توجه یافت که گاه مظهریت افراد و اشخاص در امری است و به امری دیگر گسترش نمی یابد؛ از همین روست که انواع ولایت در آموزه های قرآنی مطرح شده است که خود گواه و شاهدی بر تفاوت سطوح ودرجات و مراتب مظهریت است. به عنوان نمونه از نظر قرآن، والدین به سبب واسطه در خالقیت فرزندان، از نوعی ولایت تکوینی برخوردار هستند که ولایت تشریعی آن را تایید می کند؛ زیرا از نظر قرآن، یکی از مهم ترین عوامل در ولایت و لزوم اطاعت، همان خالقیت است. از همین روست که خدای خالق معبود خلق است و مردمان می بایست او را معبود خویش قرار داده و از او اطاعت و تبعیت کنند.(بقره، آیه 21) هم چنین ربوبیت خدا نیز عاملی دیگر در امر معبود بودن و اطاعت و تبعیت است.(همان؛ حج، آیه 77) بنابراین، والدین به سبب آن که مظهریت در خالقیت و ربوبیت دارند، می بایست مورد اطاعت و تبعیت قرار گیرند و خدا اطاعت آنان را واجب شرعی دانسته است.(عنکبوت، آیه 8؛ لقمان، آیه 15) البته از نظر قرآن، اطاعت از والدین می بایست در چارچوب مظهریت خالقیت و ربوبیت باشد؛ پس اگر خواسته و فرمانی بدهند که خارج از مظهریت در خالقیت و ربوبیت باشد، اطاعت از آنان لازم نیست، بلکه واجب است تا با آن مخالفت کرد و عصیان نمود. از همین روست که اطاعت از والدین شرک ورزی و بی دینی لازم نیست(همان) فرزندان موظّف به اطاعت از والدین کافر و مشرک خویش در اموری نیستند که حکم و فرمان آنان مخالف فرمان الهی باشد. اما در موارد دیگر موظف هستند حتی از والدین کافر و مشرک خویش اطاعت کنند.(همان)
  4. اطاعت از شوهر: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ساختار هستی براساس حق و عدالت این گونه سامان یافته است که برخی بردیگر تفضل وبرتری داده شوند؛ چنان که انسان بر دیگر مخلوقات برتری داده و به کرامت الهی وذاتی برهمگان حتی فرشتگان مقدم بوده و همه هستی تحت تسخیر انسان قرارداده شده است.(لقمان، آیه 20؛ جاثیه، آیه 13) در میان خود انسان ها برخی چون پیامبران دارای فضلیت بوده و برتر از دیگران هستند(نمل، آیه 15؛ اسراء، آیه 21؛ انعام، آیه 86) چنان که در میان خود پیامبران نیزاین گونه تفضیل نیزمطرح است.(بقره، آیه 253) این تفضیل الهی موجب می شود تا نوعی تقدم مرتبتی و منزلتی برای آنان ایجاد شود و اطاعت از آنان واجب گردد؛ از همین روست که برخی از پیامبران به عنوان پیامبران دارای کتاب و شریعت بر دیگر پیامبران مقدم و برتری داده شده و پیامبران دیگر می بایست از صاحبان شریعت اطاعت کنند. در میان توده های مردم نیز نوعی فضلیت و برتری بر یک دیگر ساماندهی شده تا هر یک بتواند دیگری را به تسخیر و استخدام خویش گیرد و اطاعت او را برای خود بخواهد.(زخرف، آیه 32) از نظر قرآن، شوهر نیز بر زنش این گونه تفضیل داده شده است.(نساء، آیه 34) پس بر زن است تا از شوهرش اطاعت کند و تحت ولایت او باشد.  به نظر می رسد که این نوع اطاعت برخی از مردم از برخی دیگر مانند زن از همسر از مصادیق مظهریت در ولایت است؛ یعنی این افراد به دلایل و عواملی از ولایت تکوینی برخوردار هستند.  به سخن دیگر، ولایت آنان مظهر ولایت الهی شمرده می شود و افراد می بایست از این جهت از اولیای الهی اطاعت و پیروی کنند. از نظر قرآن، شوهر به سبب آن که مظهر «قیوم» خدا است، در مقام «قوامون» از جایگاه ولایت برخوردار می شود و فضلیت می یابد. بنابراین، زن از شوهر به این سبب که مظهر قوامیت است و ولایت الهی را دارد، اطاعت می کنند. مسئولیت شوهر بر اساس این مظهریت آن است که تامین کننده امنیت و آسایش و آرامش زنش باشد.(نساء، آیه 34) درحقیقت ،اطاعت از شوهر و حفظ حقوق وى، وظیفه زن در برابر حق سرپرستى و تأمین زندگى وى از سوى مرد است و اگر مردی به این مسئولیت عمل نکند، اطاعت از او واجب نیست؛ زیرا دیگر مظهر «قیوم» نیست تا «قوامون» بودن برایش اثبات شود و اطاعت لازم و واجب گردد(همان)؛ زیرا مقصود از «بما حفظ الله» حقوقى است كه خداوند براى زنان مقرّر كرده، و آن‌ها را برعهده مردان قرار داده است. «باء» در «بما حفظ الله» براى مقابله است و مى‌فهماند كه اطاعت و حفظ حقوق شوهران در مقابل تعهّداتى است كه برعهده آنان قرار داده شده است. پس اگر شوهر به این تعهدات عمل نکند، دیگر قوامیت ندارد و از اطاعت از او واجب نیست. خدا در قرآن به صراحت می فرماید که اطاعت زنان از شوهران خویش، نشانه شایستگى و صالح بودن خود این زنان است که این گونه با اطاعت از ولایت شوهر، ولایت الهی می پذیرند.(همان) پس زنی که از شوهرش به این عنوان اطاعت می کند، در حقیقت از خدا اطاعت می کند. البته شکی نیست که اطاعت از شوهر در امر دین ومسائلی است که خدا حدود آن را مشخص کرده است و هر گونه اطاعت در خارج از شریعت، خروج از شریعت و به نوعی عصیان الهی است. بنابراین، زنی که شوهرش او را به خلاف دین و شریعت امر می کند یا خواسته ای بیرون از حدود شرعی دارد، می تواند بلکه می بایست عصیان کند و این عصیان او از مصادیق اطاعت الهی شمرده می شود، نه از مصادیق عصیان الهی. با توجه به آنچه بیان شده دانسته می شود که اطاعت زن از شوهرش، مانع هرگونه ستم و رفتار نامناسب مرد با او خواهد بود و اگر زنی به حقوق شوهر عمل کند، و شوهری به حقوق زن اقدام کند، دیگر جایی برای بی عدالتی نیست؛ اما اگر هر یک به حقوق خویش دیگری توجهی نکند، در این صورت دیگر جایی برای اطاعت باقی نمی ماند.
  5. اطاعت از ولایت مومنان: هم چنین از نظر قرآن، مومنان از آن جایی که مظهر انوار و اسماء و صفات الهی هستند، از نوعی مظهریت و ولایت برخوردار هستند؛ از همین روست که می توانند دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کنند و بر دیگران است تا از این فرمان اطاعت کنند.(توبه، آیه 71)
  6. اطاعت از عالمان عاقل دینی: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اطاعت از عالمان دینی که اهل خشیت، تعقل و تفقه، تذکر ، صداقت و مانند آنها هستند، اطاعت از خدا است؛ زیرا آنان مظاهر الهی و از مصادیق ربوبیت الهی هستند و از همین روست که از آنان به عنوان ربانیون یا ربیون یاد می شود. البته مصداق اتم این عالمان همان پیامبران وامامان معصوم(ع) و سپس عالمان دیگر از مطیعان خدا و رسول و امامان علیهم السلام هستند.(مریم، آیات 41 و43؛ آل عمران، آیه 79؛ مائده، آیه 41؛ توبه، آیه 119؛ کهف، آیات 69 و 70؛ بقره، آیه 170)
  7. اطاعت از هدایت شدگان: از نظر قرآن، اطاعت از کسانی که به سوی حق و حقیقت هدایت شده و در صراط مستقیم عبودیت و اسلام وایمان گام بر می دارند، اطاعت از خدا است.(انعام، آیه 90؛ یس، آیه 21) اینان چون خود هدایت شده هستند می توانند هدایت گرایان الهی باشند و مردمان را به سوی خدا هدایت کنند.(یونس، آیه 35)
  8. اطاعت از رهبران و فرماندهان الهی: از نظر قرآن، رهبران و فرماندهان الهی بر اساس ولایت الهی و مظهریت در آن، می بایست مورد اطاعت قرار گیرند و اطاعت از اینان همان اطاعت از خدا است.(بقره، آیات 246 تا 248) از نظر قرآن، رهبران الهی در یک سطح نیستند؛ چنان که از نظر قرآن، اطاعت از رهبران الهی نمی بایست به معنای قرار دادن آنان به عنوان رب مستقل و معبود باشد، چنان که اهل کتاب عزیر و مسیح را در چنین جایگاهی قرار دادند و اطاعت از او را به این معنا عین اطاعت خدا دانسته و به نوعی شرک عبادی را به نمایش گذاشتند. قرار دادن رهبران به عنوان اربابان امری نادرست و باطل است.(آل عمران، آیه 46؛ توبه، آیه 31) باید توجه داشت که از نظر قرآن، شارع خدا است و تنها او احکام را صادر می کند(یوسف، آیه 40) بنابراین، قرار دادن پیامبران به عنوان شارع حقیقی نادرست است؛ از همین روست که رسول‌خدا(صلى الله عليه وآله) در پاسخ شخصى كه مى‌گفت: ما آنان (عالمان دينى) را نمى‌پرستيم، فرمود: آيا آنان براى شما قانون‌گذارى نمى‌كردند و شما آن را نمى‌پذيرفتيد؟ گفتند: چرا؟ پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: اين نوع اطاعت، همان عبوديّت است. (مجمع‌البيان، ذيل‌آيه)
  9. اطاعت از سالکان راه خدا: از نظر قرآن، اطاعت از سالکان الی الله و راه خدا همان اطاعت از خدا است؛ زیرا آنان مردمان را به حقیقت می رسانند و اطاعت خدا را به آنان در علم وعمل نشان می دهند.(لقمان، آیه 15)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا