نسبت طالوت با ولایتفقیه
دولت مستند به معصوم طالوت
طالوت، از فرزندان بنیامین بن یعقوب بود. (مجمع البیان، ج 1- 2، ص 612) در پى خواست سران بنى اسرائیل در زمان نبوتاشموئیل (روح المعانى، ج 2، جزء 2، ص 248؛ مجمع البيان، ج 1- 2، ص 610)، وى از طرف خداوند در جایگاه امیر و زمامدار سپاه و دولتی قرار گرفت که مسئولیت نجات بنی اسرائیل را از حکومت طاغوتی «جالوت» به عهده داشت. البته در آغاز، زمامداری طالوت بر آنان گران آمد؛ زیرا سلطنت در نسل یهودا فرزند یعقوب، و پیامبرى در نسل لاوى، دیگر فرزند یعقوب بود، در حالى که نسبت طالوت به یکى از این دو نمى رسید. بهنظر میرسد که طالوت نام وی نیست، بلکه لقب ایشان است؛ چرا که وی داراى قدّى بلند و هیکلمند بود و از همینرو ملقب به طالوت شد. (نگاه کنید: المیزان، ذیل آیه 247؛ مجمع البیان، طبرسی، ج 1- 2، ص 612؛ الکشاف، زمخشری، ج 1، ص 292)
از نظر آموزههای قرآن، دقت در داستان حضرت طالوت و رخدادهای آن بسیار مهم و اساسی است (بقره، آیات 246 تا 252)؛ زیرا بیانگر سنتهای الهی و نوع تعامل مردم با دولت اسلامی و کنشها و واکنشهای غیراسلامی آنان با مسئله اطاعت از «ولایتالله» و اولیای آن است؛ زیرا از نظر قرآن، ولایت تنها برای خدا بهعنوان ولایت ذاتی (شوری، آیات 9 و28) و مظاهر آن از اولیای معصوم (نساء، آیه 59؛ مائده، آیه 55) است؛ البته نوعی ولایت متقابل برای مومنان نیز در برخی از موضوعات از جمله فریضه امر به معروف و نهی از منکر مطرح است که همان استمرار ولایتالله در مراتب پایین آن است. (توبه، آیه 71)
بنابراین، اگر کسی بخواهد بر دیگری ولایتی داشته باشد، میبایست در این ساختار حق قرار گیرد؛ وگرنه از مصادیق ولایت طاغوت است که خروج از دایره عدالت و گرایش به ظلم و ظالم است. (بقره، آیه 256)
داستان طالوت و جالوت بیانگر درگیری و تقابل میان ولایتالله و ولایت طاغوت است؛ زیرا هر کسی تحت ولایت الهی قرار نگیرد، بطور طبیعی تحت ولایت طاغوت است؛ چرا که قسم سومیبرای آن متصور نیست. (بقره، آیه 256) از همین رو خدا با بیان این داستان بر آن است تا ضمن تبیین آیات و نشانههای ولایت خویش، نشان دهد که هرکسی ولایت پیامبر(ص) را بهعنوان رسولالله(ص) نپذیرد، گرفتار ولایت طاغوت خواهد بود و همه آثار ولایت طاغوتی در دنیا و آخرت بر آن امت بار خواهد شد. (بقره، آیات 246 تا 252)
در این داستان بیان میشود که ولایتالله همان طوری که برای پیامبران معصوم(ع) است، میتواند برخی از مصادیق ولایت و ابعاد آن به دیگرانی واگذار شود که از «عصمت» خاص برخوردار نیستند، اما ویژگیهایی را دارند که در حد «عصمت» قرار میگیرند.
از سوی دیگر، این داستان بیان میکند که ولایت غیرمعصوم با مجوز معصوم(ع) و در راستای ولایت الهی آنان، ولایتی است که اطاعت از آن لازم بوده و عصیان آن به معنای عصیان از ولایتالله خواهد بود. لذا اطاعت از طالوت و همراهی با ایشان واجب میشود و همه مردم تحت ولایت و حکومت ایشان برای انجام مأموریتهایی چون جهاد آماده و بسیج میشوند. (بقره، آیه 249)
به سخن دیگر، دولتی که طالوت عهدهدار آن بوده و تشکیل میدهد، دولتی است که شخص مدیریت اجرایی آن غیرمعصوم(ع) است؛ اما تحت ارشادهای معصوم(ع) بهعنوان مرشد عام دولت اسلامی عمل میکند. از این مسئله میتوان اموری را به دست آورد که از جمله آنها جواز و امکان تفکیک قوا در دولت اسلامی البته با مجوز و ارشادهای مرشد عام معصوم(ع) است؛ این بدان معنا نیست که تفکیک قوا حتما لازم و ضروری است؛ زیرا اگر خود معصوم(ع) بخواهد میتواند عهدهدار همه قوا باشد؛ چنانکه در ولایت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و در ادامه ولایت فقیه دارای شرایط عام «صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه؛ صیانت از نفس و حافظ دین و مخالف هواهای نفسانی و مطیع امر معصوم» (وسائلالشیعه، ج 18، باب 10، ح 20) از آن برخوردار است.
ویژگیهای دولت طالوتی
در آیات قرآن برای طالوت و دولت اسلامی او ویژگیهایی بیان شده که توجه به آن میتواند در فهم ولایت فقیه و تبیین دیدگاههای وحیانی نسبت به دولت اسلامی و ولایت اولیای آن بسیار مفید و سازنده باشد. برخی از این ویژگیها عبارتند از:
1- توانایی علمی و عملی حاکم: حاکم اسلامی میبایست دارای توانایی علمی و عملی باشد. از این رو خدا در پاسخ اعتراض یهودیان برای انتصاب طالوت، به ویژگیهای مدیریتی و توانایی علمی و جسمیو عملی ایشان اشاره میکند.(بقره، آیه 247)
2- انتصاب از سوی خدا: ولایت از آن خدا (شوری، آیات 9 و 24) و مظاهر اوست که دارای ویژگیهای خاص هستند. (مائده، آیه 55؛ نساء، آیه 59) بنابراین، کسی که بیرون از این معیارهای الهی باشد، از ولایت الهی خارج و به ولایت طاغوت وارد میشود که سرانجام آن خروج انسان از نورانیت باطنی و فطری، به ظلمت و ظلم اکتسابی است. (بقره، آیه 256) از نظر قرآن، طالوت برای مسئولیتهای الهی برگزیده شده است. (بقره، آیه 247)
3- بعثت حاکم: همان طوری که خدا پیامبران را «بعث» میکند و بر میانگیزاند وگرنه انسانها سرگردان خواهند بود (آلعمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)، همچنین لازم است تا حاکم را بعث کند تا مسئولیت رهبری را به عهده گیرد.(بقره، آیه 247)
4- ارزشها و شایستگیهای ذاتی حاکم: بر خلاف نگرش مادیگرایانه و دنیوی یهود و امثالهم، معیارهای انتخاب حاکم بهعنوان معیارهای شایستهسالاری، نسبتهای خویشاوندی و ثروت نیست، بلکه معیار ارزشگذاری، شایستگیهایی چون دانایی و توانایی مرتبط با مسئولیت است.(بقره، آیه 247) این در حالی است که یهودیان معتقد بودند که طالوت از خاندانی نیست که پیامبری و شاهی برای آنان است. (همان؛ مجمعالبیان، طبرسی، ج 1- 2، ص 612؛ الکشاف، زمخشری، ج 1، ص 292) از آیات قرآن به دست میآید که ملاک انتخاب در میان یهودیان، همان ملاکهای دنیوی از جمله قدرت و امتیازهای اجتماعی و ثروت است؛ زیرا اعتراض سران بنى اسرائيل به دو جهت بوده است: يكى نبودن طالوت از طبقه ملأ و اشراف كه گفتهاند: نحن احق بالملك؛ دوم نداشتن مال و ثروت.(بقره، آیه 247) امام باقر(ع) درباره آيه «انّالله قد بعث…» فرمود: او نه از نسل نبوّت بود؛ و نه از نسل پادشاهان. (الكافى، ج 8، ص 316، ح 498؛ تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996)
5- جواز تنفیذ حاکمیت به غیرمعصوم: از این داستان طالوت فهمیده میشود که معصوم(ع) میتواند افرادی را به مسئولیتها و مدیریتهایی انتخاب کرده و حاکمیت را به آنان تنفیذ کند؛ مشروط به اینکه در تحت ولایت معصوم(ع) به انجام وظیفه خویش بپردازد. (بقره، آیه 247)
6- مدیریت اجرایی: اصطلاح «ملک» به معنای شاهی ناظر به مدیریت اجرایی است، و پیامبر و معصوم(ع) میتواند این بخش اجرایی را به دیگران بدهد و تنفیذ کند، ولی هرگز به معنای واگذاری حوزههای تشریعی و ارشاد عام و خاص نیست؛ در حقیقت معصوم(ع) تنها میتواند مدیریت و مسئولیتهای اجرایی را به غیرمعصوم(ع) واگذار کند. (بقره، آیات 246 تا 252)
7- ارشاد معصوم: لازم است غیرمعصوم(ع) تحت ارشادهای معصوم(ع) به مدیریت و مسئولیتهای اجرایی بپردازد و هرگاه نیاز بود مرشد معصوم در مسائل و برونرفت از مشکلات دخالت کند. (بقره، آیه 248)
8- اطاعت از فرمان غیرمعصوم: همان طوری که اطاعت از خدا و رسول لازم و ضروری است، اطاعت از کسانی که ایشان برای اموری نصب میکنند، نیز لازم است. هرگونه تخطی و عصیان از ایشان به معنای عصیان نسبت به خدا و رسول اوست. (بقره، آیات 246 تا 252)
9- جواز جهاد با فرماندهی غیرمعصوم: از نظر آموزههای قرآن، جهاد فی سبیلالله به معنای دفاع از حقوق طبیعی و فطری انسان نیز است. بنابراین، لازم نیست تا با حاکمیت و رهبری معصوم(ع) انجام گیرد؛ بلکه با ارشاد معصوم(ع) و تنفیذ او میتوان جهاد را با غیرمعصوم علیه دشمنان انجام داد. (بقره، آیات 246 تا 252)
10- جواز ایجاد حکومت با ارشاد معصوم: برای دفاع از حقوق طبیعی و رهایی از ظلم دیگران میتوان با ارشاد عام یا خاص معصوم(ع) حکومتی را ایجاد کرد که مسئولیتهای مهم اجتماعی و سیاسی از جمله دفاع از مظلوم و دفع ظالم در قالب جهاد را به عهده گیرد. (بقره، آیات 246 تا 252)
11- مخالفت و عصیان اکثریت: ممکن است اکثریت با حکومت و حاکمیت به مخالفت با حاکم الهی برخیزند و نسبت به اوامر عصیان ورزند؛ اما این موجب نمیشود تا رهبری دست از مسئولیت و وظایف خویش بشوید، بلکه لازم است حتی با نیروهای اندک وفادار خویش نسبت به مسئولیت الهی خویش اقدام کند و تحت تأثیر مخالفت یا عصیان اکثریت قرار نگیرد. (بقره، آیات 246 تا 252)
12- وجوب دفع فساد: دفع فساد و ظلم امری ضروری است و اگر این اتفاق با ارشادات معصوم(ع) و حضور مردم انجام نگیرد، فساد و تباهی زمین را تباه میکند. (بقره، آیه 251)
13- لزوم تشکیل نظام سیاسی: تشکیل نظام سیاسی امری لازم و بایسته است؛ زیرا اگر این اتفاق نیفتد دیگرانی هستند که با ظلم و فساد موجب سلب آرامش و آوارگی و سرگردانی و غارت و قتل میشوند؛ بنابراین، برای دفع فساد و ظلم دیگران، تشکیل نظام سیاسی قدرتمند لازم عقلی و نقلی است که شریعت اسلام بر آن تأکید دارد. (بقره، آیات 246 و 251)
14- لزوم طغیان علیه حکومت طاغوت: از قرآن به دست میآید که برای رسیدن به ولایتالله لازم است تا علیه ولایت طاغوت قیام کرد و طغیان علیه حکومت طاغوتی امری لازم و بایسته و پیشنیاز رسیدن به ولایتالله است. البته این قیام میبایست تحت ارشاد معصوم(ع) و ولایت کسی باشد که مجوز از او دارد تا قیام به بیراهه کشیده نشود. از آنجاییکه شاه حاکم بر یهودیان آن زمان جالوت از طاغوتیان بود، جواز قیام از سوی اشموئیل(ع) پیامبر آن زمان صادر میشود و مردم با ارشادات معصوم(ع) و با شاهی و مدیریت اجرایی دولت طالوتی علیه جالوت قیام کرده و موفق میشوند. (بقره، آیات 246 تا 252)
15- قتال و جهاد تحت مجوز الهی: از نظر آموزههای وحیانی قیام عمومی میبایست تحت مجوز الهی و رهبری معصوم(ع) باشد؛ زیرا حکم و حکومت بالاصاله و بالذات برای خدا است.(یوسف، آیه 40) در آیه 246 سوره بقره نیز سخن از «کتب» به معنای وجوب است که حکم الهی را بیان میکند.
16- ظلم در قالب عصیان: اطاعت از اولیای الهی واجب است (نساء، آیه 59) و هرگونه مخالفت نسبت به ایشان نه تنها عصیان نسبت به خدا و رسول است، بلکه از مصادیق ظلم است و چنیناشخاصی بهعنوان ظالمین مجازات خواهند شد. (بقره، آیه 246)
17- جهاد بودن ظلمستیزی: هرگونه مبارزه بهویژه با ظلم اجتماعی و ظالمانی که حقوق طبیعی افراد را سلب میکنند، از مصادیق جهاد «فِی سَبِیلِالله» (در راه خدا) است. بنابراین از این تعبیر روشن مىشود هر چیزی که به آزادى و نجات انسانها از اسارت و رفع ظلم کمک کند فى سبیلالله محسوب مىشود. (بقره، آیه 246)
18- امکان بداء: یهودیان معتقدند که اموری بر خدا واجب است. این امور از مصادیق «یجب علیه» است؛ یعنی امور واجبی که خدا نمیتواند از آن تخلف کند. این بدان معناست که قوانین یا باید قبل از خدایی خدا باشد، یا اینکه قوانین خدا بر خود خدا حاکمیت داشته و خدا از این جهت دست بسته باشد. از آنجا که قوانین همانند هر چیز دیگری قبل از خدا معنا ندارد که وجود داشته باشد، میماند این مطلب که خدا با قوانین خویش دست خویش را بسته و محدود کرده است؛ از همین رو یهودیان میگفتند: يَدُ اللهِ مَغْلُولَهًْ؛ اما از نظر قرآن، دست خدا از هر جهتی باز است: يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ (مائده، آیه 64)؛ زیرا امور و قوانین صادره از سوی خدا از مصادیق «یجب عنه» است. بر این اساس، هر گاه مشیت و حکمت الهی اقتضاء کند ممکن است «نسخ» در تشریع (بقره، آیه 106) یا «تغییر» یا «بداء» در تکوین انجام شود. (انفال، آیه 53؛ رعد، آیه 11) پس اینگونه نیست که اگر پیامبری برای خاندانی یا پادشاهی برای خاندانی باشد، این تغییربردار نباشد، بلکه همواره نسخ و تغییر و بداء امکانپذیر است و دست خدا از این جهت باز است. بنابراین، اگر از خاندان بنیامین کسی به نبوت و پادشاهی نرسیده باشد این بدان معنا نیست که خدا از این جهت دستش بسته است و نمیتواند تغییری و بدایی را ایجاد کند، بلکه دستش باز است و این کار را انجام میدهد. (بقره، آیه 247)
19- ضرورت دانایی برای حاکم: از آموزههای قرآنی به دست میآید که حاکم میبایست دانا باشد؛ زیرا اگر دانا نباشد نمیتواند مصالح از مفاسد باز شناسد و تصمیم درستی بگیرد. (بقره، آیه 247)
ولایت فقیه، استمرار ولایتالله
از نظر آموزههای قرآن، ولایت فقیهان با شرایطی که بیان شد، همان استمرار ولایت الهی است. بنابراین اطاعت از آن به معنای اطاعت از خدا و رسول و معصومان(ع) و عصیان نسبت به آنان به معنای عصیان نسبت به سه گانه خدا و رسولالله و معصومان(ع) خواهد بود.
همان طوری که حضرتاشموئیل(ع) به حکم الهی کسی را برای شاهی امت یهود فرستاد و خدا بخشی از ولایتالله را به طالوت سپرد، همچنین ولایتی که برای معصومان(ع) از پیامبر(ص) و امامان(ع) در آیات و روایات ثابت است، برای ولی فقیه دارای شرایط نیز ثابت است.
چنانکه گفته شد در عصر غیب معصوم(ع) نمایندگان آن حضرت(ع) از فقهای اسلام به سبب علم و عمل در مقام اهل تعلیم و تزکیه قرار میگیرند و این عالمان عامل به حکم الله و سنت و سیره پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) مسئولیت دارند تا ولایتالله را اظهار کرده و جلوی ولایت طاغوت قد علم کنند و اجازه ندهند حاکمیت و حکومت در اختیار طاغوتیان باشد. همکاری و معاونت با چنین اولیای الهی، ضروری و لازم است(مائده، آیه 2) و هر کسی که مخالفت کند در زمره ظالمین و طاغوتیان قرار میگیرد.