استخاره و قرعه، پایان تردیدها
استخاره در زبان عربی به معنای درخواست خیر از خداوند متعال کردن است؛ زیرا خداوند به عنوان پروردگار هستی تنها کسی است که می تواند خیر را به کسی ارزانی دارد چنان که در مقام آفریدگاری وجود وهستی را به هر آفریده ای ارزانی داشته است.
بنابراین درخواست خیر از خداوند معنای دیگری از توکل و تفویض امور از سوی شخص به خداوند دانا و تواناست. در کنار این معنا گاهی استخاره به معنای نوعی قرعه در هنگام تحیر است که با دعا و درخواست از خداوند متعال همراه می باشد؛ زیرا خداوند بهترین مشاوره در تمامی هستی است؛ زیرا او دانا به همه امور و عواقب کارهاست و بهترین کسی است که انسان می تواند از او یاری و مدد بخواهد تا به گونه ای در مقام اسم هادی وی را به سوی بهترین کارهای راهنمایی و هدایت کند. معمولا این نوع استخاره با تسبیح و قرآن انجام می شود.
اما نوعی دیگر از استخاره نیز وجود دارد که همان قرعه است. این نوع طلب و درخواست خیر کردن در حقیقت انتخاب بهترین کار در میان دو راهی های پرخطر و مشکلات و معضلات غیر قابل حل می باشد.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه های ثقلین کتاب و عترت ، و نیز نوشته هایی که در منابع گوناگون درباره استخاره و قرعه بیان شده ، تبیین کامل و جامعی از این مساله به دست دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
گستره معنايی استخاره
استخاره از ريشه «خـىـر» و از باب استفعال، در لغت به معناى «طلب خير در چيزى»( لسانالعرب، ابن منظور، ج4، ص259، «خير») و در اصطلاح عبارت است از واگذاردن انتخاب به خداوند با دعا و عمل مخصوص، در كارى كه انسان در انجام دادن آن مردّد است. اين واژه در قرآن نيامده است؛ ولى با توجه به اينكه مسلمانان در مواردى براى تصميمگيرى در كارهايشان از روش استخاره با قرآن استفاده مىكنند، در حوزه مسائل پيرامون قرآن قرار مىگيرد و از آن جهت كه برخى مفسّران آيه شريفه «اَن تَستَقسِموا بِالاَزلـم» (مائده، آیه 3) را به استخاره تفسير كردهاند، مىتواند در حوزه معارف قرآن قرار گيرد.( احكام القرآن، ابنالعربى، ج2، ص544ـ545.)
برای استخاره دو معنا گفته اند: معنای نخست همان معنای حقیقی استخاره است که به معنای درخواست و طلب خیر از خداوند کردن در امور زندگی است . انسان هر کاری را که می خواهد ا نجام دهد از خداوند می خواهد تا خیر باشد و آثار آن در زندگی دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی آشکار شود؛ زیرا بسیاری از کارهایی که انسان انجام می دهد هر چند که به ظاهر خوب و خیر است ولی می تواند در باطن شر و مکروه باشد، از این روست که شخص هنگام ا نجام کاری از خداوند می خواهد تا آن را خیر قرار دهد و آثار مطلوبی بر آن بار شود. خیرخواهی به ا ین معنا کاری است که همه اولیای الهی و خواص امت اسلام و مومنان واقعی انجام می دهند. در این موارد شخص متوجه ربوبیت و پروردگاری الهی است و بر این باور است که خداوند در همه لحظات زندگی او حضور مستقیم و تاثیرگذار دارد و اگر دمی و لحظه ای عنایت الهی از وی برداشته شود ، هیچ و پوچ و نابود می شود. بنابراین همان گونه که وجود و حیات خویش را هر دم از خدا می داند و می خواهد هم چنین از خداوند می خواهد تا هر دم از زندگی اش را خیر و برکت قرار داده و کارهایش را مدیریت و پروردگاری کند تا در مسیر درست و کمالی گام بردارد و از آثار این عنایات و توجه خاص الهی برخوردار شود. این همان معنای دیگر تفویض امور و توکل در کارهاست که خداوند در بسیاری از آیات از آدمی خواسته است. بر این اساس می توان گفت که چنین استخاره ای در کارها ، امری بسیار مطلوب بلکه واجب است و بیانگر ایمان واقعی شخص به ربوبیت و پروردگاری آفریدگار هستی است. پس طلب خير نمودن از خدا در تمام كارهايي كه انسان ميكند، خوب و مستحب و بلکه واجب است.
معناي ديگر استخاره اين است كه پس از آن كه انسان به كلي در امري متحير و وامانده شد، به طوري که نه عقل خودش وي را به خوبي و بدي آن راهنمايي می کند، و نه عقل ديگري راه خير و شر را به او می شناساند و می فهماند، و نه خداي جهان در بارهي آن كار، تكليفي و فرماني داشت تا راهنمايش در انجام آن باشد، در اين صورت كه هيچ راهي براي پيدا كردن خوب و بد نیست؛ در این زمان مومنان به خداي دانا و حکیم كه پناه بيچارگان و دادرس افتادگان است، در حالت تحير و دو دلي، يك راه اميدي بر روي انسان باز كرده و اگر انسان با اين حال اضطرار به او پناه ببرد و از او راهنمايي جويد، خداي جهان كه دانا به پيدا و نهان است و توانا به انجام هر کاری است، يا دل او را به يكسو ميكشاند و راهنماي قلب او ميشود (در استخاره قلبي) كه او مقلب القلوب است، يا دست او را به يك طرف تسبيح مياندازد (در هنگام استخاره با تسبيح) يا به وسيلهي قرآن، دل او را گرم ميكند (در استخاره با قرآن).
به هر حال ، استخاره اصطلاحی در حقیقت، درخواست شناخت بهترين گزينه از خداوند، هنگام ترديد و دو دلى است و این معنا غیر از استخاره حقیقی یعنی خیرخواهی است.
استخاره در روایات
واژه استخاره در روايات فراوانى ديده مىشود و به گفته بحرانى در روايات به 4 معنا بهكار رفته است:
1. طلب ممكن شدن آنچه در آن خير است،
2. طلب عزم بر آنچه در آن خير است،
3. طلب خير از خدا كه نوعى دعا تلقى مىشود،
4. طلب شناخت چيزى كه خير در آن است. (الحدائق الناضره، بحرانی، ج10، ص524ـ526. ) افزون بر اين معانى، وجوه ديگرى را نيز در معناى استخاره گفتهاند.( معجمالمحاسن والمساوى، ص44؛ المحاسن، ج2، ص599ـ600.)
همه معانى ياد شده به دو معنا باز مىگردد:
1. خيرجويى و درخواست دستيابى به خير. اين معناى استخاره، در همه رفتارهاى آدمى و در مواردى است كه انسان در انجام دادن كارى نگران است كه مبادا ضرر و شرّى بر انجام دادن آن مترتب شود و نتواند به منافع فعل مورد نظر دست يابد، ازاينرو با تضرع از خداوند مىخواهد تا نتيجه خير بر كارش مترتب كند و ضررهاى احتمالى را از آن دفع كند. اين معناى استخاره عام است و رواياتى متعدد نيز ناظر به اين معناست.( وسائل الشيعه، حر عاملی، ج8، ص63ـ68. ) در روايتى از امامصادق(عليه السلام) آمده كه هركس در كارى بدون خيرخواهى وارد گردد و گرفتار شود مأجور نخواهد بود.( وسائل الشيعه، ج8، ص80.)
2. خيرشناسى و طلب شناخت خير. اين نوع از استخاره كه شايعتر بوده، بيشتر مورد توجه عموم مردم است در جايى است كه انسان خير و شرّ عملى را حتى با مشورت نتواند تشخيصدهد.
قرعه یکی از راهکارهایی که در تحیر به کار می رود. این نیز همانند استخاره های سه گانه ، راهی است که شریعت در جلوی انسان قرار داده است.
قرعه در لغت به معنای آن چه به فال زنند است. (لغت نامه ، دهخدا، ج 10، ص 15441) قرعه نیز مانند استخاره برای حل معضلات و مشکلات تشریح شده است.
در مواردی به قرعه مراجعه می شود که موضوعی مقرون به علم اجمالی باشد و احتیاط در آن ممکن یا جایز نباشد؛ به این معنا که امکان ندارد انسان در آن کار بتواند به شکل احتیاطی عمل کند یا این که اصولا از نظر شرعی احتیاط جایز و شرعی نباشد. در این صورت است که قرعه انداخته می شود تا یکی از دو کار انجام پذیرد.(القواعد الفقهیه ، بجنوردی، ج 1 ، ص 65 و 66)
مشروعیت استخاره و قرعه
لازم به ذكر است كه از روايات، صحّت هر دو معنای یاد شده یعنی خیرجویی و خیرشناسی استفاده ميشود. دایره المعارف اسلامی با اشاره به پیشینه استخاره به روایاتی که مشروعیت آن را نیز بیان می کند ا شاره می کند در این کتاب آمده است: از برخى روايات چنين برمىآيد كه در دورة پيش از اسلام، نوعى "استخاره از الله" در ميان عرب معمول بوده است (نك: ابن سعد، 8/171؛ ابوالفرج، 19/92)، ولى دربارة چگونگى آن شرحى داده نشده است.
از نخستين نمونههاي عمل به استخاره در دورة اسلامى روايتى از حضرت على (ع) است، مبنى بر اينكه چون پيامبر (ص) وي را به يمن فرستاد، او را بر بهكارگيري استخاره، آنگاه كه تصميمگيري دشوار گردد،ترغيب كرد (طوسى، امالى، 1/135).
همچنين به هنگام رحلت حضرت رسول (ص) و بروز اختلاف نظر ميان صحابه در كيفيت دفن آن حضرت، بهدنبال دو كس فرستادند كه يكى به شيوة مكيان زمين را مىشكافت و يكى بهروش مدنيان لحد مىساخت؛ آنگاه عبارت «اللهم خِرْلِرَسولِك» را بر زبان آوردند و امر را بر آن نهادند كه هر يك زودتر رسد، روش او را بهكار بندند (نك: ابن سعد، 2(2)/74- 75؛ ابن ماجه، 1/496؛ نيز نك: مجلسى، 22/518، 529).
استخاره و طلب كردن بهترين از خداوند نزد مذاهب گوناگون اسلامى امري پسنديده شمرده شده، و در اين باره احاديثى چند از پيامبر (ص) و ائمة اطهار (ع) نقل شده است (نك: احمد بن حنبل، 1/168؛ برقى، 598 -599 ).
در حديثى نبوي به روايت جابر به چگونگى نماز استخاره پرداخته شده است. در اين حديث كه از منابع اساسى در مباحث فقهى مربوط به نماز استخاره بهشمار مىآيد، دعاي ويژهاي نيز براي تعقيب اين نماز آمده است (مثلاً نك: احمد بن حنبل، 3/344؛ بخاري، 7/162؛ ترمذي، 2/345-346).
در منابع اماميه به علاوه، احاديث ديگري به نقل از ائمه(ع) در آداب نماز استخاره آمده است (نك: كلينى، 3/470 به بعد؛ ابن بابويه، 1/562 -563؛ طوسى، تهذيب…، 3/179 به بعد). نماز استخاره نزد فقيهان از نمازهاي مستحب يا مسنون شمرده شده است (مثلاً نك: ابن ادريس، 1/313؛ سيد بكري، 1/257). بهاتفاق مذاهب فقهى، نماز استخاره دو ركعت است و بنا بر قول مشهور نزد مذاهب گوناگون، بهتر آن است كه در قرائت اين نماز پس از فاتحة الكتاب، در ركعت نخست سورة كافرون و در ركعت دوم سورة اخلاص خوانده شود (مثلاً نك: غزالى، 1/185؛ نووي، «الاذكار»، 3/354؛ ابن عابدين، 1/506؛ بدون تصريح به ترتيب: كلينى، 3/472؛ ابن بابويه، 1/562).
در يك روايت امامى نيز قرائت سوره هاي حشر و رحمن در ركعت نخست و سورههاي معوذتين و اخلاص در ركعت دوم توصيه شده است (نك: كلينى، 3/470؛ طوسى، همان، 3/180). افضل آن است كه نماز استخاره در اماكن مقدس چون مساجد و مشاهد گزارده شود (نك: شهيد اول، ذيل نماز استخاره؛ نيز نك: عوفى، 1/210 ). در روايات اماميه، نمونههايى از توصيه به اقامة اين نماز در مسجد النبى(ص) (كلينى، 3/471) و نيز بهجاي آوردن آداب استخاره در مشهد امام حسين (ع) (حميري، 28) وارد شده است.
علاوه بر استخاره با گزاردن نماز، استخاره به معنى دعا به درگاه خداوند و طلب بهترين، در فرهنگ اسلامى جايگاه ويژهاي داشته است؛ گفتنى است كه ابن ادريس (1/314) با ياد كردن اين نكته كه استخاره در زبان عرب اساساً به معناي دعاست ،بر اين جايگاه تأكيدي ويژه داشته، و بر لزوم پيراستن سنت استخاره از زوائد توصية اكيد كرده است (نيز نك: سطور بعد). دعاي 33 از صحيفة سجاديه نيايشى براي استخاره است و در آن از خداوند درخواست مىشود تا آنچه مشيت و خواستة حق است، الهام فرمايد. در جوامع روايى به آداب و سنن استخاره پرداخته شده، و رواياتى در اين باب به نقل از پيامبر اكرم و ائمة اطهار گردآوري شده است (نك: شوكانى، 189-190؛ حرعاملى، 3/ 204-221؛ مجلسى، 88/222-242). آثار مستقلى نيز بهخصوص از سوي عالمان امامى در موضوع استخاره تأليف شده است كه از آن ميان مى توان به طور خاص كتاب فتح الابواب از ابن طاووس را ياد كرد ( براي كتابشناسى اين آثار، نك: خفاف، 47- 55؛ نيز براي يك تأليف كهن با عنوان الاستخارة و الاستشارة، نك: نووي، تهذيب…، 1(2)/256).
گفتنى است كه در برخى منابع علاوه بر نماز استخاره و دعا، به روشهاي خاصى نيز در اين مورد اشاره شده كه گاه سنديت آنها مورد بحث و تأمل بوده است:
1. استخاره به قرآن: نخست بايد به روايت اليسع قمى از امام صادق (ع) اشاره كرد كه به موجب آن شخص استخاره كننده به هنگام آماده شدن و قيام براي نماز، مصحف را مىگشايد و به نخستين امري كه در آن مى بيند، عمل مىكند (طوسى، تهذيب، 3/310؛ كفعمى، 391، بدون اشاره به نماز ). در شيوهاي ديگر كه طبرسى بدون ذكر مستند، آن را آورده است، شخص پس از بهجاي آوردن نماز مخصوص و دعا، مصحف را مى گشايد و 7 برگ را شمرده، پاسخ خود را در برگ هفتم و سطر يازدهم مى جويد (نك: طبرسى، حسن، 324؛ نيز ابن طاووس، 277). از اشارات جسته و گريخته در منابع برمىآيد كه چنين روشهايى نزد گروههايى از اهل سنت نيز تداول داشته است (مثلاً نك: همو، 156، به نقل از دعوات مستغفري؛ ابن حاج، 1/278؛ زبيدي، 2/285-286).
در حديثى از امام صادق (ع) از تفأل به قرآن كريم نهى شده است (كلينى، 2/629) و گاه در بيان وجه آن چنين گفتهاند كه مراد از تفألِ منهى ، استفسار و پيش بينى حوادث آينده به قرآن است، يا اينكه در نهى نظر به تشبه به مردم جاهليت در تفأل و تطيّر بوده است. ملاك نهى هرچه باشد، برخى از علما سعى داشتهاند تا فرقهايى را ميان تفأل به قرآن و استخاره به آن قائل شوند (مثلاً نك: فيض، 5/1416-1417). گفتنى است كه برخى از عالمان اهل سنت نيز با پرداختن به مسألة تفأل به قرآن، آن را به دور از سنت دانسته، و مورد نقد قرار دادهاند (ابن حاج، زبيدي، همانجاها).
2. استخاره با رقاع: در يكى از روشهاي استخاره با رقاع دو دستور «اِفْعَل » و «لا تَفْعَل » بر دو رقعه نوشته مىشود و استخاره كننده با بهجاي آوردن آدابى خاص يكى از آن دو را بر مى دارد و به مقتضاي آن عمل مى كند (نك: كلينى، 3/473؛ طوسى، همان، 3/182؛ نيز نك: طبرسى،احمد،314). در روشى ديگر 6 رقعه بهكار مىرود و آنچه در 3 رقعه متفقاً دستور «افعل» آيد، بدان عمل مىشود (نك: كلينى، 3/470؛ طوسى، همان، 3/181؛ نيز نك: طبرسى، حسن، 256). روايت نخست بدون ضبط اسناد به يكى از ائمه(ع) منسوب گرديده، و روايت دوم از امام صادق(ع) نقل شده است. ابن ادريس (1/313-314) و محقق حلى (ص 304) استخاره با رقاع را مورد انتقاد قرار داده، و برگرفته از اخبار غيرمعتبر دانستهاند. شيخ مفيد نيز بر شذوذ اين اخبار و ضعف اسناد آن اشاره نموده است (نك: ص 219). برخى نيز چون علامة حلى (1/128) و شهيد اول (همانجا) اين انتقاد را وارد ندانسته اند .
3. استخاره با سبحه (تسبيح): در اين نوع استخاره، پس از خواندن دعايى مخصوص، به اندازة يك قبضه از تسبيح را جدا كرده، دانه ها را دو دو مىشمارند؛ در صورتى كه بازمانده يك باشد، امر مورد نظر را خوب مىانگارند. برپاية آنچه شهيد اول (همانجا) يادآور شده، اين نوع «استخاره به عدد» در سدههاي نخستين اسلامى رواج نداشته است؛ تنها ابن طاووس (272-273) بر پاية روايتى كه از امام غايب (ع) نقل كرده، استناد اين سنت را به ائمه (ع) باز گردانيده است (نيز نك: كفعمى، 391-392؛ صاحب جواهر، 12/172-173).
دلايل جواز استخاره با قرآن
در بارهي استخاره با قرآن رواياتي از پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ نقل شده است كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1ـ روايت شده است كه: يَسع بن عبدِالله قمي به امام صادق ـ عليه السلام ـ عرض كرد: گاهي ميخواهم كاري انجام دهم ولي متحير هستم كه آيا انجام دهم يا نه؟ امام صادق ـ عليه السلام ـ به او فرمود: هنگام نماز ـ كه شيطان از هر وقت ديگر از انسان دورتر است ـ قرآن را بگشا، اولين آيهاي كه در آغاز صفحه دست راست ميبيني، عمل كن.(مجلسي، محمد باقر، مفاتيح الغيب، ص 42 و 43.)
2 ـ از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل شده است كه فرمود: هنگام استخاره با قرآن، ابتدا سه بار سورهي توحيد را بخوان سپس سه بار صلوات بر محمد و آلش بفرست، سپس بگو: «اللهم تفألتُ بِكِتابكَ و تَوكلتُ عَليكَ فَأرِني مِن كِتابكَ مَاهُو مَكتومٌ مِن سِركَ المَكنونِ فِي غَيبكَ». يعني: خدايا به كتاب تو تفأل ميزنم، و بر تو توكل ميكنم و از كتابت آنچه را كه در نهان غيب تو، پوشيده شده به من بنمايان.» پس از اين دعا، قرآن را بگشا و از سطر اول، صفحهي سمت راست، مقصود خود را به دست آور.(مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 91، ص 241.)
3ـ وقتي خبر تولد زيد را به پدر بزرگوارش امام سجاد ـ عليه السلام ـ، امام ـ عليه السلام ـ به اصحاب خود رو كرد و فرمود: نام اين كودك را چه بگذارم؟ هر كس، نامي گفت، حضرت قرآن طلبيد قرآني را به آن حضرت دادند، قران را باز كرد، اين آيه آمد: «و فضل اللهُ المجاهدينَ علي القاعدينَ اجراً عظيماً»(نساء ، ایه 95)
بار ديگر قرآن را گشود، اين بار در آغاز صفحهي اول قرآن، اين آيه آمد: «اِن اللهَ اشتَرَي مِنَ المؤمنينَ اَنفسَهم وَ اَموالَهُم باَنَّ لَهُم الجَنّةَ يُقاتِلونَ فِي سَبيلِ اللهِ… وَ ذلك هِو الفَوزُ العَظيم»( توبه، آیه 111). امام سجاد ـ عليه السلام ـ به اين دو آيه نظر انداخت و ديد هر دو در مورد جهاد در راه خدا است و از آنچه كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و علي ـ عليه السلام ـ در مورد «زيد» فرموده بودند كه در صلب امام سجاد ـ عليه السلام ـ پديد ميآيد، دريافت كه اين كودك همان زيد است، آنگاه مكرّر به حاضران فرمود: «سوگند به خدا اين همان «زيد» است و نام او را زيد گذاشت».( ابوالفضل طريقهدار، استخاره و تفأل، ص 26 به نقل از عيون اخبار رضا، ج 1، ص 195)
روايتي كه از تفأل به قرآن نهي ميكند
شيخ بزرگوار كليني (ره) از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت كرده است كه «به قرآن تفأل مكن».(كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 2، ص 629.)
علامه مجلسي (ره) ميفرمايد: اين حديث را تأويل كردهاند به اين كه از فال گشودن قرآن براي استنباط احوال آينده از آيات (پيشگويي] نهي شده است، چنان كه برخي از جاهلان، اين روش را وسيلهاي براي كسب روزي خود قرار دادهاند و به اين صورت، مردم را فريب ميدهند و ممكن است مقصود، نهي از تفألي باشد كه بيشتر مردم از ديدن يا شنيدن بعضي امور اعتقاد پيدا ميكنند و برخي را مبارك و برخي ديگر را شوم ميگيرند، بدين صورت كه از آيات قرآن كريم نيز فال نيك و فال بد گرفته شود. و شايد يك حكمتش اين باشد كه اگر موافق نيفتاد باعث كم اعتقادي مردم به قرآن نگردد.(مجلسي، محمد باقر، مفاتيح الغيب، ص 42 و 43.)
تذكر اين نكته نيز لازم است كه كساني كه با قرآن، انس و الفتي ندارند و محكم و متشابه آن را نميشناسند و از علم تفسير، بهرهاي ندارند، بايد از استخاره و تفأل با قرآن، سخت بپرهيزند و آيات خدا را به بازي نگيرند.
شايد اين حديث شريف در اصول كافي، خطاب به اين دسته از افراد باشد. زيرا استخاره و فال معمولاً معناي يكساني دارند، چنانكه در دعاي استخاره با قرآن ميگوييم: «اللهم تفألتُ بكِتابكَ، يعني خدايا به كتاب تو فال ميزنم»
شايد بتوان اين فرق را هم قائل شد كه از ميان انواع استخاره، استخارههايي كه ابزار محسوسي مثل قرآن، تسبيح، ديوان، شعر، كاغذ و…. دارند، آنها را فال هم ميگويند؛ و استخارههايي كه هيچ ابزاري جز دعا و قلب ندارند، آنها را فقط استخاره ميگويند؛ مثل استخارههاي مطلق، قلبي، مشورتي.(ابوالفضل طريقهدار، كندوكاوي در بارهي استخاره و تفأل، قم، انتشارات مدين، چاپ دوم، 1374، ص 21.)
شخصی گوید از حضرت علی علیه السلام پرسیدم که چه کسی نزد خدا بیشتر مورد بغض قرار می گیرد؟ حضرت فرمودند: کسی که خداوند را متهم می سازد! راوی باتعجب می پرسد چگونه خداوند را کسی متهم می سازد؟ حضرت فرمودند: کسی که استخاره می گیرد و از خداوند طلب خیر می کند و سپس خیر او در خلاف آنچه که دلش می خواسته به او برسد به همین خاطر ناراحت می شود و غضب می کند پس این شخص خداوند را متهم ساختهاست.(بحارالانوار مجلسی، ج 71، ص 247)
استخاره به معنای طلب خیر از خداوند متعال در روایات ما بسیار سفارش شده است، و ائمه اطهار سلام الله علیهم شیعیان را ترغیب بسیاری فرمودهاند که کارهای خود را بر اساس استخاره انجام دهند. ما در اینجا تنها دو روایت را نقل می کنیم: جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ «علیه السلام» قَالَ: کُنَّا نَتَعَلَّمُ الِاسْتِخَارة کَمَا نَتَعَلَّمُ السُّورَه مِنَ الْقُرْآنِ(وسائلالشیعة، ج: 8، ص: 662)
امام صادق از پدرش امام باقر «علیهما السلام» نقل می کنند که فرمودند: ما استخاره را آموزش می دهیم همانگونه که سوره قرآن را آموزش می دهیم. روایت دوم تصریح دارد که پس از طلب خیر از خداوند متعال، هر اتفاقی که برای استخاره کننده بیافتد، می بایست از آن راضی باشد. أَبِی عَبْدِ اللَّهِ «علیه السلام» قَالَ: کُنَّا نَتَعَلَّمُ الِاسْتِخَارَةَ کَمَا نَتَعَلَّمُ السُّورَةَ مِنَ الْقُرْآنِ ثُمَّ قَالَ مَا أُبَالِی إِذَا اسْتَخَرْتُ اللَّهَ عَلَی أَیِّ جَنْبِی وَقَعْتُ(همان پیشین)
امام صادق «علیه السلام» می فرمایند: ما استخاره را آموزش می دهیم همان گونه که سوره قرآن را آموزش می دهیم. سپس فرمودند: آنگاه که استخاره کردم، باکی ندارم که چه بر من واقع می شود. دلیل این امر را بایست در این نکته جستجو کرد که استخاره کننده خود را به خدا سپرده است و خداوند متعال نیز به خیر او آگاهتر است، بنابراین در صورت عمل بر اساس استخاره، هر اتفاقی که بیافتد، بایست ایمان داشته باشد که خیر او در آن بوده است.
اما طریقه استخاره در روایات متفاوت و متنوع است؛ غسل استخاره، نماز استخاره، دعاهای متعدد و مختلف برای استخاره در حالات و ساعات متعدد و استخاره با قرآن یا تسبیح از جمله روشهای استخاره است. از آنجا که معنای اصلی استخاره طلب خیر از خداوند متعال است، بهترین روش آن، دعاست؛ زیرا در حقیقت استخاره نوعی دعا و طلب خیر از پیشگاه خداوند متعال است که عالم به همه امور است و خیر و شر ما نیز به دست اوست.
ادعیه وارده در استخاره
دعاهای متعددی برای استخاره نقل شده است که ما دو دعا را بیان می کنیم و توصیه می کنیم که در هر کاری با یکی از این دعاها از خداوند متعال طلب خیر بکنید:
1 – امام باقر (سلام الله علیه) می فرمایند: من هرگاه در کار مهمی اراده استخاره کنم در حال نشسته 100 بار با دعای زیر از خدا طلب خیر می کنم. اما برای خرید چیزی و کارهای شبیه آن سه بار این دعا را در حال نشسته می خوانم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ کَذَا وَ کَذَا خَیْرٌ لِی فَخِرْهُ لِی وَ یَسِّرْهُ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی فَاصْرِفْهُ عَنِّی إِلَی مَا هُوَ خَیْرٌ لِی وَ رَضِّنِی فِی ذَلِکَ بِقَضَائِکَ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ وَ تَقْضِی وَ لَا أَقْضِی إِنَّکَ عَلَّامُ الْغُیُوب»( وسائلالشیعة ج: 8 ص: 754)
تذکر: به جای کذا و کذا نوع کار چون خرید فلان جنس را بگویید.
2- دعای دوم، از صحیفه سجادیه است: اللَّهُمَّ إِنِیِّ أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ لِی بِالْخِیَرَةِ؛ وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِیَارِ، وَ اجْعَلْ ذَلِکَ ذَرِیعَةً إِلَی الرِّضَا بِمَا قَضَیْتَ لَنَا وَ التَّسْلِیمِ لِمَا حَکَمْتَ فَأَزِحْ عَنَّا رَیْبَ الِارْتِیَابِ، وَ أَیِّدْنَا بِیَقِینِ الْمُخْلِصِینَ. وَ لَا تَسُمْنَا عَجْزَ الْمَعْرِفَةِ عَمَّا تَخَیَّرْتَ فَنَغْمِطَ قَدْرَکَ، وَ نَکْرَهَ مَوْضِعَ رِضَاکَ، وَ نَجْنَحَ إِلَی الَّتِی هِیَ أَبْعَدُ مِنْ حُسْنِ الْعَاقِبَةِ، وَ أَقْرَبُ إِلَی ضِدِّ الْعَافِیَةِ؛ حَبِّبْ إِلَیْنَا مَا نَکْرَهُ مِنْ قَضَائِکَ، وَ سَهِّلْ عَلَیْنَا مَا نَسْتَصْعِبُ مِنْ حُکْمِکَ؛ وَ أَلْهِمْنَا الِانْقِیَادَ لِمَا أَوْرَدْتَ عَلَیْنَا مِنْ مَشِیَّتِکَ حَتَّی لَا نُحِبَّ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ، وَ لَا تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ، وَ لَا نَکْرَهَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ لَا نَتَخَیَّرَ مَا کَرِهْتَ. وَ اخْتِمْ لَنَا بِالَّتِی هِیَ أَحْمَدُ عَاقِبَةً، وَ أَکْرَمُ مَصِیراً، إِنَّکَ تُفِیدُ الْکَرِیمَةَ، وَ تُعْطِی الْجَسِیمَةَ، وَ تَفْعَلُ مَا تُرِیدُ، وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.( الصحیفةالسجادیة دعای 335)
گفتیم که یکی از روشهای استخاره، استخاره با قرآن است. در روایات به این نوع روش نیز در کنار روشهای دیگر اشاره شده است؛ اگرچه طریقههای دیگر به ویژه نماز و دعا بیشتر ترویج شده است، با وجود این امروزه استخاره با قرآن بیشتر به کار برده می شود: «الْیَسَعِ الْقُمِّیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ «علیه السلام» أُرِیدُ الشَّیْءَ وَ أَسْتَخِیرُ اللَّهَ فِیهِ فَلَا یُوَفَّقُ فِیهِ الرَّأْیُ إِلَی أَنْ قَالَ فَقَالَ: افْتَتِحِ الْمُصْحَفَ فَانْظُرْ إِلَی أَوَّلِ مَا تَرَی فَخُذْ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ(وسائلالشیعة ج : 6 ص :2336) ؛ الیسع قمی می گوید به امام صادق «علیه السلام» عرض کردم: کاری می خواهم انجام دهم و در آن کار از خدا نیز استخاره می کنم، اما به نظر ثابتی موفق نمی شوم.
امام صادق «علیه السلام» فرمودند: قرآن را بگشا و به نخستین آیه که میبینی نگاه کن و آن را بگیر که اگر خدا بخواهد (خیر تو در آن است.)». اما درباره چگونگی فهم خیر از آیات قرآن دعاههای مختلفی وارد شده است که یکی از آنها را که به پیامبر گرامی اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم» داده شده است، در اینجا بیان می کنیم: هنگامی که خواستی به کتاب خدا تفأل بزنی و از تحیر بیرون بیایی سه بار سوره اخلاص (توحید) را بخوان و سه صلوات بر پیامبر اکرم و آل او «صلی الله علیه و آله و سلم» بفرست و سپس این دعا را بخوان: اللَّهُمَّ إِنِّی تَفَأَّلْتُ بِکِتَابِکَ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَیْکَ فَأَرِنِی مِنْ کِتَابِکَ مَا هُوَ الْمَکْتُومُ مِنْ سِرِّکَ الْمَکْنُونِ فِی غَیْبِکَ سپس قرآن را باز کن و بدون اینکه خطوط و صفحات را بشماری از خط اول عاقبت کار را بخوان.( مستدرکالوسائل ج : 4 ص : 3047)
اما درباره استخاره و روش آن رعایت پنج نکته ضرورری است:
1. استخاره هیچگاه جای اندیشه و مشورت را نمی گیرد. بلکه استخاره پس از اندیشه و مشورت است. یعنی ما هر کاری را که میخواهیم انجام بدهیم، ابتداء باید پیرامون آن اندیشه کنیم و سود و زیان آن را بسنجیم و در مرحله دوم با کسانی که در آن موضوع صاحبنظر هستند، مشورت کنیم و آنگاه یکی از دعاهایی که در استخاره وارد شده است، تلاوت کنیم و اگر تحیر ما برطرف نشد، با قرآن استخاره کنیم.
2. علیرغم اینکه در امروزه روز، استخاره با قرآن رواج بیشتری دارد، چنانکه بیان شد، بهترین راه و روش استخاره، قرائت دعاهای استخاره است. اما در استخاره با قرآن نیز باید دقت کرد که هرکس حق ندارد فهم خود را بر قرآن تحمیل کند و بر اساس برداشت خود از قرآن و آیات آن عمل نماید. بهتر است در استخاره با قرآن، از علماء آشنا با قرآن کمک گرفت تا خدای ناکرده دچار اشتباهکاریها در فهم قرآن و تحمیل آن اشتباهات به قرآن نشویم؛ زیرا الهامگیری از آیات قرآن کار آسانی نیست و نیازمند به کسانی است آگاهی ها و آشنایی های تخصصی نسبت به قرآن دارند و تسلط به معنی و تفسیر قرآن ضروری است و نمیتوان به خوب و بدی که در بالای برخی قرآنها نوشته شده است، اعتماد کرد. متأسفانه در سالهای اخیر برخی افراد سودجو یا ناآگاه کتاب هایی به نام استخاره منتشر کردهاند که نظر و برداشت خود را بر آیات تحمیل کردهاند که اصلاً درست نیست.
3. در مقابل اینکه خواندن دعای استخاره برای هر کاری توصیه شده است، زیرا خیر ما به دستان خداوند متعال است و ما در هر کاری باید از خداوند خیر خود را بخواهیم. استخاره با قرآن نباید به صورت عادت و روش دائمی دربیاید و جایگزین اندیشه و مشورت و تحقیق شود.
4. چنانکه در انجام واجبات و ترک محرمات، استخاره نباید کرد، در کارهایی که عقل آنها را تأیید میکند و همه شواهد و قرائن به خوبی آن گواهی میدهند، نیز نباید استخاره با قرآن کرد. بله خواندن دعاهای استخاره در این موارد نیز مناسب است و توصیه شده است. زیرا در دعا، ما خود و کار خود را به خداوند متعال میسپاریم و خیر خود را از خداوند متعال درخواست می کنیم.
5. باید توجه داشت که استخاره به معنای طلب خیر از خداوند متعال است، اما تفأل به معنای فهم عاقبت کارهاست. به این دلیل در روایتی از تفأل زدن به قرآن نهی شده است: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ «علیه السلام» قَالَ: لَا تَتَفَأَّلْ بِالْقُرْآنِ (وسائلالشیعة ج : 6 ص :233) امام صادق «علیه السلام» میفرمایند: به قرآن تفأل نزنید. دلیل این امر در این نکته نهفته است که فهم عاقبت امور و استنباط آن تنها بر اهلش میسر است و هر کسی نمیتواند از قرآن به چنین استنباطی برسد. زیرا اگرچه استنباط عاقبت از آیات قرآن برای کسی که اهلش باشد امکان دارد، اما همه کس را بدان راه نیست. پس اکثریت مردم در همان حد استخاره با قرآن باید توقف کنند و اهل معرفت میتوانند به عواقب امور نیز پیببرند. بنابراین ما حق نداریم در استخاره با قرآن به دنبال فهم عاقبت امور و کارها باشیم و تنها باید خیر خود را از خداوند متعال درخواست کنیم.
پيشينه استخاره
تعيين تكليف در موارد حيرت و آگاهى از آينده و گذشته همواره از نگرانيهاى بشر بوده است. (تاريخالحضارات، ج1، ص169ـ170؛ تاريخ تمدن، ج3، ص73ـ74. ) اقوام و ملل گوناگون براى آگاهى از آينده و تعيين نيك و بد كارها از ابزارهاى گوناگون چون نگريستن در اجرام آسمانى و دقت در حركت آنها، پرواز پرندگان، شعلهآتش و… استفاده مىكردند. (تاريخ تمدن، ج3، ص73؛ تاريخ الحضارات، ج1، ص169ـ170؛ تاريخ اديان، ج1، ص150.)
يكى از كارهاى رايج در ميان عرب جاهلى استقسام به ازلام و به سه منظور بود:
1. تعيين برندگان وبازندگان، با اجراى عملياتى مشتمل بر برد و باخت در تقسيم گوشت.
2. يافتن راه حل مشكل.
3. استخاره و تعيين نيك و بد كارها؛ آنان براى آگاهى از اراده خدايان خود (بتها) در امور گوناگون زندگى و دانستن نيك و بد كارها و آگاهى از آينده و گذشته چون ازدواج، سفر، تجارت، جنگ و صلح، شروع بهكار، بهبودى بيمار، بازگشت مسافر و پيدا شدن گمشده و… از ازلام استفاده مىكردند.( اخبار مكه، ج1، ص117ـ118؛ جامع البيان، مج4، ج6، ص101ـ104؛ الاصنام، ص28؛ بلوغ الارب، ج3، ص62ـ63، 66.)
تيرهايى كه به اين منظور بهكار گرفته مىشد سه عدد بود و بر روى آنها عباراتى مانند «افعل، لاتفعل و غَفْل (پوچ)» يا «اَمَرَنى ربّى، نَهانى ربّى و غَفْل» نوشته شده بود(جامعالبيان، مج4، ج6، ص101؛ بلوغالارب، ج3، ص66 ـ67.) استقسام در اين موارد بدين گونه بود كه متصدى يا خود شخص سه تير را در ظرفى مخصوص قرار مىداد و رو برمىگرداند و آنها را به هم مىزد. سپس يكى ازتيرها را بيرون مىآورد. اگر امر يا نهى بيرون مىآمد بدان عمل مىكردند و اگر تير پوچ بيرون مىآمد آن را به ظرف بازگردانده كار را ادامه مىدادند تا وضع روشن شود. (الميسر والقداح، ص33؛ جامعالبيان، مج4، ج6، ص101ـ103؛ احكامالقرآن، جصاص، ج2، ص440. ) آنان از اين عمل به استخاره تعبير مىكردند. (المحبر، ص196؛ المنمق، ص166)
اسلام با توجه به نياز انسان به سببى كه با آن در دو راهيهاى حيرت و سرگردانى، ترديد خود را بزدايد، جنبههاى خرافى و شرك آلود اين سنّت جاهلى را حذف كرده و به استخاره با صبغهاى الهى در مواردى خاصّ مشروعيت داده است(مجموعةالرسائل، ج1، ص123ـ134. ) ازاينرو پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مسلمانان استخاره يادمىداد. (صحيح البخارى، ج2، ص64؛ ج7، ص208؛ سنن ابنماجه، ج1، ص440؛ سنن نسائى، ج6، ص80. )
پس از رسولخدا(صلى الله عليه وآله)، اهلبيت(عليهم السلام) در موارد ترديد و دودلى به برخى انواع استخاره توصيه مىكردند. البته استخارهاى كه در بيشتر روايات به آن توجه شده غير از آن چيزى است كه اكنون با تسبيح يا قرآن رواج دارد و اينگونه استخاره در روايات كمتر به آن توجه شده است، هرچند در مشروعيت آن در موارد خاص ترديدى نيست. از امام باقر(عليه السلام)نقل شده كه هرگاه پدر بزرگوارشان مىخواستند حجّ، عمره يا خريد و فروش انجام دهند يا بردهاى را آزاد كنند وضو مىگرفتند و نماز استخاره مىگزاردند. (مصباح المتهجد، ص533.)
جايگاه و قلمرو استخاره
استخاره به معناى خيرجويى در همه افعال و تروك انسان جارى است؛ ولى استخاره به معناى خيرشناسى محدوديت دارد و در هنگام ترديد اگر شخص نتواند با عقل خود خير و شرّ كارها را بازشناسد و دين نيز بيانى نداشته باشد(كشف الاسرار، ص90ـ91؛ مجموعة الرسائل، ج1، ص126) كاربرد دارد، ازاينرو در انجام دادن واجبات و ترك محرمات(منهاج الهدايه، ص79) و در مواردى كه عقل حكم قاطع و روشنى در مورد خير و شرّ فعلى داشته باشد(مجموعة الرسائل، ج1، ص126) يا جايى كه بتوان با مشورت ديگران خير را از شرّ بازشناخت(همان، ص123) جاى استخاره نيست. استخاره در انجام دادن مكروه و ترك مستحب را برخى جايز شمردهاند(همان، ص123) و برخى جايز نمىدانند. (رسالة فى الاستخاره، ص62)
مشروعيت استخاره
همه مذاهب اسلامى اصل استخاره را پذيرفتهاند. (الموسوعةالفقهيه، ج2، ص281؛ موسوعة الفقه، ج6، ص116) البته بعضى، در برخى روشهاى آن با استناد به آيه3مائده/5 كه بر حرمت استقسام با ازلام تصريح و تأكيد دارد تشكيك كردهاند:«حُرِّمَت عَلَيكُمُ المَيتَةُ والدَّمُ… و اَن تَستَقسِموا بِالاَزلـمِ ذلِكُم فِسقٌ».
مفسّران در تفسير استقسام به ازلام كه قرآن كريم آن را حرام شمرده اختلاف نظر دارند. جمعى مقصود از آن را استخاره (=طلب شناخت خير و شرّ) به وسيله ازلام(التفسيرالكبير، ج11، ص135؛ تفسير ابنكثير، ج2، ص13.) دانستهاند. طرفداران اين رأى درباره علّت تحريم آن گفتهاند: اين عمل نوعى تلاش براى دستيابى به علمغيب است كه از طرف خداوند حرام شده است. از نظر اين مفسّران ازلام خصوصيتى ندارد و تحريم آيه هرگونه استقسامى، از جمله استخاره با قرآن يا تسبيح را شامل مىشود(احكام القرآن، ابنالعربى، ج2، ص544ـ545؛ تفسير المنار، ج6، ص150ـ151.)؛
ولى جمعى با ردّ اين ادّعا مىگويند: استقسام به ازلام هيچ ارتباطى باعلمغيب ندارد، بلكه تلاش براى دستيابى به گمان به وسيله امارات و قراين متعارف است وگرنه بايد علم تعبير خواب و امثال آن نيز حرام و كفر باشد. (التفسيرالكبير، ج11، ص136؛ روحالمعانى، مج4، ج6، ص88.) برخى نيز حكمت تحريم آيه را نفى خرافهپرستى و اوهام دانسته، مىگويند: اين معنا مخصوص استقسام به ازلام نيست، بلكه شامل هرگونه استقسام، هر چند با تسبيح يا مصحف مىگردد، ازاينرو استخاره را مورد هجوم قرار داده، آن را عامل عقبماندگى و مانع پيشرفت معرفى مىكنند. (تفسير المنار، ج6، ص150ـ151؛ تفسير مراغى، مج2، ج6، ص52ـ53.)
برخى از معاصران با ردّ اين سخنان با استناد به روايات جواز استخاره مىگويند: استخاره نوعى رجوع به خداوند در زمان حيرت و سرگردانى است و با انديشيدن و تعقل منافاتى ندارد(من وحى القرآن، ج8، ص42ـ43؛ مجموعةالرسائل، ج1، ص126.)، افزون بر اين، جمعى ازمحققان سبب حرمت استقسام به ازلام را تفكّرى شركآلود دانستهاند كه در پس اين عمل وجود داشته است، زيرا مشركان عرب اين عمل را در كنار بتهاى خود و به فرمان آنها دانسته و براى يارى جستن از آنها در يافتن سرنوشت خويش انجام مىدادند و بر اثر همين تلقى شركآلود بوده كه قرآنكريم آن را حرام كرده است و گرنه اين عمل به خودى خود حرام نيست. (التفسير الكبير، ج11، ص136؛ روحالمعانى، مج4، ج6، ص88.)
علامه طباطبايى و برخى ديگر معتقدند با توجه به سياق آيه كه درباره تحريم برخى خوردنيهاست استقسام به ازلام در تقسيم گوشت به وسيله تيرها كه نوعى قمار بود، ظهور دارد و اساساً شامل استخاره و موارد مشابه آن مانند قرعه نمىشود.(بحارالانوار، ج88، ص224؛ سنن ابنماجه، ج1، ص440.)
به هر روى، علما در اينكه استخاره در مواردى خاص مشروعيت دارد و تحريم آيه شامل آن نمىشود اتفاق نظر دارند. براىمشروعيت و اعتبار استخاره به دلايلى استناد شدهاست:
1. هر دو معناى استخاره (خيرجويى و خيرشناسى) نوعى دعا و درخواست از خداوند است كه فرد متحيّر عاجزانه از خداى عالِم و قادر مىخواهد تا نتيجه خير بر اعمال او مترتب كند يا خير را در كوره راههاى زندگى به او بشناساند، ازاينرو عموم آيه «اُدعونى اَستَجِب لَكُم = مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم» (غافر/40، 60) شامل آن مىشود.
2. رواياتى فراوان در منابع شيعى و سنى بر مشروعيت استخاره دلالت مىكند؛ مانند آنچه از جابربنعبداللّه نقل شده و نزد همه مذاهب اسلامى پذيرفته است. او مىگويد: پيامبر(صلى الله عليه وآله)بهما استخاره مىآموخت، چنان كه سورههاى قرآن را آموزش مىداد. (الميزان، ج5، ص166؛ ج6، ص118؛ مواهبالرحمن، ج1، ص300ـ301)
در روايتى ديگر فضيل از امام صادق(عليه السلام)نقلكرده كه هيچ مؤمنى استخاره نكند، مگر آنكه خداوند، براى او خير مقدر فرمايد، حتى اگر حوادث ناگوارى براى او پيش آيد. (فتح الابواب، ص148ـ149)
روشهاى استخاره
استخاره براى بازشناسى خير به روشهاى مشروعى از طرف دين نياز دارد، از اينرو در روايات به روشهايى براى آن اشاره شده است(الرسائل العشر، ص102) كه به 5 مورد اشاره مىشود:
1. استخاره با نماز:
فقيهان اماميه(تذكره، ج1، ص75؛ جواهرالكلام، ج12، ص155ـ157) و اهلسنت(المغنى، ج1، ص769؛ نيل الاوطار، ج2، ص87؛ موسوعةالفقه، ج6، ص117) نماز استخاره را از نمازهاى مستحب برشمردهاند. علامه حلّى مىگويد: نماز استخاره به اتفاق اماميه و بيشتر اهل سنت مستحب است. (منتهىالمطلب، ج1، ص362. )اين نماز به روشهايى گوناگون در روايات وارد شده است(مصباح المتهجد، ص533.)؛ ولى همه روايات، نماز استخاره را دو ركعت همراه با دعاهاى مخصوص قبل يا بعد از آن، بيان كرده است. (فتحالابواب، ص237؛ منتهىالمطلب، ج1، ص362؛ موسوعة الفقه، ج6، ص117. ) در برخى ازاينروايات خواندن سورههاى مخصوص نيز توصيه شدهاست. (وسائل الشيعه، ج8، ص63.)
2. استخاره با دعا:
در اين روش بايد استخاره كننده يكى از دعاهاى وارد شده را بخواند. سپس ذكر «اَستَخيرُ الله» را در امور عادى 7 بار و در امور مهم 100 بار بگويد و آنگاه به قلب خود رجوع كند و به هريك از راههايى كه قلبش به آن ميل كرد عمل كند. گفتنى است كه دعاهايى كه در روايات وارد شده مضامينى متنوّع دارد. (الحدائق، ج10، ص526؛ بحارالانوار، ج88، ص256. ) يكى از آن دعاهاچنين است: «يا أبصر الناظرين و يا أسمع السامعين و يا أسرع الحاسبين و يا أرحم الراحمين و يا أحكم الحاكمين صلّ على محمّد و على أهل بيته و خرلى فى كذا و كذا». (المقنعه، ص218؛ من لايحضره الفقيه، ج1، ص563؛ وسائلالشيعه، ج8، ص75.) اين نوع استخاره كه بيشتر روايات درباره آداب آن دستور دادهاند فقط دعا و طلب خير است(كشف الاسرار، ص90) و در مشروعيت آن ترديدى نيست.
3. استخاره ذات الرقاع:
كيفيت آن چنين است كه بر روى سه برگه نوشته مىشود: «بسمالله الرحمن الرحيم. خيرة منالله العزيز الحكيم، لفلانبنفلان. اِفْعَل» و بر سه برگه ديگر همان ذكرنوشته شده به جاى افعل «لاتفعل» نوشته مىشود آنگاه استخاره كننده هر 6 برگه را زير سجاده گذارده، دو ركعت نماز مىگزارد و بعد از نماز، در سجده 100 بار مىگويد: «أستخير الله برحمته خيرةً في عافية». سپس آن برگهها را به هم زده، آنها را يكى يكى تا سه برگه بيرون مىآورد. چنانچه هر سه «اِفْعَل» داشت آن را انجام مىدهد و چنانچه هرسه «لاتفعل» داشت آن را انجام نمىدهد؛ ولى اگر يكى «اِفْعَل» بود و ديگرى «لاتفعل»، تا 5 برگه بيرون مىآورد و بر طبق اكثريت عمل مىكند. (الكافى، ج3، ص470؛ تهذيب، ج3، ص199) استخاره ذاتالرقاع مورد توجه بسيارى از بزرگان بوده و روايات پرشمارى از امامان معصوم(عليهم السلام)، درباره آن وارد شده است. بيشتر فقيهان اماميه مشروعيت آن را پذيرفتهاند. (الذكرى، ص253؛ جواهرالكلام، ج12، ص168)
4. استخاره با قرآن:
امروزه اين نوع استخاره رايجتر است و شرط اساسى آن داشتن طهارت جسمى و روحى و آشنا بودن به معنا و تفسير قرآن و درك مناسبت آيات با موضوع مورد استخارهاست. (بحارالانوار، ج88، ص265)
در استخاره با قرآن روشهايى گوناگون روايت شده است؛ از جمله اينكه امام صادق(عليه السلام)به كسى كه گفت: گاه تصميم به انجام دادن كارى مىگيرم و درباره آن از خدا طلب خير مىكنم؛ اما فكرم به جايى نمىرسد، فرمود: قرآن را بگشاى و به اولين آيهاى كه نگاهت به آن افتاد، به خواستخدا عمل كن. (جامع احاديث الشيعه، ج8، ص272؛ تهذيب، ج3، ص342)علامه مجلسى در شرح اين روايت گفته است: مراد از اولين آيه، اولين آيه صفحه سمت راست است. (بحارالانوار، ج88، ص244) سيره علما و تجربه عملى آنان نشان مىدهد كه استمداد از قرآن با استخاره ثمرات عملى فراوانى براى راهگشايى كارها داشته است، بهگونهاى كه برخى شگفتانگيز بودن نتايج آن را از معجزات قرآن دانستهاند. (قاعدةالقرعه، ص80؛ رسالةفىالاستخاره، ص72ـ83؛ دانشنامه قرآن، ج1، ص199) برخى استخاره با قرآن را با روايتى از امام صادق(عليه السلام) كه مىگويد: «با قرآن تفأل نزنيد» منافى دانستهاند. به اين اشكال پاسخ داده شده كه اولا اين روايت ضعيف است. ثانياً استخاره با تفأل فرق دارد؛ زيرا استخاره چنانكه گذشت، اين است كه انسان در كارى مردد باشد و از خداوند بخواهد او را در گزينش يكى از دو كار راهنمايى كند و خير او را در آن قرار دهد؛ اما تفأل زدن به معناى پيشبينى كردن فرجام كارها و پيشامدهاى آينده و غيبگويى است. (جواهرالكلام، ج12، ص170ـ171؛ مجموعةالرسائل، ج1، ص120) البته تفأل به معناى استخاره و فال نيك زدن نيز در روايات و عباراتعالمان بهكار رفته(النهايه، ج3، ص406؛ مجمعالبحرين، ج3، ص353؛ لغتنامه، ج4، ص6012) كه به معناى اول، حكم استخاره را دارد(بحارالانوار، ج88، ص242) و به معناى دوم اگر به قرآن نباشد نه تنها از آن نهى نشده(جواهرالكلام، ج12، ص171. ) بلكه بر پايه برخىنقلها پيامبر(صلى الله عليه وآله) فال نيك زدن را دوستمىداشت. (المستطرف، ص515؛ بحارالانوار، ج92، ص3.)
5. استخاره با تسبيح:
اين روش نيز اقسامى دارد كه به دو مورد آنكه منسوب به امامزمان(عج) است اشاره مىشود:
الف. استخاره كننده تسبيح را گرفته پس از سه بار صلوات بر پيامبر و آلاو مقدارى از تسبيح را جدا مىكند و دو تا دو تا مىشمارد، چنانچه يك دانه ماند نشان امر به آن عمل و اگر دو تا باقى ماند نشان نهى از آن است. (بحارالانوار، ج88، ص250.)
ب. پس از قرائت دعا قبضهاى از تسبيح را بگيرد و هشت هشت جدا كند، پس اگر يكى بماند بهطور كلى خوب است و اگر دو تا بماند يك نهى دارد و اگر سه تا بماند فعل و تركش يكسان است و اگر 4 تا بماند دو نهى دارد و اگر 5 تا بماند بعضى گفتهاند كه تعب و رنج دارد و بعضى گفتهاند: در آن ملامت است و اگر 6 تا بماند نهايت خوبى را دارد و بايد شتاب كرد و اگر 7 تا بماند حكمش مانند 5 تاست و اگر 8 تا ماند 4 نهى دارد. (جواهر الكلام، ج12، ص172ـ173. ) شايان ذكر است كه رواياتِ برخى انواع استخاره نظير استخاره با تسبيح ضعيف است( مصطلحات الفقه، ص66.) ؛ ولى بر پايه روايات تسامح در ادلّه سنن عمل به آن جايز دانسته شده(جواهرالكلام، ج12، ص174؛ العروة الوثقى، ج2، ص223) و حتّى برخى ادعاى اجماع برآن كرده و آن را از شعائر اماميهدانستهاند. (الاستخاره منالقرآن، ص6)
آداب استخاره
استخاره نوعى دعا و نيايش با خداست، ازاينرو در روايات براى آن آدابى بيان شده كه به برخى از آنها اشاره مىشود:
1. وضو داشتن و نماز خواندن. امام صادق(عليه السلام)مىفرمود: هرگاه پدرم مىخواست استخاره كند وضو مىگرفت. سپس دو ركعت نماز مىگزارد. (بحارالانوار، ج88، ص262؛ المحاسن، ص599)
2. صدقه دادن. امام موسىبنجعفر(عليه السلام)مىفرمايند: هرگاه امر بزرگى بر تو سنگينى كرد در همان روز به 60 مسكين به هر كدام نصف صاع خرما يا گندم يا جو صدقه بده. سپس مىگويى: خدايا با علم تو استخاره مىكنم. آنگاه خدا را به هر يك از نامهايش كه مىخواهى بخوان. (مكارم الاخلاق، ص326)
3. استخاره زمان ويژهاى ندارد؛ اما در روايات برخى زمانها زمان فضيلت استخاره دانسته شده است؛ از جمله پس از نمازهاى مستحب و واجب(مستدركالوسائل، ج6، ص254؛ فتحالابواب، ص238)، نماز صبح(بحارالانوار، ج88، ص258؛ فتحالابواب، ص234) در آخرين سجده آن(من لايحضره الفقيه، ج1، ص563)، آخرين ركعت نماز شب(من لايحضره الفقيه، ج1، ص563.) و هنگام زوال خورشيد. (وسائلالشيعه، ج8، ص83؛ فتحالابواب، ص260ـ261.)
4. در روايات به استخاره در مرقد امام حسين(عليه السلام) و مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله)( فتح الابواب، ص240؛ تفسير قمى، ج2، ص286.) توصيه شدهاست.
مباحث فقهى استخاره
درباره لزوم عمل بر طبق استخاره سه ديدگاه متفاوت وجود دارد:
1. اوامر و نواهى در باب استخاره اقتضاى وجوب موافقت و حرمت مخالفت دارد.
2. اوامر و نواهى در اين باب حداكثر بر استحباب موافقت و كراهت مخالفت دلالت دارد.
3. اينگونه اوامر ونواهى براى ارشاد به مصالح و مفاسد است و بر الزام دلالت ندارد. (كشفالغطاء، ج1، ص262؛ رسالة فى الاستخاره، ص64؛ منهاج الهدايه، ص79)
مطابق برخى روايات نبايد به نتيجه استخاره بدبين بود و بايد به قضاى الهى راضى بود(وسائل الشيعه، ج8، ص79ـ81)، ازاينرو موافقت با استخاره امرى مطلوب تلقى مىشود.
درباره تكرار استخاره گفتهاند: در صورتى كه با مراعات شرايط، استخاره شود دليلى براى تكرار آن نيست(منهاج الهدايه، ص79؛ صراط النجاه، ج2، ص419) و در صورت تكرار به اولين استخاره عمل شود، مگر آنكه اوضاع و شرايط تغيير كرده باشد.
نكته پايانى اينكه دليلى بر وكالت در استخاره وجود ندارد، زيرا در زمان ائمه(عليهم السلام)معمول نبوده است كه يارانشان براى استخاره گرفتن به آنان مراجعه كنند و در روايات استخاره نيز به استخاره خود افراد توصيه شده است؛ ولى احاديث فراوانى درباره دعا براى مؤمنان و برآوردن حاجاتشانوارد شده كه پذيرش نيابت در استخاره براى مؤمنان مىتواند از مصاديق آنباشد.
منابع
احكام القرآن، ابنالعربى؛ احكام القرآن، جصاص؛ اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار؛ بحارالانوار؛ بلوغ الارب فى معرفة احوال العرب؛ تاريخ اديان و مذاهب جهان؛ تاريخ تمدن، ويلدورانت؛ تاريخ الحضارات العام؛ تذكرة الفقهاء؛ تفسير القرآن العظيم، ابنكثير؛ تفسير القمى؛ التفسير الكبير؛ تفسير المراغى؛ تفسير المنار؛ تهذيبالاحكام؛ جامع احاديث الشيعة فى احكام الشريعه؛ جامعالبيان عن تأويل آىالقرآن؛ جواهرالكلام فى شرح شرايع الاسلام؛ حاشية ردالمحتار على الدرالمختار؛ الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهره؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى؛الذكرى؛ الرسائل العشر؛ رسالة فى الاستخارة من القرآن المجيد و الفرقان الحميد؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ سننابنماجه؛ سنن النسائى؛ صحيح البخارى؛ صحيفه سجاديه؛ صراط النجاة؛ العروة الوثقى؛ فتح الابواب بين ذوى الالباب و بين رب الارباب فى الاستخارات؛ قاعدة القرعه؛ الكافى؛ كتاب الاصنام؛ كتاب السرائر؛ كشف الاسرار؛ كشف الاسرار و عدة الابرار؛ كشف الغطاء عن مبهمات شريعة الغراء؛ كنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال؛ لسان العرب؛ لغتنامه؛ مجمعالبحرين؛ مجموعة الرسائل؛ المحاسن؛ المحبر؛ مختلف الشيعة فى احكامالشريعه؛ مستدرك الوسائل؛ المستطرف فى كل فن مستظرف؛ مصباح المتهجد؛ مصطلحات الفقه و معظم عناوينه الموضوعيه؛ المعتبر فى شرح المختصر؛ معجم المحاسن و المساوى؛ المغنى و الشرح الكبير؛ المقنعه؛ مكارم الاخلاق؛ منتهىالمطلب؛ من لا يحضره الفقيه؛ المنمق فى اخبار قريش؛ من وحى القرآن؛ مواهب الرحمن فى تفسير القرآن، سبزوارى؛ موسوعة الفقه الاسلامى؛ الموسوعة الفقهية الميسره؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ الميسر و القداح؛ النهاية فى غريبالحديث والاثر؛ نيل الاوطار من احاديث سيدالاخيار؛ وسائلالشيعه.
ابن ادريس، محمد، السرائر، قم، 1410ق؛ ابن بابويه، محمد، من لايحضره الفقيه، به كوشش علىاكبر غفاري، قم، جماعة المدرسين؛ ابن حاج، محمد، المدخل، قاهره، 1401ق/1981م؛ ابنحجر عسقلانى، احمد، فتحالباري، بولاق، 1301ق؛ ابنسعد، محمد، كتاب الطبقات الكبير، بهكوشش زاخاو و ديگران، ليدن، 1321ق؛ ابن طاووس، فتح الابواب، بهكوشش حامد خفاف، قم، 1409ق؛ ابن عابدين، محمد، ردالمحتار، بولاق، 1272ق؛ ابن ماجه، محمد، سنن، بهكوشش محمد فؤاد عبدالباقى، قاهره، 1952-1953م؛ ابن منظور، لسان؛ ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، بولاق، 1285ق؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313ق؛ بخاري، محمد، صحيح، استانبول، 1315ق؛ برقى، احمد، المحاسن، به كوشش جلالالدين محدث ارموي، تهران، 1328ش؛ ترمذي، محمد، سنن، بهكوشش احمد محمد شاكر و ديگران، قاهره، 1356ق/1937م؛ حر عاملى، محمد، وسائل الشيعة، بيروت، 1391ق؛ حميري، عبدالله، قرب الاسناد، تهران، 1369ق؛ خفاف، حامد، مقدمه بر فتحالابواب (نك: هم ، ابن طاووس)؛ زبيدي، محمد، اتحاف السادة المتقين، قاهره، 1311ق؛ سيدبكري، ابوبكر، اعانة الطالبين، قاهره، 1356ق؛ شوكانى، محمد، تحفة الذاكرين، بيروت، عالمالكتب؛ شهيد اول، محمد، الذكري، چ سنگى، 1271ق؛ صاحب جواهر، محمدحسن، جواهر الكلام، بيروت، 1401ق/1981م؛ صحيفة سجاديه؛ طبرسى، احمد، الاحتجاج، بهكوشش محمدباقر خرسان، نجف، 1386ق/1966م؛ طبرسى، حسن، مكارم الاخلاق، بهكوشش محمد حسين اعلمى، بيروت، 1392ق/1972م؛ طوسى، محمد، امالى، بيروت، 1401ق/1981م؛ همو، تهذيب الاحكام، بهكوشش حسن موسوي خرسان، نجف، 1379ق؛ علامة حلى، حسن، مختلف الشيعة، تهران، 1323ق؛ عوفى، محمد، لباب الالباب، به كوشش ادوارد براون، ليدن، 1324ق/ 1906م؛ غزالى، محمد، احياء علومالدين، قاهره، 1289ق؛ فيض كاشانى، محمدمحسن، الوافى، اصفهان، 1406ق؛ كفعمى، ابراهيم، المصباح، تهران، 1349ش؛ كلينى، محمد، الكافى، بهكوشش علىاكبر غفاري، تهران، 1391ق؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت،1403ق/1983م؛ محقق حلى، جعفر، المعتبر، چ سنگى، 1318ق؛ مفيد، محمد، المقنعة، قم، 1410ق؛ نووي، يحيى، «الاذكار»، همراه الفتوحات الربانية ابن علان، بيروت، 1398ق/1978م؛ همو، تهذيب الاسماء و اللغات، قاهره، 1927م. عبدالامير سليم