اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

تاویل اعمال علمای اهل بصیرت

بسم الله الرحمن الرحیم

سالک متّقی، عمده الاخیار جناب حاج حسن شرکت می فرمود: پدرم از فدائیان مرحوم آقای بیدآبادی بود و ما از بچگی خدمت ایشان رسیده بودیم.

بعدها هم دیدیم حضرت استاد مرحوم آیت الله میرزا جواد انصاری همدانی نیز از ایشان بسیار تمجید می کرد.

بعضی آقایان ( ظاهرا مرحوم آیت الله شهید دستغیب و مرحوم آیت الله نجابت شیرازی ) خدمت مرحوم انصاری رسیده و گفته بودند: شما که این قدر از آقای بیدآبای تمجید می کنید و با عظمت یاد می نمایید، پس چطور مردم به ایشان جسارت هم می کنند و او را صوفی می خوانند؟

مرحوم آقای انصاری همدانی، جوابی دقیق مرحمت کرده بود: «خداوند، بندگان خوب خود را عیب دار می کند که فقط برای خودش باشند. مثل آن کشتی که حضرت خضر آن را سوراخ و عیب دار کرد، تا برای صاحبان اصلی اش بماند.»( عطش حضور، سیّدعباس موسوی مطلق، ص 194)

به نظر می رسد که بسیاری از تظاهرات خلاف شرع مانند طلاق دادن زن، تدخین و مصرف دخانیات، پوشش های به ظاهر نامناسب و خلاف عرف، از سوی اهل بصیرت از علمای اسلام برای آن است که از مزاحمت دیگران رها شوند و به خدا مشغول شوند؛ زیرا گاه از ایشان کراماتی بروز می کند که مردم عادی را جذب آنان کرده و محل مراجعات می شوند و از زندگی معمولی خارج شده و مشکلاتی برای آنان پیش می آید؛ زیرا مردم وقت و بی وقت مزاحمت ایجاد می کنند؛ چنان که برای رسول الله(ص) مزاحمت ایجاد می کردند و خدا می فرماید که من نسبت به این امر حیا نمی ورزم و به صراحت می گویم که مزاحمتی برای رسول الله (ص) ایجاد نکنید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد داخل اتاقهاى پيامبر مشويد، مگر آنكه براى خوردن طعامى به شما اجازه داده شود؛ آن هم بى‏آنكه در انتظار پخته‏ شدن آن باشيد و زودتر از موعد نیاید، و هنگامى كه دعوت شديد داخل گرديد، و وقتى هم غذا خورديد پراكنده شويد بى‏آنكه بنشنید و سرگرم سخنى گرديد؛ چرا که اين رفتار شما پيامبر را مى ‏رنجاند، ولى از شما حیا و شرم مى دارد، و حال آنكه خدا از حق گويى حیا و شرم نمى ‏كند، و چون از زنان پيامبر چيزى خواستيد از پشت پرده از آنان بخواهيد. اين براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاكيزه‏ تر است؛ و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد؛ و مطلقا نبايد زنانش را پس از مرگ او به نكاح خود درآوريد؛ چرا كه اين كار نزد خدا همواره گناهى بزرگ است.(احزاب، آیه ۵۳)

قضاوت بر اساس ظاهر و تظاهر

بسیاری از مردم در قضاوت همانند ابلیس نسبت به دیگران به ظاهر می نگرند و آن را مبنا قرار می دهند؛ از همین روست که آنان نیز همانند ابلیس بر اساس ظاهر به داوری پرداخته و قضاوت نادرستی کرده و بر اساس آن عمل و رفتار می کنند.

خدا در قرآن بیان می کند که ابلیس بر اساس همین ظاهر حضرت آدم(ع) به قضاوت پرداخته و خود را برتر از آدم(ع) و سزاوار خلافت الهی دانسته و از پذیرش خلافت الهی و سجده اطاعت اجتناب کرده است. خدا بارها در قرآن این قصه را حکایت می کند که ابلیس براساس همین ظاهر آدم(ع) او را لایق خلافت ندانسته و سجده اطاعت نکرده  است: وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ ؛ و هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد، پس همه جز ابليس سجده كردند گفت: آيا براى كسى كه از گل آفريدى سجده كنم؛ گفت: به من بگو اين كسى را كه بر من برترى دادى و او را تکریم کردی برای چیست؟(اسراء، آیات 61 و62)

در جایی دیگر ابلیس بر اساس قضاوت ظاهری برتر خویش را این گونه بیان می کند: قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ؛ گفت من از او بهترم مرا از آتش آفريده‏ اى و او را از گل آفريده‏ اى.(ص، آیه ۷۶)

البته تنها ابلیس براساس ظاهر قضاوت نکرد، بلکه حتی فرشتگان نیز این گونه بر اساس ظاهر قضاوت می کنند و زیربار کرامت ذاتی انسان وخلافت الهی او نمی روند تا آن که خدا آنان را به حقیقت امر آگاه می کند ومی فرماید که علت تقدم آدم بر دیگران و کرامت و تکریم او و جعل خلافت الهی برایش به سبب « وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»(بقره، آیه 31)؛ یعنی دارایی همه اسماء الله از سوی آدم(ع) است؛ زیرا خدا از روح خویش در او دمیده و آدم به کمالی دست یافته که روح الله باشد: وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي.(حجر، آیه 15؛ ص، آیه 72)

پس از شناخت و علم انبایی فرشتگان است که ایشان به سجده اطاعت و پذیرش خلافت می روند و بر آدم به خلافت سجده می کنند؛ اما ابلیس هم چنان بر همان ظاهر اصرار می کند و خود را بر خلافت لایق می داند.(بقره، آیات 30 تا 34)

از نظر قرآن، توده های مردم نیز بیش تر همین نوع استدلال به ظاهر را می پسندند و بدان گرایش دارند و با «تفقه و تعقل» به امور نمی نگرند؛ زیرا اکثریت مردم سلامت نفس و قلب را با فجور و گناه از دست داده و زنگار بر قلب و دلهایشان است که قدرت تفقه و تعقل را از آنان سلب می کند و از گرایش به حق و خیر باز می دارد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ اعراف، آیه 179؛ حج، آیه 46) از همین روست که آنان وقتی به پیامبران می نگرند، آنان را همانند خود بشری می یابند که هیچ فرقی با آنان در ظاهر ندارد، در حالی که آنان مردمانی هستند که خدا آنان را برایش خویش صنعت و ساخته (طه، آیه 41) وبرای خویش اصطفا واجتبا کرده (آل عمران، آیه 33؛ نمل، آیه 59) به سوی آنان «وحی» فرستاده است: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ؛ بگوجز این نیست که من همانند شما بشری هستم که به سوی من وحی می شود.(کهف، آیه 110؛ فصلت، آیه 6)

پس نمی بایست همانند ابلیس درباره دیگران بر اساس ظاهر امور بدون توجه به ملکوت و باطن امور قضاوت کرد و تفقه و تعقل در امور نداشت.

البته بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، گاه تظاهری از سوی افراد رخ می دهد؛ یعنی چیزی را به نمایش می گذارند که نیستند؛ زیرا نمی خواهند حقیقت آنان شناخته و دانسته شود. قضاوت بر اساس تظاهر نیز می تواند بسیار زیان بار باشد. به نظر می رسد که برخی از تظاهراتی که علمای اهل بصیرت و فقاهت انجام می دهند، با اهداف و انگیزه هایی است که توجه به آنها می تواند بسیاری از شبهات را برطرف سازد.

تاویل اعمال خلاف شرع خضر(ع)

در آموزه های وحیانی قرآن، به این نکته توجه داده می شود که نمی توان هماره بر اساس ظاهر و تظاهر قضاوت کرد؛ بلکه در برخی از موارد لازم است تا تاویل امور دانسته شود.

به عنوان نمونه خدا در قرآن با بهره گیری از ملاقات پیامبری شریعت محور با پیامبری تاویل محور بر آن است تا نکاتی را بیان کند که بیرون از فهم افراد غیر بصیر است؛ زیرا از نظر آموزه های وحیانی علوم به دو دسته مدرسی و غیر مدرسی تقسیم می شود. (آل عمران، آیه 79؛ قلم، آیه 37)

علوم غیر مدرسی همان علومی است که از طریق ارایه به شخص داده می شود؛ چنان که علوم خاصی که در اختیار حضرت ابراهیم (ع) است از مصادیق علوم ارایه است.(انعام، آیه 75)

در حقیقت همان طوری که علوم به حضوری و حصولی تقسیم می شود، علومی که در اختیار بشر قرار می گیرد می تواند دانایی یا دارایی باشد. روش کسب این دارایی نیز متفاوت است که رویت قلب یکی از مهم ترین آنها است؛ زیرا قلب که مرکز ادراکی و گرایش انسان است، می تواند در قالب تفقه(اعراف، آیه 179) و تعقل(حج، آیه 46) ادراک داشته باشد، یا می تواند در قالب رویت و ارایه به ادراک حقیقت برسد.(نجم، آیات 8 تا 13)

از نظر قرآن، برخی از علومی که در اختیار پیامبر(ص) از طریق وحی قرار گرفته از علومی است که هیچ راه عادی برای درک و فهم آن نیست و انسان نمی تواند به آن دست یابد؛ بلکه از علوم انبایی یا ادراکی است.(نساء، آیه 113؛ بقره، آیات 151و 239؛ هود، آیه 49؛ یوسف، آیه 102)

هم چنین از نظر قرآن، علوم گاه مستقیم از منبع اصلی به انسان می رسد، مانند علوم لدنی که از «مِن لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ»(نمل، آیه 6) یا «مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ»(هود، آیه 1) یا «لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»(زخرف، آیه 4) می رسد. بر اساس این آیات و آیات دیگر، قرآن از جمله این علوم است که از منبع اصلی و ام الکتاب رسیده که جایگاه و مقام «محو و اثبات» است.(رعد، آیه 39)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نوعی علومی که از سوی خدا در اختیار انسان قرار می گیرد، یک نوع و یک درجه نیست؛ بنابراین، نوع علمی که در اختیار حضرت موسی(ع) به عنوان صاحب شریعت قرار می گیرد، با نوعی علمی که در اختیار خضر(ع) به عنوان عالم تاویل قرار می گیرد، یکسان نیست.

از نظر قرآن، حضرت خضر(ع) به عنوان «وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» تحت تعلیمات الهی از علوم «لدنی» برخوردار است. بنابراین نوع نگاه او به امور با نگاه حضرت موسی(ع) متفاوت است.

از آن جایی که حضرت موسی(ع) از سوی خدا مامور بود تا به ملاقات این عالم به علوم لدنی برود، می توان گفت که کارهایی که این عالم انجام می دهد، مورد تایید خدا است حتی اگر به ظاهر مخالف شریعت باشد. حضرت موسی(ع) نیز خواستار تعلیمات ایشان بود که البته درخواستی نادرست است؛ زیرا علوم لدنی مستقیم از منبع دریافت می شود و معلم او تنها خود خدا یا مظهر اتم و اکمل خدا یعنی پیامبر(ص)و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) هستند که می  توانند در مقام تعلیم و تزکیه تصرفات تکوینی داشته باشند.(آل عمران، آیه 164؛ توبه، آیه 103 و آیات دیگر)

حضرت موسی(ع) در سه مرحله نشان داد که قضاوتش براساس شریعت و ظواهر آن است؛ در حالی که حضرت خضر(ع) مامور بود تا بر اساس ماموریت خاص انجام دهد.

در گزارش های قرآنی آمده است که حضرت خضر(ع) اعمالی را انجام می دهد که به ظاهر خلاف شرع و عرف است و با عقل و نقل سنخیت ندارد. این اعمال شامل اموری چون کشتن کودک، سوراخ کردن کشتی، بازسازی دیوار مخروب بدون مزد و پاداش بود که اعتراض حضرت موسی(ع) را به دنبال داشت. شکی نیست که این اعتراضات موسی(ع) به حضرت خضر(ع) بر اساس نگاهی شریعت محور بلکه حتی عقل و نقل محور است، در حالی که اعمال حضرت خضر(ع) از جنس دیگری است. بنابراین، نیازمند تاویل است که خود آن حضرت(ع) انجام می دهد.(کهف، آیات 60 تا 82)

اجتناب از خلاف شریعت از سوی اهل بصیرت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، بسیاری از اعمالی که در جهان اتفاق می افتد، تفاوت و فرق اساسی میان ظاهر و باطن یا ملک و ملکوت آن است.

البته باید توجه داشت که اعمال خضر(ع) ابزار توجیه برای دیگران نیست تا خلاف شریعت خویش را بدان توجیه کنند؛ زیرا از نظر آموزه های وحیانی قرآن، شریعت تنها راه رسیدن به حقیقت است؛ یعنی هر کسی که بخواهد به حقیقت عبودیت برسد و یقین را به دست آورد، می بایست عبادت خویش را بر اساس شریعت اسلام انجام دهد تا به تقوایی برسد که آن تقوا عامل دست یابی به یقین شهودی است(بقره، آیات 2 تا 5 و 21 و 282) ؛ زیرا خدا می فرماید که بر اساس آموزه های وحیانی اسلام عمل کنید تا به تقوای برسید(بقره، آیه 21) که این تقوای الهی موجب می شود تا خدا معلم شما شده و شما را تعلیم دهد(بقره، آیه 282) و شما به تقوایی که با عبادت کسب می کنید به یقین می رسید که علم شهودی است.(حجر، آیه 99) البته بسیاری از مردم در  هنگام مرگ به این یقین می رسند و پرده ها از روی قلب آنان کنار می رود و کشف و شهود رخ می دهد(ق، آیه 50) از همین روست که یقین را به مرگ ترجمه و تفسیر کرده اند؛ اما از نظر قرآن، هر کسی تقوای الهی داشته باشد پیش از مرگ می تواند به این یقین به تعلیم الهی برسد و مراتب سه گانه یقین یعنی علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین را به دست آورد.(تکاثر، آیات 5 تا 7؛ واقعه، آیه 95)

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تنها راه رسیدن به بصیرت و شهود و یقین شهودی همان شریعت اسلام و عبادت در چارچوب آن است. بنابراین با اعمال خلاف شریعت نمی توان به جایی رسید. پس اگر کسی به بصیرت واقعی دست یافته و اهل یقین شده است، کسی است که چارچوب های شریعت را مراعات کرده و عبادت و ریاضت او شرعی باشد؛ چرا که ریاضت غیر شرعی در بسیار از مردم به فسق می انجامد(حدید، آیه 27) و اکثریت نمی توانند از شرور شیاطین در امان باشند. از همین روست که بسیاری از مرتاضان مسیحی که همسری را کنار گذاشته به فسق گرفتار شده و لواط در میان آنان شایعه است.

به هر حال، هیچ کس نمی تواند بیرون از دایره شرایع اسلام به مقامات عرفانی و معرفتی دست یابد؛ زیرا تنها طریقت حقیقت همان شریعت اسلام است.

بر این اساس، اگر مدعی معرفت و بصیرت و یقین و شهود و مکاشفه، خلاف شریعت را انجام دهد، یا ساقط می شود یا اصولا به آن درجه نرسیده است که مدعی آن است.

امام خميني(ره) از قول استادش مرز ميان رياضت باطل و رياضت صحيح را بيان داشته و فرموده اند: «ميزان در رياضت باطل و رياضت شرعي صحيح، قدم نفس و قدم حق است. اگر سالك به قدم نفس حركت كرد و رياضت او براي پيدايش قواي نفس و قدرت و سلطنت آن باشد، رياضت باطل (است) و سلوك آن منجر به سوء عاقبت مي باشد و دعوي هاي باطله نوعاً از همين اشخاص بروز مي كند و اگر سالك به قدم حق سلوك كرد و خداجو شد، رياضت او حق و شرعي است». (امام خميني- چهل حديث ص 54)

به نظر می رسد که اگر بخواهیم رفتارهای مخالف شریعت، یا عقل و نقل و عرف افراد مدعی معرفت و عرفان و بصیرت را تبیین کنیم ، می بایست آنان را در چند دسته ساماندهی کنیم و این موارد را در باره آنان متذکر شویم:

  1. اهل بصیرت و معرفت هرگز خلاف شریعت اجماعی عمل نمی کنند، و اگر خلافی از آنان دیده شود، در مواردی است که از نظر اجتهادی احکام قطعی درباره آن صادره نشده است و جزو امور اجماعی در شریعت نیست.
  2. برخی از چیزهایی که به عنوان خلاف شرع اجماعی یا عرف متشرع یا حتی عرف عام به این افراد نسبت داده می شود، تهمت و افتراء است؛ زیرا پیامبران و معصومان(ع) هماره متهم به جنون و سحر و خلاف عرف بودند؛ چنان که حتی فرعون حضرت موسی(ع) متهم به هر سه گانه می کند و می گوید که این خلاف عرف اجتماع عمل می کند و می خواهد شما را از طریقت برتر زندگی باز دارد.(طه، آیه 63) بنابراین، بسیاری از اهل عرفان به صوفی گری یا خلاف شریعت یا فقه یا عرف خاص یا عرف عام متهم می شوند که بهتانی بس بزرگ است.
  3. به نظر می رسد که تفاوت درجات افراد که تابع تفاوت درجات عصمت اکتسابی آنان است، خود یکی از علل بروز و ظهور برخی از اعمال خلاف شرع اجماعی یا عرف متشرع یا عرف عام است؛ زیرا همه اهل بصیرت و معرفت در یک سطح نیستند و میان آنان تفاوت های بسیاری است؛ چرا که برخی در مرتبه علم الیقین و برخی در مرتبه عین الیقین و برخی در مرتبه حق الیقین هستند. بنابراین، برخی از افراد اهل بصیرت و معرفت ممکن است که رفتاری خلاف عرف یا عرف متشرع داشته باشند که بیانگر میزان درجه معرفتی و بصیرتی آنان است.
  4. برخی از اهل بصیرت برای رهایی از مزاحمت دیگران، برخی از رفتارهایی را انجام می دهند که از نظر برخی خلاف متشرع یا خلاف مثلا عرف و زی طلبگی و روحانیت یا اجتهاد یا مرجعیت است؛ زیرا برای هر طبقه اجتماعی نوعی عرف است که اگر خلاف آن عمل شود، مورد انتقاد قرار می گیرد؛ هم چنین گفته اند: هر سخن جایی و هر نکته مقامی. بنابراین، برخی از سخنان و رفتارها و لطائف است که اگر از سوی برخی از عوام یا علما انجام شود، مورد اغماض قرار می گیرد ولی از عارفان و اهل بصیرت و معرفت پذیرفتنی نیست. اینان برای رهایی از مزاحمت ها و هجوم درخواست های مردمان، کاری را انجام می دهند تا مردمان از آنان دور شوند و اجتناب کنند. دوستی می گفت: دیدم کسی مزاحم دایمی است، و مانع امر عبادی؛ برای رهایی از او به گفتن فکاهی و لطیفه پرداختم؛ او چون این امور را از عالم نادرست می دانست، مرا رها کرد و مزاحمت او از سرم کم شد. به نظر می رسد که از همین قسم باشد امری که موجب می شود تا شخص از عارفی دست بشویید: آوازه شخص عارفی را که در فلان نقطه دور زندگی می کند شنیده بودم. دیروز با چند نفر به سراغ او رفتیم و میهمانش شدیم. موقع اذان ظهر شد، آن فرد همچنان به پذیرایی از ما ادامه داد و بلند نشد برود نمازش را اول وقت بخواند. اینرا که دیدم، گفتم این شخص، آن کسی نیست که من دنبالش می گردم. رها کردم و آمدم. عارف باید مسایل دینی اش را تحت الشعاع هیچ امر دیگری قرار ندهد. البته همه عارفان بر این نکته تاکید دارند که اگر کسی به جایی رسیده از نماز اول وقت است؛ اما شاید به عللی چون ضرورت پذیرایی از مهمان موجب شده تا ایشان حق مهمان را نگه دارد و تاخیری در نماز اول انجام دهد؛ زیرا تکریم مهمان ضرورتی شرعی است؛ و نماز از نظر وقت دارای توسعه است. او هماره اول وقت می خواند، اما نه در جایی که ضرورت دیگری مانع شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا