تجلی رحمت در احکام و قوانین اسلام
یکی از نامهای زیبای الهی رحمان است. براساس آیه 110 سوره اسراء اسم رحمان همانند اسم الله نامی جامع برای خداوند است و میتوان هر یک را در جای دیگری به کار برد؛ زیرا این دو نام الهی جامع همه اسماء و صفات الهی است. خداوند همه آیات تکوینی و تدوینی خود را با بسمالله الرحمن الرحیم آغاز کرده است که در بردارنده رحمت بیکران اوست. رحمت، به معنای نرمى و نرمخويى است كه نيكى كردن به مورد رحمت را اقتضا مىكند. واژه رحمت گاهى درباره مهربانى و نرم دلى به طور مجرّد و گاهى در معناى احسان و نيكى كردن مجرّد از رقّت به كار مىرود. هرگاه خداى متعال با اين واژه وصف شود چيزى جز احسانِ مجرّد و بدون رقّت و رحم دلى مراد و منظور نيست.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 347، «رحم»)
بر اساس آیه 50 سوره روم همه هستی از آثار رحمت الهی است و انسان با مطالعه در آن میتواند وجه رحمانی مطلق خداوندی را درک و فهم کند.
از نظر قرآن بهرهمندی از رحمت الهی علت خلقت هستی از جمله انسان است(هود، آیه 119) و در نظام آفرینش، رحمت، حاکمیت و اصالت دارد.(طه، آیه 5)
وظیفه پیامبران از جمله پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) آن است تا سلام و رحمت پروردگار را به بشر ابلاغ کند تا مردمان بدانند که از خداوند جز رحمت چیزی صادر نمیشود: كَتَبَ رَبُّكُم عَلى نَفسِهِ الرَّحمَةَ.(انعام، آیه 54) بر همین اساس دین اسلام و ارسال رسولان و انزال کتب آسمانی از جمله تورات و انجیل و قرآن جز بر اساس همین فرض الهی بر خود نیست.(مریم، آیه 53؛ انبیاء، آیه 74 و 75؛ هود، آیات 25 و 28 و 61 و 63؛ مریم، آیات 49 تا 53؛ ص، آیات 4 و 7)
خداوند درباره رحمت جهانی بودن محمد مصطفی(ص) میفرماید: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ؛ و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.(انبیاء، آیه 107) پس آن حضرت(ص) نمادی از تجلی رحمانیت خداوند نسبت به همه هستی است؛ از این رو آن حضرت به عنوان رسول رحمانی خداوند برای همه هستی مطرح میشود.
خداوند به پیامبر(ص) ماموریت میدهد تا رحمانیت او را حتی نسبت به گناهکاران توبه کار ابلاغ کرده و گوشزد نماید.(انعام، ایه 54) و همه بندگان خدا را به رحمانیت رحیمی و خاص او در دنیا و آخرت امیدوار کند.(حجر، آیه 49)
اصولا وقتی نظام هستی بر رحمانیت آفریده شده و اصالت و حاکمیت با رحمانیت خداوندی است، همه جنبههای آن از جمله حتی احکام کیفری و جزائی آن نیز بر اساس رحمانیت و رحمت است. البته خداوند بر آن است تا زمانی که جا دارد از در رحمت با مردمان برخورد کند و هرگز غضب الهی بر رحمتش پیشی نمیگیرد؛ بلکه همواره رحمت الهی است که بر خشمش پیشی گرفته و تقدم دارد.(انعام، آیه 147؛ حجر، آیات 49 و 50؛ اسراء، آیه 57)
بنابراین، اسلام که تنها دین هدایتی خداوند برای بشریت است(آل عمران، آیات 19 و 85؛ مائده، آیات 3 و 48؛ شوری، آیه 13) بر اساس رحمت رحمانی الهی است و دین چیزی جز رحمت الهی نیست.
دین اسلام به عنوان یک مجموعه کامل از معارف هستیشناسی، اخلاق و احکام و حقوق و قوانین، از سوی خداوند نازل شده است تا انسان را در مسیر کمال قرار داده و به جایگاه خلافت الهی برساند. در حقیقت همه ابعاد آن در راستای تبیین و تحلیل و توصیه یک حقیقت کمالی است. از همین رو نمیتوان جز رحمت از دین اسلام و پیامبران و راهنمایان آن توقع داشت به طوری که حتی موارد کیفری و جزائی آن، مانند حدود و تعزیرات و موارد به ظاهر ضرری آن چون خمس، زکات، روزه و حج و جهاد در اقسام عملی و مالی و جانی آن نیز جز رحمت برای بندگان نیست.
انسان از منظر قرآن
برای آنکه تبیین درستی از رحمت بودن اسلام و قوانین آن و پیامبران از آدم(ع) تا خاتم(ص) داشته باشیم، باید دیدگاه اسلام را نسبت به انسان بدانیم تا آنگاه درک کنیم که چرا اسلام بر اصول معرفتشناسی خاص چون معاد و حساب و کتاب آخرت یا اخلاق احسانی و اکرامی بشر و یا قوانین سختگیرانه در چارچوب امر و نهی تاکید دارد؛ زیرا مجموعه دین اسلام به هدف تامین آن مقاصد غایی به بشر عرضه شده است.
از منظر آموزههای قرآنی انسان دارای جایگاه خاص در میان مخلوقات هستی و به نوعی غایت آفریدههای دیگر و اشرف آنهاست. خداوند برای انسان جایگاهی بلند قرار داده که شامل امور زیر است:
انسان مظهر اسما و صفات الهی: انسان تنها موجودی است که توانسته به سبب دارا بودن روح الهی(سجده، آیه 9؛ حجر، آیه 29) و علم الهی (بقره، آیه 31) به خلافت الهی برسد و جانشین خداوند در مقام مظهریت در ربوبیت شود تا هر آفریدهای را به کمال بایسته و شایسته آنها برساند.(بقره، آیه 30؛ آل عمران، آیه 79 ) پس همه انسانها از منظر قرآن شایستگی دستیابی به خلافت الهی را دارا هستند و باید در این مسیر حرکت کنند و با عبودیتی که تقواساز و ایمانپرور و یقینآور است(بقره، آیه 21؛ حجر، آیه 99 ) به این غایت دست یابند و بتوانند مظهر ربوبیت الهی باشند.(ذاریات، آیه 56؛ آل عمران، آیه 79) اسلام به عنوان یک مجموعه معرفتی و اخلاقی و دستوری بر آن است تا انسانها را به کمال شایسته و بایستهشان برساند.(بقره، آیه 2) البته خلافت الهی انسان به معنای تفویض و واگذاری از سوی خداوند نیست آن گونه که در تفکر غربی مطرح است؛ زیرا انسان باید در چارچوب مسئولیت خلافت الهی عمل و رفتار کند و این طور نیست که دنیا به انسان واگذار شده باشد تا هر گونه خود خواهد عمل کند؛ زیرا رفتار بیرون از چارچوب خلافت الهی به معنای ظلم به خود است؛ هم حرکت بر خلاف غایت خلقت اوست و هم خیانت در امانت الهی است.(احزاب، آیه 72 و بقره، آیه 57؛ آل عمران، آیه 117)
کرامت ذاتی انسان: همه انسانها از نظر قرآن دارای کرامت ذاتی هستند. خداوند در آیه 70 سوره اسراء میفرماید: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً؛ و براستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا بر مركبها برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى آشكار داديم. پس کرامت انسانها امری طبیعی است و هر انسانی به صرف انسان بودن دارای کرامت ذاتی است. اسلام بر آن است تا این کرامت ذاتی انسان حفظ شده و جایگاه او همچنان در هستی باقی و برقرار بماند.
شرافت ذاتی انسان: از همین آیه به دست میآید که انسانها دارای شرافت ذاتی هستند. به این معنا که از دیگر آفریدههای الهی برتر و شریفتر هستند؛ البته همه انسانها بر همه موجودات هستی برتری و تفضیل داده نشدهاند؛ بلکه زمانی این برتری و اشرفیت بر همه هستی اثبات میشود که انسان در مسیر هدایتی قرار گیرد که برای او تعریف شده است و بتواند بر اساس آموزههای اسلامی در مقام خدایی(بقره، آیه 138) قرار گیرد و ربانی شود.(آل عمران، ایه 79) آنگاه است که به عنوان اشرف مطلق در هستی مطرح خواهد شد؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) اینگونه شد و به عنوان اشرف مخلوقات الهی معرفی گردید.
کرامت اکتسابی انسان: انسانها میتوانند به کرامت اکتسابی دست یابند که آنان را در والاترین جایگاه هستی قرار میدهد و مسجود فرشتگان و بلکه همه هستی میشوند و همه، طوق اطاعت بر گردن میافکنند تا مطیع فرمانهای آنان در مقام خلافت الهی باشند. پس اگر انسان در مسیر هدایت الهی یعنی اسلام قرار گیرد، میتواند در مسیر درست حرکت کرده و با عبادت که راه هموار و صاف است به تقوایی دست یابد که معیار کرامت اکتسابی او نسبت به دیگران و پذیرش طبیعی خلافت او خواهد بود.(ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیات 21 و 179 و 183)
براساس آیه 13 سوره حجرات که میفرماید: ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ با کرامتترین شما در نزد خدا، باتقواترین شماست، میتوان دریافت که انسان قابلیت تغییر در دو جهت مثبت و منفی کفر و شکر، ایمان و کفر (انسان، آیه 3؛ بلد، آیه 10؛ کهف، آیه 29) را داراست و میتواند تغییراتی را در نفوس و جان و جامعه و جهان ایجاد کند.(رعد، آیه 11 )
برابری و تساوی: همه انسانها به سبب آنکه از یک نفس آفریده شدهاند، برابر هستند و در همه حقوق طبیعی یکسانند.(نساء، آیه 1؛ زمر، آیه 6) و تفاوت ملل و نحل و فرهنگ و زبان و مانند آنها هیچ تاثیری ندارد؛ چرا که این تفاوتها برای اموری چون آشنایی و شناخت و معرفت و امور دیگر است.(حجرات، آیه 13)
البته ممکن است گفته شود که گفتمان غربی نیز بر برابری تاکید دارد، ولی باید توجه داشت که همان طوری که اخلاق در فرهنگ و گفتمان غربی بیمبانی است. برابری و دیگر اصولی که در حقوق انسان مطرح شده نیز بیمبانی است؛ اما در فرهنگ و گفتمان اسلامی، این اصول همه دارای مبانی است؛ زیرا خداوند آن را در قرآن مطرح و اثبات کرده و قرآن، این کلام الهی به عنوان منبع حقوق انسانی مطرح است؛ در حالی که در گفتمان غربی چنین منبعی وجود ندارد.
اراده و اختیار: از نظر قرآن انسانها در کنار جنیان از اراده برخوردارند و میتوانند با اختیار خود کاری را انجام دهند و یا ترک کنند و با آزادی و قدرت تمام کاری را بخواهند یا نخواهند. از همین رو انسان تفکر دارد و مشورت میکند و خود را مسئول میداند و هنگام موفقیت شاد و هنگام شکست اندوهناک شده و خود را سرزنش میکند یا سزاوار سرزنش میداند. مسئولیتپذیری انسان و مسئول بودن او در برابر اعمالش خود گواه روشنی برای وجود اراده و اختیار و آزادی حق انتخاب اوست.(صافات، آیه 24؛ رعد، آیه 27؛ نحل، آیه 93)
برادری ایمانی: انسانها همه از یک نژاد و برابر هستند، ولی انسانها افزون بر برادری خونی و همنوعی در اصل، میتوانند از برادری ایمانی نیز برخوردار شوند که برادری مبتنی بر عقیده و ایمان است. این ویژگی موجب میشود تا انسانها از یک موقعیت برتر و کرامت و شرافتی خاص برخوردار شوند و نوعی تعاون و همدلی و همکاری را در کارهای خیر در پیش گیرند و از اندوه و شادی یکدیگر تاثر بپذیرند. امام صادق(ع) میفرماید: الْمُومِنُ أَخُوخَ الْمُومِنِ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَی شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِكَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ؛ مؤمن برادر مؤمن است. آنان همانند جسمی واحد هستند. هر گاه یکی از آنها از چیزی به شکایت و درد آید دیگر اعضای بدن وی نیز به درد میآید؛ چرا که ارواح آن دو از یک روح است.(كافی، ج 2، ص 166)
در آیات قرآن خصوصیات دیگری برای انسان بیان شده که بیانگر جایگاه و ارزش و اهمیت اوست.
آموزههای وحیانی؛ تجلی رحمت خداوند
خداوند برای اسلام در آیات قرآن ویژگیهایی را بیان میکند که همه آنها گواهی روشن بر رحمت بودن اسلام است. البته برخیها به دلیل برخورد گزینشی با آیات قرآن یا فهم نادرست از احکام و آموزههای دستوری چون قصاص، جهاد، حدود و تعزیرات و مبارزه با ظالمان و مستکبران، گمان کردهاند که اسلام دینی پر از خشونت و ضد صلح و صفاست؛ در حالی که همه این موارد که به ظاهر پر از شدت و سختگیری و مجازات و کیفر است، در قالب رحمت خاص و عام الهی معنا مییابد.
به عنوان نمونه اگر خداوند حکمی چون قصاص را صادر کرده است برای حفاظت از جنبه رحمانی انسان و دفاع از آن است؛ چرا که زمانی قصاص به عنوان مایه حیات جامعه مطرح میشود که قتلی موجب فقدان امنیت اجتماعی شود؛ به این معنا که اگر قتلی انجام گیرد و زمینه ترس و وحشت در جامعه شود، باید به گونهای عمل کرد که هم نسبت به دیگران بازدارنده باشد و هم جلوی افزایش قتل گرفته شود.
در قرآن بیان شده که اگر قتل به حوزه امنیت اجتماعی صدمه وارد نکند، بهتر آن است که اولیای دم از در احسان و عفو وارد شده و اقدام به قصاص نکنند.(بقره، آیه 178)
پس اصل حکم قصاص که به ظاهر خشونتبار است، با دقت در جزئیات آن معلوم میشود که یک حکم رحمانی است؛ زیرا اولا در شرایطی حکم قصاص باید انجام بگیرد که امنیت اجتماعی تهدید شود و در غیر این صورت بهتر است که عفو و گذشت باشد؛ ولی باز حق قصاص برای ولی دم محفوظ است.
در باره حکم زنا نیز به اصل امنیت خانواده و اجتماع توجه شده است. از همین رو در زنای محصنه که اثبات آن بسیار سختتر است، حکم سنگسار را صادر میکند تا هم مجازاتی برای زناکاری باشد که امنیت خانواده و ریشه و اساس جامعه و اجتماع را به خطر میاندازد و هم تنبهی برای دیگران باشد تا دیگران نیز به این سمت و سو کشیده نشوند و جامعه در چارچوب اخلاق و احسان و قانون صیانت شود.
اصولا قوانینی که در اسلام به عنوان قوانین ضرری و یا خشن شناخته میشود، در باطن خود قوانین رحمانی است؛ مثلا پرداخت حقوق مالی چون خمس و زکات که در ظاهر از دست دادن مال و مثلا کاهش بیست درصدی در خمس است، نه تنها از نظر اسلام موجب جبران خداوندی و افزایش برکت مال خواهد بود بلکه موجب تامین نیازمندان میشود که از این طریق جامعه از فقر رهایی یافته و سطح رفاهی مردم تعدیل شده و از شکاف عمیق طبقاتی و سرمایهای جلوگیری به عمل میآید. همین مطلب نسبت به قرضالحسنه و وام بیبهره نیز مطرح میشود.
همچنین جهاد که به ظاهر یک عمل سخت و خشن است، زمانی مجوز آن داده میشود که برای دفاع از جان و مال و عرض مسلمانان باشد و هرگز جهاد ابتدائی مجوزی ندارد.(مگر در صورت استنثایی و با حضور پیامبر(ص ) یا امام معصوم واجب الاطاعه)
در جهاد آنچه مطرح است دفع ظلم ظالمان و اجرای عدالت است که خود نمادی از تجلیات رحمت الهی است. در حقیقت جهاد مالی و جانی و علمی و مانند آنها برای آن است که جامعه به امنیت برسد و همگان در یک برابری و فرصتهای مساوی بتوانند مسیر رشد و تکامل و تعالی خود را بپیمایند.
در جامعه اسلامی احکامی چون حدود و تعزیرات برای آن صادر میشود تا به عنوان قوانین بازدارنده یا تامینکننده امنیت و آرامش و آسایش مردم باشد.
اصولا جامعه انسانی خواهان سعادت در قالب آرامش و آسایش است. تامین این دو عنصر اساسی سعادت وظیفه همه جوامع و رهبران و کارگزاران آن است. قوانین کیفری و حقوقی که در اسلام و حتی قوانین موضوعه بشری نوشته و اثبات میشود برای آن است که سعادت فردی و جمعی بشر تامین شود.
از همین روست که در قوانین اسلامی و غیراسلامی تامین آرامش و آسایش مردم مد نظر است و هر کسی به هر شکلی اگر مخل آن باشد مجازات و تنبیه میشود. این مجازاتها در قالب بازدارندگی نسبت به دیگران است تا آنان نیز اینگونه رفتار نکنند یا کیفر قانونشکن و مخل آرامش و آسایش مردم است تا راه و مسیر درست را بیابد و به مسیر درست قانونی و رفتار سعادتآفرین بازگردد.
اگر در شرایطی بسیار سخت و با حفظ همه جوانب، حکم قتل و حذف کسی صادر میشود، برای تامین امنیت جمعی و اجتماعی با حذف فرد مخل به آن است؛ زیرا زمانی این حکم داده میشود که دیگر راهی برای بازسازی و بازآفرینی و تامین امنیت جمعی و اجتماعی جز با حذف فرد قانون شکن باقی نباشد.
به عنوان نمونه اگر در آیات قرآن سخن از اجرای حدود شرعی نسبت به زناکاران یا باغیان علیه نظم حاکم اجتماعی و حکومت و حاکمیت اسلامی یا مرجفان و مانند آنهاست، این صرفا در زمانی است که راهکار دیگری برای حل مشکل وجود نداشته باشد؛ در حقیقت زمانی که شایعهپراکنان با اراجیفبافی سعی میکنند تا امنیت روانی جامعه را به خطر اندازند و آشوب و اختلال در نظام اجتماعی و حکومت ایجاد کنند با حکم شرعی با مراعات همه شرایط و موازین اقدام به قتل مرجفان میشود.(احزاب، آیات 60 و61 )
از نظر قرآن راه راست که انسان و جامعه میتواند سعادت دین و دنیا را تامین کند، روش اعتدال و میانهای است که به دور از افراط و تفریط باشد. (بقره، آیه 143؛ انعام، آیه 115؛ طه، آیه 135) در این راه و روش همواره باید تبشیر با انذار، مهر و محبت با شدت عمل و خشونت بموقع و به جا همراه باشد. در حقیقت روش تشویق و تنبیه است که میتواند کارساز باشد و نمیتوان تنها با روش مهر و محبت یا خشونت و شدت جامعه را مدیریت و مهار و به سمت سعادت هدایت کرد؛ زیرا همواره کسانی هستند که اهل بغی و تجاوزگری و ظلم هستند و به پیروی از شیطان بیرون و درون و هواهای نفسانی در حال دور زدن قانون و ظلم به دیگری هستند، بهویژه کسانی که طبیعت انسانی خود را با فسق و فجور از میان برده و چراغ عقل و فطرت خود را دفن کردهاند.(شمس، آیات 7 تا 10) در مقابل چنین افرادی که به اصطلاح قرآنی کافر و فاسق و ظالم و مستکبر و مانند آنها هستند چارهای جز شدت عمل نیست؛ چرا که این شدت عمل عین رحمت نسبت به آنان است تا بازگردند و درست عمل کنند یا بترسند و عقبنشینی کنند و دست به اقدامهای خرابکارانه نزنند یا زمینه را برای آگاهسازی و تنبیه دیگران فراهم میآورد تا دیگران این مسیر غلط و نابهنجار و باطل را نروند.(انفال، آیه 60؛ نساء، آیه 75 )
با آنکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) رحمت برای جهانیان (انبیاء، آیه 107) و رحمن و رحیم و رئوف(توبه، آیه 128) و ناصح امین(اعراف، آیه 68) است و همواره برای هدایت بشر و رهایی از شقاوت دنیوی و اخروی مردم، خود را به رنج میاندازد(کهف، آیه 6؛ شعراء، آیه 3) ولی همان مقام رحمت رحمانی اوست که او را وادار میکند تا نسبت به کسانی که براساس قانون عمل میکنند و راه سعادت را در پیش میگیرند رحمت خاص رحیمی داشته باشد و نسبت به کسانی که خلاف قانون و در مسیر شقاوت خود و جامعه عمل میکنند و اختلال در جان و جامعه و جهان ایجاد میکنند و امنیت جامعه و جهان را به خطر میاندازند و سعادت را سلب و سد میکنند، با شدت برخاسته از رحمانیت الهی رفتار کند و آنان را تنبیه و مجازات کرده و به کیفر برساند: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» (فتح، آیه 29)