اسارت و حقوق اسیر در قرآن
جنگ میان متخاصمان امری اجتناب ناپذیر است، مگر آن که عقلای قوم و رهبران متخاصم به صلح گرایش یابند و پیمان صلحی را امضا کنند یا ترس و هراس اقتدار طرفین عامل بازدارنده از هجوم و حمله آنان شود. در هنگامه جنگ و پیروزی، نفرات دشمن به اسارت و تجیهزات آنان به غنیمت گرفته می شود. از آن جایی که هر فعل انسانی در اسلام براساس یکی از احکام خمسه سامان می یابد، نویسنده در این مطلب بر آن است تا قوانین و احکام اسارت و حقوق اسیر را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
مفهوم شناسی
واژه های اسیر و اسارت از زبان عربی در فارسی وارد شده و به همان معنای آن به کار رفته است. اسارت از واژه «أسْر»، به معناى محكم بستن چيزى با بند(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه)، راندن، دستگير شدن، دستگيرى و بردگى است.(لغت نامه دهخدا، ذیل واژه اسارت)
با نگاهی به اشتقاق کبیر می توان درک درستی از واژه اسیر به دست آورد. از کلماتی که نزدیک به واژه «اسر» است، واژه عربی«اصر» به معنای علقه و پیوند است. هم چنین «صرّ» و « صِرَار» به معنای ريسمانى است كه بر نوك پستان ماده شترى مى بندند تا بچه آن نتواند از پستان مادر شير بنوشد.
پس اسیر را از آن جهت که او را بسته و محصور میساختند، اسیر نامیدهاند؛ سپس این مفهوم به هر کس که در بند یا حبس درآید، هرچند با چیزی بسته نشده باشد، توسعه یافته است. هم چنین گفته اند: اسیر کسی است که محبوس و تحت سلطه باشد؛ چه با قیود ظاهری و چه با تعهدات عرفی و الزامات قانونی؛ ازاین رو بر برده، عبد، زندانی و کسی که تحت نظر باشد، اسیر اطلاق شده است.( التحقیق، ج۱، ص۸۳، «أسر».)
اما در اصطلاح، اسیر، دشمنی است که در هنگام جنگ و تخاصم گرفتار و به بند کشیده شده است. هر چند که برخی از فقهای اسلامی آن را تنها درباره اسیر دربند مسلمانان و نظام اسلامی به کار برده اند، و اسیر را در اصطلاح فقهی بر مردان کافری اطلاق کرده اند که در جنگ با مسلمانان دستگیر شده اند(الفقهالاسلامی، ج۸، ص۵۹۱۰؛ کتاب الجهاد، ص۳۰۴)؛ اما باید گفت واژه اسیر اختصاصی به اسیر کافر حربی ندارد، بلکه اعم از کافر و مسلمان است. از همین رو، برخی از فقهای اسلامی، اصطلاح اسیر را بر مردان، زنان و اطفال کافر یا مسلمانی که در جنگ یا غیر جنگ بهدست مسلمانان یا غیر مسلمانان گرفتار شوند، اطلاق کرده اند. هر چند برخی درباره کودکان و زنان اسیر از مسلمان و غیر مسلمان واژه «سَبْی» را کار برده اند.(همان و نیز: الموسوعة الفقهیه، ج۲، ص۱۵۴۱۵۵)
واژگانی که قرآن درباره اسارت بهکار برده، مشتقات واژه «اسر» همانند «اُسـری» (بقره، آیه 85)؛ «اَسری» (انفال، آیات 67 و 70)؛ «تَأسِرونَ» (احزاب، آیه 26)، «اَسیرا» (انسان، آیه 8)، هم چنین جملاتی از قبیل «فَشُدُّوا الوَثاقَ» که کنایه از گرفتن اسیر است (محمد، آیه 4) و نیز فعل «خُذوهُم واحصروهم »(توبه، آیه 5) و «ماملكت ايمانهم»(احزاب، آیه 50) است.
فلسفه و اهداف اسارت
اسارت به معنای در بند و اسیر کردن دشمن دارای فلسفه ای است که توجه به آن می تواند توجیه این عمل انسانی را به دنبال داشته باشد. در حقیقت کسی که به اسارت گرفته می شود، از مرگ و قتل قطعی و حتمی جان به سلامت می برد؛ چنان که در فلسفه بردگی به این نکته توجه داده می شود که شخص با بردگی از مرگ قطعی نجات می یابد و بردگی یک عمل انسانی برای کسانی است که دشمنی کرده و به تجاوزگری رو آورده و باید مجازات می شدند. مجازات متجاوزی که دست به کشتار و جنگ و خونریزی می زند، چیزی جز مرگ و اسارت نیست که بردگی پیامد اسارت است.
خداوند درباره فلسفه اسارت کافران و مشرکان حربی که به جنگ اسلام و مسلمانان آمده به این نکته توجه می دهد که با اسارت گرفتن از دشمن هم جان آنان حفظ می شود و زمینه برای تبلیغ و دعوت به اسلام فراهم می آید و هم قدرت دشمن کاهش و نفرات آنان محدود و اقتدار آنان از دست می رود.
در حقیقت جلوگيرى از تسلّط مشركان و كافران حربی و پيمانشكن و نیز دعوت ایشان به اسلام و حیات حقیقی از جمله فلسفه و اهداف فرمان الهى به اسير گرفتن آنان است؛ زیرا هدف اسلام کشتار مردم و حتی دشمنان نیست؛ بلکه هدف آن است تا ایشان را به راه انسانی درست و راست هدایت کند که در قالب اسلام و شرایع آن تعریف شده است.( انفال، آیه 70؛ توبه؛ آیات 1و5و7و8)
اسارت در سنت انبیا
با نگاهی به قرآن می توان دریافت که اسارت دارای پیشنه کهن است و از دیرباز در میان انسان ها رواج داشته است؛ زیرا برده داری ارتباط تنگاتنگی با مساله اسارت و اسیر گرفتن در جنگ و میان متخاصمان دارد؛ هر چند که برخی به علل دیگر، فرزندان خویش را به بردگی می فرستاند؛ اما علل دیگر نسبت به علت جنگ بسیار اندک و قلیل است.
همین سنت در شرایع اسلامی رواج داشته است . از آیه۶۷ انفال می توان به عنوان سنت و قاعدهای فراگیر میان انبیا دست یافت. خدا در این آیه به عنوان یک سنت و قاعده عام میگوید: ما کانَ لِنَبِیّ اَن یَکونَ لَهُ اَسری حَتّی یُثخِنَ فِی الاَرضِ؛ هیچ پیامبری حق ندارد پیش از زمینگیر شدنِ دشمن، از آنان اسیر بگیرد. از این آیه بهدست میآید گرفتن اسیر جنگی در عصر انبیا و ملتهای پیشین نیز رایج بوده است.
به عنوان نمونه آیاتی قرآنی به برخی از مسایل و احکام اسیر و اسارت در بنیاسرائیل اشاره دارد. قرآن در آیه۲۴۶ سوره بقره از وجود اسیرانی از بنیاسرائیل در نزد دشمنانشان خبر داده است: وما لَنا اَلاَّ نُقـتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ و قَد اُخرِجنا مِن دِیـرِنا و اَبنائِنا»؛ یعنی شهرهای ما در اشغال دشمن است و فرزندانمان در دست آنان اسیر هستند.
افزون بر این، قرآن در آیه۸۵ بقره بهسبب بیاعتنایی یهود به بعضی احکام و عمل به برخی، ازجمله فدیه دادن در برابر آزادی اسیرانِ خود، آنها را مذمت کرده، میگوید: «واِن یَأتوکُم اُسـری تُفـدوهُم و هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اِخراجُهُم اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتـابِ و تَکفُرونَ بِبَعض»
هم چنین از این آیه فهمیده میشود اسیر گرفتن از دشمن و نیز فدیه دادن برای آزادی اسیران میان یهود معمول بوده و حکم آن نیز در تورات آمده است. (کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۱۵: ۲۹؛ و ۱۷: ۲۴؛ قاموس کتاب مقدس، ص۶۶.)
پس آزادسازى اسيران بنىاسرائيل با گرفتن فديه، از فرمانهاى تورات كتاب آسمانى است.(بقره، آیه 85) از آیه 246 سوره بقره به دست می آید اسارت فرزندان بنىاسرائيل در زمان طالوت، محرّك آنان براى پيكار بر ضدّ متجاوزانی بود که یهودیان را اسیر می گرفتند. آنان با راهنمایی پیامبران و جنگآوری و فرماندهی طالوت، بر آن شدند تا فرزندان خویش را از اسارت رها کنند. البته به نظر می رسد که اسارت مسلمانان و آزادی سازی آنان خود عاملی برای جهاد و جنگ است.
یکی از سنت هایی که در میان پیامبران، رواج داشته و از سنت های الهی است، ممنوعیت اسير گرفتن در ميدان نبرد پيش از سركوبى كامل دشمن بود. بر اساس آیه 67 سوره انفال پیش از سرکوب کامل دشمن، اسیر گرفتن، امرى ناروا و ممنوع در تمام شرایع اسلامی بوده است.
موارد جواز اسیر گرفتن
بر اساس اصل اولی شرعی، نمی توان دیگران را اسیر کرد؛ مگر در شرایطی که مجاز بلکه حتی واجب است تا اشخاص دشمن را اسیر کرد. آیاتی از قرآن، علل و موجباتی را برای اسیر گرفتن دشمن بر میشمارد که عبارت است از:
1. جنگ: مسلمانان میتوانند در جنگ با کافران آنان را پس از غلبه و پیروزی به اسارت بگیرند: «فَاِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا فَضَربَ الرِّقابِ حَتّی اِذا اَثخَنتُموهُم فَشُدُّوا الوَثاقَ» (محمد، آیه 4) باید توجه داشت که جمله «فَشُدُّوا الوَثاقَ» کنایه از اسیر کردن افراد دشمن است. (المیزان، ج۱۸، ص۲۲۵.)
2. پشتیبانی ازدشمن: اسیرکردن کسانی که از دشمنان، پشتیبانی کنند جایز است؛ هر چند پشتیبان مستقیماً با مسلمانان وارد جنگ نشده باشند. (احزاب، آیه۲۶ احزاب) خدا در این آیه به اسارت گروهی از بنیقریظه اشاره کرده است که بهسبب پشتیبانی از قریش در جنگ احزاب به اسارت لشکر اسلام درآمدند: «واَنزَلَ الَّذینَ ظـاهَروهُم مِن اَهلِ الکِتـابِ مِن صَیاصیهِم و قَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ فَریقـًا تَقتُلونَ و تَأسِرونَ فَریقـا». در شان نزول آیه آمده است این آيه در مورد يهود بنىقريظه است كه در جنگ احزاب، با نقض عهد با مسلمانان، به كافران قریش كمك كردند. بنابراین خدا مجوز اسارت پیشتبان یهودی از کافران را صادر کرده است. (مجمعالبيان، ذيلآيه)
3. نقض پیمان صلح: اگر دشمنان پیمان ترک نزاع با مسلمانان را نقض کنند، مسلمانان میتوانند در مورد آنان یکی از ۴ حکم کشتن، اسیرکردن، محاصره و در کمین نشستن را به تناسب موقعیتشان با مشرکان، اجرا کنند. (المیزان، ج۹، ص۱۵۱و ۱۵۲.) خدا می فرماید: «فَاِذَا انسَلَخَ الاَشهُرُ الحُرُمُ فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم و خُذوهُم واحصُروهُم واقعُدوا لَهُم کُلَّ مَرصَد». (توبه، آیه 5)
4. توطئهگری: ستیز و توطئه با مسلمانان از دیگر عوامل جواز اسیرگیری است. طبق آیه۹۱ سوره نساء منافقان برای اینکه هم از مسلمانان و هم از قوم خود آسوده خاطر باشند، نفاق را پیشه کرده، در نهان به توطئه بر ضدّ اسلام ادامه میدهند.( مجمعالبیان، ج۳، ص۱۳۷.) درصورتی که آنها دست از ستیزهجویی بر ندارند مسلمانان باید آنان را اسیر کرده، یا بکشند: «سَتَجِدونَ ءاخَرینَ یُریدونَ اَن یَأمَنوکُم ویَأمَنوا قَومَهُم کُلَّ ما رُدّوا اِلَی الفِتنَةِ اُرکِسوا فیها فَاِن لَمیَعتَزِلوکُم و یُلقوا اِلَیکُمُ السَّلَمَ ویَکُفّوا اَیدِیَهُم فَخُذوهُم… حَیثُ ثَقِفتُموهُم واُولـکُم جَعَلنا لَکُم عَلَیهِم سُلطـنـًا مُبینا». (نساء، آیه 91)
موارد ممنوعیت اسیر گرفتن
قرآن اسارت کافران و دشمنان را در چند مورد ممنوع کردهاست:
1. قبل از پیروزی کامل: سزاوار نیست که پیامبران پیش از اطمینان از پیروزی کامل، اسیر بگیرند: «ما کانَ لِنَبِیّ اَن یَکونَ لَهُ اَسری حَتّی یُثخِنَ فِی الاَرضِ».(انفال، آیه 67) مفهوم همین حکم در آیه۴ سوره محمد(ص) چنین آمده که در ستیز با کافران بعد از اثخان، میتوانید آنها را اسیر کنید: «فَاِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَروا فَضَربَ الرِّقابِ حَتّی اِذا اَثخَنتُموهُم فَشُدُّوا الوَثاقَ». البته این برداشت بر اساس تفسیری از واژه «اثخان» است؛ زیرا درباره واژه «اثخان» سه گونه تفسیر شده است: الف: کنایه از شدت کشتار دشمن: کنایه از شدت کشتار دشمن؛ بنابراین، زمانی گرفتن اسیر جایز است که از دشمن جز شمار اندکی باقی نماند(التحریر و التنویر، ج۲۶، ص۷۹.)؛ ب: استقرار حکومت اسلامی: استقرار و استحکام پایههای حکومت اسلامی (المیزان، ج۹، ص۱۳۴)؛ ازاینرو تا زمانی که حکومت اسلامی استقرار نیافته گرفتن اسیر جایز نیست؛ زیرا گرفتن و سپس آزادسازی اسیران، موجب تقویت جبهه کفر و تضعیف پایههای حکومت اسلامی میشود. شأن نزول آیه۶۷ سوره انفال که جنگ بدر است نیز میتواند مؤید این قول باشد؛ زیرا در میان اسیران جنگ بدر برخی از سران کفر حضور داشتند که بعداً پایهگذار بسیاری از جنگها برضدّ پیامبر بودند و قطعاً کشته شدن آنان میتوانست در استحکام پایههای حکومت اسلامی مؤثر باشد (الصحیح من سیره، ج۵، ص۱۱۶.)؛ ولی گروهی از مسلمانان دنیاگرا، بر گرفتن اسیر اصرار داشتند که قرآن آنان را ملامت میکند. از ابنعباس نیز روایتی نقلشده که راز نهی از گرفتن اسیر در آیه۶۷ سوره انفال اندک بودن شمار مسلمانان در جنگ بدر بود؛ ولی زمانی که آنان قدرت یافتند در آیه۴ محمّد(ص) جواز گرفتنِ اسیر صادر شد. (جامعالبیان، مج۶، ج۱۰، ص۵۵.) ج: کنایه از پیروزی: محکم شدن جای پا در میدان جنگ که کنایه از پیروزی بر دشمن است (نمونه، ج۷، ص۲۴۳؛ التحریر و التنویر، ج۲۶، ص۷۹؛ الفرقان، ج۹ـ۱۰، ص۲۹۲.) و قرآن کریم در این آیات بهصورت قانونی کلی، و تاکتیکی نظامی به پیامبر و هر فرمانده نظامی دیگر فرمان میدهد که در بحبوحه جنگ و پیش از اطمینان از پیروزی کامل، وقت و توان خود را صرف گرفتن اسیر نکنند؛ زیرا مشغول شدن لشکر اسلام به گرفتن اسیر، بخشی از توان رزمی آنان را هدر داده، ممکن است زمینه شکست آنان را فراهم سازد. درصورتی که ملاک حکم را جلوگیری از شکست لشکر اسلام بدانیم میتوان از این آیه استفاده کرد که گرفتن اسیر به تار و مار شدن لشکر دشمن و خاتمه درگیری منحصر نیست؛ بلکه هر زمان که پیروزی لشکر اسلام قطعی شد، میتوان از دشمن اسیرانی گرفت؛ هرچند در آغاز درگیری باشد. جمله «حَتّی تَضَعَ الحَربُ اَوزارَها» در آیه۴ سوره محمد(ص)، نیز در مورد زمان گرفتن اسیر است که برخی آن را غایت برای «فَشُدُّوا الوَثاقَ» گرفته و آیه را چنین معنا کردهاند: «پس از غلبه بر دشمن آنان را اسیر کنید تا زمانی که جنگ به پایان رسد که در این زمان گرفتن اسیر جایز نیست. (الفرقان، ج۲۶ـ۲۷، ص۸۹؛ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۴۵.) برخی نیز آن را قید برای «فَضَربَ الرِّقابِ» دانستهاند که در این صورت بدین معنا است: دشمن را در جنگ بکشید تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهاده، خاتمه یابد. (التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۴۵.)
2. در زمان عهد یا پیمان با دشمن: اگر مسلمانان یک طرفه عهدی کرده، یا با دشمن بر ترک مخاصمه پیمان بسته باشند، در آن مدت حق جنگ و گرفتن اسیر از دشمن ندارند؛ چنانکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سال نهم هجری ۴ ماه به مشرکان مهلت داد تا بیندیشند و وضع خود را با مسلمانان روشن کنند: «فَسیحوا فِی الاَرضِ اَربَعَةَ اَشهُر». [۵۵] پس از پایان این مدت به مسلمانان اجازه داده شد تا دشمن را کشته یا اسیر کنند: «فَاِذَا انسَلَخَ الاَشهُرُ الحُرُمُ فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم و خُذوهُم». (توبه، آیه 5) مراد از ماههای حرام در این آیه ۴ ماهی است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) از طرف خداوند به مشرکان مهلت داده بود (المیزان، ج۹، ص۱۵۱.)؛ سپس آن دسته از مشرکانی را که بر پیمان خود باقی مانده بودند از این حکم (کشتن یا اسارت بعد از گذشت ۴ ماه) استثنا کرده است: «اِلاَّ الَّذینَ عـاهَدتُم مِنَ المُشرِکینَ ثُمَّ لَمیَنقُصوکُم شیئــًا و لَمیُظـهِروا عَلَیکُم اَحَدًا فَاَتِمّوا اِلَیهِم عَهدَهُم اِلی مُدَّتِهِم» (توبه، آیه 4)؛ همچنین در آیات ۸۹ـ۹۰ سوره نساء پس از فرمان به کشتن و اسیر کردن مشرکان، کسانیکه با همپیمانان پیامبر پیمان دارند نیز استثنا شدهاند: «فَاِن تَوَلَّوا فَخُذوهُم واقتُلوهُم… اِلاَّ الَّذینَ یَصِلونَ اِلی قَوم بَینَکُم و بَینَهُم میثـاقٌ».
3. در ماههای حرام: در اسلام جنگ و در نتیجه گرفتن اسیر در ۴ ماه ذیالقعده، ذیالحجه، محرم، و رجب حرام است: «یَسئـَلونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتال فیهِ قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ و صَدٌّ عَن سَبیلِ اللّهِ و کُفرٌ بِهِ و المَسجِدِالحَرامِ و اِخرَاجُ اَهلِهِ مِنهُ اَکبَرُ عِندَ اللّهِ». (بقره، آیه 217) درباره شأن نزول آیه آمده است: رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در ماه رجب گروهی را به فرماندهی عبداللهبن جحش به اطراف مدینه فرستادند. آنان بهکاروانی از قریش برخوردند و برخلاف فرمان پیامبر به آنان حمله کرده، ضمن کشتن عمروبن حضرمی، کاروان را با ۲ نفر اسیر خدمت پیامبر آوردند؛ ولی پیامبر در غنایم و اسیران دخالتی نکرد که آیه فوق نازل شد و ضمن حرام دانستن جنگ در این ماه و تقبیح عمل مسلمانان، گناه کافران قریش در اخراج مسلمانان از مکه را بزرگتر شمرد (المیزان، ج۲، ص۱۶۶ و ۱۶۷) ؛ همچنین آیه۵ سوره توبه، به صراحت، کشتن و اسیر کردن مشرکان را به انقضای ماههای حرام موکول کرده است که طبق یک نظر مراد از «اشهر حرم» در این آیه همان ماههای حرام معروف است؛ (مجمعالبیان، ج۵، ص۱۲.)
4. بی حرمتی دشمن به ماه های حرام: اما اگر مشرکان حرمت این ماههای حرام را نگه نداشتند و به مسلمانان هجوم آورده، از آنان اسیرانی گرفتند، مسلمانان نیز حق مقابله به مثل را خواهند داشت و می توانند در ماه های حرام از دشمن اسیر بگیرند. خدا می فرماید: «والحُرُمـاتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم؛ محرمات قصاص دارد. پس کسی که بر شما تعدی و تجاوز کرد، پس شما همانند او تعدی و تجاوز کنید».(بقره، آیه 194)
احکام اسیر و اسارت
در آموزه های وحیانی قرآنی، برای اسیر احکام و قوانینی بیان شده که برخی از آن ها در این جا بیان می شود. این احکام عبارتند از:
1. اسباب ملکیت: یکی از اسباب ملکیت، اسارت است. از نظر قرآن، زنان دشمن کافر حربی، پس از اسارت به عنوان ملک در اختیار دولت و نظام اسلامی قرار می گیرد و از مصادیق غنمیت به شمار می آید. خداوند در آیات 23 و 24 سوره نساء می فرماید اسارت زن كافر در جنگ به دست مسلمانان، از اسباب به ملكيّت درآمدن وى است. البته برداشت مزبور براساس حديثى از امام على عليه السلام است كه ملكيّت در آيه 24 را به سبب اسارت دانسته است.(مجمعالبيان؛ نورالثقلين، ذيلآيه)
2. جواز بهره گیری جنسی: از همین آیات و تفسیر و برداشت امام علی(ع) هم چنین جواز بهرهگيرى جنسى از زنان اسير شده براى مالك وى فراهم است.
3. بطلان عقد زن اسیر: اسارت زنان شوهردار كافر، سبب بطلان عقد ازدواج آنان بوده و از همین سبب، زن اسیر به عنوان زن شوهردار تلقی نمی شود و مالک مسلمان آن می تواند از وی بهره گیری جنسی داشته باشد.(نساء، آیات 23 و 24)
4. جواز ازدواج زنان اسیر شوهردار: از آن جایی که با اسارت زن، عقد پیشین باطل می شود، ازدواج با زنان اسير كافر شوهردار، در صورت تملّك آنان از سوى مسلمانان مجاز است.(نساء، آیات 23 و 24) باید یادآور شد که عبارت «ماملكت ايمانكم» استثنا از زنان شوهردار است كه ازدواج و آميزش با آنان حرمت دارد؛ بنابراين، زنان كافر اسير شده در جنگ كه به ملكيّت مسلمانان درآمدهاند، از حكم پيشين استثنا شده و آميزش با آنان جايز است. اين مطلب را حديثى از امام على عليه السلام تأييد مىكند. (مجمعالبيان؛ نورالثقلين، ذيلآيه) البته باید توجه داشت که این ازدواج پس از اثبات ملکیت خصوصی شدنی است؛ یعنی زمانی ازدواج و یا تصرفات دیگر جایز است که حاکم شرع و رهبری نظام سیاسی، ملکیت را برای شخصی اثبات کرده باشد؛ وگرنه این زن ملک عام بوده و در تملک و ملکیت عمومی نظام اسلامی است؛ زیرا اسیر به عنوان غنایم جنگی است و پیش از تقسیم و تحقق ملکیت خصوصی، از ملکیت عمومی خارج نشده است؛ و از آن جایی که جزو بیت المال مسلمین است، هر گونه تصرف در آن جایز نیست.
5. حرمت اسارت در هنگامه جنگ: بر اساس آیه 67 سوره انفال و آیه 4 سوره محمد(ص)، اسارت گرفتن از دشمن در هنگامه جنگ و پیش از غلبه مسلمانان و شکست قطعی دشمن ، بر پیامبران الهی حرام است. بر همین اساس باید گفت که در نظام سیاسی ولایی در هر عصر و زمانی، اسير گرفتن از دشمن پيش از انهدام كامل آنان، امرى ممنوع و ناروا است و این حکم اختصاصی به پیامبران (ع) ندارد، بلکه اوصیا و اولیای ایشان نیز بر اساس همین سنت عمل می کنند.
6. وجوب اسارت پس از غلبه: همان طوری که در هنگامه جنگ، جایز نیست اسیر گرفت، هنگام چیرگی و غلبه واجب است تا دشمن را اسیر گرفت و کسی حق ندارد دشمن را در زمان پیروزی و غلبه بکشد. پس در صورت سرکوبی دشمن باید از ایشان اسیر گرفت و روا نیست که ایشان را کشت.(محمد، آیه 4)
7. جواز آزادسازی اسیر با گرفتن فدیه: فديه گرفتن از اسيران كافر در برابر آزاد ساختن آنان در شرایط خاص جایز است.(انفال، آیه 70؛ محمد، آیه 4) البته این حکم در تورات نیز مطرح بوده و یهودیان مجاز به انجام چنین معامله ای بودند.(بقره، آیات 83 و 85)
8. جواز آزادسازی اسیر بدون فدیه گرفتن: همان طوری که می توان با فدیه گرفتن اسیر را آزاد کرد، هم چنین می توان وی را بدون دریافت فدیه آزاد کرد.(محمد، آیه 4)
9. جواز اسارت اهل کتاب: از نظر قرآن همان طوری که از کافر حربی می توان اسیر گرفت، می توان اهل کتاب حربی را نیز به اسارت گرفت.(احزاب، آیه 26)
10. عدم جواز اسارت مسلمان: هر کسی شهادتین را بر زبان بیاورد و اعلان مسلمانی کند، جان و مال و عرض او در امان است. بنابراین، جایز نیست مسلمانی را به اسارت گرفت. خداوند در آیه 5 سوره توبه بر عدم جواز اسير گرفتنِ مشركان در صورت اسلام آوردنِ آنان فرمان داده داست.
11. وجوب اسارت پیمان شکن: قتل يا اسير گرفتن مشركان پيمانشكن پس از گذشت ماههاى حرام واجب است.(توبه، آیات 1 تا 5)
12. وجوب بستن اسیر: بسته اسیر در جنگ واجب است و نباید آنان را آزاد قرار داد.(محمد، آیه 4)
13. ممنوعيّت کشتن اسیر: كشتن نيروهاى دشمن پس از به اسارت درآوردن آنان ممنوع است(محمد، آیه 4)؛ زیرا در این آیه «منّاً» و «فداءً» در برابر «ضرب الرقاب» مطرح شده است كه از مقابله آنها این ممنوعیت استفاده مىشود. پس باید گفت پس از اسارت، ديگر قتل در كار نيست و کشتن آنان ممنوع و حرام است.
14. ممنوعیت اسارت جهت کسب منافع مادی: اسير گرفتن از دشمن به قصد دستيابى به منافع مادّى، امرى ناپسند و مورد نكوهش خدا است.(انفال، آیه 67)
15. ممنوعيّت اسارت در هنگام آتش بس و صلح: اسير گرفتن از مشركان و کافران در زمان معاهده ترك جنگ با مسلمانان، بر مسلمانان ممنوع است.(توبه، آیات 4 و 5) پس در زمان آتش بس و معاهده ترک جنگ، نمی توان از دشمن اسیر گرفت.
16. ممنوعیت اسارت در ماه های حرام : اسير گرفتن از مشركان معاهد در ماههاى حرام، امرى ممنوع است.(توبه، آیه 5) البته باید گفت برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مقصود از «اشهر حُرُم»، ماههاى حرام معروف باشد؛ نه چهار ماهى كه در آيه دوم آمده است. (مجمعالبيان، ذيلآيه)
17. احسان به اسیر: از دیگر احکام اسیران جنگی آن است که طعام دادن و سیراب کردن آنان واجب است، هر چند قصد کشتن آنان را داشته باشند.(انسان، آیه 8) این در حالی است که وضع اسرا در جاهلیت بسیار بد بود. در جاهلیت، اسیران جنگی در معرض انواع شکنجه، قتل، قطع عضو و بیگاری قرار میگرفتند و حتی گاهی در بارگاه خدایان قربانی میشدند (الاسیر فی الاسلام، ص۱۱۶.) ؛ ولی اسلام نیکی کردن به اسیر را لازم دانسته تا آنجا که اطعام او را از صفات ابرار شمرده است: «اِنَّ الاَبرارَ… ویُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینـًا و یَتیمـًا واَسیرا». (انسان، آیات 5 و 8) باید توجه داشت در این آیه خداوند اطعامکنندگان به اسیر را مدح کرده، در آیات بعد به آنان پاداش نیک و حفظ از عذاب قیامت را وعده داده است: «فَوَقـهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الیَومِ و لَقـّهُم نَضرَةً وسُرورا». (انسان، آیه 11) هم چنین در روایات نیز اطعام اسیران و احسان و نیکی به آنان سفارش شده است. ( تهذیب، ج۵، ص۱۲۰ـ۱۲۱؛جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۶۰.)
18. دعوت اسیر به پذیرش اسلام: یکی از اهداف جنگ در اسلام، دعوت کافران به دین خدا است؛ ازاینرو مسلمانان باید آنان را به اسلام تشویق کنند. آیه۷۰ سوره انفال، پیامبر(ص) را به تشویق اسیران به اسلام، با سخنان دلگرمکننده، سفارش میکند: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِمَن فی اَیدیکُم مِنَ الاَسرَی اِن یَعلَمِ اللّهُ فی قُلوبِکُم خَیرًا یُؤتِکُم خَیرًا مِمّا اُخِذَ مِنکُم و یَغفِر لَکُم واللّهُ غَفورٌ رَحیم» که مقصود از اولین واژه «خَیرًا» اسلام و نور ایمان و مراد از «مِمّااُخِذَ مِنکُم» فدیه گرفته شده از اسیران است. (مجمعالبیان، ج۴، ص۸۶۰.) نمونههایی از دعوت در سیره نبوی(ص) نقل شده است. از جمله نقل شده که با دعوت به اسلام از سوی پیامبر(ص) اسیرانی از جنگ بدر، هم چون عباس، نوفل و عقیل مسلمان شدند و نیز روایت شده که روزی برای پیامبر اموالی آوردند. پیامبر به عبّاس فرمود: عبایت را پهن کن و مقداری از این اموال را برگیر. پس از آن که عبّاس اموال را گرفت آن حضرت فرمود: این همان چیزی است که خداوند تعالی میگوید: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِمَن فی اَیدیکُم مِنَ الاَسرَی…» (المیزان، ج۹، ص۱۳۹.) و نیز از خود عبّاس نقل شده که این آیه درباره من و یارانم نازل شده است. (مجمعالبیان، ج۴، ص۸۶۰.) از آنجا که ممکن است برخی از اسیران مشرک از این کار سوء استفاده کرده، با تظاهر به اسلام(جامعالبیان، مج۶، ج۱۰، ص۶۶.) قصد خیانت به مسلمانان را داشته باشند، آیه بعد به آنها هشدار میدهد که اگر قصد خیانت داشته باشند خداوند قادر است بار دیگر آنان را به اسارت مسلمانان درآورد: «واِن یُریدوا خیانَتَکَ فَقَد خانُوا اللّهَ مِن قَبلُ فَاَمکَنَ مِنهُم و اللّهُ عَلیمٌ حَکیم». (انفال، آیه 71) هم چنین خداوند به مومنان و مسلمانان بشارت می دهد که اگر با دعوت اسیران به اسلام، آنان مسلمان شوند، خداوند از راه های دیگر درآمد حاصلی که از راه فدیه گرفتن به دست می آمد، جبران می کند.(انفال، آیه 70)
19. هشدار تهدید آمیز به اسیر آزاده شده: اگر اسیری در برابر فدیه آزاد می شود، باید به وی هشدارهای لازم را در قالب تهدید داد تا دوباره به جنگ نیاید و آشوب و فتنه نکند. خدا در آیات 70 و 71 سوره انفال به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا اسيران جنگ بدر به گرفتار شدن دوباره تهدید شوند؛ زیرا اقدام آنان به حضور مجدد در جنگ به معنای خیانت است و در صورت اقدام آزاد شدگان به حضور مجدد و پس از آزادى آنان به عنوان خائن به خيانت متهم شده و مجازات سختی خواهند چشید. البته، سياق اين آيه و آيه پيش از آن در مقام بيان اين نكته است كه احتمال خيانت، نبايد مانع آزادسازى اسيران شود و اگر آنان قصد خيانت كردند، مثل گذشته سزاى خيانت خود را با قتل و اسارت دوباره خواهند ديد. از نظر قرآن ، اسارت نتیجه خیانت کافران به خود و خدا است. و خدا در این آیات خيانت به خدا را، سبب مغلوب شدن و به اسارت درآمدن كافران جنگ بدر از سوى مسلمانان دانسته است.
شیوه برخورد با اسیر
در آیات قرآنی به جزئیات تعامل با اسیران اشاره شود و حتی شیوه های برخورد با آنان به طور کامل و دقیق تبیین شود. از جمله شیوه های قرآنی در برخورد با اسیر در احکام بیان شده ، اما سخن درباره مهم ترین شیوه و روش برخورد با اسیر در طول اسارت است. از جمله مهم ترین جزاء شیوه های اسلامی تعامل و برخورد با اسير می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. آزادسازى: آزاد سازی اسیران در برابر گرفتن فديه از شیوه های اسلامی است که خداوند در قرآن مجوز آن را صادر و در سنت و سیره پیامبر(ص) و معصومان(ع) گزارش و اجرایی شده است؛ چنان که پیامبر(ص) گروهى از اسيران جنگ بدر را در برابر گرفتن فدیه آزاد ساخت.(انفال، آیه 70) از نظر قرآن آزادسازى اسيران كافر با گرفتن فديه يا با منّت نهادن، امرى جايز و روا است.(محمد، آیه 4)
2. منت نهادن: از دیگر شیوه های برخورد آزادسازی با منت نهادن به آنان است تا این گونه به خود اجازه تجاوز و حضور مجدد در جنگ را ندهند و خود را تحت منت اسلام و رهبران اسلامی بدانند.(همان) خداوند در آیه 4 منّت نهادن مجاهدان اسلام بر اسيران كافر و آزاد كردن آنان بدون گرفتن فدیه، امرى روا و جايز دانسته و مجوز آن را صادر کرده است
. 3. احسان: در طول اسارت می بایست با آنان برخوردی از مقام احسان داشت و اگر شدنی است از مقام اکرام این تعامل و برخورد را به اجرا گذاشت. از نظر قرآن احسان مخلصانه به اسير، امرى مطلوب و خداپسندانه است ؛ چنان که اهل بیت(ع) در سیره عملی خویش به نمایش گذاشتند: إنّ الأبرار … * ويطعمون الطّعام على حبّه … وأسيرا * إنّما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء ولا شكورا.(انسان، آیات 5و8و9)
4. تهديد به مجازات در صورت تکرار: تهديد به گرفتار شدن دوباره، در صورت خيانت كردن پس از آزادى از دیگر شیوه هایی است که در اسلام در برخورد با اسیر بیان و در پیش گرفته شده است. این تهدید نوعی ارهاب و ارعاب است تا جنگی مجدد رخ ندهد و صلح برقرار بماند؛ زیرا چنین تهدید، از نظر روانی تاثیر به سزایی دارد.( انفال، ایات 70 و 71)
5. دعوت به اسلام و ايمان: دعوت اسيران كافر به توبه كردن و ايمان آوردن به اسلام از مهم ترین شیوه های تعامل به اسیران است؛ زیرا هدف احیای جان قلبی و روحی آنان است که با ایمان و نور آن شدنی است. بنابراین، دعوت باید به عنوان یک شیوه مهم در تعامل با اسیران به کار گرفته شود و با کارهای علمی و فرهنگی زمینه تغییر مواضع و رفتار و فکر و عقاید در اسیران و دشمنان فراهم آید.(همان)
6. مراقبت: لزوم برخورد قاطع با اسيران با بستن و مراقبت از آنان هنگامه نبرد از جمله شیوه هایی است که در آیات قرآنی در تعامل با دشمن اسیر بیان شده است. تساهل و تسامح در این شرایط و هنگامه نبرد خود بسیار خطرناک و زیانبار برای اسیر و مجاهدان است. بنابراین ضمن مراقبت باید آنان را به گونه ای بست که توان تحرکات مخرب و زیانبار نداشته باشند. (محمد، آیه 4)