اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنی

نگرش فراساختارى قرآن به جهان

دين اسلام را مى توان، دين با مركزيت خدامحورى تعبير كرد. خدا در دين اسلام هسته مركزى هر چيزى را تشكيل مى دهد.

هر چيزى بدون تصوير اين هسته مركزى از «بود» و «هستى» خارج و به دايره «نبود»، «باطل» و «نيستى» مى خزد. در اين نگرش و هستى شناختى خدا نه تنها برترين «موجود» بلكه تنها موجود شايسته ناميده شدن به موجود است; بلكه خدا نه تنها، تنها موجود بلكه عين «وجود، بود و هستى» است و در مقابل آن «چيز» معنا و مفهومى ندارد تا نام هستى برد. پس در مقابل اين وجود و در سراسر هستى هيچ چيز نيست كه متقابل آن باشد; از اين رو خداوند در واحديّت و أحديّت و در يگانگى و يكتايى در همه هستى «صمد» است و چنان همه فضاى هستى را پوشش داده و محيط است كه هيچ جاى خالى براى چيز يا كسى نمى گذارد; همه هستى به وجودش پُر شده است و جاى تهى و يا ميان تهى به جا نمانده است.

جهان قرآنى از لحاظ وجود شناختى، جهانى خدا محورى و الله مركزى است. خدا درست در مركز جهان هستى است و همه چيزهاى ديگر كه «نام هستى از هست او مى برند» به وجود خدايى كه اول و آخر يعنى صمد است نمودى از هستى دارند از اين رو، خداوند هسته مركزى و پايه و اساس هر چيزى است. خدا نه تنها خالق جهان بلكه قيّوم آن است و قوام و هستى چيزها به اوست.

اين ايستار قرآن درباره هستى و رابطه آن با خداست. بينش و رويكردى كه بايد همه گزاره ها و آموزه هاى قرآنى را بر پايه آن تفسير، تحليل و تبيين كرد. در حقيقت اين گام نخست ايمان قرآنى است.

بنابر آموزه ها و گزاره هاى قرآنى هيچ چيز را نمى توان بدون توجه به هسته مركزى آن تحليل، توصيف و تبيين كرد. نخستين گام براى رسيدن به ايمان واقعى اين است كه آدمى بايد فهميدن اين حقيقت را بياموزد كه نمودهاىعادى را كه كاملاً طبيعى مى نمايد و انسان آن ها را در پيرامون خود مشاهده مى كند، هم چون نمودهاى طبيعى در نظر نگيرد و به عنوان پديده هاى صرف طبيعى ننگرد; بلكه به آن ها هم چون نشانه ها و آيات خدا بنگرد كه در هسته مركزى آن به عنوان قيّوم قرار دارد.

قرآن پيوسته در اين باره تأكيد مى كند و آدمى را متوجه مى سازد كه همه چيزها نشانه اى از خدا در طبيعت و هستى است. خداوند به ميانجى گرى آيات و نشانه هايش خود را به انسان ها مى نمايد. بدين معنا كه چيزها و پديده هاى طبيعى و نمودهاى آن هم چون نشانه هايى نماينده اى از جلوه هاى كمال ـ جلال و جمال ـ حق است.

قرآن به اين امر توجه مى دهد كه نشانه ها و آياتش به دو دسته تكوينى و كلامى تقسيم مى شود; و انسان ها به هر يك از اين دو راه مى توانند حقيقت حق را دريابند; البته دريافت حق از طريق هر دو دسته از آيات نيازمند «تعقل» است. خدا آيات را در اختيار انسان نهاده است تا هر كس كه عقل دارد از آن بهره گيرد.

بدان صورت كه از قرآن فهميده مى شود، آن است كه به هر چه معمولاً نام نمود طبيعى مى دهيم، از قبيل باد و باران، آسمان و زمين، ستارگان، شب و روز، خورشيد و ماه، همه اين ها نبايد به عنوان نمودهايى طبيعى نظر شوند بلكه بايد آنها را نشانه ها يا نمادهايى بدانيم كه خدا را به انسان مى نماياند; يعنى همان گونه كه علايم راهنمايى كنار جاده ها و راه ها وسيله اى براى رسيدن به مقصد است به اين پديده هاى طبيعى نيز نشانه ها و علامت هايى هستند تا به آن حق را دريابيم و به او برسيم پس همان گونه كه آن علايم راهنمايى نبايد مسافر را از هدف دور و حواس او را به خود جلب كنند، اين پديده هاى طبيعى نيز نبايد وسيله آن شود كه انسان را از حركت به سوى مقصود و مقصد باز دارد.

آيات طبيعى، نمودها و نشانه هايى است كه نبايد توجه شخص را به سوى خود به عنوان يك هدف اصيل جلب كند، بلكه بايد پيوسته به طريقى عمل كرد كه دقت و توجه ما به چيزى باشد كه فرا و وراى ساختار آن است. در حقيقت يك نگرش فراساختارى به ساخته ها و پديده هاى طبيعى بايد داشته باشيم.

هرگاه نمودهاى طبيعى با چنين ژرف نگرى فهم شود، ديگر نمود طبيعى و پديده صرف نخواهد بود; بلكه در اين صورت تنها نشانه، رمز و نماد و به تعبير قرآن، آيه است; و اين چيز موجود در ماوراى خردِ پديده هاى طبيعى و نمودها مهم خواهد شد; يعنى آن چه مهم است خودِ خدا و به تعبيرى دقيق جلوه هايى از رحمت و اسماى الهى است كه در پس اين پديده ها خود را نشان مى دهد.

عقل عادى و متعارف در اين سطح و تراز چيزها و پديده ها را به عنوان يك پديده صرف مى نماياند. در اين تراز عقل چيزهاى طبيعى را در برابر چشمان، مى نماياند و ما را به حقيقت چيزها نزديك نمى سازد; ولى وقتى از اين سطح و تراز بالاتر رويم و به سطح و تراز عقل كامل نزديك شويم; يعنى به سطح وجود شناختى گام مى نهيم، ناگهان خود را در جهانى عجيب مى يابيم كه گويى در برابر خدا ايستاده ايم; خدايى كه وجودى صمدى، پر و فراگير است; به گونه اى كه اول و آخر است و چيزى در ميانه نيست كه غير او باشد. اين همه فراگيرىبه اندازه اى است كه ديگر ظاهر و باطنى نمى ماند بلكه ظاهر و باطن همه چيز اوست و ديگر به ميانجى نيازى نيست. در اين جا ديگر چيزها به صورت اشياء طبيعى و غيبى نيستند بلكه نمادهايى هستند كه از طريق آنها وجود صمدىبا همه هستى در برابر ماست. به سخنى ديگر، جهان كتاب بزرگى از نمادها و رمزهايى است كه تنها كسانى كه در تراز و سطح وجود و عقل كامل زندگى مى كنند قابليت خواندن آن را دارند. همه چيز در اين تصوير و ترسيم در حقيقتآيات اللّه هستند و از ماهيت نمادى آنها تنها كسانى آگاه مى شوند كه عقلدارند و به معناى واقعى كلمه از تدبّر و تفكر و انديشيدن برخوردارند.

آيات طبيعى از اين مزيت برخوردارند كه براى همه افراد نوع بشر بدون تفاوت فرستاده مى شوند و واسطه اى در ميان نيست، هر كس با تدبّر در اين آيات مى تواند به حقيقت دريابد كه خداوند وجود، هسته مركزى و قيّوم چيزهاست. اين آيات غير شفاهى در هرجا در دسترس بشر است چنان چه ابراهيم(ع) با نظر به آن دريافت كه خداوند فاطر السموات و الأرض است بدون آن كه نيازى به آموزش از سوى كس يا كسانى باشد.

بنابر نظر قرآن، سرچشمه تدبّر، فهم و تفكر، قلب است; قلب همان چيزى است كه به آدمى شايستگى فهميدن آيات الهى را مى بخشد; و در حقيقت منبع اصلى فهم انسان است و كسى كه اين منبع را در بسته و مهر نهاده باشد نمى تواند چيزى را به درستى و حقانيت بشناسد: «وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَفْقَهُون;[1] مهر بر دل هايشان نهاده شد، پس نمى توانند بفهمند». واكنش طبيعى فهم آيات تصديق، راست پنداشتند و باور كردن به حقيقت فرا و وراى اين پديده ها و نمادها و نمودهاست.

كسانى كه «جاهل» هستند از درك حقيقت عاجر و ناتوان از گذر از پديده هابه نماد و آيات است. چون جهل عبارت از ناتوانى آدمى براى فهميدن آن چيزى است كه در پس پديده هاست; ناتوانى از ديدن چيزهاى طبيعى هم چون نشانه ها و آيات الهى است. براى چنين انسانى، چيزهاى طبيعى تنها چيزهاى طبيعى هستند و نمادهايى براى چيز ديگر نيستند; جهل در حقيقت به اين معناست كه آدمى نتواند حتى حقيقت را در آشكارترين و آسان ترين چيزها دريابد.

مرد صاحب عقل كسى است كه مى تواند آيات و نشانه هاى خدا را بشناسد و بفهمد و به آن ايمان آورد; «إِنَّ فِى ذَ لِكَ لاََيَـت لِّقَوْم يَعْقِلُون;[2]در اين امور چون نزول باران و روييد گياهان نشانه هايى است براى مردمانى كه عقل فعّالدارند». و در جايى ديگر به اشاره به عذاب هاى الهى ويرانى شهرهاى باستانى كه در نتيجه خشم غضب خدا فرو ريختند، چنين مى گويد: «وَ لَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَآ ءَايَةَ بَيِّنَةً لِّقَوْم يَعْقِلُون;[3] از آن شهرها نشانه آشكارى براى مردمانى گذاشتيم كه عقل خود را به كار مى اندازند.»

در حقيقت خداوند با نشانه هايش به انسان نشان مى دهد كه او وجود مطلقاست و هر چيزى غير او باطل، نيست و نا حق است; خداوند آيات را مى نماياند تا انسان در آن تعقل كند چه به اين حقيقت برسد. تعقّل در حقيقت هماناستنتاج است.

شهيد دكتر بهشتى درباره مفهوم آيه در قرآن مى فرمايد: آيه در قرآن كريم به معناى نشانه هاى ظاهرى و محسوس حالات باطنى و نامحسوس انسان به كار رفته است.[4] چنان چه مى فرمايد: «لَّقَدْ كَانَ فِى يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ ءَايَـتٌ لِّلسَّآئلِين;[5] در يوسف و برادرانش نشانه هايى بود براى آنان كه اهل پرسوجو هستند.» ظاهر آيه اين است كه مراد همان نشانه هاى ظاهرى، كينه هاى باطنى و ناراحتى هاى درونى باشد. چنان چه همين مفهوم از آيه را در جاى ديگر اراده كرده و مى فرمايد: «ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الاَْيَـت …;[6] پس از آن كه نشانه ها را ديدند» اين نظر برايشان پيدا شد كه بايد يوسف را تا مدتى زندانى كنند. منظور از آيات و نشانه ها در اين جا، همان نشانه هاى ظاهرى از پاكى يوسف است كه نشانه هاى حسى بر حالات روحى درونى است.

براى آيه كاربردهاى ديگر در قرآن يافت شده است كه مهم ترين آنها عبارتند از: 1) نشانه و آثار باستانى مانند: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَــلَمِينَ * فِيهِ ءَايَـتُ بَيِّنَـتٌ مَّقَامُ إِبْرَ هِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعَــلَمِين;[7] نخستين خانه خدا پرستى كه براى مردم ساخته و بنيان نهاده شده، خانه اى است كه در مكه هست. خانه اى پربركت و خانه هدايت و راهنمايى براى جهانيان، در اين خانه نشانه هاى روشنى از جمله مقام ابراهيم است». در اين جا آيه بينة بر آثار باستانى به كار رفته است.

2) آيه به معناى نشانه حسى بر امور غيبى; مانند آياتى كه درباره طبيعت وارد شده و نشانه بر توحيد حكمت، قدرت، رحمت و ديگر نشانه هاى خداوند است:«إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَـوَ تِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلَـفِ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ لاََيَـت لاُِّوْلِى الاَْلْبَـب;[8] در خلقت آسمان ها و زمين و اختلاف شب و روز نشانه هايى براى صاحبان خرد است.[9] اين ها نشان هاى حسى براى پى بردن به امورى است كه به حس در نمى آيند. در اين جا واژه آيه بر استنتاج امور غير حسى از حس اطلاق شده است كه عبارتند از رحمت، حكمت، قدرت و… خداى عالم.

3) آيه به معناى نشانه پيامبرى و معجزه (در حقيقت اين خود نشانه هاى حسى بر امر غيبى است ولى به طور اخص آن امر غيبى اثبات پيامبرى، نبوت و ارتباط خدا با انسان است. «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ ءَايَـتِ بَيِّنَـت;[10] ما موسى را با نشانه روشن فرستاديم». اين همه نشانه هاى حسى بر يك امر غير حسى است آيات بسيارى در اين زمينه وجود دارد كه آيه را به همين منظور و مراد به كار برده است.[11]

4) آيه به معناى زنده شدن دوباره انسان ها.

5) آيه به معناى عذاب الهى.[12]

6) آيه به معناى نشانه جاه و جلال[13] يعنى ساختمان هايى كه براى سكونت و استفاده هاى ديگر نيست بلكه تنها ساخته شدند تا نشانه قدرت، جبروت، جاه و جلال سازندگان آن باشد.

7) آيه به معناى آيات قرآن.[14]


[1]. توبه/ 87.

[2]. روم/ 24.

[3]. عنكبوت/ 35.

[4]. شناخت از ديدگاه قرآن، شهيد دكتر سيد محمد حسين بهشتى، بنياد نشر آثار، تهران، ص 306.

[5]. يوسف/ 7.

[6]. يوسف/ 35.

[7]. آل عمران/ 96 و 97.

[8]. آل عمران/ 190.

[9]. و نيز رجوع كنيد به آيات: بقره/ 164; نحل/ 11 و 13 و 65 و 67 و 69.

[10]. الاسراء/ 101.

[11]. نمل/ 12; شعراء/ 154; آل عمران/ 49; مائده/ 114; بقره/ 248.

[12]. عنكبوت/ 35; آل عمران/ 13.

[13]. شعراء/ 128.

[14]. آل عمران/ 7.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا