عوامل تمدنساز در گام دوم انقلاب
تحولات اجتماعی بر اساس مبانی و اصول و قواعد شکل میگیرد که آگاهی از آن میتواند در تبیین و توصیه سازنده نقش اساسی ایفا کند. انقلاب اسلامی، یکی از مهمترین تحولات اجتماعی در هزاره دوم پس از بعثت پیامبر مکرم(ص) برای بقا و مانایی خویش نیازمند عناصر پویایی است تا از مرگ درونی یا حذف بیرونی در امان ماند؛ زیرا هر چیزی که عناصر پویایی مطلوب و سازنده را نداشته باشد، از مانایی و بقا بهره نخواهد برد و مرگ یا حذف ،نتیجه طبیعی چنین چیزهایی است. آیتالله خامنهای در چارچوب منابع اصلی انقلاب و آموزههای ثقلین، به عنوان «امام» و دارنده «ولایت الهی» بر خویش لازم میبیند تا با تبیین عناصر و لوازم پویایی انقلاب اسلامی، این گفتمان جهانی را در ساختار «حرکت و قیامی پویا» برای تغییرات مثبت جهانی و بسترساز برای ظهور مصلح کل حضرت اباصالحالمهدی(عج)، حفظ کند و «امت» را به اقامه عناصر سازنده پویایی ترغیب کند.
در نوشتار حاضر نویسنده عوامل تمدنساز را که در اهداف گام دوم انقلاب خلاصه شده و نیز ریشههای تحولات مثبت و منفی اجتماعی را تبیین کرده است.
***
عوامل تحولات مثبت و منفی اجتماعی از نظر قرآن
تحولات و تغییرات همواره نمی تواند مثبت و سازنده باشد؛ زیرا میتوان تحولات و تغییراتی را یافت که «نعمت» را حذف یا تبدیل به «نقمت» می کند.(رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53؛ اعراف، آیه 96؛ نحل، آیه 112 و آیات دیگر)
از نظر آموزههای قرآن، عوامل چندی در عقاید و کردار بشر مانند رویگردانی از تعالیم الهی پیامبران، بیایمانی، بیتقوایی و عمل طالح به جای عمل صالح وجود دارد که تغییرات و تحولات منفی و غیرسازندهای را موجب میشود. این عوامل چنانکه گفته شد، میتواند نعمتهای بزرگی چون آرامش و آسایش را از اجتماع بگیرد و آن را به ناامنی و گرسنگی تبدیل کند.(همان) در حالی که گرایش به تعالیم الهی پیامبران در چارچوب شرایع آسمانی(بقره، آیه 213؛ مائده، آیه 66)، ایمان(نور، آیه 55)، تقوا (اعراف، آیه 96) و عمل صالح(نور، آیه 55) می تواند نه تنها سعادت بشر را در دنیا تضمین کند، بلکه آخرت او نیز با سعادت ابدی گره بخورد.
بر اساس آیات قرآن تحولات و تغییرات عظیم اجتماعی همچون افزایش «برکات»( اعراف، آیه 96)، دستیابی به «اطمینان» در بعد مادی و معنوی(نحل، آیه 112)، دستیابی به فرقان جداساز حق و باطل(انفال، آیه 29)، تغییر امور بد و زشت به امور و چیزهای نیک و خوب(همان)، دستیابی به راههای برونرفت از مشکلات(طلاق، آیات 2 و 3) از جمله آثار عواملی چون ایمان و تقوا است که در آیات قرآن بیان شده است.
این تغییرات و تحولات مثبت تنها محدود به حوزه مسائل شخصی نمیشود، بلکه آثار آن بیشتر در حوزه مسائل اجتماعی بروز میکند. بنابراین، توصیه رهبر معظم انقلاب در تبیین شاخصهای تحولات اساسی مثبت، توجه و اهتمام امت اسلام به تقوای الهی به عنوان مهمترین و اساسیترین عامل تحولات و تغییرات اجتماعی مثبت است و بصراحت ایشان میفرماید: «ایجاد گشایش در مسائل شخصی و اجتماعی در گرو تقوا است».(خطبههای نماز جمعه 27 دی 98)
از نظر آموزههای قرآن، تحولات و تغییرات مثبت در شخص و اجتماع در گرو عواملی است که اگر به آن بیاعتنا باشیم، به جای تغییرات مثبت، تغییرات منفی و غیرسازندهای رخ میدهد که میتواند حتی سعادت انسان را به شقاوت تبدیل کند.
از آنجا که حکمت الهی به این تعلق گرفته که انسان در جایگاه خلافت الهی قرار گیرد، همانطوری که هدایت فطری – طبیعی برای دستیابی به این مهم را در انسان به ودیعت نهاده
(طه، آیه 50)، همچنین در قالب آموزههای اسلامی، این هدایت را تقویت و به شکل آسانی در دسترس بشریت قرار داده است.(بقره، آیات 2 تا 5 و 21؛ آل عمران، آیات 19 و 85)
بنابراین، ایمان به غیب و عمل بر اساس آموزههای اسلام میتواند بشریت را به سمت اهدافی هدایت کند که سعادت دنیا و آخرت در آن تامین و تضمین شده است.
خدا به بشر هشدار میدهد که این مردم هستند که با پیروی از پیامبران و اولیای الهی یا اولیای طاغوتی و شاهان مستبد و گمراه، تغییرات و تحولات عظیم اجتماعی را در ابعاد مثبت و منفی رقم می زنند. در حقیقت عنصر اصلی همه تغییرات اجتماعی را میبایست در خود «مردم» جستجو کرد که گرایش آنان به اولیای الهی یا اولیای طاغوت و حرکت در دو مسیر متقابل، ایشان را به سمت سعادت یا شقاوت میکشاند.(انعام، آیه 6؛ انفال، آیات 52 و 53؛ هود، آیه 57؛ رعد، آیه 11؛ اسراء، آیات 16 و 17؛ یس، آیات 30 و 31) در حقیقت شاهان(نمل، آیه 34) و مستکبران فرعونی(انفال، آیات 52 و 53) به تنهایی کارهای نیستند، بلکه این مردم هستند که تغییرات و تحولات اجتماعی را رقم میزنند و شقاوت را برای خویش ایجاد میکنند.
(نساء، آیه 97؛ ابراهیم، آیه 21؛ سباء، آیات 31 تا 34)
منشاء تغییرات و تحولات اجتماعی
هرچند در آیات قرآن به عوامل تغییرات و تحولات اجتماعی توجه داده شده و برای آنها نقش و تاثیر بسزایی بیان گردیده؛ ولی باید توجه داشت که منشاء و خاستگاه اصلی تحولات و تغییرات از جمله اجتماعی از منظر توحید افعالی تنها و فقط همان خدای سبحان است(بقره، آیات 49 و 50؛ آل عمران، آیات 11 و 140؛ انعام، آیه 24 )؛ زیرا نقش عوامل مادی و معنوی هرگز به این معنا نیست که خدا نقشی در این تغییرات و تحولات ندارد؛ بلکه این خدا است که به این عوامل، قدرت تاثیرگذاری و سببیت میدهد. پس اگر تاثیر عامل آتش، سوزاندن است و قانون و سنت الهی حاکم بر جهان این گونه شکل گرفته است؛ اما این بدان معنا نیست که خدا نمی تواند تاثیر این عامل را بردارد یا حفظ کند؛ بلکه حفظ و حذف آن فقط به دست خدا است؛ از همین رو گاه تاثیر سببیت عاملی چون آتش را می گیرد و به طور مثال تاثیر آتش را در سوزندان حضرت ابراهیم(ع) حذف کرده و آن را برخلاف سنت و قوانین حاکم بر هستی، برای آن حضرت(ع) خنک و سالم قرار میدهد.(انبیاء، آیه 69)
به سخن دیگر، قوانین و سنت های الهی حاکم بر هستی، از مصادیق «یجب عنه» است نه «یجب علیه» تا خدا خود تحت سلطه و حاکمیت قوانین و سنت هایی باشد که وضع و جعل کرده است؛ زیرا در این صورت خدای سبحان، مرید و مختار نخواهد بود، بلکه مجبور و محدود خواهد بود.
از نظر آموزههای قرآن، پیروزی و شکست امت در گرو «مشیت» الهی است که بر اساس «حکمت» و اهداف اصلی آفرینش سامان یافته است. بنابراین، هر چند که عوامل مادی یا معنوی نقش دارد، ولی این نقش تنها در محدوده مشیت و حکمت الهی خواهد بود و این گونه نیست که عوامل، خود مستقل عمل کنند، بلکه در طول مشیت و اراده الهی عمل میکنند.
بر اساس همین قواعد اساسی در نظام هستی است که خدا در قرآن بصراحت پیروزی و شکست امتها را در دست خود میداند و میفرماید: قل ان الامر کله لله؛ بگو هر امری به تمام و کمال برای خداست.(آل عمران، آیه 154) پس اگر برای امتی پیروزی یا شکستی رقم میخورد میبایست به منشا آن یعنی خدا نظر کرد و تاثیر عوامل را از سوی او دید.
پس مشیت و اراده الهی فوق هر مشیتی و ارادهای است و این گونه نیست که اراده انسان یا امتی بتواند بر اراده الهی غلبه و چیره یابد. البته این معنایش سلب اختیار از انسان نیست، یعنی هر نوع فعل و کنشی که از انسان سرمیزند در چارچوب اراده و مشیت الهی رقم خواهد خورد. به بیان دیگر هر نوع پیروزی و شکست ضمن اینکه دلایل مادی و معنوی خاص خود را دارد و در رابطه با حریت و انتخابگری انسان صورت میگیرد اما از اراده و مشیت الهی خارج نیست و با نگاه توحید افعالی همه آنها به اراده و مشیت الهی و باذنالله انجام میگیرد.
عوامل تغییر گفتمان جهانی به نفع انقلاب اسلامی
با توجه به اینکه مشیت الهی بر حاکمیت و حکومت صالحان در آخر زمان قرار گرفته است(انبیاء، آیه 105)، وظیفه و تکلیف امت اسلام بهویژه جبهه مقاومت گفتمان انقلاب اسلامی این است تا شرایط را بهگونهای فراهم آورند تا این مشیت الهی به دست مومنان به گفتمان انقلاب اسلامی تحقق یابد.
البته خدا برای اینکه صالحان واقعی از مدعیان دروغین اصلاحات باز شناخته شوند، همواره آزمایشهایی را ایجاد میکند تا این جداسازی انجام گیرد.(آل عمران، آیه140) در همین رابطه خدا به مومنان یادآور میشود که تنها کسانی میتوانند همانند پیامبران اولواالعزم از حمایت و امدادهای الهی بهرهمند شوند که عناصر و عوامل اصلی تحولات و تغییرات مثبت الهی از جمله ایمان و تقوا و عمل صالح را مد نظر قرار داده و به آن تکیه کنند. (ابراهیم، آیه 5)
به سخن دیگر، خروج امت از ظلمات به سمت نور در شرایط سخت و استثنایی با آزمونها و فتنههای شدید، یک پیروزی است که از نظر قرآن «ایامالله» است. خدا به مومنان و امتهای دیگر میفرماید این «ایامالله» برای کسانی است که «صبار و شکور» باشند.(همان)
رهبر انقلاب در تفسیر این آیه میفرماید: صبّار یعنی مردمی که یکپارچه اهل صبر و استقامت هستند و با اندک چیزی از میدان خارج نمیشوند و شکور یعنی کسانیکه با شناسایی نعمتها و دیدن ابعاد آشکار و پنهان آن، قدرشناس هستند و در قبال نعمت خدادادی احساس مسئولیت میکنند.(خطبههای نماز جمعه، 27 دیماه 1398)
خدا در قرآن تبیین میکند که صبرهای سهگانه در اطاعت، هنگام معصیت دیگران و مصیبتهای وارد شده، میتواند انسان را به کمال برساند. همچنین بهرهمندی درست از هر نعمتی و پرهیز از جزع وفزع موجب میشود تا نه تنها تغییرات و تحولات در جهان و جامعه انجام یابد، بلکه این تغییرات به شکل مثبت در جان انسان نیز خود را نشان دهد وموجب سعه صدر و افزایش وجودی و اسمایی انسان و دستیابی به کمالات شود.(ابراهیم، آیات 6 و 7)
برای دستیابی به اهداف گام دوم انقلاب اسلامی که رهبر معظم انقلاب آن را در عنوان «تمدنسازی» خلاصه کرده، لازم است تا امت با نگاهی به عوامل تحولات و تغییرات مثبت به اموری توجه کند که رهبر انقلاب برخی از مهمترین آنها را در بخش فرا جغرافیایی در موارد زیر تبیین کرده است:
«وحدت علمای دین برای کشف راهحلهای اسلامی در سبک زندگی نوین اسلامی»، «همکاری دانشگاههای اسلامی برای ارتقاء علم و فناوری و ساخت زیربناهای تمدن جدید»، «هماهنگی رسانههای اسلامی برای اصلاح ریشهای فرهنگ عمومی»، «ارتباط نیروهای مسلح اسلامی برای دور کردن جنگ و تجاوز از منطقه»، «ارتباط بازارهای اسلامی برای خارج کردن اقتصاد این کشورها از سلطه کمپانیهای غارتگر»، «رفت و آمد و سفرهای مردم برای افزایش همزبانی، همدلی، وحدت و دوستی» بهعنوان راهکارهای افزایش وحدت و دور شدن از تفرقه.(خطبههای نماز جمعه، 27 دی ماه 1398)
شکی نیست که تاکید بر وحدت علمای دین برای کشف راهحلهای اسلامی در سبک زندگی نوین اسلامی، از مهمترین و اساسیترین این عوامل و گامها است؛ زیرا گفتمانهای رقیب دارای راهکارهایی برای حل مشکلات در چارچوب فلسفه مادیگرایانه و دنیوی خود هستند و اگر چنین راهکارهایی برای سبک زندگی مبتنی بر فلسفه اسلامی فراهم نیاید نمیتوان از تمدن سازی نوین اسلامی سخن گفت. در حقیقت گام نخست برای تمدنسازی تبیین نظام نامهها در همه ساحات بر اساس فلسفه اسلامی است. این مهم برعهده عالمان است که میبایست با نظریهپردازی و نظریهسازی به تولید بپردازند و راهکارهایی را در هر حوزه و ساحتی بیان کنند.
اگر بخواهیم امت وسط و نمونهای برای گفتمان اسلامی ایجاد کنیم میبایست بر اصول وحدت، تعاون، اقامه امر به معروف و نهی از منکر و اقامه عدالت و مانند آنها تاکید کنیم و بدان اهتمام ورزیم.(حج، آیه 41؛ مائده، آیه 8)
از نظر قرآن، فرهنگ(مائده، آیه 97) و اقتصاد(نساء، آیه 5) دو پایه اساسی تمدن است که باید بر اساس آن چادر تمدنی برپا شود. بنابراین، اگر پایه فرهنگی که تبیینگر عقاید فلسفی و تعیینکننده سمت و سوی رفتارهای فردی و اجتماعی است، بهدرستی بر اساس فلسفه اسلامی تبیین و جانمایی نشود، نمیتوان امیدی به تمدنسازی داشت. همچنین اگر بنیادهای اقتصادی بر اساس فلسفه اسلامی شکل نگیرد نمیتوان انتظار داشت که شکل تجسمی و مادی فلسفه اسلامی در قالب تمدن اسلامی تحقق یابد. از همینرو درباره لوازمی که رهبر انقلاب در این چند سال برای تمدنسازی نوین اسلامی بیان میکند بر عناصر فرهنگی و اقتصادی تاکید بسیار میورزد و حتی در همین خطبههای اخیر (دیماه 98) که در حقیقت تبیینگر گام دوم انقلاب اسلامی است همین مولفهها و عناصر به شکلی دیگر مطرح و به عنوان یک ضرورت خواسته میشود.