اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

آثار حمد و ستایش خدا از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

فرشتگان هنگام خلقت آدم وانتخاب او به عنوان خلیفه الله، مدعی تسبیح و تقدیس همراه با حمد الهی شده و دیگر نیازی به آدم ندیدند؛ زیرا اگر هدف و غایت ازخلقت آدم، عبادتی درسطح تسبیح و تقدیس همراه با حمد است، فرشتگان خود این گونه عبادت می  کنند، پس کار ویژه ای برای آدم نیست تا خلق یا به خلافت انتخاب و جعل شود

پس از نگره فرشتگان اگر هدف از خلقت انسان عبودیت خدا و عبادت اوست، فرشتگان در سطح عالی این کار را انجام می دهند، و اگر هدفی دیگری است، از آن آگاهی نداشته و به عدم علم خویش اقرار کرده و خدا نیز این حقیقت را با انباء آدم(ع)، و نه به تعلیم خویش بیان کرده و فرشتگان از پشت پرده فلسفه خلقت آدم آگاه شدند و سجده تسلیم دربرابر آدم(ع) به عنوان خلیفه الله به آوردند.

به هرحال، از نظر فرشتگان، حمد و ستایش خدا در ساحت تسبیح و تقدیس، اصل عبادت است، و هیچ عبادتی برتر از آن نیست؛ این بدان معناست که از نظر فرشتگان، هیچ عبادتی برتر از آن نیست و آنان این کارویژه اصلی و مهم را انجام می دهند؛ بنابراین نیازی به کسی دیگر نیست تا این کارویژه عالی و متعالی به او سپرده شود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چند که اهدافی دیگری برای خلقت آدم(ع) وخلافت او است که در قالب «تعلیم الاسماء» خودنمایی کرده، اما خدا نگره ارزشی و حقیقی فرشتگان را در باره مفهوم عبادت و درجه عالی و رفیع آن؛ یعنی تسبیح و تقدیس همراه حمد را نفی نکرده، بلکه خود در مقام تعلیم به انسان در فاتحه الکتاب با آغاز سخن خویش با «الحمدلله رب العالمین» برآن است تا جایگاه حمد برای خدایی که پروردگار جهانیان است، دانسته و شناخته شود و اصالت یابد.

به سخن دیگر، تحمید خدا از چنان جایگاه مهم و بلند و والایی برخوردار است که خدا در فاتحه الکتاب با آن آغاز می کند و انسان مامور می شود تا روزانه بارها آن را تکرار کرده و به ابعاد و ساحات گوناگون این امر توجه یابد.

تعلیم حمد به انسان از سوی خدا

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چیزی که انسان از کمالات در اختیار دارد، به اعطا و تعلیم الهی است؛ از این روست که می فرماید: ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آن چه خلقتش نیاز داشت، اعطا کرده سپس آن را هدایت نموده است.(طه، آیه 50)

انسان نیز به عنوان یکی از مخلوقات الهی هر آن چیزی که برای دست یابی به کمالات لازم است، بخشیده شده و نرم افزاری هدایت تکوینی در وی سرشته شده تا با آن نرم افزار هدایت فطری، حق را از باطل باز شناسد و به حق گرایش و از باطل گریزش داشته باشد.(شمس، آیات 7 و 8)

از نظر قرآن، روح الهی که از ساحت امر است، در کالبد انسانی دمیده شده و نفس انسانی مظهر همه اسماء الله و انوار صفات الهی شده است.(اسراء، آیه 85؛ ص، آیه 72؛ سجده، آیه 9) پس نفس انسانی برای مسئولیت الهی خلافت بسترهای آماده ای دارد، و تنها می بایست آن را به ظهور برساند و اظهار کند. از نظر قرآن، به عنایت و فضل خاص الهی، در حضرت آدم(ع) این اسماء الله ظهور یافته و حضرت آدم(ع) به دانایی و دارایی رسیده که توانسته برتری خویش را به نمایش بگذارد و با «انباء» نه «تعلیم» نشان دهد که دارایی هایی را به تعلیم الهی دارا شده که فرشتگان فاقد آن هستند. این دارایی فراتر از تسبیح و تقدیس همراه حمدی است فرشتگان دارای آن هستند. از همین روست با اقرار به عدم دارایی در این سطح، خلافت آدم(ع) را می پذیرند و سجده تسلیم و اطاعت از خلیفه الله را به جا می آورند.(بقره، آیات 30 تا 34)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان های دیگر می توانند با عبودیت در چارچوب هدایت های فطری عقلی تکوینی و شرعی نقلی وحیانی، اسماء سرشته در خویش را فعلیت بخشیده و نور آن را اظهار کرده و در جایگاه متالهین مظهر ربوبیت و خلیفه الله شوند.(بقره، آیات 2 تا 5 و 21؛ آل عمران، آیه 79؛ اسراء، آیه 70)

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان از سوی خدا دارای هر چیزی است که او را در جایگاه متالهین قرار می دهد و امکان مظهریت در اسماء و بهره مندی از انوار صفات را فراهم می آورد و به عنوان خلیفه الله تسخیر دیگران و تصرفات تکوینی را برایش فراهم می آورد.

بنابراین، اگر انسان به نفس خویش مراجعه کند، این دارایی را در خود می یابد که در دیگر آفریده های الهی نیست. از همین رو، کسی به خود بنگرد و به نفس خویش معرفت یابد، در خود پروردگاری را می یابد که او را پرورانده است؛ زیرا هر چیزی که انسان دارد و آن را می یابد، همان سطح از ربوبیت الهی را در خویش تجلی داده است. از آن جایی که سطوح معرفتی و ادراکی انسان متفاوت است و با هم فرق دارد، هر کسی در همان سطح معرفتی با پروردگاری خویش آشنا می شود که انوارش در نفسش ظهور یافته است؛ اگر کسی بتواند همه انوار صفات الهی را در خویش تجلی بخشد، در این صورت چنین شخصی با «الله» که «رب العالمین» است، پیوند خورده و رب و پروردگارش همان رب العالمین است که همان «الله» خالق همه هستی است؛ زیرا «الله نور السموات و الارض» است.(نور، آیه 35)

از نظر قرآن، پیامبر(ص) و معصومان (ع) از چنین ظهوری برخوردار هستند و رب آنان همان رب العالمین است؛ اما بقیه مردم به میزان ظهوری که به صفات الهی بخشیده اند، با رب خویش ارتباط دارند.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر کسی در ذات خویش با ربوبیت الهی آشنا است و در خود آن را می یابد؛ زیرا خدا شاهد و مشهود در نفس انسانی است و ربوبیت الهی را در سطح مظاهر ظهور اسماء و صفاتی الهی می یابد.(اعراف، آیه 172)

پس باید گفت: «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هر کسی نفس خویش را شناخت، پروردگار خویش را شناخت»؛ زیرا سطوح ادراکی و معرفتی هر کسی به نسبت به پروردگاری است که صفاتش در او تجلی و ظهور یافته و نور آن بروز و ظهور کرده است.

البته از نظر قرآن، بسیاری از مردم نور صفات سرشته را با «فجور» و مخالفت با «تقوای الهی» دفن و دسیسه می کنند و به سبب سرگرم شدن به دنیا و مادیات و غفلت از غایت خلقت از عبودیت و خلافت ربوبی، کم ترین سطح از ربوبیت را به نمایش می گذارند.(اعراف، آیات 172 و 179؛ شمس، آیات 7 تا 10)

به هرحال، از نظر قرآن، هر انسانی در سرشت ذاتی خویش، آفریدگار و پروردگار خویش را می شناسد. این شناخت، به تعلیم الهی است و اگر خدا خودش را به انسان معرفی نکرده بود، هیچ انسانی آفریدگار و پروردگارش را نمی شناخت.

از آن جایی که حمد حقیقی به معنای شناخت به صفات کمالی و اقرار به قلب و زبان است، اگر خدا صفات کمالی خویش را به تعلیم به انسان نیاموخته بوده و خود را معرفی نکرده بود، انسان از حد انسانیت خارج می شد و به سطح چارپایان سقوط می کرد؛ اما خدا را حمد و ستایش که خودش را به ما معرفی کرده و راه شکرگزاری و سپاس عملی را به آموخته که همان عبودیت و عبادت برای خداست.

در حقیقت خدا را گشایش درهای ربوبیت و پروردگاری خویش که در ما ظهور و تجلی یافته ، ما را به حقیقت صفات کمالی خویش و توحید در ذات و نیازی فقری و هویتی ما به خدای غنی حمید را هدایت کرده و این گونه ما خدا شناس شده و از شک و الحاد و کفر رستیم.

آثار حمد و ستایش خدا

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، چهره حقیقی عبودیت وعبادت را می بایست در تحمید و ستایش خدا جست؛ زیرا کسی که حمد و ستایش حقیقی می کند، کسی است که همه صفات کمالی در هستی را نور صفات و اسماء الهی می داند و می یابد، و هر کمالی را به خدا نسبت می دهد و خاستگاه هر کمالی را او می یابد و به طور مطلق می گوید: الحمد لله رب العالمین؛ حمد فقط و فقط سزاوار خدایی  است که پروردگار جهانیان است.»(فاتحه الکتاب، آیه 2)

به سخن دیگر، انسان وقتی به خویش و هستی و دیگر مخلوقات می نگرد، کمالی را در آنها می یابد که چیزی جز تجلی انوار صفات الهی نیست.(نور، آیه 35) پس خود را تحت پرورش چنین پروردگاری می یابد که همه کمالات هستی را در انسان به یک جا جمع کرده و او را در ساحت به توحید صفات و انوار رسانیده و مظهر توحید الهی قرار داده است؛ زیرا اگر در خدا همه صفات کمالی به استقلال موجود است؛ زیرا ذاتی اوست، در انسان به عنوان مظهریت این اسماء الله و انوار صفات تجلی کامل یافته و انسان مظهر توحیدی همه آن صفات و انوارش شده است. پس وقتی انسان به خود می نگرد مظهریت کامل خدایی را می یابد که همه صفات برای او به ذاته است و برای او به مظهریت. این گونه که ستایش و حمد جامع و مانع را برای خدا در قول و فعل بیان می کند و سرتا پا منادی توحید و منادی حمد الهی است و «الحمد لله رب العالمین» را به مظهریت فریاد می زند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن و اسلام، چنین حمدی که از بنده به عنوان مظهر اسماء الله و انوار صفات الهی بر می آید، حمد دارای آثاری است که انسان در سایه سار آن می خواهد به مقامات و درجاتی در دنیا و آخرت برسد که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از:

  1. رضا: از آموزه های وحیانی قرآن، انسان هر کمالی را در خود می یابد، با منشاء و خاستگاه خدا می داند. حمد حقیقی خدا به این است که هر کمالی را با خاستگاه خدا بداند و با عبودیت آن را برای خویش ظهور بخشد ومظهر نور آن صفت کمالی شود. حرکت در چنین امری که همراه با صیرورت و شدن های متوالی تا دست یابی به تمامیت نور کمالی آن صفت است، موجب می شود تا رضای خدا به دست آید. البته این رضایت الهی چون با تحقق کمالی در نفس انسانی است، نوعی رضایت دو سویه را موجب می شود؛ زیرا شخص به مقام اطمینانی می رسد که با ظهور صفات الهی و انوارش در نفس او ایجاد شده است و در حقیقت خود مصداق «ذکر الله» می شود تا جایی که هر کسی چنین شخصی را می بیند، یاد خدا می افتد؛ زیرا تجسم عینی صفات الهی و انوار اوست و نور صفات الهی از همه وجودش ساطع می شود. چنین شخصی در مقام «راضیه مرضیه» قرار می گیرد و فراتر از جنت افعال بهشتی خوراکی ها و مانند آنها در جنت صفات انوار بلکه جنت ذاتی الهی وارد می شود.(فجر، آیات 27 تا 30)
  2. عفو: حمد واقعی و حقیقی که با ظهور صفات و تجلی نفس به اسماء و صفات الهی همراه است، موجب می شود تا نفس به مقام «عفو» برسد. عفو خواه به معنای فضل چیزی باشد و خواه به معنای گذشت از خطا و گناه، مقامی بلند است؛ زیرا یکی از نام های الهی «عفوّ» است. رهایی از مشکلات و کمبودها و عبور از خطاها و دست یابی به سلامت در سایه اسم و صفت عفو انجام می شود. پس کسی که به حمد حقیقی دست می یابد، حقیقت اسماء الله از جمله «عفو» را به نمایش می گذارد و خدا کمبودهای او را به فضل خویش برطرف می سازد.(حج، آیه 60؛ مجادله، آیه 2)
  3. ضیاء در برزخ: از نظر قرآن، نسبت «احد» به «واحد» نسبت «شمس» به «قمر» است؛ زیرا همان گونه که ضوء خورشید، در قالب نور قمر و ماه به نمایش گذاشته می شود، ضوء احدیت در نور واحدیت به نمایش گذاشته می شود. از این روست که «هو» ناظر به همان «احد» و «الله» ناظر به «واحد» است.(توحید، آیه 1) بر این اساس، «الله نور السموات والارض»(نور،آیه 35) این معنا را می رساند که همه هستی چیزی جز نور صفات الهی نیست. پس وقتی کسی تحمید هستی می کند، تحمید خدا را در مرتبه واحدیت می کند. از نظر قرآن، انسان اگر بتواند به مقام «احدیت» متصل شود و با «هو» ارتباط یابد، به منبع نور یعنی خورشید وصل شده است و از آن ناحیه «ضوء» می آید. تحمید در سطح «احدیت» که توحید محض است، فراتر از توحید در مقام واحدیت، می تواند «برزخ» انسان را نه تنها نورانی کند، بلکه «ضیاء شمس» وجودش بیاراید که برتر از آن نیست؛ زیرا در این صورت دیگران از ضوء ایشان بهره مند می شوند، چنان که قمر و ماه از ضوء شمس و خورشید بهره گرفته و نورانی می شود. به نظر می رسد که این مقام خاص چهارده معصوم(ع) و هر کسی باشد که به سطح مقربان برسند؛ زیرا آنان در سطح احدیت بالا می روند و در «قاب قوسین او ادنی»(نجم، آیه 8) نزدیکی و تقرب می یابند که برتر از آن نیست، گویی فاصله بین خدا و آنان تنها «ضباب» است که همان حالت «مه» است.
  4. آسانی در رستاخیز: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حمد حقیقی که با «خدایی شدن» و ظهور انور صفات الهی و تجلیات آن همراه است و تحمید کننده، متحقق آن صفات و انوار است، از همه برکات متاله شدن بهره مند می شود که از جمله آنها آسانی در رستاخیز است؛ زیرا کسی که متاله شده و در تقرب به خدا با صفات و انوارش به جایی رسیده که مظهر اتم و اکمل انوار صفات است، چیزی از صفات کمالی کم ندارد تا در فراق و سختی قرارگیرد؛ بلکه همه امور برایش آسان می شود و عوالم و نشئات هستی در آخرت را به آسانی می پیماید و بر همه امور مسلط است.(لیل، آیات 4 تا 7) اینجاست که در مقام مظهر «الحی القیوم» قرار می گیرد و خدا به سوی او نامه و رساله ای با این مضمون می نویسد: «من الحی الذی لایموت الی الحی الذی لایموت؛ از زنده که نمی میرد به زنده ای که نمی میرد.» پس کسی که همه چیز دارد، چه ندارد که او را در سختی افکند و در فراق آن بسوزد یا خواهان «اتمام نور» شود(منافقون، آیه 8)؛ زیرا در مقام اعلی علیین در منزل مقربان نشسته است.(مطففین، آیات 18 تا 28) این در حالی است فاقد حمد حقیقی به سبب رفتارهایی که دارد از فقر هویتی نرسته و هر چند مدعی استغنا است و احساس دروغین آن را دارد، به سبب انکار حقیقت آخرت، گرفتار عسر و سختی است و از آسانی که در دنیا داشت سقوط کرده و در سختی بی پایان رستاخیز سقوط می کند.(لیل، آیات 8 تا 11*
  5. شرافت در منازل آخرت: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان دارای کرامت ذاتی تفضلی الهی است که موجب برتری او بر بسیاری از آفریده های الهی می شود.(اسراء، آیه 70) این کرامت ذاتی را می بایست حفظ و صیانت کرد و با حرکت در صراط مستقیم عبودیت و هدایت فطری عقلی و شرعی نقلی وحیانی به تمامیت رساند؛ زیرا هر صفتی از صفات الهی نوری دارد که می بایست با عبودیت آن را اظهار کرده و به تمامیت رسانید و این گونه نورانی شد. کسی که این گونه عمل کند، به کرامت اکتسابی در سایه تقوای الهی می رسد.(حجرات، آیه 13) از نظر آموزه های وحیانی قرآن، چنین شخصی به شرافتی می رسد که او را برتر از هر کسی دیگر در قیامت و رستاخیر قرار می دهد و نوعی اشراف بر همگان می یابد تا جایی که همه چیز پایین دست بوده و او از مشرفه عالی به تشرف باقی به همه منازل آخرت می نگرد و شاهانه و ملوکانه از آن منازل عبور می کند.
  6. دست یابی به مقام اعلی علیین: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مقام «علیین» برای ابرار است که همان اصحاب یمین هستند؛ اما کسی که حمد الهی را به تمام حقیقت آن در خویش تحقق بخشیده و مصداق صفات تمام کمال الهی شده است، جزو مقربان خواهد بود که برتر از همگان هستند؛ چنان که سابقون اولون در خیرات این گونه هستند و آنان در جایگاه مقربان نه تنها از بهشت برخوردار هستند، بلکه خودشان «روح و ریحان وجنت نعیم» ؛ یعنی خودشان روح و روح ساز و بهشت نعیم هستند نه آن که در آن وارد شوند.(واقعه، آیات 88 و 89) از نظر قرآن، چهارده معصوم(ع) از مصادیق اتم و اکمل «مقربان» هستند که ابرار و اصحاب یمین تالی تلو آنان درحرکت هستند. پس اگر ابرار به مقام علیین وارد می شود، مقربان درمقام اعلی علیین وارد شده و در آن جایگاه شریف قرار می گیرند.(انسان، آیات 5 تا 12؛ مطففین، آیات 18 تا 28)
  7. چشم روشنی: از آثار حمد حقیقی آن است که شخص متاله و خدایی شده به صفات کمالی الهی و انوار آن، در چنان جایگاهی قرار می گیرد که به قلب هیچ انسانی خطور نمی کند. خدا می فرماید: فلاتعلم نفس ما أخفی لهم من قره أعین جزاء بما کانوا یعملون؛ پس نمی داند هیچ نفسی که چه چشم روشنی برایش نهان شده به عنوان پاداش کارهایی که انجام داده است.(سجده، آیه 17) به تعبیر دیگر، چیزهایی برای نفس حامد حقیقی فراهم شده که نه به قلب کسی خطور می کند و نه کسی دیده و نه کسی شنیده است: ما سمع أذن و لا رأی عین و لا خطر علی قلب أحد.
  8. روسپیدی: از دیگر آثار تحمید حقیقی آن است که انوار صفات الهی همه هستی شخص به ویژه چهره که نماد باطن هر کسی را چنان روشن و نورانی می کند که خدا از آن به «ابیضت وجوه»؛ یعنی روسپیدی تعبیر کرده است.(آل عمران، آیات 106 و107)
  9. رستن از آتش: شاید خطیرترین خطرات برای انسان گرفتارشدن به نماد جلال الهی یعنی دوزخ است. این ترس از جلال الهی و خوف از آن یک خوف و ترس علمی و حقیقی و مقبول و معقول است؛ از همین روست که عالمان که حقیقت آن چهارده معصوم(ع) هستند نسبت به چنین چیزی خشیت و خوف حقیقی علمی دارند تا جایی که خدا از آنان نقل می کند که خدا آنان را از آتش دوزخ و سرما و زمهریر آن حفظ کند.(انسان، آیات 8 تا 15) از نظر قرآن، کسی که حمد حقیقی داشته باشد و حقیقت وجودی و هویتی او صفات کمالی الهی باشد که در او تجلی و ظهور یافته است، از آتش دوزخ می رهد و به سلامت به بهشت کمالات می رسد.
  10. همسایگی و جوار کریم: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدای اکرم و کریم، با جلوه های اکرامی خویش که فراتر از عدل و احسان است، انسان در مکتب الهی قرآنی تعلیم و تزکیه می کند. اگر انسان بتواند تحت تعلیم و تزکیه الهی و بهره مند از خدای ذو الاکرام باشد(الرحمن، آیات 27 و 78) و از آموزه های قرآن کریم بهره مند شود و تحت ربوبیت مظاهر اسماء الله یعنی چهارده معصوم (ع) قرار گیرد، همسایه خدای کریم می شود و چون صفات الهی را در قالب حمد حقیقی ظهور و تجلی در خویش داده، در جوار خدای کریم قرارمی گیرد. به هر حال، بهره مندی از خدای کریم، رسول کریم(حاقه، آیه 40؛ تکویر، آیه 19؛ دخان، آیه 17) و قرآن کریم(واقعه، آیه 77) انسان را به همجواری خدای کریم می رساند و از مدخل کریم وارد بر جایگاه و مقام کریم شده(نساء، آیه 31) و از رزق کریم(انفال، آیه 4)، زوج کریم(شعراء، آیه 7)، اجر کریم(یس، آیه 11)، مقام کریم(دخان، آیه 26؛ شعراء، آیه 58)، و مانند آنها بهره مند می شود. البته این امور برای کسی است که حمد حقیقی داشته باشد و صفات و انوارش را در خویش متحقق کرده و مصداق اتم و اکمل حمد و تحمید شده باشد.
  11. همسایگی فرشتگان مقرب: از نظرقرآن، همان طوری که شخص حامد حقیقی با تحقق صفات الهی و ظهور و تجلی انوار آنها به مقام جوار خدای کریم می رسد، به جوار و همسایگی فرشتگان مقرب الهی از جبرائیل و مکائیل و عزرائیل و اسرافیل می رسد؛ زیرا از آنان خدا آنان عباد مکرم الهی هستند(ذاریات، آیه 24؛ انبیاء، آیه 26) ؛ چنان که انسان های مقرب و متاله شده نیز این گونه جزو عباد مکرم الهی هستند که در بهشت مکرمین قرار می گیرند.(یس، آیه 27؛ صافات، آیه 43؛ معارج، آیه 35)
  12. نزول در دارالمقامه: از نظر آموزه های وحیانی، دنیا دار الفرار و آخرت دارالمقر و المقام است؛ پس انسان همان طوری که باید از دنیا به سوی خدا فرار کند(ذاریات، آیه 50)، هم چنین می بایست از صفات زشت به سوی صفات کمالی فرارکند تا به قرارگاهی برسد که مقام و بقای دایمی او در گرو و رهن آن است. کسی که صفات الهی را در خویش متحقق می کند در حقیقت به تحمید خویش پرداخته است و این گونه کمالاتی را در خویش تحقق می بخشد و در مقام قرب الهی که دارالمقامه است سکونت می کند.
  13. محاسن اخلاقی: از نظر قرآن، صفات کمالی خدا، همه حسن و نیکویی است. از این رو در قرآن سخن از اسمای حسنای الهی است.(اسراء، آیه 111) تحمید الهی به معنای حقیقی آن متصف شدن به صفات الهی است موجب می شود تا خلق و خوی شخص نیکو شود؛ زیرا هر صفت کمالی و هر اسم از اسمای حسنای الهی، خلق و خوی نیکی را به شخص می دهد و او را دارای محاسن اخلاقی می سازد.
  14. طیباب رزق: چنان که گفته شد، کسی که به حمد الهی اشتغال دارد، بهره مند از صفات و انواری خدای کریم می شود که روزی و رزق کریم و طیب را به او می بخشد؛ زیرا طیب هر چیز کریمی است که با فطرت انسان مناسبت دارد و به او ضرر و زیانی نمی رساند. رزق طیب می تواند شامل هر چیزی باشد که نیازهای انسان با آن تامین می شود.
  15. فضلیت بر مخلوقات: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کرامت و شرافت انسان نسبت به مخلوقات دیگر، به سبب بهره مندی از همه انوار صفات الهی است که به تعلیم الهی به انسان داده و در سرشت او قرار داده شده است.(بقره، آیات 30 و 31؛ اسراء، آیه 70) از نظر قرآن، کسی که این صفات و انوار آن را به تمامیت کمالی اش با عبودیت در چارچوب هدایت های الهی برساند، نسبت به همه آفریده برتری و فضلیت می یابد. این فضلیت غیر از آن فضلیتی است که به تفضیل الهی برای او است.(اسراء، آیه 70) از نظر قرآن کسی که حمد حقیقی داشته و حامد به تحقق صفات و اسماء الله در خویش باشد، به این فضلیت اکتسابی در سایه تقوای الهی می رسد.(حجرات، آیه 13)
  16. عزت مطلق: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا خاستگاه عزتی است که پیامبر(ص) و مومنان از آن بهره مند هستند.(منافقون، آیه 8) عزیز کسی است که همه کمالات را دارا است و نیازی به کسی ندارد و کسی نمی تواند بر او سلطه ای از بالا یا پهلو یا جاهایی دیگر بیابد. پس غیر قابل نفوذ و غیر قابل چیرگی را عزیز گویند. اگر کسی بخواهد به عزت مطلق برسد می بایست متاله شود و با تحمید حقیقی صفات الهی را در خویش اظهار کرده و از انوار آن در تمامیت کمالی آنها بهره مند شود. بنابراین حمد الهی در واقع موجب عزت بخشی به انسان به شکل مطلق می شود؛ زیرا در سایه عزت الهی قرار می گیرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا