اجتماعیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

یارگیری در عمل اجتماعی

samamosانسان در زندگی اجتماعی خود، نیازمند یاری دیگران است؛ زیرا نظام آفرینش به گونه ای است که انسان بی یاری و همراهی دیگران نمی تواند به اهداف والای انسانی خویش دست یابد. بر این اساس، هرگونه یارگیری و استعانت از دیگران، به معنای مخالفت با نظام توحیدی به شمار نمی آید و کسانی که برای رسیدن به اهداف والای خویش از دیگران ، یاری و مدد می گیرند و از همراهی و یاوری آنان سود و بهره می برند، کاری بر خلاف اصولی توحیدی انجام نمی دهند، البته مشروط به این که همه این علل و عوامل و اسباب را در طول اراده و مشیت الهی بدانند و به عنوان عوامل مستقل قرار ندهند.

نویسنده با بهره گیری از آموزه های قرآنی بر آن است تا تحلیل درست از علل و عوامل استعانت و یاری از دیگران را به دست دهد و نسبت آن را با توحید تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

انسان اجتماعی

انسان اجتماعی نمی تواند بی دیگری به سر برد. این نتوانستن به هر دلیل و عامل درونی و بیرونی باشد، به معنای آن است که انسان ناخواسته وابسته به دیگری است و از استقلال برخوردار نمی باشد. این وابستگی است که آدمی را مجبور می سازد تا با دیگری تعامل کند. از برخی حقوق و آزادی های خویش بگذرد و با توجه به اولویت و اهمیت برخی را فدای کند تا این گونه به برخی از امور مهم و اصلی تر برسد.

این تعامل میان مردمان، زمینه رشد و تعالی را برای هر یک از طرفین فراهم می آورد و فرصت های جدید و تازه ای به هر یک می بخشد. هر چند که در این میان سوء استفاده هایی نیز صورت می گیرد و برخی از مردمان فراتر از آن چه عرف و پسند همگانی است عمل می کنند و با اسراف و زیاده خواهی های خود ، نسبت به دیگری ظلم و ستم روا می دارند، با این همه، با توجه به آثار و فواید بی شمار اجتماع، مردمان از آن چشم فرو نمی پوشند و حاضر نیستند به سبب برخی از مسایل حاشیه ای از فواید و آثار اجتماع بگذرند.

استعانت و یاری از خدا

کمک و یاری خواهی از خداوند، در نظام توحیدی، به گونه ای تعریف شده است تا انسان همه چیزش را از او بخواهد و از غیر نخواهد. این بدان معناست که هر گونه استعانت ویاری از غیر خداوند به عنوان شرک و کفر تلقی می شود. خداوند در آیه 197 سوره اعراف و نیز 101 سوره هود و آیاتی دیگر، استعانت و یاری از دیگران را به عنوان شرک محکوم می کند و از مردمان می خواهد تا در همه امور خویش تنها از خداوند یاری و مدد گیرند.

در تحلیل قرآنی، تنها خداوند شایسته استعانت است و انسان می بایست تنها از وی استعانت جوید(فاتحه آیه 5 و یونس آیه 85 و مومنون آیه 107 و آیات دیگر) و این که استعانت و یاری از خدا، جلوه ای از تقواپیشگی انسان است(اعراف آیه 128)

انسان ها می بایست از مقام ربوبیت خداوند برای استعانت بهره گیرند و بر این باور باشند که خداوند همه هستی را مدیریت و پروردگاری می کند و هیچ چیز بیرون از دایره ربوبیت و پروردگاری وی نیست.(یونس آیات 85 و 86 و عنکبوت آیات 26 تا 30)

البته استعانت و یاری از خداوند می تواند به اشکال مختلف و گوناگونی انجام پذیرد و این گونه نیست که یاری از غیر خداوند به هر شکلی به معنای کفر و شرک باشد، بلکه تنها زمانی شرک و کفر تلقی می شود که استعانت از دیگری ، به معنای باور به استقلالیت شخص باشد، اما اگر این استعانت بر اساس باور بهره گیری از اسباب طولی و عوامل بیرونی در مسیر تعالی و کمال باشد، جزوی از توحید ربوبی خواهد بود.

به این معنا که انسان به هر چیزی که تمسک و یاری می جوید ، می بایست به عنوان بخشی از نظام احسن الهی بنگرد و باور داشته باشد که تاثیرگذاری در هر چیزی در دایره اراده و مشیت الهی است و اگر خدا نخواهد هیچ چیزی نمی تواند در جهان تاثیرگذار باشد. بر این اساس ، شخص ، بهره مندی از یاری دیگران را جزوی از نظام احسن الهی بر می شمارد و بر اساس آن عمل می کند.

این گونه است که استعانت و یا هر عمل دیگری بیرون از دایره نظام توحیدی نخواهد بود، زیرا این گونه بهره مندی همانند بهره گیری انسان از نماز و روزه وصبر در زندگی برای انجام امور مادی و معنوی خویش می باشد که از سوی خداوند در آیه 25 سوره بقره مجوز آن صادر شده است.

خداوند در آیه 52سوره آل عمران و 72 سوره انفال جواز استعانت مومنان از یک دیگر را در امور دین صادر می کند. این بدان معناست که استعانت و یاری از دیگری به طور مطلق امر غیر توحید دانسته نشده است، بلکه هر گونه استعانت و یاری که بر پایه استقلال بخشی به یاری گیرنده باشد، ممنوع و نادرست دانسته شده است.

از این روست که استعانت از بتان به عنوان امری باطل و نادرست معرفی شده واز مردمان خواسته شده است تا در زندگی از بتان برای امور خویش یاری و استعانت نجویند؛(اعراف آیه 197 و آیات دیگر) زیرا کسانی که به بتان و دیگر چیزها به عنوان استقلالی می نگرند و کمک و یاری آنان را می طلبند، در حقیقت به این امور ، فراتر از اسباب طولی می نگرند.

بارها دیده و یا شنیده اید کسی می گوید: اول خدا سپس شما. این عبارت در زمانی درست است که انسان ، یاری و کمک دیگری را به عنوان وسیله و سبب بداند که به اراده و مشیت الهی می توانند کاری انجام دهند. اما اگر برای دیگری ارزش استقلالی و علت تامه قایل شود، می بایست آن را به عنوان تفکر شرک آمیز طرد کرد.

انسان ها در امور ریز و درشت زندگی خویش همراه به خداوند و یاری وی نیازمند هستند. این کمک و یاری ها نیز همواره از طریق اسباب و عوامل طولی مادی و معنوی انجام می پذیرد. البته همه این علل و اسباب به سادگی و آسانی قابل ردگیری و شناسایی نیست ، زیرا بسیاری از اسباب و عوامل مخفی و نهان از چشم آدمی است.

مصادیقی از استعانت

در تحلیل قرآنی استعانت می تواند از طرق مختلف انجام پذیرد ولی در هر موردی می بایست خداوند به عنوان یاری کننده اصلی مدنظر قرار گیرد. به این معنا که هر کسی به چیزی یا کسی استعانت و یاری می جوید می بایست به عنوان سببی از اسباب الهی و در طول اراده و مشیت الهی آن را بشناسد و برای آن حساب باز کند. بنابراین ، اصل تمسک و توسل می بایست به خداوند باشد و او را مخاطب اصلی خواسته های خود قرار دهد و کمک دیگران را در طول این خواسته خود بداند.

به عنوان نمونه کسی که از خداوند استعانت می جوید می تواند به نماز و روزه و صبر نیز استعانت جوید، زیرا این امور در مسیر طولی استعانت الهی قرار می گیرد. از این روست که خداوند در آیاتی چون 45 سوره بقره و نیز 153 همین سوره از مردم خواسته و سفارش کرده تا برای رسیدن به خواسته های خویش به نماز و صبر و رزوه استعانت جویند.

خداوند در آیات 15 و 18 سوره قصص گزارشی از استعانت یکی از پیروان موسی (ع) از آن حضرت را به دست می دهد و در آیات 46 تا 19 سوره زخرف نیز از استعانت فرعونیان از آن حضرت برای نجات از عذاب را مطرح می کند. این آیات در حقیقت بیانگر آن است که چنین استعانت هایی از غیر خدا در میان مردم وجود داشته است و پاسخ گویی مثبت حضرت (ع) به دعوت یکی از پیروان به معنای آن است که اگر این استعانت موجب شرک نباشد هیچ مشکلی به همراه نخواهد داشت.

آیه 72 سوره انفال نیز نه تنها از یاری رسانی به مومنان سخن می گوید بلکه آن را امری لازم و ضروری برای مومنان بر می شمارد. بنابراین هم استعانت جویی و هم کمک و یاری کردن به دیگران به عنوان یک فرضیه و امر لازم و ضروری در اسلام تجویز شده است.

یارگیری در اعمال سیاسی و اجتماعی

انسان ها برای دست یابی به برخی از امور و پاسخ گویی به پاره ای از نیازها نیازمند همراهی و همکاری دیگران هستند. در این میان در اعمال اجتماعی ، حضور و همکاری دیگران به عنوان مشارکان فعال ، ضروری و بایسته است.

اصولا مدیریت های سیاسی نیازمند مشارکت فعال مردم می باشند؛ زیرا هیچ کاری بی مشارکت فعال مردم نمی تواند به سامان برسد. خداوند در آیه 94 سوره کهف گزارش می کند که ذوالقرنین برای ساختن سد در برابر یاجوج و ماجوج از مردم یاری خواست و آنان را به مشارکت فعال در این امر فرا خواند. این مشارکت می تواند در حوزه ها و امور مختلف و گوناگونی انجام پذیرد. به این معنا که بسته به شرایط و مقتضیات می بایست از مشارکت حداکثری مردم در امور اجتماعی وسیاسی و مدیریت جامعه سود جست. از این روست که حضرت ذوالقرنین با آن که از نظر مالی نیازی به یاری و مشارکت مردم نمی بینند و نمی خواهد مردم را در تنگنا و فشار اقتصادی قرار دهد تا عمرانی و آبادانی را به انجام رساند با ا ین همه از مشارکت آنان در بخش انسانی سود می برد و خواهان مشارکت فعال نیروهای انسانی در امر آبادانی و سدسازی می شود تا این گونه مرزهای دولت خویش را از تجاوزات دشمنان حفظ کند.

همان گونه که دولت اسلامی برای انجام بسیاری از امور خویش نیازمند مشارکت فعال مردم می باشد، هم چنین توده های مردم برای دست یابی به مقاصد و اهداف خویش نیازمند مشارکت فعال دیگران می باشند.

آیه 227 سوره شعراء بر جواز استعانت انسان های ستم دیده از دیگر مردم برای دفاع از حق و رفع ستم تاکید می کند. این بدان معناست که انسان هایی که در حق آنان ظلم و ستمی روا شده می تواند افزون بر راه های قانونی عادی چون دادرسی از مردم کمک ویاری جویند.

به سخن دیگر، هر کسی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته اگر از راه های قانونی و مسیر قضایی نتوانست حق و حقوق خویش را به دست آورد، می تواند درخواست کمک و یاری از مردم نماید و آنان را برای احقاق حق خویش تحریک نماید. همین آیه هم چنین لزوم همکاری و همیاری مردم نسبت به درخواست های ستم دیده را نیز تبیین می کند؛ زیرا جواز استعانت بی لزوم همراهی و همکاری مردم امری بی معنا خواهد بود. بر این اساس می توان گفت که اگر ستم دیده ای نتوانست از راه های قانونی به حق خویش دست یابد و از ستم رهایی شود می تواند از مردم یاری خواهد و بر مردم است تا وی را یاری کنند.

خداوند در آیات 39 و 41 سوره شوری بر لزوم یاری ستم دیده تاکید می کند و از مردمان می خواهد تا نسبت به رفع ظلم از مظلوم اقدام کنند. انتصار و کمک خواهی از دیگران (مفردات راغب اصفهانی)امری جایز و کمک کردن امری لازم است. این بدان معناست که یارگیری در اموری چون مبارزه با ظلم و ستم امری جایز می باشد.

بسیاری از مردم ناتوان از این هستند تا ستم را از خویش دور سازند و حقوق خویش را به دست آورند. آنان به سبب عدم آگاهی از روند قانونی نیز گاه ناتوان از احقاق حقوق خویش می باشند. در این صورت می توانند از راه های دیگری چون یاری و کمک از دیگران سود جویند. این روش نیز از یک نظر همان طریق قانونی است ؛ زیرا از سوی شریعت و قانون اسلامی مجوز بهره گیری از آن صادر شده است.

اگر هیاهو در جایی مجاز دانسته شود تا در مورد کسانی است که به آنان ظلم و ستم روا شده و از راه های قانونی ناتوان از احقاق حق و رفع ظلم و ستم از خویش می باشند. در این صورت است که می توان مجوز داد و فریاد را برای اشخاص مظلوم و ستم دیده روا داشت.

خداوند در آیات 39 و 40 سوره شوری می فرماید : و آن كسانى كه هرگاه ستم و بيدادى به آنان در رسد، در برابر ان سر فرود نمى‏آورند، بلكه براى جهاد و دفاع از حق حيات و آزادى خويش به پا مى‏خيزند و ضمن پايدارى و مقاومت، ديگران را نيز به يارى مى‏طلبند.

به باور «سدى» منظور اين است كه: مردم با ايمان كسانى هستند كه اگر بر آنان ستم رود با يارى‏خواهى از ديگران، راه پيروزى بر ستم و ستمكار را مى‏جويند، و زمانى كه پيروز شدند خود از مرز عدل و قانون نمى‏گذرند و عقده‏پرورى و كينه‏توزى و انتقام‏كشى و بيداد پيشه نمى‏سازند.

امّا به باور «ابومسلم» منظور اين است كه: هرگاه ستم و بيدادى به مردم با ايمان برسد به يارى يكديگر مى‏شتابند و دست در دست هم راه را بر بيدادگران مى‏بندند.

با اين بيان، واژه «ينتصرون» در آيه، به مفهوم «يتناصرون» آمده است، درست همان گونه كه گاه «يختصمون» به مفهوم «يتخاصمون» به كار مى‏رود. و از ديدگاه «عطا» منظور مردم توحيدگرا و با ايمانى هستند كه كفر و بيداد حاكم بر مكّه آنان را از آن شهر راند و در حق آنان ستم كرد، و آن‏گاه خدا به آنان قدرت و امكانات بخشيد تا بر ستمكاران پيروز گردند و داد خود را از آنان بگيرند.

در آخرين آيه مورد بحث در ترسيم حدود و مرزهاى اين دادخواهى و داد ستاندن از بيدادگران مى‏فرمايد: وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا و كيفر هر بدى و بيدادى، كيفرى به اندازه آن است نه فراتر از آن. به باور گروهى از مفسّرانِ نخستين، از جمله «مجاهد»، «سدى» و دیگران، منظور اين است كه اگر كسى به شما ناسزا گفت و فرياد برآورد كه: خدا رسوايت كند! بايد در پاسخ او همان اندازه گفت: خدا تو را رسوا سازد و نه بيشتر، چرا كه اگر بيشتر گفتى در آن صورت از مرز عدل و داد گذشته و خود به او ستم روا داشته‏اى!

از ديدگاه برخى از مفسّران آيه «والّذين اذا اصابهم البغى…» از نظر مفهوم و معنا عام است و بر همه توحيدگرايان واجب مى‏سازد كه در راه پيروزى بر ظالمان و خودكامگان و رسيدن به حقوق پايمال شده يكديگر دست همدلى و هميارى و همكارى به هم بدهند؛ امّا آيه مورد بحث ويژه كسى است كه مى‏خواهد از تجاوزگارِ به حقوق خود انتقام بگيرد و يا با پيش گرفتن سياست عفو و گذشت، از حق شخصى خود بگذرد و طرف خود را ببخشد. از پيشواى گرانقدر توحيد آورده‏اند كه فرمود: اذا كان يوم القيامه ناد مناءٍ من كان اجره على الله فليدخل الجنة، فيقال: مَن ذاالّذى اجره على الله؟ فيقال: العافون عن الناس، فيدخلون الجنة بغير حساب؛ هنگامى كه روز رستاخيز فرا مى‏رسد ندا دهنده‏اى از سوى خدا ندا مى‏دهد كه: هان اى مردم! هر آن كس از شما كه پاداشش بر خداست وارد بهشت پرطراوت و پرنعمت او گردد، مردم مى‏پرسند، چه كسى پاداشش بر خداست؟ ندا مى‏رسد كه: آن كسانى كه مردم را مورد عفو قرار مى‏دادند و در اوج قدرت بر انتقام از آنان مى‏گذشتند؛ و آن گاه است كه چنين مردمى بدون حسابرسى وارد بهشت مى‏گردند.

در آخرين آيات گذشته سخن از مقاومت دليرانه در برابر ستم و بيداد و يارى‏خواهى و انگيزش مردم براى ايستادگى در برابر ظلم و حق‏كشى و دادخواهى بود، اينك در ادامه همان آيات و در تكميل همان برنامه مى‏افزايد: وَلَمَنْ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ‏ و آن كسى كه پس از ستمديدن و پايمال شدن حقوق و آزادى و امنيت خويش از مردم يارى بخواهد و با انگيزش آزاديخواهان و غيرتمندان و انسان دوستان داد خود را از ظالمان بگيرد، بر او هيچ سرزنش و نكوهشى نيست، و او كار شايسته‏اى انجام داده است، امّا بايد بكوشد كه از مرز عدل و داد نگذرد و به كسى كه در حق او ستم روا داشته است، اينك خود بر او ستم روا ندارد.

با اين بيان ايستادگى در برابر ظلم و ستم‏ستيزى خود را از ديدگاه اسلام و قرآن ارزش است و انسان بايد در برابر ظالم بايستد و به آسانى ظلم را نپذيرد و اگر خودش به تنهايى نمى‏تواند در برابر ستم پايدارى كند، بايد از ديگران يارى بخواهد و كسانى هم كه صداى ستمديده‏اى را مى‏شنوند نبايد بى‏تفاوت بگذرند؛ چرا كه آنان نيز وظيفه دارند او را براى رسيدن به حق خود يارى كنند. گفتنى است كه تعبير به «ظلم» در آيه، منظور پس از ستمديدن است و در اينجا مصدر به مفعول خود اضافه شده است. در آيه بعد مى‏افزايد: گناه و كيفر گناه و سرزنش تنها در خور كسانى است كه در آغاز كار و به ناروا بر مردم ستم مى‏كنند؛ و در روى زمين به ناحق به تجاوز به حقوق و حدود مردم سر بر مى‏دارند و برترى‏طلبى و فزون‏خواهى را پيش مى‏گيرند؛ اينان هستند كه افزون بر كيفر اين جهان، در سراى آخرت نيز عذابى دردناك و دردانگيز خواهند داشت (تفسیر مجمع البيان ذیل آیه)

علامه طباطبایی در ذیل آیه 39 سوره می نویسد : راغب مى‏گويد: كلمه" انتصار" و كلمه" استنصار" هر دو به معناى طلب يارى است و بنا به گفته وى معناى آيه چنين مى‏شود: مؤمنين كسانى‏اند كه چون ببينند به يكى از مؤمنين ظلم شده از ديگران طلب نصرت مى‏كنند، و چون همگى بر سر حق متفق و چون يك تن واحدند، قهرا اگر به يكى از ايشان ظلم شود مثل اين است كه به همه ايشان ظلم شده، يك دل و يك جهت در مقابل آن ظلم مقاومت نموده، نيروى خود را در يارى او بكار مى‏بندند.

و از بعضى از اهل لغت نقل شده كه گفته‏اند: كلمه" انتصار" به معناى" تناصر" (يارى طرفينى) است، نظير" اختصام" كه به معناى تخاصم (دشمنى طرفينى) است، و" استباق" و" تسابق" كه به معناى مسابقه طرفينى است. و معناى آيه بنا بر اين قول روشن است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا