اجتماعیاخلاقی - تربیتیمعارف قرآنی

غيبت؛ آثار و راه هاي مبارزه

غیبت بي گمان اعتماد عمومي، بزرگ ترين سرمايه هر جامعه و ملتي است و سرمايه اجتماعي، مهم ترين عامل شكوفايي و بالندگي هر جامعه اي بشمار مي رود و همين سرمايه اجتماعي از سرمايه هاي اقتصادي باارزش تر و تأثيرگذارتر مي باشد؛ زيرا فقدان سرمايه اجتماعي، به معناي فقدان عناصر معنوي هر جامعه است كه روح آن را مي سازد هر جامعه اي نيازمند عناصر معنوي است تا به عنوان عامل نرم افزاري عوامل سخت افزاري را در كنار هم نگه دارد. از اين رو، عامل معنوي همانند سيمان عامل چسبندگي اجزاي سختي چون آجر و ديگر مصالح است.
هر جامعه اي مي كوشد تا عناصر معنوي خويش را كه از جمله عوامل زيربنايي است، حفظ و تقويت كند؛ زيرا بي سرمايه اجتماعي و ديگر عناصر معنوي، جامعه از هم فرو مي پاشد چنان كه ساختماني از آجر و سنگ، بي سيمان و يا ديگر عوامل چسبنده ميان اين اجزاي سخت درهم مي ريزد.

مبارزه و مقابله با عوامل گسست اجتماعي، از مهم ترين دغدغه هاي يك جامعه سالم و مؤمن است. از اين رو با عواملي چون شايعه، غيبت، اتهام و مانند آن به شدت برخورد مي شود و اصول عقلاني، عقلايي و شرعي با قرار دادن آن ها در رديف رذايل اخلاقي، جرايم اجتماعي و گناه، تلاش مي كند تا به ريشه كني اين بيماري اجتماعي و يا محدودسازي و كاهش آن دست يابد. قرآن نيز به عنوان كتاب راهنماي زندگي بشر، مجموعه اي از آموزه ها را به اين بخش اختصاص داده است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا تحليل و روش قرآن را در اين مسئله اجتماعي تبيين كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
غيبت، ناهنجاري اجتماعي
غيبت به معناي آن است كه شخصي درباره ديگري سخني ناخوش بگويد. پس اگر آن چيز در ديگري باشد، غيبت است و اگر در وي نباشد، افزون بر غيبت، بهتان نيز خواهد بود كه مجازات خاص هم به همراه دارد.
به سخني ديگر، هرگاه پشت سر كسي سخني ناخوشايند گفته شود غيبت است و اگر آن چيزي كه به وي نسبت داده شود در وي نباشد افزون بر غيبت، گناه بلكه جرم ديگر را مرتكب شده است كه بهتان ناميده مي شود.
از آن جايي كه در بيش تر اوقات، غيبت از ديگري از راه سخن گفتن مي باشد، بر اين مسئله تأكيد مي شود ولي اصولا غيبت كردن فراتر از آن است، زيرا غيبت حتي شامل فعل و اشاره و مانند آن نيز مي شود. به اين معنا كه اگر نسبت به شخصي با انجام كاري يا اشاره اي يا سخني، رفتاري را داشته باشيم كه اگر از آن آگاه شود، ناراحت مي شود در اين صورت غيبت تحقق يافته است.
البته در تحقق غيبت، شرط آگاه شدن غيبت شونده ملاك نيست، بلكه تصور اين كه اگر در برابر شخص غيبت شونده اين كلمات و يا رفتار انجام مي شد، آن را ناخوش مي داشت، براي تحقق غيبت كفايت مي كند. بر اين اساس اگر كسي در پشت سر ديگري، از امور ديني و يا دنيوي اش چون لباس، خانه، نماز خواندن و مانند آن، سخن يا رفتاري را داشته باشد كه اگر از آن آگاه شود، ناراحت مي شود، چنين گفتار و رفتاري غيبت مي باشد.
بارها ديده شده وقتي كسي را از غيبت كردن و پشت سر كسي حرف زدن باز مي داريم اظهار مي دارد كه اين سخن را جلوي رويش هم مي توانم بگويم و تصور چنين شخصي اين است كه اگر سخني را بتواند جلوي روي طرف هم بگويد غيبت محسوب نمي شود در حالي كه تعريف او از غيبت نادرست است. پيامبر اكرم در حديث نابي بطور مختصر و گويا تعريف غيبت را چنين فرموده: ذكرك اخاك بمايكره، غيبت آن است كه پشت سر برادر ديني ات سخني بگوئي كه از شنيدن آن ناراحت شود. (كشف الريبه عن احكام الغيبه شهيد ثاني ص5)
به يقين اين بيان نبوي شاخص روشني براي تشخيص غيبت از غيرغيبت خواهد بود. به عبارت ديگر وقتي قصد داريم پشت سر كسي سخني بگوئيم بايد نزد خود فكر كنيم كه آيا اين كلام را اگر او بشنود ناراحت و رنجيده خواهد شد يا خير سپس به خود اجازه صحبت كردن درباره او را بدهيم.
باتوجه به آنچه گذشت مي توان گفت كه عنصر اساسي و مؤلفه اصلي در غيبت، رفتاري از قول و فعل و كنايه، پشت سر ديگري است كه وي را ناخوش آيد.
غيبت همانند بهتان و اتهام از ناهنجاري هاي رفتاري جامعه است كه از نظر عقل و عقلا و شريعت ناپسند شمرده شده و نكوهش شده است. از اين رو مبارزه با آن در دستور كار همه جوامع بشري بوده و هست؛ زيرا اين رفتار ناهنجار همانند بهتان و اتهام، موجبات گسست اجتماعي و واگرايي ميان افراد جامعه مي شود و اعتماد و اطمينان ميان افراد آن را از ميان برمي دارد.
آثار غيبت
براي اين كه نقش منفي و تأثيرات بد غيبت در زندگي بشر بهتر دانسته شود، نگاهي گذرا به آثار آن مي اندازيم. خداوند در آياتي چند از قرآن كريم به اين آثار توجه داده است.
از نظر قرآن برخي از امور جزو مقدسات هستند كه حرمت، احترام و تكريم آن بر عموم مردم جامعه لازم و بايسته است. ازجمله امور مقدس كه هتك حريم آن جايز نيست، حرمت عرض و آبروي مؤمنان است. خداوند در آياتي، هتك و شكستن حريم حرمت مؤمن را جايز نشمرده است؛ زيرا عرض و آبروي هركسي همانند جان و مالش باارزش است؛ بلكه مي توان گفت كه آبروي هركسي حتي از مال و جانش نيز باارزش تر مي باشد؛ زيرا تمام زندگي انسان هاي سالم بر مدار و محور شخصيت آنان نهاده شده است و كوچك ترين تعرض به شخصيت آنان، معناي زندگي را از آنها سلب مي كند.
به سخن ديگر، انسان ها بر محور شخصيت متعادل و سالم هستند كه در جامعه حركت كرده و خود را نشان مي دهند و حتي اگر نقص و كمبودي داشته باشند آن را به اشكال گوناگون مي پوشانند. اگر شخصيت كسي را از وي سلب كنيد، ديگر چيزي براي او باقي نمي ماند؛ زيرا بسياري از مردمان خردمند، در جست و جوي شخصيت سالم و متعادل در جامعه هستند كه اعتبار و ارزش آنان را شكل مي بخشد. هتك شخصيت اجتماعي آنان به معناي گرفتن معناي زندگي آنان است؛ زيرا همين كسب و حفظ شخصيت است كه به زندگي شان معنا و مفهوم مي بخشد. براين اساس هرگونه تعرض به شخصيت به معناي تعرض به مفهوم زندگي در آنان است.
شخص با تلاش و فعاليت هاي گوناگون مي كوشد تا شخصيت خود را در جامعه حفظ كند. تعرض به شخصيت وي از راه غيبت، موجب مي شود تا شخصيت او از ميان برود و جايگاه خود را ازدست دهد. از آن جايي كه در غيبت، شخص امكان دفاع از خود را ندارد، در يك فرآيندي بي آن كه خود آگاه باشد از چشم مردم مي افتد؛ زيرا آگاه نيست كه ديگران درباره وي چگونه قضاوت مي كنند. اين جاست كه خداوند در تشبيه ظريف و لطيف بيان مي كند كه شخص غيبت كننده با غيبت خويش گوشت مرده تن برادر خويش را مي خورد. خوردن گوشت مرده برادر، از دوجهت زشت و ناخوشايند است از سويي به جهت آن كه گوشت مرده است و مردارخواري جز در جانوران پست ديده نمي شود، پس اين گونه رفتار دلالت مي كند كه شخص غيبت كننده با خوردن گوشت مردار، از دايره انسان هاي شريف بيرون رفته و در جرگه جانوران پست و فرومايه درآمده است. از سوي ديگر، خوردن گوشت مردار برادر، به معناي عمل بسيار زشتي است كه حتي در جانوران پست نيز كمتر ديده مي شود؛ زيرا كمتر جانوري حتي از جرگه جانوران پست حاضر مي شود كه گوشت مرده هم نوع و برادر خود را بخورد. (حجرات آيه 12)
به هرحال، شخصيت آدمي در نزد خداوند چنان ارزش واعتباري دارد كه به عنوان امور مقدس معرفي شده و شكستن و هتك حرمت اين قداست، گناه شمرده شده است.
از ديگر آثاري كه براي غيبت در قرآن بيان شده، گسست اجتماعي و واگرايي ميان مردم است؛ زيرا هنگامي كه افراد جامعه نسبت به ديگري سخنان و رفتار ناشايست و ناخوشايند درپيش گيرند، علاقه و محبت از ميانشان بيرون مي رود؛ چرا كه اين علاقه و محبت بين مردمان يك جامعه است كه آنان را به سوي احسان، همراهي، همدلي و همكاري مي كشاند. هنگامي كه شخص احساس كند كه ديگران نسبت به وي رفتاري ناخوشايند دارند، از آنان متنفر شده و دور مي شود. نتيجه بيزاري از يك ديگر چيزي جز واگرايي و گسست اجتماعي نخواهد بود.
از آن جايي كه همگرايي و همدلي در جوامع بشري به ويژه در جامعه ايماني و امت، اصل اساسي براي رشد و بالندگي و دست يابي به اهداف آفرينش است، خداوند با عواملي كه به اين همگرايي و همدلي آسيب رساند به شدت مخالفت و مبارزه مي كند. از اين رو غيبت و اتهام و مانند آن را به عنوان گناه معرفي و محكوم كرده است.
خداوند در آياتي از جمله آيات 1 تا 6 سوره همزه با بيان عذاب و آتش دوزخ براي غيبت كنندگان مي كوشد تا اين ناهنجاري اجتماعي كه گسست اجتماعي را موجب مي شود، از ميان بردارد.
زمينه هاي غيبت
اين پرسش مطرح مي شود كه چرا مردم با آن كه دوست ندارند خودشان در معرض هتك حرمت از طريق غيبت باشند و بازيچه خنده و استهزا و تمسخر ديگران قرار گيرند، نسبت به ديگران اين گونه عمل مي كنند و غيبت ديگران را مجاز مي شمارند؟
خداوند در بيان علل و عواملي كه غيبت را سبب مي شود و يا زمينه آن را فراهم مي آورد به اموري چند اشاره مي كند كه از جمله آن ها مي توان به فقدان تقوا در آدمي اشاره كرد؛ زيرا اگر انسان، داراي تقوا باشد رفتاري را انجام نمي دهد كه از نظر عقل و عقلا و شريعت به عنوان به ناهنجاري شمرده مي شود. خداوند در آيه 12 سوره حجرات هنگامي كه به ترسيم و تصوير غيبت كردن مي پردازد، از مومنان مي خواهد تا به دليل تقوا از غيبت كردن خودداري ورزند.
همين آيه روحيه تجسس و فضولي كردن در زندگي ديگري را مايه كشيده شدن آدمي به غيبت برمي شمارد؛ زيرا كساني كه گرايش به فضولي دارند مي خواهند دريابند كه ديگري چگونه مي خورد و مي پوشد و مي خوابد. اين گونه است كه تجسس در احوالات ديگران او را به سمت و سوي غيبت كردن و غيبت شنيدن مي كشاند.
از ديگر عواملي كه خداوند بيان مي كند، ثروت اندوزي است، زيرا كساني كه در انديشه مال و ثروت دنيايي هستند، مي كوشند تا بدانند ديگران در چه وضعيت مادي مي باشند؟ همين علاقه به دنيا و ماديات انسان را به فضولي كردن در زندگي ديگران و تجسس در آن و نيز غيبت مي كشاند. (همزه آيات 1 و 2)
بدگماني و سوءظن به ديگران، زمينه كشيده شدن آدمي به غيبت است كه در آيه 12 سوره حجرات به آن توجه داده است. بسياري از مردم به جاي آن كه به رفتارهاي ديگران خوش گمان باشند و آن را بر اصالت صحت بار كنند و به تصحيح رفتارهاي ديگران بينديشند، در انديشه تنقيص رفتارهاي ديگران برمي آيند. بدگماني نسبت به رفتارها و اعمال ديگران موجب مي شود تا به سوي فضولي و تجسس كشيده شده و در نهايت به غيبت كردن و شنيدن بپردازند.
موانع بازدارنده غيبت
چنان كه گفته شد تقواي الهي بازدارنده بسياري از ناهنجاريها و گناهان است. اصولاً كساني كه تقواي الهي ندارند به رفتارهاي ناهنجار و گناه كشيده مي شوند و به انجام آن مبادرت مي ورزند. بنابراين تقواي الهي است كه همواره به عنوان يكي از مهم ترين موانع امور پليد و زشت معرفي شده است. خداوند در آيه12 سوره حجرات به تقوا به عنوان مهم ترين عامل و مانع بازدارنده از غيبت كردن و شنيدن توجه داده است.
توجه به حقيقت غيبت و اين كه انسان با اين عمل چه رفتار زشت و ناپسندي را در پيش گرفته است مي تواند به عنوان بازدارنده عمل كند. تجسم اعمال به شكل خوردن گوشت مردار برادر كه نوعي تجسم برزخي عمل انساني است مي تواند نقش بازدارندگي را ايفا كند. از اين رو خداوند در همين آيه به حقيقت و باطن غيبت توجه داده تا به عنوان مانع عمل كند.
هم چنين توجه به علم و آگاهي خداوند از گفته هاي انسان نيز مي تواند مانع از غيبت ديگران باشد كه در آيه148 سوره نساء به آن اشاره شده است. بسياري از مردم متوجه اين معنا نيستند كه در محضر خداوند هستند و اگر به اين آگاهي و توجه برسند هرگز به خود اجازه انجام گناه از جمله غيبت كردن و غيبت شنيدن را نمي دهند.
مبارزه با غيبت
براي اين كه با اين ناهنجاري اجتماعي و گناه بزرگ مبارزه شود، خداوند روش هايي را بيان مي كند كه از جمله آن ها مي توان به ترك همنشيني و مجالست با غيبت كنندگان اشاره كرد كه در آيه68 سوره انعام به آن توجه داده شده است.
در روايتي از پيامبراكرم(ص) در ذيل آيه آمده است كه مؤمنان از همنشيني با غيبت كنندگان خودداري كنند تا آنان از عمل خود دست بردارند. زيرا طرد اجتماعي كه به شكل خودداري از مجالست با آنان شكل مي گيرد، مي تواند مهم ترين بازدارنده از انجام غيبت و يك نوع مبارزه منفي با علل و عوامل آن باشد. اين گونه است كه جامعه مي تواند با در پيش گرفتن مبارزه منفي، خود را به سمت و سويي ببرد كه مردم از غيبت كردن و غيبت شنيدن بيزاري بجويند.
به هرحال چنان كه خداوند در اين آيه بيان كرده و پيامبر(ص) تفسير نموده است (نورالثقلين، چ1 ص726، حديث116) مي توان با طرد اجتماعي و مبارزه منفي با اين بيماري و ناهنجاري اجتماعي مبارزه كرد.
روش ديگر تذكر زباني است كه انسان وقتي غيبت كسي را شنيد بلافاصله غيبت كننده را از اين كار نهي كند و به او صراحتاً بگويد غيبت نكن. اين كار شدني است و بخوبي جواب داده است منتها اندكي جرأت و شهامت لازم دارد.
يكي از روشهاي لطيف ترك غيبت كه بستگي به توانايي و هوش شنونده غيبت دارد اينكه اگر نمي تواند ترك مجالست كند و يا به صراحت غيبت كننده را از كارش باز دارد، لااقل با زيركي مدار سخن را تغيير دهد و محور بحث را به جاي ديگري سوق دهد تا فضاي بحث از حالت غيبت خارج شود، اين روشي است كه بارها به تجربه انجام گرفته و امكان پذير بودن آن ثابت شده است. روش ديگر اينكه انسان اساساً از پديد آمدن بستر غيبت جلوگيري كند، يعني اگر قرار است درباره كسي صحبتي به ميان آيد پيش از آن انديشه كند كه اگر سخن گفته شود آيا محور كلام به غيبت او منجر مي شود يا خير و در صورت احتمال دادن غيبت ولو ضعيف از طرح كردن موضوع خودداري كند تا بدين ترتيب زمينه غيبت را از بين ببرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا