اجتماعیاقتصادیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

فقرزدایی از جامعه، مسئولیت دولت

samamosهنگامی که واژه فقر را می شنویم نخستین مفهومی که به ذهن تبادر می کند، فقر مالی است که در برابر آن غنای مالی قرار می گیرد؛ اما با نگاهی به کاربردهای قرآنی و روایی، دامنه فقر خیلی گسترده تر از این مفهوم است؛‌چرا که از فقر ذاتی انسان سخن به میان آمده که نتیجه آن فقر فراگیری وجودی انسان است که شامل فقر شناختی، علمی، فرهنگی ، قدرتی، جسمی و روحی و مانند آن خواهد شد.

این بدان معناست که فقر بخشی از ماهیت انسانی را تشکیل می دهد؛ از این روست که در حکمت متعالیه ملاصدرایی از فقر امکانی سخن به میان آمده است که البته اختصاص به انسان نداشته و همه ماسوی الله را در بر می گیرد و تنها راه رهایی از آن به شکلی، اتصال به خداوند غنی بالذات است تا از وجود و صفات کمالی الهی بهره مند شود.

اما برخی از مراتب فقری مانند فقر مالی و فکری و فرهنگی و مانند آن، مساله ای که در این مطلب مورد بررسی است و نویسنده بر آن شد تا راهکارهای قرآنی و مسئولیت دولت را در زمینه فقرزدایی در برخی از عرصه های بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فقر امکانی کائنات و ما سوی الله

غنا به معنای بی نیازی از صفات کمالی است؛ زیرا بی نیازی از هر کسی و هر چیزی به معنای استقلال کامل است. از جمله صفات خداوندی صمدیت است. صمد به معنای چیزی که تو خالی و اجوف نیست، بلکه پر است و همه چیز را در بر گرفته است، به گونه ای که جای خالی باقی نمی گذارد تا چیز دیگری آن را پر کند. این صفت خداوند به معنای آن است که در هستی چیزی جز خداوند نیست و هر آن چه که نام هستی و وجود می برد از شئونات الهی است. نتیجه این کلام این خواهد بود که آن چه که ما از آن به ما سوی الله تعبیر می کنیم، از شئونات وجودی الهی است. پس اشیاء و چیزها، همه بخشی از هستی وجودی الهی خواهد بود و از نظر امکان وجودی شانی از شئونات اوست.

به سخن دیگر، هستی یا مصداق واجب الوجود است که همان خداوند است، یا ممتنع الوجود است که بر اساس صمدیت خداوند معنا و مفهومی ندارد، یا ممکن الوجود است که در این صورت چیزی جز شانی از شئونات الهی نخواهد بود. از نظر ذاتی هست و نیست شئونات الهی، به خداوند وابسته است و همه شئونات الهی که به عنوان ممکن الوجود از آن یاد می شود، در وجود خویش وابسته به خداوند هستند. از این روست که فقر وجودی همه کائنات و ما سوی الله را در بر گرفته است.

فقیر کسی یا چیزی است که ستون فقرات ندارد تا به طور مستقل بتواند سرپا بیایستد و ناچار به تکیه دادن به چیزی دیگری است که عرش او را تشکیل می دهد تا بر آن استوار گردد. حقیقت انسانی بلکه همه ما سوی الله همانند رز انگور و پیچک ها است که نیازمند عرش و ستونی است که بدان تکیه کنند تا قیام داشته باشند و بیایستند. این ستون و عرشی که ما سوی الله بدان تکیه می کنند، همان وجود الهی است که اگر نباشد، همه نیست و عدم هستند.

خداوند در آیه 15 سوره فاطر و 38 سوره محمد خود را به غنا و دیگران را به فقر توصیف می کند. این بدان معناست که همه موجودات از نظر وجودی نیازمند خداوند صمد و بی نیاز هستند. از این روست که از پیامبر گرامی(ص) روایت است که فرمود: الفَقرُ سَوادُ الوَجهِ في الدّارَينِ ؛ فقر، مایه اصلی در هر دو جهان است.(عوالي اللآلي ، ج 1 ، ص 40 و 41 ؛ و نیز منتخب ميزان الحكمة، ص 448) چرا که حتی در جهان آخرت که حیات محض است(عنکبوت، آیه 64) نمی توان از فقر ذاتی آن جهان سخن نگفت؛ چرا اگر غیر از خداوند در هستی صمد و غنی و بی نیازی دیگر باشد، در حقیقت هستی دارای دو خداوند خواهد بود که با هم در تقابل خواهند بود و فساد و تباهی هستی را در بر می گرفت.(انبیاء، آیه 22)

پس همه هستی و ما سوی الله به صفت فقر وجودی متصف هستند و تنها خداوند صمد است که در هستی غنی بالذات است. درک این معنا در هستی شناختی به انسان کمک می کند تا در جهان بینی و ایدئولوژی که مبتنی بر آن می سازد، حقیقت خود و خدا را به درستی بشناسد و در مسیر درستی قرار گیرد و به فقر خود افتخار کند که وابسته به خداوندی صمد و غنی است.

به همین معنا شاید اشاره دارد پاسخی که امام حسین(ع) به پرسشگر خود می دهد. روایت است که: سُئِلَ الحُسَینُ بنُ عَلیٍّ (ع) کَیفَ اَصبَحتَ یَابنَ رَسُولِ اللهِ ؟ قالَ (ع): اَصبَحتُ وَلِیَ رَبُّ فَوقی وَ النّارُ اَمامی وَ المُوتُ یَطلُبُنی وَ الحِسابُ مُحدِقٌ بی وَ اَنَا مُرتَهِنٌ بُعَمَلی، لا اَجِدُ ما اُحِبُّ وَ لا اَدفَعُ ما اُکرِهِ وَ الاُمُورُ بِیَدِ غَیری فَاِن شاءَ عَذَّبَنی وَ اِن شاءَ عفی عَنّی فَاَیُّ فَقیرٍ اَفقَرُ مِنّی؛ از امام حسین (سلام الله علیه) سؤال شد ای پسر پیامبر چگونه صبح کردی و روزت را شروع نمودی؟ آن حضرت فرمودند: روزم را شروع نمودم در حالی که پروردگار بر سر من است (شاهد و ناظر اعمالم است) و دوزخ در برابر و روبروی من، و مرگ مرا طلب می کندو دنبال سر من است، و حساب و کتاب (اعمالم) مرا احاطه کرده، و من در گِرو اعمال و کردارم هستم، آنچه دوست دارم بدست نمی آورم و آنچه را که بد می دارم جلو آن را نمی توانم بگیرم، و کارها به دست دیگری است؛ اگر بخواهد مرا شکنجه و عذاب کند و اگر بخواهد مرا عفو کند و از من بگذرد، پس کدام فقیری از من نیازمندتر است.(من لایحضر الفقیه ، ج 4، ص289؛ روضة الواعظین، ج 2، ص /489؛ بحار الانوار، ج 76، ص 15؛ امالی صدوق، مجلس 89 ، حدیث 3)

شاید چنین فخری افتخار انسان کامل است؛ زیرا به مرتبه ای از شهود رسیده است که کسی چون ایشان به آن مرتبه نرسیده است؛ زیرا درک مراتب کامل تر فقر ذاتی بستگی به میزان شهود حقیقت دارد که برای پیامبر(ص) در مقام تدنی و تدلی در قاب قوسین او ادنی(نجم، آیات 8 و 9) اتفاق افتاده است و ایشان حقیقت هستی را بی هیچ کم و کاستی شهود کردند و از صمدانیت خداوندی و فقر خود چنان آگاه شدند که هیچ انسان کامل و پیامبری به آن مرتبه از شهود این حقیقت نرسید. از این روست که پیامبر(ص) از فقر شهودی خود با افتخار سخن می گوید و می فرماید: الفقر فخری و به أفتخر علی سائر الانبیاء؛ فقر باعث فخر من است و به سبب آن بر سایر انبیا افتخار می کنم.( علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 69، ص 56؛ مستدرک وسائل، ج 11، ص 173، باب 4)

پس مقصود در این جا فقر معنوی و وجودی است؛ بدین معنا که انسان، نیازمند و فقیر حضرت حق است و هماره در وجود و بقا به خداوند و افاضات وجودی او دارد. اگر لحظه‏ای به خود واگذارده شود، هلاک و نیست می گردد. در مقابل خدا بی نیاز مطلق است. در این صورت، فقر و تهیدستی و احتیاج به خدا را رسول خدا(ص) عامل افتخار خویش تلقی نموده است. پس چنین فقر وجودی و ذاتی که درک انسان کامل از حقیقت خود و خداست، ربطی به فقر و نیاز مالی ندارد؛ هر چند که فقر ذاتی انسان در وجود مقتضی فقر در این جهات نیز خواهد بود.

در برخی دیگر از روایات و ادعیه، همین معنا از فقر وجودی و ذاتی بیان و به کار رفته شده است؛ مثلاً در نیایش به درگاه الهی آمده است: أنا الفقیر الّذی ربّیته؛ من فقیری هستم که تو ای خدا او رإ خود پرورش دادی و ربوبیت نمودی.

درک این معنا از حقیقت فقر وجودی همه ما سوی الله به خداوند به ویژه به شکل علم شهودی و حضوری است که انسان را به مرتبه کامل عبودیت می رساند و هر انسانی که درک شهودی نیازمندی به خداوند را به شکل کامل‏تر داشته باشد؛ عبودیت او قوی تر است چنان که این مقام را تنها پیامبر(ص) و نفس ایشان علی (ع) و انوار معصومان(آل عمران، آیه 61) درک کرده اند و در مقام عبده نشسته اند. از این روست که به چنین شهود و عبودیتی برای خود افتخار می کنند؛ چرا که با اتصال به مقام غنی بالذات توانسته است از غنای الهی بهره مند شود. ازاین روست که صاحب چنین شهودی، از علوم غیب نیز آگاه می شود و فقر علمی او کاهش می یابد و روز به روز افزایش پیدا می کند.(جن، آیات 26 و 27) چنین انسانی در همه ابعاد و صفات کمالی به غنای می رسد که به سبب اتصال به منبع وجود به دست می آورد هر چند که ممکن است که به سبب حکمت هایی از ثروت های خویش بهره نبرد و آن را به کار نگیرد.

پس خاستگاه همه فقرهای دیگر را می بایست در همین فقر ذاتی ما سوی الله از جمله انسان به خدا جست. این که انسان در حوزه شناختی و فکری فقیر است، از آن روست که اتصال به غنی بالذات پیدا نکرده است. اما اگر متصل شد دیگر غنی بالغیر یعنی غنی به سبب اتصال به خدا خواهد بود. خداوند در آیاتی بیان می کند که با اتصال به خداوند انسان به نوعی علم خاص مانند تشخیص حق از باطل و بصیرت می رسد(انفال، ایه 29) و از نور خدایی حقایق را می بیند، چنان که حضرت ابراهیم (ع) با چنین اتصالی ملکوت هستی را نظاره نشست.

فقر مادی، مصیبت کفر آمیز جامعه

دانسته شد که درک و فهم فقر ذاتی و وجودی ما سوی الله و غنا و صمدیت خداوندی، سخنی است و بقای انسان بر فقر در هر شکلی سخنی دیگر است. این که انسان این حقیقت را دریابد امری مطلوب است تا بتواند خود را بر اساس آموزه های عقلانی و وحیانی به خداوند متصل کرده و با عبودیت خود را از برخی از جلوه های فقر برهاند، اما بقای بر جنبه های فقر امری مطلوب نیست؛ زیرا وجود چنین جنبه های از فقر در انسان بیانگر دوری از عبودیت و بندگی خداوند است.

انسانی که با عبودیت توانست به خداوند تقرب جویید و از انوار الهی به طور مستقیم بهره مند شود، به غنای بالغیر می رسد و از فقر بیرون می آید، هر چند که این غنای بالغیر او را به غنای بالذات نمی رساند و همواره در فقر است.

انسان بیش تر با فقر مادی خود آشناست؛ زیرا نخستین نیاز طبیعی انسان در دنیا همین نیازهای مادی است که می بایست به آن پاسخ دهد. از این روست که این نوع فقر جلوه بیش تر و فشار سنگین تری بر فرد و جامعه وارد می سازد و انسان همواره بر آن است تا با رهایی از این فقر و دست یابی به ثروت و غنای مادی خود را در آسایش و رفاه قرار دهد؛ در حالی که ریشه این فقر را نیز می بایست در همان فقر ذاتی انسان جست و جو کرد. البته اگر انسان بتواند با اتصال به خداوند خود را از همه جنبه های فقری به ویژه فقر شناختی و فرهنگی و علمی برهاند، در آن زمان می تواند از فقر مادی به سادگی رهایی یابد. از این روست که خداوند دست یابی به رفاه و آسایش و امنیت غذایی را در ایمان به خدا و تقوای الهی وعبودیت می داند و می فرماید که اگر مردمان به حقیقت خدا و خود می رسیدند و باورهای خود را بر اساس آن حقیقت بازسازی می کردند و در چارچوب آن حقیقت حرکت و عمل می کردند، خداوند برکات آسمان و زمین را بر ایشان فرو می فرستاد تا از فقر مادی رهایی یابند.(اعراف، ایه 96)

بنابراین، هر انسانی و جامعه ای می بایست برای رسیدن به الگوی فقرزدایی واقعی به حقیقتی که خداوند در آیات قرآنی بیان کرده توجه نماید. راه رهایی از فقر و بهره مندی از ثروت و غنای مالی آن است که انسان خود را در چارچوب قوانین ومقررات الهی قرار دهد.

از نظر اسلام فقر نشانه ای از دوری انسان از حقیقت قوانین حاکم بر جهان و جامعه است؛ زیرا ظلم و بی عدالتی موجب کاهش رشد اقتصادی جامعه می شود و جامعه به تباهی سوق داده می شود. از این روست که مبارزه با فقر به عنوان مبارزه با بی عدالتی و ظلم در دستور کار قرار می گیرد. خداوند جهان را به گونه ای قرار داده است که عدالت بر همه جنبه های آن حاکم باشد. هر گونه بی عدالتی به معنای خروج از دایره قوانین حاکم بر جهان است و در نتیجه آن جامعه از مسیر صحیح و صلاح به فساد گرفتار خواهد شد.

فقیر به معنای کسی که از ثروت و نعمت های مادی الهی بی بهره است یا کسی که نتواند هزینه یک سال خود را بالفعل یا بالقوه داشته باشد(زبده البیان، محقق اردبیلی، ص 262) انسانی است که گرفتار بی عدالتی است. بنابراین، مبارزه با بی عدالتی به معنای مبارزه با فسادی است که خلاف قوانین حاکم بر جهان و جامعه است. پیامد چنین مبارزه ای همان تحقق عدالت قسطی است.

از نظر آموزه های وحیانی اسلام، پیامبران برای مبارزه با هر گونه فسادی برانگیخته شده اند و از آن جایی که فساد در عرصه های مالی و مادی بیش ترین نمود را در جهان مادی دارد؛ زیرا نیازهای نخستین انسانی به همین حوزه مرتبط است، مبارزه با فساد مالی در دستور کار قرار گرفته و عدالت در این عرصه بسیار مورد تاکید وتوجه بوده است. آموزه های تعلیمی و تربیتی که پیامبران در قالب اسلام ارایه داده اند، تنها به هدف آگاهی انسان از خود و حقوق و تکالیف اوست که بتواند در این چارچوب با قدرت و توانی که در اختیار جامعه است توده های مردم بی توجه به مذهب و رنگ و جنس و نژاد به عدالت قیام کنند و قسط و بهره خویش را از ثروت زمین بر گیرند.(حدید، آیه 25)

از نظر امیرمومنان علی(ع) هر فقری چون فقر علمی و بینشی و شناختی و جهل و نادانی فرهنگی و عملی، بسیار زشت و قبیح است؛ چرا که انسان می تواند با عبودیت و اتصال به خداوند از این فقر مطلق بیرون آید و به غنای بالغیر برسد. از این روست که آن حضرت(ع) فقر را مرگ بزرگ تر دانسته است؛(الفَقرُ المَوتُ الأكبَرُ؛ نهج البلاغة، الحكمة 163 ؛ منتخب ميزان الحكمة ، ص 448)چرا که فقر مطلق و عدم اتصال به منشای غنی یعنی خدا، از مرگ بدتر است؛ زیرا انسان با این مرگ خود را از حقیقت هستی ساقط کرده است. فقر مالی نیز آدمی را دچار کفر می کند و زمینه را برای مرگ دل ها فراهم می آورد. از همین رو، این نوع فقر نیز می تواند مرگ بزرگ تر دانسته شود. امیرمومنان علی(ع) به پسرش محمد بن حنفیه می فرماید: يا بُنَيَّ ، إنّي أخافُ علَيكَ الفَقرَ ، فَاستَعِذْ بِاللّه مِنهُ ؛ فإنَّ الفَقرَ مَنقَصَةٌ للدِّينِ ، مَدهَشَةٌ للعَقلِ ، داعيَةٌ لِلمَقتِ؛ فرزندم ! من از فقر و نادارى براى تو بيمناكم . پس ، از آن به خدا پناه بر ؛ زيرا كه فقر باعث كاستى در دين و سرگشتگى خرد است و مايه كينه و دشمنى.( نهج البلاغة ، الحكمة 319)

فقر مادی به سبب آن که آثار بسیار مخرب و زیانباری در فکر و رفتار آدمی به جا می گذارد بسیار مذموم و ناپسند شمرده شده است. امیرمومنان علی(ع) در باره برخی از آثار زیانبار فقر مالی می فرماید: به فرزند خـود حسن عليه‏السلام- : كسى را كه در پى تحصيل خوراك روزانه خود است ، سرزنش مكن ؛ زيرا كسى كه قُوت خود را نداشته باشد ، خطاهايش بسيار است . فرزندم ! آدم فقير ، حقير است . سخنش خريدار ندارد و مقام و مرتبتش شناخته و دانسته نمى‏شود . فقير اگر راستگو باشد ، او را دروغگو مى‏نامند و اگر زاهد و دنياگريز باشد ، نادانش مى‏خوانند . فرزندم ! هر كه به‏فقر گرفتار آيد ، به چهار خصلت مبتلا شود: به سستى در يقين و كاستى در خِرد و شكنندگى در دين و كمى شرم و حيا در چهره . پس ، پناه مى‏بريم به خدا از فقر .(جامع الأخبار ، ص 300 ، حدیث 818 ؛ منتخب ميزان الحكمة ، ص 448)

آن حضرت هم چنین در این باره می فرماید: الفَقرُ يُخرِسُ الفَطِنَ عن حُجَّتِهِ ، والمُقِلُّ غَريبٌ في بَلدَتِهِ ؛ فقر ، زبان شخص زيرك را از بيان دليلش ، فرو مى‏بندد و آدم فقير در شهر خود ، غريب است .( نهج البلاغة ، الحكمة 3)

پیامبر(ص) فقر مادی را با کفر یکسان می شمارد و می فرماید: كادَ الفَقرُ أن يَكونَ كُفرا؛ نزديك است كه فقر، به كفر انجامد .( الكافي ، ج 2 ، ص 307 ، حدیث 4 ؛ منتخب ميزان الحكمة ، ص 448)

آن حضرت هم چنین در جایی دیگر می فرماید: اللّهُمّ إنّي أعوذُ بكَ مِن الكُفرِ والفَقرِ ، فقالَ رجُلٌ : أيَعدِلانِ ؟ قالَ : نَعَم ؛ بار خدايا ! من از كفر و فقر به تو پناه مى‏برم. مردى عرض كرد: آيا اين دو با هم برابرند ؟ فرمود : آرى .(كنز العمّال، حدیث 16687 ؛منتخب ميزان الحكمة ، ص 448)

ناگفته نماند که غنایی که برخاسته از منشای اتصال به خداوند باشد، ثروتی بی نظیر و کمالی بسیار مفید و سازنده است و به عنوان یک ارزش می بایست پاس داشت؛ اما اگر غنایی آدمی را به ظلم برساند یا فقری آدمی را به کفر بکشاند هر دو مذموم ناپسند است.

امام صادق (ع) در باره نوع تعامل با فقر و غنا در زندگی می فرماید: غِنىً يَحجُزُكَ عنِ الظُّلمِ خَيرٌ مِن فَقرٍ يَحمِلُكَ علَى الإثم ؛ ثروتى كه تو را از سـتـم باز دارد ، بهتر از فقرى است كه تو را به گناه كشاند .( من لایحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 166، حدیث 3614 ؛ منتخب ميزان الحكمة ، ص 452)

به هر حال،‌ فقر مالی در کنار دیگر فقرهای می تواند آدمی را از حقیقت زندگی دور سازد. بنابراین مبارزه با همه ابعاد فقر می بایست در دستور کار قرار گیرد تا مردم همان گونه که از فقر شناختی و فرهنگی وعلمی رهایی می یابند از فقر مادی نیز رها شوند و در مسیر غنای بالغیر الهی قرار گیرند.

از آن جایی که خداوند مسئولیت پیامبران را رهایی از همه اقسام و اشکال فقر دانسته است،‌ رهبران دینی و اجتماعی جامعه اسلامی و قرآنی می بایست فقرزدایی را در همه ابعاد در دستور کار قرار دهند و در این زمینه کوتاهی نکنند. توزیع ثروت و منابع مادی زمین مانند انفال و فی،(انفال، ایه 1 و آیات دیگر)، نظارت بر توزیع ثروت و گردش آن(حشر، آیه 7) نظارت بر مصرف درست و صحیح و به دور از اسراف و تبذیر و مانند آن از وظایف دولت اسلامی است.

بی گمان با نگاهی به آموزه های وحیانی اسلام می توان دریافت که چرا اسلام بر فقرزدایی در همه ابعاد توجه جدی دارد؛ زیرا انسان برای ماموریتی بزرگ به نام خلافت الهی به زمین فرستاده شده است تا با کار و ابادانی در زمین(هود، ایه 61) هم خود و دیگران از ثروت ها و نعمت های آن بهره مند شده و به کمال شایسته و بایسته خود برسند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا