اجتماعیاعتقادی - کلامیروان شناسیفرهنگیمعارف قرآنی
همنشـين تو از تو بِه بايد
بررسی ویژگیها و معیارهای دوست و رفیق خوب در آموزههای دینی
آموزههاي اخلاقي و آموزههاي اسلامي بر اين نكته تاكيد دارند كه انسان باید در انتخاب دوست بيشترين دقت را داشته باشد. دوست هر چند اگر دير به دست آيد ولي اگر خوب به دست آيد ميتواند در سرنوشت انسان تاثير شگرفي به جا گذارد. بسياري از مردم در انتخاب دوست دچار مشكل هستند و اين گونه است كه خود را به هلاكت ميافكنند؛ زيرا گفتهاند كه اگر بخواهي شخصيت كسي را بشناسي به دوستانش نگاه كن. در حقيقت دوست معياري براي داوري درباره اشخاص ميباشد.
حضرت اميرمؤمنان علي(ع) ميفرمايد: همنشيني با بدان باعث بدگماني به خوبان ميشود و همنشيني با خوبان بدان را به خوبان ملحق ميكند و همنشيني خوبان با بدان خوبان را به بدان ملحق ميكند. پس هركسي را كه كارش و دينش را نمیشناسيد به دوستانش نگاه كنيد. اگر از اهل دين خدا هستند او هم بر دين خداست و اگر دوستانش بر دين خدا نيستند او هم بهرهاي از دين خدا ندارد.
بهدرستي كه رسول اكرم (ص) همواره ميفرمود: هركس به خدا و روز رستاخيز ايمان دارد نبايد كافر را دوست گيرد و نبايد با بدكاران ارتباط داشته باشد و هركسي با كافر دوستي کرد و با بدكاران نشست و برخاست داشت و همنشين آنان شد خود او نيز كافر و فاجر است.(بحارالانوار، ج 74، 197)
قرآن بيان ميکند كه در روز رستاخيز كه دادرسي انجام ميشود كساني دوستان خويش را سرزنش ميكنند و ميگويند كه اين دوست ناباب بود كه مرا نيست و نابود كرد و اي كاش چنين شخصي را دوست نمیگرفتم تا اينگونه در رنج جانكاه و آتش دوزخ گرفتار آيم. تأكيدات اخلاقي و شرعي بر انتخاب دوست از آن روست كه انسان به علل وجود عواطف و احساسات نمیتواند بي دوست به سر برد و بخشي از نيازهاي عاطفي و روحي شخص را دوست پاسخ مي دهد.
از اين رو، چون گريزي از دوست نيست مي بايست در انتخاب آن دقت و تدبر بسيار شود. اگر كسي يك دوست خوب داشته باشد بهتر از آن است كه دوستاني داشته باشد كه به معناي واقعي كلمه دوست نيستند. ميگويند شخصي به فرزند خويش گفت كه چرا در انتخاب دوست دقت نمیكني. اين دوستان تو در حقيقت همان مگسان دور شيريني هستند و تنها در هنگام خوشي با تو به سر ميبرند و هرگاه به رنج افتي و نياز به دوستي داشته باشي تو را رها ميکنند.
پسركه در سخنان پدرش ترديد داشت به شكل اعتراضي خواست بيان كند كه چنين دوستاني كه در غم و شادي آدم باشند وجود ندارند؛ بنابراين باید به همين دوستان معمولي بسنده کرد. پدر دست فرزندش را گرفته و به منزل يكي از دوستانش برد. نيمههاي شب بود.
هنگامي كه در زد، دوستش به سر در آمد و تا او را با فرزندش ديد سخن نگفته در را بست و رفت. فرزند خنديد كه اين دوست تو حتي حاضر نشده تو را ببيند و سلام و احوالپرسي كند چه رسد كه تو را به خانه دعوت كند و نيازت را بشنود و برطرف سازد؟ دمي نگذشت كه مرد بازگشت. در يك دستش شمشيري و در دست ديگرش درهم و ديناري بود.
گفت: اين نيمه شبي به سراغم آمدي يا از دشمني ميهراسی كه اينك من با شمشير آخته در حفاظت تو جان ميدهم و اگر بدهكاري اين هم درهم و دينار كه نيازت را برآورده کنی.
دوست اين گونه بايد باشد كه در همه حال با آدم باشد و پول جيب او در حكم پول جيب تو باشد. در روايتي از معصوم آمده است كه اگر برادر دينيات به گونهاي بود كه بتواني بي آگاهي او از پولش برداري و پس از رفع نياز به وي بازگرداني چنين كسي سزاوار نام برادري و دوستي است.
كبوتر با كبوتر، باز با باز
انسانها از يكديگر تاثير و تاثر ميپذيرند. ازاينرو گفتهاند كه خلق وخوي دوستان همانند و مشابه است هرچند كه ممكن است تفاوتهاي جزئي داشته باشند. البته هركسي دنبال جنس خود ميرود و كسي را به دوستي بر ميگزيند كه هم انديشه و هم منش و هم خوي اوست. لذا گفتهاند كه: الجنس الي الجنس يميل؛ يعني كبوتر با كبوتر، باز با باز/ كند همجنس با همجنس پرواز.
بنابراين اگر بخواهيم دوستي را برگزينیم بهطور طبيعي به كساني متمايل و گرايش داريم كه شباهتهاي اخلاقي و رفتاري با ما دارند. ولي بهتر آن است كه همواره كسي را دوست بگيريم كه از نظر اخلاقي يك گام برتر از ما باشد تا اين گونه در يك فرآيند به سوي كمال گام برداريم. از آنجا كه همواره دوستان ما نيز دوستان اختصاصي دارند اگر آنان نيز كساني را كه يك گام برتر از ايشان است و در مرتبه اخلاقي بهتري هستند برگزيند در يك فرآيندي مجموعهاي فراهم میآید كه هر كدام دست ديگري را به سوي كمال گرفته است. پس هركسي بايد تلاش كند تا كسي را كه بهتر و برتر از خودش است برگزيند. از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: اصحب من تتزين به و لا تصحب من يتزين بك؛ با كسي دوست شو كه به وسيلهاش آراسته شوي و با كسي دوستي مكن كه او به تو آراسته شود.(بحارالانوار، ج 76،ص 267)
البته به حكم وظيفه ولايت همگاني و امر به معروف و نهي از منكر و دستگيري كردن از ديگران خوب است كه انسان همواره به كساني كه در مرتبه پايين هستند توجه كرده و آنان را دستگير باشد ولي نمیتوان كسي را كه در مرتبه پايين است و به خود اجازه نمیدهد تا تغيير كمالي كند دوست گرفت و خود را بدبخت او كرد.
همنشين تو از تو به بايد
تا تو را عقل و دين بيفزايد
در روز رستاخيز برخي از نداشتن دوستان دلسوز مينالند و ميگويند: فما لنا من شافعين و لاصديق حميم؛ ما امروز هيچ يار و دوست دلسوزي نداريم كه دستگير ما شوند. (شعراء آيه 1) بنابراين دوستاني را بگيرند كه دلسوز شما باشند و بتوانند در دنيا باري از دوش شما بردارند نه آنكه باري بر دوش شما بگذارند و در روز رستاخيز نيز در مقام شفاعت نباشند.
كسي كه دوستي را بر ميگزيند در يك فرآيندي نه تنها در بينش و نگرش همانند ميشوند و شباهتها و هماننديهايي نيز در گفتار پيدا ميكنند بلكه در باورها و ايمان نيز همانند ميشوند. از اين رو در روايت آمده كه پيامبر(ص) فرموده است: المرء علي دين خليله فلينظر احدكم من يخالل؛ هركسي بر دين دوستش است، پس بايد نگاه كند كه با چه كسي دوست ميشود.(بحارالانوار، ج 74، ص 192)
تا توانى مىگريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
يار بد بر جان و بر ايمان زند
تاثیر نیک و بد دوست
اگر كسي با افراد بد و ناباب نشست و برخاست داشته باشد و آنان را همنشين و دوست خود برگزيند در بلندمدت همانند آنان ميشود. از امير مؤمنان(ع) روايت است: صحبةالاشرار تكسب الشر كالريح اذا مرت بالنتن حملت نتنا؛ دوستي و همسخن شدن با بدان موجب ميشود تا آدمي بديها را از آنان كسب كند مانند بادي كه از جايي بدبو ميرود و بوي بد را با خود بر ميدارد.(غرر الحكم، آمدي، ص 455)
با بدان كم نشين كه صحبت بد
گرچه پاكي، تو را پليد كند
آفتاب بدين بزرگي را
لكه ابري ناپديد كند.
همان حضرت(ع) دوستي با خوبان را همانند پذيرش بوي خوش ميداند و ميفرمايد: صحبةالاخيار تكسب الخير كالريح اذا مرت بالطيب حملت طيبا؛ دوستي و همراهي با نيكان مانند بادي است كه بر بوي خوش بوزد و بوي خوش را با خود همراه سازد.(بحارالانوار، ج 74، ص 188)
سعدي شيرين سخن همين معنا را اينگونه ميسرايد:
گلي خوشبوي در حمام روزي
رسيد از دست محبوبي به دستم
بدو گفتم كه مشكي يا عبيري
كه از بوي دلاويز تو مستم
بگفتا من گلي ناچيز بودم
و ليكن مدتي با گل نشستم
كمال هم نشين در من اثر كرد
وگرنه من همان خاكم كه هستم.
حضرت رسول اكرم(ص) ميفرمايد: مثل الجليس الصالح مثل العطار ان لم يعطك عن عطره اصابك ريحه و مثل الجليس السوء مثل القين ان لم يحرق ثوبك اصابك من ريحه؛ مثال همنشين و دوست خوب مثال عطار است. اگر چه از عطرش به تو ندهد ولي بوي عطرش به تو ميرسد و مثال همنشين بد مثال آهنگري است كه اگر چه حرارت كورهاش جامهات را نسوزاند ولي از باد گرم و سوزان آن به تو ميرسد.(ميزان الحكمه، ري شهري، ج9 ص50)
خداوند درباره تاثيرگذاري دوستان در يكديگر و فراهم کردن زمینه كفر، گمراهي، شقاوت و دوزخ از زبان كساني كه دوستان بد، آنان را به دوزخ كشاندهاند ميفرمايد: يا ويلتي ليتني لم اتخذ فلانا خليلا؛ واي بر من! اي كاش فلاني را دوست خود نمیگرفتم.(فرقان، آیه 28) در عصر پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) دو نفر از مشركين در مكه بنامهاى «عقبه» و «ابى» با هم دوست بودند. عقبه هر وقت از مسافرت بازمىگشت غذايى ترتيب مىداد و بزرگان قوم خود را به خانه دعوت مىكرد، با اينكه قبول اسلام نكرده بود، اما پيامبر اسلام را نيز دعوت مىكرد و دوست داشت آن حضرت در غذاى او شركت نمايد.
روزى از سفر بازگشت و طبق معمول از اشراف قومش و پيامبر نيز دعوت كرد. هنگامى كه سفره را گسترد و غذا را حاضر کرد، پيامبر به او فرمود:«من از غذاى تو نمىخورم مگر اينكه به يكتايى خدا و رسالت من گواهى دهى.» عقبه شهادت به يكتايى خدا و رسالت آن حضرت را به زبان آورد و قبول اسلام كرد. اين خبر به گوش دوستش «اُبِى» رسيد، او به عقبه اعتراض كرد و گفت: تو از دينت منحرف شدهاى!؟
عقبه گفت: من منحرف نشدهام ولى مردى بر من وارد شد و حاضر نبود از غذايم بخورد جز اينكه شهادتين بگويم من هم به خاطر اينكه او گرسنه از سر سفره من برنخيزد شهادتين گفتم.
اُبِى گفت: من هرگز از تو راضى نمىشوم مگر اينكه در برابر محمّد بايستى و به او توهين كنى.
عقبه، فريب سخن دوست بد خود را خورد و چنين كرد و سرانجام در جنگ بدر جزو سربازان لشكر شرك به جنگ مسلمين آمد و كشته شد و دوستش اُبِىّ نيز در جنگ احد كشته شد. آيات 27 تا 29 سوره فرقان نازل گرديد و سرنوشت و مجازات سخت آنكس را كه بر اثر انتخاب دوست بد منحرف شده است بيان کرد:« و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان میگزد و میگوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم! ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! رفاقت او مرا از پیروی قرآن پس از آنکه به من رسید محروم ساخت و گمراه گردانید، آری شیطان برای انسان مایه خذلان (و گمراهی) است. »(مجمع البيان، ج 7، ص 166)
اين آيات بيانگر وضع «عقبه» و امثال او در قيامت است كه رفيق بد انتخاب كرده و همين انتخاب باعث انحراف و بدبختى او شده است.
در آيات 42 تا 45 سوره مدثر آمده: بهشتيان از دوزخيان مىپرسند چه چيزى شما را به دوزخ فرستاد؟ آنها امورى را در پاسخ ذكر مىكنند از جمله مىگويند:«و كُنّا نَخُوضُ مَعَ الخائِضين؛ و ما پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم.»
در آيه 25 سوره فصلت يكى از مجازاتهاى دشمنان خدا، همنشينان اغواگر و بد ذكر شده آنجا كه مىخوانيم:«و قَيَّضْنا لَهم قُرناءَ فَزَيّنوا لَهم ما بين اَيديهِم و ما خَلفَهم؛ ما براى آنها همنشينان (زشت سيرتى) قرار داديم و آن همنشينان، زشتىها را از پيش رو و پشت سر در نظرشان زیبا جلوه دادند.» امام جواد(ع)نيز فرمود: «إيّاك و مصاحبة الشّرير فانّه كالسّيف المَسلول يحسن مَنظره و يقبح أثره؛ از همنشينى با بدكار پرهيز كن كه او همچون شمشير برهنه ظاهرش زيبا و اثرش زشت است.» (بحار الانوار، 74، ص 195)
شرايط دوست خوب
هر چند كه در زمانه ما يافتن دوستان خوب، بسيار سخت است؛ زيرا چنانكه در روايت آمده دوست خوب در آخر زمان، حكم كيميا را دارد و از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: اقل ما يكون في آخر الزمان اخ يوثق به او درهم من حلال؛ كمترين چيزي كه در آخر زمان يافت ميشود دو چيز است كه يكي برادر و دوست مورد اطمينان و ديگري پول حلال باشد.(بحارالانوار، ج 77، ص 157) با اين همه شناخت شرايط دوست خوب ميتواند در يافتن همين دوستان خوب اندك، ما را ياري کند. امام صادق(ع) ميفرمايد: لا تكون الصداقة الا بحدودها فمن كانت فيه هذه الحدود او شى منها فانسبه الى الصداقة و الا فلاتنسبه الي شي من الصداقة: فاولها ان يكون سريرته و علانيته لك واحدة و الثانية ان يرى زينك زينه و شينك شينه و الثالثة ان لا تغيره عليك ولاية و لا مال، و الرابعه ان لا يمنعك شيئا تناله مقدرته، و الخامسة و هى تجمع هذه الخصال ان لا يسلمك عند النكبات؛ دوستى مشروط به شروط و حدودى است؛ كسى كه در اين حدود يا بعضى از آن هست او را دوست خود بگیر: اول، آنكه پنهان و آشكارش در نزد تو يكى باشد. دوم، آنكه نيكوى(آبروى) تو را نيكوى خود و عيب(بىآبرويى) تو را عيب خود بداند.
سوم، آنكه هيچ مقام و مالى او را در برابر تو دگرگون نسازد.
چهارم، آنكه از چيزى كه توان آن را دارد براى تو فروگذار نكند. و پنجم، آنكه همه اين ويژگىها را داشته باشد و تو را در بيچارگى رها نكند. (بحارالانوار، ج 78، ص 249)
اميرالمؤمنين(ع) درباره ويژگيهاي دوستان بدي كه باید از آنها پرهيز كرد، فرمودند: ينبغى للمسلم اين يجتنب مؤاخاة ثلاثه: الماجن و الحمق و الكذاب…؛ شايسته است كه انسان مسلمان از دوستى با سه گروه بپرهيزد: بىپروا، احمق و دروغگو. اما شخص بىپروا عمل خود را نزد تو زیبا جلوه مىدهد و خوش دارد كه مانند او باشى و در كار دين و معاد، تو را يارى نمىدهد، نزديكى با او جفا و سنگدلى است، رفت و آمد با او برايت ننگ است. اما احمق، او تو را به خير و صواب راهنمايى نمىكند، در بازداشتن بدى از تو به او اميدى نيست، حتى اگر بكوشد. بسا كه سود تو را خواهد ولى به تو زيان رساند. پس مرگش بهتر از حيات و سكوتش بهتر از سخن گفتن و دورياش بهتر از نزديكى است.
و اما دروغگو با او هيچ خوشىاى تو را گوارا نيست، سخن تو را نزد ديگران مىبرد و سخن ديگران را نزد تو مىآورد. هرگاه سخنى را نقل كند، آن را با چيزهاى ديگر پر و بال دهد. چنانكه حتى وقتى راست گويد تصديق نمىشود. مردم را به دشمنى برانگيزد و در سينهها كينه روياند. پس از خدا بترسيد و مراقب خود باشيد. (المحجة البيضا، ج 3، ص 311)
رابطه دوستي باید با هدف كمالي و تقربي باشد؛ زيرا اين گونه دوستيهاست كه آثارو پيامدهاي بسيار مثبتي براي دو طرف به بار ميآورد. از امام باقر(ع) روايت شده است: لَو أنَّ رَجُلاً أحَبَّ رَجُلاً للّه ِ لَأَثابَهُ اللّه ُ عَلى حُبِّهِ إيّاهُ و إن كانَ المَحبوبُ في عِلمِ اللّه ِ مِن أهلِ النّارِ. و لَو أنَّ رَجُلاً أبغَضَ رَجُلاً للّه ِ لَأَثابَهُ اللّه ُ عَلى بُغضِهِ إيّاهُ و إن كانَ المُبغَضُ في عِلمِ اللّه ِ مِن أهلِ الجَنَّةِ؛ اگر كسى ديگرى را براى خدا دوست بدارد، خداوند به سبب اين دوستى، به او پاداش خواهد داد، گرچه آن شخصِ مورد دوستى، نزد خدا دوزخى باشد و اگر كسى ديگرى را براى خدا دشمن بدارد، خداوند به سبب اين دشمنى به او پاداش خواهد داد، گرچه آن شخصِ مورد دشمنى، نزد خدا از بهشتيان باشد. (المحجة البيضاء، ج 3، ص 292)
دنبال دوست بيعيب نگرد
در آيات و روايات براي دوست خوب شرايط بسياري گفتهاند ولي اين بدان معنا نيست كه انسان دنبال خوب مطلق باشد؛ زيرا دوست بيعيب را نمیتوان يافت و هركسي به هر حال عيبي دارد.
از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمودند: لا تَطلُب مِنَ الدُّنيا أربَعَةً؛ فَإِنَّكَ لا تَجِدُها و أنتَ لابُدَّ لَكَ مِنها: عالِما يَستَعمِلُ عِلمَهُ؛ فَتَبقى بِلا عالِمٍ، و عَمَلاً بِغَيرِ رِياءٍ؛ فَتَبقى بِلا عَمَلٍ، و طَعاما بِلا شُبهَةٍ؛ فَتَبقى بِلا طَعامٍ، و صَديقا بِلا عَيبٍ؛ فَتَبقى بِلا صَديقٍ؛ در دنيا جوياى چهار چيز مباش كه آنها را نخواهى يافت، حال آنكه به آنها نيازمندى: عالمى كه علم خود را به كار بندد، پس بىعالم مىمانى؛ عملى پاك از رياكارى، كه در اين صورت، بىعمل مىمانى؛ غذايى دور از شبهه[حُرمت]، كه بىغذا مىمانى؛ و دوستى بىعيب، كه بىدوست مىمانى. (اثني عشريه في مواعظ العدديه، ص 169)
معیار بهترین دوست
رسول خدا در حدیثی جامع، معیار بهترین دوست و رفیق را با ذکر سه نشانه بیان کرده و فرموده است: قالُوا] الحَوارِيّونَ لعيسى ع ]: يا رُوحَ اللّه ِ، فمَن نُجالِسُ إذا؟ قالَ: مَن يُذَكِّرُكُمُ اللّه َ رُؤيَتُهُ، و يَزيدُ في عِلْمِكُم منطِقُهُ، و يُرَغِّبُكُم في الآخِرَةِ عَمَلُهُ؛ حواريان عيسى(ع) عرض كردند: يا روح اللّه! با چه كسى همنشين شويم؟ فرمود: با آن كه ديدارش شما را به ياد خدا اندازد و سخنش بر دانش شما بيفزايد و كردارش شما را به آخرت ترغيب كند. (تحف العقول: 44 )