اعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیمعارف قرآنی

يهود از منظر قرآن

در قرآن كريم داستان هيچ امتى به اندازه بنى اسرائيل مطرح نشده است، چنانكه نام حضرت موسى (ع) نيز بسيار بيشتر از نام پيامبران ديگر تكرار شده است.[1] دليل اين مطلب آن است كه در تاريخ پر فراز و نشيب بنى اسرائيل، عبرت ها و درس هاى فراوانى وجود دارد كه تأمل در آنها براى جويندگان راه حقيقت و كمال بسيار راهگشاست. داستان ها و مطالبى را كه قرآن مجيد در مورد يهوديان در آيات گوناگون بيان مى دارد، داراى ابعاد مختلفى است كه تفكّر در آن ابعاد، حقايق بسيارى را روشن مى سازد. در اين مقال بر آنيم تا با مرورى گذرا بر سه بعد مهم و اساسى تاريخ يهود، يعنى نعمت هايى كه خداى متعال به يهود عطا فرمود، اوصاف يهود و عقوبت هايى كه دامنگير يهود شد، گوشه اى از حقايق قرآنى در اين زمينه را متذكّر شويم.

نعمت هاى عطا شده به يهود

نگاهى اجمالى به نعمت هايى كه خداوند به بنى اسرائيل عطا فرموده، تعجّب  هر انسانى را بر مى انگيزد. اين نعمت ها، هم از نظر كميت زياد هستند و هم از نظر كيفيت بزرگ و چشمگير. خداوند يكى از بزرگ ترين پيامبران الهى يعنى حضرت موسى (ع) را كه سومين پيامبر اولوالعزم  و داراى كتاب آسمانى و شريعت مستقلى بود به سوى يهود مبعوث نمود، و با اين نعمت بزرگ يهوديان رااز دست فرعون و لشگريانش خلاصى بخشيد. در حالى كه فرعونيان سال هاى متمادى، بنى اسرائيل را به بردگى كشيده، پسران آنان را مى كشتند و زنانشان را زنده نگه مى داشتند: «وإذ نجيّناكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم».[2] زمانى كه بنى اسرائيل با وحى الهى و دستور حضرت موسى (ع) از شهر خارج شدند و فرعونيان به تعقيب آنان پرداختند، خداوند كريم باز هم يهوديان را مشمول نعمت خويش قرار داد و رودخانه نيل را شكافت تا بنى اسرايل از آن عبور كنند و هنگامى كه فرعون و لشگريانش وارد رودخانه شدند، خداوند به آب فرمان داد تا به حالت سابق برگشته و فرعونيان را غرق سازد: «وإذ فرقنا بكم البحر فأنجينكم وأغرقنا ءال فرعون».[3] پس از آن خداوند نعمتى ديگر به بنى اسرائيل عنايت فرمود و آنان را وارث شرق و غرب زمين قرار داد: «وأورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض ومغاربها».[4] از ديگر نعمت هاى الهى به يهود، برخوردار نمودن آنان از روزى هاى پاكيزه[5] و جارى ساختن آب از سنگ براى آنها بود.[6] همچنين در زمانى كه يهوديان به مدت چهل سال در بيابان سرگردان بودند، خداوند ابرها را سايه بان آنان قرار داده و از طريق غير عادى به آنان روز داد.[7] آيه 20 سوره مائده، پس از اشاره به اينكه خداوند در بنى اسرائيل پيامبرانى را قرار داده و به يهوديان سلطنت بخشيد، اين مطلب را بيان مى دارد كه خداوند به بنى اسرائيل نعمت هايى عطا فرمود كه تا آن زمان به هيچ كس عطا نكرده بود: «… يقوم اذكروا نعمة الله عليكم إذ جعل فيكم انبياء و جعلكم ملوكاً وءاتكم ما لم يؤت أحداً من العالمين»[8]و به اين صورت خداوند بخشنده با اين نعمت هاى بى نظير، بنى اسرائيل را بر همه عالميان آن زمان برترى داد: «يبنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم وأنّى فضّلتكم على العالمين»[9].

اوصاف يهود

با نعمت هاى عظيمى كه خداوند به بنى اسرائيل عطا فرمود، انتظار مى رفت يهوديان بااستفاده صحيح از نعمت ها، راه بندگى و اخلاص را در پيش گرفته و با اطاعت از فرمان هاى الهى و دستورات حضرت موسى (ع) به امّتى كامل و نمونه تبديل شوند. امّا متأسفانه نه تنها چنين نشد، بلكه يهوديان با عصيان گرى و سرپيچى از دستورات خداوند متعال و حضرت موسى (ع) و با دنياطلبى بيش از حدّ و فراموش كردن آخرت، خود را به يكى از بدترين ملّت ها در طول تاريخ تبديل كردند. از جمع بندى آيات قرآن چنين به دست مى آيد كه يهود، قومى حسّ گرا بوده و براى مادّه اصالت قائل بودند، يعنى تنها چيزهايى را قبول داشتند كه مادّى و محسوس باشد. از همين رو تصوّرشان در مورد خداى متعال نيز اين بود كه او جسمى مانند ديگر اجسام است.[10] به همين دليل زمانى كه قومى را مشاهده كردند كه بت هايى را مى پرستيدند، از حضرت موسى(عليه السلام) تقاضا كردند تا براى آنها نيز خدايى مانند آن بت ها قرار دهد تا آن او را بپرستند: «فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْم يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَام لَّهُمْ قَالُواْ يَـمُوسَى اجْعَل لَّنَآ إِلَـهًا كَمَا لَهُمْ ءَالِهَة»،[11] و نيز پس از رفتن حضرت موسى(عليه السلام) به ميقات پروردگار، به آسانى فريب سامرى را خورده و گوساله پرست شدند.[12] آنان عقيده داشتند تنها چيزى را مى توان پذيرفت كه بتوان را تجربه كرد و چيزى كه قابل تجربه و مشاهد نباشد وجود ندارد. به همين جهت از حضرت موسى(عليه السلام)خواستند تا خدا را به آنها نشان دهد، به گونه اى كه با چشم هاى مادّى خود او را ببينند[13]: «وَ إِذْ قُلْتُمْ يَـمُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَة».[14] ناگفته نماند كه تورات تحريف شده فعلى نيز اين عقايد را تقويت مى كند، زيرا در آن هيچ ذكرى از آخرت به ميان نيامده، و خداوند سبحان و امور معنوى، به شكل مادّى و جسمانى مطرح شده است. قرآن يكى از اوصاف يهوديان را حرص فراوان و شيفتگى بيش از حدّ آنان به دنيا دانسته و بيان مى دارد كه هر يك از يهوديان دوست دارد هزار سال عمر كند: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَوة وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة».[15]

يهود با وجود رذايل فراوانى كه دارند، ادعاهاى دروغينى نيز دارند كه باطن خبيث آنان را بيش از پيش روشن مى سازد. آنان امتى نژادپرست بوده و عقيده دارند ملت يهود سرور ساير ملتهاست. يهود با ملتهاى ديگر مانند حيوانات برخورد مى كنند و معتقدند هر گونه برخوردى با غير يهود براى آنان جايز بوده و گناهى در پى ندارد. به همين دليل نسبت به ديگران مرتكب هر نوع جنايت مالى و جانى مى شوند.[16] بنى اسرائيل علاوه بر اهانت به خداى متعال و حضرت موسى(عليه السلام) و ملتهاى ديگر، به يكى از فرشتگان بزرگ الهى يعنى جبرئيل(عليه السلام) نيز توهين نموده و با او اظهار دشمنى مى كنند. از اين رو زمانى كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) از آنها دعوت كرد تا به قرآن ايماند بياورند، در پاسخ گفتند: چون قرآن را جبرئيل نازل كرده، به آن ايمان نمى آوريم. اگر ميكائيل آن را نازل مى كرد ايمان مى آوريم.[17] خداوند در جواب اين سخن بيان مى دارد كه جبرئيل فرستاده اى الهى است كه از جانب خدا مأموريت دارد تا قرآن را نازل كند: «قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّه».[18] از ديگر اوصاف يهود، دشمنى شديد آنان با مسلمانان است كه علّت آن چيزى جز حسادت تكبّر و خودپسندى نيست. قرآن مجيد، دشمن ترين دشمنان مسلمانان را يهود معرفى كرده است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَ وَةً لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ الْيَهُود …»[19] به دليل همين حسادت و خودبينى، زمانى كه قرآن نازل شد و يهوديان عظمت آن را درك كردند، به جاى آن كه به اين كتاب الهى ايمان بياورند از روى حسد و براى از دست ندادن رياست، به آن كافر شدند.[20]

يهوديان داراى رذائل  ديگرى نيز هستند كه توضيح تمام آنها مجالى طولانى مى طلبد. برخى از اين صفات ناپسند به صورت اشاره عبارتند از: حضرت موسى(عليه السلام) را اذيت كردند،[21] و به ايشان نسبت استهزاء دادند،[22]قساوت قلوب آنان از سنگ هم بيشتر است،[23] آنها خود فاسقند[24] و براى ايجاد فساد در زمين تلاش مى كنند،[25] امتى پيمان شكن بوده[26] و آيات الهى را به قيمتى ناچيز مى فروشند،[27] در امر دين تساهل و تسامح دارند،[28] اهل نفاق هستند و حتى مى خواهند خدا را نيز فريب دهند،[29] قدرت مطلق الهى را قبول ندارند[30]و…

عقوبت هاى نازل شده بر يهود

با توجه به اين كه يهوديان در مقابل نعمت هاى عظيم الهى، راه كفر و معصيت را در پيش گرفتند، در نتيجه آن به عقوبت هاى گوناگونى مبتلا شدند. مهم ترين عقوبت آنان اين بود كه خداوند هدايت و رحمت خود را از آنان قطع كرد آنان را مورد لعن خويش قرار داد: «لعنهم اللّه بكفرهم».[31] از ديگر عقوبت هاى الهى آن بود كه يهوديان به مدت 40 سال در بيابان سرگردان بودند به گونه اى كه پس از مدّتى راه پيمايى مى ديدند دوباره به جاى اوّلشان بازگشته اند:[32] «… أربعين سنةً يتيهون في الأرض».[33] آيات 4 تا 7 سوره إسراء اين مطلب را بيان كرده اند كه بنى اسرائيل دوبار در سرزمين بيت المقدس، فسادى عظيم بر پا كرده و به صورتى وقيحانه گردنكشى مى كنند. در هر دو بار خداوند يهود را به شدّت مجازات كرده و بندگانى را مى فرستد تا با كشته و زخمى كردن آنان، شكست سنگينى را بر آنها تحميل كرده و آنان را به خوارى و ذلّت بكشانند. امروزه نيز مشاهده مى كنيم كه يهوديان فسادى عظيم در سرزمين فلسطين بر پا كرده و جنايتى هولناك و بى سابقه را رقم مى زنند. از آيات قرآن مى توان فهميد كه اين بار هم خداند آنان را به شدّت عقوبت نموده و به دست لشكر اسلام به خاك ذلّت و مسكنت مى نشاند. به اميد روزى كه شاهد پيروزى لشكر اسلام و شكست صهيونيست جهانى و خوارى آنان باشيم.

[1] – الميزان، ج1، ص209.

[2] – سوره اعراف، آيه 141.

[3] – سوره بقره، آيه 50.

[4] – سوره اعراف، آيه 137.

[5] – سوره يونس، آيه 10.

[6] – سوره بقره، آيه 60.

[7] – سوره بقره، آيه 57.

[8] – سوره مائده، آيه 20.

[9] – سوره بقره، آيه 47.

[10] – الميزان، ج8، ص234.

[11]. سوره اعراف،  آيه 138.

[12]. سوره طه، آيه 88 و 91.

[13]. الميزان، ج 1، ص 201.

[14]. سوره بقره، آيه 55.

[15]. سوره بقره، آيه 96.

[16]. الميزان، ج 3، ص 261.

[17]. مجمع البيان، ج 1، ص 315.

[18]. سوره بقره، آيه 97.

[19]. سوره مائده، آيه 82.

[20]. كنز الدقائق، ج 1، ص 297.

[21]. سوره صف، آيه 5.

[22]. سوره بقره، آيه 67.

[23]. سوره بقره، آيه 74.

[24]. سوره صف، آيه 5.

[25]. سوره مائده، آيه 64.

[26]. سوره نساء، آيه 155.

[27]. سوره آل عمران، آيه 187.

[28]. الميزان، ج 8، 293.

[29]. همان، ج 7، ص 214.

[30]. همان، ج 7، ص 32.

[31] – سوره نساء، آيه 46.

[32] – تبيان، ج1، ص259.

[33] – سوره مائده، آيه 26.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا