اخلاقی - تربیتیمعارف قرآنی

آثار خوف و خشيت از خدا در زندگي(2)

در بخش نخست مقاله حاضر نويسنده ضمن بررسي پديده ترس در انسان و ويژگي هاي ترس ارزشي و غيرارزشي، چرايي و لزوم خوف از خدا را مورد بررسي قرار داد،

در ادامه آثار خشيت و خوف از خدا در تكامل معنوي انسان تبيين و تحليل شده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

 

عوامل خوف از خدا

خوف به معناي ترس اگر نسبت به هر كسي ناپسند باشد، اما نسبت به عظمت، جلال و جبروت خداوندي، شايسته و پسنديده است. در اين ميان خشيت كه مرتبه اي برتر و بالاتر از خوف است، از جايگاه و ارزش بيش تري برخوردار مي باشد. از اين رو ترس از خداوند معنا و مفهومي ارزشي مي يابد، اين در حالي است كه آدمي نسبت به هر كس ديگري اگر ترس داشته باشد، نه تنها ارزشي نيست بلكه موجبات افسردگي روحي و رواني و اضطراب در فكر و انديشه و تعادل رفتاري مي شود؛ زيرا ترس، حالتي دروني و واكنشي نسبت به چيزي است كه در آينده با آن روبه رو مي شود.

ترس مي تواند به صورت حال باشد و نيز مي تواند به شكل مقام و ملكه تحقق يابد. از اين رو گاه سخن از ترس نسبت به آينده و از دست دادن چيزي است ولي گاه ديگر به گونه اي است كه شخص نسبت به آينده همواره هراسناك است كه در اين صورت به شخص، ترسو مي گويند. ترسو كسي است كه همواره در حالت خوف و هراس نسبت به آينده است. اگر اين ترس نسبت به امور دنيوي باشد ترسو بودن امري زشت و ناپسند و ضدارزشي شمرده مي شود ولي ترسو بودن نسبت به امور اخروي امري پسنديده و ارزشي است و چنين شخصي تجليل شده و مورد تكريم و احترام قرار مي گيرد؛ زيرا ترس از مسايل اخروي امري است كه به ترس از خدا بازمي گردد.

خوف از مقام جلال

خداوند داراي اسماي حسناي كمالي است. اين اسماي كمالي جز اسم مستاثر آن، به گونه اي است كه در نقش ربوبيت ظاهر مي شود. به اين معنا كه الله كه اسم جامع و كامل و تمام اسماي حسناي الهي است، در مقام ربوبيت، ظهور و تجلي كرده است. از اين رو خداوند خود را اين گونه مي ستايد كه: الحمدلله رب العالمين، ستايش از آن الله است كه او رب جهانيان است. (سوره حمد، آيه 2)

پس «الله» با تمام اسماي حسناي خويش از آن رو تجلي و ظهور كرده و از مقام «هو» بيرون آمده تا در نقش ربوبيت جهانيان و پروردگاري عالميان عمل كند. بر اين اساس همه نام ها و اسماي الهي را بايد در حوزه ربوبيت تحليل كرد و فهميد.

«الله» نامي است كه دربرگيرنده همه اسماي حسناي الهي است. اين نام ها دو دسته اصلي را تشكيل مي دهند كه به اسماي جمالي و جلالي خوانده مي شوند. نام هاي جلالي مرتبط به حوزه عظمت است. از اسماء و نام هاي جلالي مي توان به جبار و قهار و منتقم و مانند آن اشاره كرد. در كنار اين نام ها مي توان از اسماي جمالي چون رحيم و رئوف و رازق و مانند آن سخن گفت. تجلي كامل اسماي جمالي را مي توان در بهشت با همه درجات و مراتب آن جست، چنان كه نام هاي جلالي را مي توان در مظهريت دوزخ و مراتب و درجات آن پيدا كرد.

انسان خود آينه تمام نماي جلال و جمال الهي است؛ زيرا به تعليم اسمايي از سوي خداوند همه اسماي خداوندي را در خود به شكل قوه دارا مي باشد كه تنها برخي از انسان هاي كامل آن را به فعليت تمام و كامل آن رسانيده و از همه اسماي الهي در وجود و ذات خويش بهره مند گشته اند.

انسان، اين آينه جلال و جمال الهي، همان چيزهايي را كه در خداوند، ذاتي است، به شكل عرضي در خود دارا مي باشد و مي تواند از مقام جلال و يا جمال خويش ظهور و بروز كند. هر انساني به يك اسم بيش از ديگر اسماي وديعه گذاري شده در ذات خويش، گرايش دارد؛ از اين رو در اصطلاحات عرفاني سخن از علي قلب عيسي(ع) و يا علي قلب يوسف(ع) و يا علي قلب موسي(ع) به ميان آمده است كه به معناي آن است كه شخص همانند حضرت عيسي(ع) انساني با گرايش باطني و معنوي و قدرت دم مسيحايي است. هركسي به اسمي از اسماي الهي گرايش بيشتر نشان مي دهد و آثار آن در وي بيشتر ظهور و بروز مي كند. حضرت يحيي(ع) كسي بود كه اسماي جلالي در وي بروز و ظهور بيشتري داشت لذا اهل خوف و خشيت از مقام جلال بود. در اين ميان تنها پيامبر ختمي مرتبت، حضرت محمد(ص) است كه مظهريت مطلق و كامل همه اسماي الهي را دارا مي باشد و تمام نام ها و اسماي الهي در وي يكسان به صورت اعتدال كامل ظهور يافته است. از اين رو در قرآن از وي به نام اسوه كامل و الگوي برتر و مطلق ياد مي شود. بر انسان است كه همانند پيامبر(ص) شود و دراين راه با بهره مندي از اسلام كه از چنين خصوصيت اعتدالي و كمال اسمايي برخوردار است، سود برد تا به اين مقامات به شكل اعتدالي دست يابد. براين اساس اسلام را دين كامل و تمام ناميده اند كه از ظرفيت رهبري آدمي به سوي اعتدال اسمايي برخوردار مي باشد و موجب مي شود تا آدمي به كمال مطلق دست يابد.

با اين همه، انسان ها به عللي، تنها به اسم يا اسماي خاصي گرايش بيشتر دارند و آثار آن اسم در ايشان تجلي مي يابد. برخي در مقام جلال و برخي در مقام جمال هستند، و آثار جلالي و يا جمالي در آنان به تنهايي ظهور و بروز مي كند.

اما انسان كامل كسي است كه مراعات اعتدال را ازطريق بهره مندي از آموزه هاي اعتدالي اسلام داشته باشد تا بتواند ميان اسماي جمالي و جلالي نوعي اعتدال پديد آورد. اين گونه است كه شخص همان اندازه كه داراي خوف است از رجا برخوردار مي باشد و هيچ يك از كفه هاي ترازوي خوف يا رجا بر ديگري برتري نخواهد يافت. اين همان چيزي است كه اسلام از طريق آموزه هاي خويش به مؤمنان مي آموزد و پرورش مي دهد.براين اساس لازم است كه انسان همان اندازه كه به جمال الهي گرايش دارد و رجا و اميد به كرم، رحمت و فضل الهي دارد از جلال الهي بهراسد و نسبت به جلال الهي خوفناك باشد. اين گونه است كه در آيات قرآني از خوف و رجا به يكسان و از بشارت و تنذير به تساوي سخن رفته است.

خوف از عذاب

تنذير خداوندي نسبت به اسماي جلالي از آن روست تا آدمي از حدود الهي تجاوز نكند و در مسير كمالي تنها در حوزه هايي گام بردارد كه مجاز به حركت در آن است. انسان مومن همواره از اين بيمناك است كه كاري كند كه تجاوز از حدود الهي و مرزهاي قوانين خداوندي باشد؛ زيرا هواهاي نفساني و وسوسه هاي ابليسي وشياطين جني و انسي پيوسته آدمي را به سوي تجاوز و تعدي و فجور دعوت مي كنند كه نتيجه آن چيزي جز ظهور و بروز خداوند به اسماي جلالي نيست و پيامد آن جز دوزخ و آتش هاي فروزان در جان هاي آدمي نمي باشد.

البته انسان مومن از آن جايي كه در مقام ربوبيت است كه از طريق عبوديت به دست آورده، مي كوشد تا نسبت به ديگران نيز دلسوز و مهربان باشد. اين دلسوزي سبب مي شود كه افزون بر خوف بر نفس خويش بر ديگران نيز هراسان و بيمناك باشد. از اين رو خداوند در آيه 57 سوره اسراء دعوت كنندگان به توحيد و ايمان به خداوند را هم خائف وهراسان برخود و هم بر ديگران مي شمارد. در آيات 28 تا 31 تشريح مي كند كه چگونه مومن آل فرعون بر قوم خويش از گرفتار شدن به كيفري همچون عذاب هاي اقوام پيشين هراسان بوده است.

وي هم چنين مي ترسيد كه قوم خويش گرفتار عذاب هاي اخروي شوند كه بسيار سخت ترو دشوارتر است (آيات، 28 تا 32)

چنين ترس و نگراني را قرآن از ابراهيم (ع) نيز گزارش مي كند كه وي نگران گرفتار شدن عمو و سرپرست خويش آزر بوده است كه اگر روش خود را ادامه دهد و بر گمراهي و بت پرستي خويش باقي بماند، در نهايت گرفتار عذاب الهي شود. (مريم، آيات 41 تا 45)

آيات بسيار ديگر گزارش مي كند كه پيامبران (ع) همواره بر گرفتاري اقوام خويش به عذاب هاي دنيوي و اخروي و تجلي خداوند به اسماي جلالي ، هراسان و بيمناك بوده اند و آنان را به بازگشت به سوي خداوند دعوت كرده و از عذاب هاي دوگانه دنيوي و اخروي الهي بيم مي دادند. (شعراء، آيات 123 و 135 ؛ و هود، آيات 2و 3 ؛ و احقاف، آيات 21 و 22)

اهل خوف چه كساني هستند؟

رفتار كساني كه اهل خوف از خداوند هستند، رفتارهاي پسنديده و درچارچوب دستورهاي الهي است. از اين رو اهل خوف الهي مردمان متقي هستند و از هر گونه رفتارهاي ناپسند و زشت و اعمال خلاف قانون اسلام و آموزه هاي وحياني پرهيز مي كنند. همواره مي كوشند تا رضايت خداوند را به دست آورند و خشنودي او را بر خشنودي هركس ديگري مقدم دارند. (بينه، آيه 8) ازبدي ها اجتناب مي كنند (آل عمران، آيه 30 و نیز الرحمن، آيه 46) و از محرمات دوري و پرهيز مي نمايند. (بقره ، آيه 235 و مائده، آيات 90 و 92) هرگز كسي را نمي كشند. (مائده، آيه 28) اينان افرادي هستند كه خشم الهي را نسبت به مشركان و كافران مي دانند و براين پايه مي كوشند تا از دشمنان خدا نيز پرهيز كنند و دشمن خدا را دشمن خويش بشمارند. اين گونه است كه از كافران (حشر، آيه 16) و مشركان (انفال، آيه 48) اجتناب مي كنند و با آنان دوستي نمي كنند و ولايت و حكومت ايشان را نمي پذيرند، چه اين، ولايت دوستي باشد و چه ولايت سرپرستي و قيمومت و رهبري( آل عمران، آيه 28)

اهل خوف كساني هستند كه از هواي نفس مي گريزند (نازعات، آيه 40) و درانجام اوامر الهي كوتاهي نمي كنند (نحل، آيه 509 ) ، به نيازمندان رسيدگي مي كنند(انسان، آيات 8 و 10)، اهل خشوع( بقره آيه 74) و خضوع هستند و دركارهاي خير سبقت مي جويند (مومنون، آيات 57 و 60 و 61)

بطور كلي اهل خوف كساني هستند كه همواره در زندگي خويش نشانه هاي ايمان را بروز مي دهند و دركارهاي خير و نيك شتاب مي گيرند.

خوف كافران در دنيا و آخرت

كافران و سست ايمان ها در دنيا و آخرت گرفتار خوف هستند؛ زيرا نسبت به ربوبيت خداوندي در دنيا ايماني ندارند و هر لحظه از اين كه چيزي را از دست دهند، اندوهگين مي شوند و نسبت به آينده ترس دارند. ترس و اندوه در كافران امري دايمي است. ترس در ايشان به گونه اي است كه هر آن ممكن است در دام مرگ گرفتار شوند. (احزاب، آيات 10 و 19) ترس زياد در ايشان عامل خروج چشم هاي آنان از حالت عادي مي شود. (ابراهيم، آيه 43 ؛ و احزاب، آيات 10 و 19)

عدم تعادل رواني (همان) و گردش چشم ها (همان) از اموري است كه در آيات قرآني به ترس كافران و افراد سست ايمان اشاره دارد. در آخرت نيز آنان گرفتار ترس هستند و آثار آن در ايشان بروز مي كند.

خوف مؤمنان در دنيا و رهايي از آن در آخرت

آيات قرآني يكي از صفات مؤمنان را خوف ارزشي آنان در دنيا مي داند كه همواره از خداوند و جلال وي در هراس و ترس هستند و همراه طمع و اميد به جمال الهي، از جلال الهي مي هراسند. اما مؤمنان كساني نيستند كه داراي خوف ضدارزشي باشند و نسبت به مسايل دنيوي اندوهگين شوند و ترس و خوفي داشته باشند. هر چه ايمان در انسان قوي تر شود، خوف ارزشي نيز ازدياد مي يابد تا به جايي كه به خشيت مي رسد و در مقابل، خوف ضدارزشي در ايشان كاهش مي يابد و به نوعي از اطمينان و آرامش مي رسند. از اين رو حزن و خوفي نسبت به مسايل دنيوي ندارند، در حالي كه نسبت به عظمت و جلال خداوندي خوف و خشيت دارند. (رعد، آيات 19 و 21 ؛ و فاطر، آيه 28)

خوف از خداوند اگر در نهان باشد، ارزشي تر است و موجب بهره مندي شخص از بشارت ها و پاداش هاي الهي مي شود. (يس، آيه 11)

بنابراين خوف مؤمنان نسبت به خداوند و نه مسايل دنيوي، امري طبيعي و تمجيد شده است. اين كه مؤمنان نسبت به مسايل دنيوي خوف و حزني ندارند، از آن روست كه مي دانند خداوند، همگان از جمله مؤمنان را به اموري چون ترس از دست دادن مال و جان و مانند آن آزمايش مي كند. (بقره، آيه 155)

مؤمن تا در دنياست از اين مي ترسد كه گرفتار آزمون ها و فتنه هايي شود كه نتواند سربلند از آن بيرون آيد؛ از جمله ترس از اين كه مرتد و يا سنگسار شود (كهف، آيات 19 و 20)

مؤمن به علم و عقل خويش از جلال الهي آگاهي دارد و از آن مقام مي هراسد (رعد، آيات 19 و 21 ؛ و نيز فاطر آيه 28 ؛و زمر، آيه 9 ؛ و مائده، آيه 44)

آثار خوف از خداوند و عذابهاي الهي

براي خوف از خداوند و عذاب هاي الهي آثار و كاركردهائي در آيات قرآني بيان شده است كه در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود.

از جمله كاركردهاي خوف انسان از عذاب الهي و ظهور خداوند به اسماي جلالي در حق او، آن است كه وي براي رهايي از ظهور خداوند به اسماي جلالي، گام هايي براي ساختن دژي از توحيد و جمال در اطراف خويش برمي دارد. از جمله اين كارها آن است كه شخص با اطعام به انسان هاي بينوا و نيازمند مي كوشد تا نقش رحمانيت را در خود تقويت كند و ظهور جمالي را در خود افزايش دهد. از اين رو در آيات 8 تا 10 سوره انسان هنگامي كه از انگيزه هاي اهل بيت(ع) براي اطعام خالصانه به مسكين و يتيم و اسير سخن مي گويد از ترس از عذاب هاي قيامتي به عنوان انگيزه اعمال و اطعام آنان ياد مي كند و مي فرمايد: ويطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاء و لاشكورا انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا؛ و به ]پاس[ دوستي ]خدا[، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مي دادند. ما براي خشنودي خداست كه به شما مي خورانيم و پاداش و سپاسي از شما نمي خواهيم ما از پروردگارمان از روز عبوسي سخت، هراسناكيم.

در حقيقت مي توان كاركرد ترس از ظهور خداوندي در صورت جلالي و ترس از عذاب هاي قيامتي را، توجه انسان به ديگران با مظهريت رحمانيت و اسماي جمالي دانست. به سخن ديگر انسان براي اين كه گرفتار جلال خداوند نشود، به جمال او مي گريزد و براي جلب و جذب جمال الهي، مي كوشد تا خود را مظهر جمال الهي قرار دهد تا واكنش خداوندي نسبت به او نيز جمالي باشد و در جلال ظهور و تجلي نكند.

به عبارت ديگر، انسان با انجام اعمال نيك و پسنديده و ظهور در مقام رحمان و رحيم مي كوشد تا اسماي جمالي را در خود تقويت كرده و خود را مظهر جمال الهي نشان داده و خداوند را در جمال الهي ديدار كند.

از آن جايي كه فرمان خدا، گريز به سوي الله است، مي توان گفت كه اين گريز بايد به شكل اعتدالي باشد؛ زيرا الله اسم كمالي خداوند و دربردارنده اسماي جلالي و جمالي است و دعوت به گريز به سوي الله به معناي آن است كه انسان بايد به سوي خداوند در مظهريت كمالي آن بگريزد. اين بدان معنا خواهد بود كه انسان بايد كاري كند كه مظهر اسماي كمالي خداوند باشد كه در اين صورت حتي خشم و غضب او براي خداوند خواهد بود، چنان كه مهر و رحمانيت وي نيز اين گونه است. اين چيزي است كه در بيان و سيره امير مؤمنان(ع) به خوبي ديده شده است. آن حضرت خشم و غضب خويش را همانند مهر و محبت خود براي خدا قرار داده بود و حتي دمي براي غير خدا خشم و غضب نكرد و يا مهر و محبت نورزيد.

از ديگر آثار و كاركردهاي خوف و ترس از مقام جلال و عذاب الهي آن است كه ديگران عبرت مي گيرند و در پي تجاوز به حقوق مردم و حدود الهي نمي روند. اين مطلبي است كه خداوند در آيات 32 تا 37 سوره ذاريات و نيز 102 و 103 سوره هود بدان اشاره كرده است؛ زيرا كيفر ستمگران و تجلي خداوند به نام هاي جلالي موجب مي شود تا مايه عبرت آموزي بيمناكان از عذاب آخرت شود و زمينه عبرت آموزي از كيفر مجرمان فراهم آيد.

ظهور و بروز خداوند در اسم جلالي موجب مي شود كه دشمن اصلي بشر يعني ابليس حتي از پيش مومنان بگريزد و جنگ را رها كرده و فرار را برقرار ترجيح دهد. (انفال، آيه 48 ؛و نيز مجمع البيان، ج 3 و 4 ، ص 843)

ترس از پيامدهاي خطرناك و غيرقابل پيش بيني نيز عاملي است كه باعث مي شود دشمنان نسبت به مؤمنان عمل هاي تند و شديدي انجام ندهند و كاري نكنند كه خود را گرفتار عذاب هاي پيش بيني شده نمايند. بسياري از مردم به سبب همين احتمال است كه رفتارهاي خويش را متعادل مي سازند وخود را از افراط وتفريط و تجاوز به حقوق مردم بازمي دارند.

پاداش خوف از عذاب

اگر كسي اين گونه عمل كند و از خداوند هراسناك باشد، اميد آن است كه از سوي خداوند مورد تكريم و احترام قرارگرفته و در بهشت جاودانه مسكن گزيند. (معارج، آيات 27 و35)

از ديگر پاداش هايي كه قرآن بيان مي دارد شادماني مؤمنان ازسوي خداوند است، شادماني اي كه پاياني ندارد و هيچ عامل بيروني ويا دروني نمي تواند آن را به غم و اندوه تبديل كند؛ زيرا كسي كه از خدا و جمال الهي مي هراسيد و در زندگي خويش به حدود الهي تجاوز نمي كرد و بلكه همواره به مهرباني و احسان و كمك به مردم براي رضاي خداوند مي انديشيد، از مهر الهي برخوردار بوده و در بهشت رضوان با سلام و سلامت وارد مي شود و جمال كامل الهي را رويت مي كند. (انسان ، آيات 5 تا 10)

مصونيت يابي شخص از كيفر و عذاب هاي الهي و دوزخ از ديگر پاداش هايي است كه خداوند در آيات پيش گفته براي انسان هاي بيمناك از عذاب هاي الهي بيان مي كند.

بنابراين هركسي كه بخواهد از مقام جلال الهي بگريزد و از جمال مطلق الهي بهره گيرد مي بايست همواره از جلال خداوندي هراسان باشد وكاري نكند تا اسير خشم و غضب الهي شده و در دوزخ خشم و انتقام الهي در دنيا و آخرت گرفتار آيد.

در سيره پيامبران(ع) و امامان(ع) بسيار به اين مسئله توجه داده شده كه پيامبران(ع) و امامان(ع) با آن كه خود در همه حوزه هاي كمالي به عالي ترين رتبه رسيده بودند، با اين همه مي كوشيدند تا خود را از جلال الهي دور نگه دارند. همين تجلي جلالي و عظمت الهي موجب شده بود كه در هنگام حضور دربرابر خداوند، اندام وكالبدشان به لرزه درآيد و از خوف خدا و عذاب الهي چهره و رخساره شان زردگون شود.

خوف و خشيت، عامل حركت به سوي كمال

خوف و خشيت ارزشي موجب مي شود تا انسان به سوي كمال حركت كند و از آنجايي كه خداوند داراي صفات جلالي و جمالي است كه در مجموع از آن به كمال ياد مي كنند، انسان نيز در ذات خويش داراي اين مجموعه صفات جلالي و جمالي است. بنابراين بايد با حركت به سوي اسماي الهي، خود را همانند خداوند ساخته و صبغه و رنگ الهي به خود گيرد. اين گونه است كه صفات جلالي و جمالي را در خود تحقق مي بخشد.

اما انسان هرگاه در نعمتي غرق شود و همه چيز براي او فراهم آيد، گرفتار استكبار و غرور مي شود و در نتيجه، راه طغيان را درپيش مي گيرد. از اين رو لازم است كه هرازگاهي خداوند وي را به امتحان سختي بگيرد. آزمون ها براي ما انسانها بسيار مفيد است؛ زيرا توانايي هاي انسان را افزايش مي دهد و درون مايه هاي آدمي را آشكار مي كند و استعداد و ظرفيت هاي وي را هويدا مي سازد.

ترس از اين كه خداوند به جلال خويش وي را بگيرد و آزمون هاي سخت و دشوار از او به عمل آورد، خود عامل مهم حركتي انسان به سوي بازسازي اعمال بروز و ظهوربخشيدن به كمالات از طريق بهره گيري از آموزه هاي وحياني و دستورهاي پيامبران مي باشد. لذا مي توان گفت كه خوف و خشيت از جلال الهي بهترين قوه محركه براي آدمي است تا در مسير كمالي گام بردارد و خود را براي ربوبيت طولي آماده سازد.

بسياري از مؤمنان براي اين كه گرفتار تعدي به حدود الهي نشوند و بي عدالتي ننمايند مي كوشند تارفتارهاي خويش را كنترل شده تر از پيش انجام دهند و دربرابر مسائل ديني جانب احتياط درپيش گيرند. (بقره، آيات 229 و 182 ؛ و نساء ، آيه 3) خوف از تضييع حقوق ديگران بويژه ناتوانان و فقيران و يتيمان (نساء ، آيه9 ؛ و بقره، آيه229) از علل و عوامل تحريكي بشر به سوي كارهاي نيك و احسان و خير است.

به هرحال خوف و خشيت از خدا (بقره، آيه 40 و ده ها آيه ديگر) در دنيا امري ارزشي است بويژه كه عامل تحريك و انگيزه عالي در سوق آدمي به سوي كمال و اعمالي است كه وي را به سوي مقام عبوديت هدايت مي كند كه باطن آن ربوبيت طولي بشر است.

خداوند ترس از خدا را عاملي مهم براي اجتناب از بدي ها و ناهنجاري ها (آل عمران، آيه 30 و الرحمان ، آيه 46)، دين فروشي (مائده، آيه44)، قتل (مائده، آيه28)، كفر (حشر، آيه16)، محرمات (بقره، آيه 235)، ولايت كافران (آل عمران، آيه28)، هواي نفس (نازعات، آيه40)، كمك به ديگران (انسان، آيات 8 و 10)، انجام اوامر الهي (نحل آيه50)، انذارپذيري (فاطر ، آيه 18 و يس، آيه11)، خشوع (بقره، آيه74) و ده ها امر مثبت و سازنده ديگر مي شمارد كه در آيات قرآني بيان شده است.

به هرحال بايد ميان خوف و خشيت دنيوي و اخروي خوف ازخدا و غيرخدا تفاوت هاي معناداري يافت و براساس آن قضاوت كرد. از اين رو خوف وخشيت حتي به شكل مقامي نسبت به خدا و جلال و جبروت وي امري پسنديده و عاملي مهم در رشد و تكامل بشر شمرده شده و بدان تشويق و ترغيب شده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا