اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

حضور در محضر خدا و آثار آن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

هم قصه نانموده دانی،هم نامه نانوشته خوانی

خداوند هم هویدا را می بیند و هم سر و خفی و اخفی می داند و می بیند؛ چیزی بر او پوشیده نیست. عالمی است که جهل در آن ره ندارد و قادری است که عجز به ساحتش راه نمی یابد و بخشیده ای که بخل نمی ورزد. چنین امری در مظاهر کامل و تجلیات انسانی آن نیز یافت می شود؛ از این روست که پیش از آن که بخوانیم و بخواهیم می دانند و به حکمت و مصحلت عطا می کنند و به پرسش های ذات ما پاسخ می دهند و در به باطن و نهان ما آگاه و بر همین اساس در قیامت به عنوان شاهدان دادگاه عدل الهی قیام می کنند.

نویسنده بر همین اساس به سراغ آموزه های قرآنی رفته تا این حقیقت را تبیین نماید و ما را به حقیقت هستی آشنا و حضور در محضر آنان را گوشزد نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نقش شناخت و معرفت صفات الهی در زندگی

آموزه های قرآنی را می توان در چند بخش خلاصه کرد که شامل معارف توحیدی، حقایق تاریخی، احکام و اخلاق زندگی است. به سخن دیگر، قرآن به تحلیل هستی و تبیین آن، توصیف رخدادادها و بیان چرایی و چگونگی آن و توصیه مبتنی بر دو امر پیشین می پردازد. در حوزه معارف توحیدی حقیقت هستی را به ما می شناساند که شامل صفات خود و هستی ساخته خود است و در حوزه توصیف رخدادهای تاریخی به تحلیل و چرایی آن ها می پردازد تا این گونه هدف و فلسفه آفرینش تبیین شده و در نهایت توصیه هایی بر اساس فلسفه آفرینش هستی و انسان در قالب اخلاق و احکام بیان می کند.

هدف از بیان این مطالب در قرآن این است که انسان راه هدایت به سوی کمال مطلق را بیابد(بقره، آیات 1 تا 5 و آیات دیگر)، و در مسیر شدن های کمالی (آل عمران، آیه 28) به خدا برسد.(بقره، آیه 156)

بنابراین، همه آموزه های قرآنی برای ایجاد بینش و نگرش در انسان است تا راه خود را بیابد و در مسیر درست هدایت و راه مستقیم الهی گام بردارد و خود را به سعادت و خوشبختی ابدی برساند. بر این اساس، هر چه نگاه معرفت و شناخت آدمی نسبت به هستی و صفات الهی و خواسته ها و اهداف الهی بیش تر باشد ، به همان میزان می تواند گام درست تری بردارد و به همان میزان جهل نسبت به این حقایق در رفتار و مسیرش ممکن است به اشتباه و خطا برود و با کوچک ترین زاویه گرفتن در یک فرآیندی از هدف چنان دور شود که به جای صعود و عروج به سقوط و هبوط بیانجامد. این گونه است که خداوند برای انسان در نهایت دو هدف اصلی تعریف کرده که یکی به جلال الهی و مظهر اتم و اکمل آن یعنی دوزخ می رسد یا آن که به جمال الهی و مظهر اتم و اکمل آن بهشت می رسد. در حقیقت نهایت سیر انسانی همان خداوند است با این تفاوت که به جمال یا جلال الهی می رسد.

البته بر اساس آموزه های قرآنی، معرفت به تنهایی کفایت نمی کند و اگر شرط لازم باشد شرط کافی نیست؛ زیرا غیر از معرفت و شناخت یقینی نیازمند اعتقاد و باوری است که او را به عزم و عمل برساند؛ وگرنه بسیارند که به حقیقتی شناخت یقینی و قطعی دارند ولی در مقام عمل بر خلاف آن عمل می کنند؛ زیرا باور و اعتقادی که جزم را به عزم تبدیل کند و از حکمت نظری به حکمت عملی برساند ندارند.(نمل، آیه 14) از همین روست که در آیات قرآنی از دو بال پرواز به عنوان ایمان و عمل صالح یاد شده است.(فاطر، آیه 10)

پس بی هیچ شک و تردیدی دانسته ها و باورهای ما در زندگی دنیوی و اخروی نقش اساسی و کلیدی را بازی می کند و به عنوان شرط لازم برای عمل لازم و بایسته است. بر همین اساس باید به قرآن به عنوان یک کتاب جامع که معرفت صحیح و درست نسبت به عالم هستی را به ما می بخشد و نیز به عنوان کتاب توصیه و راهنمای کمال نگریسته شود تا در مسیر درست هدایت آن قرار گیریم.

اصول اساسی شناخت از هستی

اصول اساسی که در شناخت از هستی لازم است دانسته شود، اموری چون صفات خداوند، هدف آفرینش و رسالت پیامبران در معرفی و تبیین این راه یعنی بازگشت به خدا در قالب معاد و رستاخیز است.

در میان صفات الهی چند صفت بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا این صفات به آدمی این امکان را می دهد تا جز خداوند از کسی چیزی نخواهد و جز به او به عنوان معبود و رب العالمین ننگرد و عبادت و پرسش غیرش نکند. وقتی انسان دریافت که همه هستی در ملک خداوندی است که یکتا و یگانه است، می فهمد که او خدایی عالم و قادر و رحمان است. این سه گانه به او کمک کند تا به اموری آگاه شود که زندگی او را متحول می کند. توضیح این مطلب در ادامه می آید.

  1. عالم الغیب و الشهاده : این که در آیات قرآنی بارها تکرار می شود که خداوند عالم غیب و شهادت است(انعام، آیه 73؛ توبه، آیات 49 و 105؛ رعد، آیه 9؛ مومنون، آیه 92؛ سجده، آیه 6) این علم الهی به اجمال و تفصیل نسبت به همه امور هستی است. (فرقان، آیه 6) خداوند به صراحت بیان می کند که حتی اخفی و نهان ترین نهان آدمی را می داند. اخفی را می توان همان ضمیر ناخودآگاه آدمی دانست که حتی خود آدمی از آن آگاه نیست و بسیاری از رفتارها و کردارهایش به سبب همان اخفی و ضمیر ناخودآگاه انجام می گیرد. خداوند به آن نیز آگاه است؛ چنان که به سر و رازهای هر فردی که از اسرار مگوی اوست نیز آگاه است؛ چه رسد که به آشکار و ظاهر اعمال او. خداوند در آیه نخست سوره ممتحنه می فرماید: وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ؛ در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم. هم چنین در جایی دیگر می فرماید: وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى؛ و اگر سخن به آواز گويى، او نهان و نهان‏تر را مى‏داند.(طه، آیه 7) البته این امر طبیعی است؛ زیرا خداوند خالق هستی و مالک آن است و چیزی از او پوشیده نیست؛ زیرا خداوند می بایست هر چیزی را ربوبیت کند و پرورش دهد و در مقام پروردگاری آنها را به کمال لایق برساند. همین ربوبیت خداوندی خود می طلبد که خداوند به همه هستی که آفریده خودش است عالم و دانا باشد. از سوی دیگر علم الهی تنها محدود به آفریده ها نیست؛ یعنی آن که ما از علم الهی در باره آفریده های می گوییم مربوط به علم به معلوم موجود است در حالی که خداوند به غیر موجود نیز علم دارد. از این روست که یک علم مطلق و ذاتی نیز برای خداوند است که برای آن ضد و نقیضی چون جهل نیست. از این روست که در روایات درباره این علم الهی آمده است که خداوند عالم لا جهل معه؛ خداوند عالمی است که جهلی در آن راه نمی یابد. این علم غیر از علمی است که خداوند در برخی از آیات از آن سخن می گوید و مثلا آمده است: وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ؛ و [شيطان‏] را بر آنان تسلّطى نبود، جز آنكه كسى را كه به آخرت ايمان دارد از كسى كه در باره آن در ترديد است باز شناسيم. و پروردگار تو بر هر چيزى نگاهبان است.
  2. قادر مطلق: خداوند بر اساس آموزه های قرآنی قادر مطلق و فعال مایشاء و لمایرید است. به این معنا که قدرت خداوند قدرتی است که در آن عجز و ناتوانی راه ندارد؛ پس هر چه را خواست انجام می دهد و هیچ مانعی در برابر قدرت او نیست که او را از انجام عملی باز دارد یا ناتوان و عاجز کند. خداوند در آیه 16 سوره بروج می فرماید: فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ؛ هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد. هم چنین در آیه 107 سوره هود می فرماید: إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ؛ که پرودگارت هر چه خواهد مى‏كند.
  3. صمد و غنی، رحمت رحمانی و رحیمی: خداوند رحمتش چنان وسیع است که همه جا را پر کرده است؛ زیرا هر موجود و مخلوقی به رحمت الهی هست شده است. به این معنا که اگر آسمان و زمین و ما سوی الله وجود دارد همه به رحمت الهی خلق و آفریده شده است. خداوند می فرماید: وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ؛ و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است.(اعراف، ایه 156) و در جایی دیگر نیز می فرماید: رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا؛ «پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چيز احاطه دارد.(غافر، آیه 6) از آن جایی که رحمت الهی موجب بخشش و عطا است، همه هستی از بخشش و جود و احسان الهی بهره می برند. بر همین اساس، می بایست گفت که هیچ چیزی نیست که او را به بخل وارد دارد و نعمتی را به خلق و آفریده ای ندهد، مگر آن که گیرنده خود مشکل ظرفیت و ناتوانی در جذب و کسب نعمت داشته باشد؛ چرا که خزائن الهی حتی در جهان مادی و عالم دنیا پایانی ندارد چه رسد که در عوالم دیگر که محدودیتی برای عطا وجود ندارد و گیرنده با مشکلی مواجه نیست.(حجر، آیه 21؛ طور، آیه 37؛ ص ، آیه 9؛ منافقون، آیه 7) به هر حال خداوند رحمان و رحیم و معطی و جوادی است که بخل نمی ورزد: لایبخل ؛ چرا که خداوند غنی و حمید و بی نیازی است که بی پرسش وخواسته می دهد.(حدید، آیه 24؛ فاطر، آیه 15) به هر حال صفاتی چون غنای وجودی خداوند و صمدیت او که همه هستی را پر کرده و بی نیازی که نیازی ندارد، و فقر و فاقه در او معنا نمی یابد، به گونه به هستی می رسد که هر آن چه را بخواهد می دهد بی آن که جایی و چیزی را فروگذار کند و یا به کسی بخل ورزد و از روی نداری و ناتوانی ندهد، بلکه همیشه به رحمت رحمانی و رحیمی خود می بخشد و به صمدانیت و غنای حمید خویش می بخشد و معطی بی چون و چرا و بخشنده بی بخل و فقر و نداری است.

پرسش های ذات و عطای بی پرسش

بر اساس آموزه های قرآنی، خداوند هر موجودی را به عنوان رب العالمین پرورش داده و به کمال شایسته و بایسته اش رهنمون می کند. بنابراین، خداوند دانا و عالم به خواسته های ذات هر موجودی است و بی پرسش به او می دهد؛ به این معنا که اگر انسان به زبان چیزی را بیان نکند خداوند عالم به خواسته ها و نیازهایش است.

بر اساس آیه 29 سوره رحمن که می فرماید: يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ؛ هر كه در آسمانها و زمين است از او درخواست مى‏كند. هر زمان، او در كارى است؛ این درخواست ها و پرسش هایی که همه هستی از خداوند دارند، می تواند پرسش ذات و زبانی باشد. به این معنا که همه هستی دم به دم از خداوند درخواست بقا پس از وجود دارند و می خواهند که وجودشان باقی و برقرار باشد و هلاکت و نیستی در آن راه نیابد؛ چنان که درخواست هایی نیز مبنی بر نعمت ها و امور خیری دارند که آنان را به کمالشان برساند. از این روست که خداوند همیشه در کار است و به شئونات هستی می رسد و عجز و فقر و بخل و ناتوانی در او راه ندارد.

پس خداوند بی خواست و طلب و تنها به رحمت می بخشد و حتی اگر پرسشی باشد و ضمیر ناخودآگاه و خفی و اخفی آدمی چیزی را بخواهد به او می بخشد بی آن که خود شخص گاه متوجه خواسته خود باشد.

اما این که چرا باید دعا کرد و نیایش نمود و از خدا پرسش کرد و خواسته خود را بیان نمود؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که این امر می تواند به چند دلیل باشد که از جمله آن ها عبارتند از :

1 . اعلان عبودیت و رهایی از تکبر و استکبار: از آن جایی که انسان و جنیان از موجودات و مخلوقات دارای اراده و اختیار و انتخاب خداوندی هستند، باید راه خود را خود انتخاب کنند. ازاین روست که به غیر از هدایت تکوینی و ذاتی و فطری به یک هدایت تشریعی نیاز دارند.(بقره، ایات 2 و 38 و آیات دیگر) انسان به اختیار خود می بایست راه خود را میان دو راه برگزیند(بلد، آیه 10) این راه ها همان راه کفر و شکر است.(انسان، آیه 3) بنابراین، اگر انسان می خواهد در مسیر قرار گیرد افزون بر این که باید پاسخ به فطرت الهی خود دهد (روم، آیه 30) باید به هدایت تشریعی که مطابق فطرت است(همان) نیز پاسخ دهد. کسانی که اهل پذیرش هدایت تشریعی هستند هرگز اهل تکبر نیستند و خود را فقیر و خدا را غنی می دانند. از این روست که کبریایی را برای خدا (جاثیه ، آیه 37) و فقر و نداری را برای خود اثبات می کنند. (فاطر، آیه 15) این گونه است که به بندگی و عبادت می پردازند و خاضعانه و خاشعانه از خداوند می خواهند تا افزون بر نیازهای اصلی و بقا نعمت هایی را بدهد تا ایشان به کمال برسند. اما گروهی که کافر هستند به سبب این که خود را اهل کبر و کبریایی می دانند(یونس، آیه 78)، از دعا و نیایش و درخواست دست بر می دارند و خداوند آنان را به عنوان مستکبر معرفی می کند. خداوند به صراحت در آیه 60 سوره غافر می فرماید: وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ؛ و پروردگارتان فرمود: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. در حقيقت، كسانى كه از پرستش من كبر مى‏ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى‏آيند.» پس اهل نیایش کسانی هستند که اهل تکبر و استکبار نیستند و اما کسانی که اهل تکبر و استکبار هستند اهل نیایش هم نیستند.

  1. یادآوری به خود: از دیگر دلایل این که انسان باید درخواست های خود را در قالب دعا و نیایش بیان کند، یادآوری به مساله فقر ذاتی خود و نیاز به خداوند حمید و غنی و نیز تعیین جهت و مسیری است که او را به کمال می رساند. کسی که خواسته های خود را بیان می کند در حقیقت راه خود را به خود تذکر می دهد و خاطر نشان می کند که مسیر او کجاست و به چه چیزهایی به عنوان نعمت و خیر برای رسیدن به آن مقصد و مقصود نیاز دارد. از این روست انسان برای یادآوری به خود نسبت به فقر و فاقه و نداری و غنای الهی و نیز تاکید بر جهت گیری های زندگی نیازمند آن است که دعا و نیایش داشته باشد. جالب این است که در روایات دعا و نیایش را مخ و مغز عبادت دانسته اند؛ زیرا انسان در دعا و نیایش است که هم خود را معرفی می کند که ندار و بی چیز و فقیر است وهم خدا را به صفات کمالی چون غنا و صمدیت و رحمانیت و رحیمیت و مانند آن می ستاید تا به خود یاد آور شود کیست و در چه موقعیتی قرار دارد و می بایست به کجا برود.

اهل بیت عصمت(ع) مظهر اتم و اکمل خدا

همان صفاتی که برای خداوند بیان شده برای چهارده معصوم(ع) نیز به عنوان مظاهر و تجلیات الهی صادق است. ازاین روست که خداوند در آیاتی آنان را شاهد در قیامت معرفی می کند(نحل، آیه 89؛ بقره، آیه 143؛ نساء، ایه 41؛ رعد، ایه 43؛ وآیات دیگر)؛ زیرا به ظاهر و باطن و سر و خفی و اخفی آدمی آگاه هستند و بر همین اساس می توانند گواهی و شهادت دهند که این شخص که عمل فلانی را به جا آورده است دارای چه نیت باطنی بوده است و در نهان و خفی و اخفی خود در پی چه بوده است؟ آیا عملش از روی ریا و شرک بوده است یا آن که صادقانه و خالصانه عبادت و عمل صالح داشته است؟

بنابراین، آنان هم به خواسته ها آگاه هستند و هم مصحلت ما را می دانند و هم از حکمت الهی با خبرهستند. پس اگر در هنگام توسل به ما چیزی نمی دهند که خواسته زبانی ماست ، به حکمتی است که از آن خبر نداریم یا مصحلتی است که مطلع نمی باشیم. از این روست که خداوند به صراحت در آیه 216 سوره بقره می فرماید که شما چیزی را دوست می دارید که به مصلحت شما نیست و از چیزی کراهت وناخوش می دارید که به مصلحت شماست؛ زیرا ما به خودمان به ویژه ضمیر ناخودآگاه و نیازهای ذاتی و حقیقی خودمان آگاه نیستم و خیر و مصلحت خود را نمی دانیم و نمی شناسیم در حالی که خداوند از خودمان به خودمان نزدیک تر است و پیش از آن که ما از چیزی آگاه باشیم خدا آگاه است. خداوند می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى‏بخشد، آنان را اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مى‏گردد، و هم در نزد او محشور خواهيد شد.(انفال، آیه 24)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا