اعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانفلسفیمعارف قرآنی

تجلیات روح و آثار آن

بسم الله الرحمن الرحیم

حقیقت روح که از مصادیق «امرالله» است، چنان دشواریاب برای انسان است که خدا در قرآن به صراحت علم انسان نسبت به آن را «قلیل» و اندک شمرده است؛ زیرا با آن که در قرآن، بارها از روح و ابعاد آن سخن به میان آمده، اما حقیقت آن به یک معنا «ماادراک» است؛ زیرا برخی از امور از چیزهایی است که تا انسان با آن سطح از ادراک نرسد، قابل درک برایش نخواهد بود؛ چنان که حقیقت عشق برای کودکان غیر قابل ادراک است و چیزی که آنان از حقیقت عشق در می یابند سطح بسیار نازل حقیقت عشق است. پس هر چند که انسان بخواهد به حقیت این امور از جمله روح علم بیابد، دور از دسترس خواهد بود؛ این در حالی است که بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، «نفس» انسانی خود تجلی و جلوه ای از همان «روح» است که در کالبد انسانی دمیده شده است.

به نظر می رسد یکی از راه های کشف علمی حقیقت روح برای انسان، توجه به تجلیات این حقیقت در مظاهر گوناگون وجودی است؛ زیرا در آموزه های قرآنی، جلوه های از آن حقیقت بیان شده که می تواند ما را در فهم حقیقت روح کمک کند.

نویسنده بر همین اساس با مراجعه به آموزه های وحیانی  قرآن بر آن است تا همین علم قلیل و اندک را بر اساس تجلیات روح در جلوه های گوناگون مظاهر تبیین و توصیف کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

روح از مصادیق امر الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مراتبی برای وجود نوری اسماء الله و تجلیات آن است که دست کم دو مرتبه و ساحت اصلی «خلق و امر» از جمله آن مراتب است. خدا به صراحت می فرماید: الا له الخلق و الامر؛ آگاه باشید که برای اوست خلق و امر.(انعام، آیه ) از این آیه به دست می آید که امر و خلق دو حقیقت متجزا و جداگانه ای است. برخی خلق را ایجاد چیزی و امر را تدبیر آن دانسته اند؛ و برخی نیز امر را به ساحت قبل از خلق نسبت داده اند؛ زیرا خدا می فرماید: اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون؛ هر گاه اراده امری کرد، به او می گوید باش پس بی درنگ می شود.(بقره، آیه 117؛ آل عمران، آیه 47)

در اصطلاح قرآنی، واژه «شیء» چنان عام است که حتی خدا را نیز شامل می شود؛ چنان که در قرآن آمده است: لیس کمثله شیء، مثل او چیزی نیست.(شوری، آیه 11) بنابراین، در برخی از آیات از «امر» به «شیء» تعبیر شده و گفته است: انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون؛ جز این نیست که امرش هر گاه اراده چیزی کند، به او می گوید: باش پس بی درنگ می شود.(یس، آیه 82)

به هر حال، از نظر قرآن، ساحت امر قبل از ساحت خلق است؛ هر چند که پس از خلق نیز امر الهی در ساحت خلق به اشکالی دیگر ظهور می کند و تنزلات وجودی دارد، ولی حقیقت امر قبل از خلق است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حقیقت روح به معنای مطلق روح، از امر الهی است: قل الروح عن امر ربی؛ بگو روح از امر پروردگارم است.(اسراء، آیه 85)

تجلیات گوناگون روح از نظر قرآن

البته از آن جایی که حقیقت امر و حقیقت امر هم چنان برای انسان در دنیا ناشناخته است و علم قلیل و اندکی به آن دارد، تنها راه شناخت آن است که از طریق تجلیات و تنزلات حقیقت روح، همان شناخت اندک و قلیل را به دست آوریم و نسبت به آن معرفت به دست آوریم.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، تجلیاتی برای روح وجود دارد که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از:

  1. روح القایی: خدا به صراحت خود را دارای درجاتی دانسته و فرموده است: رفیع الدرجات ذو العرش یلقی الروح من امری علی من یشاء من عباده لینذر یوم التلاق؛ خدا دارای درجات رفیع و صاحب عرش است. همان خدای دارای این صفات از آن ساحت روح را که از امر الهی است بر هر که بخواهد از بندگانش القاء می کند تا نسبت به روز ملاقات و تلاقی هشدار و انذار دهد.(غافر، آیه 15) از این آیه به صراحت دانسته می شود که همان روح که از امر الهی است، بر بندگان خاصی القاء می شود تا آن بندگان نسبت به آخرت هشدار و انذار دهند. این بندگان خاص همان پیامبران هستند. پس همان روح با همه حقیقت خویش بر این بندگان القاء می شود تا حقایق روز آخرت را بیان و نسبت به آن انذار دهند. این بدان معناست که این روح در این بندگان به شکلی دیگر نیز تجلی می یابد؛ یعنی اگر برای همه صاحبان نفوس، روح الهی با دمیده شدن تجلی می یابد و انسان مثلا دارای نفس انسانی می شود، در این افراد افزون بر آن تنزل روح در قالب نفس، نوعی القاء انجام می شود تا آنان از مطلق روح به شکلی بهره مند شوند که آنان را در جایگاه پیامبری قرار می دهد. پس این روح است که شرایط پیامبری را برای آنان ایجاد می کند؛ زیرا بدون این روح اصلی پیامبری به معنا خواهد بود. خدا این مطلب را در آیاتی دیگر نیز بیان کرده است؛ از جمله در آیه 2 سوره نحل نیز بر این نکته تاکید دارد که روح با فرشتگان بر پیامبران و بندگان خاص از جمله معصومان(ع) نازل می شوند تا پیامبران انذار داشته باشند. به نظر می رسد که از آیه 86 سوره اسراء این معنا به دست می آید که این روح همان گونه که به پیامبران القاء می شود، قابل برداشته شدن و اذهاب نیز است، از همین رو، به دنبال بیان حقیقت روح در آیه 85، به این نکته توجه می دهد که اگر خدا بخواهد می تواند آن «وحی» را بردارد و بزداید. به این معنا که روح با وحی ارتباط دارد و برداشتن وحی با برداشتن روح تحقق می یابد؛ چنان که وحی اصولا با همین روح ارتباط دارد و اگر کسی پیامبر می شود و وحی به داده می شود به سبب همین روح است که اگر برداشته شود وحی نیز می رود و کسی نیست تا وحی بدهد. از نظر قرآن همین روح که غیر از فرشتگان است و از همین رو، جدا از آنان نامبرده می شود(معارج، آیه 4؛ قدر، آیه 4) هماره در میان عوالم در حال تنزل و عروج است؛ البته عروج ایشان در روزی که به مقدار زمینی پنجاه هزار سال طول می کشد، انجام می شود؛ زیرا خدا خود دارای معارج است و یک درجه ندارد(معارج، آیات 3 و 4)؛ چنان که از خدا در آیات دیگر به عنوان «رفیع الدرجات» یاد می شود(غافر، آیه 15)، در جایی دیگر ذی المعارج نامیده می شود.(معارج، آیه 3) بنابراین، پیامبر(ص) می بایست صبور و با استقامت باشد؛ زیرا زمان در عوالم بسیار متفاوت با زمان در دنیا است و اگر مردم در دنیا پنجاه هزار سال را بسیار دور می بینند، ولی برای خدا و فرشتگان بسیار قریب و نزدیک است و به زودی قیامت از راه می رسد و هر کسی نتیجه عمل خویش را می بیند که نسبت به آن انذار و هشدار داده شده بود.(معارج، آیات 5 تا 18) از نظر قرآن همین روح در کنار فرشتگان روز قیامت صف می ایستند تا شهادت و گواهی بدهند و اقوال صواب و راست خویش را بیان کنند تا قضاوت و داوری بر اساس آن انجام شود.(نباء، آیات 38 و 39) از نظر قرآن، همان گونه روح مسئولیت دارد تا در پیامبران باشد هم چنین ماموریت دارد تا امر الهی نسبت به هر چیزی در طول هر سال به خلیفه الله هر زمان برساند که در زمانه ما ولی العصر(عج) است. آنان به اذن الهی اوامر الهی را به سوی خلیفه الله می آورند و بر اساس آن عمل می کنند. این تنزل و عروج هماره بر قرار است و «تننزل» بر آن دلالت دارد؛ پس همان گونه که تنزل مکرر و پیاپی است، عروج نیز مکرر و پیاپی است.(قدر، آیه 4) البته این امر غیر از آن «امر» اصلی نیست؛ بلکه مظهر و تجلیات همان امر الهی است؛ یعنی برای هر حقیقی در عوالم و نشئات خزائن و مظاهر و تجلیات تنزلی است. پس ساحت امر الهی در عوالم و نشئات دیگر نیز تجلیاتی دارد. چنان که گفته شد، از نظر قرآن، روح غیر از فرشتگان است و در تنزلات و عروج ممکن است روح با فرشتگان عروج و تنزل داشته باشد و این معیت در آیات دیگر با «باء» بیان شده است.(نحل، آیه 2) از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان در عروج معنوی و صعود در مراتب کمالی به جایی می رسد که خود همانند روح مطلق یعنی الروح، از چنان روحانیتی برخوردار می شود که دیگر نفس به مرتبه ای بالا و رفعت می یابد که گویی خود «روح» است. در این حالت که برای مقربان است و در ساحت قدس و عزت او معلق می شوند، نفس تعالی یافته به سطح روحانیت، خود نه تنها «روح» بلکه «ریحان» می شود و می تواند خالق باشد و بتواند بهشت و مخلوقات بهشتی خویش را بسازد؛ زیرا رنگ خدایی گرفته و متاله و خدایی شده و در مقام مظهریت خالقیت و ربوبیت با «سبحانک اللهم» همانند خدا «کن فیکون» می کند. از همین روست که روح الهی چنین مقربانی از انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحین خود روح و روحانیت ساز یعنی ریحان می شوند.(واقعه، آیات 88 و 89)
  2. روح الامین: از دیگر تجلیات روح همان روح الامین است که البته برخی آن را جبرائیل فرشته وحی دانسته اند که به عنوان «رسولی» از فرشتگان به سوی پیامبران می آید؛ زیرا رسولان الهی شامل فرشتگان و انسان ها است. اما به نظر می رسد که روح الامین در آیه 193 سوره شعراء، همان «الروح» باشد که در این جا با صفت «الامین» معرفی شده است؛ زیرا آن چه در این ساحت مهم است، امانت داری «الروح» نسبت به چیزی است که می بایست بر قلب پیامبران القاء کند؛ یعنی روح چیزی جز همان چیزی که خدا رب العالمین، خواسته را القاء نمی کند و نازل نمی سازد. در حقیقت خدای رب العالمین چیزی چون قرآن را تنزیل می کند و الروح الامین با نزول خویش بر قلب پیامبر(ص) حقایق قرآنی را نازل می کند تا پیامبر بتواند در مقام منذرین انذار و هشدارهای خویش را داشته باشد.(شعراء، آیات 192 تا 194) پس روح الامین غیر از همان «الروح» نیست که از آن سخن به میان آمده است.
  3. روح مؤید: از تجلیات روح آن است که گاه بر پیامبران و مومنان برای «تأیید» نازل می شوند؛ یعنی مومنان به عنایت و منت الهی در دلهایشان از نور ایمان برخوردار می شوند و با روح تأیید می شوند.(مجادله، آیه 22) پس همان روح تجلی دیگری دارد که بر مومنان است و آنان را تأیید می کند تا در کار ایمان خویش استوار باشند و به بهشت در آیند.(همان) این مومنان همان امت حزب الله به تعبیر قرآنی هستند که خصوصیاتی را برای آنان بیان کرده است. پس تاییدات روح برای این دسته از مومنان یعنی امت حزب الله با صفات و خصوصیات ویژه است.(همان) از نظر قرآن، ویژگی اصلی آنان افزون بر مودت با پیامبر(ص) رضایت دوسویه میان خدا و آنان است که آنان را در مقام «راضیه مرضیه» و به یک معنا نفس مطمئن قرار می دهد.(همان، فجر، آیات 27 تا 30)
  4. روح القدس: از نظر آموزه های قرآنی از تجلیات روح همان تجلی است که از آن به روح القدس یاد می شود. برخی روح القدس را همان جبرائیل دانسته اند. البته به نظر می رسد که همه هستی به یک معنا با روح ارتباط دارد خواه انسان باشد یا فرشتگان یا جنیان یا هر آفریده ای دیگر که دارای حیات است؛ زیرا روح حقیقت حیات به همه ابعاد گوناگون است. بنابراین، به جهت آن که جبرائیل در میان فرشتگان مظهریت قوی نسبت به دیگر فرشتگان از «روحانیت» «روح» دارد، او را به عنوان روح القدس دانسته است. اما ممکن است که مراد مطلق روح باشد که در این جا به خصوصیت و صفت «القدس» برای تنزیه از هر عیب و نقصی ستوده شده است؛ چنان که در جایی دیگر به امانت و روح الامین ستوده شده است. از نظر قرآن، همین روح القدس است که به عنوان «روح موید» نیز وارد عمل می شود و به تایید پیامبران می پردازد و آنان را تقویت می کند.(بقره، آیات 87 و 253؛ مائده، آیه 110) تاییدات روح القدس موجب می شود تا پیامبران تصرفاتی در تکوین داشته باشند که جزو مصادیق «خلق» و مظهریت در خالقیت است.(همان) از نظر قرآن، روح القدس که از سوی پروردگار تنزل می یابد با تاییدات خویش موجب تثبیت ایمان مومنان و هدایت و بشارت برای مسلمانان است که خود کارکردی از جنس تایید است با تفاوت در درجات اسلام و ایمان افراد.(نحل، آیه 102) باید توجه داشت که از نظر آموزه های قرآنی، روح همان چیزی است که به پیامبران از جمله پیامبر اکرم(ص) وحی شده است؛ یعنی یکی از تجلیات روح آن است که به شکل وحی نازل می شود.(شوری، آیه 52) این بدان معناست که اگر خدا با بشر از طریق وحی یا از پس حجابی چون درخت یا از طریق رسولی از جنس فرشته یا همین هم نوعان بشری با بشر تکلم می کند(شوری، آیه 51) یکی از تجلیات وحی در روح است که به پیامبر(ص) وحی می شود. این تجلی آن حقیقت روح است که در پیامبران به شکل کتاب های آسمانی از جمله قرآن و نیز ایمان خودنمایی می کند و همین روح است که به شکل نور در دلهایشان جعل می شود تا بستری برای هدایت دیگران باشد.(شوری، آیه 52) پس تجلیات روح به شکل وحی با کارکردهای پیش گفته از جمله حقایق درباره روح است. همین روح است که گاه در مقام تمثل در می آید و به شکل «بشرا سویا» با تمام کمالات انسانی در عالم مثال شخص ظهور می کند که تنها او می بیند و با القاء روح خویش در مریم(س) او را به کلمه الهی عیسی(ع) حامله می سازد.(مریم، آیات 17 تا 22؛ انبیاء، آیه 91؛ تحریم، آیه 12) در حقیقت کلمات الهی که همه حقایق هستی و مظاهر تجلیات انوار اسماء الهی است، به اشکال گوناگون ظهور می یابد. البته همگی از روح بهره مند می شوند(ص، آیه 72؛ حجر، آیه 29؛ سجده، آیه 9)، اما گاه این بهره مندی به شکل مستقیم در آدم(ع) و مریم(س) تجلی می کند و از این جهت مشابهت پیدا می کنند.(تحریم، آیه 12)
  5. روح الله: از نظر قرآن، روح به یک معنا همان روح الله است؛ زیرا حقیقت روحانیت الهی در تمامی عوالم تنزلات است و هر چه در هر چیزی است به روح الله است؛ چنان که نفس انسانی چیزی جز همان «روح الله» نیست که تنزلی در قالب نفخ روح است. در حقیقت روح الله در قالب های گوناگون تنزل می یابد که از جمله آنها تنزل در قالب نفس است.(ص، آیه 72؛ سجده، آیه 9) البته روح الله کارکردهایی با توجه به ساحات گوناگون دارد که از جمله آنان تاییدات و رهایی از یاس و نومیدی است.(مائده، آیه 110؛ یوسف، آیه 87) همین روح الله در حضرت عیسی(ع) به شکلی دیگر القاء شده است؛ زیرا اگر در انسان های دیگر به شکل «نفس» تنزل یافته است، اما در حضرت عیسی(ع) دیگر نفس به مفهومی که برای دیگران است نیست، بلکه ایشان به سبب فقدان پدر، دارای نفسی برتر است که جنبه روحانیت آن قوی تر از سایر نفوس انسانی است. پس از یک نظر همانند آدم(ع) است که بی والدین خلق شده است، اما از نظر دیگر همانند فرزندان آدم است که دارای مادر است و از همین روست که ایشان دارای «روح» خاص از مقام الوهیت است.(نساء، آیه 171)

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حقیقت «روح» یکی است که در نشئات و عوالم و ساحات گوناگون تجلیات و مظاهری دارد که در هر مرتبتی به سبب غلبه خصوصیتی به نامی شناخته و معرفی می شود. این روح شاید همان حقیقت محمدی (ص) باشد که ایشان می فرماید: اول ما خلق الله روحی؛ اولین و نخستین مخلوق الهی روح من است. البته از آن جایی که در کاربردهای قرآنی و روایی گاه واژه خلق به هر دو ساحت «امر و خلق» اشاره دارد، مراد از آن همان مقام امری است که اول به معنای «اذا قضی امرا»(بقره، آیه 117؛ آل عمران، آیه 47) است، پس اولین «کن فیکون» به ایشان تعلق گرفته که در مقام «عماء» قبل از خلقت قرار می گیرد. از همین روست که ایشان در مرتبت ظهوری دیگر، هم چنین «اول ما خلق نوری» می شود؛ زیرا در مقام خلقت نیز اولین اوست که هستی به نور الله خلق شده است.(نور، آیه 35) بر همین اساس در تفسیر تبیینی نور الله مصداق آن پیامبر(ص) دانسته اند که همه هستی به افاضه فیض نور الله اوست. از آن جایی که در دایره «انا لله و انا الیه راجعون»(بقره، آیه 256) بازگشت و منتهای رجعت همه هستی، پیامبر(ص) و  پروردگارش است(علق، آیه 8؛ نجم، آیه 42) که رب العالمین نیز است، آغاز نیز از همان حقیقت محمدی(ص) و رب اوست که خاتم به آن است و نهایت بدان.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا