اجتماعیسیاسیفلسفیمعارف قرآنی

آثار و كاركردهاي جوّ غالب در عصر رسانه

در هر زمان، در جامعه فرد يا گروههايي هستند كه براي رسيدن به مقاصد خويش و همراه كردن ديگران، سعي مي كنند كه با استفاده از لوازم و ابزارها و فضاسازي هاي لازم زمينه هاي القاي نظرات خويش به ديگران را فراهم سازند. نويسنده كوشيده است در اين نوشتار اشاره اي كوتاه و گذرا به اين مطلب داشته باشد. اينك مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:

ابزارهاي شناخت انسان

فضا و جو غالب اصطلاح به روزي است كه چند معنا دارد. يكي از معاني كه مراد اين نوشتار است، اينكه فضاي حاكم به معناي فرهنگ غالب و چيره اي است كه ازهر راهي خود را بر افكار و انديشه ها تحميل مي كند و اجازه نمي دهد تا انسان خود در فضاي آزاد انديشه ورزد و بر پايه هاي داده هاي علمي تحليل و تبيين كند و براي خود و ديگران توصيه اي داشته باشد.

براي اين كه مطلب روشني خود را چنان كه مراد است به دست آورد، به اين نكته اشاره مي شود كه انسان براي شناخت خود و محيط اطراف و تشخيص موقعيت خود در هستي نيازمند ابزارهاي شناختي است. قرآن اين ابزارها را ابزارهاي حسي دانسته است كه مهم ترين آن گوش و چشم است. البته گوش و چشم مي توانند به عنوان ابزاري مفيد داده هاي اطلاعاتي را دريافت و به انسان منتقل كنند.

اما آن چه از راه چشم و گوش به عنوان شناسه هاي ديداري و شنيداري دريافت مي شود به طور كلي و عمومي امور جزيي و داده هاي خردي است كه نمي توان با آن به داوري و قضاوت پرداخت. از اين روست كه قلب و عقل به عنوان مهم ترين ابزار داده پردازي انسان عمل مي كند و اين امكان را به وي مي بخشد تا با چيدمان خاصي آن را به معقول اولي و ثانوي تبديل كند. از اين روست كه از ويژگي هايي كه در چند داده مشترك به دست مي آورد، حكم مي كند كه محمد و علي و تقي و نقي انسان هستند و آن گاه حكم مي كند كه اين ها از يك نوع مي باشند كه تحت عنوان كلي انسان(حيواني خردمند و گويا) قرار مي گيرند. ازاين پس است كه تبيين و تحليل هاي عقلاني انجام مي شود و داده پردازي مسير انساني را تعريف و تبيين و توصيه مي كند.

بنابراين ابزارهاي شناختي از احساس تا عقل نقش مهمي در ايجاد شناخت و بينش و نگرش انساني ايفا مي كند كه بدون آن ها نمي توان از انسان به مفهوم شناخته شده سخن گفت.

شناخت ناقص يا نادرست

در اين ميان قرآن ضمن گزارش هايي از انسان ها توضيح مي دهد كه گاه در ابزارهاي شناختي از حس و عقل خللي از سوي خود شخص و يا ديگران پديد مي آيد و داده ها به درستي به دست نمي آيد و يا در بخش داده پردازي خللي پديدار مي گردد و اين گونه است كه شناخت ناقص و يا نادرستي از خود، محيط، موقعيت و وضعيت خويش در جامعه و جهان به دست مي آورد و بينش و نگرش و گرايش هاي وي نيز از آثار و پيامدهاي سوء آن در امان نمي ماند.

يكي از علل و عواملي كه در روند درست داده گيري و داده پردازي خلل و اخلال ايجاد مي كند، مساله جو و فضاي حاكم است. بي گمان در هر زماني فضا و جوي خود را بر مردم و جامعه چيره مي سازد. در گذشته اين مساله كم تر اتفاق مي افتاد؛ زيرا ارتباطات و فن آوري ارتباط به گونه اي نبوده است كه بتواند مردم را تحت سيطره خويش درآورد. اما با افزايش و پيشرفت فن آوري اين فرصت از آدمي سلب شده است كه خودش باشد و اين گونه است كه هر شخصي به ظاهر نظر خودش است ولي در باطن ديگري است. به اين معنا كه آزادي هاي فردي هر روز با فن آوري و افزايش و گسترش ارتباطات كاهش مي يابد و فرهنگ جمعي خود را بر همه بخش هاي انساني تحميل مي كند. هر شخصي پيش از آن كه خودش باشد ديگري و جامعه است و اين گونه است كه حريم خصوصي به معناي انديشه و تفكر فردي از هم فرو مي پاشد و جايي براي مانور و تأثيرگذاري در زندگي نمي يابد.

تأثيرات جوغالب

قرآن از اين مسئله به عنوان تأثير محيط ياد مي كند. در جامعه اي كه جو خاصي چيره شود كم تر انساني مي تواند از تأثير و آثار آن در امان ماند. به عنوان نمونه در عصري كه همگان خورشيدي را مركز هستي تلقي مي كردند و يا از ايستايي آن سخن مي گويند كسي نمي تواند تفكري داشته باشد كه خورشيد نيز همانند ستارگان ديگر در حركت است و ايستايي ندارد. اين تحميل گري همواره غيرمستقيم است و فرد بي آن كه بفهمد همان گونه مي انديشد كه گفتمان غالب و چيره خواسته است. در عصر حس گرايي عقلايي، فضايي چيره اين است كه روش تجربي و حسي مساوي با حقيقت است و هر آن چه به روش تجربي قابل آزمون و آزمايش نباشد خرافات است و اين گونه است كه امور متافيزيكي به عنوان تفكري خرافي به كناري نهاده مي شود.

قرآن گفتمان عصر نوح(ع) را مورد تحليل و تجزيه قرار مي دهد و بيان مي كند كه چرا خداوند و حضرت نوح(ع) به اين نتيجه رسيدند كه اين مردمان قابليت هدايت را نداشته و بايد نابود گردند. در تعبير قرآني كه در سوره نوح آيه27 آمده است، خداوند از زبان حضرت نوح(ع) مي فرمايد: لايلدوا الا فاجراً كفار اين مردم جز فاجر و كافر نمي زايند. به اين معنا كه زايش ايشان برخلاف زايش طبيعي است كه مي بايست براساس فجور و تقوا و تسويه ميان آن دو باشد؛ زيرا در سوره شمس آيه7و 8 مي فرمايد: و نفس و ماسويها فالهمها فجورها و تقويها؛ سوگند به نفس انسان كه خداوند آن را در حالت استوا و اعتدال آفريد و همزمان تقوا و فجور را به او الهام كرد. اين الهام چه به معناي الهام غريزه و فطرت باشد و چه معناي آموزش از راه اكتساب، آدمي را در حالتي تصوير و ترسيم مي كند كه هر دو گونه قابليت را دارا مي باشد و هنگام زايش از آن برخوردار مي باشد. اما مردم زمان نوح(ع) به گونه اي بوده اند كه ديگر در اين حالت تسويه زاده نمي شدند و آن چه با ايشان همراه بوده است فجور و بي تقوايي بوده است.

دليل اين مسئله را قرآن، تأثير محيط زيست بشر بر او مي داند. از آن جايي كه محيط زمان نوح(ع) در آن حد و اندازه آلوده و به لجن و فجور كشيده شده بود كه به فرزندان اجازه داده نمي شد تا از تسويه برخوردار گردند و همزمان با فجور از الهام تقوايي نيز برخوردار گشته و به شكل اختيار و انتخاب يكي از دوگزينه را برگزينند. بلكه آنان تحت تأثير فضاي چيره و غالب همواره تنها از فجور بهره مند مي شدند و كودكان و فرزندان نمي توانستند از تقوا و ايمان آگاه گردند و شناختي نسبت به آن به دست آورده و به اختيار انتخاب و گزينش كنند. اين گونه است كه محيط و غالب فرصت برابر و تسويه را از آدمي مي گيرد و آدمي را در جبر تاريخي قرار مي دهد.

چنين افرادي ديگر امكان اين را به ديگران (فرزندان) نمي دهند تا خود به اختيار گزينش كنند و ميان حق و باطل و ايمان وكفر و فجور وتقوا يكي را برگزينند اين همان مسئله جو و فضاي غالب در اصطلاح اين نوشتار است.

فضاي غالب ايمان و تقوا

در زمان ما نيز فضاي غالب آثار مخربي به جا مي گذارند. البته مي توان تصور كرد كه زماني تنها غالب تقوا و ايمان و عدالت باشد ولي اين بدان معنا نخواهد بود كه گفتمان غيرغالب امكان حضور و بروز نخواهد يافت؛ زيرا اين تصوير از وضعيت و موقعيت انسان معنايي جز جبر ندارد كه هر انساني بي ابتلا و فتنه هاي آن عاقبتش به ايمان و بهشت ختم شود. در تحليل قرآني هر چند امكان اين وجود دارد كه گفتمان غالب حق و ايمان و عدالت باشد ولي اين هرگز به معناي جبر ايماني و فقدان فجور و كفر نيست تا انسان ها را تنها در يك راه اجباري قراردهد. قرآن مي فرمايد آيا گمان كرده اند كه همين كه بگويند ايمان آورده ايم بي فتنه و آزمون و ابتلايي به بهشت مي روند؟ هرگز چنين نخواهد بود. از اين روست كه در عصر حاكميت اسلام در دوره نبوي و علوي هر چند كه جو غالب اسلام و ايمان بوده است ولي كفر و نفاق و فجور نيز امكان حضور داشته اند و بر اين پايه و اساس است كه در عصر ظهور نيز با وجود گفتمان غالب مهدويت و عدالت، گفتمان مسيحي و يهودي نيز وجود داشته و كفر حتي اين امكان را مي يابد كه حضرت ولي عصر(عج) را به شهادت برساند.

فضاي غالب كفر و نفاق و فجور

اما آن چه هدف اين نوشتار است آن است كه فضا و جو غالب كفر و نفاق و فجور برخلاف جو و فضاي غالب حق و عدالت و ايمان، مي كوشد تا به گونه اي عمل كند كه گفتمان ديگر هرگز فرصت ظهور ولو به صورت نابرابر را نيابد و اجازه نداشته باشد تا حتي به عنوان گفتمان مغلوب خود را نشان دهد. اين گونه است كه فضاي كفر و فجور غالب تك محور و تك نهاد مي شود و كساني كه در اين محيط زندگي مي كنند و نفس مي كشند امكان آن را نمي يابند تا با گفتمان هاي رقيب و يا فضاهاي ديگري آشنا شوند چه برسد كه اجازه يابند كه بدان بپيوندند. به سخن ديگر گفتمان غالب كفر و فجور شرايط را چنان فراهم مي آورد كه تنها همان انديشه و تفكر به گوش برسد و به چشم آيد و انديشه و فكر رقيب و حتي همتراز آن شنيده نشود و يا حتي اگر شنيده شده با جوسازي امكان گرويدن افراد را به آن سلب كند. اين روش در گذشته تجربه شده است و اكنون با فن آوري ارتباطات و ابزارهاي موجود و جوسازي به گونه اي عمل مي شود كه به عنوان مثال چادر امري مذموم تلقي شود و يا نماز خواندن ضد روشنفكري معنا شود و يا تقليد و اطاعت از ولايت معصوم(ع) و ولي فقيه امري دور از خرد و عقلانيت معنا يابد.

در چنين فضايي و محيطي است كه هم نوايي و همرايي و همدلي با گفتمان غالب عين خردورزي و تفكر و روشنفكري قلمداد مي شود و به ديگران يا فرصت تفكر ديگر نمي دهند و يا اگر صداي مخالفي شنيده شد در فضا و جوي قرار مي دهند كه شخص به طور طبيعي اختيارانتخاب و گزينش را نداشته باشد. اين گونه است كه مي بايست گفت: لايلدوا الا فاجراً كفارا؛ جامعه اي كه فرصت برابر انديشه و تفكر و انتخاب را به نام تفكر و انديشه و انتخاب از آدمي سلب مي كند و نمي گذارد تا انسان به استوازاده شود، رشد كند و راه خويش را به اختيار خويش انتخاب كند.

به نظر مي رسد كه فضاي حاكم بركشورهاي غربي و تفكرهاي موجود در جوامع سرسپرده آنها از اقتدار رسانه اي غرب و تفكر ليبرال دمكراسي غربي كه جو غالب و چيره ارزش هاي مادي غرب برخوردار است، اين گونه كاركرد دارد و فرصت برابر هرگونه تفكر و انديشه و شناخت و انتخابي را از مردم و مخاطبين خود مي گيرند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا