اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنی

معيار همراهي

wh-pink1aشايد بهترين معيار دوستي و دشمني، همان علاقه و نفرت باطني انسان به چيزي باشد. انسان ها به سبب علاقه و نفرت است كه به يك ديگر انتساب پيدا مي كنند و به عنوان گروه، حزب و امت از ديگر افراد و گروه‌ها و احزاب و امت ها بازشناخته مي شوند.

خداوند در آيات قرآني از چيزي به عنوان " تشابهت قلوبهم" سخن به ميان مي آورد و امت و گروه هاي تاريخي را بدان به هم پيوند مي دهد و حكم يگانه اي را بر ايشان بار مي كند. اين تشابه قلبي همان چيزي است كه ما را به گذشته و حال و آينده پيوند مي زند و ارتباط تنگاتنگي و استواري ميان مردمان آغاز و انجام نوع بشري برقرار مي سازد.

هر كسي نوعي ارتباط با هابيل و قابيل مي يابد و به سوي هر يك از آن دو گرايش مي يابد و يا چنين احساس مي كند كه وي با پيامبران نوعي ارتباط خاص و ويژه دارد و آنان را از خود و خود را از ايشان مي شمارد. چنان كه ميان فرعونيان و مترفان همه زمان ها و مكان و منافقان همه عصرها و مصرها و فاسقان همه طول و عرض تاريخ بشري نوعي گرايش و علاقه وجود دارد و همگي احساس مي كنند كه يك وجود متحدي را شكل مي بخشند.

اين همان چيزي است كه زمان ها و مكان ها را از ميان بر مي دارد و ميان همه گروه ها و افراد پيوند استوار و منسجمي را برقرار مي كند به گونه اي كه از هر گونه اهانت و دشنام به يكي آشفته مي شود و خون در درونش به جوشش در مي آيد و عواطف و احساساتش تحريك و دست ها و پاهايش براي انتقام به حركت در مي آيد.

دين و دوستي

بي سبب نيست كه در فرهنگ اسلامي دين را چيزي جز دوستي نمي شمارند و ايمان را همان عشق و علاقه دروني و باطني بشر مي دانند. در روايت معتبر از امام صادق (ع) آمده است : هل الايمان الا الحب؛ آيا ايمان چيزي جز دوستي است. اين بدان معناست كه دين و ايمان را نمي توان جز در دل هاي دوستداران حق جست و جو كرد و دين و بي دين چيزي جز حب و بغض نيست. كسي كه نسبت به خدا و حق بغض و كينه دارد در عمل نيز آن را نشان مي دهد و با هر چه كه امري پسنديده و مورد تاييد عقل و عقلا و شريعت مي باشد به مخالفت بر مي خيزد تا بغض خود را نسبت به ايمان و حق نشان دهد و علاقه و دوستي خويش را به اموري ناپسند و زشت و بد بنماياند.

در اهميت و ارزش مولفه حب و دوستي در حوزه دين و ايمان همين اندازه بس كه خداوند در بيان ايمان بارها و بارها به مساله محبت و دوستي اشاره مي كند و حتي در هنگامي كه درآموزه هاي دستوري بخواهد از چيزي نكوهش كند كه ناپسند، زشت و بد است و مي بايست آدمي از آن به سبب ضرر و زيان هاي ذاتي و عرضي پرهيز كند مساله را با عنوان دوست نداشتن مطرح مي سازد و مي فرمايد: ان الله لايحب … ؛ يعني خداوند اين چيز را دوست نمي دارد و در زماني كه بخواهد مردمان را به امري پسنديده و نيك و خوب دعوت كند مي فرمايد: ان الله يحب …

در تمامي اين عبارت ها حب به شكل مثبت و منفي نمايش داده مي شود و بيان مي گردد كه خداوند امري را دوست دارد و يا امري را دوست نمي دارد؛ زيرا دوستي امري است كه بيانگر گرايش باطني و قلبي و دروني به امري را نشان مي دهد.

اين دوستي است كه حقيقت امري را نشان مي دهد. انسان بر اساس فطرت پاك و خدايي همواره به سوي امر مثبت گرايش دارد و اين علاقه و حب و دوستي است كه خود بهترين ملاك و معيار براي مفيد بودن آن است چنان كه دوري گزيني از چيزي خود بيانگر آن است كه امري زيانبار مي باشد و طبيعت و فطرت پاك و سالم از آن نفرت داشته و بيزار مي باشد.

دوستي همواره دو سويه است و اين گونه نيست كه يك سويه باشد. حتي در امور مادي هنگامي كه به چيزي علاقه مند بوده و گرايش فطري داشته باشيد مي توان گفت كه آن چيز نيز به شما گرايش داشته و كمال خود را در بهره برداري شما مي جويد.

از قديم گفته اند: الجنس الي الجنس يميل؛ يعني كبوتر با كبوتر، باز با باز / كند هم جنس با هم جنس پرواز. اين بدان معناست كه گرايش دو هم جنس به سوي يك ديگر طبيعي و فطري است و دوري دو جنس مختلف و متضاد نيز امري طبيعي به شمار مي آيد.

در برخي از روايات آمده است كه مومنان در همه جاي جهان وقتي يك ديگر را مي بينند به سوي هم كشيده مي شوند و با هم گرم مي گيرند و نوعي گرايش ذاتي و علاقه ميان ايشان وجود دارد هر چند كه هم زبان نيستند و يا براي نخستين بار با هم ملاقات مي كنند؛ زيرا روح و جانشان پيش از جسم ايشان به سوي هم همانند آهن ربا كشيده مي شوند.

آن چه ميان آدمي و خداوند نيز وجود دارد همين عنصر ايمان حبي است كه موجب مي شود تا ميان خدا و بنده مومن ارتباط تنگاتنگ و استواري باشد و خداوند همواره دعاي وي را اجابت كند چنان كه بنده همواره با ذكر و عمل به آموزه هاي وحياني و عقلي و عقلايي مي كوشد تا اجابت اطاعت نمايد.

خداوند رابطه ميان خود و مومنان را رابطه حبي و دوستي مي شمارد و مي فرمايد: يحبهم و يحبونه ؛ خداوند مومنان را دوست مي دارد و مومنان نيز خداوند را دوست مي دارند.

نقش مودت در همراهي

همان گونه كه بيان شد گرايش به سوي امر نيك و خير و خوب گرايشي طبيعي و فطري است و ساختار ذاتي آدمي به گونه اي است كه به سوي خير گرايش دارد و جلب و جذب آن مي شود. در اين ميان ميان دو گروه و دسته نوعي خاص از علاقه و پيوند وجود دارد كه از آن به علاقه مودت ياد مي كنند.

علاقه مودت هر چند در حوزه روابط باطني و روحي و رواني آدمي قرار مي گيرد و در حوزه عواطف و احساسات دسته بندي مي شود ولي اين علاقه نوعي پيوند خاص را نيز بيان مي كند.

علاقه مي تواند عشقي ،‌ حبي ، شغفي ، مودتي و مانند آن باشد. همه اين ها با اين كه در اصلي مشترك هستند ولي تفاوت هايي نيز دارند.

خداوند پيوند ميان زن و شوهر را بر اساس علاقه مودت مي شمارد. مودت نوعي خاص از عشق و دوستي را بيان مي كند كه بيانگر نوعي همراهي و همگرايي است.

از آن جايي كه مودت آثار خارجي بسياري دارد و شخص را به همگرايي و همراهي با ديگري مي كشاند،‌ خداوند از مومنان خواسته است تا مودت خويش را به دشمنان القا نكنند و آنان را به عنوان اولياي خويش بر نگزينند.(ممتحنه آيه 2)

القاي مودت به دشمنان بازتاب ها و برآيندهاي چندي دارد كه يكي از مهم ترين آن ها ولايت دوستي دشمنان است. ولايت دوستي هر چند كه با ولايت حكمي و حكومتي تفاوت دارد و اين گونه نيست كه شخص در حوزه عمل اجتماعي و سياسي و اقتصادي و نظامي تابعيت از ولي خويش نمايد ولي در عمل ولايت دوستي موجب مي شود كه ولايت سياسي و حكومتي به كناري نهاده شود و در عمل براي رضايت ولي خويش ولايت حكومتي را زير پا گذارد.

به سخن ديگر اين كه مومنان در آيه از ولايت دوستي يهود و نصاري منع شده اند از آن روست كه ولايت دوستي آنان موجب مي شود تا مودتي در ميان ايشان پديدار گردد و مومن براي رضايت دوست خويش كه بر عواطف و احساسات او تكيه كرده است حاضر شود تا ولايت حكومتي حاكمان اسلامي را زير پا گذارد.

اگر شخصي با يهودي و نصراني دوستي كند و اين دوستي در حد مودت ارتقا يابد به ولايت دوستي و عمل بر اساس عواطف و احساسات مي كشد و شخص به پيروي از احساسات خويش براي رضايت دوست خويش حاضر مي شود تا ولايت مومنان و ولايت سياسي و حكومتي را ناديده گيرد و آموزه هاي وحياني و ولايي را زير پا گذارد.

از آن جايي كه مودت امري باطني است خداوند در آيه از آن به سر و راز ياد مي كند و مي فرمايد: تسرون اليهم بالموده ؛ شما دوستي و مودت خويش را نهان مي داريد و به ظاهر نشان نمي دهيد ولي اين مودت باطني و نهان شما را خداوند مي داند و چيزي بر او پوشيده نيست.

نتيجه مودت مومنان با دشمنان اين خواهد بود كه در حوزه عمل اجتماعي و نظامي كم مي آوريد و اگر بخواهيد براي جهاد و رضايت و خشنودي خدا گامي بر داريد نمي تواند به درستي عمل كنيد و با چيرگي احساسات و عواطف با دشمنان خدا و رسول (ص) كنار مي آيد و بر اساس آموزه هاي قرآني عمل نمي كنيد؛ زيرا آنان را دوستان خود مي شماريد هر چند كه دشمنان خدا و پيامبرتان باشد.

نهي از دوستي و مودت دشمنان خدا و پيامبر(ص) از آن روست كه گرايش دوستي و مودت شما موجب مي شود تا نسبت به اوامر الهي سست شويد و احساسات و عواطف شماست كه شما را مديريت مي كند و به هر سمت و سو كه بخواهد مي برد.

دوستي و محبت معيار همراهي

چنان كه گذشت آيات قرآني بر اين نكته تاكيد مي كند كه معيار همراهي مردمان در حق وباطل و ايمان و كفر، همان محبت و دوستي است كه ميان ايشان پيوند ايجاد مي كند. هر گروهي بر اساس " تشابهت قلوبهم " است كه با هم پيوند مي خورد و دوستان را از آغاز تا انجام بشريت به هم متصل مي كند. اين گونه است كه نه تنها ارتباط روحي و رواني ميان ايشان پديد مي آيد و حب و بغض ها در قيامت به نسل ها انتقال مي يابد بلكه شخص در كارهاي آنان شريك مي شود.

بر اين اساس است كه مردمان عصر پيامبر(ص) از يهود به سبب همين تشابه قلبي و محبت و دوستي با يهود عصر حضرت موسي (ع) پيوند مي خورند و خداوند آنان را به سبب اعمال زشت و ناپسند چون پيمان شكني و قتل و تحريف و مانند آن سرزنش و نكوهش مي كند.

امير مومنان علي (ع) نيز در سخني با تاكيد بر اين اصل تشابه قلوب و دل هاست كه مي فرمايد دوستان ما همه كساني هستند كه در گذشته بودند و در آينده مي آيند. هر كسي بر كار ما راضي است و در دل به ما علاقه و محبت مي ورزد در كارهاي ما شريك و همراه است و از پاداش آن بهره مند مي شود و هر كسي بر ماست از عواقب آن بهره مند خواهد شد.

در خطبه 12 نهج البلاغه آن حضرت (ع) پس از آن كه خداوندش بر توطئه گران جنگ جمل پيروزي داد در پاسخ به يكي از يارانش كه خطاب به وي گفته بود: دوست مي داشتم برادرم فلاني نيز حضور داشت و به چشم خود اين پيروزي را مي ديد،‌ مي فرمايد: آيا برادرت را با ما گرايشي است و هواي ما در دلش است؟ آن شخص پاسخ داد: آري . امير مومنان (ع) فرمود: پس بي ترديد در اين صحنه جنگ با ماست؛ زيرا ما را در اين اردوگاه كساني هم رزم هستند كه اينك هنوز در پشت پدران و زهدان مادران خويش هستند. در آينده اي نه چندان دور، تاريخ آنا را به صحنه مي آورد و ايمان را حضورشان توانمند مي سازد.

در اين عبارت آن حضرت همدلي و همراهي ايشان در كارزار را به سبب دوستي و گرايشي مي شمارد كه در دل هاي مردمان است و تصريح مي كنند كه اين ياران و همراهان ما هنوز در پشت پدران و زهدان مادران هستند.

اين همان چيزي است كه ما از آن به همراهي بر اساس معيار محبت سخن مي گوييم. كسي كه به امري گرايش دارد از پيش و پس تاريخ جزوي از آنان به شمارمي رود.

مگر كسي كه شتر و ناقه صالح را پي كرد همه قوم ثمود بود؟ به خدا چنان كه آيات سوره شمس تشريح و تبيين مي كند پي كننده و كشنده ناقه يك نفر بوده است ولي خداوند همه آنان را به سبب " تشابهت قلوبهم " و گرايش ذاتي و علاقه متهم به آن عمل مي كند و همه را به سبب عمل يك نفر مجازات و عقاب مي كند. خداوند در اين باره مي فرمايد: كذبت ثمود بطغويها اذ انبعث اشقيها فقال لهم رسول الله ناقه الله و سقيها فكذبوه و فعقروها فدمدم عليهم ربهم بذنبهم فسويها و لايخاف عقبيها؛ ثمود با طغيان و سركشي خويش خداوند و رسولش را تكذيب كرد هنگامي كه شقي ترين شخص خود را براي كشتن ناقه فرستاد. پس زماني كه رسول خدا به ايشان گفت : اينك شما و اين ناقه خدا و او را آب دهيد. پس صالح را تكذيب كردند و ناقه را پي كردند پس عذاب خداوند به سبب گناهشان بر ايشان فرود آمد پس آنان را تسويه كرد ؛ زيرا از عاقبت كار خويش نمي هراسيدند.

بنابراين همراهي قلبي و باطني با يك نفر پي كننده موجب شده تا خداوند همه را به عنوان تكذيب كنندگان و پي كنندگان معرفي نمايد و در نهايت به حكم اشتراك همگي را مجازات و عقاب نمايد و به عذابي سخت دچار كند.

اين همان چيزي است كه ما را با كساني كه در تمامي جنگ هاي پيامبر(ص) و امامان معصوم (ع) و همه نيكان و پيامبران و صالحان حضور داشتند همراه مي سازد و در ثواب و پاداش اعمالشان شريك مي سازد بي آن كه از ثواب و پاداش سابقان ما كم شود و چيزي از آن ها كاسته گردد.

بنابراين معيار همراهي درعمل و ثواب را مي بايست در نيات و درون آدمي جست و كسي كه با نيكان و صالحان همدل و همراه است در ثواب و پاداش ايشان نيز شريك و همراه مي باشد. از اين روست كه مي توان گفت : هل الايمان الا الحب و البغض و هل الدين الا الحب و البغض؛ يعني ايمان و دين جز دوستي با مومنان و دشمني با دشمنان است؟ بي گمان همه ايمان و دين همان دوستي و مودت و محبت است كه مي بايست در آن كوشيد و آن را حفظ كرد. پس براي شيعه بودن همين بس كه بتوانيم دوستداران شيعيان باشيم و محبت اهل بيت (ع) و شيعيان ايشان يعني سلمان ،‌مقداد،‌عمار و ابوذر و مانند ايشان را در دل ها بپرورانيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا