اجتماعیاخلاقی - تربیتیمعارف قرآنی

عشق و مهر ؛ بنياد خانواده در اسلام

در آموزه هاي وحياني اسلام بنياد خانواده مي بايست بر عشق و مودت دروني و مهر و محبت بيروني باشد.

به اين معنا كه زن و شوهر زماني مي توانند خانواده را به هدف دست يابي به آرامش ايجاد كنند كه عواطف و احساسات بر آنان حاكم باشد و در رفتار و كردار خويش مهرورزي و نمايش آن را اصالت بخشند.
اما زماني كه خانواده دچار بحران عواطف و عشق مي شود در اين جا سخن از عشق و عاطفه گفتن شايد نادرست و بي معنا باشد . از اين روست كه مي بايست به مساله و جنبه هاي ديگري پرداخت كه عبارتند از حقوق زن و شوهر است.
در اين نوشتار تلاش شده است كه مساله زناشويي از دو منظر عقل و احساس بررسي و آموزه هاي قرآني در اين حوزه بازخواني و تحليل گردد. در آغاز به مساله حقوق خانواده اشاره و سپس به بنياد هاي خانواده پرداخته مي شود.

حقوق زن و شوهر در آموزه هاي وحياني
شايد سخن گفتن از حقوق شوهر براي كساني كه نگاهي فمينستي و زن گرايانه داشته باشند سخت و دشوار باشد؛ زيرا اينان بر اين باورند كه از آغاز حضور انسان در زمين زنان مظلوم تاريخ بشريت بوده است و حقوق او از سوي مردان تضييع شده است و هر گونه سخن گفتن از حقوق شوهر و مردان به معناي تثبيت استثمار زنان و بهره كشي از آنان مي باشد. اين گونه نگرش به مساله موجب مي شود تا زن و مرد را در مقابل هم قرار دهد و از مكمل بودن بيرون رود و در جناح رقيب و دشمن قرار گيرد كه مي بايست به هر وسيله و ابزاري بر او چيره شد. نگرش دشمن بودن زنان و مردان نسبت به هم آثار زيانباري در جامعه و زندگي بشريت به جا مي گذارد و انسان را از مسير كمالي دور مي سازد. اين در هر حالي است كه از نظر قرآن هيچ تفاوت معناداري ميان زن و مرد از نظر ماهيت نيست و مردان و زنان از نظر ماهيت همانند مي باشند و هر دو از نفس يگانه اي برخوردار مي باشند. از اين رو كيفر و پاداش آنان در آخرت يگانه است هر چند كه در دنيا به اسباب گوناگوني چون فيزيك بدني و تفاوت هاي جسماني در حدود و تعزيرات برخورد تساوي آن نيز در برخي از موارد نيست.
از نظر قرآن زن و مرد مكمل يك ديگر هستند و اقتضاي مكمل بودن آن است كه تفاوت هايي داشته باشند تا بتوانند نيازهاي يك ديگر را برآورده سازند. اين نيازها همانند انگيزه ها و نيازهايي كه مازلو روان شناس معروف درباره انسان ها گفته است مي تواند فيزيكي و جسماني و يا علاقه و عشق و اعتماد سازي و شكوفايي و مانند آن باشد. از اين روست كه تفاوت هاي معناداري در اين حوزه مطرح مي شود كه ارتباطي به حقيقت و ماهيت اصل وجود مرد و زن ندارد بلكه متاثر از مقتضاي زوجيت است. تعبير قرآن از مرد و زن به زوجيت و جفت از همان آغازين لحظات آفرينش انسان بيانگر آن است كه در آفرينش زن و مرد مكمل بودن لحاظ شده است.
بنابراين سخن گفتن از حقوق شوهر همانند سخن گفتن از حقوق زن مساله اي است كه براي تثبيت استعمار و استثمار زنان از سوي مردان نيست، بلكه بيان بهترين شيوه هاي زندگي است كه در حقيقت سبك زندگي درست و كامل را مي نماياند. در اين جا سخن از حقوق شوهر است و مساله حقوق زن در جايي ديگر پرداخته شده است و خواننده مي تواند به آن مراجعه نمايد.
سبك زندگي
مساله ديگر آن كه بيان حقوق هر يك از زنان و شوهران به معناي آن نيست كه سبك كامل زندگي دراين مطالب گفته مي شود؛ زيرا حقوق چنان كه گفته شده است بيان ضوابط و مقررات و قوانين عقلي و عقلايي و شرعي براي ايجاد ارتباط سالم و منطقي است و هر گز به معناي شيوه كامل سبك زندگي خانوادگي و زناشويي نيست؛ زيرا حقوق و قوانين بر اساس اصول و مباني عقلي و عقلايي تبيين مي گردد تا از تجاوز و تعدي هر يك از دو سوي معادله به ديگر باز دارد. آن چه زندگي را به كمال مي رساند و شيوه هاي برتر را مي نمايد اصولي فراتر از اصول عقلاني و يا عقلايي است كه از خاستگاه عواطف و احساسات به مفهوم روان شناسي آن برخاسته است. زماني از حقوق و قوانين سخن به ميان مي آيد كه هر يك از دو سو ناتوان از برقرار سالم ارتباطي بر اساس عواطف و احساسات باشند. از آن جايي كه گاه عواطف و احساسات كه بنياد خانواده بر آن نهاده مي شود تضعيف و يا سست مي شود و برخي از دو سوي معادله به ديگري تعدي و ظلم مي كنند تبيين حقوق مطرح مي شود تا هر يك بدانند در اين حالت كه عواطف و احساسات كاهش يافته و سست گشته است چگونه مي تواند خانواده را بر پا نگه دارد تا در آينده تحت تاثير عواطف انساني و زناشويي به مرتبه پيشين باز گردند.
بنابراين سخن از حقوق هر يك از زن و شوهر به معنا و مفهوم مديريت بحران و يا جلوگيري از آن مي باشد تا احساسات و عواطف از ميان رفته دوباره پديدار گردد.
بهترين و كامل شيوه سبك زندگي خانوادگي آن است كه بر اساس عشق و علاقه و احساسات برپا شود و مديريت گردد؛ زيرا هدف از ايجاد خانواده و بستن پيمان زناشويي دست يابي به آرامشي است كه به طور طبيعي تنها از اين راه به دست مي آيد. از اين روست كه در آيات آفرينش همواره سخن از زوجيت براي دست يابي به آرامش مطرح است و حكمت و علت ايجادي زن و شوهر و زوجيت را دست يابي به آن دانسته است. از اين روست كه درآموزه هاي اسلامي و وحياني همواره بر احسان تاكيد مي شود. احسان در مفهوم قرآني مرتبه تعامل و برخورد ارتباطي با ديگري بر پايه عواطف و احساسات است و اين كه بر اساس اصولي عقلي و عقلايي رفتار نشود. از اين روست كه ايثار كه به معناي از خودگذشتگي است امري پسنديده تلقي مي شود درحالي كه بر اساس اصول عقلي و عقلايي انسان زماني كه خود نيازمند است از چيزي نمي گذرد و عقل حساب گر و عرف عقلايي سنجش گر حاضر نمي شود كه از خود براي ديگري بگذرد.
عشق و عاطفه
به هر حال از نظر آموزه هاي وحياني قرآن و اسلام بهترين وكامل ترين شيوه زندگي خانوادگي بنيان گزاري آن بر اساس احسان و عواطف و عشق و احساسات است و بيان حقوق تنها براي حفظ و نگه داري خانه و خانواده از بروز بحران و يا جلوگيري و يا بازدارندگي ازآن در شرايطي مي باشد كه عواطف و احساسات در ميان جفت و زوج كاهش يافته است و به گونه اي مي بايست اين بنياد هم چنان براي بقاي شرايط زندگي خانوادگي به ويژه براي كودكان و پرورش و تربيت آنان حفظ شود. بنابراين هر گاه احسان و عواطف نتوانست حضور يابد و به كار خود ادامه دهد آن گاه است كه عقل و عقلا گام در ميدان مي گذارند و به مديريت بحران مي پردازند تا شرايط تعديل و خانه و خانواده از بحران رهايي يابد.
آيات قرآن همواره بر عناصر احساسي و عشقي تاكيد ورزيده و بر جنبه هاي عاطفي پا فشاري نموده است ؛ از اين روست كه در آيه 187 سوره بقره هر يك از دو سوي معادله را پوشش و لباس يك ديگر شمرده است كه هم از زشتي ها مي پوشاند و هم آنان را زينت مي بخشد و از گرما و سرما در امان مي دارد. زن و شوهر مي بايست اين گونه باشند و در كنار هم يك ديگر را بپوشانند و زينت بخشند و از ناملايمات زندگي و توفان هاي بنياد افكن حفظ كنند.
در آيه 189 سوره اعراف نخست به مساله يگانگي و تساوي ماهيت زن و مرد اشاره مي كند كه هر دو را از نفس يگانه اي آفريده و از نظر ماهيت هيچ گونه تفاوتي ندارند و آن گاه به هدف زوجيت آنان اشاره كرده مي فرمايد كه هدف از جفت قرار دادن زن و مرد از آن رو بوده است تا در كنار هم بتوانند عواطف و احساسات خود را ارضا كنند و به آرامش روحي و رواني و امنيت دست يابند.
قرآن آن چنان در روابط زن وشوهر به مساله عواطف و احساسات و عشق و علاقه اشاره مي كند كه گويي جز احسان و عاطفه نمي بايست در ميان ايشان حكم فرما باشد. به اين معنا كه زن و شوهر مي بايست روابط ميان خويش را بر اساس مودت و دوستي و مهر و صفا قرار دهند و از رحم و مهرورزي هرگز دوري نگزينند.
در آيه 21 روم ايجاد زوجيت و آفرينش به شكل مكمل بودن و زوجيت را يكي از نشانه هاي بزرگ خود مي شمارد كه آدمي با تامل و درنگ در آن مي تواند به وجود خداوند پي برد؛ زيرا خداوند چنان زن و شوهررا جفت و مكمل يك ديگر قرار داد كه نمي تواند بي يك ديگر به كمال و بلكه آرامش دست يابند. ايجاد علاقه و مهر و محبت در ميان زن و شوهر به گونه اي كه بتوانند همواره در كنار هم زندگي كنند و دمي از هم دور نگردند و احساس تنهايي و اضطراب و تشويش نمايند خود نشانه اي از نشانه هاي بزرگ خداوند و آيتي از آيات بلند اوست.
در اين آيه معيار و ملاك زندگي خانوادگي را بر اساس دو اصل مودت و مهر نهاده است؛ مودت به معناي عشق و علاقه دروني و مهر به معناي بروز و ظهور آن به اشكال مختلف است. بنابراين هر كسي كه در جست و جوي آرامش خانوادگي است مي بايست اين دو ملاك و معيار را در زندگي خود داشته و حفظ كند كه عبارت از عشق دروني و باطني و ابراز و آشكار كردن آن به شكل مهر و محبت است.
البته قرآن در اين آيه مي فرمايد كه خداوند عشق دروني و باطني و نيز ابراز آن به شكل محبت و مهر را در آدمي به وديعت نهاده است و هر گاه زن و مردي با هم پيمان زناشويي مي بندند به اين دو چيز مي رسند و خداوند شرايط را به گونه اي فراهم مي آورد كه اين گونه شوند ولي گاه انسان به علل مختلفي چون دوري از فطرت پاك خويش از اين دو چيز در مي ماند و اندك اندك شرايط را به گونه اي فراهم مي آورد كه هم عشق و مودت باطني از ميان مي رود و هم امكان ابراز و اظهار آن را نخواهد يافت و اين گونه است كه ديگر در كنار همسر خويش احساس آرامش نمي كند. در اين جاست كه حقوق خود را مطرح مي سازد تا با بازسازي خانه بر اساس الگوهاي عقلي و عقلايي زمينه هاي بازگشت مودت و محبت فراهم آيد و زندگي دوباره به مدار مهر و محبت و عشق باز گردد.
به هر حال احسان و ابراز عواطف و عشق (نساء آيه 128 و بقره آيه 229 و احزاب آيه 49) اصل در زندگي زناشويي است و تنها در صورت برخورد با مشكل و ايجاد بحران به سراغ حقوق مي رود تا بحران مديريت و كنترل و مهار شود.
اين حقوق دو سويه است كه مي توان گفت چنان كه بارها گفته شد هر حقي در كنار تكليفي و هر تكليفي در كنار حقي است. اگر براي يكي از ايشان حقي اثبات مي شود تكليفي نيز ملاحظه شده است. به اين معنا كه اگر براي زن تمكين و اطاعت از شوهر به عنوان تكليف مطرح شده است در برابر از اين حق برخوردار مي باشد كه شوهر نفقات مالي او را پرداخت كند و اگر براي شوهر برتري به دليل سرپرستي و تامين زندگي مطرح شده است (بقره آيه 228 و نساء آيه 34) در حق زن نيز اين مساله مطرح شده كه شوهر مكلف است تا هيچ گونه تجاوز و ظلمي نسبت به شوهر نكند تا زماني كه زن در اطاعت شوهر است .(همان )
برخي از حقوق زن و شوهر
از جمله حقوق شوهر كه قرآن مطرح مي كند مساله اطاعت زن از شوهر ( نساء آيه 34) حفظ اسرار و رازهاي خانواده و شوهر (نساء آيه 34 و نيز تحريم آيه 3 و 10 ) و عدم خيانت جنسي به شوهر است.
اطاعت از شوهر در امور زناشويي وظيفه زن از آن روست كه حق تامين كننده مالي زندگي اوست (نساء آيه 34) چنان كه حق هم خوابگي با همسر در سه وعده براي شوهر ثابت است و مرد مي تواند و مجاز است كه تا مدت چهارماه از همبستري با همسر خود پرهيز كند ولي بيش از اين مدت جايز نيست كه ترك زناشويي نمايد .(بقره آيه 226)
خلوت هاي سه گانه پيش از نماز صبح و هنگام استراحت ظهر و پس از نماز شام از حقوق زن و شوهر است و هر دو از اين حق برخوردارند كه ديگري را به خلوت سه گانه بخوانند و كسي مزاحم آنان در اين سه وعده نشود تا بتوانند در كنار هم باشند و عشق و مودت و مهر و محبت را نثار يك ديگر كنند و نيازهاي كلامي و رواني و جنسي يك ديگر را برآورده سازند. در اين خلوت هاست كه آنان مي توانند به دور از مزاحمت هاي ديگران مشكلات مختلف خويش را حل و فصل كنند.( نور آيه 58)
حق طلاق (بقره آيه 226 و 227 و 232 و 236 و آيات ديگر ) و حق رجوع پس از طلاق اول و دوم (بقره آيه 228 و 229) از جمله حقوق شوهر براي رهايي از مشكلات عديده است كه دو سوي نمي توانند در كنار هم آرامش وعشق و مهر و محبت دست يابند.
با آن كه اين حقوق براي مردان مطرح شده است ولي در همه آيات بر عدالت به عنوان اصل بنيادين در تعاملات و روابط اجتماعي اشاره شده است(نساء آيه 3 و 129 )
بردگان و كنيزكان
اين ها از جمله حقوق شوهر بود كه در برخي از آيات بدان اشاره شده است. هدف از بيان اين مطالب اين بوده است كه همواره احسان و عشق و علاقه و مهر و محبت اصل در زندگي خانوادگي بوده است؛ زيرا هدف از ايجاد خانواده و زناشويي دست يابي به آرامش رواني و عاطفي است كه بي وجود آن هر گز تحقق نخواهد يافت. هر كسي كه بخواهد به زندگي كامل دست يابد مي بايست اصل احسان و عشق و علاقه را مقدم دارد و بيان حقوق تنها براي مديريت خانواده مي باشد.
اگر ميان زن و شوهر عشق و علاقه و مهرو محبت حكومت كند ديگر سخن گفتن از حقوق بي معنا و مفهوم مي گردد؛ زيرا حكومت عاطفه و عشق و مهر حكومت بر دل هاست و هر كسي از مرد و زن بي اراده در دام مهر و محبت به كارهاي بزرگ دست مي زنند. اين را بارها نسبت به مهر مادران نسبت به فرزندان شاهد بوده ايم. چنين حالتي مي تواند در ميان همسران نيز اين گونه رفتارهاي بيرون از عقل حسابگر را پديد آورد و مردان جان خويش را فداي همسران كنند و يا زنان در برابر شوهر خويش برده وار عمل كنند.
در روايتي است كه به زني خطاب مي شود كه در برابر همسر و جفت خويش كنيزباش تا شوهرت برده تو شود: كوني له أمة يكن لك عبدًا .

به اين معنا كه اطاعت دو طرف است و مهر و محبت و عشق و علاقه نيز دو سويه مي باشد و اگر شخصي در برابر همسرش كنيزوار باشد شوهر نيز متاثر از عواطف و احساسات همانند بردگان براي او كار مي كند و هيچ توقع و انتظاري زياده نخواهد داشت.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا