اجتماعیسیاسیعرفانمعارف قرآنی

نقش نشانه شناسي در يافتن بصيرت

120در مطلب حاضر نويسنده با اشاره به مسئله نشانه ها كه مصاديقي ازجمله معجزات، فتنه ها و آزمون هاي بزرگ اجتماعي و سياسي و بحران ها را شامل مي شود، درصدد است با استفاده از آيات وحي، نقش نشانه ها را در ايجاد بصيرت براي مردم به خصوص نخبگان سياسي واجتماعي موردبررسي قرار دهد. اينك با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.

اهميت نشانه ها براي ايجاد بصيرت

بصيرت به معناي روشن، روشنايي و بينايي، يكي از مهم ترين واژه هاي كاربردي در فرهنگ قرآني است. انسان بصير و بينا به كسي گفته مي شود كه از راه هاي گوناگون نسبت به خود و پيرامون، آگاهي روشني داشته باشد و موقعيت خود را با هر چيزي به درستي بسنجد و ارزيابي كند. از اينرو ميان شخص بصير با جهان خارج نسبتي مبتني بر واقعيت ها و حقيقت ها پديد مي آيد؛ زيرا هر آن چه از واقعيت ها را مي بيند با توجه به حقايق هستي ارزيابي مي كند و ميان هست ها و بايدها ارتباط منطقي برقرار مي كند.

در اين ميان نمي توان از نقش نشانه ها غافل بود؛ (ق آيه22) هوشياري و تيزبيني انسان بصير به وي كمك مي كند كه هر نشانه اي را به درستي بشناسد و تحليل و تبيين كند؛ زيرا تفقه در نشانه هاي هستي به وي اين امكان را مي بخشد تا نسبت متغيرات را در اشكال مختلف به دست آورد و نسبت به آن واكنش درست و مناسب نشان دهد. اين گونه است كه نشانه ها و به تعبير قرآني، آيات، در ايجاد بينش (شناخت) و نگرش (باورها و رفتارهاي ايماني) نقش بسزايي ايفا مي كند.

البته در تعبير قرآني، همه هستي، نشانه و آيات الهي هستند كه بايد مورد توجه قرار گيرد و انسان متفقه و فهيم را به سوي حقايق از مسير واقعيت ها رهنمون سازد. با اين همه برخي از نشانه ها، كاركردي تأثيرگذار و مستقيم در شناخت موضوع و ايجاد نگرش و باورهاي سازنده دارد كه از آن ها به معجزه ياد مي شود. در حقيقت معجزه، نشانه و آيه اي بصيرت ساز است و روشنگري شگفتي براي انسان ايجاد مي كند.(اسراء آیه 59) البته اين تنها كاركرد معجزه نيست بلكه برخي ديگر از امور است كه كاركردي از اين دست دارد كه يكي از آن ها مجموعه ابتلانات و فتنه هاست. فتنه ها همان اندازه كه هشدار دهنده هستند، همان اندازه نيز روشنگر مي باشند و آدمي را نسبت به موقعيت خود در هستي و جامعه و نيز واكنش و كنش مناسب آگاه مي سازند. اين جاست كه فتنه ها براي اهل بصيرت كاركردهاي شگفتي را بازي مي كنند. (توبه آيه49 و آيات ديگر)

چيستي بصيرت

در مفهوم شناسي اين واژه بايد به اين نكته توجه داشت كه از نظر ريشه اي ارتباط تنگاتنگي ميان بصيرت به معناي روشنايي، با بصر به معناي چشم وجود دارد. به اين معنا كه زماني به انساني گفته مي شود كه وي داراي بصر است كه چشم وي در سلامت بوده و توانايي ديدن روشنايي را داشته باشد و رنگ ها و بازتاب هاي نور را از طريق چشم دريابد و احساس كند. بنابراين كسي كه داراي چشم ولي كور و نابينا باشد، داراي بصر نيست، بلكه وي تنها داراي «عين» يعني چشم است. مفهوم بصير با مفهوم فارسي بينايي ارتباط نزديكي دارد. انسان بينا كسي است كه داراي سلامت چشم و قدرت ديدن است؛ بلكه فراتر از مرتبه ديدن، مي تواند به روشني و وضوح آن چه را مي بيند تجزيه و تحليل كند و واقعيت ها را به درستي دريابد، زيرا هر ديدني مساوي با درك و فهم نيست.

به سخن ديگر، بينايي يا همان بصيرت، مرتبه اي پس از سلامت چشم و روشنايي آن مي باشد و به مرتبه اي اشاره دارد كه شخص بتواند با بهره گيري از ابزار حسي چشم و ديدن، از راه قلب و دل خويش، آن چه را يافته تجزيه كرده و اطلاعات بيروني را با اطلاعات دروني و شهودي خود تطبيق دهد و به يك نتيجه گيري منطقي و درست برسد و نسبت به آن چه ديده شده واكنش سازنده و مثبت داشته باشد. بنابر اين اهل بصيرت، كسي است كه بتواند از واقعيت ها به درستي از طريق چشم و ديدن آگاهي يابد و آن را درمغز و قلب خويش تجزيه و تحليل كرده و متناسب با آن واكنش نشان دهد.

اين گونه است كه ارتباط تتگاتنگي ميان نشانه ها، درك و تفقه، كنش و واكنش، واقعيت ها و حقايق پديد مي آيد و از مرز ديدن و نگاه كردن عادي بيرون مي رود. از اين رو خداوند در قرآن، اهل بصير را فراتر از اهل ديدن و شنيدن معرفي مي كند كه تنها از طريق چشم مي بينند و از طريق گوش مي شنوند و يا از طريق ديگر حواس ظاهري و باطني،اطلاعاتي را از بيرون و درون كسب مي كنند، ولي از قلب خويش بهره نمي گيرند تا اين اطلاعات را تجزيه و تحليل كرده و در مقام تفقه و فهم قرار گيرند و نسبت به آن واكنش نشان دهند.

تفقه و فهم، معيار شناخت اهل بصيرت

آن چه اهل بصيرت را اهل بصيرت و بينايي مي گرداند، تفقه و فهم، نسبت به اطلاعات و نشانه هاي رسيده از راه حواس و ديگر ابزارها و منابع شناختي است. لذا خداوند كساني را كه از اطاعت و نشانه هاي شناختي به درستي بهره نمي گيرند و به ابزار اصلي دل و قلب، درآن تفقه نمي كنند، سرزنش مي كند؛ زيرا داشتن اطلاعات به تنهايي كفايت نمي كند بلكه تجزيه و تحليل آن و در نهايت واكنش نشان دادن درست و مناسب براساس اطلاعات وفهم هاست كه به اطلاعات و دانش ارزش و اعتبار مي بخشد. (اعراف آيه 179 و احقاف آيه 26 و آيات ديگر)

براين اساس مي توان گفت كه بصيرت درفرهنگ قرآني، نوعي بينايي خاص است كه به شخص، امكان واكنش مناسب در برابر نشانه ها و اطلاعات به دست آمده را مي دهد.پس ارتباطي تنگاتنگ ميان واقعيت ها و حقايق درتفسير مفهوم بصيرت وجود دارد؛ زيرا آن چه از طريق ابزارها و منابع شناختي به دست مي آيد. واقعيت است كه اهل بصيرت با درست كنار هم قرار دادن اين واقعيت هاي به دست آمده با حقايق هستي مي كوشند تا واكنش مناسب و درستي را ارايه دهند.

حقايق به آن دسته از امور گفته مي شود كه درمسير اصلي هستي، تحقق و ثبوت دارد، هرچند كه درجهان خارجي، آن چه يافت مي شود برخلاف آن مسير اصلي باشد. بنابراين هر واقعيتي نمي تواند حقيقت باشد، ولي هر حقيقتي مي بايست واقعيت يابد. بنابر اين با دو دسته از امور روبه رو هستيم: دسته نخست اموري است كه واقعيت خارجي را شكل مي بخشند و جزو هست ها مي باشند ولي اين گونه نيست كه هر هستي، حقيقت درست و مناسب درمسير اصلي هستي باشد. دسته دوم اموري است كه حقيقت مي باشد و گاهي به شكل واقعيت در جهان خارج تحقق يافته است. دراين حالت ميان هست و بايد، يكتايي و يگانگي پديد آمده است ولي گاه ديگر آن حقيقت درخارج آن حقيقت درخارج تحققي ندارد، از اين رو جزو آرمان و بايدهاست ولي به شكل هست ها تحقق نيافته است. بنابر اين لازم است كه هربايدي هست شود ولي اين گونه نيست كه هر هستي بايدي است كه بايد وجود داشته باشد. نمونه اين واقعيت ها ناهنجاري هاي اخلاقي چون زنا و تهمت و دروغ است كه هست هايي مي باشندكه مي بايست هست نباشند.

اهل بصيرت پس از آگاهي از آن چه يافته و تفقه نموده اند مي كوشند تا آن واقعيت را با حقايق بسنجند و درمسير تحقق بخشي حقايق تلاش كنند. اين گونه است كه اهل بصيرت درمسير علم ملكوتي و حقايق آن حركت و تلاش مي كنند و واقعيت ها را براساس آن مي سنجند.

ارزيابي و داوري اهل بصيرت

چنان كه گفته شد، اهل بصيرت، كساني هستند كه ميان حقايق و واقعيت ها به داوري مي نشينند و آن چه را ازطريق نشانه ها به دست آورده اند با تفقه و فهم دقيق مي سنجند تا اگر واقعيتي با حقيقتي همخوان و سازگار نبود، در تغيير آن بكوشند و اگر هماهنگ و سازوار بود در تثبيت آن تلاش كنند. براين اساس داوري و ارزيابي در مفهوم بصيرت نقشي مهم ايفا مي كند؛ زيرا بي داوري و ارزيابي، نمي توان حقايق را در واقعيت هاي پيچيده شناخت و نسبت به آن توصيه هاي مناسب ارائه داد.

بنابر اين نياز به معيارهاي سنجش نيز خود را به عنوان يك ضرورت در مفهوم بخشي بصيرت مطرح مي كند. اصولا به سبب پيچيدگي امور، تنها با معيارهاي خاص مي توان در واقعيت هاي خارجي، حقايق را شناخت وآن را به عنوان هدف و آرمان، مورد توجه و اهتمام قرار داد. اين گونه است كه بسياري از مردم حتي خواص اهل علم، در فهم حقايق دچار ترديد و مشكل مي شوند؛ زيرا واقعيت ها چنان حالتي از گفتمان را در جامعه پديد مي آورد كه شناخت حق از باطل مشكل مي شود. به ويژه آن كه اصولا انسان ها در چارچوب واقعيت ها زندگي و تحليل و تبيين مي كنند و توصيه هاي آنان بيشتر مبتني بر واقعيت ها شكل مي گيرد.

از اين رو در اسلام، شناخت معيارهاي سنجش به عنوان يك اصل مهم مورد توجه قرار گرفته است و از آن جايي كه براي توده هاي مردم، معيارهاي عقلاني و انتزاعي سخت ياب مي باشد، به معيارهاي غير انتزاعي و تجسمي توجه داده شده است. براين اساس به عنوان يك معيار عيني غير انتزاعي، اميرمؤمنان علي(ع) به عنوان معيار سنجش مطرح مي شود و در روايات بسياري آن حضرت(ع) به عنوان ميزان اعمال و رفتار معرفي مي گردد، زيرا مردم با توجه به مصاديق عيني و اسوه هاي كامل كه در برابر ايشان است، بهتر مي توانند حق را از باطل تشخيص دهند و واقعيت هاي جامعه و جهان، آنان را نفريبد.

در فتنه ها كه از همه سو هجوم گفتمان واقعيت ها، مردم را احاطه كرده و قدرت تفكر و تدبر را از ايشان گرفته است، اسوه هاي عيني و ترازوي عيني و محسوسي چون اميرمؤمنان (ع) است كه مي تواند راهنماي مردم براي خروج از فتنه ها باشد.

عقل و علم در بصيرت

هرچند كه علم و شناخت از واقعيت ها و حقايق، بسيار اساسي و مفيد است ولي از آن جايي كه علم به معنايي دانايي است هرگز نمي تواند چنان كه بايد و شايد در يافتن مسير اصلي كمك كند. دانايي و دانش، به عنوان مقدمه مي تواند به بصيرت بخشي و روشنگري كمك كند ولي آن چه به آدمي كمك مي كند تا اهل بصيرت شود عقل است.

بسياري از اهل علم و دانايي به سبب فقدان عقلي كه پاي هواي نفس را عقال كند و بند راهش شود، گرفتار بدبختي و شقاوت ابدي شده اند؛ زيرا آگاهي و دانايي نسبت به جهان واقعيت ها بلكه حتي حقايق ملكوتي هستي، نمي تواند نگرش و رفتار شخص را مشخص كند؛ اين جاست كه عقل به عنوان عامل مهم نگرش ساز وارد عمل مي شود. عقل انساني است كه همانند پيامبر دروني و وجدان بيدار فطرت، آدمي را نسبت به آن چه يافته و آگاه شده، با انگيزه مي سازد و انگيزه حركتي را براي تحقق حقايق فراهم مي آورد.

در حقيقت عقل آدمي به وي كمك مي كند تا از شناخت خويش نسبت به واقعيت ها و حقايق به درستي بهره گيرد و پس از سنجش و داوري، در مسيري قرار گيرد كه او را به سوي كمال و حقايق هستي سوق دهد.

نشانه هاي روشنگر

انسان عالم عاقل به هر جا بنگرد نشانه هاي بسياري براي خود مي يابد كه بتواند براساس آن داوري و سنجش كند و راه خويش را باز شناسد. اين گونه است كه نشانه ها در زندگي هر انسان بصير، نقش اساسي را ايفا مي كند.

اين كه در آموزه هاي قرآني از آيات الهي به عنوان بصيرت ياد شده است.(ق آيات 6 تا 8 و آيات ديگر) از آن روست كه اين نشانه ها و آيات، به شخص، بينايي مي بخشد تا موقعيت خود و پيرامون را به درستي تفسير و تحليل كرده و با تفقه و بهره گيري از معيارهاي سنجش، ميان واقعيت ها و حقايق، تبيين و توصيه دقيق و راهبردي ارايه دهد.

از نظر قرآن، نشانه هاي روشنگر در همه جا به فراواني يافت مي شود و اگر انسان به پيرامون خود نگاهي كند آنها را مي يابد.

از آن جايي كه همه ابزارها و منابع شناختي از جمله گوش و چشم و دل براي آدمي فراهم است و همه معيارهاي سنجش در اختيار او گذاشته شده است، انسان به آساني مي تواند با ديدن نشانه ها و تفكر و تدبر در آنها، و سپس سنجش براساس معيارهاي عيني و حتي انتزاعي، موقعيت درست را تشخيص داده و در مسير حق حركت كند و در دام واقعيت ها نيفتد.

توجه به نشانه ها و آيات در زمان بحران ها و فتنه ها مهم تر و اساسي تر است؛ زيرا در اين زمان چنان حق و باطل درهم آميخته است كه آدمي نمي تواند خود را در مسير حق قرار دهد؛ چون در زمان بحران و فتنه ها، امور متشابه و حق نما بسيار مي شود و دشمنان، واقعيت هايي را به عنوان حقايق به خورد توده مردم مي دهند. در اين زمان چنان دودي فضا را آكنده مي كند كه حتي خواص نيز از تشخيص حق و باطل باز مي مانند و كار را بر توده مردم دشوار مي سازند. اين جاست كه توجه به شاخصه هاي اصلي مورد تأكيد قرار گرفته است.

به اين معنا كه در هنگام فتنه مي بايست به قله ها نگاه كرد و اصول اساسي را مدنظر قرار داد. فضايي كه انسان ها در هنگام فتنه ها و بحران ها در آن قرار مي گيرند همانند فضاي مه آلود دره هاست كه ديگر راه هاي كوچك و نشانه هاي خردي چون درخت و صخره ديده نمي شود. در اين زمان مي بايد به قله هايي توجه كرد كه همانند خورشيدي از پس مه غليظ به چشم مي آيد. بنابراين مي بايست همواره به اصول اساسي و ارزشي پاي بند بود كه چون قله و خورشيد به عنوان نشانه هاي اصلي راه را نشان مي دهند.

توده مردم هرگاه در بحران ها و فتنه ها قرار گرفته اند بايد به كساني توجه كنند كه اصول ارزشي و اساسي را پاس مي دارند، هر چند كه به برخي از ارزش هاي خرد و جزيي بي توجهي مي كنند؛ زيرا گاه در فتنه ها به سبب فضاي خاكستري و متشابهات، داوري ها به سختي مي تواند درست و واقعي باشد و آن چه به نظر مي رسد كه عملي ضدارزشي است، در حقيقت چنين نيست و يا چنين نمايانده شده است.

در فتنه ماه هاي اخير، فضاي مه آلود آن گونه بود كه دشمن، مردم را به مسائلي چون مسئله كهريزك و يا كشته شدن چند نفر به عنوان مسايل اصلي و ارزشي توجه مي داد درحالي كه اصل فتنه كه نابودي نظام اسلامي بود در پس هياهو گم شده بود. در اين جا بود كه اهل بصيريت به روشنگري رو نموده و با اشاره به قله هاي بلند ارزش هايي چون اسلام، نظام اسلامي، ولايت فقيه، قانون اساسي و مانند آن، توده مردم را به سوي حق و حقيقت رهنمون ساختند و اجازه ندادند تا برخي با سوءاستفاده از مسايلي كه در انبوه هياهو ارزشي و يا ضدارزشي بودن آنها گم بود، مردم را از اصل باز دارند.

بنابراين مردم همواره بايد به نشانه هاي بزرگ و برجسته اي توجه كنند كه يادآور اصول ارزشي و اساسي است. از اين رو در آيات قرآني به معجزه ها كه آيات بزرگ الهي هستند به عنوان بصاير توجه داده شده است(اسراء آیه 59)؛ زيرا اين معجزه ها همانند قله هايي است كه حق را از باطل جدا مي كند و پيامبر را از غيرپيامبر باز مي شناساند. براين اساس مي توان گفت كه نشانه هاي بزرگ و اصول اساسي و كلي در دوران فتنه ها ملاك داوري و ارزيابي تلقي مي شود؛ زيرا دشمن با اهتمام به مسايل جزيي، مي كوشد تا هدف را پنهان كند و مردم را از مسير اصلي دور داشته و سرگرم امور جزيي نمايد تا اين گونه به اهداف پست و پليد خويش دست يابد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا