اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنی

عوامل و آثار گمراهي

ضلالت و گمراهي به معناي عدول از راه مستقيم و ضدهدايت كه به شكل عمدي و يا سهوي و هم چنين زياد و يا كم اتفاق مي افتد. يكي از عوامل اصلي شقاوت و بدبختي انسان در دنيا و آخرت است. به اين معنا كه هر چند آثار زيانبار و مخرب گمراهي در آخرت بروز و ظهور كامل پيدا مي كند ولي آثار آن در زندگي دنيوي آن چنان زياد است كه مي توان گفت كه علت اصلي بسياري از بدبختي ها و دردسرها و مشكلات بشر در دنيا داراي خاستگاهي است كه از آن به ضلالت و گمراهي ياد مي شود.

با نگاهي كوتاه و گذرا به عواملي كه قرآن براي ضلالت و گمراهي انسان در دنيا بيان مي كند مي توان اين معنا را به آساني دريافت. براي تبيين و تحليل اهميت و ارزش مسئله در زندگي دنيوي انسان نويسنده مطلب نگاهي گذرا به برخي از مصاديق و آثار ضلالت دارد كه مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم.

عوامل ضلالت و گمراهي

قرآن به بيش از صد مورد از عوامل ايجادي و يا افزايش گمراهي و ضلالت اشاره مي كند كه به دو دسته بينشي و نگرشي و نيز دروني و بيروني دسته بندي مي شود. عوامل بيروني مي تواند عوامل فراانساني باشد چنان كه خداوند به ابليس به عنوان يكي از مهم ترين علل و عوامل فراانساني گمراهي انسان اشاره مي كند و به انسان هشدار مي دهد كه مي بايست خود را همواره هوشيار دارد تا ابليس نتواند زاغ سياه او را چوب زند و در فرصت مناسب از راه هايي كه خاص اوست وارد شده و موجبات گمراهي و ضلالت شخص را فراهم آورد. مشكلي كه انسان نسبت به ابليس دارد آن است كه دشمني سوگند خورده و غيرقابل ديدن با چشم عادي است در حالي كه او مي تواند انسان را ببيند و از راه وسوسه و الهامات شيطاني خويش تغيير بينش و نگرش انسان را فراهم سازد. البته انسان نيز توانايي و ابزارهاي مقابله و مقاومت با وسوسه هاي ابليسي را دارا مي باشد و مي تواند نه تنها او را از خود دور سازد بلكه در خدمت خويش گيرد چنان كه مخلصان به فتح لام اين گونه عمل كردند و پيامبر مي فرمايد كه توانسته است شيطان خود را به تسليم وادارد و يا به اسلام درآورد و او را مهار و كنترل كند: شيطاني اسلم بيدي.

خداوند در آيات بسياري به انسان هشدار مي دهد كه مواظب و مراقب دشمن سوگند خورده خويش باشد. (اعراف آيات 11 تا 17 و 27 و نيز حجر آيه 32 تا 39 و اسراء آيات 61 تا 65 و نيز ص آيات 74 تا 81)

از ديگر عواملي كه خداوند به عنوان عامل گمراهي بدان اشاره مي كند مسئله اختلاف و فاصله گرفتن از راه خدا و پيروي از راه هاي مختلف و گوناگون است و اين كه هر كسي راهي را پيشنهاد كند و هر كسي علم و پرچمي برافرازد و ديگران را به سوي خود بخواند.(انعام آيه 153 و نيز نحل آيه 93)

دوري از تقوا به معناي عمل به هر كار زشت عقلاني و عقلايي و گرايش به پليدي ها عامل اصلي ديگري است كه موجبات گمراهي و عدم بهره گيري از هدايت الهي را سبب مي شود. خداوند در آيات نخست سوره بقره هدايت را خاص كساني مي داند كه از پلشتي هاي عرفي و عقلايي پرهيز دارند و فطرت و طبيعت آنان به گونه اي است كه به خوبي ها و نيكي ها و زيبايي ها گرايش دارد. چنين افرادي از ضلالت در امان هستند. بنابراين كساني كه گرايش به پلشتي ها دارند و احكام عقل و عقلايي را زير پا مي گذارند با احكام وحياني نيز به مخالفت پرداخته و در نهايت سر از ضلالت و گمراهي درمي آورند.

در حقيقت اسراف و تجاوز از حدود عقلي و عقلايي (غافر آيه 28 و 34) و اعراض از حق (يونس آيه 32) و افترا و دروغ گويي (انعام آيه 140 و 144 و آيات ديگر) اذيت و آزار ديگران (صف آيه 5) و اطاعت كوركورانه از اكثريت نه به عنوان راهكاري براي برونرفت از مشكل چون قرعه (انعام آيه 116) التقاط گرايي و آميختن حق به باطل (آل عمران آيات 7 و 69 و 71) بدعت گذاري (انعام آيات 138 و 140) پيروي از ظن و حدس و گمان به جاي علم و استدلال (نجم آيه 27 و 30 و انعام آيه 116) حس گرايي و مادي انديشي (بقره آيه 51 تا 55 و 92) و حق گريزي (صف آيه 5) بلكه حق ستيزي (بقره آيه 174 و 176) و دنياطلبي (همان) و اختيار كردن دوستان بد (فرقان آيه 27 و 29) و مانند آن ها از ديگر نابهنجاري هاي رفتاري و اخلاقي نمونه هايي از علل و عواملي است كه قرآن به آن اشاره مي كند.

به سخني ديگر هرگونه رفتار و منش زشت و ضداخلاقي و ضدهنجاري موجب مي شود كه آدمي به سمت و سوي انكار وحي و آموزه هاي وحياني برود و با آن ها مخالفت كند و در نتيجه زيانكار در دنيا و آخرت شود.

آثار و پيامدهاي گمراهي

مهم ترين اثري كه قرآن براي ضلالت و گمراهي از راه مستقيم الهي برمي شمارد، خسران و زيان است. شخصي كه دچار گمراهي مي شود و راه راست را وامي گذارد در شرايطي قرار مي گيرد كه از سرمايه اصلي خويش استفاده مي كند و آن را در فرآيندي از دست مي دهد. خداوند در آيات چندي به پيامد گمراهي اشاره مي كند. از جمله در آيات 44 تا 46 سوره شورا ضمن بيان آن كه زيانكار چه كسي است توضيح مي دهد كه زيان اصلي و خسران مبين آن است كه شخص نفس و جانش را از دست بدهد و از ميان بردارد. به اين معنا كه سرمايه هاي وجودي خدادادش را در يك فرآيند زماني از دست بدهد و در آخر دست خالي باشد و چيزي از قابليت ها و ظرفيت هايي الهي كه به نام اسماي الهي از آن ياد مي شود در وي باقي نماند. به عنوان نمونه به سبب چشم فرو بستن بر حقايق در نهايت از قدرت بصيرت و بينايي واقعي عاجز و ناتوان مي شود و درك و فهم درستي از پديده ها نداشته و نمي تواند موقعيت خود را در هستي تحليل و تجزيه كند و به مسايل از روي تدبير بنگرد. اين حالت در نهايت در رستاخيز به شكل كوري و نابينايي در شخص ظاهر مي شود كه به شكل اعتراض به خداوند مي فرمايد كه من در دنيا بينا بودم چگونه اين جا به شكل نابينا و كور برانگيخته شده ام كه خداوند به وي پاسخ مي دهد كه تو در يك فرآيند آن را از دست داده و در اين ميان نسبت به بينايي خاسر و زيانكار شده اي.

خداوند در آيه 45 سوره شورا مي فرمايد: ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم؛ زيانكاران كساني هستند كه در نفس ها و جان هايشان زيان كرده اند و سرمايه وجودي خويش را از كف داده اند.

انسان زيانكار افزون بر اين كه خود را به رنج و زحمت مي افكند و از شيرأ جانش هزينه مي كند دوستان و ياران خويش را نيز از دست مي دهد. اين مسئله در آيات پيش گفته به صراحت بيان شده است.

از آن جايي كه شخص زيانكار با از دست دادن سرمايه وجودي خويش در آخرت چيزي با خود همراه ندارد در هنگام توزين اعمال و ارزش گذاري شخصيت و شاكله وجودي اش داراي سبك وزني و يا بي وزني مي شود و از ارزش و اعتبار مي افتد از اين روست كه در آيه 310 سوره مؤمنون از چنين افرادي به «من خفت موازينه» تعبير مي شود؛ زيرا از نظر ارزش وجود انساني چنان از سرمايه اسمايي خويش هزينه كرده است كه چيزي از آن كرامت و شرافت انساني باقي نمانده است كه خداوند پس از آفرينش انسان بر خود آفرين و درود مي فرستد و مي فرمايد: تبارك الله احسن الخالقين. اكنون اين شخص گمراه با سرمايه سوزي خويش چيزي از ارزش و اعتبار انساني اش باقي نگذاشته است و در شكل جانور و چارپا خود را تغيير شكل داده و يا گاه از ايشان خود را فروتر داشته است و ديگر نصيبي از ارزش و مقام انساني براي خود باقي نگذاشته است. از اين روست كه خداوند افرادي كه به گمراهي رفته و شاكله وجودي خويش را با از دست دادن سرمايه هاي اسمايي به شكل حيوان و چارپا و يا پست تر از آن در آورده اند نكوهش و سرزنش مي كند.

نابهنجاري و رفتار ضداخلاقي

البته اين گونه نيست كه تنها اثر اين تغيير ماهيت و هويت به سبب از دست دادن سرمايه اسمايي در آخرت خود را نشان دهد بلكه در دنيا اين اتفاق مي افتد و تنها در زماني كه شخص مي ميرد آن را به شكل بصيرت و بينايي واقعي (بصرك اليوم حديد) و آتش دروني ضلالت (لترون الجحيم) مي بيند. اين اتفاق در زندگي روزانه او افتاده و در يك فرآيندي ايجاد شده و برآيند آن در آخرت به شكل كامل نمايان شده است. اما در زندگي روزانه اش به شكل هاي مختلف چون نابهنجاري رفتاري و منش هاي ضداخلاقي خود را بروز مي دهد. از اين روست كه خداوند در آيات 51 سوره اسراء و نيز 29 سوره نمل و 05 سوره سبا و هم چنين 14 سوره زمر كساني كه خود را اين گونه به بهاي اندك فروخته و از سرمايه وجودي خويش هزينه كرده و به هيچ و پوچ معامله و تبادل كرده اند مي فرمايد كه ايشان در حقيقت خود زيان كرده اند و از ضلالت و گمراهي ايشان كسي جز خود گمراهان زيان و ضرر نكرده اند.

به هر حال از كف دادن سرمايه موجب مي شود شاكله وجودي ايشان از ارزش هاي انساني كه بتوان در قيامت و رستاخيز عرضه دارند تهي شود و انساني سبك و بي ارزش و اعتبار در قيامت بر ميزان حق قرار مي گيرد و چون از آدميت و انسانيت بيرون رفته جايگاهي در ميان انسان ها ندارد و نمي تواند وارد بهشت شود. (مؤمنون آيات 310 تا 610)

سرگرداني

گمراهان در آغاز راه گمراهي خويش گرفتار سرگرداني خاصي مي شوند كه در آيه 618 سوره اعراف از آن به عمه ياد مي شود. عمه چنان كه راغب در مفردات خويش در صفحه 858 بيان مي دارد ترديد داشتن در كاري و عمل بر پايه تحير و سرگرداني است. اين حالت زماني پديد مي آيد كه شخص به سبب گمراهي و ضلالت زمينه بصيرت و تدبير خود را از دست مي دهد و ديگر نمي تواند نسبت به اعمال و رفتار خويش كنترل داشته و پيامدهاي كاري را بسنجد و ارزيابي درست و راستي داشته باشد.

فتنه گري

چنين شخصي گرفتار نوعي بيماري دل مي شود و به جاي گرايش به خوبي ها و محكمات و ادله و براهين قطعي به سوي امور متشابه مي رود و چون درك درست و تحليل واقعي از مسايل به دست نمي دهد هر چيز متشابه و همانند با حق او را به سوي خويش مي كشاند. اين شبيه داستان مردي است كه در بازار عطرفروشان و عطاران غش مي كند و بيهوش بر زمين مي افتد و عطاران با انواع و اقسام عطرها و بوهاي خوش مي كوشند تا او را بهوش آورند ولي نه تنها عطرهاي خوش و بوهاي معطر او را به هوش نمي آورد بلكه بر وخامت اوضاع مي افزايد تا اين كه شخصي به او مي نگرد و در جامه اش نظر مي كند و درمي يابد كه اين شخص از راسته دباغان است از اين رو چرم بو گنده اي بر دماغ و بيني اش مي گذارد و مرد را به هوش مي آورد؛ زيرا دباغ عمري را به بوي ناخوش گذرانده بود و طبيعت و فطرتش دگرگونه و واژگونه شده بود و بوي خوش حالش را به هم مي زد.

انسان هاي بيماري كه به ضلالت و گمراهي دچار شده اند اين گونه اند كه مولوي در مثنوي اش آنان را تشبيه كرده است. آنان به سوي متشابهات مي روند و از محكمات مي پرهيزند چون طبيعت ايشان كژپسند شده است و ميل و گرايش به حق و زيبايي و محكمات ندارد. خداوند در آيه7 سوره آل عمران با اشاره به تغيير ماهيت و هويت وجودي ايشان و يافتن شاكله جديد وجودي مي فرمايد اينان مردماني بيمار دل هستند كه تنها دنبال متشابهات مي روند و از محكمات دوري مي ورزند و اينگونه است كه فتنه گري پاي ثابت اين افراد است.

متشابه گرايي افراد گمراه موجب مي شود تا به تكذيب آيات الهي بپردازند و حقيقت را از وراي آيات نيابند. (مؤمنون آيات 510 و 610) و در برپايي قيامت مجادله و تشكيك كنند (شوري آيه81) و مانع حق و اجراي آن شوند (فرقان آيه 9)

نتيجه طبيعي و برآيند عادي چنين بينش و نگرشي چيزي جز گرايش به پليدي (انعام آيه 512) و گناه (كهف آيه 55) نيست. از اين روست كه همه زشتي ها و نابهنجاري ها و اخلاق پست و منش زشت را به عنوان رفتارهاي پسنديده در پيش مي گيرند و نه تنها خود عامل خوبي ها و نيكي ها نيستند بلكه مانع اجراي حق (فرقان آيه9) مي شوند و راه طغيان را در پيش مي گيرند و به اغوا و اضلال ديگران (ق آيه 72 و مائده آيه 77) مي پردازند.

بدعت گذاري (مائد آيه 310 و 410) هنجار شكني چون قتل حتي فرزندان (انعام آيه 014) ازديگر پيامدهايي است كه خداوند در اين آيات براي اهل ضلالت وگمراهي بيان مي كند.

اهل ضلالت و گمراهي نشانه هايي در زندگي دنيوي دارند كه مي توان به اعراض از ياد خدا و افتادن در غفلت را از نشانه هاي بارز و آشكار آنان برشمرد. (زخرف آيه 63 تا 04 و نيز نجم آيات 92 و 03)

محروميت از هدايت خاص الهي

چنين اشخاصي از رحمت خدا دور و از هدايت خاص الهي محروم مي شوند. (فاتحه آيات 6 و 7 نساء آيات 314 و 716 و ده ها آيه ديگر) ديگر سخنان و آيات محكم و استدلالي و برهان هاي قاطع در ايشان تأثيري نمي گذارد. (مؤمنون آيات 310 تا 610) و گرفتار لعنت خداوند مي شوند (هود آيات 79 تا 99) و از ياري و مددكاري خداوند در مشكلات زندگي بي بهره مي گردند (بقره آيه 012 و نحل آيه 63 و 73 و آيات ديگر)

گمراهي موجب مي شود تا گرفتار خشم و غضب الهي شوند (طه آيه 58 و 68) و عذاب هاي الهي به شكل فتنه و بلا بر آنان در همين دنيا نازل شود و خود را به جايگاهي فرو مي افكنند كه لياقت و شايستگي اهانت از سوي خدا را مي يابند. (مؤمنون آيات 610 تا 810)

از ديگر آثاري كه قرآن براي اهل ضلالت و گمراهي بر مي شمارد دچار شدن به نوميدي و يأس است. (حجر آيه 65) نتيجه اين بيماري نيز چيزي جزبدبختي در دنيا و آخرت نيست كه در آيات بسياري بدان اشاره شده است.

اين ها نمونه هايي از آثار ضلالت و گمراهي در دنياست كه خداوند در آيات مختلف به اشكال متنوع آن را بيان داشته است تا مردم را به سوي هدايت و بهره گيري از آثار و پيامدهاي آن ترغيب و تشويق كند. اين نمونه براي آن بيان شد تا دانسته شود كه ضلالت تنها در آخرت پيامد و آثار خويش را نشان نمي دهد بلكه در همين دنيا شخص از آثار مخرب آن در امان نخواهد ماند. بنابراين مي بايست كاري كرد تا زمينه و بستر مناسبي براي گمراهي و ضلالت فراهم نيايد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا