اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیمعارف قرآنیمقالات

ویژگی و صفات خودپرستان

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

نفس که در فارسی از آن به روان یاد می شود، به سبب ویژگی انحصاری آن،‌ از ظرفیت بسیاری بالای برخوردار می باشد. از این روست که از نفس خداپرست تا نفس خود پرست را می توان در میان انسان ها یافت.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا ویژگی های خودپرستان را بر اساس آموزه های قرآنی بیان کرده و آثار مخرب و زیانبار آن را در دنیا و آخرت تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نفس در مدار شیطان

خداوند در آیاتی به این نکته اشاره می کند که نفس انسانی همان روح دمیده شده الهی است که در کالبد آدمی قرار می گیرد. این روح به سبب آن که در کالبد قرار گرفته از ظرفیت بسیار بالایی برای شدن های متضاد و متقابلی برخوردار می باشد. از این روست که می تواند در دو مسیر متضاد حرکت کند و با فعلیت بخشی به اسماء و صفات سرشته در ذات، متخلق به اخلاق الهی شده و به خدا نزدیک شود و صفات کمالی را در خود ظهور دهد؛‌چنان که می تواند با تدفین و پوشاندن آن صفات سرشته و فطرت ذاتی و الهی، خود را از خداوند دور ساخته و با غضب الهی به جای رحمت الهی در شکل دوزخ ملاقات نماید.

به سخن دیگر، هر کسی می تواند دو مسیر را بپیماید تا به خداوند برسد و لقای الهی را داشته باشد.(شمس، ایات 7 تا 10 ؛ انشقاق، آیه 6) یکی مسیری است که به رضوان الهی ختم می شود و در بهشت ذات و صفات به حسب قرب و تخلق به اخلاق الهی قرار می گیرد ؛ و دیگری مسیری است که از تخلق به اخلاق الهی باز می ماند و غضب الهی او را در برمی گیرد و در دوزخ در می آید که مظهر اتم و اکمل غضب الهی است.

به هر حال، نفس انسانی چنان که خداوند آفریده در مقام اعتدال و استوایی است که از این ظرفیت برخوردار باشد که خدایی یا شیطانی شود.(شمس، آیات 7 و 8)

بر اساس آموزه های قرآنی، نفس انسانی به طور فطری به سوی تخلق به اخلاق الهی می رود و می کوشد تا صفات خدایی سرشته در ذات را به عنوان کمالات تحقق بخشد و از نقصی که از آن رنج می برد رهایی یابد؛ اما به دو عامل از این مسیر دور می شود و به جای آن که خدایی شود،‌ شیطانی می شود. شیطنت در حقیقت متقابل و متضاد خدایی شدن است.

نخستین عامل در مسیر شیطنت که از آن فجور نیز یاد می شود(شمس، آیات 7 تا 10) هواها و خواسته های زیادی خواهانه نفس انسانی است؛ زیرا روح الهی پس از دمیده شدن در کالبد انسانی، در محیطی قرار می گیرد که خواسته های مادی و دنیوی در آغاز کار او را به سمت و سوی شیطنت و فجور می برد. از این روست که خداوند به انسان هشدار می دهد که همواره مراقب و مواظب نفس خود باشند تا هواها و خواسته های مادی غلبه نکند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ (مائده، آیه 105)

در روایات معتبر نیز آمده است که شیطنت نفس خیلی خطرناک است و نفس نخستین مشکلی است که انسان می بایست با مراقبت و تقوای الهی و الهامات آن، از شر و زیان ها و آفات آن رهایی یابد.

به سخن دیگر، نفس مانند هر امری که در دنیا قرار می گیرد، دارای دو وجه است که یک وجه آن مفید و مثبت و دیگری منفی است. برخی از امور در حالت استوا و اعتدال است و برخی دیگر جنبه مثبت آن بر جنبه منفی آن می چربد و یا برعکس می باشد. مثلا نفس در حالت اعتدال و استوا است، ولی در برابر، خمر و شراب، زیان آن از منفعت آن بیش تر است. بنابراین، می بایست کاری کرد که جنبه منفی نفس یعنی هواهای نفسانی و زیادی خواهی آن نسبت به امور دنیا بر انسان مسلط نشود و مدیریت او را به دست نگیرد.

دومین عامل در مسیر فجور و شیطنت نفس،‌عامل بیرونی است که از آن به ابلیس و پیروان او یاد می شود. ابلیس خود موجودی از جنیان است که به سبب عبادت خویش به مقام قدس در آمد و در میان فرشتگان ملای اعلی در آمد. اما او خود مدعی برتری بر همه آفریده های هستی و خواهان دست یابی به خلافت الهی بود. ا ز این روست که پس از معرفی حضرت آدم(ع) به عنوان خلیفه الهی، از پذیرش آن خودداری کرد و به سبب تکبر و خودبرتربینی که داشت استکبار ورزید و از سجده اطاعت به خلافت آدم(ع) خودداری نمود. پس در اندیشه این شد تا به سبب هبوطی که از مقام قدس گرفتار شد و سبب آن را اغوای الهی و وجود آدمی می دانست، سوگند خورد که از آدم و فرزندانش انتقام بکشد و با شیطنت آنان را به فجور بکشاند و از خلافت اسقاط کند و در دوزخ خشم و غضب الهی در آورد.(بقره، ایات 30 تا 38؛ طه، آیات 117 تا 120 و آیات دیگر از سوره اعراف و حجر)

بنابراین دو عامل شیطنت آمیز در درون و بیرون انسانی وجود دارد که می بایست مراقب آن بود تا نفس در مسیر کمالی خود حرکت کند.

به هر حال، نفس از این ظرفیت بالا و استعداد حرکت های متضاد و متقابل برخوردار می باشد و به یک معنا خود شیطانی است که می تواند در خدمت ابلیس و شیاطین هم پیمان او باشد.

خودپرستی گام نخست شیطان پرستی

بر اساس آموزه های قرآنی، گام نخست بدبختی و شقاوت ابدی انسان این است که اجازه دهد تا جنبه دنیوی و مادی نفس بر جنبه معنوی و غیر مادی آن غلبه کند و انسان از حالت اعتدال و استوا بیرون آید. خواسته های مادی و نیازهای دنیوی امری طبیعی برای انسان است، ولی نمی بایست اجازه داد که بیش از آن نیاز بخواهد و حرکت کند. پاسخ به نیاز طبیعی و مادی نفس در حقیقت کمکی است تا انسان بتواند صفات الهی سرشته در ذات خویش را کامل کند. هر گونه بی پاسخ گذاشتن به یک خواسته طبیعی نفس به معنای تضعیف یک جنبه معنوی و الهی آن یا نابودی آن جنبه می باشد. بنابراین فطرت و عقل سلیم خواهان پاسخ گویی مثبت و متعادل به خواسته طبیعی نفس در امور مادی می باشد. بسیاری از احکام و آموزه های اسلامی که مبتنی بر فطرت و عقل می باشد در تبیین چگونگی برآورد این خواسته های طبیعی و مقبول نفس می باشد. از این روست که شهوت و پاسخ گویی به آن ها در یک چارچوبی مقبول و معقول دانسته شده و مجوز آن صادر شده است.

اما نفس هراز گاهی در دام وسوسه های بیرونی شیطانی دیگر می افتد که از آن به ابلیس یاد می شود. بنابراین انسان می بایست مراقب باشد تا ابلیس و شیطان بیرونی بر او مسلط نشود. شیطان از سیاست گام به گام بهره می برد و هرگز بر آن نیست تا یک انقلاب سریع را در نفس انسانی تحقق بخشد. از این روست که در گام های نخست همراهی کرده و تنها وسوسه هایی می کند که به ظاهر خیرخواهانه و عبادی است. ابلیس در گام نخست، به خدا سوگند می خورد که جز خیرخواهی هدفی ندارد و می خواهد تا انسان به کمالاتی برسد که برای آن آفریده شده است. از آن جایی که راه رسیدن به این کمالات متنوع و متعدد است او پیشنهاد می کند راهی را می شناسد که کوتاه ترین و آسان ترین راه است. این گونه است که حضرت آدم(ع) فریفت تا از میوه ممنوع بخورد.

ابلیس به انسان یاد آور می شود که خواسته های نفس خواسته های مقبول و درستی است. انسان در میان موجودات از همه برتر است و همه موجودات حتی فرشتگان در اختیار بشر بوده و برای او آفریده شده اند. بنابراین، نفس آدمی برترین موجود در تمام هستی است و می بایست او را به عنوان برترین موجود شناخت و از وی اطاعت کرد. این گونه است که اومانیسیم یعنی انسان خدایی شکل می گیرد.

همان گونه که ابلیس دچار خودپرستی بود، همین دام را برای انسان پهن می کند و اجازه می دهد که انسان خودپرست شود و درمکتب اومانیسیم در آید. پس از این که انسان گرفتار مکتب اومانیسیم گردید و خودپرستی پیشه گرفت، می توان امید داشت که راه هبوط و سقوط را می پیماید و گام به گام شیطانی تر شده و از خدا دور می شود و صفات کمالی را دفن و دسیسه می کند؛ زیرا انسان خودپرست، تنها خود را می پذیرد و به خواسته های خود دلبسته است و کمال را در خود می یابد و نیازی به تکمیل و اکمال نفس خود نمی یابد؛چرا که بر این باوراست که هیچ نقصی ندارد و همه کمالات در او جمع است. این گونه است که با غرور خودپرستی و پذیرش وجود کمالی خود، دیگر گامی برای خودسازی و تکمیل و اکمال نفس بر نمی دارد؛‌بلکه نقص خویش را در شهوت پرستی و گرایش افراطی به مادیات و امور دنیوی عین کمال می شناسد؛ چرا که خود را در کمال مطلق دانسته و هیچ موجودی را برتر از خود نمی یابد.

این گونه است که انسان خودپرست، پرستش خدا را به کنار می گذارد و به پرستش خود می پردازد؛ زیرا خود را کمال مطلق دانسته که نقصی ندارد و نیازی به اکمال و تکمیل در خود نمی بیند. پس خواسته های نفسانی خویش را عین خواسته کمالی دانسته و مسیر شیطنت و فجور را می پیماید.

پس گام نخست در تغییر معبود و الهه را می بایست در خودبزرگ بینی و خود برتر بینی بشر دانست؛ زیرا خود را اوج و تمامیت کمال می یابد و دیگر جز خودش کسی را بنده نیست. این گونه است که شیطنت های نفس خویش و فجورهای آن را عین کمال دانسته و به جای آن که خدا را بنده باشد خود را بنده می شود و هواهای نفس را به عنوان کمال مطلق معبود و الهه خویش قرار می دهد: ارایت من اتخذ الهه هواه … کالانعام بل هم اضل سبیلا.(فرقان، ایات 43 و 44)

این جاست که شیطان نفس معبود انسان می شود و انسان شیطان پرستی را با خودپرستی تجربه می کند و از خداپرستی عدول می نماید؛ زیرا خود را کامل و برتر از همگان دانسته و نیازها و خواسته های زیادی خواهانه نفس را عین کمال دانسته بدان سمت و سو می رود و تمام همت خویش را مصروف این بت می کند و به پرستش و اطاعت و عبادت نفس و خواسته های آن می پردازد.

ابلیس پرستی و ولایت ابلیس،‌ نهایت سقوط نفس

خداوند در آیات قرآنی گزارش می کند که این روند تغییر در معبود با توجه به خصوصیات و اخلاق انسان ها و اشخاص،‌ متفاوت و متنوع است. به این معنا که ابلیس با توجه به روحیات اشخاص عمل می کند. برخی را مستقیم به خود می خواند و بنده خود می سازد و تحت ولایت شیطانی خود در می آورد و برخی دیگر را در یک فرآینده پیچیده تر برده و بنده می سازد.

از این روست که در آیات قرآنی از کسانی یاد می شود که در فرآیند هبوط و سقوط،‌ پس از آن که در بند هواهای نفسانی افتادند، معبودهایی دیگری را به او نشان می دهد که به نظر با نفس آن شخص سازگارتر است. در حقیقت ابلیس از اصل سازگاری بسیار بهره می گیرد تا موجبات فرار شخص نشود. از این روست که با توجه به روحیات اشخاص عمل کرد برخی را به پرستش فرشتگان به عنوان موجودات کامل و برتر، برخی را به پرستش انسان های کاملی چون حضرت عیسی(ع) یا حضرت عزیر(ع) دعوت می کنند؛‌ چنان که برخی را نیز به عبادت جنیان می خوانند و بدتر آن که برخی را به عبادت جانوران،‌ گیاهان و ستارگان و بدتر از همه این ها به عبادت پرستش سنگ و چوب و مانند آن دعوت می کنند.

این تغییر در الوهیت با توجه با کشش و گرایش و روحیات اشخاص انجام می گیرد. بنابراین،‌ابلیس و شاگردان مکتب اومانیسیم و خودپرستی، روان شناسان کارکشته و ماهر و توانایی هستند که با توجه به روحیات اشخاص، ریسمان ها و طناب های رنگارنگی برای بردگی و در نهایت بندگی آنان دارند و به کار می گیرند. این گونه است که انسان ها با توجه به روحیات به دسته هایی از پری و فرشته پرستان،‌ دیو و جن پرستان، جانوران پرستان و بت پرستان و هواپرستان دسته بندی می شوند.

کسانی که هواپرستی و مکتب اومانیسیم را بر می گزیندند به ولایت شیطانی ابلیس نزدیک تر هستند؛ زیرا ابلیس نیز شیطانی هواپرست و خودپرست بوده است و همین خودپرستی او بود که او را از خداپرستی باز داشت و سجده بر آدم به عنوان خلافت الهی را نپذیرفت و از آن سرباز زد.

البته این بدان معنا نیست که دیگر غیر خداپرستان گرفتار شیطنت ابلیس نمی شوند،‌بلکه به این معناست که آنان در گام ها و خطوات دیگر به این نهایت می رسند. در یک کلمه،‌ همگان به شکلی از خدا دور شده و غیر خداپرست شده اند و همین برای ابلیس و شیطنت وی کفایت می کند؛ زیرا هر کسی خداپرست نباشد،‌ از مقام قرب دور شده و از صفات کمالی بی بهره می شود و در نهایت در یکی از دوزخ های هفت گانه فراق می افتد و می سوزد.

هر کسی در هر درجه ای از مدار هفت درجه نفس شیطانی باشد، از ولایت خدایی به ولایت شیطانی ابلیس افتاده و از خلافت و خدایی بودن دور گشته و در یکی از دوزخ های هفت گانه فراق گرفتار می آید.

خصوصیات و ویژگی ها نفس پرستان

نفس پرستان در هر مقام و درجه ای باشند، خداپرست و اهل توحید نیستند. بنابراین یا کافر یا مشرک یا منافق یا سست ایمان هستند. از این روست که در ضلالت و گمراهی خودپرستان هیچ شک و شبهه ای نیست.(مائده، آیه 77)

خودپرستان انسان هایی با قدرت تشخیص کم یا هیچ نسبت به حق و باطل و کمال و نقص هستند. از این روست که حقایق را باطل و کمالات را نقص دانسته و بالعکس می ببیند و می فهمند و عمل می کنند. پس کسانی که اهل حق و کمال هستند به تمسخر می گیرند و استهزاء می کنند.(محمد، ایه 16)

اینان اهل بصیرت نیستند و از قدرت تشخیص حق و باطل بی بهره می باشند و از فرقان و جداسازی حق و باطل یا کمال و نقص سودی نبرده اند.(محمد، آیه 14)

به حقایق و آموزه های وحیانی قرآن بی توجه می باشند و ضد حکمت و فلسفه می باشند و هیچ اعتقادی به هدفمندی زندگی و جهان آفرینش ندارند.(قمر، آیات 2 تا 5)

خودپرستان به مطالب حق گوش نمی دهند و اگر هم گوش دهند در محتوای آن تامل و تدبر نمی کنند و درک و فهم ایشان نسبت به حقایق بسیار نادرست و نارواست.(محمد، آیه 16؛ فرقان، ایات 43 و 44، قصص، ایات 50 و 51)

زشتی ها و پلیدی ها و بدی ها از نظر آنان زیبا و خوب است و هنجارها را ضد هنجار می شمارند؛ زیرا قدرت تشخیص خود را از دست داده اند و منابع و ابزارهای شناختی و تشخیصی آنان یا زنگار گرفته یا بسته و یا واژگونه شده است.(محمد، 14 و آیات دیگر)

اینان انسان های خرد ورزی نیستند بلکه انسان های سفیه و جاهل و بی خردی می باشند که نمی توانند از فطرت سالم خویش بهره گیرند چنان که عقل خویش را نیز فعال نکرده اند تا از خرد و عقل سرشته در ذات خویش بهره گیرند و خردورزی کنند.(جاثیه، ایات 23 و 24؛ فرقان، ایات 43 و 44)

هواپرستان و خود پرستان انسان هایی ستمگر و ظالم می باشند(قصص، ایه 50) چنان که انسان های گمراه و گمراه گر دیگران نیز می باشند.(مائده، آیه 77)

از دیگر صفات و خصوصیات خودپرستان می توان به عبرت ناپذیری(قمر، ایات 2 تا 5)، مادگرایی (جاثیه، ایات 23 و 24)، عناد (قصص، آیات 48 تا 50)، غفلت از خدا و قیامت و آینده خویش(محمد، آیات 16 و 18)، فاقد هدایت های فطری و الهی(بقره، ایه 120، قص، ایه 50)، لجاجت (قمر، ایات 3 تا 5) و دارای عقاید و افکار نادرست و رفتارهای غلط و نابهنجار و زشت(جاثیه ، آیات 23 و 24 و آیات دیگر ) اشاره کرد.

این ها برخی از ویژگی ها و صفات برجسته خودپرستان و هوای نفس پرستان است که بدان اشاره شده است. با آن چه بیان شد دانسته می شود که بیش تر مردمان به شکلی گرفتار خودپرستی به جای خداپرستی هستند. از این روست که خداوند در آیاتی از جمله 119 سوره انعام بیان می دارد که بسیاری از مردم پیرو هوا و هوس خود می باشند و به جای خداپرستی گرفتار خودپرستی می باشند و دیگران را نیز گمراه کرده و از خداپرستی باز می دارند.

بنابراین لازم است که انسان با پذیرش احکام فطرت و عقل و تقوای عقلانی و عقلایی اجازه دهد تا نفس در مسیر مثبت قرار گیرد و با پذیرش احکام و تعالیم الهی خود را در مسیر اتمام کمالات الهی قراردهد. پس گام نخست برای رهایی از خودپرستی آن است که از الهامات تقوایی فطرت بهره گیرد و از آن اطاعت کند و تمایلات و زیادی خواهی های نفس و فجور و بی تقوایی آن پرهیز کند تا زمینه برای پذیرش احکام الهی و وحیانی قرآن واسلام فراهم آید.(بقره، ایه 87 و مائده، آیه 70)

اگر کسی بتواند این گونه عمل کند و از مقام پروردگار خویش خائف و هراسان باشد امید است که با اجتناب از هواپرستی و خودپرستی، از بهشت قرب ذات یعنی رضوان الهی و قرب صفات بهره مند شود و از بهشت های هشتگانه بهره مند گردد و از دوزخ های هفت گانه رهایی یابد. هر یک از هواهای هفت گانه نفس انسان را به دوزخی می راند ؛ چنان که اطاعت از فطرت در این زمینه و بهره مندی از قلب نورانی الهی می تواند انسان در بهشت های هشتگانه در آورد.(نازعات، آیات 40 و 41 و نجم، آیات 1 تا 4 و آیات دیگر قرآن)

باشد این گونه از خودپرستی و شیطان پرستی و ابلیس پرستی و ولایت او بیرون آمده و در ولایت خداوندی قرار گرفته و در جنات ذات و صفات الهی در آییم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا