اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنی

خداى اخلاق و اخلاق خدايي

يكى از آشكارترين سيماى انديشه شرايع ابراهيمى اين است كه تصوّر و مفهوم خدا اساساً اخلاقى است; چون در اين نگرش خودِ خدا اساساً اخلاقى است، رابطه ميان خدا و انسان نيز بايد ماهيت اخلاقى داشته باشد.

به عبارت ديگر، خدا نسبت به انسان از طريق اخلاقى عمل مى كند; يعنى هم چون خداى عدالت و احسان; و از انسان در مقابل انتظار مى رود كه او نيز از طريق اخلاقى به كار برخيزد. اين كه آدمى واقعاً از طريق راستينِ اخلاقى واكنش نشان دهد، در ساختمان دينى اسلام حايز اهميت اساسى و قاطع است.

در نگرش اسلام، اخلاق و ارزش هاى اخلاقى از جايگاه بس رفيع و والايى برخوردار است; اخلاق در اين جا، به صورت جز و تمام كننده دين در آمده و كل دين به آن وابسته است. پيامبر در تبيين هدف عالى بعثت كه قرآن آن را در تزكيه و تعليم[1] خلاصه كرده است، مى فرمايد: «إنّما بعثت لأتمم مكارم الأخلاق; هدف بعثت تكميل و اتمام مكارم اخلاقى است.

از اين ديدگاه، خداى قرآن دو سيماى متفاوت نشان مى دهد كه به صورت اساسى متقابل با يكديگر قرار گرفته اند; براى عقلِ متّقى و مؤمن، اين دو سيما چيزى جز دو جانب يك خداى يگانه نيست; ولى براى منطق عقل معمولى، آن دو متضاد به نظر مى رسند، و در واقع بعضى از متفكران براى سازگار كردن اين دو سيما با يكديگر گرفتار سختى و دشوارى جدى اى شده اند.

در يكى از دو سيما، خدا خود را هم چون خداى خير و رحمت بى پايان، خداى محبت و رأفت بى نهايت، خداى بخشنده و بخشاينده و آمرزنده نشان مى دهد و بدان اوصاف نسب خويش مى نمايد.

اين واقعيت كه خدا نسبت به انسان با چنين روش لطف عمل مى كند و همه گونه نيكى و مهربانى در حق او به صورت آيات ارزانى مى دارد، خود تعيين كننده تنها واكنش و پاسخ راست و درستى است كه از طرف موجودات بشرى امكان پذير است. آن پاسخ همان شكر نعمت و سپاسگزارى است. سپاسگزارى براى همه نعمت هايى كه خدا به افراد بشر ارزانى داشته است. البته اين واكنش و پاسخ تنها در هنگامى قابل تصور است كه آيات خدايى و نعمت هاى او به حق فهميده و ارزش آنها شناخته شده باشد. سپاسگزارى بدين معنا تنها زمانى امكان پذير است كه انسان معناى آيات را به درستى دريافته باشد.

در حقيقت شكر و سپاسگزارى در مفهوم دينى آن جز به فهم آيات و نعمت هاى خدا امكان پذير نيست. اين مفهوم جديدى از شكر بود كه از طريق قرآن در جامعه دينى پديدار گشت و در تاريخ انديشه ها جايگاه تازه اى يافت. اهميت بسيار عظيم اين مفهوم جديد شكر از اين واقعيت آشكار مى شود كه شكر در حقيقت عَديل و متمّم خير اصلى خدايى است; و از اين راه به صورتى جدايى ناپذير با يكى از مشخص ترين جنبه هاى ماهيت خدايى پيوستگى دارد; و نيز از اين واقعيت كه از شكر تا ايمان تنها يك گام فاصله است; و از اين جاست كه شكر در پاره اى از حالات در قرآن تقريباً هم چون مترادف باايمان ذكر شده است.

متضاد با شكر مفهوم كفر است كه معناى خاص آن ناسپاسى و حق ناشناسى است; و اين نيز مفهوم تازه اى است كه از طريق قرآن به انديشه ها وارد شده و در نظام قرآنى اهميت خاص دينى يافته است.

در روابط دنيوى متعارف ميان انسان ها، اخلاق در همه جا خواستار فعليت پيدا كردن ساختمان تصورى شكر و سپاسگزارى است. هنگامى كه شخصى نعمتى به شما ارزانى مى دارد، واكنش طبيعى شما نسبت به آن سپاسگزارى و شكر است. اين يكى از اساسى ترين قوانين است كه بر روابط اخلاقى ميان انسان ها حكومت مى كند; ولى اين نيز يك واقعيت انكارناپذير است كه واكنش ديگرى نيز وجود دارد كه معارض با اين قانون اخلاقى است; و بدبختانه چنان مى نمايد كه طبيعت آدمى او را به آن بر مى انگيزد كه غالباً از همين طريق دوم عمل مى كند و از خود واكنش نشان مى دهد; چنان چه قرآن خود به اين مسأله توجه داشته مى فرمايد: «إِنَّ الاِْنسَـنَ لِرَبِّهِ لَكَنُود;[2] به راستى كه انسان به پروردگارش بسيار ناسپاس است». واژه كنود در اين جا مترادف با واژه و مفهوم كفور و ناسپاسى است; چنان چه در آيه ديگرى مى فرمايد; «إِنَّ الاِْنسَـنَ لَكَفُورٌ مُّبِين;[3] به درستى كه انسان آشكار ناسپاس است».

بنابراين ناسپاسى يا كفران نعمت، نام اين گونه واكنش نشان دادن يك انسان نسبت به نيكى ابراز شده از طرف شخصى ديگر است. خود ساختمان همان كه بود باقى مى ماند، صرف نظر از آن كه نعمت كه به آدمى ارزانى داشته شده جنبه دنيوى داشته باشد يا جنبه دينى.

در نگرش قرآنى همانطور تصور و مفهوم اخلاقى ميان انسان و انسان، در تراز والاترى يعنى رابطه ميان خدا و انسان مطرح است. نعمت اينك نعمت الهى است كه آدمى در برابر آن يا شكر مى گزارد يا كفر مىورزد.

به صورت طبيعى، تصور شكر در اين جا به آسانى تكامل پيدا مى كند و بهايمان تبديل مى شود و متناظر با آن كفر به سرعت دلالت نخستين ناسپاسى خود را از دست مى دهد و به تصوّر بى ايمانى تغيير شكل مى دهد، و در تضادّ با ايمان قرار مى گيرد: «كَيْفَ يَهْدِى اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيَمَـنِهِم;[4] چگونه خدا قومى را هدايت كند كه پس از ايمان آوردن كافر شده بودند؟» و نيز مى فرمايد: «قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِى ءَامَنتُم بِهِ كَـفِرُون;[5] كسانى كه متكبر و گردن فراز بودند گفتند: ما به آن چه شما به آن ايمان آورده ايد كافريم».

تغيير شكل و معنا شناختى كفر از ناسپاسى به بى دينى و بى ايمانى كامل تر از تغيير شكل شكر از سپاسگزار به ايمان صورت گرفته، چه در اين حالت اخير وجود خود كلمه ايمان، رشد كلمه ديگرى را جانشين آن شود غير ضرورى مى كرد يا از آن جلوگيرى به عمل مى آورد. در صورتى كه در مورد بى ايمانچنين كلمه اى از پيش براى اين تصور وجود نداشت، و بنابراين كفر به راحتى پيش آمد و جاى خالى را پر كرد.

در برابر اين سيماى مهربان، خدا به كسانى كه به جاى شكر يا ايمان خواستاركفر مى شوند; يعنى به كسانى كه لجوجانه از خضوع كردن در برابر خدا ابا مى كنند، و نيز به كسانى كه بنابر طبيعت خود سر به هوا و سبك سرند و وقت را به بطالت، لهو، عيش و نوش مى گذرانند، و هرگز در انديشه جهان ديگر نيستند و به تغيير قرآنى (غافل) هستند، خدا چهره و سيماى ديگر خود را نشان مى دهد.

در اين سيما، خداى سخت گير در دادگسترى و داور نرم ناشدنى در روز داورى و سخت كيفر (شَدِيدُ الْعِقَاب) و تلافى كننده (ذُو انتِقَام) است كه غضب وى بر هر كه فرود آيد او را از پا در مى آورد. «كُلُواْ مِن طَيِّبَـتِ مَا رَزَقْنَـكُمْ وَ لاَ تَطْغَوْاْ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِى وَ مَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِى فَقَدْ هَوَى;[6] از روزى هاى پاكيزه اى كه به شما داده ايم بخوريد و در آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود سقوط مى كند».

اين سيماى خدا نيز بايد از سوى انسان پاسخ مناسبى داده شود. در تصوير قرآن، خداوند وجود كمالى با دو چهره و سيماى جلالى و جمالى است; هر يك از سيماها، در بُعد اخلاقى پاسخ مناسبى را از سوى انسان مى طلبد. هر چند محور بحث در سيماى جلالى خداوند، تصور اخروى روز داورى است; بدان صورت كه خداوند خود هم چون داورى سخت گير و دقيق به همه چيز رسيدگى مى كند و مردمان خاموش و با سرهاى خم شده در برابر او ايستاده اند.[7]

تصوير اين روز جازم و قاطع بايد پيوسته در برابر چشمان مردمان به صورتى قرار گيرد كه آنان در نتيجه آن به جاى پرداختن به سبك سرى، لهو و لعب و غفلت پيوسته بيدار و هشيار در بند نتايج اعمال خود در روز داورى باشند; و اين برجسته ترين عامل در زهد و تقوا است. هر خواننده قرآن متوجه به اين معنا مى شود كه اين بيدارى و هوشيارى نسبت به روز داورى مخصوصاً در سوره هاى مكى بيشتر جالب توجه است. اين همان تقوا به معناى اصلى است «وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَاب;[8] از خدا بترسيد كه به راستى خدا سخت كيفر است».

تركيب سه واژه اتقا (ترس) خدا و عقاب (كيفر) در اين جمله كوچك، سه ساخت اساسى واژه قرآنى تقوا را در شكل آن آشكار مى سازد. تقوا به اين معنا يك تصور أخروى و به معناى ترس از عقاب خدايى در آخرت است. از اين معنا اصلىترس زاهدانه و سرانجام زهد و ورع محض و ساده استخراج مى شود.

در تصوير قرآنى از تقوا، انسان براى جلوگيرى از آسيب و زيان احتمالى يعنى كيفر سخت خدا بايد خود را با ايمان و تسليم محض در برابر خدا، واكسنه كند و به اين دژ پناه برد. شخص مؤمن و متقى بر ضد عقاب با قرار دادن سپر عبادت و بندگى خود را حفظ مى كند: «فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِى وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَـفِرِين;[9] از آتش بپرهيزيد و خود را نگاه داريد كه سوخت آن مردمان و سنگها هستند، آتشى كه براى كافران آماده شده است».

ترس و تقوا از لحاظ روان شناسى در آيات قرآن به هم پيوند خورده اند و اين مسأله اين از جهت اخلاقى بسيار حايز اهميت است: «لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُـلَلٌ مِّنَ النَّارِ… ذَ لِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ يَـعِبَادِ فَاتَّقُون;[10] در آن جا بر بالاى سرايشان سايه تاريك آتش است و در زير ايشان سايه همانند آن. خدا بدين گونه بندگان خود را بيم مى دهد كه پس: اى بندگان من! بترسيد و تقوا پيشه كنيد».

متقى از ديدگاه قرآن تعريف واضح و روشنى دارد. به نظر قرآن متقى كسى است كه به غيب مؤمن است، نماز را بر پا مى دارد و از آن چه خدا روزى او كرده است انفاق مى كند. به آن چه بر پيامبر اسلام و پيامبران پيش از او فرود آمده مؤمن است و به آخرت يقين دارد.[11]

در اين جا مى بينيم كه تقوا يك مفهومى دنيايى نيز دارد كه ربطى به آخرت و معاد و ترس از عذاب اخروى ندارد. اين خود از اين واقعيت آشكار مى شود كه خير و نعمت خدايى به عنوان دليلى ذكر شده است كه به خاطر آن شخص بايد تقوا اختيار كند و در حقيقت سپاسگزار نعمت ها باشد. اين همان بعد اخلاقى رابطه ميان خدا و انسان است.

همين سيماى دوگانه جلالى و جمال را مى توان در جاى ديگر نيز جست. سيماى اخلاقى كه بيانگر رابطه اخلاقى ميان خدا و انسان است. دو چهره كاملاً متفاوت كه قرآن آن را به شكل ديگر نشان مى دهد و تصوير واضح و آشكارى از آن به دست مى دهد; 1) چهره و سيماى متبسّم كه حكايت از آينده اى درخشان دارد و خبر از چيزهاى خوبى مى دهد كه پس از اين بهره آدمى خواهد شد; 2) و چهره اى تيره و خشمگين كه خبر از چيزى شوم و مصيبت بار مى دهد. از اين لحاظ مسأله مستقيماً با سيماى ارتباطى رابطه ميان خدا و انسان پيدا مى كند.

خدا به وسيله اين دو سيما و چهره متفاوت دو چيز متفاوت را در خصوص آخرين سرنوشت آدمى به او خبر مى دهد. اين سيماى مسأله در قرآن به وسيله چهار واژه كليدى داراى ارتباط با يكديگر مطرح شده است: و عد و وعيد، نذير و بشير.

در طرز تصور قرآنى پيامبران بشير و نذير هستند «إِنَّـآ أَرْسَلْنَـكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَ نَذِيرًا»[12] و خداوند هم وعده به خير مى دهد و هم چهره جلالى خويش را در وعيد و ترسانده از خشم خود بروز مى دهد.

با توجه به تضاد جمالى و جلالى كه در آيات بسيارى از قرآن به آن اشاره شده است، مى توان به مسأله رابطه اخلاقى ميان خداو انسان به شكل درست و دقيق توجه داد. رابطه اخلاقى كه بنياد اسلام را تشكيل مى دهد. در حقيقت رابطه خدا و انسان بيش از آن كه يك رابطه حقوقى و يا هر گونه رابطه ديگرى باشد، رابطه اخلاقى است. رابطه اى كه نشان دهنده كنش هاى ارتباطى ميان خدا و انسان است، ارتباطى نشأت گرفته از اخلاق و مسايل آن.


[1]. جمعه/ 2.

[2]. عاديات/ 6.

[3]. زخرف/ 15.

[4]. آل عمران/ 86.

[5]. اعراف/ 76.

[6]. طه/ 81.

[7]. قيامت/ 24 ـ 33; غاشيه/ 1 ـ 7.

[8]. مائده/ 3.

[9]. بقره/ 24.

[10]. زمر/ 16.

[11]. بقره/ 2 ـ 3.

[12]. بقره/ 119 و نيز: حجر/ 89; هود/ 2.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا