اجتماعیمعارف قرآنیمناسبت ها

اعتدال و عدالت در سيره امام كاظم(ع)

شايد محوري ترين مولفه و عنصر در تفكر شيعي برخاسته از آموزه هاي قرآني پس از توحيد مسئله عدالت باشد. از اين رو عدالت در اصول دين و مذهب شيعي جايگاه مهمي يافته و به عنوان يكي از پنج اصل دين و مذهب معرفي شده است.

براين اساس جامعه شيعي، جامعه كاملي است كه عناصري چون عقل و تعبد، خرد و احساس را به گونه اي بسيار زيبا در كنار هم جمع نموده است. شيعيان، عدالت و اعتدال در زندگي را از بينش و نگرشي آموخته اند كه در زندگي رهبران خويش يافته اند. هريك از قول و عمل و تقرير امامان معصوم(ع) كه براي شيعيان حجت است، بر اين شيوه زندگي، مهر تاييد نهاده است. از اين رو با نگاهي گذرا در زندگي و سيره و سنت آنان مي توان دريافت كه تا چه اندازه عنصر عدالت و اعتدال از جايگاه برتر و مهمي برخوردار است.

ازجمله اماماني كه زندگي اش سرشار از نشانه هاي عدالت و اعتدال است، امام موسي بن جعفر الكاظم(ع) امام هفتم شيعيان جهان مي باشد. نويسنده با اشاره به برخي از آموزه ها و سيره عملي آن حضرت (ع) بر آن است تا اين معنا را تحليل و تبيين نمايد. اينك با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.

عدالت و اعتدال، اساس هستي و زندگي

آموزه هاي قرآني و سنت و سيره معصومان(ع) اين بينش و نگرش را در انسان برمي انگيزد كه نظام اكمل و احسني كه خداوند آن را آفريده و مي ستايد، نظام مبتني بر عدالت و اعتدال است. تفكر عقلاني كه اسلام- به ويژه با تفسير شيعي- بر آن نهاده شده به انسان مي آموزد كه حتي بر خداوند قبيح است كه بيرون از دايره عدالت حركت كند. براساس همين حكم عقلاني كه از مستقلات عقلي شمرده مي شود، بسياري از مسايل و مباحث در حوزه دين معنا و مفهوم درست مي يابد؛ زيرا مسئله حساب و كتاب و پاداش، براساس اين مبناي عقلاني است كه درست و راست مي شود. به اين معنا كه بر خداوند قبيح است تا ظلم كند و از دايره عدالت بيرون رود و به كسي كه بر پايه فرمان هايش عمل كرده پاداش ندهد و به جاي آن به كسي كه نافرماني نموده پاداش دهد.

البته عقل اين معنا را مي پذيرد كه خداوند به فضل خود عمل كرده و از نافرمان بگذرد و به وي پاداشي دهد ولي نمي پذيرد كه پاداش مطيع را ندهد؛ زيرا مصداقي از ظلم و ستم است كه عقل حكم مي كند كه چنين رفتاري قبيح و زشت است.

آموزه هاي قرآني تبيين مي كند كه نظام جهان هستي بر مدار عدل مي گردد و اگر كوچك ترين خللي در اين نظام پديد آيد و گرايشي به سوي نابرابري و بيداد پيداكند، اين نظام نيك از هم مي پاشد و اثري از آن نمي ماند.

همچنين آموزه هاي قرآني روشن مي كند كه انسان موجودي است كه در كمال استوا آفريده شده و همين اعتدال و استواست كه وي را براي رشد و كمال آماده مي كند و به او اجازه مي دهد تا به مقام خلافت الهي دست يابد.

اعتدالي كه در ذات هر انساني نهاده شده، اعتدال ازنظر عقل و عاطفه و الهامات تقوايي و فطري والهامات فجوري و غريزي است. انسان در مقام استوا و اعتدال از اين حق انتخاب به اختيار برخوردار مي باشد كه هر راهي را برگزيند.

آموزه هاي قرآني كه به شكل دستوري نيز صادر شده، مردم را به سوي اعتدال و عدالت دعوت مي كند. اين مجموعه كامل كه از آن به شريعت ياد مي شود، به انسان كمك مي كند تا در اعتدال، باقي بماند و به خود و نفس خويش ستم روا ندارد و حق هر چيزي را به تمام و كمال ادا كند.

در مجموعه آموزه هاي اسلامي، هرگونه افراط و تفريط يا اسرافي به عنوان ظلم و ستم معرفي شده و از انجام آن به شدت پرهيز داده شده است؛ زيرا دوري از اعتدال و ميانه روي، آدمي را در سراشيب سقوط قرار مي دهد.

اصولاً براساس آموزه هاي قرآني، فلسفه و هدف از ارسال رسولان و كتب آسماني در كنار قدرت فيزيكي كه از آن به زور تعبير مي شود، براي آن است كه انسان بتواند جامعه اي را بر پايه قوانين ايجاد كند و هريك سهم خويش را از جهان مادي برگيرد و به كمال لايق و شايسته خويش برسد.

درحقيقت، آهن به عنوان نمادي از قدرت و زور، براي آن است كه اگر در جامعه كسي برخلاف اعتدال و عدالت حركت كرد و ظلم و ستمي در حق خود و يا ديگري انجام داد، تنبيه و مجازات شده و به مسير درست بازگردد.

قانون به عنوان ميزان سنجش رفتارها و گفتارها و كردارهاي بشر است تا شخص و يا جامعه به سوي افراط و تفريط كه مصاديق ظلم و ستم هستند گرايش پيدا نكند. پيامبران در دو نقش روشنگري و هدايت فكري و فرهنگي و نيز اجراي قوانين و برپايي دولت قانوني ظاهر شده اند تا در يك فرآيند تعليم و تزكيه، آموزش هاي لازم به انسان ها بدهند و آنان را براي پذيرش قدرت قانوني و عادلانه آماده كنند.

به سخن ديگر، پيامبران، در يك دوره آموزشي و عملي به انسان ها مي آموزند كه عدالت چيست و چگونه مي توانند آن را بشناسند و به آن عمل كنند. در اين دوره هاي عملي،پيامبران با قوانين كامل الهي كه از آن به اسلام ياد مي شود، اين امكان را به بشر مي دهند تا خود را در مسير اعتدالي، نگه دارند. از اين رو تقوا در انديشه اسلامي جايگاه خاصي يافته است؛ زيرا تقوا به معناي نگه دارنده شخص از گرايش به ظلم و ستم و افراط و تفريط است.

دولتي كه پيامبران ايجاد مي كنند، زمينه ساز اجراي جهاني عدالت از سوي مردم ا ست. به اين معنا كه آنان جامعه مدني چون جامعه اي كه پيامبر در شهر يثرب ايجاد كرد و آن را مدينه النبي ناميد، ايجاد مي كنند و قوانين را در دو سطح فردي و اجتماعي به اجرا مي گذارند و كساني اگر به سوي افراط و تفريط يعني ظلم و بي عدالتي گرايش يافتند تنبيه و مجازات مي كنند. اين جامعه نمونه و آرماني، سرمشقي براي جوامع ديگر مي شود. از اين رو جامعه مدينه النبي را كه براساس قانون و عدالت و اعتدال بوده به عنوان جامعه شاهد معرفي مي كند.

در يك فرآيندي، انسان ها و جوامع بشري اين امكان را با تعليم و تزكيه عملي و علمي، به دست مي آورند تا خود قيام به قسط و عدالت نمايد و در سطح جهاني و توده اي آن را اجرايي كنند. هرچند كه پيامبران به عنوان نخبگان، خود جامعه اي مدني را ايجاد مي كنند و با بهره گيري از ربانيون كه آنان نيز در حقيقت نخبگان اجتماعي هستند به اين مسئله دامنه وسيع و گسترده تري مي دهند ولي درنهايت زماني مي رسد كه مي بايست توده هاي مردم به عنوان نخبگان جهاني عمل كنند. اين همان معناست كه در برخي از روايات آمده در آخر الزمان عقول مردم افزايش مي يابد.

اعتدال در سنت و سيره امام كاظم(ع)

چنان كه گفته شد همه پيامبران در نقش نخبگان در قول و عمل كوشيدند تامفهوم عدالت و اعتدال را در جامعه و زندگي فردي و اجتماعي وارد سازند و مردم را از هرگونه ظلم و افراط و تفريط بازدارند.

با پايان يافتن عصر نبوت، اين وظيفه و مسئوليت به نخبگان ديگري رسيد كه از آنان به نام امام(ع) ياد مي شود. امام، پيشوايي است كه در سنت و سيره مي كوشد تا مسئوليت تزكيه و تعليم جامعه را به عهده گيرد. نقش امام بيش از آن كه در روشنگري باشد در عمل و اجرا است. به اين معنا كه مجموعه قوانين عادلانه در يك فرآيند آموزشي از سوي خداوند از آدم تا خاتم(ص) انجام گرفته است. اكنون مي بايست در شرايطي كه جامعه به رشد كافي و دانش وافي از نظر قوانين دست يافته، آن قوانين عادلانه را به شكل گسترده تر اجرايي كند.

از آن جا كه هر چه به سوي آخرالزمان پيش مي رويم، اجتماعي گرايي در جوامع بشري گسترش مي يابد، نيازهاي اجتماعي و سياسي مردم نيز افزايش محسوسي مي يابد. از اين جاست كه اهميت نقش دولت ها بيش از پيش آشكارتر مي شود. امام، كسي است كه مسئوليت اجرايي را به عهده گرفته تا مردم را در مسير كمالي و اعتدالي حفظ كند. از اين زندگي امام را ميزان دانسته اند. هر امامي ميزان امت است تا خود را براساس آن بسنجد و ميزان درستي و نادرستي خويش را بشناسد.

زندگي همه امامان(ع) اين گونه بود. هر كدام از آنان در زمان خويش به گونه اي عمل كردند تا عدالت و اعتدال خود را به شكل كامل و آشكار نشان دهند.

يكي از مهم ترين انحرافات در طول تاريخ بشر، انحراف به سوي دنيا و يا آخرت بوده است. گاه انسان ها به سبب آن كه دنيا را مقدمه اي براي آخرت پايدار مي شمارند در حق دنياي خويش ستم روا مي دارند و حق دنيا را چنان كه بايد و شايد ادا نمي كنند. نتيجه چنين رفتاري چيزي جز عدم دست يابي به كمال نيست؛ زيرا حق و حقوق بسياري از قوانين بشري ادا نمي شود و ظرفيت ها و توانمندي هاي بسياري كه از آن به اسماي الهي ياد مي شود در آدمي مي ميرد و فرصت ظهور و بروز نمي يابد.

از سوي ديگر برخي چنان به دنيا و مظاهر و زينت هاي آن متمايل مي شوند كه از آخرت غافل مي گردند. اين گونه است كه راه افراط و تفريط را در حق دنيا و آخرت مي پيمايند و ظلم و ستم در حق خويش و ديگران روا مي دارند.

امام كاظم(ع) به عنوان يكي از پيشوايان و رهبران معتدل اجتماع از كساني است كه مي كوشد تا اعتدال و ميانه روي را در زندگي، اجرايي كند و مردم را به آن سو هدايت نمايد. از اين رو مي فرمايد: «ليس منا من ترك دنياه لدينه و دينه لدنياه»؛ «از ما نيست (و به ما بستگي روحاني ندارد) آن كس كه دنياي خود را براي دينش يا دين خود را براي دنياي خويش ترك گويد» (بحارالانوار، جلد17، صفحه208)

از نظر امام كاظم(ع) و ساير رهبران الهي، دين و دنيا دو مقوله از هم بيگانه نبوده و كاملامرتبط به همديگرند و رابطه نزديكي با هم دارند؛ به طوري كه تصور يكي بدون ديگري مشكل است. دين براي دنيا و آخرت بشر برنامه دارد و دنيا، ظرف پياده شدن احكام و مقررات دين و محل امتحان بندگان خدا مي باشد.

عمل در دنيا و كارهاي نيك و اعمال صالحي كه انسان انجام مي دهد به انسان اين توان را مي بخشد تا اسماي سرشته در ذات خويش را فعليت بخشد و به كمال از راه تقرب اسمايي دست يابد. در حقيقت دنياست كه به آخرت معنا و مفهوم مي دهد وشخص با زندگي درست در دنيا بهشت لقاي الهي و جهنم جدايي در كنار ثواب و عقاب را بدست مي آورد.

زندگي دنيوي و دنيا، وسيله رسيدن انسان به اهداف عاليه اي است كه دين براي انسان ترسيم كرده است و بدون آن، بعثت انبيا و نزول كتابهاي آسماني، امري لغو و بيهوده خواهد بود.

ناگفته پيداست كه از نظر دين، وابستگي افراطي به دنيا و مظاهر آن امري مذموم غير قابل قبول و مطرود مي باشد. بايستي در دنيا چنان معتدل و بر پايه عدالت زندگي كرد كه به كمال لايق خويش با فعليت بخشي به همه عناصر و قوا دست يافت و بهشت رضوان و لقاي الهي را درك كرد. از اين رو امام كاظم(ع) بر اساس اصل استوار عدالت محوري و اعتدال گرايي، خواهان تعادل ميان دنيا و آخرت مي شود و از ارادتمندان اهل بيت(ع) مي خواهد تا تعادل بين دين و دنياي خود را حفظ كنند و در دوستي دنيا يا پرهيز از آن، دچار افراط و تفريط نشوند.

بنابراين كسي كه از اعتدال گرايي و عدالت محوري دور شود بايد بداند كه از مسير كمالي كه اهل بيت عصمت و طهارت به تبع آموزه هاي وحياني مشخص كرده اند دور افتاده و بايد دوزخ فراق را بچشد.

امام كاظم(ع) دين خود و آباء و اجداد طاهرين خويش را دين كامل برمي شمارد كه هر كسي بدان تمسك جويد به سلامت و كمال مي رسد و رستگاري را در آغوش مي گيرد.

دشواري عدالت گرايي در عصر غيبت

بسياري از مومنان كه در عصر حضور امامان(ع) مي زيستند به سادگي مي توانستند زندگي خويش را بر زندگي امام(ع) عرضه كنند و به اين نتيجه برسند كه آيا در مسير اعتدال و عدالت گام برمي دارند يا از آن دور شده اند؟اما در عصر غيبت اين مسئله دشوارتر است؛ زيرا امام حاضري نيست تا عمل و زندگي خويش را بر آنان عرضه كنند.

امام كاظم(ع) عصر غيبت را عصر آزمون هاي سخت و دشوار براي امت برمي شمارد كه در آن تمرين مي كنند تا بتوانند در آخرالزمان جامعه اي از توده هاي نخبه پديد آورند كه همگي خواهان قسط و عدالت هستند و توده هاي مردم خود بدان قيام مي كنند.

به نظر امام(ع) همين شرايط سخت است كه مردم را آبديده مي كند و تمسك به اهل بيت(ع) و سيره آنها را برايشان گوارا مي سازد؛ زيرا هنگامي كه از هر سو در فشار قرار گيرند و افراط و تفريط ها مردم را به خواري و ذلت كشاند، آن گاه خود در پي راه چاره مي روند كه جز شيوه و سيره اهل بيت(ع) نيست.

از قديم گفته اند قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد. كساني كه همواره طعم امنيت را چشيده باشند تنها زماني كه امنيت اجتماعي از آنان سلب شود خود در پي قيام به عدالت مي روند و امنيت مي جويند.

به عنوان نمونه در شرايط كنوني كشور، پس از بحران هاي ضدامنيتي اخير، مردم دريافتند كه امنيت تا چه اندازه برايشان فراهم بود.

در روايات است كه مردم اگر محاسن كلام ما را مي دانستند به سوي آن كشيده مي شدند. به اين معنا كه نيازي نيست تا مردم را وادار به پذيرش آموزه هاي اهل بيت(ع) كرد، بلكه وقتي آنان كلام ائمه را بشنوند، خود به عقل درمي يابند كه تا چه اندازه حق و راهگشاي زندگي آنان است.

بنابراين شرايط زيستي در عصر غيبت به مردم اين امكان را مي دهد تا از افراط و تفريط و ظلم و بي عدالتي خسته شوند و خود در پي يافتن راه چاره در انديشه امامان و آموزه هاي وحياني آنان برآيند.

تفسير احياي زمين مرده

امام كاظم(ع) در تفسير احياي زمين در عصر ظهور مي فرمايد: في قوله تعالي: «ان الله يحيي الارض بعد موتها» ليس يحيي ها بالقطر، و لكن يبعث رجالافيحيون العدل فتحيي الارض لاحياء العدل و لاقامه العدل فيه انفع في الارض من القطر اربعين صباحا (نور الثقلين، ج 4، ص 173). اين كه خداوند مي فرمايد زمين را پس از مرگش زنده مي كند به اين نيست كه باران بر آن مي باراند بلكه به اين است كه مرداني بر مي انگيزد تا به عدل، زمين را آباد گردانند؛ زيرا احياي زمين به برپايي عدالت است و عدالت براي زمين سودمندتر از قطرات باران است. پس زمين در آخر زمان با عدالت زنده مي شود.

البته در آيات و آموزه هاي قرآني اين معنا آمده است كه با گناه، بلابر زمين مي آيد و باتقوا زمين آبادان مي شود؛ زيرا گناه، ظلم و ستم است و موجبات خشم الهي مي شود و آسمان و زمين از بركت خالي مي گردد ولي اگر انسان ها تقوا پيشه گيرند و راه عدالت و اعتدال در پيش گيرند مي توانند اميدوار باشند كه درهاي آسمان و زمين بر روي ايشان گشوده شود.

اميرمومنان علي(ع) مي فرمايد: «ما عمرت البلاد بمثل العدل»؛ زمين به مانند عدالت به چيزي آبادان نمي شود (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 310). بنابراين آباداني زمين و رعيت به عدالت است.

امام كاظم(ع) هم چنين مي فرمايد: ان الله لم يترك شيئا من صنوف الاموال الاو قدقسمه و اعطي كل ذي حق حقه الخاصه و العامه او القراء و المساكين و كل صنف من صنوف الناس، فقال: لو عدل في الناس لاستغنوا. (كافي، ج 1، ص 542)

در حقيقت رويه ستمگرانه ما انسان هاست كه فقر و فحشا را پديد مي آورد و فقير و بينوا را در جامعه ايجاد مي كند؛ زيرا خداوند حق هر كسي را به او عطا كرده است ولي برخي از مردم با ظلم و بي عدالتي آن را مي ستانند و گروهي را فقير و بينوا مي سازند.

به سخن ديگر، نياز، فقر و درماندگي، خود، نشان دهنده بي عدالتي است؛ چرا كه در نظام عدل و حق، اين اموال به گونه اي تقسيم شده بود كه همه مردم بي نياز گردند.

به هر حال عدالت گرايي در عصر غيبت، سخت و دشوار است؛ از اين رو عمل به آموزه هاي اهل بيت(ع) و حب و دوستي آنان از پاداش مضاعف برخوردار مي باشد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا