اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

قبض و بسط انسان

درمقاله حاضر نويسنده با تشريح روند صيرورت و شدن انسان از حالتي به حالت ديگر كه در طول زندگي براي او رخ مي دهد، به قبض و بسط در وجود او اشاره مي كند و راههاي رهايي از قبض و بدست آوردن بسط و شرح صدر را تبيين مي نمايد. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

شدنهاي پياپي انساني

انسان موجودي در حال شدن است؛ از اين رو نمي توان براي او ماهيت ثابتي پذيرفت؛ زيرا در هرحال و مقامي، داراي ماهيت خاصي است. اگر بخواهيم هريك از حالت ها و تحولهاي انساني را به ماهيتي و صورتي نشان دهيم، انسان تنها موجودي است كه تا رسيدن به كمال نهايي و غايي خويش، همه اشكال وجودي را از پست ترين تا كامل ترين به خود مي گيرد. لذا درمقام قاب قوسين او ادني (نجم آيه9) مي نشيند و يا در مقام ناس قرارمي گيرد و يا در مرحله جامدات چون سنگ درمي آيد.

شكل نهايي انسان در مرتبه سقوط، تبديل آن به سنگ و ديگر جامدات سخت عنصر است كه حتي آب نيز نه تنها در آنها جاري نمي شود بلكه ازهرگونه مايه حيات و زندگي بي بهره هستند. از اين رو خداوند برخي ازكافران و گمراهان را به سنگ بلكه سخت تر از آن تشبيه مي كند؛ زيرا از هيچ گونه مايه حيات و زندگي يعني آب بهره اي ندارد. انسان در سير صعودي و كمالي نيز مي تواند در شكل نهايي به جايي برسد كه فرشتگان مقرب و كروبي كه حيات و علم محض هستند درمرتبه پايين تر از وي قرارگيرند.

استاد علامه حسن زاده آملي با توجه به ادله عقلاني و روايي بر اين باور است كه انسان برخلاف ماهيات ديگر، نه تنها نوع الانواع نيست بلكه جنس الاجناس است؛ زيرا همواره در حال انقلاب، تحول و شدن است و اين صيروره و شدن هاي پياپي در هرحال وي را به شكل و ماهيت و صورت خاصي درمي آورد. از اين رو درحال شدن هاي پياپي و مكرر، انسان به موجوداتي چون (شتر، گاو و پلنگ) تبديل مي شود كه خصوصيات و ماهيات اين سه موجود را در خود جمع دارد و گاه ديگر (سگ، خوك و ببر) مي شود كه ماهيات اين موجودات را درخود مي پذيرد. اين گونه است كه برخلاف موجودات ديگر چون سگ و يا شتر، داراي ماهيت ثابت نيست و همواره درمسير شدن صعودي و يا سقوطي ماهيات و اشكال و صورت هاي مختلف مي گيرد. هرچند كه در مقام نخست چنان كه آيات 4و5 سوره تين مي فرمايد در مقام استوا و اعتدال آفريده شده است، ولي به سبب وجود و گرايش قوي تقوايي و فجوري در وي (شمس آيات 7و8) درمسير شدن هايش، اشكال وصورت ها و ماهيات مختلف و گاه متضاد و متناقض را درخود جمع مي كند.

از آنجايي كه هر پندار و بينش و نگرش آدمي در شكل گيري و ماهيت بخشي وي تاثير دارد، لذا در هر دمي، شكل و صورتي مي گيرد. از اين رو، كساني كه داراي چشم بصيرت و برزخي هستند و مي توانند باطن و ملكوت افراد را ببينند در هر زماني، اشكال وصورت هاي مختلف صعودي و سقوطي فرد را مي نگرند.

به سخن ديگر، هركاري كه انسان انجام مي دهد، داراي باطني است كه آثار آن در شخص و شكل گيري وي موثر است. از اين رو، اگر كسي بتواند پس از عمل خويش، ملكوت و چهره برزخي آنها را بنگرد مي تواند شكلي كه يافته را نيز ببيند، زيرا عالم مثال و برزخ، عالم صورت ها مي باشد و از جهتي همانند عالم ماده و از جهتي همانند عالم مجردات محض است. لذا آثار تصويري هر عملي را مي توان در عالم برزخ يافت.

تصويري كه آيات قرآني از عوالم هستي تبيين مي كند اين است كه همه عوالم در حال حاضر وجود دارد و اينگونه نيست كه داراي تاخير و تقدم زماني باشد و به عنوان نمونه بهشت و دوزخ پس از اين ايجاد و انشاء شود؛ بلكه آن دو درحال حاضر نيز موجود است و تنها پرده ها و غطاءهايي كه بر چشم و دل هاي آدمي كشيده شده، اجازه رويت آنها را نمي دهد.

هركاري كه انسان انجام مي دهد، آثاري از خود در عالم ماده به جا مي گذارد. به عنوان مثال كسي كه به ديگري فحش و دشنام مي دهد، آثار آن در چهره شخص ظاهر مي شود. اگر كسي بتواند در همان حال با چشم بصيرت، شكل و صورتي كه در عالم برزخ ازاين عمل پديد آمده را بنگرد درمي يابد كه شكلي شگفت انگيز و وحشتناك و باورنكردني است.

در سوره حجرات كه به مسئله غيبت توجه مي دهد بيان مي دارد كه چهره برزخي غيبت برادر مؤمن، آن است كه شخص، گوشت تن برادر خويش را بخورد. صورت برزخي غيبت، همان گوشت برادر ديني خوردن است. در روايتي نيز آمده كه پس از غيبت عايشه از كسي، وقتي دستور قي از سوي پيامبر(ص) به وي داده شده، حتي شكل مجسم و مادي آن خود را در دنيا نشان داد و تكه گوشتي از دهان او بيرون افتاد.

انسان اگر درمسير شدن ها و ماهيات سازي هاي پياپي خويش، به اعمال خود آگاه و واقف باشد، هرگز عملي را انجام نمي دهد كه تصوير و ماهيتي چون جانوران به خود بگيرد.

در داستان امام صادق(ع) ابوبصير نابينا به اين نكته توجه داده مي شود كه انسان ها در همين دنيا خود را به ماهيات مختلف درمي آورند؛ از اين رو پس از تصرف امام صادق(ع) در چشم دل ابوبصير، وي حاجياني كه در طواف كعبه بودند و از كثرت ايشان به شگفتي آمده بود، گروهي از جانوران مختلف از خوك و سگ و گرگ و مانند آنها را مي بيند. اعمال افراد موجب شده بود تا در آن هنگامي كه چشم برزخي ابوبصير به تصرف امام(ع) باز مي شود آنان را درماهيات و اشكال خود ساخته بيابد. اشكال و صورت هايي كه واقعيت ماهيت هاي ساخته شده هر انساني به دست خويش بوده است.

قبض و بسط در انسان

براين اساس هر عملي موجب مي شود تا انسان هرچند كه شكل برزخي و ملكوتي آن را نبيند ولي اشكال و صورت هاي برزخي جديدي به خود ببخشد. انسان در طول زندگي مواجه با مجموعه اي از بينش ها و نگرش هاست كه خود واقعي خويش را مي سازد و به تعبير قرآني شاكله وجودي اش را شكل مي دهد. شخصيت هر كسي در يك فرآيند زماني كه ما از آن به «عمر» ياد مي كنيم ساخته و پرداخته مي شود.

هرچند كه به اعتبار برخي از آيات و روايات، انسان در سن چهل سالگي شاكله وجودي خويش را به نوعي تثبيت مي كند و دامنه تغيير پس از آن دشوار و يا محدود مي شود ولي اين فرصت تا دم آخر عمر كه قرآن به آن اجل مسمي تعبير مي كند باقي و برقرار است و انسان تا آن زمان كه مرگ او را نگرفته است و كشف الغطاء بوسيله مرگ به او دست نداده است (سوره ق) مي تواند خود را به استغفار و توبه بازسازي كند و به مسير كمالي بازگردد و گاه ره صدساله را يك دم به توبه واقعي و نصوح بپيمايد.

هركاري كه انسان در زندگي دنيوي خويش انجام مي دهد هرگاه كمالي باشد موجبات شادي و سرور دل را فراهم مي آورد و هرگاه ضدكمالي باشد موجب اندوه و غم درشخص مي شود، زيرا شادي و اندوه و نمايش تبسم و خنده و يا گريه و بغض، دو حالت ظاهري و بازتاب دنيوي همان صورت برزخي عمل اوست. وقتي انسان گناه و خطايي چون غيبت را مرتكب مي شود، همانند جانوران درنده خويي مي شود كه از جنس هم نوع خويش مي خورد.

كفتارهايي مي شود كه به برادر خويش يورش مي برد و زنده زنده از گوشت تنش مي كند و مي خورد. اين خونخواري و ددمنشي و تغذيه از هم نوع، همان كفتار صفتي است كه شخص دراين حالت گرفتار آن است. آثار برزخي و باطني آن تا زماني كه استغفار و توبه نكرده است از وي برداشته نمي شود. از اين رو پس از مدتي اگر داراي شخصيت مثبتي باشد غم و اندوه دردناكي جانش را مي فشارد و حالت قبض و گرفتگي به وي دست مي دهد و هنگامي كه از وي پرسيده شود كه چرا در خود فرورفته اي، شايد نتواند ريشه يابي كند ولي احساس مي كند كه آثار خطا و اشتباهي است كه مرتكب شده است.

اصولا بسياري از حالات قبض و گرفتگي در آدمي، ريشه در گناه و خطاي آگاهانه و ناآگاهانه دارد؛ بلكه مي توان گفت كه بسياري از بلاها و گرفتاريهاي انساني در زندگي، برخاسته از خطاها و گناهان است و تنها درصد بسيار ناچيزي از آن ها از باب ابتلا و آزمون است. براين اساس استغفار شبانه روزي، مستحب دانسته شده است تا از آثار خطاها و گناهان كاسته شود.

راهي براي شرح صدر و رهايي از قبض

از آن جايي كه قبض، حالتي روحي و باطني است و شخص دراين حالت احساس گرفتگي و تنگي مي كند و به قولي تمام جهان بر او تنگ مي آيد، مي بايست براي رهايي از آن به علل و عوامل قبض توجه داشته باشد كه همواره برخاسته از ذات خود انسان و اشتباهات و خطاهاي اوست؛ زيرا قبض در انسان به يك معنا جزو شرور است و شرور همواره «بما كسبت ايدي الناس، دستاوردهاي بشري» مي باشد و اگر كسي بايد سرزنش شود، خود انسان است كه با كارها و اعمال خويش شري را ايجاد كرده و خود را بدان گرفتار نموده است.

انسان در زندگي خويش با هر عملي كه انجام مي دهد خود را در بسط و يا قبضي قرار مي دهد و آثار آن در عوالم مختلف و نشئات هستي ظهور مي كند.

البته برخي از قبض ها امري بيرون از دايره اختيار آدمي است و انسان به سبب حضور در عالم ماده گرفتار برخي از محدوديت هاي قبضي است كه بايد با بهره مندي از فضل الهي از آن برهد؛ زيرا جهان ماده اقتضائات خاص خود را دارد و تنها كساني كه با توكل، به توفيق دست مي يابند و از فضل و عنايت خاص خداوندي بهره مند مي شوند، مي توانند از اين حالت قبض بيرون آيند. از اين رو از جمله دعاهاي حضرت موسي(ع) براي ماموريت و رسالت، درخواست شرح صدر بوده است. در سوره انشراح نيز خداوند به پيامبر(ص) از عنايت و فضل خاص خويش سخن مي گويد كه عبارت از شرح صدر آن حضرت مي باشد.

بنابراين انسان ها با دو دسته و دو نوع از قبض و گرفتگي مواجه هستند كه بايد براي رهايي از حالت قبض و رسيدن به حالت بسط و شرح، از روش ها و راهكارهاي خاص استفاده كنند.

شرح به معناي بسط و گسترش دادن در سينه با نور، رحمت و آرامش الهي (مفردات راغب، ص 449 ذيل شرح) هر گاه دست دهد، انسان استعداد اين را مي يابد تا به حقايق چنان كه هست برسد و معارف الهي را دريافت كند. (فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني ص 503)

البته در فرهنگ قرآني هر موجودي در مسير شدن خويش به مرتبه اي مي رسد كه قابليت هاي وي افزايش مي يابد.گام هايي كه انسان در مسير كمالي بر مي دارد به او ظرفيت و استعدادهاي خاص مي بخشد و گشادگي وجودي و رواني او را فراهم مي آورد. دراين حالت است كه استعداد دريافت معارف و حقايق تازه را مي يابد.

برخي از كساني كه در مسير سقوط قرار مي گيرند نيز به نوعي شرح صدر در پذيرش باطل دست مي يابند كه از نظر قرآن امري طبيعي نيست ولي از آن جايي كه خداوند به هركسي چيزي را كه مي خواهد مي بخشد، به ايشان شرح صدري را مي دهد كه در ضلالت خويش بيش تر غرق شوند. آيه 106 سوره نحل ناظر به اين نوع شرح صدري است كه برخي از كفار دچار آن مي شوند و به مسير سقوط و شر بيش از پيش گرايش مي يابند. البته اين خواسته خود انسان است؛ زيرا چنان كه گفته شد شرور، منسوب به انسان و دستاوردهاي خود اوست و اين نوع انشراح و شرح صدر نيز در حقيقت نوعي قبض و شر مي باشد كه انسان خود، آن را خواسته و در خود تحقق بخشيده است.

به هرحال چنان كه معلوم است اين نوع شرح صدر بر خلاف حالت طبيعي است، لذا به انسان نسبت داده شده است درحالي شرح صدر از انواع ديگردر همه آيات به خداوند نسبت داده مي شود؛ زيرا امري كمالي و بيرون از دايره شرور مي باشد. (التحقيق، حسن مصطفوي ج 6 ص 31 و 32)

به سخن ديگر، منشأ اعطاي شرح صدر طبيعي، اراده الهي است (انعام آيه 125) و خداوند است كه به آدميان شرح صدر مي بخشد و آنان را در مسير كمالي ياري مي رساند. (طه آيات 25 و 36 و نيز زمر آيه 22 و انشراح آيه 1)

از آن جايي كه شرح صدر طبيعي از مقام ربوبيت الهي مي باشد، هركسي كه در مسير شدن خويش، عبوديت را ملحوظ قرار دهد، مي تواند اميد داشته باشد كه از شرح صدري برخوردار گردد كه وي را همواره به سوي كمال سوق دهد. (طه آيه 25 و زمر آيه 22)

شرح صدر به همين دليل در آيات قرآني به عنوان نعمت بزرگ و فضل الهي دانسته شده است و براين اساس است كه نيازمند شكر خاص و يادآوري ويژه از سوي هركسي است كه به آن دست يافته است. (طه آيات 25 و 37 و انشراح آيه 1)

نقش شرح صدر در زندگي

خداوند در آيات 21 و 22 سوره زمر، شرح صدر را از ويژگي هاي اولوالباب برمي شمارد كه بيانگر اين نكته است كه آدمي اگر بخواهد به حقايق و لب و مغز هرچيزي دست يابد مي بايست از شرح صدر برخوردار باشد و بي ظرفيت شرح صدري، نمي تواند به حقايق چنان كه هست برسد.

نقش شرح صدر در زندگي انسان به ويژه براي برخي از مسئوليت ها آن چنان اساسي و بنيادين است كه حضرت موسي(ع) براي پذيرش مسئوليت رسالت و تبليغ، از خداوند خواهان شرح صدر مي شود. (طه آيات 12 و 25 و 36)، زيرا انشراح صدر و قرار گرفتن در حالت بسط، موجب مي شود تا شخص بتواند افزون بر درك حقايق، با مسايل و مشكلات به شكل ويژه اي برخورد كند و به سادگي و آساني مشكلات پيش رو را تحمل نمايد. (اعراف آيه 2 و طه آيات 25 تا 27 و انشراح آيات 1 تا 5)

اصولا كساني كه بخواهند با انواع مشكلات و دشمن هاي ظاهري و غيرظاهري مبارزه كنند و به اهداف بلند و متعالي برسند نيازمند شرح صدر هستند. (طه آيات 25 تا 27)

شرح صدري كه خداوند به پيامبر(ص) بخشيده بود موجب شد تا وي بتواند به سادگي و آساني در برابر مشكلات مقاومت كند و حتي چنان شد كه متهم به ساده لوحي و «اذن» شد (توبه آيه61) اذن كسي است كه حرف هر كسي را مي شنود و به سادگي مي پذيرد و اشكال در سخنان بيهوده و باطل نمي كند و با گوينده كنار مي آيد. هر چند دشمنان، وي را متهم به اذن و ساده لوحي مي كنند ولي قرآن اين صفت را خير و نيك براي مردم مي شمارد؛ زيرا اگر چنان كه حقايق رامي ديد با مردم برخورد مي كرد، مي بايست همه را از دم تيغ بگذراند. در حالي كه شرح صدر وي موجب شد تا با همه بدي ها و ديدن حقايق مردم، با آنان كنار بيايد و زندگي كند.

چنين شرح صدري براي هر كسي دست دهد، موجب مي شود تا به آساني با امور سخت كنار بيايد (شرح آيات 1 تا 6 و نيز طه آيات 24 و 26) و تسليم محض خداوند باشد (انعام آيه 125 و زمر آيه 32) و هدايت خاص الهي را براي خود فراهم آورد (همان)

براي رسيدن به اين مقام انسان بايد تلاش بسياري كند و افزون بر كار، توكل داشته و از خداوند توفيق آن را بخواهد. دوري از كفر (نحل آيه 106) و گمراهي و انحراف (انعام آيه 125) و پليدي هاي عقلاني و عقلايي و شرعي (همان) موجب مي شود تا زمينه رفع قبض و ايجاد شرح صدر فراهم آيد.

بر اين اساس دوري و پرهيز از زشتي ها و وارد شدن در جرگه اهل تقوا و متقين موجب مي شود تا انسان هدايت هاي خاص را دريافت كند و زمينه اي براي رشد كمالي از طريق شرح صدر براي او فراهم آيد.

انسان ها اگر كار زشت انجام دهند به سرعت گرفتار قبض مي شوند، در چنين حالتي بايد توبه و استغفار را كليد بيماري و رهايي از قبض قرار دهند و به حالت عادي بازگردند. از اين رو گفته شده گناه و بلا بيماري است و استغفار دواء و درمان است. انسان براي اين كه از آثار هر خطا و گناهي رهايي يابد، لازم است به ريسمان استغفار چنگ زند.

البته آيات قرآني راهكارهاي ديگري نيز بيان كرده است كه مي توان آن را در عبوديت و اخلاص خلاصه كرد و شخص با انجام كارهاي نيك و اطاعت محض از آموزه هاي الهي، نه تنها از مقام قبض حالتي بيرون آيد بلكه از قبض طبيعي وجودي نيز همانند پيامبر(ص) و امامان و اولوالالباب برهد. به اين معنا كه هم از حالت قبضي كه براساس خطا و گناه پديد مي آيد رهايي يابد و هم از حالت قبضي كه به سبب حضور در عالم ماده گرفتار آن است بيرون آيد و به شرح صدري خاص دست يابد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا