اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیروان شناسیمعارف قرآنی

پیروی از اسوه ها و سرمشق های نیک

بسم الله الرحمن الرحیم

اسوه به معنای سرمشق، پیشوا و مقتدا آمده است؛ یعنی کسی که او را در جایگاه بلندی قرار می دهند تا در فلسفه و سبک زندگی «میزان» و معیار قرار گیرد و همه چیز بر اساس او باشد و از او کم ترین تخطی و تخلفی نشود. کسانی که به «تأسی» از چنین اسوه هایی فلسفه و سبک زندگی خویش را ساماندهی می کنند، خود نیز به یک معنا «اسوه» هستند.

در گزارش هایی تاریخی آمده که روزی سلمان محمدی با امیرمومنان امام علی(ع) در بیابانی می رفتند. وقتی امیرمومنان کمی درنگ کرد و به عقب خویش نگریست، دید تنها یک جای پا در بیابان نقش بسته به طوری که گویی یک نفر از بیابان گذشته است. حضرت(ع) به سلمان گفت: جای پای شما کجاست؟ سلمان پاسخ داد: در مسیر تلاش کرد تا گام در جای گام آن حضرت(ع) بگذارد. این داستان و حکایت به خوبی معنا و مفهوم «تأسی» و اسوه و سرمشق و پیشوا و مقتدا قراردادن را بیان می کند؛ زیرا سلمان محمدی چنان در فلسفه و سبک زندگی همانند امیرمومنان امام علی(ع) و اهل بیت عصمت و ظهارت(ع) زیست که به لقب بلند «سلمان منا اهل البیت» مفتخر شد و جزو جرگه اهل بیت (ع) با چنین پیروی تمام در آمد و خود اسوه ای برای نسل های دیگر شد.

بر اساس روان شناسی اجتماعی، انسان به طور فطری گرایش دارد تا کسانی را اسوه قرار دهد که در مسیر زندگی به موفقیت تمام رسیده باشند؛ زیرا وجود اسوه موجب می شود تا شکی در مبانی فلسفی سبک زندگی نداشته و در مقام عمل به تردید نیافتد؛ زیرا کس یا کسانی را می یابد که مسیری را پیموده و به موفقیت رسیده اند.

البته هر کسی با توجه به سطح ادارکی، شناختی و انگیزشی و نیز عزم در مقام عمل و نیز اهداف و فلسفه های زندگی، اسوه و سرمشق یا اسوه ها و سرمشقی های را انتخاب می کند و به تاسی از آنان عمل و رفتار می کند؛ ولی از نظر قرآن، بهترین اسوه ها کسانی هستند که انسان را به مقام مظهریت انوار صفات الهی برسانند و در جایگاه خلافت الهی بنشانند. از همین روست، پیامبران الهی و برخی از مومنان متعالی از مرد و  زن را به عنوان اسوه معرفی کرده است؛ زیرا هدف از زندگی را «متاله» و خدایی شدن و قرار گیری در جایگاه خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری دانسته است. شکی نیست که این اسوه که میزان در قول و فعل و عقاید و سبک زندگی است، می بایست خود در جایگاه اتم و اکمل مظهریت قرار گرفته و انوار اسماء و صفات الهی در آنان ظهور تمامیت یافته باشد. از نظر قرآن، «اسوه حسنه» الهی برای انسان کسی جز پیامبر مکرم(احزاب، آیه 21) و اهل بیت عصمت(ع) به عنوان نفس پیامبر(آل عمران، آیه 61)، زنان کاملی چون مریم و آسیه سلام الله علیهما(تحریم، آیات 11 و 12) و پیامبران اولوالعزم(ع) نیستند.(احقاف، آیه 35؛ ممتحنه، آیه 4) البته هر کسی که به آنان «تأسی» کرده باشد و به تمامیت رسیده باشد، آنان نیز «اسوه حسنه» شمرده می شوند که اولیای الهی از معصومان(ع) و مومنان از چنین جایگاهی برخوردار هستند(بقره، آیه 143؛ نور الثقلین، ذیل آیه)؛ زیرا این اولیای الهی از مومنان که «شهداء علی الناس» قرار داده شده اند، کسانی چون معصومان(ع) و یاران و اصحاب خاص ایشان هستند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه پیامبران الهی به ویژه آنانی که در قرآن از مقامات بلند آنان به صراحت یاد شده و برخی از فرازهای زندگی آنان نقل شده، در جایگاه «اسوه» قرار دارند که می بایست به هدایتی که آنان آورده اند، «اقتدا» کرد؛ زیرا این هدایت آنان چیزی جز همان هدایت خاص نقلی وحیانی نیست که برای اتمام و تفصیل هدایت فطری بیان شده است.(انعام، آیات 86 تا 90؛ روم، آیه 30)

نیاز انسان به اسوه های حسنه

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان تغییر پذیر است؛ زیرا نفس انسانی بر خلاف آفریده های دیگر از این ظرفیت و استعداد برخوردار است که در دو جهت متضاد کسب فضایل یا رذایل حرکت کند و انسانی خدایی و برتر از فرشتگان شود، یا به سطح تخیل جنیان یا حیوانیت چارپایان، بلکه حتی گیاه و سنگ سقوط کند، در حالی که هم چنان از درک انسانی برخوردار است و از این که «انسان حیوان» شده رنج می برد؛ زیرا هرگز حیوان از حیوانیت خویش رنج نمی برد؛ زیرا در کمالات تقدیر شده خود قرار دارد، اما «انسان حیوان» یا «انسان گیاه» یا «انسان سنگ» از این سقوط رنج می برد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53؛ اعراف، آیه 179)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی با آن که به مظهریت از روح الله از همه انوار صفات الهی برخوردار است، اما این انوار می بایست با نیات نیک و اعمال صالح به تمامیت ظهور کمالی خویش برسد تا انسان در جایگاه خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری برسد؛ زیرا خدا در فطرت هر انسانی، ابزار هدایت فطری برای رسیدن به تمامیت قرار داده است؛ البته این تا زمانی است که با فجور و گناه دفن و دسیسه نشده و انوار به سطح خاموشی تنزل نیافته باشد.(بقره، آیات 30 و 31؛ شمس، آیات 7 تا 10)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، شرایط انسان در دنیا مقتضی این است که افزون بر هدایت فطری تکوینی عقلی از هدایت وحیانی نقلی نیز برخوردار شود.(روم، آیه 30؛ بقره، آیه 38؛ طه، آیه 50) از همین روست که پیامبران را به عنوان راهنمایان در قول و فعل برای انسان قرار داده است تا انسان با «تأسی» و اقتدا و پیروی از آنان در فلسفه و سبک زندگی بتوانند به اظهار تمام انوار صفات الهی در خویش بپردازند ودر مقام خلافت الهی قرار گیرند.

انسان با پیروی و اقتدا از «اسوه حسنه» می تواند به این تمامیت در کمالات و انوار صفات الهی برسد و در چنین جایگاهی عظیم خلافت قرار گیرد؛ زیرا نیاز است تا انسان به «خُلق عظیم» برسد که از طریق اسلام و انوار عظیم قرآن قابل دست یابی است؛ چنان که پیامبر(ص) با نور اسلام و قرآن به چنین خلق عظیم دست یافت(قلم، آیه 4) و به عنوان مظهر اتم و اکمل اسمای الهی و انوار صفات «سراجا منیرا» شد(احزاب، آیات 45 و 46) و به جایی رسید که حتی فرشتگان مقرب الهی چون جبرائیل(ع) را بدان جایگاه دسترسی نیست و سجده اطاعت به جا آورد. البته خدا آدم ابوالبشر را در همان آغاز چنان قرار داد که اسماء صفات الهی در او به تمامیت رسیده  و خدایی شده بود؛ از همین روست که همه ما سوی الله به این خلیفه الله سجده بردند و حتی فرشتگان نیز سجده اطاعت به جا آوردند و اگر ابلیس جنی ابا کرد این ترک سجده به معنای خروج از دایره خلافت الهی آدم(ع) نیست، بلکه هم چنان در تکوین و حقیقت هستی، تحت حکومت خلافت الهی آدم(ع) قرار دارد و هرگز سلطه ای بر آدم(ع) ندارد(بقره، آیات 30 تا 35)، چنان که سلطه ای بر بنی آدم ندارد مگر آن که خود بنی آدم چنین سلطه ای برای ابلیس و شیاطین جنی ایجاد کنند.(ابراهیم، آیه 22) ابلیس جنی برای ایجاد سلطه از روش وسوسه گری و قسم و سوگند دروغ و مانند آنها بهره می گیرد که می تواند حتی آدم(ع) را در موردی فریب دهد، هر چند که نتوانسته او را تحت سلطه خویش در آورد؛ زیرا با توبه حضرت آدم(ع) و عدم تداوم پذیرش وسوسه های ابلیسی، چنین سلطه ای علیه آدم ایجاد نشد.(بقره، آیات 34 و 35)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همان گونه که افراد خاصی می توانند در جایگاه اسوه و سرمشق حسنه و نیک قرار گیرند و انسان به تأسی و اقتدا به پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک آنان به کمال بایسته و شایسته اش برسد، هم چنین برخی از اجتماع بشری به سبب دست یابی به سطحی از کمالات و برخورداری از نعمت های خاص الهی از جمله آرامش و آسایش که حقیقت سعادت است، می توانند خود را به چنین سطحی از کمالات برسانند. بنابراین، همان گونه که افراد می توانند سرمشق و پیشوا و اسوه باشند، برخی از جوامع بشری نیز می توانند به چنین جایگاهی دست یابند.(نحل، آیه 112؛ بقره، آیه 143)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، وقتی ما از اسوه حسنه سخن به میان می آوریم، اسوه حسنه برای کسانی هستند که امید به خدا داشته و برای آخرت خویش تلاش می کنند.(احزاب، آیه 21؛ ممتحنه، آیات 4 و 6؛ تحریم، آیات 11 و 12) بنابراین، آنان ممکن است در این راه حتی از دنیای خویش بگذرند.(تحریم، آیه 11) البته این بدان معناست که پیروی از چنین اسوه هایی هماره به معنای از دست رفتن دنیا باشد، بلکه این احتمال است که نتوانند میان حسنات دنیا و حسنات آخرت جمع کنند؛ هر چند که بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، امت وسط که بر اساس اعتدال سامان یافته، میان حسنات دنیا و آخرت جمع می کنند و برای کسب و بهره مندی از حسنات هر دو سرا اقدام کرده و دعا و نیایش دارند.(بقره، آیه 201) بر اساس گزارش های قرآنی، پیامبر(ص) به عنوان اسوه حسنه الهی این گونه بود و از زندگی دنیوی از زن و مانند آنها بهره مند بوده است؛ چنان که دیگر پیامبران الهی نیز این گونه بودند.(فرقان، آیات 7 و 20)

مهم ترین ویژگی های اسوه های حسنه

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مهم ترین ویژگی هایی که اسوه های نیک و حسنه می بایست دارا باشند. از نظر قرآن، ایمان به خدا و آخرت(احزاب، آیه 21)، بهره مندی از هدایت خاص الهی غیر از هدایت عام فطری(انعام، آیات 84 تا 90)، استقامت و ثابت در ایمان(تحریم، آیه 11)، توحید افعالی در همه امور و عبور از اسباب به مسبب الاسباب(ممتحنه، آیه 2)، صبر (احقاف، آیه 35)، وسطیت و اعتدال(بقره، آیه 143)، شهداء و گواهان الهی در قول و فعل(همان)، ایمان و باور به معاد و رستاخیز(احزاب، آیه 21؛ ممتحنه، آیات 2 تا 4)، تولی به ولایت الهی و تصدیق قولی و فعلی از خدا و کتب آسمانی و رسولان الهی(تحریم، آیات 11 و 12)، تبری از طاغوت و بیزاری از شرک و مظاهرش(همان؛ ممتحنه، آیه 2)، توکل بر خدا(ممتحنه، آیه 2)، انابه و قطع و بریدن از غیر خدا(همان)، عفت و پاکدامنی(تحریم، آیات 11 و 12)، ذکر کثیر داشتن در قول و فعل(احزاب، آیه 21) و مانند آنها از مهم ترین ویژگی هایی است که خدا در قرآن برای اسوه حسنه مطرح کرده است.

 بنابراین، بر اساس آموزه های قرآنی، کسانی که دارای چنین ویژگی هایی نباشند نمی توانند در جایگاه اسوه حسنه برای مومنان و آخرت طلبان قرار گیرند؛ بر همین اساس، خدا به صراحت از سرمشق قرار دادن زنان نوح و لوط بازداشته است؛ زیرا آنان با آن که همسران پیامبران بودند، ولی بر خلاف هدایت فطری عقلی و وحیانی نقلی عمل کردند و در اعتقاد و سبک زندگی به گمراهی دچار شده تا جایی که به غضب الهی در همین دنیا به هلاکت رسیدند.(تحریم، آیه 10)

بر اساس همین معیارها است که خدا کافران بلکه کفران کنندگان نعمت ها را نیز به عنوان سرمشق سیئه و زشت معرفی کرده و از پیروی و سرمشق قرار دادن آنان بازداشته است؛ زیرا کسانی که کفر و کفران می کنند، گرفتار تغییر منفی در نفس خویش شده و نفس مستوی الهی خویش را دفن و دسیسه کرده اند تا جایی که دیگر توانایی صحیح شناختی و گرایشی نداشته و به فسق و فجور در رفتار و شک در خدا و قیامت و معاد دچار می شوند. چنین افرادی که تغییر منفی در نفس خویش ایجاد کرده اند، فلسفه و سبک زندگی را بر اساس برداشت نادرست از هستی و زندگی در پیش می گیرند و با کفر و کفران خود و دیگران را تباه می کنند و بلایا و خشم و غضب الهی را به سوی خویش و اجتماعی که در آن زندگی می کنند، جلب و جذب می کنند تا جایی که در همین دنیا به انواع عذاب ها و خشم ها از گرسنگی و خوف و فقر و غرق و مانند آنها دچار وبه هلاکت می افتند.(نحل، آیه 112؛ رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 153)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا