عزت توهمی از نظر قرآن
عزت به معنای چیزی همانند صخره غیرقابل نفوذ و غیرقابل غلبه است، بهطوری که نمیتوان در آن رخنهای ایجاد کرد و نه میتوان برآن چیره شد و به بالای آن دست یافت. لذا غیرقابل رخنه و غیرقابل استعلاء است؛ از همین روست که خدا به صفت عزیز ستوده شده است.
از نظر قرآن، عزت تنها برای خداست:إِنَّ الْعِزَّهًَْ لِلهِ جَمِیعًا(یونس، آیه 65؛ نساء، آیه 139؛ فاطر، آیه 10)؛ زیرا همه آفریدهها مخلوقات الهی و تحت قدرت و غلبه او بوده و گرفتار ذلت نسبت به خدا هستند.
البته مومنان به سبب آنکه به خدای غنی حمید متصل شده و از مقام عزت او بهرهمند میشوند و مظهر عزت الهی هستند، دارای عزت خواهند بود(یونس، آیه 10)؛ چنانکه میفرماید: آنها میگویند: «اگر به مدینه بازگردیم، صاحبان عزت، ذلیلان را بیرون میکنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند!(منافقون، آیه 8)
بر این اساس هر کسی بخواهد عزت را در جایی دیگر غیر از خدا بجوید، بیراهه رفته است؛ از همین رو قرآن میگوید که کافران دنبال عزت در جایی دیگر هستند و به آن نمیرسند.(نساء، آیه 139)
برخی که اهل تقوا نیستند، وقتی مومنان در مقام فریضه امر به معروف و نهی از منکر آنها را از منکرات نهی میکنند، احساس میکنند که آنان را ذلیل کردهاند و عزتشان سلب شده است؛ خدا میفرماید: و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر میشود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه میکشاند. آتش دوزخ برای آنان کافی است و چه بد جایگاهی است!.(بقره، آیه 206)
در حقیقت این عزت بیپایه و اساس موجب میشود تا شخص گرفتار منکرات، وقتی کسی در مقام امر به معروف و نهی از منکر او را به تقوای الهی بخواند، احساس کند که به او توهین شده و در میان خلق خدا خوار و خفیف گشته و عزتش از دست رفته است. در حالی که عزتی که با گناه به دست میآید، چیزی جز ذلت نیست؛ و تنها متقی و مومن است که با اتصال به خدای عزیز به عزت حقیقی میرسد.
به سخن دیگر، هر کسی که در برابر آمران و ناهیان احساس میکند که به او توهین شده و عزتش مخدوش شده است، گرفتار عزت بیپایه و اساس است.
کسی که فسق میورزد و منکرات را انجام میدهد، ذلیل حقیقی است و عزت اجتماعی او توهمی بیش نیست؛ پس او خودش آبروی خودش را با منکرات و فسق برده است و اگر آمران و ناهیان، او را امر و نهی میکنند، نباید مدعی باشد که با انجام فریضه آبروی او رفته است؛ زیرا چنین شخصی اصلا آبرویی نداشت تا از دست برود؛ انسان بیآبرو، چیزی را به نام عرض و آبرو از دست نمیدهد. این فاسقان اجتماعی نیز اینگونه هستند؛ زیرا عزت توهمیآنان با یک امر و نهی از میان میرود؛ چون این عزت همانند حباب روی آب است که با کوچکترین تلنگر و برخوردی میترکد و پوچ میشود.