اقتصادیفرهنگیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

تحلیل امام باقر (ع) از علل فقر در جامعه

به مناسبت سوم صفر سالروز ولادت خجسته پنجمين مشعل هدايت

samamos-comفقر در هر جامعه اي علل گوناگوني دارد، چراكه فقدان آب و خاك مناسب، توزيع نادرست ثروت و منابع رو و زيرزميني، تنبلي منابع انساني و مانند آن، هر يك مي تواند به عنوان علت تام يا ناقص عمل كرده و فقر را در جامعه موجب شود يا آن را تشديد نمايد.

اما در تحليل هايي كه براساس نظام مادي انجام مي شود، هرگز علل و عناصر ديگري از غيرجنس امور مادي ديده نمي شود؛ چرا كه نظام تحليل ماديگرايانه، دايره علل و عوامل را تنها به امور مادي محدود مي سازد كه قابل رويت ولو با ابزارهاي مادي علمي و قابل آزمايش، تكرار و تجربه است. در نگرش ماديگرايانه، اموري چون رفتارهاي اخلاقي نمي تواند در جهان مادي تأثيري از خود به جا گذارد؛ از اين رو وقتي از علت گسترش زنا يا عدم اداي واجب ديني چون زكات، به عنوان علت خشكسالي و فقر ياد مي شود، به عنوان خرافه تحليل و تبيين شده و به سبب بي معنايي فلسفي از دايره علل خارج مي شود.

اما در تحليل هاي قرآني و آموزه هاي وحياني و روايي اسلام، علل غيرمادي نه تنها تأثيرگذار است بلكه به عنوان عوامل اصلي و علت هاي برتر شناسايي شده و براي تأثيرگذاري بر اين علل و عوامل راهكارهايي نيز ارايه مي شود. يكي از اين تحليل ها، تحليل امام باقر(ع) از وضعيت فقر در جامعه است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نگرش آن حضرت(ع) را در اين باره تبيين كند. اينك باهم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.

زمين ، منبع ثروت و نعمت

خداوند زمين را به گونه اي آفريده كه همه موجودات روي آن مي توانند از آن روزي بخورند بي آن كه با مشكل غذايي روبه رو شوند. خداوند در آيه 60 سوره عنكبوت مي فرمايد: و كأين من دابه لا تحمل رزقها الله يرزقها و اياكم؛ هيچ جنبده اي در روي زمين روزي خويش را حمل نمي كند و خداوند به آن ها و شما انسان ها روزي مي دهد. اين بدان معناست كه زمين چنان از نعمت هاي گوناگون انباشته شده كه فقر غذايي معنا و مفهومي ندارد. اين كه خداوند در آيه 10 سوره رحمن مي فرمايد: و الارض وضعها للانام؛ خداوند زمين را براي انسان ها وضع كرده است؛ بدان معناست كه اين اشرف آفريده هاي الهي كه زمين براي سكونت وي آماده شده، از چنان ظرفيتي برخوردار است كه انسان نبايد هيچ احساس كمبودي داشته باشد، چه رسد كه از فقر غذايي رنج برد.

خداوند در زمين، انواع گياهان و جانوران خشكي زي و دريازي را آفريده است تا انسان ها از نظر غذايي هيچ كمبودي نداشته باشند.

از نظر معادن و كاني ها نيز زمين چنان آماده بهره برداري است كه ديگر هيچ مشكلي در بخش هاي مورد نياز بشر وجود ندارد. معادن مس و آهن و زر و سيم و هزاران كاني ارزشمند ديگر به بشر فرصت مي دهد تا بتواند تمدني درخور انسان بسازد.

اصول اقتصاد سالم اسلامي

اما اين كه چرا با اين همه فراواني نعمت ها و وفور آن، بخش بزرگي از جامعه انساني در فقر و نداري زندگي مي كند و براساس آمارها بيش از هفتاد درصد انسان ها به شكلي از فقر رنج مي برند؟ پرسش قابل تأملي است كه مي بايست در بيان علل و راه برونرفت آن انديشيد.

ازنظر آموزه هاي وحياني اسلام، ريشه اين امر در اموري چند نهفته كه از جمله آنها مي توان به توزيع بيدادگرانه ثروت و منابع زميني اشاره كرد.

از آن جايي كه از نظر اسلام، قوام جامعه به اقتصاد است (نساء، آيه 5)، همواره مباحث اقتصادي را در كنار مباحث مهم اعتقادي قرار مي دهد تا اين گونه بر ارزش و جايگاه مهم اقتصاد در هر جامعه اي تأثير داشته باشد (بقره آيه 3 و 31 و 43 و آيات ديگر قرآن)، چرا كه از نظر آموزه هاي وحياني قرآن، مديريت سالم و درست اقتصاد جامعه، به معناي فراهم آوري بستري مناسب براي بروز قوا و استعدادهاي سرشته در ذات بشر و فعليت بخشي به آن در مسير متاله و خدايي شدن و خلافت يابي است كه به عنوان هدف غايي در قرآن تعريف شده است. (بقره، آيه 30 و آيات ديگر)

در آموزه هاي قرآني هرگاه از عدالت در جامعه سخن به ميان مي آيد، بيش از همه به حوزه توزيع عادلانه توجه دارد، از اين رو به جاي واژه فراگير و عام و مطلق عدالت، از واژه قسط استفاده مي كند تا با استفاده از اين واژه اين معنا القا شود كه عدالت در جامعه زماني معناي واقعي و حقيقي مي يابد كه هر كس نصيب و قسط خويش از زمين و منابع آن را به دست آورد و بتواند در شرايطي مناسب در مسير شدن هاي كمالي گام بردارد.(حديد، آيه 25)

جامعه عدالت پيشه، جامعه اي است كه هر كسي براساس قوانين نوشته شده، حق خويش را بشناسد و قدرت مشروع اجتماعي بتواند نصيب و قسط خود را برگيرد و اجازه ندهد تا حق او تباه شود. (همان)

از آن جايي كه همواره كساني به عنوان قاسطين (قسط خوران) در جامعه هستند كه با مقسطين (اجراكنندگان قسط) در تضاد هستند، لازم است تا با قدرت مشروع و اقتدار كامل، قسط هر كسي داده شود. البته قاسطين به سبب تجاوزگري خويش از توان نفوذ بالايي برخوردار مي شوند و ثروت نامشروعي را براي خود رقم مي زنند. توانايي آنان در استخراج ثروت زمين و بهره برداري از آن به سبب ثروت نامشروع ابتدايي موجب مي شود تا روز به روز بر ثروت و قدرتشان افزوده شود و دست تجاوزگري آنان گسترده تر و فراگيرتر شود. از اين رو قرآن براي مديريت و مهار ثروت و قدرت اشراف و سرمايه داران بي نياز، برنامه اي را به عنوان اموال عمومي پي ريخته كه از آن به «في» و «انفال» ياد مي شود.

في و انفال بخشي از ثروت عمومي است كه در اختيار مديران سالم جامعه قرار مي گيرد. اين ثروت عمومي كه شامل درياها، سرزمين هاي بي مالك، سرزمين هاي آزاد شده، جنگل ها، كوه ها، معادن و كاني هاي زيرزميني و مانند آن مي شود، ثروت عظيمي است كه در اختيار دولت اسلامي قرار مي گيرد تا با استخراج و توزيع عادلانه آن در ميان اقشار نيازمند، گردش ثروت در ميان همه مردم باشد و نه در اختيار جمع معدودي از بي نيازان.

با نگاهي به اقتصاد سرمايه داري در جهان امروز به سادگي مي توان به اين شكاف طبقاتي ميان نيازمندان و بي نيازان از سرمايه داران جهاني پي برد. در يك بررسي اجمالي و گذرا مي توان دريافت كه بيش از 70 درصد ثروت زمين در دست 30درصد مردم قرار گرفته است و شركت هاي چندمليتي با ثروت خويش به غارت و چپاول زمين و مردم مي پردازند و همه منابع و كاني هاي غني و گرانبها از نفت، گاز، الماس، اورانيوم، زر و سيم و مانند آن را در اختيار دارند و با اين ثروت اترافي خويش، فساد را در جامعه انساني بلكه در خشكي و دريا و زمين گسترش مي دهند.

از اين رو خداوند، برخلاف اقتصاد سرمايه داري، بسياري از اموال و منابع زمين را عمومي و به عنوان بيت المال در اختيار دولت قرار داده است تا با توزيع آن در ميان اقشار نيازمند، فرصت برابري را در بهره مندي از ثروت زمين فراهم آورد و اجازه ندهد تا ثروت زمين در دست معدودي قرار گيرد.

خداوند به صراحت در آياتي از جمله آيه 7 سوره حشر مي فرمايد كه امكانات و ثروت هاي زمين نبايد در اختيار بي نيازان از قدرتمندان و سرمايه داران باشد. در اين آيه به اين نكته كليدي ومحوري توجه داده شده كه هدف از عمومي سازي بسياري از منابع و ثروت زمين به عنوان انفال و في درراستاي گردش سالم ثروت درميان همه اقشار مردم و خروج آن از دست به دست شدن در ميان اغنيا و بي نيازان است تا بينوايان نيز به ثروت مناسب برسند:«كي لايكون دوله بين الاغنياء منكم». البته اين بدان معنا نيست كه ثروت از دست اغنيا خارج شود و درحقيقت توزيع و گسترش فقر رقم بخورد، بلكه مراد آن است كه همگان از جمله قشراغنيا از ثروت برخوردار باشند؛ ولي از آن جايي كه اغنيا به سبب دارندگي نياز به كمك هاي يارانه اي دولت از ثروت عمومي ندارند، مي بايست با هدفمندسازي اين ثروت عمومي و توزيع عادلانه درميان اقشار نيازمند، آنان را نيز به سطح رفاهي رساند كه اغنيا درآن قرار دارند.

درگزارش هاي روايي از حكومت عدالت علوي (ع) اين معنا بيان شده كه آن حضرت با توزيع عادلانه ثروت عمومي كه حتي گاه داد و فرياد اغنيا و عرب هاي نژادپرست و برخي ازمدعيان پيشگامي در اسلام را درآورده بود، توانست جامعه را به سطحي از رفاه عمومي برساند كه ديگر فقر غذايي دراين جامعه معنا و مفهومي نداشته باشند.

به اين معنا كه در زمان حكومت حضرت علي (ع)، ايشان براي تحقق عدالت اقتصادي درجامعه و گردش سالم اقتصاد و ثروت عمومي زمين، ابتدا به يكسان سازي شرايط رشد و رفاه عمومي پرداخت و كوشيد تا محروميت برخي قشرهاي اجتماعي را برطرف سازد كه به دليل توزيع ناعادلانه بيت المال درگذشته پديده آمده بود. ايشان در بيان سياست هاي اقتصادي خويش فرمود من ثروت عمومي را كه در خلافتهاي گذشته غارت شده و دراختيار عده اي معدود قرار گرفته بود، حتي اگر كابين و مهر زنان شده باشد، بازپس مي گيرم و انتقال آن به مالكيت ديگري نمي تواند موجب مالكيت شود.

درجامعه امروز يكي از راه هاي فرار آن است كه اموال عمومي را پس از غارت به مالكيت زن و فرزند درمي آورند و اين گونه از قانون مي گريزند، امير مومنان (ع) نشان داد كه اين تغيير فريب كارانه مالكيت؛ نمي تواند موجب حليت وجواز بقاي مال در ملك زن و فرزند شود. از اين رو جواز مصادره چنين اموالي را صادر مي كند و حتي مالي كه به عنوان مهر زن قرار داده شده را باز پس مي گيرد. تاكيد آن حضرت بر بازپس گيري ثروت عمومي حتي در صورتي كه كابين زني شده باشد، از آن روست كه مهريه زن براي او پاك ترين و حلال ترين مالي است كه در اختيار اوست. با اين همه اين مال اگر از بيت المال وثروت عمومي باشد، از دست وي خارج مي شود؛ زيرا انتقال مال به هرشكل فريب كارانه اي نمي تواند موجب مالكيت شود. به سخن ديگر، ثروت عمومي مختص نيازمندان است و آنان مالك اين مال مي باشند و هرگونه تصرف دراين اموال به معناي غصب است ومي توان آن را مصادره و باز پس گرفت حتي اگر دست به دست شده و به عنوان كابين زني درآمده باشد.

با تلاش هاي آن حضرت (ع)، نوعي تعادل و هماهنگي در زندگي عموم مردم پديد آمد و جامعه به سطحي از رفاه مناسب و مطلوب نزديك شد. خود آن حضرت (ع) در باره آثار اجراي عدالت درجامعه مي فرمايد:«ما اصبح بالكوفه احد الا ناعماً، ان ادناهم منزله ليأكل البر و يجلس في الظل و يشرب من ماء الفرات»؛ هيچ كس دركوفه نيست كه زندگي اوسامان نيافته باشد.

پايين ترين افراد، نان گندم مي خورند و خانه دارند و از آب فرات استفاده مي كنند. (بحارالانوار، ج 110، ص 40)

به هرحال، زمين از چنان ثروت و منابع مورد نياز بشر و بلكه همه جنبدگان انباشته شده است كه فقر و فاقه در آن معنا و مفهومي ندارد مگر آن كه علل ديگري به عنوان بازدارنده و مانع پديد آيد.

از جمله اين موانع قاسطين و قسط خوران هر جامعه از ثروتمندان و فرفهان بي درد و عدالت ستيز و ستمگر مي باشند. البته غير از آنان نيز علل و عوامل ديگري وجود دارد كه به عنوان مانع عمل مي كند. اين همان چيزي است كه امام باقر(ع) در بيان تحليل فقر و فاقه در جامعه ارايه كرده است و در ادامه به آن اشاره مي شود.

رفتار نابهنجار، علت و عامل فقر اجتماعي

چنان كه گفته شد، در هر جامعه علل و عواملي وجود دارد كه مي تواند مانع جدي در بهره مندي بشر از ثروت زمين شود و جامعه را دچار بحران فقر از جمله فقر غذايي كند. از جمله اين عوامل كه به عنوان مانع عمل مي كند مي توان به رفتارهاي انساني اشاره كرد.

ازنظر اسلام و وحي، عواملي كه به عنوان مانع از بهره مندي بشر از ثروت زمين عمل مي كند به دو دسته مادي و معنوي دسته بندي مي شود كه به نظر مي رسد ازنظر اسلام، مانع معنوي جدي تر و اساسي تر از مادي آن عمل مي كند. از اين رو تأكيدات بسياري شده تا موانع معنوي، شناسايي و با آن مبارزه و مقابله شود.

خداوند به صراحت درباره سختي در معيشت به سبب عدم ذكر و ياد خود در آيه124 سوره طه مي فرمايد: و من أعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا؛ هركسي كه از ياد من اعراض كند در زندگي دچار سختي و تنگ دستي مي شود.» بنابراين، اعراض از يادكرد خداوند به عنوان يكي از عوامل فقر و فاقه براي انسان در دنيا معرفي شده است. براساس همين آيه مي توان گفت كه هرگونه افزايش ذكر الله به معناي رهايي از فقر و افزايش نعمت است.

از ديگر موانعي كه قرآن بيان مي كند، بي تقوايي و عمل برخلاف آموزه هاي عقلاني شرعي است. خداوند به صراحت در آيه96 سوره اعراف مي فرمايد كه اگر مردم تقوا پيشه كنند، درهاي آسمان و زمين برروي آنان گشوده مي شود و از بركات آن بهره مند مي شوند: «ولو أن أهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض»؛ و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتي از آسمان و زمين بر ايشان مي گشوديم. ولي چون تكذيب كردند و ايمان و تقوا، پيشه نكردند دچار مشكلاتي شدند كه فقر و قحطي از آن جمله است.

خداوند هم چنين مي فرمايد: از شرك و گناهان بپرهيزيد تا ما درهاي بركات و خيرات تكامل بخش را، از آسمان به وسيله آمدن باران و از زمين با روييدن گياهان و به وجود آمدن ميوه ها نازل گردانيم. همان گونه كه حضرت نوح(ع) به امت خويش وعده داد و گفت: «يرسل السماء عليكم مدرارا؛ از آسمان پياپي بر شما روزي فرو مي فرستد» (نوح، آيه11)

در روايات بسياري نيز كمبود روزي يا افزايش آن به رفتارهاي انساني نسبت داده شده است. اين بدان معناست كه ميان رفتار آدمي با طبيعت زمين ارتباط تنگاتنگي است و رفتار انسان در حوادث به ظاهر طبيعي آن تأثير شگرف و مستقيمي به جا مي گذارد. از اين رو قطع باران و خشكسالي در روايات به اموري چون عدم پرداخت زكات نسبت داده شده است.

زمين و آسمان درحالي بر انسان تنگ مي آيد و سخت مي گيرد كه روزي براي هر انسان و جنبنده اي در زمين تضمين شده است و روزي، انسان را همچون مرگ مي جويد؛ چنان كه پيامبر(ص) در اين باره مي فرمايد: همچنان كه مرگ بنده را مي جويد، روزي نيز او را مي جويد. (جامع الاخبار، ص294 حديث799)

امام باقر(ع) در بيان تحليل علل رسيدن رزق و روزي و رهايي از فقر به ارتباط امور مادي با امور معنوي اشاره مي كند. وي در روايتي مي فرمايد: خداي عزوجل از ميان بندگان مؤمنش آن بنده اي را دوست دارد كه بسيار دعا كند، پس بر شما باد به دعا از هنگام سحر تا طلوع آفتاب؛ زيرا درهاي آسمان در آن هنگام بازگردد و روزي ها در آن تقسيم و حاجتهاي بزرگ برآورده شود. (اصول كافي، ج4، ص228)

دراين روايت آن حضرت (ع) روشن مي كند كه نمي توان از ارتباط ميان دعا، سحرخيزي و بيداري بين الطلوعين با رسيدن روزي و رهايي از فقر چشم پوشي كرد؛ زيرا بيداري دراين ساعات دعا مي تواند موجب رسيدن به رزق و رهايي از فقر شود. اين بدان معناست كه بركات زمين و آسمان به سوي او گشوده مي شود و دعاهايش در وضعيت و نسبت او با زمين و آسمان و بركات و نعمت هاي آن تغيير ايجاد مي كند.

امام باقر (ع) از موانع رسيدن به ثروت و از عوامل گرفتاري به فقر را نسبت دادن دروغ به امامان (ع) مي داند و درجايي خطاب به ابوالنعمان عجلي مي فرمايد: يا ابا نعمان، مبادا بر ما دروغي را نسبت دهي كه از دين حنيف خارج خواهي شد. ابا النعمان مبادا به وسيله ما از مردم وابكشي كه خداوند با اين كار جز افزايش فقر بتو نمي دهد. (بحارالانوار، ج 17 و 2 ص 165)

برخلاف تحليل ماديگرانه كه هرگونه ارتباط ميان روزي با زكات را مردود مي شمارد، امام باقر(ع) در روايتي به اين ارتباط تنگاتنگ اشاره كرده و مي فرمايد: اي جابر زكات، روزي انسان را زياد مي كند. (بحارالانوار، ج 78، ص 183)

حضرت باقر(ع) همچنين در تحليل ديگري به اين مطلب توجه بيشتري مي دهد و اموري را به عنوان عوامل فقر و فاقه فرد وجامعه بشري معرفي مي كند براساس تحليل و نگرش ماديگرانه اصولا نمي توان به عنوان عوامل و علل فقر از آن ها ياد كرد. آن حضرت (ع) مي فرمايد: دركتاب رسول خدا (ص) يافتيم (نوشته بود): هرگاه پس از من زنا پديدار شود مرگ ناگهاني فراوان گردد، و هرگاه از پيمانه و تراز كم شود، خداوند آنان را به قحطي و كمي خوار و بار و ساير وسائل زندگي بگيرد و هرگاه از دادن زكات دريغ كنند، زمين بركات خود را از زراعت و ميوه ها و معادن (از آنان) دريغ كند و هرگاه دراحكام، بنا حق حكم كنند و همكاري درستم و عدوان كنند (و به ستم همديگر دچار شوند) و پيمان شكني نمايند. خداوند دشمنشان را برآن مسلط كند و چون قطع رحم كنند خداوند اموال (و ثروتها) را در دست اشرار قرار دهد و چون ترك امر بمعروف و نهي از منكر كنند و پيروي از نيكان اهل بيت من ننمايند خداوند اشرار آنان را بر ايشان مسلط گرداند، پس نيكان آنها دعا كنند و مستجاب نشود. (اصول كافي، ج 4، ص 81)

دراين تحليل به خوبي روشن شده كه چگونه رفتارهاي ناهنجاري چون زنا، موجب مرگ ناگهاني، گرانفروشي و كم فروشي موجب قحطي و ترك زكات موجب كاهش محصول وبركت مي شود و پيمان شكني، دشمنان را برجامعه مسلط مي سازد. اين بدان معناست كه نمي بايست بي تفاوت از اين علل و عوامل به ظاهر غير موثر در چارچوب تفكر ماديگرانه گذشت و رفتارها و اموري چون دعا و نيايش، ذكر خدا، خوش خويي، صدقه، نماز، امر به معروف و نهي از منكر، نيكي با خانواده و مانند آن را بي تاثير درجهان و جامعه و افزايش و كاهش رزق و روزي دانست؛ بلكه بايد به اين امور به عنوان علل و عوامل اصلي و بسيار تاثيرگذار توجه داشت و در برنامه ريزي هاي كلان كشور در دستور كار قرارداد.

به عبارت ديگر اگر نهادهاي مسئول و دولتي بخواهند طرح و برنامه اي درحوزه افزايش بهره وري، توليد، رشد اقتصادي و توسعه وپيشرفت همه جانبه در تمدن داشته باشند، بايد عوامل ديگري غير از منابع مادي، زمين، آب، خاك صنعت و مانند آن توجه داشته باشند و به نقش فرهنگي و معنوي در توليد و توسعه اهميت قائل شوند؛ چرا كه فقدان هر يك از اين علل و عوامل به معناي عدم تاثيرگذاري عوامل مادي خواهد بود و هرچند كه در برخي از موارد، رشدي را نشان دهد مي توان از آن به رشد بادكنكي تعبير كرد كه روزي به سبب سستي علل و عوامل خواهد تركيد، چنان كه جامعه ماديگرانه و سرمايه داري غربي با اين بحران مواجه شده و هنوز گرفتار آثار و تبعات آن است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

  1. عالی بود. امیدوارم به لطف امام زمان علیه السّلام ایمان خودم و باقی مردم بیشتر شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا