سیاسیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنی

آزادی؛ حق یا مسئولیت(2)

آزادی؛ حق یا مسئولیت ؛ مفهوم آزادی از منظر اسلام و غرب (2)

مفهوم آزادي در نظام هاي مختلف اجتماعي معاني متفاوت و بعضا متضادي دارد. آزادي به مفهوم غربي و در چارچوب نظام غربي، چيزي جز سركشي و تعرض به مفاهيم مذهبي و ديني و رهايي مطلق از بندهاي دين مسيحيت نيست.

در اين نظام انسان ها حق مسلم خود مي دانند كه آزاد باشند، آن هم به شكل رهايي مطلق و عدم تقيد و نفي هرگونه محدوديت و امور مقدسي كه آنها را در يك چارچوب خاص و ثابتي قرار دهد. از سوي ديگر آزادي در انديشه و نظام اسلامي مفهومي دوسويه است. از يك طرف معناي سلبي دارد كه در واقع رهايي از سيطره غير خدا و شكستن انواع بت ها و طاغوت هاي سلطه جو است. و از سوي ديگر پذيرش بندگي و عبوديت خداي متعال است كه براي انسان مسئوليت، محدوديت و رسالت را به وجود مي آورد.

بنابراين آزادي در مفهوم غربي از حقوق طبيعي و اوليه انسان شمرده مي شود كه هر زماني خواست مي تواند از اين حق دست بردارد. اما در مفهوم اسلامي چنين نيست زيرا انسان در برابر آزادي خود مسئوليت دارد و در هيچ شرايط زماني و مكاني اين مسئوليت از انسان سلب نخواهد شد. «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته» »( نهج الفصاحه  ص   325) اين درواقع ماحاصل بحث نويسنده اين مقاله است كه بخش نخست آن در قالب عناويني همچون: نظام مطلوب اجتماعي، چگونگي ايجاد تعادل و تعامل سازنده و آزادي انديشه مطرح شد. اينك بخش پاياني را با هم از نظر مي گذرانيم.
انواع آزادي
آزادي را مي توان در دو دسته عمومي دسته بندي كرد: 1- آزادي هاي شخصي، 2- آزادي هاي اجتماعي.
آزادي هاي شخصي به حوزه رفتاري فرد توجه دارد، چه فرد به صورت مستقل زندگي كند يا در اجتماع به عنوان فردي حضور داشته باشد. اما آزادي هاي اجتماعي به مسايل رفتاري در حوزه اجتماعي توجه داشته و آن را تبيين مي كند. بنابراين آزادي بيان به جهت ويژگي اجتماعي آن به معناي اين است كه فرد بتواند آن گونه كه مي خواهد انديشه هاي فردي خويش را به ديگران بگويد و محدوديت براي بيان انديشه ها و تفكرات وجود نداشته باشد. آزادي سياسي نيز به معناي حق تعيين سرنوشت و انتخاب حكومت و حاكميت است، چنان كه آزادي اقتصادي نيز به معناي گشايش همه راه ها براي انجام فعاليت هاي مختلف اقتصادي است بدون آن كه كسي بتواند و يا بخواهد در برابر توانايي ها و خواسته هايش قرار گيرد و مانعي پديد آورد.
در نگرش غربي، براي فرد همه نوع آزادي هاي رفتاري فراهم است و آزادي فردي در جايي پايان مي يابد كه با آزادي هاي ديگران در تعارض قرار مي گيرد. در رهيافت غربي، نحوه استفاده از آزادي ها مورد توجه نيست، بنابراين به پيامدها، بازتاب و واكنش هاي آن در حوزه عمل شخصي و فكري توجهي نمي شود. پس فرد مي تواند در نوشيدن شراب آن چنان افراط نمايد كه ذره اي از درك و شعور باقي نماند؛ زيرا او در رفتار شخصي اش مي تواند از آزادي خود زماني كه آسيب و خطري متوجه ديگران نكرده است، بهره ببرد. اين تفسير سطحي از آزادي شخصي، خود موجب شد تا قيد و بندهاي زيادي بر آزادي شخصي انسان كشيده و اعمال شود.
در نگرش اسلام رهايي واقعي هنگامي پديدار مي شود كه انسان از درون به آزادي دست يابد. بنابراين پيش از رهايي انسان از قيد و بند شهوت نمي توان ادعاي آزادي را داشت؛ چون ريشه همه بندگي ها دربندگي شهواني است؛ همين شهوات دروني است كه موجب مي شود انسان براي به دست آوردن آن تن به هر ذلت و خواري ديگر بدهد. آزادي غربي را مي توان در حوزه رفتاري جانوران تبيين و تفسير كرد؛ زيرا جانوران نيز چنين رفتاري را انجام مي دهند، هرچند كه انسان و جانور در تصرفات خود به اراده عمل مي كنند. ولي آن چه انسان را از جانوران جدا مي سازد اين است كه جانوران همواره شهوت و غرايز در آن ها فرمانروا و حاكم است و انسان به نيروي عقلي مجهز شده كه مي تواند وي را از سيطره شهوت و غريزه رهايي بخشد.
بنابراين راز آزادي انسان را بايد در قدرت عقلي او جست. حال اگر آزادي هاي ظاهري در رفتار به انسان داده شود و همه امكانات و شرايط براي ارضاي خواسته هاي شهواني او فراهم گردد، گام به گام آزادي حقيقي را از او گرفته و او را گرفتار شهوت و اسير آن ساخته ايم به گونه اي كه ديگر نمي تواند از اين اسارت رهايي يابد و هماره اسير و برده شهوت و در نتيجه انسان استعمارگر و استثمارگر ديگر خواهد شد. اما اگر به تقويت عقلانيت او بپردازيم به آزادي حقيقي دست خواهد يافت، چنان كه اسلام با انسان چنين برخوردي دارد و در نتيجه آن به آزادي واقعي و حقيقي دست مي يابد.
انسان به اعتبار اجتماعي بودن (حجرات، آیه 13) و از نظر زيباشناختي (آل عمران، آیه 14) به خواسته هاي شهواني چندي علاقه مند است. قرآن مهم ترين خواسته هاي دنيوي و شهواني مردمان را در دوستي زنان، فرزندان، ثروت انبوهي از زر و سيم، اسبان سمند و رهوار و چارپايان و كشاورزي مي داند. (آل عمران، آیه 14) به اين معنا كه انسان به جهت حضور در جامعه به چنين چيزهايي به طور غريزي علاقه مند است و آن را زيبا و پسنديده مي شمارد. بنابراين در به دست آوردن آن كوشش و زياده روي مي نمايد. اين زياده روي و افراط است كه سرآغاز بندگي و بردگي او مي شود و براي به دست آوردنش از آزادي واقعي و حقيقي خود چشم مي پوشد. پيشنهاد اسلام براي رهايي و به دست آوردن آزادي آن است كه دراين حوزه افراط را كنار نهاده با در پيش گرفتن تعادل و تقوا نه تنها از اين امور بهره مند گردد، بلكه از آزادي واقعي و پيامدهاي خوب و مفيد آن نيز برخوردار شود.
بسياري از احكام و آموزه هاي دستوري اسلام و قرآن براي ايجاد تعادل و تقويت عقلانيت رفتاري انسان است. تحريم شراب نيز توجه به كرامت انسان و تقويت بنيادهاي عقلاني در حوزه رفتاري اوست تا با آزادي تمام به دور از خواسته هاي شهواني و غريزي خود انتخاب كند و بتواند در برابر سلطه گران به اقتدار نه بگويد.
به نظر اسلام و قرآن كسي كه در حوزه رفتار شخصي خود گرفتار و دربند است و از آزادي واقعي برخوردار نيست، نمي تواند در حوزه اجتماعي ادعاي آزادي را داشته باشد؛ زيرا تا زماني كه انسان در رفتار و سلوك شخصي خود تغيير و دگرگوني پديد نياورده است، نمي تواند در حوزه اجتماعي تاثيرگذار باشد. (رعد، آیه 11) به نظر قرآن ريشه تباهي اجتماعي و جوامع بشري را بايد در سركشي و زياده خواهان و شهوت پرستان دانست، آناني كه با رفتار ناپسند و شهواني خود جامعه را دچار بحران هاي متعدد مي سازند و آن را به سوي نيستي و نابودي سوق مي دهند. (اسراء، آیه 16؛ سباء ، آیه 34؛ وآیات دیگر)
در حوزه آزادي هاي اجتماعي نيز گزاره هاي معرفتي و آموزه هاي دستوري آن چنان است كه پايه هاي آزادي اجتماعي نيز تقويت و استوار مي گردد: «قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم ان لانعبد الا الله ؛ بگو اي اهل كتاب بياييد بر سخني كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزي را شريك او نگردانيم؛(آل عمران، آیه 46) و بعضي از ما بعضي ديگر را به جاي خدا به پروردگاري نگيريد. پس سلب آزادي اجتماعي را بايد در دو چيز دانست؛ بندگي شهوت هاي دروني و بندگي غيرخدا.
قرآن براي رهايي از موانع آزادي اجتماعي نيز توحيدگرايي را به عنوان تنها ساز وكار برون رفت پيشنهاد مي دهد؛ ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالكم،  كساني را كه شما به جاي خدا مي خوانيد بندگاني همانند شمايند) اعراف، آیه 194).
حدود آزادي
از آن جايي كه مفهوم و بنيادهاي آزادي در اسلام با ديدگاه غربي آن متفاوت است، اسلام براي آزادي فردي و اجتماعي به مرزهايي معتقد است كه در آزادي غربي وجود ندارد. خطوط قرمزهاي آزادي در اسلام از آن جا آغاز مي شود كه اسلام پيش از هر چيز به آزادي از بند افراط در شهوت و بندگي ديگران باور دارد و به شدت با آن مخالفت مي ورزد. قرآن به انسان اجازه هرگونه تصرفي در جهان به شرط عدم خروج از مرزها و حدود الهي را مي دهد: خلق لكم ما في الارض جميعا؛ همه چيز را براي شما آفريد(بقره، آیه 29)  و نيز مي فرمايد: و سخر لكم ما في السموات و ما في الارض جمعيا؛ و براي شما هر آن چه در آسمان و زمين است مسخر گردانيد. (جاثیه ، آیه 13)به اين معنا كه همه هستي در اختيار انسان قرار گرفت و حتي آسمان كه به ظاهر دور از دسترس بشر است و هرچند از آن استفاده هايي درحال حاضر مي كند ولي به زودي ظرفيت هايي فراهم خواهد شد تا آن را مسخر و تحت كنترل خود درآورد؛ زيرا تسخير نوعي از تسلط كامل است كه درحال حاضر براي انسان فراهم نشده است، ولي اين استعداد و ظرفيت براي بشر است كه آن را نيز به سلطه خويش درآورد و از آن در راستاي اهداف خويش بهره برداري نمايد. البته، اين همه، آزادي در تصرفات، محدود به حدودي است كه نبايد از آن غفلت شود. از مهم ترين اين خطوط قرمز مي توان به عدم جواز بندگي ديگران و بردگي شهوت اشاره داشت.
آزادي اجتماعي از منظر غرب
آزادي اجتماعي درنظر غربي گاه دچار تناقض و تزاحم دروني مي شود؛ زيرا طبيعت انساني و جوامع بشري به گونه اي است كه موجبات اختلاف نظر و سلايق را فراهم مي آورد. در حوزه عمل سياسي و اجتماعي عمل به نظر برخي موجب تضييع حقوق ديگران مي شود. روشي كه در غرب براي رهايي از اين مشكل پيشنهاد شده است توجه به نظر و رأي اكثريت است؛ زيرا اقليت نيز مي تواند همانند اكثريت از حق آزادي و تصرفات ارادي خود استفاده كند؛ ولي نظام اكثريت نوعي استبداد گروهي در حق گروه ديگر است؛ به ويژه اگر اين نسبت بين 49و 51 باشد و تفاوت چشم گيري ميان دو دسته وجود نداشته باشد.
البته مي پذيريم كه اكثريت از اصول اجتماعي و عقلايي ميان مردمان است و اما اقليت، رأي اكثريت را تنها به اين دليل اجرا مي كند كه از پيروان بيشتري برخوردار است ولي در درون با آن مخالفت مي ورزد. در برخي از جوامع اقليت هرگز راضي به اعمال قدرت اكثريت نيستند و حتي با آن به مخالفت برمي خيزند. به هرحال درا ين روش، استبداد جمعي جانشين استبداد فردي مي شود.
اما در اسلام باتوجه به اصل توحيد و بطلان بردگي و بندگي ديگران(حجرات، آیه 11 و آیات دیگر)، هرگونه سلطه محدود كننده ديگري (فردي يا جمعي) مردود است. و به جاي آن اصل برابري پيشي مي گيرد و همه را در برابر ديگري نه تنها ناظر بلكه مسئول و صاحب ولايت مي كند. (توبه، آیه 71). در اسلام برابري سياسي و تحمل بار سنگين امانت و مسئوليت اساس است نه در كسب قدرت و حاكميت و سلطه بر ديگري.
از پيامدهاي اين رهيافت، آزادي سياسي انسان و جلوگيري از هرگونه بهره كشي سياسي به شكل حكومت هاي فردي يا گروهي يا طبقاتي و مانند آن است. بر همين پايه حكومت فردي فرعون و يا طبقاتي ملأ و اشراف را محكوم مي نمايد19. پس هرگونه تركيب سياسي كه به فرد يا طبقه اجتماعي و يا احزاب و گروه ها و دسته بندي هاي سياسي، اجتماعي و يا اقتصادي اجازه بهره كشي و بهره برداري دهد، تركيب ظالمي است؛ زيرا با برابري ميان افراد اجتماعي در تحمل بار مسئوليت و امانت منافات دارد.
در رهيافت غربي هرچند كه در ظاهر، برابري در تصرفات سياسي و اقتصادي وجود دارد، ولي از آن جايي كه فرصت هاي برابري براي استفاده از ظرفيت و امكانات نيست، آزادي به معناي واقعي آن براي همه گروه هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي فراهم نيست. اگر گروهي براي مسابقه شناگرد آمدند كه برخي از آنان شنا را به خوبي نمي دانند و احتمال غرق شدن را مي دهند، درصورتي فرصت هاي برابر فراهم مي آيد كه گروهي غريق نجات نيز داشته باشيم. در اين صورت است كه آزادي حقيقي و توانايي شنا براي همه افراد فراهم آورده ايم، و اگرچه با اين كار بخشي از فعاليت ماهرين را براي ضمانت زندگي ديگران از آن سلب كرده باشيم اين ظلم و ستم به ماهرين تلقي نمي شود.
آزادي عقيده در اسلام
اما در حوزه آزادي عقيده بايد گفت كه اسلام آزادي عقيده را به معناي آزادي فردي در حوزه عمل به عقيده نه ترويج آن پذيرفته است. اما آزادي بيان عقايد در حوزه اجتماعي را به جهت پيامدهاي منفي آن مردود مي شمارد. هر فرد مجاز است كه داراي عقيده خاص خود باشد و بدان در حوزه عمل فردي بپردازد و اما در حوزه اجتماعي آن چه كه مي بايست مورد توجه باشد حفاظت بر امنيت عمومي و فرهنگ عامه است، از اين رو با بيان آزاد عقيده هاي مخالف فرهنگ عمومي مخالفت مي ورزد هرچند كه گفت وگو اهل فن و در مجامع علمي را تشويق و تأييد مي كند. به سخني ديگر در اسلام، آزادي بيان انديشه و عقيده تا زماني كه بنيادهاي كرامت هاي انساني را در خطر نيندازد، قابل پذيرش است، از اين رو، اسلام با افكار تقليدي و ذلت فكري و عقلي مبارزه مي كند و اجازه فعاليت بدان ها را نمي دهد؛ زيرا هدف از آزادي در اسلام تقويت عقل استدلالي و برهاني است. از اين رو، اجازه نمي دهد كه از اين نعمت سوءاستفاده شود و به خرافات، تعصب، بردگي، بهره كشي و بندگي انسان دامن زده شود)حج، آیه 30؛ بقره، آیه 104؛ نساء، آیه 83؛ مومنون، آیه 3؛ نساء، آیه 94، هود، آیه 113، نور، آیه 19؛ و آیات(
اسلام در حوزه عمل اقتصادي به آزادي اقتصادي و تأمين اجتماعي عمومي توجه داشته و به گونه اي آن دو را درهم آميخته كه به يگانگي رسيده است. پس همگان در حوزه اقتصادي از آزادي عمل برخوردارند ولي در ازاي آن به تأمين و رفاه عمومي نيز توجه دارد. تأمين اجتماعي در اسلام در بعد اقتصادي در حقيقت ضمانتي براي كرامت انساني است؛ زيرا حقي از حقوق انساني است كه در راستاي تقويت برادري وضع شده است و اختصاص به گروه يا طبقه اي ندارد، بلكه به عنوان وظيفه و مسئوليت براي فرد و دولت و اجتماع مشخص شده است.( مائده، آیه 2؛ معارج، آیه 25(

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

    1. به نام خدا
      بخشی از پی نوشت ها در متن آمده است.البته الان اصل مقاله در کیهان است و متن و همه پی نوشت ها در اختیار نیست.از این رو، به همین مقدار بسنده شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا